گامى نو و شايسته در معجم نگارى قرآنى
نویسنده : محمدعلى مهدوى راد
المعجم المفهرس لألفاظ القرآن الكريم;محمّد جعفر صدرى; تهران; دفتر پژوهش و نشر سهروردى, دوّم (در ويرايش ريشه اى) و اوّل (در ويرايش الفبايى, 6138 (در هر دو ويرايش), قطع و تعداد صفحات: وزيرى, 1800 صفحه (در ويرايش ريشه اى) و 1760 (در ويرايش الفبايى). پيشينه معجم نگارى قرآنى قرآن كريم از معدود كتاب هايى است كه از آغاز نزول آن تا كنون, كانون توجّه بسيارى از انسان ها بوده و هر كس به فراخور نياز خويش ـ اعم ّ از نيازهاى معرفتى و معنوى ـ به سراغ آن رفته و مى رود; از اين رو در ميان مردم جهان, به ويژه مسلمانان, مراجعه كنندگان فراوانى دارد. حجم نسبتاً زياد قرآن كريم و فراوانى آيات آن از يك سو و گستردگى و جامعيّت مطالب آن از سوى ديگر, محقّقان بسيارى را از ديرباز تا زمان حاضر بر آن داشته تا معجم هاى لفظى و موضوعى گوناگونى را براى اين كتاب آسمانى تدوين كنند.
برخى از مشهورترينِ اين معجم ها كه به چاپ رسيده و در دسترس همگان قرار گرفته, به شرح زير است: الف ) معجم هاى قديم: 1 مفتاح كنوز القرآن از ميرزا كاظم بك, فتح الرحمن لطالب آيات القرآن از علمى زاده فيض اللّه الحسنى, المرشد إلى آيات القرآن الكريم و كلماته از محمّد فارس بركات, معجم ألفاظ القرآن الكريم از مجمع اللغة العربيّة در مصر, معجم الألفاظ و الأعلام القرآنيّة از محمّد اسماعيل ابراهيم, الموسوعة القرآنيّة الميسّرة (ج 3 و 5) از ابراهيم الأبيارى, نجوم الفرقان في أطراف القرآن از گوستاو فلوگل, و سرانجام, المعجم المفهرس لألفاظ القرآن الكريم!2 از محمّد فؤاد عبدالباقى.3 معجم هاى جديد: فهرس الألفاظ از محمود راميار, المعجم المفهرس لآيات القرآن الكريم از الياس كلانترى (تهران: اسوه, 1377 ش), معجم كلمات القرآن العظيم از محمّد عدنان سالم و محمّد وهبى سليمان (بيروت: دار الفكر المعاصر ـ دمشق: دار الفكر, 1419 ق/ 1998 م), المعجم المفهرس لكشف آيات القرآن از رضا كيان زاد (تهران: كيان كتاب, 1380 ش/1422 ق), المعجم الإحصائي لألفاظ القرآن الكريم از محمود روحانى (مشهد: آستان قدس رضوى, 1372 ش) و معجم ألفاظ القرآن الكريم از حسان عبدالمنّان (رياض: بيت الأفكار الدوليّة, 1421 ق/2000 م). المعجم المفهرس لألفاظ القرآن الكريم اثر دانشمند فقيد مصرى, مرحوم محمّد فؤاد عبدالباقى (1299 ـ 1388 ق) به طور قطع مهم ترين, ارزشمندترين, كارآمدترين و متداول ترين فرهنگ واژه ياب قرآنى به شيوه ريشه اى است كه تا كنون فراهم آمده است.
