كاش «شب نامه» رمان بود

دلم مي خواست شب نامه رمان مي بود، زيرا رمان اثري است كه تماميتش در اختيار نويسنده است و فيلمنامه نه. رمان قائم به ذات است و فيلمنامه نه. رمان براي خواندن است و فيلمنامه براي ساخته شدن. رمان ارتباط بي واسطه نويسنده با مخاطب است و فيلمنامه ميان خود و مخاطب واسطه اي مي طلبد به نام كارگردان (ساير عوامل توليد از جمله تهيه كننده را نديد مي گيريم كه گاه دخالت هاشان در تغيير متن از كارگردان بيشتر است)، ‌آن كه حضورش نود و نه
دوشنبه، 18 ارديبهشت 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
كاش «شب نامه» رمان بود

كاش «شب نامه» رمان بود
كاش «شب نامه» رمان بود


 

نويسنده: علي مؤذني




 

نوشتاري از نويسنده فيلمنامه «شب نامه»
 

دلم مي خواست شب نامه رمان مي بود، زيرا رمان اثري است كه تماميتش در اختيار نويسنده است و فيلمنامه نه. رمان قائم به ذات است و فيلمنامه نه. رمان براي خواندن است و فيلمنامه براي ساخته شدن. رمان ارتباط بي واسطه نويسنده با مخاطب است و فيلمنامه ميان خود و مخاطب واسطه اي مي طلبد به نام كارگردان (ساير عوامل توليد از جمله تهيه كننده را نديد مي گيريم كه گاه دخالت هاشان در تغيير متن از كارگردان بيشتر است)، ‌آن كه حضورش نود و نه درصد مايه آزار نويسنده است، ‌زيرا آدمي ديگر است با دنيايي ديگر كه چون به حق مي خواهد فيلم خود را بسازد، ‌فيلمنامه را چنان كه ساخته ذهن نويسنده است، ‌نمي پردازد، ‌بلكه حاصل برداشت خود را از متن مي سازد. و اصلي ترين نكته اين كه رمان نويس چون هنگام نوشتن به تماميت يك اثر كه توليد فردي اوست،‌ نظر دارد، ‌شخصيتي كاملاً ‌متفاوت است با فيلمنامه نويسي كه فقط آغاز كننده يك اثر جمعي است كه بايد ساخته شود بي آن كه در روند توليد نقشي اساسي داشته باشد. درست است كه رمان نويس و فيلمنامه نويس هر دو از عناصر داستاني همچون طرح و شخصيت و موضوع و مضمون و كشمكش و تعليق و ... استفاده مي كنند،‌ اما دو تفاوت عمده كار اين دو را از هم متمايز مي كند: رمان نويس به ادبيت اثر نظر دارد و دومي به تصوير. در واقع آن چه رمان را ارج مي بخشد، ‌عنصر مهم زبان است كه در فيلمنامه كاركردي تعيين كننده ندارد. يعني زبان كه ضرورت اجتناب ناپذير ساختار رمان است و سبك رمان نويس را تشخص مي بخشد، در فيلمنامه جايگاهي كه ندارد، ‌گاه حتي مخل هم فرض مي شود. قصدم بيان تفاوت هاي رمان و فيلمنامه نيست و نمي خواهم يكي را بر ديگري رجحان دهم، ‌زيرا چنين مقايسه اي اگر در مقام برتري يكي از اين دو بر ديگري باشد،‌ از اساس اشتباه است، ‌مثل اين كه سيب را از پرتقال بهتر بداني يا بر عكس؛ ‌رمان و فيلمنامه دو ساختار كاملاً‌ متفاوت است و هر يك در جايگاه خود ارجشان رفيع است. منظور اين است كه حالا كه فيلمنامه براي خواندن عرضه شده،‌ كاش رمان بود، هر چند اگر رمان بود، ‌حتماً‌ از منظري ديگر به آن نگريسته مي شد و قطعاً ‌تفاوت هاي آشكاري با اين متن مي داشت. آن چه اندي از دريغم مي كاهد،‌ تصميمي است كه هنگام شروع فيلمنامه گرفتم،‌ اين كه خود را از قيد سكانس بندي رها و تا حدي امكان كار را براي آن كه فيلمنامه را مي خواند،‌ راحت كنم و در شرح و توصيف شخصيت ها، ‌آنجا كه لزومش احساس مي شود، ‌كوتاهي نكنم،‌ تصميم من تأثير خود را خيلي زود نشان داد‌، چنان كه از همان ابتدا هر كه مي خواند، ‌مي گفت: «مثل رمان است.» و اصرار فراوان دوستان كه «حتماً‌ بايد رمانش را بنويسي.» من هم كه گرم نوشتن بودم، ‌قول مي دادم كه حتماً‌ اين كار را خواهم كرد و گاه در مورد ساختار آن فكر مي كردم و يادداشت بر مي داشتم كه با كدام راوي؟ از كدام منظر؟ چنين حجمي آيا با راوي داناي كل جواب مي دهد يا وقتي هر شخصيتي روايت داستان خود را به عهده بگيرد؟ البته برخلاف نظر كساني كه فكر مي كردند نوشتن رمانش سهل است،‌ مي دانستم كه كار شاقي است و ساختار رمان، ‌مهندسي ديگري مي خواهد و پرداختي متناسب با شأن و حيثيت رمان كه هيچ ربطي به فيلمنامه اي كه نوشته شده است، ‌ندارد. نمي دانم بعد از نوشتن چندمين قسمت بود كه به همان لذتي در نگارش فيلمنامه رسيدم كه هنگام نوشتن داستان كوتاه و داستان بلند و رمان مي رسيدم. از اين لذت دريافتم كه هر چند

