به ماه اگر نميرسي به قله برس!
نويسنده:اكبر اكسير
معرفي مجموعه شعر «دستم ستاره دريايي است»/سعيد اسكندري/آهنگ ديگر/89
دهه پنجاه، دهة اقتدار شعر سپيد؛ دهه شصت، دهه انتقال؛ دهه هفتاد، دهة آزمون و خطاي شعر زبان؛ دهة هشتاد، دهة آرامش طنز فرا نو و دهة نود، دهة سلطنت شعر سادة كوتاه؛ هر يك نمايندگان برتر خود را معرفي كردند و ميكنند. لطفاً براي ثبتنام و رزرو جا عجله نكنيد... آقا، هل نده!... عزيزم آرام!... اگر شعر، دغدغة اصلي تو باشد، مطمئن باش جايگاه خود را خواهي يافت.
آن غربال به دست بي رحم از پشت سر ميآيد؛ نه دوست ميشناسد، نه فاميل، نه كارت ميخواهد، نه پارت! به شعر زمان توجه دارد، به سادگي زبان، به انديشة والا، به انسان و محيطزيست. پس اگر نمرة قبولي آخر دهه را ميخواهي، تلاش كن از تكرار خارج شوي، از كليشه در آ، از روزمرگي كنار بمان و بكوش كه صدايت صداي هوشرباي آدميزادگان باشد. با تفاوت در نگريستن، در نوشتن، در گفتن، در استخدام واژگان، از صف مردگان بيرون بپر. بگذار شعرت هزارپايي از ذوق و ذائقه مخاطب باشد. راه برود و بر دلها بنشيند.
اكنون كه من اين مقالت ميآورم، از قرن رودكي قرنها ميگذرد. از عصر نيما سالها. بكوش كه شعرت حكايت سرزمين تو باشد. به زبان مردم مهربان آن سرزمين حرف بزن. شاعر مهربان كلمه و كلام! در آستانة دهه نود، به زبان دهة پنجاه مينويسي و اقرار ميكني كه دوستان همسن و سالت تو را درك نميكنند و شعرت را فوت آب نيستند.
... بگذريم. «دستم ستاره دريايي است»، مجموعه شعرهاي آزاد «سعيد اسكندري» است كه توسط انتشارات آهنگ ديگر و طرح روي جلد فرزاد اديبي به بازار نشر تقديم شده است. سعيد سي ساله با زباني استعاري از سي سال تلاش شعر جوان ايران به زباني ساده و زيبا رسيده است. او فرق دههها را ميداند. سادگي را ميشناسد و به آن تكلم ميكند. اغلب براي تشخص و اعتبار، لحني اديبانه پيش ميگيرد، لهجه عوض ميكند و ارباب استعاره ميشود. تركيب وصفي و اضافي شاعرانه به رخ ميكشد، اما باز هم دست از هنرنمايي ميكشد و شعر خود را پيش ميبرد. او نيك ميداند كه:
با چند شعر ساده سوسني/ نميتوان دنيا را محاصره كرد/ قلمهايتان را زمين بيندازيد و برگهها را سفيد/ بالا بياوريد.
سعيد اسكندري، مردگان محض را ميشناسد. خوابندگان در گورهاي ناپيدا، از شبهاي شائبه و شبهه گذشته است. شعرش درنگ هفت رنگ تيراژه بر روشنايي تاقنماي لاژورد است. چون ميداند شب از بنفشهزار ميگذرد، نگاه در نگاتيو مياندازد؛ يعني كه آسوده ميخرامد ماه...
سعيد اسكندري بايد دست از استعاره و ابهام بردارد و به روشني شعر برسد. او اقرار كرده است كه بايد كتابهاي شعر را به آب بخشيد و زلال و روشن حرف زد. تركيباتي از قبيل: شهرهاي شائيه، قاقديسهاي مقرنس، سنجاب فسفر، اژدهاي اسليمي، پشنگههاي سرخ، كپسولهاي نقرهاي نور، ماهي مفرغ، فولاد ماه، خلنگزار خاطره، شلال شب، يادآور شكوه شعر ناب و حجم و آزاد، ديگر در شعر امروز جايگاهي ندارند. چون اصلاً در سبد مكالمة مردم امروز جايي ندارند.