اين كتاب كه در سراسر جهان اسلام قبول عام يافته و از ديرباز, همه قرآن پژوهان را در پژوهش هاى قرآنى خود يارى رسانده است, نخستين بار در سال 1364 ق / 1945 م در قاهره و توسّط دار الكتب المصريّة به چاپ رسيده و پس از آن, در همان جا و برخى ديگر از كشورهاى اسلامى, مانند لبنان, سوريه, تركيه, ايران و… به همان صورت اوّليّه و اخيراً گاه با تغييرات اندكى تجديد چاپ شده است. اين معجم نقطه ى عطفى است در تاريخ نگارش معجم هاى واژه ياب قرآنى كه بخشى از آيه قرآن را به همراه دارد. مؤلّف همان گونه كه در مقدّمه كتاب اظهار مى كند, در تدوين اين معجم, خود را وام دار مستشرق آلمانى, گوستاو فلوگل و كتاب ارزشمندش نجوم الفرقان في أطراف القرآن (منتشر شده در سال 1842 م) مى داند. عبدالباقى اثر فلوگل را سنگ بناى كار خويش قرار داده, با مراجعه مكرّر به منابع لغوى و تفسيرى و افزودن آيات قرآن كريم و نشان دادن سياقى كه واژه قرآنى در آن به كار رفته, اثر ماندگار خويش, يعنى المعجم المفهرس را پديد آورده است. المعجم المفهرس داراى سبكى بديع, زيبا و برخوردار از دقّت و اتقان نسبى است, ولى على رغم امتيازات فراوانى كه دارد, داراى نقاط ضعف و كاستى هايى نيز هست كه بر قرآن پژوهان و مراجعه كنندگانِ به آن, پوشيده نيست. در ادامه اين مقال و به تناسب, به برخى از اين كاستى ها اشاره مى كنيم. امروزه با گذشت حدود هفت دهه از نخستين چاپ معجم عبدالباقى و با توجّه به پيشرفت ابزارها و امكانات معجم نگارى و نيز تجربه هاى فراوانى كه در اين حوزه صورت گرفته و حاصل آن هم اكنون در معرض ديد و ارزيابى همگان قرار دارد, نبايد همچنان به حاصل كار پيشينيان بسنده كرد و پيوسته بر سر سفره حاضر و آماده آنان نشست, بلكه انتظار مى رود در پرتو نقد و بررسى ميراث گذشتگان و مشخّص ساختن نقاط قوّت و ضعف آن و نيز با به كارگيرى ابزارها و امكانات جديد, گامى به جلو نهاد و اثرى نو, كارآمد و پيراسته از كاستى هاى آثار پيشينيان و برخوردار از نقاط قوّت و جهات مثبت آنها پديد آورد; به گونه اى كه بتواند حتّى الامكان كار اطّلاع رسانى در اين حوزه را توسعه كمّى و كيفى دهد و با رعايت معيارهاى معجم نگارى, نيازهاى مراجعه كنندگان را در دستيابى به آيه و آيات مورد نظر, به درستى و به آسانى و در كمترين زمان ممكن تأمين نمايد. معجم حاضر گامى است مبارك و قابل تجليل در راستاى جامه عمل پوشاندن به اين مهم ّ كه به ويژه با بهره گيرى از اثر ارزشمند و ماندگار مرحوم محمّد فؤاد عبدالباقى, يعنى المعجم المفهرس لألفاظ القرآن الكريم پديد آمده است. اين معجم در دو شكل جداگانه ـ هم به صورت ريشه اى و هم به صورت الفبايى ـ توسّط دفتر پژوهش و نشر سهروردى منتشر گرديده است. آن گونه كه در صفحات آغازين كتاب آمده, اين دو معجم حلقه اوّل و دوّم از يك مجموعه چندجلدى با عنوان (موسوعة المعاجم و البحوث القرآنيّة) است كه ديگر عناوين آن عبارت است از: ـ المعجم المفهرس للأدوات و الضمائر في القرآن الكريم (در دست تهيّه); ـ المعجم المفهرس لمعاني ألفاظ القرآن الكريم (بخش اسماء و افعال); ـ المعجم المفهرس لمعاني الحروف في القرآن الكريم; ـ المعجم المفهرس للتراكيب المكرّرة في القرآن الكريم (در دست تهيّه); ـ المعجم التحليلي لإعراب القرآن الكريم و صرفه; توفيق مؤلّف محترم را براى اتمام اين مجموعه ارزشمند, از خداوند بزرگ مسئلت داريم. ساختار كلّى معجم هر يك از اين دو معجم, از سه بخش تشكيل شده است: مقدّمه, متن معجم و مؤخّره. در مقدّمه هر دو كتاب, مؤلّف محترم در باب معرّفى كتاب و ويژگى ها و امتيازات آن در مقايسه با معجم عبدالباقى به تفصيل سخن گفته است و نگارنده نيز در نگارش اين معرّفى, افزون بر مراجعات و مشاهدات مكرّر روزانه و استفاده مستقيم خود, بسيار از آن استفاده كرده است.