كاش «شب نامه» رمان بود
فيلمنامه يك اثر ادبي نيست، اما قطعاً‌ يك اثر هنري است كه اگر به ادبيت نيز آراسته شود و از خرافه فني بودن (به اين معني كه قرار است ساخته شود نه آن كه خوانده شود) برهد، ‌مي تواند علاقه خواننده را بر انگيزد. ضمن آن كه قالب مهم است،‌ مهم تسخير وجود مخاطب است؛ ‌اين كه سراغ هر قالبي مي روي، ‌در آن ذوب شوي و چنان بپردازي اش كه تصور ماهيت آن در قالبي ديگر بعيد به نظر آيد. از اين منظر كه ضرورت نوشتن رمان شب نامه براي من با ترديد مواجه شد. درست است كه مناسبات تلويزيون اثر مستقيمي روي طراحي داستان مورد نظرمن گذاشته است، ‌اما مهم اين بود كه آن چه نوشته مي شود، به ضرورت هاي وجودي خويش پاسخ گويد و در اين روند،‌ چه بسا آن چه در ابتدا به نظر عامل كاستي مي آمد،‌ در ادامه، ‌خود به نقطه قوتي بدل مي شد. بنابراين اگر ضعفي هست- كه هست- از من است،‌ چرا كه در حجمي چنين گسترده با توجه به بار تاريخي آن و اين كه يك تنه بايد هم تحقيق مي كردم و هم مي نوشتم، ‌تواني مضاعف مي طلبيد كه طاقت فرسا بودنش تاثير خود را بر سلامتي من گذاشت، ‌علاوه بر آن،‌ بايد به آن چه توليد مي شد نيز نظر مي داشتم،‌ توليدي كه كيفيتش- اگر بر خود مسلط نبودم و اگر خلوت نوشتنم را از آن جدا نمي كردم- بي ترديد مرا از ادامه نوشتن باز مي داشت. پس صبورانه براي آن كه فيلمنامه متوقف نشود، نوشتن را به تلخي ادامه مي دادم و گاه گرفتار اين دغدغه مي شدم كه اين همه وسواس در نوشتن براي چيست وقتي در توليد بسياري از موارد مهم به كمترين دليل ناديده گرفته مي شوند؟ جاي بحث توليد در اين جا نيست، ‌مقصود اين است كه اگر جاي فيلمنامه شب نامه، ‌رمان آن را مي نوشتم، ‌دستم در نوشتن بسيار بازتر بود و مجبور نبودم بسياري از محدوديت ها را به خود بپذيرم در آن صورت اشتياقم به نوشتن در توليد از ميان نمي رفت و صداها اما و اگر ديگر كه هنگام نوشتن. رمان خود را بر من تحميل نمي كردند و ...
مي بينيد؟ محدوديت هاي تحميل شده بر فيلمنامه باعث مي شود بگويم كاش رمان مي بود و از سوي ديگر نيرويي كه صرف نوشتن فيلمنامه شد،‌ باعث مي شود نتوانم به راحتي از آن بگذرم. خوشبختانه فيلمنامه حاضر با آنچه توليد شده،‌ تفاوت اساسي دارد. براي چاپ نيز تغييرات بسياري را به خود پذيرفته كه آن را از فيلمنامه اول متمايز مي كند. اميدوارم رنجي كه برده ام، ‌به همدلي مخاطب با اين اثر بينجامد.
 

