اقتصاد در نهج البلاغه و شهید آیت الله سید محمد باقر صدر (رحمة الله علیه)
گفت و گو با حضرت آیت الله تسخیری
اشاره:
ایشان از همان ابتدای تحصیل، آثار نبوغ چشمگیر و درخشان خویش را آشکار نمودند و بعد از دوران ابتدایی دو دائی فقیه و دانشمند او تصمیم گرفتند که وی به تحصیل علوم حوزوی و اسلامی بپردازد و نبوغ خویش را در راه نشر معارف الهی به کار گیرد. ایشان در 11 سالگی منطق و در دوازده سالگی، کتاب معالم الاصول را خواند و بسیاری از کتب درسی دوره عالی فقه و اصول را در همان دوران کودکی و نوجوانی مورد مطالعه قرار داد و بدین گونه، درس های دوره سطح را نیز به طریق شگفت انگیزی در مدت کوتاهی گذراند. در سال 1365 ھ ق به همراه برادرشان برای گذراندن دوره عالی حوزه به شهر مقدس نجف هجرت کردند. ایشان از محضر مرجع عالیقدر تشیع آیت الله العظمی سید ابوالقاسم خویی و برادر بزرگوار خویش سید اسماعیل صدر کسب علم نموده است.
آیت الله صدر، در بیست سالگی با تدریس کتاب کفایة الاصول دوره تدریس را آغاز کرد، در سن 25 سالگی تدریس دوره خارج اصول را و در سال 1381 و در سن 28 سالگی دوره خارج فقه را براساس مسائل کتاب العروة الوثقی شروع نمود که شاگردان بسیار از محضر ایشان کسب علم نموده اند و از آن جمله می توان به:
1- سید کاظم حائری
2- سید محمود هاشمی شاهرودی
3- سید محمد باقر حکیم
4- سید محمد باقر مُهری
5- شیخ محمد رضا نعمانی
اشاره کرد.
آثار قلمی شهید صدر، عبارتند از:
1- فدک در تاریخ
2- غایة الفکر فی علم الاصول
3- فلسفه ما
4- اقتصاد ما
5- المعالم الجدیدة للاصول
6- الاسس المنطقیة للاستقراء
7- بحوث فی شرح العروة الوثقی
8- دروس فی علم الاصول
9- الفتاوی الواضحه
10- البنک اللاربوی فی الاسلام (بانک بدون ربا در اسلام)
11- المدرسیة الاسلامیة
12- بحث حول المهدی (عجل الله فرجه)
13- بحث حول الولایة
14- دور الأئمة فی حیاة الاسلامیه
15- نظام العبادات فی الاسلام
بی شک آیت الله سید محمد باقر صدر، یکی از فقهای بزرگ و اندیشمند شیعه در قرن چهاردهم هجری بود. نائل شدن شهید سید محمد باقر صدر به درجه اجتهاد و فقاهت، در دوران جوانی، در تاریخ شیعه کم نظیر و شگفت انگیز بود. اما مرجعیت این فقیه جوان و تقلید مردم عراق و دیگر ممالک عربی از او نیز بسی شگفت انگیزتر بود. زیرا او قبل از رسیدن به چهل سالگی یکی از مراجع برجسته نجف محسوب می شد که این امر خود در تاریخ مرجعیت شیعه یک حادثه استثنائی و منحصر به فرد است. ایشان سرانجام در سال 1340 ھ ق به دست حکام جور و ستم حزب بعث عراق به شهادت رسید. روحش شاد و یادش گرامی باد.
در این گفتگو که با حضرت آیت الله تسخیری ترتیب یافته است ضمن بررسی مسائل اقتصادی دین مبین اسلام، به بیان گوشه ای از برجستگی های علمی و رفتاری این شهید بزرگوار و اثر بزرگش اقتصادنا می پردازیم.
سابقه آشنایی جنابعالی با شهید آیت الله صدر و نکته ها و مطالب، پیام ها و خاطراتی که از ایشان دارید، بیان بفرمایید:
سابقه آشنایی ما به حدود چهل سال قبل برمی گردد و از ایشان خاطرات زیادی دارم و ویژگی های نظیر عشق به آرمانها، زهد، تفکر عمیق، هدایت نسل ها، برنامه ریزی برای ایجاد جامعه اسلامی اصیل مشخصه زندگی و شخصیت ایشان است که در ذهن بلکه در عمق جانم باقی مانده است.
انگیزه ایشان از تألیف کتاب «اقتصادنا» چه بود؟ لطفاً فشرده ای از دیدگاه اقتصادی آن بزرگوار را بفرمایید.
ایشان معتقد بودند که می بایست جامعه یا نخبه های آن تئوری اسلام را در سه جنبه (فلسفی، اقتصادی و اجتماعی) بشناسند تا مقدمه ای برای برپایی این جامعه باشد و لذا «فلسفتنا» و «اقتصادنا» را نوشتند. ولی مشکلاتی را که بعثیها برای ایشان ایجاد کردند مانع نوشتن «مجتمعنا» شد.