در چاپ نخست ويرايش ريشه اى آن, مقدّمه كتاب هم به زبان فارسى و هم به زبان عربى آمده است; در حالى كه در چاپ دوّم آن, در برخى از نسخه ها مقدّمه فارسى و در برخى ديگر, مقدّمه عربى آمده است. در انتهاى مقدّمه, به منظور تسريع و تسهيل استفاده از معجم, مطالبى زير عنوان (راهنماى استفاده از كتاب حاضر) در يك صفحه ذكر شده است كه مى تواند بسيار كارآمد باشد. در مؤخّره كتاب, علاوه بر خلاصه مقدّمه كتاب به زبان انگليسى, چند پيوست حاوى برخى اطلاعات مفيد نيز به چشم مى خورد: (فهرست واژه هاى دشوارياب قرآنى و ريشه هاى آنها) (در ويرايش ريشه اى), (فهرست سوره ها و آيات مكّى و مدنى), (فهرست كلماتى كه به بخش ادوات و ضمائر ارجاع شده است) (در ويرايش ريشه اى), (فهرست اسامى سوره هاى قرآن) (در ويرايش الفبايى, به ترتيب حروف الفبا) و (فهرست منابع و مآخذ). ساختار كلّى معجم حاضر, على رغم شباهت هاى بسيارى كه به معجم محمّد فؤاد عبدالباقى دارد و در حقيقت, به نوعى اقتباس از آن است و بدين جهت, به همان نام ناميده شده, داراى تفاوت هاى عمده و بارزى است. اين معجم تقريباً همانند معجم عبدالباقى به صورت دوستونه كه هر ستونِ آن, خود, متشكّل از شش ستون فرعى است, به شرح زير تنظيم شده است: 1) ستون مدخل يا واژه قرآنى; 2) ستون آيه و آيات قرآن كه واژه ى مورد نظر در آن به كار رفته است; 3) ستون شماره آيه; 4) ستون شماره صفحه قرآن; 5) ستون نام سوره; 6) ستون شماره سوره. با توجّه به دقّت و تأمّلى كه در هنگام آماده سازى معجم حاضر به كار رفته است, به جرئت مى توان گفت اين معجم در بين معجم هاى واژه ياب كه مدخل هاى قرآنى را در بافت خاص ّ خود نشان مى دهند, از جايگاه ويژه اى برخوردار است; و به عبارت ديگر, معجم حاضر امتيازات همه معجم هاى قديم و جديد يادشده را ـ كه پيش از اين به برخى از آنها اشاره شد ـ به همراه پاره اى از امتيازات ديگر در خود جمع كرده است; البتّه اين بدان معنى نيست كه معجم مورد نظر فاقد هرگونه ضعف و كاستى است. برخى از كاستى هاى معجم در روايت الفبايى آن كه يك سال پس از روايت ريشه اى آن منتشر گرديده, برطرف شده است; به گونه اى كه بنا به گفته مؤلّف, مى توان روايت الفبايى را از يك نظر, ويرايش جديدى از روايت ريشه اى آن دانست. اميد است كاستى هاى روايت ريشه اى نيز در چاپ هاى بعدى برطرف شود. ويژگى هاى هر دو معجم را مى توان به سه دسته اساسى تقسيم كرد: 1 ـ ويژگى هاى كلّى; 2 ـ ويژگى هاى ستون مدخل; 3 ـ ويژگى هاى ستون آيات. ويژگى هاى كلّى معجم برخى از مهم ترين ويژگى هاى معجم حاضر به شرح زير است: 1 ـ افزودن متن كامل قرآن كريم: در راستاى تسهيل و تسريع در دستيابى به مقصود, متن كامل قرآن كريم به خطّ زيباى خطّاط مشهور سورى, عثمان طه در كنار (604) صفحه نخستينِ معجم آمده است. 2 ـ اعراب گذارى كامل آيات و مشَكّل ساختن آنها: در معجم حاضر, علاوه بر مدخل ها, تمامى آيات قرآن نيز داراى اعراب است و به صورت مشكَّل آمده است. مؤلّف در ارتباط با فايل قرآنِ مورد استفاده در تهيّه معجم خود و ميزان صحّت آن مى نويسد (مقدّمه فارسى ويرايش ريشه اى, ص 10): فايل متن عربى قرآن كريم كه در تهيّه معجم حاضر مورد استفاده قرار گرفته است, علاوه بر تصحيح اوّليّه در آغاز كار و نيز تصحيحات مكرّر در طول بيش از هفت سال آماده سازى آن, چند بار توسّط كارشناسان و مصحّحان سخت كوش (سازمان دارالقرآن الكريم) تصحيح شده است; به گونه اى كه به جرئت مى توان ادّعا كرد كه اگر بى غلط نباشد, دست كم غلطهاى آن نزديك به صفر است و از اين بابت خداى بزرگ را سپاس مى گوييم. بر اين اساس, اميد آن مى رود كه معجم حاضر از هرگونه سهو و اشتباه و از آن جمله اشتباهاتى كه در معجم محمّد فؤاد عبدالباقى, چه در ناحيه مدخل ها و چه در ناحيه آيات قرآنى و ديگر بخش هاى آن راه يافته, مصون مانده باشد.4 3 ـ افزودن ستون شماره صفحات: به منظور تسريع و تسهيل در جستجوى آيات, ستون ويژه