شراب اربعين
بخش دوم ساقي نامه (1)
بده مي كه چون شعله عريان شوم
چراغ ره كوي مستان شوم
ز ساغر بزن شعله يي در دلم
كه عاشق ترين بي دل غافلم
بده ساقي آن آتش توبه سوز
كه مخمور آن ساغرم تا هنوز
بده ساقي آن ساغر اهل راز
كه هر كس بنوشد شود سرفراز
از آن مي كه دادي به جام و سبو
خرد راست پيغمبر راستگو
از آن مي كه جبرئيل ايثارهاست
و نوشيدنش كار هشيارهاست
نه آن مي كه گلگونه ي خجلت است
كه چون برق خمخانه ي وحدت است
از آن مي كه دارد تب اجتهاد
بنوشم به هر شام و هر بامداد
عطشناكم از كربلا دم بزن
و آتش به دل هاي عالم بزن
از آن مي كه دارد تب اجتهاد
بنوشم به هر شام و هر بامداد
بزن سينه تا سينه عطشان شود
دل و جان عالم پريشان شود
زمين و زمان اشك ماتم گرفت
شراباً طهورا ز خاتم گرفت
بديع و سماوات يعني حسين(ع)
وجيه العرفات يعني حسين (ع)
حرم را نكرد او حرام از يزيد
خدا مشتري بود او را خريد؟!
طوافش (طف) گرد ميقات نور
قبس مي برد از رخش نور طور
چه گويم ز عباس ياس خداست
يدالله اعجاز ناس خداست
به قال و بلا مبتلا در بلا
ورا ذكر باشد قل انما
نظر كن به چشمان ما گُر گرفت
مناجات ما نغمه حُر گرفت
خوشا آنكسي، كو دلش با حُر است
به دستان او هست جام الست
مگر خانه دل هويدا شود
كه هفتاد و دو لاله پيدا شود
بود تحت فرمان او كائنات
كه تفسير شد رمز والعاديات
شب عشق بازي پروانه ها
شب خيمه و خيل ديوانه ها
خوشا بزم ياران بي دست و پا
كه رفتند تا حضرت كبريا...
ز عيدانه ي دست رب مجيد
خط خون به دامان هستي كشيد
هم او كشتي نوح بحر نجات
ز خونش روان گشته آب حيات
سروش كرامت ندارد مثل
و تمثيل آن مشق روز ازل
فراموش كن عالم خاك را
كه تا سركشي جام افلاك را
دگر من چه گويم قلم شد خضاب
به جاي گُل آيد برون آفتاب
سرانجام و آغاز «امن يجيب»
و «نصر من الله و فتح قريب»
ز خيل جمع شهيدان عشق جا ماندم
به عادت قفس خاك مبتلا ماندم
صداي دوست شنيدند و پرزنان رفتند
منم كه گيج جهت يابي صدا ماندم
پي نوشت ها :
1-به ياد اربعين حسيني(ع)