دیدگاههای اقتصادی آن بزرگوار نمی تواند در این مختصر بگنجد ولی عموماً ایشان معتقد بودند که می بایست مکتب اقتصادی اسلام را که زیربنای احکام اقتصادی اسلامی است از همین احکام و مفاهیم اسلامی استنباط کرد و همین کار را کردند و یک تئوری اقتصادی جامع را بدست آوردند شامل:
دیدگاه اسلام در زمینه توزیع منابع طبیعی و درآمدهای حاصل از کار انسانی و همچنین نظرات اسلام در تولید و توسعه و اقتصاد جامعه که تفسیر آن نیاز به فرصت موسع دارد.
آیا شهید صدر از نهج البلاغه و یا سخن و سیرۀ امیرالمؤمنین (ع) نیز در ارائه دیدگاه های اقتصادی خود دربارۀ اسلام بهره برده اند؟
مرحوم شهید آیت الله صدر کراراً از کتاب شریف نهج البلاغه استفاده می کردند، بلکه گاهی یگانه منبعشان همین کتاب بود. نظیر مسأله شناخت اهداف اسلامی تجارت که از عبارت حضرت در نامۀ 53:
«و استوص بالتجار خیراً فانهم مواد المنافع».
و همچنان در ارتباط با مشخصات عمومی جامعه متقین، ایشان از نامه حضرت به محمد بن ابی بکر عامل مصر کمال استفاده را نموده اند.
سالهاست که از تألیف کتاب «اقتصادنا» می گذرد و این کتاب به زبان های مختلف ترجمه و مورد استفاده و استناد دانشمندان قرار گرفته است. آیا تاکنون نقدی نسبت به مطالب آن صورت گرفته است، اگر جواب مثبت است چگونه آنرا ارزیابی می فرمایید.
همچنان که فرمودید، سال ها است که از تألیف کتاب اقتصادنا می گذرد ولی تا به حال حداقل بنده نقدی جامع بر آن ندیده ام و تاکنون کتابی که قابل مقایسه با چنین تحقیقی باشد به جهان اسلام عرضه نشده است. طبیعی است نقدهای متفرقه انجام گرفته ولی به نظر می رسد که از عمق لازم برخوردار نبوده است.
نظرات دانشمندان معاصر فِرَق اسلامی درباره نهج البلاغه و مسائل اقتصادی آن چیست؟
متأسفانه در نتیجه علل زیادی این کتاب شریف کمتر مورد استفاده واقع می شود و می بایست فعالیت گسترده ای داشته باشیم تا آن را منبع اصیل تئوری های اسلامی قرار بدهیم.
به نظر جنابعالی اگر قرار باشد نهج البلاغه یا بعضی از قسمت های آن در سازمان ها و مجامع بین المللی مطرح شود چه بخش هایی اولویت و مناسبت بیشتری دارد؟
البته همه قسمت های نهج البلاغه بُعد انسانی عمیقی دارند که می توانند مورد استفاده مجامع گوناگون قرار بگیرند. ولی مشخصاً نامه حضرت به مالک اشتر مهمترین سند قدیم تاریخی است که رهنمودهای ژرف نگر اسلام را در ارتباط با اصلاح وضع جامعه ارائه می دهد.
چگونه می شود مسائل اقتصاد اسلامی بویژه آنها که در نهج البلاغه صریحاً مطرح شده اند، مانند مالیات، را در تشکیلات قانونی جمهوری اسلامی ایران وارد کرد؟
به نظر می رسد همه مسائل اقتصادی اسلام می بایست زیربنای قوانین جمهوری اسلامی ایران که براساس سیره نبوی و رفتار علوی تأسیس شده است قرار گرفته و مورد عنایت قانون گزاران باشد.
توجه خاص امیرالمؤمنین (ع) در دوران زمامداری بر امور اقتصادی و مالی و اشراف آن حضرت بر عملکرد کارگزاران و نیز کسبه و تجار و دستورهای متعدد و قاطعی که در این رابطه صادر گردیده نشان دهنده نقش اقتصاد و تأمین اجتماعی در زندگی و جامعه مسلمانان است. سؤال این است که اولاً در مورد دیدگاههای اقتصادی و تأمین اجتماعی که از وظایف حکومت اسلامی است توضیحاتی بفرمایید و ثانیاً با توجه به سیرۀ حضرت و یا خطبه ها و نامه هایی که درباره زهد و تقوی و پرهیز از دنیا صادر شده چگونه می توان این دو مقوله را با هم جمع کرد؟
تأمین اجتماعی دارای ابعاد متعدد اقتصادی، حقوقی، امنیتی، اخلاقی، تربیتی و... است. ولی وقتی این مفهوم به زبان اجتماعی جاری مطرح می شود بیشتر دو بُعد اقتصادی و حقوقی مورد نظر است که در اینجا به دلیل نبود فرصت برای پرداختن به همۀ جانبه ها و ابعاد، تنها به بُعد اول می پردازیم و به منظور روشن شدن دیدگاه های آرمانی اسلامی با استناد به نهج البلاغه، نگاه گرایی به موضوع می افکنیم:
اگر بخواهیم بطور فشرده دیدگاه های آرمانی اقتصاد اسلام را بیان کنیم، اسلام را آیینی واقعگرا و مبتنی بر فطرت می یابیم و لذا این دین حقایق خارجی و از جمله حقیقت فطرت را از نظر دور نمی دارد و به هر وسیله و شیوه ای تلاش دارد تا واقعیت را به سمت آنچه آرمانی تر است، سوق دهد.