اى براى نشان دادن شماره صفحه اى كه آيه مورد نظر در آن واقع شده, تدارك ديده شده است. شماره صفحات مطابق با رسم الخطّ خوشنويسى شده عثمان طه است كه در متن صفحات نخستينِ معجم نيز تعبيه شده است; از اين رو, با به خاطر سپردن شماره صفحه و شماره آيه به راحتى و در كمترين زمان ممكن مى توان به آيه مورد نظر دست يافت. گفتنى است اين ستون به جاى ستون تعيين مكّى و مدنى در معجم محمّد فؤاد عبدالباقى آمده است. سوره ها و آيات مكّى و مدنى طى ّ پيوستى جداگانه در انتهاى معجم مشخّص گرديده است. 4 ـ افزودن ريشه كلمات: به منظور آشنايى با ريشه همه مدخل ها, افزون بر ذكر ريشه اوّلين و آخرين مدخل در قسمت سرصفحه, در متن معجم و پيش از هر واژه و يا واژه هاى هم خانواده, ريشه آنها نيز ذكر شده است. r /> اين امر علاوه بر آشنا ساختن مراجعه كننده با ريشه يكايك واژه ها او را در مراجعه به كتاب هاى لغت و فهم معناى واژه ها نيز كمك مى كند. اهميت اين امر, هنگامى بيشتر روشن مى شود كه بدانيم در معجم عبدالباقى, به طور مستقل ّ به ذكر ريشه كلمات پرداخته نشده است, بلكه فقط در قسمت سرصفحه, تنها ريشه اوّلين و آخرين مدخلى كه در هر صفحه به كار رفته, ذكر شده است; از اين رو, به ريشه كلماتى كه بين اوّلين و آخرين مدخل قرار گرفته اند, هيچ اشاره اى نشده است; بنابراين در معجم عبدالباقى, از مجموع 1771 مادّه قرآنى, تنها به ريشه 491 مورد در سرصفحات اشاره شده است.5 5 ـ اتّخاذ هر دو شيوه ريشه اى و الفبايى, البتّه به طور جداگانه: همان گونه كه پيش از اين اشاره كرديم, مؤلّف محترم در ارائه معجم خود از هر دو شيوه, يعنى شيوه ريشه اى (ترتيب مدخل ها بر اساس ريشه آنها) و شيوه الفبايى (ترتيب مدخل ها بر اساس حروف ابتداى آنها) استفاده كرده است. وى در مورد جهات مثبت و منفى هر يك از اين دو شيوه, چنين مى نويسد (مقدّمه فارسى ويرايش ريشه اى, ص 12): نگارنده معتقد است: افراد در مراجعه به هر يك از اين دو نوع معجم, بسته به ميزان آشنايى خويش با ادبيّات عرب و به ويژه ريشه كلمات از يك سو, و تفطّن شخصى و شيوه ها و سليقه هاى به كار گرفته شده توسّط تهيّه كننده آنها, با مشكلات خاصّى روبرو است, و از اين رو, نمى توان به طور كلّى يك شيوه را به طور مطلق بر شيوه ديگر ترجيح داد. شيوه ى الفبايى ـ كه امروزه بيش از پيش مورد توجه معجم نگاران قرار گرفته ـ هرچند در دستيابى به اكثر كلمات كارگشاتر است و انسان را سريع تر به آيه مورد نظر رهنمون مى شود, ولى در مورد برخى از واژه ها كارآيى لازم را ندارد; مثلاً در مورد جستجوى واژه هاى داراى (ال), تا از سليقه تهيّه كننده معجم اطّلاع نداشته باشد كه آيا آن را در ترتيب خود به حساب آورده يا نه, نمى تواند به سرعت و به سهولت, به آيه مورد نظر خويش دست پيدا كند و بر فرض كه دانست مثلاً تهيّه كننده در هيچ جا (ال) را به حساب نياورده است, باز در مورد واژه هايى مثل (اللَّه), (الَّذِى), (الَّتِى) و (الْيَسَع) دچار مشكل مى شود; چرا كه (ال) در ابتداى اين چند واژه, هرچند (ال) متعارف نيست تا بنا بر فرض, مثل بقيّه موارد, ناديده گرفته شود,6 ولى با همزه ابتداى اين چند كلمه, معامله همزه وصلِ موجود در ابتداى كلمات داراى (ال) مى شود; يعنى به هنگام اتّصال به كلمه قبل, همزه اوّل آن تلفّظ نمى شود و اين امر مى تواند براى بسيارى از افراد موجب سردرگمى و مستلزم صَرف زمان باشد. از اين مورد نيز كه بگذريم, به كلماتى مى رسيم كه حروف متّصلى نظير: (بــِ), (تــَ), (ســَ) و … بر سر آنها در آمده و يا حروف منفصلى مانند: (أَ), (وَ) و… قبل از آنها قرار گرفته است و كسانى كه با ادبيّات عرب آشنايى نداشته باشند, مجموع آنها را يك كلمه به حساب مى آورند. در اين گونه موارد نيز مراجعه كننده ممكن است دچار سردرگمى شود; بنابراين كارايى شيوه الفبايى و سهولت و سرعت استفاده از آن نيز مستلزم پيش نيازهايى است. شيوه ريشه اى نيز مشكلات خاص ّ خود را دارد.