سعيد اسكندري بايد از تجربة قاسم آهنين جان آرياپور، علي پورعزيز، صالحي و ياران ناب انديش خوزستاني استفاده كند و بگذرد. به صميميت زبان ساده مردم كپرنشين پيرامون شعر خودش باشد و زبان شعرش سي سالگي سعيد را فرياد كند و فراياد آورد، نه شاعران خوب جنوب را كه در زمانة خود گل كاشتند و جاودانه شدند. او بايد به شعر خوب (رسيدن) عمل كند. در صفحه 24 كتاب خودش:
كنار شامگاه پلنگي/ با پنجههاي خشمش/ به ماه اگر نميرسد، اما/ به قله ميرسد.
مجموعه شعر «دستم ستاره دريايي است»، شعرهاي خوش خيم زياد دارد. سعيد بايد در مجموعه بعدي، يكدست كردن زبان و رسيدن به سادگي بيان را نشان دهد و اين اقدام سعيد ميتواند او را به مرز روشن شعر دهه نود بكشاند و تثبيت كند، وگرنه سعيد اسكندري از سهامداران شعر ناب معرفي ميشود. آن هم بعد از گذشت چهار دهه از اتفاق مجلة تماشا و فوران بيامان شعر از چاههاي مسجد سليمان، اهواز، هفتگل، دزفول و گچساران زير عنوان شركت ملي شعر ناب جنوب به سرپرستي مهندس منوچهر آتشي زكاروان جدا مانده...
عبور من از دالانهاي بي دليل/ انجامي جز انجماد جاودانه ندارد/ وقت است چشم از سايههاي يونان برگيرم/ و در حقيقت محض/ با بيست ببر و بورخس/ در بوئنوسآيرس قدم بزنم.
**
باز هم تكرار ميكنم كه شعرهاي شگفت اين دفتر از زبان شاعر خوشفكر سعيد اسكندري، تصويرهايي رشكبرانگيز در زباني به شكوه و تصاويري بديع به سبب عتيقهگي ارزشمند است و براي رسيدن به شعر دهه نود بايد سادگي و شفافيت بيان را تمرين كند. همچنانكه نمونههايي از آن را در همين مجموعه آورده است:
مرا از رنگهاي ديگري/ شروع كنيد/ دلم نميخواهد/ ادامه اين مداد سياه/ برقصد روي دقايقم.
**
منتظر شعرهاي ساده سوسني سعيد اسكندري ميمانيم و ايمان داريم كه شعر جنوب، كفشهايش را بر زمين نميگذارد. راه بيفت سعيد!
منبع:http://www.ettelaat.com
ارسال توسط کاربر محترم سایت :hasantaleb
دهه پنجاه، دهة اقتدار شعر سپيد؛ دهه شصت، دهه انتقال؛ دهه هفتاد، دهة آزمون و خطاي شعر زبان؛ دهة هشتاد، دهة آرامش طنز فرا نو و دهة نود، دهة سلطنت شعر سادة كوتاه؛ هر يك نمايندگان برتر خود را معرفي كردند و ميكنند. لطفاً براي ثبتنام و رزرو جا عجله نكنيد... آقا، هل نده!... عزيزم آرام!... اگر شعر، دغدغة اصلي تو باشد، مطمئن باش جايگاه خود را خواهي يافت.
آن غربال به دست بي رحم از پشت سر ميآيد؛ نه دوست ميشناسد، نه فاميل، نه كارت ميخواهد، نه پارت! به شعر زمان توجه دارد، به سادگي زبان، به انديشة والا، به انسان و محيطزيست. پس اگر نمرة قبولي آخر دهه را ميخواهي، تلاش كن از تكرار خارج شوي، از كليشه در آ، از روزمرگي كنار بمان و بكوش كه صدايت صداي هوشرباي آدميزادگان باشد. با تفاوت در نگريستن، در نوشتن، در گفتن، در استخدام واژگان، از صف مردگان بيرون بپر. بگذار شعرت هزارپايي از ذوق و ذائقه مخاطب باشد. راه برود و بر دلها بنشيند.
اكنون كه من اين مقالت ميآورم، از قرن رودكي قرنها ميگذرد. از عصر نيما سالها. بكوش كه شعرت حكايت سرزمين تو باشد. به زبان مردم مهربان آن سرزمين حرف بزن. شاعر مهربان كلمه و كلام! در آستانة دهه نود، به زبان دهة پنجاه مينويسي و اقرار ميكني كه دوستان همسن و سالت تو را درك نميكنند و شعرت را فوت آب نيستند.