بر این اساس، اسلام در ارائه دیدگاه درست اقتصادی، واقعیت های انسان و انگیزه های وی و زمینه های واقعی را که در آن زندگی می کند مورد توجه قرار داده و با توجه به آنها، برنامۀ سعادتمند کردن جامعه در این عرصه را در چارچوب برنامه های کلی و گستردۀ خود، تدوین کرده است.
حال اگر نخواهیم – به دلیل گستردگی موضوع – به نظریۀ اسلام در این مورد بپردازیم دست کم باید به محورهای اصلی آن اشاره ای داشته باشیم:
به نظر ما اسلام، پیش از هر چیز مسئله را مشخص ساخته و سپس در پی حل ریشه ای آن برآمده است؛ مسئله مزبور در این دو نکته خلاصه می شود: «ستم و کفران نعمت های الهی» که اگر برطرف شوند، مشکل به تمامی حل می گردد.
قرآن کریم در سورۀ ابراهیم، آیۀ 34 پس از یادآوری نعمت های الهی، خاطرنشان می کند:
«و ان تعدوا نعمة الله لا تحصوها ان الانسان لظلوم کفار».
«و اگر می خواهید که نعمت های خدای را شمارش کنید نتوانید، که آدمی ستمکار و کافر نعمت است».
چنین است که می بینیم اسلام، تمام سعی و کوشش خود را در راستای رفع این دو جنبه از مسئله صرف می کند و به تحقیق در این دو مورد همت می گمارد.
اساسی ترین اصل و یا به اصطلاح اصل پایه در مکتب اقتصادی اسلام چیست؟
اسلام به این دو مقوله با عنایت بیشتر می نگرد:
نخست: رشد و توسعه، تولید و بهره گیری حداکثری از نعمت های موجود.
و دوم: تحقق بخشیدن به عدالت اجتماعی.
در متون مختلف نیز بر این مفهوم تأکید شده و گستراندن داد و عدل، یکی از هدف های بزرگ پیامبران تلقی شده است. به نظر اسلام، عدل و داد تنها هنگامی تحقق پیدا می کند که دو اصل زیر تحقق یافته باشد:
الف: مسئولیت مشترک اقتصادی
ب: تعادل در معیشت
که مردم و حکومت هر کدام متناسب با مسئولیت های خود، مشترکاً باید به هر دوی آنها، توجه داشته باشند.
برای اینکه در خصوص سطح زندگی و معیشت مردم به لحاظ اقتصادی موازنه ای تحقق یابد، باید طبقات فقیر را به سمت بی نیازی و خودکفایی – یعنی حدی که نیازهای طبیعی انسان ها برآورده می شود – بالا کشاند که در این مورد آیات و احادیث شریفی وارد شده است. همچنان که باید از اسراف و تبذیر جلوگیری کرد و سطح زندگی طبقات مرفه و اسراف کار را تا حد طبیعی و متعارف پایین آورد تا میان این سطح های زندگی جز تفاوت معقول و قابل قبولی – که در عین حال گویای نزدیکی آنها به یکدیگر از یک سو و بقای انگیزۀ مادی برای فعالیت و تولید بیشتر از سوی دیگر باشد – فاصلۀ آنچنانی وجود نداشته باشد.
می بینیم که تمام گام های اقتصادی آن حضرت (ع) در همین راستا قرار دارند، لذا خیلی سریع و گذرا به مروری چند از این گام ها می پردازیم تا شاهد اوج شکوهمندی طرح اسلام و پیاده کردن آن از سوی مولای متقیان علیه السلام در مدت حکومت ایشان باشیم. این گام ها را می توان به دو بخش تقسیم کرد:
یکی گام های تربیتی – روانی و عقیدتی؛
و دیگری گام های حقوقی – قانونی.
همچنانکه خواهیم دید تمامی این گام ها در راستای هدف های پیش گفته قرار می گیرند. ولی پیش از بیان این دو بخش، یادآور می شویم که گرایش برخی از آنها به رشد و افزایش تولید و گرایش برخی دیگر به برابری و عدالت در توزیع است ولی از آنجا که عرصۀ تولید و توزیع، پیوند و پیوستگی تنگاتنگی با یکدیگر دارند، ترجیح بر این است که بخش های فوق را به گام های تولیدی و گام های توزیعی، تقسیم کنیم.
یکی از اقدامات امام (ع) در هدایت مسائل اقتصادی نوعی فرهنگ سازی در سطح جامعه است. جنابعالی این مورد را چگونه ارزیابی می کنید؟
بله امام علی (ع) برای پیاده کردن برنامه اقتصادی، زمینه سازی روانی می کند:
از میان آموزه های امام علیه السلام می توان این موارد را برگزید:
1- کوشش در جهت تعمیق درونی باورها بطوریکه وجود انسان تبدیل به وجودی موحّد و فرمانبر خداوند متعال و آماده فداکاری با تمام هستی خویش است. «نهج البلاغۀ» مولای متقیان علیه السلام سرشار از اینگونه تربیت های عقیدتی است.