عواملى از جمله 1ـ ناآشنايى بسيارى از مراجعه كنندگان با ريشه كلمات; 2ـ اختلاف نظر صاحب نظران در مورد ريشه برخى از كلمات;7 3ـ وجود پاره اى از واژه هاى دخيل و غيرعربى در ميان واژه هاى قرآنى; 4ـ ديرياب بودن ريشه برخى از كلمات حتّى براى آشنايان با ادبيّات عرب و ريشه كلمات, به ويژه در مواردى كه بين ريشه واقعى يك كلمه و ريشه اى كه در بدو امر به ذهن انسان متبادر مى شود,8 و امورى ديگر, اين شيوه را در نزد برخى از صاحب نظران ناكارآمد جلوه داده است. ولى نبايد از نظر دور داشت كه اوّلاً بسيارى از افراد, به ويژه اديبان, قرآن پژوهان و تحصيل كردگان حوزه هاى علمى در پرتو سال هاى متماديِ مراجعه به معجم هاى ريشه اى, اعم ّ از معجم هاى قرآنى و معجم هاى لغت كه اكثر قريب به اتّفاق آنها بر همين اساس تدوين شده است, با اين شيوه خو گرفته اند و از اين رو, آن را ترجيح مى دهند و در ره يابى از طريق اين شيوه, با مشكل چندانى روبرو نيستند; ثانياً آشنايى با ريشه كلمات, خود, از اهميّت ويژه اى برخوردار است و فهم دقيق معانى كلمات, و از آن جمله, كلمات قرآنى تا حدود زيادى متوقّف بر آن است; به ويژه با توجّه به اين نكته كه اكثر كتاب هاى معتبر لغت بر اساس همين شيوه تدوين شده اند; ثالثاً در مواردى كه انسان مفهوم كلمه اى را به صورت اجمال در ذهن دارد و ساختار صرفى دقيق آن را به خاطر نمى آورد و يا بيش از آنكه در صدد يك جستجوى لفظى باشد, در پى يك جستجوى (مفهومى) و يا (لفظى ـ مفهومى) است و از اين رو, لازم است همه مشتقّات يك ريشه را يك جا و در كنار هم مشاهده كند, بديهى است نه تنها شيوه ريشه اى بهتر و سريع تر او را به مقصد و مقصود مى رساند, بلكه گاه چنين امكانى در شيوه الفبايى غيرممكن مى نُمايد; در هر حال, هر يك از اين دو شيوه داراى جهات مثبت و منفى مخصوص به خود هستند و هر كدام مخاطب خاص ّ خود را دارند. با اين حال, در ويرايش ريشه اى, علاوه بر استفاده از شيوه ارجاع در موارد متعدّد, جدول واژه هاى دشوارياب موجود در ابتداى معجم عبدالباقى نيز تكميل و تصحيحِ, و ريشه آنها ذكر شده است/>
در اين جا, پس از ذكر واژه هاى يادشده ذيل ريشه (ذ ك ر) و (ذ خ ر), از ذيل ريشه (د ك ر) و (د خ ر) به آنها ارجاع داده شده است. د ) در مواردى كه يكى از حروف اصلى يك واژه حذف شده باشد و در اين صورت, با واژه اى ديگر قابل اشتباه باشد, مانند واژه (دُعَأِ) (ابراهيم: 40) كه در اصل (دُعَائِى) بوده و (ياء متكلّم) از آخر آن حذف شده و در نتيجه, با واژه (دُعَاء) كه داراى حركت اعرابى جرّ است, قابل اشتباه است. در اين جا, پس از تفكيك مواضع ذكر آنها و با اشاره به اصل واژه اى كه يكى از حروف آن حذف شده (مثل دُعَائِى), از هر دو موضع به يكديگر ارجاع داده مى شود. هـ ) در مواردى كه وزن برخى از كلمات بين دو يا چند ساختار صرفى مشترك باشد; مانند آنكه يكى (فعل) باشد و ديگرى (وصف). در اين گونه موارد, با اشاره به اسم يا فعل بودن كلمه و قرار دادن آن در جاى مناسب, از هر دو موضع به يكديگر ارجاع داده شده است; مثل واژه (أَعْلَمُ) كه در برخى از آيات فعل است (مثلاً بقره: 30, 33 و اعراف: 62 و 188) و در برخى ديگر, صيغه تفضيل (مثلاً بقره: 144 و آل عمران: 36). همچنين است اگر در مورد ساختار صرفى يك كلمه اختلاف نظر وجود داشته باشد; در اين صورت نيز, پس از ذكر آن كلمه در موضع داراى ترجيح, از موضع ديگر بدان ارجاع داده مى شود; مثلاً واژه (تَوَلَّوْا) در آيه (قُلْ أَطِيعُوا اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّ اللَّهَ لاَ يُحِبّ الْكَافِرِينَ) (آل عمران: 32), كه محتمل است كلمه يادشده, يا فعل مضارع باشد (بر وزن (تَتَفَعَّلُوا) كه بر اساس قواعد باب (تَفَعُُّل), يكى از دو (تــَ) از اوّل