پزشک دوره گرد
گنهکاران لايق ترحم اند. يعني چي؟ آيا چون لايق ترحم اند پس چيزي به آن ها نگوييم؟ يا نه، اگر مريض لايق ترحم است يعني فحشش نده و بي تفاوت هم نباش، معالجه اش کن. پيغمبر اکرم روشش روش يک طبيب معالج بود. ولي مي فرمايد: طبيب هم با طبيب فرق مي کند. ما طبيب ثابت داريم و طبيب سيار. يک طبيب، محکمه اي باز کرده، تابلويش را هم نصب کرده و در مطب خودش نشسته، هر کس آمد به او مراجعه کرد که مرا معالجه کن، به او نسخه مي دهد، کسي مراجعه نکرد به او کاري ندارد. ولي يک طبيب، طبيب سيار است، قانع نيست به اين که مريض ها به او مراجعه کنند، او به مريض ها مراجعه مي کند و سراغ آن ها مي رود. پيغمبر سراغ مريض هاي اخلاقي و معنوي مي رفت. در تمام دوران زندگي اش کارش اين بود. مسافرتش به طائف براي چه بود؟ اساساً در مسجدالحرام که سراغ اين و آن مي رفت، قرآن مي خواند، اين را جلب مي کرد، آن را دعوت مي کرد براي چه بود؟ در ايام ماه هاي حرام که مصونيتي پيدا مي کرد و قبايل عرب مي آمدند براي اين که اعمال حج را به همان ترتيب بت پرستانه خودشان انجام بدهند. وقتي در عرفات و مني و بالخصوص در عرفات جمع مي شدند، پيغمبر از فرصت استفاده مي کرد و به ميان آن ها مي رفت. ابولهب هم از پشت سر مي آمد و هي مي گفت: حرف اين را گوش نکنيد، پسر برادر خودم است. من مي دانم که اين دروغگوست. العياذ بالله اين ديوانه است، اين چنين است،اين چنان است. ولي او به کار خود ادامه مي داد اين براي چه بود؟ مي فرمايد: پيغمبر روشش روش طبيب بود ولي طبيب سيار نه طبيب ثابت که فقط بنشيند که هر کس آمد از ما پرسيد ما جواب مي دهيم، هر کس نپرسيد ديگر ما مسؤليتي نداريم. نه، او مسؤليت خودش را بالاتر از اين حرف ها مي دانست.
1.(يا ايها الذين آمنوا اطيعوالله وأطيعوا الرسول)(1)؛«اي کساني که ايمان آورده ايد، خدا را اطاعت کنيد و از پيامبر، اطاعت نماييد».
علامه طباطبايي مي نويسد:«بر اساس اين آيه، اطاعت از پيامبر (صلي الله عليه وآله وسلم) در مورد دستوراتي که براي اداره جامعه اسلامي و از موضع ولايت و حکومت صادر مي کند، لازم است»(2). پس لزوم اطاعت از پيامبر (صلي الله عليه وآله وسلم)مبين الهي بودن حکومت آن حضرت است و گرنه نيازي به تأکيد خداوند، بر اطاعت از پيامبر (صلي الله عليه وآله وسلم) و آن را در زمره وظايف ديني قرار دادن نبود.
2.( و اذا جاءهم أمر من الأمن أو الخوف اذاعوا به و لو ردوه الي الرسول و الي اولي الامر منهم لعلمه الذين يستنبطونه منهم)(3)؛«و چون خبري از ايمني يا وحشت به آنان برسد، انتشارش دهند و اگر آن را به پيامبر و اولياي امر خود ارجاع کنند، قطعاً از ميان آنان کساني اند که [مي توانند درست و نادرست] آن را دريابند».
قرآن، مسلمانان را موظف مي داند که اطلاعات و اخبار خود را به ويژه در شرايط حساس جنگ - قبل از انتشار در بين مردم، به پيامبر اکرم (صلي الله عليه وآله وسلم) ارائه دهند اين آيه نيز صراحت دارد که پيامبر اکرم (صلي الله عليه وآله وسلم) صرفاً ابلاغ کننده احکام الهي نيست؛ بلکه علاوه بر بيان احکام، مسئوليت کار شناسي و تحليل موضوعات، حوادث و رخدادهاي سياسي- اجتماعي را نيز بر عهده دارد و همان گونه که مسلمانان براي دريافت احکام به آن حضرت مراجعه مي کنند، براي دريافت تحليل صحيح مسائل جاري جامعه نيز بايد به او مراجعه کنند و از انجام هر عمل خودسرانه بپرهيزند.