روشن است وقتی عقیده و باورهای آدمی، تعمیق یافت، مفاهیم اجتماعی شکوهمندی از آن سرچشمه می گیرند که بیشترین تأثیر را در مسیر زندگی اجتماعی به جای خواهند گذارد. مفاهیمی چون «جانشینی خدا بر روی زمین»، «واگذاری اختیار مالی انسان از سوی پروردگار»، «برادری اسلامی»، «سود و زیان از دیدگاه اسلام» و جز آنها.
همچنانکه این حقایق و مفاهیم، آثار و پیامدهای خود را بر شکل دهی عواطف انسانی پرهیزگاران و برادری مؤمنان بجای خواهد گذاشت که به نوبۀ خود راه پیاده کردن دیدگاه های اسلامی مزبور و ایجاد نوعی پیوند میان پارسایی و انفاق را هموار می سازند.
لطفاً نمونه ذکر بفرمایید:
آن حضرت خطاب به «علاء بن زیاد حارثی» که فراخی خانه اش را دیده بودند، می فرمایند:
«این خانه فراخ در دنیا به چه کارت آید که در آخرت نیازت به چنین خانه ای بیشتر شاید! آری و اگر خواهانی بدان آخرت رسیدن هم توانی: در آن به پذیرایی مهمان خواهی نشست و با خویشاوندانت خوای پیوست و حقوقی را که بر گردن داری بیرون توانی ساخت و به مستحقانش رسانی و بدینسان به آخرت نیز توانی پرداخت».
2- نهج البلاغه مولای متقیان علیه السلام همچنین سرشار از آموزه هایی است که دیدگاه روش شناختی به جنبه های مادی زندگی را تحقق می بخشد:
«آن کس که به آن – دنیا – نگریست حقیقت را به وی نمود و آن که در آن نگریست دیده اش بر هم دوخت».
3- نکوهش زندگی مرفهانه و بی دردی که غافل از درد و رنج مستمندان باشد و نیز نکوهش اسراف و اسراف کاران و نشان دادن انحراف آنها از راه انسانی.
حضرت علی علیه السلام در نهج البلاغه می فرمایند:
«مرداری را پذیره گردیدند و به خوردن آن رسوایی به خود خریدند و در دوستی آن هم به سازش گراییدند و هر که عاشق چیزی شود، دیده اش را کور سازد و دل را رنجور سازد پس به دیدۀ بیمار بنگرد و به گوش بیمار بشنود. خواهش های جسمانی پردۀ خردش را دریده، دوستی دنیا دلش را میرانده، جان او شیفته دنیاست و او بندۀ آنست و به سوی هر که چیزی از دنیا در دست دارد، نگران است».
و توصیف ها به همین ترتیب ادامه می یابد تا هنگامی که (آدم دنیاپرست) به حال احتضار، مرگ را انتظار می کشد، می فرماید:
«دست پشیمانی می خواید از آنچه به هنگام مرگ بدو رخ نماید و آن را که در زندگانی خواستار بود، اکنون ناخواهان و کمتر آنرا که حسرتش می خورد و رشک آن می بُرد، آرزوکنان. پس مرگ پیوسته در تن او پیش راند تا زبانش چون گوش از کار بازماند پس میان کسان خود خاموش بیفتد نه زبانش سخني گوید نه گوشش چیزی شنود. نگاه خود را از چهرۀ این به رخ آن می افکند گردش زبانش را می بیند اما نمی شنود که سخن آنان چیست و دربارۀ کیست. سپس مرگ بیشتر بدو روی آورد و چشم او را چون گوش از کار بازدارد و جان از تنش برون رود و مرداری میان کسانی خود شود. آنان در کنارش ترسان و از نزدیک شدن بدو گریزان نه با نوحه گری هم آواز و نه با کسی که او را خوانَد دمساز». [نهج البلاغه، خ 109]
و در خطبۀ شکوهمند دیگری می فرماید:
«دولت آن (دنیا) زودگذر است و عیش آن تیره و تار، گوارای آن شور است و شیرین آن با تلخی آمیخته، غذای آن رهرو اسباب و دستگاه آن پوسیدۀ درهم ریخته، زندۀ آن در معرض مردن، تندرستش دستخوش در بیماری بسر بردن، ملک آن از دست رفته عزیز آن شکست خورده، آن که از آن فراوان دارد گرفتار نکبت و وبال و آن که بدو پناه برد، ربوده مال...»
تا آنجا که می فرماید:
«پس چنین دنیایی را برمی گزینید؟ یا بدان اطمینان می کنید؟ یا آزمند آن می شوید؟» [نهج البلاغه، خ 111]
و در جهت والایی بخشیدن به آرزوهای آنان، می فرماید:
«اگر آنچه را من از علم غیب می دانم، می دانستید در آن صورت از ته دل، آه می کشیدید و بر کارهای خود گریه می کردید و به خود می پیچیدید و دارایی خود را بی هیچ نگرانی بدون نگهبان رها می کردید. مگر ندیده اید کسانی را که چه امیدهای دور و درازی که ندارند و عمارت های آنچنانی برای خود می سازند و بسیار می اندوزند چگونه خانه هایشان تبدیل به گور شد و آنچه را گرد آورده بودند، همچون شوره زاری بی حاصل شد و دارایی شان برای وارثان ماند و همسرانشان را دیگران اختیار کردند...».