آن حذف شده و يا فعل ماضى (بر وزن (تَفَعَّلُوا). با توجّه به سياق خطاب در آيه, احتمال اوّل مرجّح دانسته شده, از اين رو, آن را در موضع اوّل ذكر كرده است و از موضع ديگر بدان ارجاع داده است. ز ) با توجّه به تغيير مواضع ذكر برخى از واژه هاى دخيل در معجم حاضر در مقايسه با معجم محمّد فؤاد عبدالباقى, پس از ذكر واژه هاى دخيل در جاى مناسب و ذيل ريشه صحيح خود, با اشاره مجدّد به واژه هاى مورد نظر در موضع ذكر محمّد فؤاد عبدالباقى, به موضع صحيح آنها ارجاع داده است. 7 ـ جامع و مانع بودن در پوشش واژه هاى قرآنى: معجم حاضر از نقطه نظر دامنه پوشش كلمات قرآنى تا حدود زيادى شبيه معجم عبدالباقى است;9 بنابراين از مجموع اقسام سه گانه كلمه, يعنى اسم و فعل و حرف, تمامى افعال و بخش عمده اى از اسماء را در همين كتاب آورده و تمامى حروف و آن بخش اندك باقيمانده از اسما كه كمتر مورد نياز است, يعنى 1ـ همه ضمائر; اعم ّ از ضمائر متّصل و منفصل; 2ـ همه اسماء موصول; 3ـ همه اسماء اشاره; 4ـ همه اسماء استفهام; 5 ) همه اسماء شرط را قرار است در كتابى ديگر و در (بخش ادوات و ضمائر) از همين مجموعه ذكر كند. ويژگى هاى ستون مدخل ستون (مدخل) داراى ويژگى هايى است كه در اين جا به برخى از آنها اشاره مى كنيم: 1ـ مؤلّف يكايك مدخل ها را, هم از نظر تعداد و هم از نظر ميزان فراوانى, هم با معجم عبدالباقى و هم با المعجم الإحصائي مقايسه و كنترل كرده است. وى به جاى آنكه مدخل هاى مربوط به هر يك از ريشه ها را مستقلاًّ و از نو تايپ كند, آنها را از خود آيات گرفته و گفته است با اين كار, دو هدف را دنبال كرده است: الف ) اطمينان يافتن از اينكه مبادا مدخلى از قلم بيفتد و يا ناخواسته ميزان فراوانى آن كاهش و يا افزايش يابد; ب ) پى بردن به خطاهاى احتمالى در ناحيه حركت هاى اعرابى كلمات. در نهايت, مؤلّف توانسته است به طور ضمنى فايل قرآن مورد استفاده خويش را تصحيح نمايد. 2ـ مدخل ها بر خلاف معجم محمّد فؤاد عبدالباقي10 به طور يكسان, فاقد هر گونه پيشوند, اعم ّ از پيشوندهاى منفصل مانند (وَ), (أَ), (لَمْ) و پيشوندهاى متّصل مانند (بــِ), (تــَ), (ســَ), (فــَ) مى باشند; اين در حالى است كه همه پسوندها, مانند ضماير متّصل و (نون تأكيد) به حال خود باقى گذارده شده اند; مانند: (أَخَذَتْهُمْ) و (أُصَلِّبَنَّكُمْ) كه حرف (فـَ) و (لـَ) به ترتيب از ابتداى آنها حذف شده, ولى ضمير (هُمْ) و (نون تأكيد) به همراه ضمير (كُمْ) باقى مانده اند. 3ـ در اين معجم, مدخل هاى اسميِ داراى (ال) و بدون (ال), مدخل هاى داراى تنوين و بدون تنوين, مدخل هايى كه حرف آخر آنها داراى حركت اعرابى متفاوت است, از يكديگر تفكيك و به ترتيب زير ذكر شده اند: الف ) واژه هاى بدون (ال) و بدون تنوين; ب ) واژه هاى بدون (ال) و داراى تنوينِ مضموم و مكسور;11 ج ) واژه هاى داراى (ال). در هر يك از سه حالت ياد شده, اوّل واژه هاى مضموم, پس از آن واژه هاى مفتوح, و سپس واژه هاى مكسور ذكر شده اند; بر اين اساس, تمامى واژه هايى كه در معجم عبدالباقى, ذيل مدخل (الدِّين) و (ذِكْر) آمده, در اين جا از هم تفكيك و بدين ترتيب ذكر شده اند: ـ (دِينُ), (دِينَ), (دِينِ), (الدِّينُ), (الدِّينَ), (الدِّينِ) و (دِينِ(ى)); ـ (ذِكْرُ), (ذِكْرَ), (ذِكْرِ), (ذِكْرُ), (ذِكْرٍ), (الذِّكْرُ), (الذكْرَ) و (الذِّكْرِ).12 در بخش فعل هم وضع تقريباً به همين منوال است; يعنى اوّل فعل مضارع مرفوع, پس از آن فعل منصوب, و سپس فعل مجزوم ذكر مى شود; مثل (يَجْعَلُ), (يَجْعَلَ) و (يَجْعَلْ) و نيز (يَأْتِى) و (يَأْتِيَ). با توجّه به آنچه ذكر شد, بايد توجّه داشت در جستجوهاى (مفهومى) و يا (لفظى ـ مفهومى) كه وجود و عدم (ال), تنوين و نوع حركت اعرابى كلمات نقش