3.قرآن کريم از مسلمانان مي خواهد که با دخالت رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) در امور اجتماعي و پس از اعلام نظر آن حضرت، ترديدي به خود راه ندهند. و همگي اطاعت کنند؛ ( و ما کان لمؤمن و لا مؤمنه اذا قضي الله و رسوله امرا ان يکون لهم االخيره من أمرهم و من يعص الله و رسوله فقد ضل ضلالاً مبيناً)(4)؛ « هيچ مرد و زن مؤمني را در کاري که خدا و رسول حکم کنند، اراده و اختياري نيست [که رأي خلافي اظهار نمايند] و هر کس نافرماني خدا و رسول کند، قطعاً دچار گمراهي آشکار گرديده است».
دراين آيه، مقصود از «قضاي پيامبر»، دخالت آن حضرت در شئون گوناگون زندگي مردم و سمائل مختلف حکومت است. هر چند اين مسائل، امور خود مردم است (من امرهم)و خود مردم حق مشارکت و دخالت دارند، ولي وقتي در همين مسائل، پيامبر خدا- به عنوان رهبر دولت اسلامي-دخالت کند، جايي براي مداخله ديگران باقي نمي ماند و هيچ کس نبايد خود را صاحب اختيار بداند.
4. قرآن مجيد پذيرش داوري و حکمراني پيامبر را در مشاجرات، شرط ايمان دانسته است؛ (فلا و ربک لا يومنون حتي يحکموک فيما شجر بينهم ثم لا يجدوا في أنفسهم حرجاً مما قضيت و يسلموا تسليما...)(5)؛«به خدايت سوگند ايمان نمي آورند، مگر آن که تو را در آن چه بينشان اختلاف آميز است، داور قرار دهند؛ سپس نسبت به آن چه قضاوت کردي، در نفس خود هيچ اعتراضي نداشته و از جان و دل، تسليم باشند». صراحت اين آيه در ارتباط شأن قضاوت و داوري پيامبر (صلي الله عليه وآله وسلم) به دين، بسيار صريح است؛ زيرا قرآن مجيد، آن را شرط ايمان دانسته است؛ در حالي که اگر اين مسئله مطلبي بشري و زميني بود، ارتباط دادن آن با ايمان، معنا نداشت.
پيامبر بر چه چيزي سجده مي کرد. رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) بر خاک و زمين سجده مي کرد و در سجده،چيزي را بين پيشاني و زمين حائل قرار نمي داد.(6) او مي فرمود: «جعلت لي الارض مسجد و طهورا؛ زمين براي من سجدگاه و پاک کننده، قرار داده است». در اين باره، علاوه بر سنت پيامبر از شيوه اصحاب نيز مي توان ياد کرد به اين موارد دقت کنيد:
1. پيامبر، مسلمانان را نيز بدين کار امر مي کرد؛ روزي پيامبر يکي از اصحاب خود را ديد که بر لايه عمامه اش سجده مي کرد؛ با دست مبارکش به او اشاره کرد و فرمود: عمامه ات را بردار و به پيشاني اش اشاره نمود.(7) همچنين وقتي ديد که بلال حبشي بر گردي عمه اش سجده کرد تا داغي زمين آزارش ندهد، پيامبر با دست خود عمامه بلال را از زير پيشاني او بيرون کشيد و فرمود: «بلال! پيشاني ات را برخاک گذار»(8) و به صهيب نيز فرمود: «ترب وجهک يا صهيب؛ پيشاني ات را بر خاک گذار»(9) و به رباح نيز چنين فرمود.(10)
2. سيره ياران پيامبر هم سجده بر روي زمين بود؛ جابربن عبدالله انصاري مي گويد: من نماز ظهر را با پيامبر مي گزاردم؛ مشتي از سنگريزه در دست گرفته و آن ها را دست به دست مي کردم تا خنک شوند و به هنگام نماز، بر آن ها سجده کنم.
بيهقي يکي از دانشمندان اهل سنت، درباره تبيين اين حديث مي نويسد: اگر سجده بر لباس متصل به بدن جايز بود، قطعاً اين کار آسان تر از خنک کردن سنگريزه ها در کف دست و قرار دادن آن ها براي سجده بود.