«کسی که برای آخرت آفریده شده با دنیا چه می کند، و با اموالش چه می کند کسی که می داند بزودی اموالش را به جای می گذارد و تنها پی آمد حساب و کتابش برایش خواهد ماند...».
و دربارۀ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم سخن به میان آورده می فرماید:
«آن حضرت صلی الله علیه و آله و سلم بر روی زمین می نشست و غذا می خورد و همچون بردگان می نشست و نعلین و لباس خود را به دست خویش وصله پینه می کرد و بر الاغ لخت سوار می شد و وقتی پرده ای با نقش و نگار بر درگاه خانه اش آویخته بودند خطاب به یکی از همسرانش فرمود: این پرده را از جلوی چشمانم دور ساز که وقتی نگاهم به آن اوفتد، دنیا و آرایه های آن را یاد می کنم».
امام (ع) در نامه ای به«زیاد» می فرماید:
«میانه رو باش و از زیاده روی دست بدار! و امروز و فردا را بخاطر آر و از مال آنقدر نگاه دار چندانکه ترا کارساز است و زیادت را پیشاپیش فرست برای روزی که ترا بدان نیاز است... امید آن داری که خدایت پاداش فروتنان بدهد و تو نزد او از گردن فرازان به شماری. و طمع بسته ای که ثواب صدقه دهندگان یابی، حالی که در نعمت غلتانی و آن را از بیچاره و بیوه زنان دریغ می داری! آدمی پاداش یابد بدانچه کرده است و درآید بدانچه از پیش فرستاده است».
4- یادآوری مرتب این مطلب که مال و ثروت، مایۀ شهوت ها و سبب انحراف انسان در صورت هزینه شدن آنها در غیر راه خداوند متعال است.
آن حضرت علیه السلام به کارگزار خود فرمان می دهد که:
«نفس خود را از پیروی آروزها بازدارد و هنگام سرکشی به فرمانش آرد که «همانا نفس به بدی وا می دارد جز که خدا رحمت آرد». [آیۀ قرآن]
و می فرماید:
«مال و ثروت، مایۀ شهوت پرستی است» و «هیچ مستمندی گرسنه نماند مگر ثروتمندی بهره مندتر گشت».
5- ژرفا بخشیدن به مفهوم کار و کوشش برای خشنودی خدا و در راه او و به فراموشی سپردن خود.
اگر این مقوله کاملاً رعایت شود، مشکل تضاد منافع شخصی و منافع جامعه از میان رفته و بهترین زمینه برای تحقق قسط و داد، فراهم می آید.
از جمله زیباترین سخنان آن حضرت در راستای تلفیق منافع شخصی و اجتماعی، می توان به این فراز اشاره کرد که می فرماید:
«بیش از توان خویش بر خود باری مینداز زیرا سنگینی آن وبال گردنت خواهد شد و اگر از میان مستمندان، کسانی را یافتی که توشه ای برای روز قیامت و فردای روزی که بدان نیازت افتد اندوزند مغتنم بدار و از بار خود بر دوش او نیز بگذار و تا آنجا که می توانی بیشتر در اختیارش قرار ده؛ چه بسا به دنبال چنین کسی بگردی ولی او را نیابی و مغتنم بدان کسی را که در حالت دارایی است، از تو قرض بخواهد تا مگر در روزی دشوار که بدان سخت نیاز داری باز پس دهد و بدان که در برابرت موانع سختی قرار دارد...».
6- تأکید بر لزوم کار کردن و کسب روزی و تن ندادن به خودداری و ذلت سؤال:
آن حضرت علیه السلام می فرماید:
«او ضامن روزی شماست و شما نیز فرمان یافته اید که کار کنید پس مباد آنچه را که برای شما تضمین شده است مهمتر از کاری باشد که شما باید انجام دهید».
7- انگشت گذاردن بر همدردی با دیگران و بویژه برانگیختن کارگزاران خویش به اندیشیدن دائمی به ضعفا و طبقات پایین. آن حضرت علیه السلام می فرماید:
«دانسته اید که سزاوار نیست کارگزاری که ناموس و جان و مال و احکام و امامت مسلمانان بر عهدۀ اوست نباید بخیل و ناخن خشک یا نادان باشد که آزمند ثروت مسلمانان گردد و یا بر اثر نادانی، آن را گمراه سازد».
و نیز می فرماید:
«هر کس را که خداوند ثروتی عطا فرمود، خویشاوندان را دریابد و میهمانی نیکو دهد و اسیر و رنجور را آزاد کند و به مستمندان و بدهکاران یاری رساند و برای کسب ثواب، خود را به تحمل سختی ها و بدبختی ها، خو دهد؛ داشتن چنین خصلت هایی برترین شرف دنیا و بدست آوردن فضایل دنیای دیگر است».