كاش «شب نامه» رمان بود

منبع: ماهنامه فيلم نگار شماره 27 ‌



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
موارد بیشتر برای شما
مجموعه اوقاف در سیما/ قصه گویی؛ 2.وقف زمین بازی
play_arrow
مجموعه اوقاف در سیما/ قصه گویی؛ 2.وقف زمین بازی
مجموعه اوقاف در سیما/ قصه گویی؛ 1.وقف چاه آب
play_arrow
مجموعه اوقاف در سیما/ قصه گویی؛ 1.وقف چاه آب
مجموعه اوقاف در سیما/ چالش؛ 10.کمک به همدیگر (قایق بازی)
play_arrow
مجموعه اوقاف در سیما/ چالش؛ 10.کمک به همدیگر (قایق بازی)
مجموعه اوقاف در سیما/ چالش؛ 9.وقف کردن (نهال کاری)
play_arrow
مجموعه اوقاف در سیما/ چالش؛ 9.وقف کردن (نهال کاری)
مجموعه اوقاف در سیما/ چالش؛ 8.کار را تمام کنیم (پازل بازی)
play_arrow
مجموعه اوقاف در سیما/ چالش؛ 8.کار را تمام کنیم (پازل بازی)
مجموعه اوقاف در سیما/ چالش؛ 7.برنده شدن باهم (صندلی بازی)
play_arrow
مجموعه اوقاف در سیما/ چالش؛ 7.برنده شدن باهم (صندلی بازی)
مجموعه اوقاف در سیما/ چالش؛ 6.برطرف کردن موانع (بازی خوراک خوری)
play_arrow
مجموعه اوقاف در سیما/ چالش؛ 6.برطرف کردن موانع (بازی خوراک خوری)
مجموعه اوقاف در سیما/ چالش؛ 5.تقسیم دارایی (بازی خوراک خوری)
play_arrow
مجموعه اوقاف در سیما/ چالش؛ 5.تقسیم دارایی (بازی خوراک خوری)
مجموعه اوقاف در سیما/ چالش؛ 4.جواب خوبی و بدی (بازی خوب و بد)
play_arrow
مجموعه اوقاف در سیما/ چالش؛ 4.جواب خوبی و بدی (بازی خوب و بد)
مجموعه اوقاف در سیما/ چالش؛ 3.همکاری با دقت (تمیزبازی)
play_arrow
مجموعه اوقاف در سیما/ چالش؛ 3.همکاری با دقت (تمیزبازی)
مجموعه اوقاف در سیما/ چالش؛ 2.مشارکت در کمک رسانی (نقاشی)
play_arrow
مجموعه اوقاف در سیما/ چالش؛ 2.مشارکت در کمک رسانی (نقاشی)
مجموعه اوقاف در سیما/ چالش؛ 1.کمک پنهانی (گل یا پوچ)
play_arrow
مجموعه اوقاف در سیما/ چالش؛ 1.کمک پنهانی (گل یا پوچ)
مجموعه اوقاف در سیما/ آقا معلم؛ 6.وقف کمک بدون منت
play_arrow
مجموعه اوقاف در سیما/ آقا معلم؛ 6.وقف کمک بدون منت
مجموعه اوقاف در سیما/ آقا معلم؛ 5.وقف کار خوب ماندگار
play_arrow
مجموعه اوقاف در سیما/ آقا معلم؛ 5.وقف کار خوب ماندگار
مجموعه اوقاف در سیما/ آقا معلم؛ 4.خودمان را جای نیازمند بگذاریم
play_arrow
مجموعه اوقاف در سیما/ آقا معلم؛ 4.خودمان را جای نیازمند بگذاریم