چندانى ندارند و مهم ّ مفاهيم الفاظ است, لازم است همه موارد كاربرد واژه و حالت هاى گوناگون آن ملاحظه شود. 4 ) همه واژه هايى كه قطعاً دخيل است و يا احتمال دخيل بودن آن قوى است, با قرار دادن علامت ستاره (*) در قسمت بالاى سمت چپ آنها مشخّص شده است. 5 ) مشخّص كردن آن دسته از افعال مضارعِ باب (تفعّل) و (تفاعل) كه يكى از دو (تاى مفتوح) (تــَ) خطاب و (تــَ) باب) به خاطر تخفيف, از ابتداى آنها حذف شده است (مجموعاً 29 مورد). بدين منظور, حرف محذوف داخل پرانتز و در ابتداى افعال يادشده قرار داده شده است; مانند ( (تــَ)تَبَدَّلَ) (احزاب: 52) و ( (تــَ)تَزَاوَرُ) (كهف: 17). 6 ) مشخّص كردن كلماتى كه (ى) و (و) از آخر آنها حذف شده است (مجموعاً 67 مورد). اين كلمات با قرار گرفتن حرف محذوف در داخل پرانتز و در انتهاى آنها مشخّص شده است; مانند: ( دُعَأِ(ى)) (ابراهيم: 40), ( تُحْزُونِ(ى)), (يَدْعُ(و)) (اسرأ: 11) و (يَمْحُ(و)) (شورى: 24). 7 ) در نگارش كلمات ستون مدخل از نقطه نظر املا و اعراب گذارى, تنها اقتضاى ساختار صرفى آنها مدّ نظر بوده است, نه رسم الخطّ مصحف و نه اقتضاى موقعيّت جغرافيايى آنها در ارتباط با كلمات قبل و بعد; از اين رو, مثلاً در مواردى نظير: الف ) (فَسْئَلِ) (يونس: 94) كه رسم المصحف اقتضاى آن داشته كه اين كلمه بدون همزه وصل بيايد; ب ) در مواردى كه براى رفع التقاى ساكنين, حرف آخر كلمه مكسور و يا مضموم شده, مانند: (قُلْ) و(رَأَوْا) در (قْلِ انْظُرُا) (يونس: 101) و(رَأَوُا الْعَذَابَ) (بقره: 166); ج ) كلماتِ مختوم به (الف مقصوره) كه به سبب قرار گرفتن قبل از كلمه اى كه با حرف ساكن شروع مى شوند, (الف كوچك) بر روى ياء ( ى ) حذف مى شود, مثل واژه (مُوسَى ) در (مُوسَى الْكِتَابِ) (بقره: 53), صورت اصلى كلمه مدّنظر بوده و واژه هاى يادشده به ترتيب, ذيل مدخل (اسْأَلْ), (قُلْ), (رَأَوْا) و (مُوسَى ) آمده اند. 8 ) در صورتى كه هر يك از واژه هاى قرآنى بيش از يك مورد كاربرد داشته است, فراوانى كاربرد آن را زير مدخل و داخل پرانتز ذكر كرده است. ويژگى هاى ستون آيات برخى از ويژگى هاى ستون آيات به قرار زير است: 1ـ هرچند هدف اصلى اين قبيل معجم ها, تسريع و تسهيل در امر جستجوهاى لفظى و به اصطلاح (واژه يابى) است, ولى با كامل و يا كامل تر كردن سياق آيات به گونه اى كه به تنهايى معناى كامل و محصّلى را افاده كند و حتّى الامكان انسان را از مراجعه به متن قرآن بى نياز سازد, زمينه تا حدودى براى جستجوهاى مفهومى و به اصطلاح (موضوع يابى) فراهم آمده است. مؤلّف در اين راستا خود چنين مى گويد: ييكايك آيات معجم مرحوم عبدالباقى مورد بررسى مجدّد قرار گرفته و با مراجعه مكرّر به قرآن كريم و مشاهده متن كامل هر يك از آيات و در مواردى نيز مشاهده آيات قبل و بعد, حذف و اضافاتى در بسيارى از آنها صورت داده ايم… در يك كلام, مى توان گفت: گزينش مقدار كلمات يك آيه با توجّه به معيارهاى سه گانه زير صورت گرفته است: الف ) حتّى الامكان كامل بودن معناى سياق آيه; ب ) اكتفا به مقدار لازم و پرهيز از افزايش حجم معجم; ج ) سفيدخوانى و زيبايى صفحات معجم. در عين حال, در مواردى كه در حذف بخشى از يك آيه در ترديد بوده ايم, احتياط را در جانب پرهيزِ از حذف, نگاه داشته ايم; با اين همه, در موارد نسبتاً نادرى ملاحظه مى شود سياق آيه كامل نيست و اين, يا ناشى از ايجاز و حذفى است كه به عللى در متن خود آيه صورت گرفته و يا كامل كردن سياق مستلزم ذكر مقدار زيادى از يك آيه بوده است كه به خاطر حجيم نشدن كتاب, از آن صرف نظر كرده ايم. 2ـ به منظور تسريع و تسهيل در دستيابى به آيه مورد نظر, واژه مدخل در متن آيه با حروف سياه و رنگى مشخّص شده است. 3ـ در مواردى كه آيه مربوط به مدخل