8- ارائه تصویری از الگوهای برتری که به لحاظ تاریخی، شامل پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و خود آن حضرت علیه السلام به عنوان رهبری که در آن جامعه به ایفای نقش رهبری براساس شیوۀ پیامبران ، همت گمارده است؛ دربارۀ این الگوها (یعنی پیامبران) می فرماید:
«و خود مردمانی مستضعف بودند و خدا ایشان را به گرسنگی آزموده و به سختی، مبتلاشان فرمود و با ترس و بیم ها، امتحانشان کرد و با زیر و زبر کردنشان در سختی ها، ایمانشان را پدید آورد. پس مال و فرزندان را میزان خشم یا خشنودی خدا میانگارید و آزمایش و امتحان او را نشانۀ توانگری و توانایی مپندارید و خدای سبحان و تعالی فرمود:
«آیا می پندارید اینکه ما آنان را به داشتن مال و پسران مدد می نماییم، می شتابانیم آنها را در نیکی ها؟ نه آنان نمی دانند، و خدای سبحان مستکبران از بندگان خود را می آزماید به ارزشی که دوستانِ مستضعف او در دیدۀ آنان دارند». [نهج البلاغه، خ 192]
و با بیان این جملات، خود را به مثابۀ الگویی واقعی و راستین، معرفی می کند:
«که به خدا، از دنیای شما زری نیندوختم و از غنیمت های آن ذخیرت ننمودم و بر جامۀ کهنه ام، کهنه ای نیفزودم. آری و بر یک وجب از زمین آن، غمگین نگشتم». [نهج البلاغه، ن 54]
«و سوگند به خدا بر عهدۀ خود می گیرم جز آنکه او نخواهد، که در آن ناگزیرم نفس خود را چنان تربیت کنم که اگر گردۀ نانی برای خوردن یافتم شاد شوم و از نانخورش به نمک خرسند گردم و مردمک دیده ام را دست بدارم تا چون چشمه خشکیده، آبی در آن نماند و اشکی که دارد بریزاند. آیا چرنده جز شکم را با چرا کردن پر سازد و بخفتد و گوسفند در آغل سیر از گیاه بخورد و بیفتد و علی از توشه اش خورد و آرام خوابد؟ چشمش روشن باد! که از پس سالیانی دراز چون چارپایی به سر برد رها، یا چرنده ای سر داده به چرا...». [همان]
9- ارائه تصاویری گویا و کامل از جامعۀ پرهیزگاران و در نظر گرفتن تمامی عناصر پیشرفت مادی و معنوی برای این جامعه.
رشد و توسعۀ اقتصادی:
کار و فعالیت اقتصادی:
10-و سرانجام تأکید بر پیوند تولید و توزیع با یکدیگر که در نامۀ آن حضرت علیه السلام به کارگزارش در مصر «محمد بن ابی بکر» مطرح شده است.
استاد لطفاً در مورد اقدامات امام (ع) در ابعاد قانونی و قانونگزاری و اقدامات عملی ایشان در بعد اجرایی توضیحاتی بفرمایید:
بله، در بعد قانونی نیز شاهد اجرای کامل تعالیم اسلام در حکومت ایشان هستیم که می توان به این موارد اشاره کرد:
1- این فرموده امام علیه السلام به کارگزارش در مصر: «بازرگانان مایۀ منفعت اند» بدین معناست که تجارت باید جهت گیری اقتصادی یافته و با درافتادن در بازی های مالی، از وظیفۀ اصلی خود بازنماند؛ حضرت علیه السلام می فرماید:
«دیگر اینکه نیکی به بازرگانان و صنعتگران را بر خود بپذیر و سفارش کردن به نیکویی دربارۀ آنان را بر عهده گیر. چه کسی که بر جای بود و چه آن که با مال خود از این سو بدان سو رود و با دسترنج خود کسب کند که آنان مایه های منفعت اند و پدیدآورندگان آسایش و راحت و آورندۀ آن از جاهای دوردست و دشوار».
2- و اعلام این جهت گیری اسلامی که دستاوردها و نتیجۀ هر کاری بر مادۀ اولیه یا مشابه آن (آنچه در جنگ به غنیمت گرفته می شود) متعلق به کننده کار (کارگر) است؛ این قاعده تا حدودی حتی در زمینه های دیگر (یعنی کار بر روی مادۀ غیر اولیه) نیز جاری است؛
آن حضرت علیه السلام در پاسخ به یکی از یاران که از وی سهمی از اموال بیت المال درخواست کرده بود، می فرماید:
«این اموال نه از مال من و نه از آنِ توست بلکه غنیمت مسلمانان و بازآوردۀ شمشیرهای ایشان است. اگر در جنگ همراه ایشان شرکت می کردی تو نیز بهره ای چون آنها داشتی و در غیر اینصورت، حاصل دسترنجشان تنها برای دهان خودشان است».