3. خاک بايد پاک باشد و از همين روست که شيعيان تکه اي گل خشک شده را براي اطمينان از پاکي آن، با خود برمي دارند و چه بسا که براي تبرک آن را از خاک مبارک کربلا که شهادت گاه امام حسين (عليه السلام) است، بر مي گيرند، همان گونه که بعضي از اصحاب، از سنگ ريزه هاي مکه برمي داشتند تا در سفر، بر آن ها سجده کنند.(11)
بيهقي يکي از دانشمندان اهل سنت، درباره تبيين اين حديث مي نويسد: اگر سجده بر لباس متصل به بدن جايز بود، قطعاً اين کار آسان تر از خنک کردن سنگريزه ها در کف دست و قرار دادن آن ها براي سجده بود.(12)
3. خاک بايد پاک باشد و از همين روست که شيعيان تکه اي گل خشک شده را براي اطمينان از پاکي آن، با خود بر مي دارند و چه بسا که براي تبرک آن را از خاک مبارک کربلا که شهادت گاه امام حسين(عليه السلام) است، بر مي گيرند، همان گونه که بعضي از اصحاب، از سنگ ريزه هاي مکه بر مي داشتند تا در سفر، برآن ها سجده کنند.
4. مهر، موضوعيت ندارد و در زمان پيامبر (صلي الله عليه وآله وسلم) تمام زمين مهر بوده است و پيشاني اش را روي زمين مي گذاشتند. از اين رو، بر اساس روايات معصومين، سجده بايد بر زمين و روييدني هاي زمين - غير از خوردني ها و پوشيدني ها - و از نظر عالمان شيعه نيز برخاک زمين يا سنگ و امثال آن سجده کردن، کافي است. شيعيان بر خاک، زمين، سنگ ريزه، تخته سنگ و ديگر اجزاي زمين و روييدني ها آن، مانند حصير، سجده مي کنند و نه بر فرش، پارچه، چيزهاي خوردني و زينتي و اين، بر گرفته از روايات بسياري است که در کتاب هاي شيعه و سني وارد شده اند.
هشام از امام صادق (عليه السلام) پرسيد: مرا آگاه ساز بر چه سجده رواست و بر چه ناروا؟ حضرت فرمود: سجده تنها بر زمين و آن چه مي رويد، جايز است؛ جز آن چه پوشيدني و خوردني است. باز پرسيد فدايت شوم! فلسفه آن چيست؟ وي فرمود: زيرا سجده خضوع در پيشگاه خداوند عزوجل است؛ پس نشايد که بر پوشيدني و خوردني انجام گيرد؛ زيرا دنياطلبان، بنده خوردني ها و پوشيدني هايند و سجده گر در سجده اش، خود را مي پرستد و شايسته نيست که پيشاني خود بر معبود دنياگرايان بسايند.(13)
مسئوليت مسلمانان در برابر پيامبر (صلي الله عليه وآله وسلم)
1.(يا ايها الذين آمنوا اطيعوالله وأطيعوا الرسول)(1)؛«اي کساني که ايمان آورده ايد، خدا را اطاعت کنيد و از پيامبر، اطاعت نماييد».
علامه طباطبايي مي نويسد:«بر اساس اين آيه، اطاعت از پيامبر (صلي الله عليه وآله وسلم) در مورد دستوراتي که براي اداره جامعه اسلامي و از موضع ولايت و حکومت صادر مي کند، لازم است»(2). پس لزوم اطاعت از پيامبر (صلي الله عليه وآله وسلم)مبين الهي بودن حکومت آن حضرت است و گرنه نيازي به تأکيد خداوند، بر اطاعت از پيامبر (صلي الله عليه وآله وسلم) و آن را در زمره وظايف ديني قرار دادن نبود.
2.( و اذا جاءهم أمر من الأمن أو الخوف اذاعوا به و لو ردوه الي الرسول و الي اولي الامر منهم لعلمه الذين يستنبطونه منهم)(3)؛«و چون خبري از ايمني يا وحشت به آنان برسد، انتشارش دهند و اگر آن را به پيامبر و اولياي امر خود ارجاع کنند، قطعاً از ميان آنان کساني اند که [مي توانند درست و نادرست] آن را دريابند».