... بگذريم. «دستم ستاره دريايي است»، مجموعه شعرهاي آزاد «سعيد اسكندري» است كه توسط انتشارات آهنگ ديگر و طرح روي جلد فرزاد اديبي به بازار نشر تقديم شده است. سعيد سي ساله با زباني استعاري از سي سال تلاش شعر جوان ايران به زباني ساده و زيبا رسيده است. او فرق دههها را ميداند. سادگي را ميشناسد و به آن تكلم ميكند. اغلب براي تشخص و اعتبار، لحني اديبانه پيش ميگيرد، لهجه عوض ميكند و ارباب استعاره ميشود. تركيب وصفي و اضافي شاعرانه به رخ ميكشد، اما باز هم دست از هنرنمايي ميكشد و شعر خود را پيش ميبرد. او نيك ميداند كه:
با چند شعر ساده سوسني/ نميتوان دنيا را محاصره كرد/ قلمهايتان را زمين بيندازيد و برگهها را سفيد/ بالا بياوريد.
سعيد اسكندري، مردگان محض را ميشناسد. خوابندگان در گورهاي ناپيدا، از شبهاي شائبه و شبهه گذشته است. شعرش درنگ هفت رنگ تيراژه بر روشنايي تاقنماي لاژورد است. چون ميداند شب از بنفشهزار ميگذرد، نگاه در نگاتيو مياندازد؛ يعني كه آسوده ميخرامد ماه...
سعيد اسكندري بايد دست از استعاره و ابهام بردارد و به روشني شعر برسد. او اقرار كرده است كه بايد كتابهاي شعر را به آب بخشيد و زلال و روشن حرف زد. تركيباتي از قبيل: شهرهاي شائيه، قاقديسهاي مقرنس، سنجاب فسفر، اژدهاي اسليمي، پشنگههاي سرخ، كپسولهاي نقرهاي نور، ماهي مفرغ، فولاد ماه، خلنگزار خاطره، شلال شب، يادآور شكوه شعر ناب و حجم و آزاد، ديگر در شعر امروز جايگاهي ندارند. چون اصلاً در سبد مكالمة مردم امروز جايي ندارند.
سعيد اسكندري بايد از تجربة قاسم آهنين جان آرياپور، علي پورعزيز، صالحي و ياران ناب انديش خوزستاني استفاده كند و بگذرد. به صميميت زبان ساده مردم كپرنشين پيرامون شعر خودش باشد و زبان شعرش سي سالگي سعيد را فرياد كند و فراياد آورد، نه شاعران خوب جنوب را كه در زمانة خود گل كاشتند و جاودانه شدند. او بايد به شعر خوب (رسيدن) عمل كند. در صفحه 24 كتاب خودش:
كنار شامگاه پلنگي/ با پنجههاي خشمش/ به ماه اگر نميرسد، اما/ به قله ميرسد.
مجموعه شعر «دستم ستاره دريايي است»، شعرهاي خوش خيم زياد دارد. سعيد بايد در مجموعه بعدي، يكدست كردن زبان و رسيدن به سادگي بيان را نشان دهد و اين اقدام سعيد ميتواند او را به مرز روشن شعر دهه نود بكشاند و تثبيت كند، وگرنه سعيد اسكندري از سهامداران شعر ناب معرفي ميشود. آن هم بعد از گذشت چهار دهه از اتفاق مجلة تماشا و فوران بيامان شعر از چاههاي مسجد سليمان، اهواز، هفتگل، دزفول و گچساران زير عنوان شركت ملي شعر ناب جنوب به سرپرستي مهندس منوچهر آتشي زكاروان جدا مانده...
عبور من از دالانهاي بي دليل/ انجامي جز انجماد جاودانه ندارد/ وقت است چشم از سايههاي يونان برگيرم/ و در حقيقت محض/ با بيست ببر و بورخس/ در بوئنوسآيرس قدم بزنم.
**
باز هم تكرار ميكنم كه شعرهاي شگفت اين دفتر از زبان شاعر خوشفكر سعيد اسكندري، تصويرهايي رشكبرانگيز در زباني به شكوه و تصاويري بديع به سبب عتيقهگي ارزشمند است و براي رسيدن به شعر دهه نود بايد سادگي و شفافيت بيان را تمرين كند. همچنانكه نمونههايي از آن را در همين مجموعه آورده است:
مرا از رنگهاي ديگري/ شروع كنيد/ دلم نميخواهد/ ادامه اين مداد سياه/ برقصد روي دقايقم.
**
منتظر شعرهاي ساده سوسني سعيد اسكندري ميمانيم و ايمان داريم كه شعر جنوب، كفشهايش را بر زمين نميگذارد. راه بيفت سعيد!
منبع:http://www.ettelaat.com
ارسال توسط کاربر محترم سایت :hasantaleb
/ج