3- فراهم آوردن بالاترین میزان امنیت اجتماعی که تحقق بخش هدف های اسلامی در عرصۀ اقتصادی است؛ این امر با اجرای حداکثر مجازات های قطعی در حق فعالیت های «تروریسم اقتصادی»، دزدی، گردنه گیری، ربا، احتکار، انباشت، قمار و به هدر دادن اموال، صورت عملی به خود می گیرد. آن حضرت علیه السلام با قاطعیت اعلام فرمود که اموال بیت المال را حتی اگر وارد کابین زنان شده باشد، باز پس خواهد گرفت.
او علیه السلام دربارۀ اموالی که معتقد است به ناحق گرفته شده اند، می فرماید:
«به خدا سوگند اگر زنان را با آنها به نکاح درآورده یا کنیزکان را صاحب گشته باشید بازپس خواهم گرفت، چرا که در عدل و داد، گشادگی است و هر کس را که عدالت بر او تنگ آید، ستم تنگتر آید...».
و در مورد احتکار، خطاب به مالک اشتر (کارگزار مصر) می فرماید:
«پس بایدت از احتکار منع نمودن که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم از آن منع فرمود؛ و باید خرید و فروش آسان صورت پذیرد و با میزان عدل انجام گیرد با نرخ های رایج بازار نه به زیان فروشنده و نه خریدار و آن کس که پس از منع تو دست به احتکار زند او را کیفر ده و عبرت دیگران گردان و در کیفر او اسراف مکن». (عهدنامۀ مالک اشتر)
قابل توجه اینکه در اینجا نیز جلوگیری از احتکار خود نوعی از اعمال تمرکز و کنترل مرکزی بر اقتصاد بشمار می رود و از آنجا قیمت گذاری (کالاها) از سوی حکومت را مطرح می سازد.
4- از جمله اصولی که امام علیه السلام در راستای پیروی از اسلام مطرح ساخت، تأکید حکومتی و جهت دهی به سیاست اقتصادی به سود طبقات مستمند و به تعبیر آن بزرگوار «طبقۀ پایین» است که مسلماً در تحقق موازنۀ اقتصادی میان اقشار مختلف مردم و در نتیجه عدالت اقتصادی، نقش بسزایی دارد؛ آن حضرت (ع) خطاب به مالک اشتر می فرماید:
«... سپس خدا را خدا را در طبقه فرودین از مردم، آنان که راه چاره ندانند و از درویشان و نیازمندان و بینوایان و از بیماری بر جای مانندگانند؛ که در این طبقه مستمندی است خواهنده و مستحق عطایی است به روی خود نیاورده و برای خدا حقی از خود را که به آنان اختصاص داده و نگهبانی آن را بر عهده نهاده پاس دار و بخشی از بیت المالت و بخشی از غله های زمین های خالصه را در هر شهر به آنان واگذار که دوردست ترین آنها را همان باید که برای نزدیکان است. این دسته از میان رعیت از دیگران به رعایت انصاف و داد، نیازمندترند».
5- طرح مسئله برابرسازی در تقسیم اموال عمومی (بیت المال) که متعلق به همۀ مسلمانان است که خود اقدامی انقلابی به شمار می رفت و بسیاری از اشراف و صاحبان امتیاز و متکبران را ناخرسند ساخت و آنها را واداشت که با توسل به ترفندهای مختلف درصدد تعدیل این سیاست برآیند ولی آن حضرت علیه السلام با پاسخ هایی از این دست، واکنش نشان داد:
«آیا مرا فرمان می دهید تا پیروزی را بجویم به ستم کردن دربارۀ آن که والی اویم؟ به خدا که نپذیرم تا جهان سرآید و ستاره ای در آسمان بی ستاره ای برآید؛ اگر مال از آن من بود همگان را برابر می داشتم – که چنین تقسیم سزاست – تا چه رسد که مال، مال خداست. بدانید که بخشیدن مال به کسی که مستحق آن نیست با تبذیر و اسراف یکی است». [نهج البلاغه، خ 126]
6- ممانعت از انباشت ثروت به شیوه های گوناگون از جمله: آنچه در خصوص پیشگیری از احتکار و مال اندوزی بیان شده؛ قیمت گذاری های حکومتی، پافشاری نسبت به گردآوری مالیات های ثابت (زکات) و نیز اعمال مالیات های مختلف بر کالاها؛ در این باره در روایت صحیح از آن حضرت علیه السلام آمده که برای هر رأس اسب مسنّ در سال دو دینار و برای هر رأس یابو یک دینار مالیات (زکات) تعیین فرموده بود.
و از جمله، تشویق پیوسته به انفاق ها و خرج های حکومتی نیکوی مستحبی، به علاوه پیاده کردن دیگر قوانین و احکام اسلامی از جمله مثلاً ارث – خود نقش بسزایی در منع تمرکز ثروت در سرشکنی آن دارد.
آنچه گفته شد گام های اساسی و عمدۀ اقتصاد اسلامی بود که در بُعد حقوقی (قانونی)، در راستای اهداف بزرگی قرار دارد که برای تحقق آنها، با امت پیمان بسته بود.