قرآن، مسلمانان را موظف مي داند که اطلاعات و اخبار خود را به ويژه در شرايط حساس جنگ - قبل از انتشار در بين مردم، به پيامبر اکرم (صلي الله عليه وآله وسلم) ارائه دهند اين آيه نيز صراحت دارد که پيامبر اکرم (صلي الله عليه وآله وسلم) صرفاً ابلاغ کننده احکام الهي نيست؛ بلکه علاوه بر بيان احکام، مسئوليت کار شناسي و تحليل موضوعات، حوادث و رخدادهاي سياسي- اجتماعي را نيز بر عهده دارد و همان گونه که مسلمانان براي دريافت احکام به آن حضرت مراجعه مي کنند، براي دريافت تحليل صحيح مسائل جاري جامعه نيز بايد به او مراجعه کنند و از انجام هر عمل خودسرانه بپرهيزند.
3.قرآن کريم از مسلمانان مي خواهد که با دخالت رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) در امور اجتماعي و پس از اعلام نظر آن حضرت، ترديدي به خود راه ندهند. و همگي اطاعت کنند؛ ( و ما کان لمؤمن و لا مؤمنه اذا قضي الله و رسوله امرا ان يکون لهم االخيره من أمرهم و من يعص الله و رسوله فقد ضل ضلالاً مبيناً)(4)؛ « هيچ مرد و زن مؤمني را در کاري که خدا و رسول حکم کنند، اراده و اختياري نيست [که رأي خلافي اظهار نمايند] و هر کس نافرماني خدا و رسول کند، قطعاً دچار گمراهي آشکار گرديده است».
دراين آيه، مقصود از «قضاي پيامبر»، دخالت آن حضرت در شئون گوناگون زندگي مردم و سمائل مختلف حکومت است. هر چند اين مسائل، امور خود مردم است (من امرهم)و خود مردم حق مشارکت و دخالت دارند، ولي وقتي در همين مسائل، پيامبر خدا- به عنوان رهبر دولت اسلامي-دخالت کند، جايي براي مداخله ديگران باقي نمي ماند و هيچ کس نبايد خود را صاحب اختيار بداند.
4. قرآن مجيد پذيرش داوري و حکمراني پيامبر را در مشاجرات، شرط ايمان دانسته است؛ (فلا و ربک لا يومنون حتي يحکموک فيما شجر بينهم ثم لا يجدوا في أنفسهم حرجاً مما قضيت و يسلموا تسليما...)(5)؛«به خدايت سوگند ايمان نمي آورند، مگر آن که تو را در آن چه بينشان اختلاف آميز است، داور قرار دهند؛ سپس نسبت به آن چه قضاوت کردي، در نفس خود هيچ اعتراضي نداشته و از جان و دل، تسليم باشند». صراحت اين آيه در ارتباط شأن قضاوت و داوري پيامبر (صلي الله عليه وآله وسلم) به دين، بسيار صريح است؛ زيرا قرآن مجيد، آن را شرط ايمان دانسته است؛ در حالي که اگر اين مسئله مطلبي بشري و زميني بود، ارتباط دادن آن با ايمان، معنا نداشت.
پيامبر بر چه چيزي سجده مي کرد. رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) بر خاک و زمين سجده مي کرد و در سجده،چيزي را بين پيشاني و زمين حائل قرار نمي داد.(6) او مي فرمود: «جعلت لي الارض مسجد و طهورا؛ زمين براي من سجدگاه و پاک کننده، قرار داده است». در اين باره، علاوه بر سنت پيامبر از شيوه اصحاب نيز مي توان ياد کرد به اين موارد دقت کنيد:
1. پيامبر، مسلمانان را نيز بدين کار امر مي کرد؛ روزي پيامبر يکي از اصحاب خود را ديد که بر لايه عمامه اش سجده مي کرد؛ با دست مبارکش به او اشاره کرد و فرمود: عمامه ات را بردار و به پيشاني اش اشاره نمود.(7) همچنين وقتي ديد که بلال حبشي بر گردي عمه اش سجده کرد تا داغي زمين آزارش ندهد، پيامبر با دست خود عمامه بلال را از زير پيشاني او بيرون کشيد و فرمود: «بلال! پيشاني ات را برخاک گذار»(8) و به صهيب نيز فرمود: «ترب وجهک يا صهيب؛ پيشاني ات را بر خاک گذار»(9) و به رباح نيز چنين فرمود.(10)
2. سيره ياران پيامبر هم سجده بر روي زمين بود؛ جابربن عبدالله انصاري مي گويد: من نماز ظهر را با پيامبر مي گزاردم؛ مشتي از سنگريزه در دست گرفته و آن ها را دست به دست مي کردم تا خنک شوند و به هنگام نماز، بر آن ها سجده کنم.