این که فرمودید، تصویری از یک جامعه سالم اسلامی است، ولی واقعیت امروزی جوامع اسلامی چگونه است؟ آیا می توان خط فاصله ای بین وضعیت اقتصادی مطلوب از نظر اسلام و وضعیت موجود در دنیای اسلام ترسیم کرد. با توجه به اینکه سخن و سیرۀ امام (ع) حدود و مرزهای جامعۀ اقتصادی سالم و غیر آن را مشخص می کند – که جنابعالی هم به برخی اشاره فرمودید -:
واقعیت اقتصادی موجود، با این تصویر ارائه شده، تفاوت زمین تا آسمانی دارد؛ عدم تعادل و موازنه میان سطح زندگی افراد به حدّ بسیار والایی قرار دارد. زیرا در حالی که متوسط درآمد برخی مسلمانان نزدیک به صفر (دلار) است، درآمد متوسط مسلمانان دیگری در یک گوشه دیگر جهان به 18 هزار دلار می رسد. اصل مسئولیت پذیری مشترک نیز به صورت برخی کمک های اندک است که آن هم با انگیزه و اهداف صرفاً سیاسی، اعطا می شود. در مورد رشد و توسعۀ تولید نیز باید گفت یا اصولاً چیزی به این عنوان وجود ندارد یا رشد و توسعۀ دروغینی است که عمدتاً براساس ایجاد کارگاههای مونتاژ وابسته به کفر جهانی و فاقد اصالت است، از آن گذشته عایدات این نوع تولیدات نیز به جیب استعمارگران و مرفهان بی درد، سرازیر می گردد.
بدينگونه است که شاهد اسراف و ولخرجی در یک سو و گرسنگی و محرومیت در سوی دیگر هستیم و می بینیم که رفتار و برخورد هر منطقه از جهان اسلام با منطقه دیگر این جهان، همچون رفتار مزدور و بیگانه ای است که هیچ تفاوتی با مزدوران دیگران ندارد.
و بدین ترتیب سخنان گهربار آن حضرت علیه السلام در بیان زیبایی از وضع موجود تحقق می یابد:
«به هر سو که می خواهی نظر افکن. آیا چنین نیست که جز مستمندی که از فقر رنج می برد یا ثروتمندی که نعمت های خداوندی را کفران نموده یا ممسکی که در حق خدا فراوان بخل و امساک به خرج داده است، کسی را نمی بینید. آیا اینگونه می خواهید همجوار خداوند در بهشتش گردید و از اولیای عزیز و گرامی اش بشمار آیید؟ هیهات...».
در پایان، گام های بلند و استوار و شکوهمندی را ارج می نهیم که انقلاب اسلامی بزرگ ایران را به رهبری امام زاهد و عالم و شجاع خمینی کبیر (ره) در راه مطرح ساختن دوبارۀ چهرۀ توانمند اسلام و تحقق هدف های بزرگ برداشته است، گام هایی چون:
1- تلاش در جهت رشد و افزایش تولید و سپاس نعمت های الهی از طریق کشف ظرفیت های موجود در چارچوب نفی سلطۀ بیگانگان و حذف نزدیک به چهل هزار کارشناس خارجی که بی رحمانه به مکیدن خون مردم مشغول بودند و برای استعمار سیاسی و فرهنگی، زمینه سازی می کردند.
2- تلاش در جهت تحقق عدالت اجتماعی از راه اجرای تمامی برنامه های امام علی (ع) و تحقق کنترل شدید منابع مادر همراه با میدان دادن به مالکیت خصوصی برای ایفای نقش خود در چارچوب رشد تولید و بی آنکه اختلاف طبقاتی را تشدید کند یا بر مسئولیت پذیری مشترک تأثیر منفی بر جای گذارد.
3- کوشش بی وقفه در راستای تقویت شالوده های روانی چنانکه امروزه می توان ادعا کرد که این حرکت از هر اقدام قانونی دیگر دارای تأثیر بیشتر بوده است.
4- اجرای احکام ثابت اسلامی که خود باعث پیامدهای بسیار مثبت در این گستره شده است.
5- توجه فزاینده به طبقات مستمند و محروم و تلاش هرچه بیشتر برای رفع محرومیت از آنان.
6- کوشش در راستای نفی تمرکز ثروت و بهره گیری از رهنمودهای اسلامی.
انقلاب اسلامی، افتخار دارد که بهترین پیرو رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم بوده و آموزه های الهی او را – که شاگرد و پرورش یافته مکتبش مولای متقیان علی (ع) درک کرده و در دوران شکوفای حکومتش به مورد اجرا گذارد – پیاده کرده است.
ما امروز در دهکدۀ جهانی زندگی می کنیم و اقتصاد هر کشور دیگر در حصار آنجا باقی نمی ماند و در ارتباط با اقتصاد جهانی است. بنابراین، ما براساس فرهنگ ویژه اقتصاد اسلامی علوی چگونه می توانیم با دنیا ارتباط و تعامل داشته باشیم؟
قبلاً اشاره کردیم، دیدگاه های حضرت می توانند پایه روابط انسانی قرار بگیرند و به نظر می رسد اگر این دیدگاه ها به طور تئوریک تنظیم و بر جهانیان عرضه گردند حتماً مورد استقبال اقتصاددانان جهان قرار خواهند گرفت.
منبع : سالنمای النهج 20 – 19 / پاییز / 1385