بيهقي يکي از دانشمندان اهل سنت، درباره تبيين اين حديث مي نويسد: اگر سجده بر لباس متصل به بدن جايز بود، قطعاً اين کار آسان تر از خنک کردن سنگريزه ها در کف دست و قرار دادن آن ها براي سجده بود.
3. خاک بايد پاک باشد و از همين روست که شيعيان تکه اي گل خشک شده را براي اطمينان از پاکي آن، با خود برمي دارند و چه بسا که براي تبرک آن را از خاک مبارک کربلا که شهادت گاه امام حسين (عليه السلام) است، بر مي گيرند، همان گونه که بعضي از اصحاب، از سنگ ريزه هاي مکه برمي داشتند تا در سفر، بر آن ها سجده کنند.(11)
بيهقي يکي از دانشمندان اهل سنت، درباره تبيين اين حديث مي نويسد: اگر سجده بر لباس متصل به بدن جايز بود، قطعاً اين کار آسان تر از خنک کردن سنگريزه ها در کف دست و قرار دادن آن ها براي سجده بود.(12)
3. خاک بايد پاک باشد و از همين روست که شيعيان تکه اي گل خشک شده را براي اطمينان از پاکي آن، با خود بر مي دارند و چه بسا که براي تبرک آن را از خاک مبارک کربلا که شهادت گاه امام حسين(عليه السلام) است، بر مي گيرند، همان گونه که بعضي از اصحاب، از سنگ ريزه هاي مکه بر مي داشتند تا در سفر، برآن ها سجده کنند.
4. مهر، موضوعيت ندارد و در زمان پيامبر (صلي الله عليه وآله وسلم) تمام زمين مهر بوده است و پيشاني اش را روي زمين مي گذاشتند. از اين رو، بر اساس روايات معصومين، سجده بايد بر زمين و روييدني هاي زمين - غير از خوردني ها و پوشيدني ها - و از نظر عالمان شيعه نيز برخاک زمين يا سنگ و امثال آن سجده کردن، کافي است. شيعيان بر خاک، زمين، سنگ ريزه، تخته سنگ و ديگر اجزاي زمين و روييدني ها آن، مانند حصير، سجده مي کنند و نه بر فرش، پارچه، چيزهاي خوردني و زينتي و اين، بر گرفته از روايات بسياري است که در کتاب هاي شيعه و سني وارد شده اند.
هشام از امام صادق (عليه السلام) پرسيد: مرا آگاه ساز بر چه سجده رواست و بر چه ناروا؟ حضرت فرمود: سجده تنها بر زمين و آن چه مي رويد، جايز است؛ جز آن چه پوشيدني و خوردني است. باز پرسيد فدايت شوم! فلسفه آن چيست؟ وي فرمود: زيرا سجده خضوع در پيشگاه خداوند عزوجل است؛ پس نشايد که بر پوشيدني و خوردني انجام گيرد؛ زيرا دنياطلبان، بنده خوردني ها و پوشيدني هايند و سجده گر در سجده اش، خود را مي پرستد و شايسته نيست که پيشاني خود بر معبود دنياگرايان بسايند.(13)
پي نوشت ها :
1.محمد(47)، آيه33.
2. الميزان، ج18، ص248.
3.نساء(4) آيه 83.
4.احزاب (33) آيه36.
5. نساء (4)، آيه 65.
6. عايشه: «مارأيت رسول الله (صلي الله عليه وآله وسلم) متقيا وجهه
بشيء تعني في السجود»؛ کنزالعامل، رقم 22241.
7.سنن کبري، ج2، ص105.
8.الحقيقه ماهيه، ص21.
9.ر. ک: کنزالعامل، حديث19810.
10.همان، حديث19777.
11.مسند احمد، ج3، ص327.
12. سنن کبري، ج2، ص106.