بعد ادامه آيه قبل باشد, با قرار دادن علامت ( *) در آخر آيه قبل و علامت ( .) در ابتداى آيه بعد, اين اتّصال و تداوم نشان داده شده است. 4ـ درشت بودن حروف مورد استفاده. فصل الختام اين نوشتار را ذكر سخنى از مؤلّف كتاب قرار مى دهيم. وى پس از اشاره به دقّت ها و كوشش هاى فراوانى كه در تدوين و آماده سازى بخش هاى مختلف كتاب به عمل آمده و نيز چندين و چند نوبت نمونه خوانى و به ويژه تصحيحاتى كه توسّط مصحّحان سازمان دارالقرآن الكريم بر روى فايل قرآن كريم ـ كه در تدوين معجم مورد استفاده قرار گرفته است ـ انجام شده است, مى نويسد: اميد آن مى رود كه ان شاء اللّه معجم حاضر خالى از هر گونه سهو و خطا باشد; ولى با توجّه به: 1ـ حجم گسترده كار 2ـ اعراب گذارى كامل آيات و مشكّل ساختن آنها; 3ـ كامل و يا كامل تر كردن سياق آيات كه مستلزم افزودن كلمه يا كلماتى بر مقدار آيه و يا كاستن از آن بوده است, همواره اين احتمال وجود دارد كه سهو و خطايى از چشم نگارنده و ديگر مصحّحان به دور مانده باشد. بر خوانندگان و قرآن پژوهان گرامى پوشيده نيست كه در جريان كامل كردن سياق آيات و اعراب گذارى آنها, به تعداد دفعاتِ افزودن بر مقدار آيه و يا كاستن از آن و نيز به تعداد حركاتى كه بر يكايك حروف نشسته, بر ضريب خطاى كار افزوده مى گردد. در هر حال, بديهى است به انجام رسيدن اين قبيل كارهاى خطير, مشاركت و مساعدت انسان هاى فرهيخته و تيزبين را مى طلبد; از اين رو, نگارنده از همه قرآن پژوهان و علاقه مندان به اين كتاب آسمانى شديداً درخواست مى كند به منظور بزرگداشت قرآن كريم و حرمت نهادن به مقام والاى آن, با گوشزد كردن سهو و خطاهاى احتماليِ معجم حاضر و ارسال انتقادها و پيشنهادهاى خود, وى را در پيراستن كاستى هاى آن در چاپ هاى بعدى يارى رسانند. 1 . براى اطّلاع كامل از معجم هاى قرآنى قديم, ر. ك به: المعجم الإحصائى, ج 1. در اين كتابِ ارزشمند, گزارش هاى توصيفى و انتقادى مفصّلى در باب معجم هاى قرآنيِ واژه ياب آمده است. 2. در سال هاى اخير, ويرايش هاى جديدى از اين كتاب به بازار عرضه شده است كه ساختار كلّى آنها تغيير چندانى نكرده است; تنها تفاوت آنها در افزودن متن قرآن, مشكّل ساختن آيات و يا تغيير روش ترتيب مدخل ها از ريشه اى به الفبايى و امثال آن بوده است; مانند: المعجم المفهرس لألفاظ القرآن الكريم از حسين اعلمى (بيروت: مؤسسّة الأعلمى, 1420 ق/ 1999 م), اثر ديگرى با همين نام از محمّد سعيد اللحّام (بيروت: دار المعرفة, 1425 ق/ 2005 م), ترتيب المعجم المفهرس لألفاظ القرآن الكريم; از محسن بيدارفر; (قم: بيدارفر, 1381 ش) و المعجم المفهرس, از عبدالرحيم عقيقى بخشايشى (قم: مكتبة نويد اسلام, 1383 ش = همان ويرايش اعلمى به همراه متن قرآن كريم). 3. براى اطّلاع از زندگى نامه او, ر. ك به: الأعلامِ زِرِكْلى, ج 6, ص 333. 4. پاره اى از اين اشتباهات بدين شرح است: برخى از مدخل ها به غلط اعراب گذارى شده اند, مثلاً: (فَاثْبَتُوا ) به جاى (فَاثْبُتُوا ), (أَزَوْاجَِكَ ) به جاى (أَزْوَاجَِكَ ), (ضَرّ ) به جاى (ضُرّ ) و (يَزْعَمُونَ ) به جاى (يَزْعُمُونَ ) و يا استفاده از همزه قطع به جاى همزه وصل در مدخل هاى (ائْتِ ), (ائْتِنَا ), (ائْتُوا ), (ائْتُونَا ) و… در برخى از آيات, كلمه اى به جاى كلمه اى ديگر آمده است, مانند: (قَالُوا ) به جاى (قَالَ ) (در ذيل مدخل (جِئْتَنَا ), طه: 57), كلمه (الْعَلِيمُ) به جاى (السَّمِيعُ ) (در ذيل مدخل (شَيْء ), شورى: 11) و (لِلْكَافِرَينَ ) به جاى (لِلظَّالِمِينَ ) (در ذيل مدخل (نَاراً ), كهف: 29). اين جابه جايى در برخى ديگر از آيات به گونه اى ديگر صورت گرفته است; مثلاً ذيل مدخل (يَهْتَدُونَ ), به جاى آيه 16 سوره ى نحل, آيه 15 كه كلمه ى (تَهْتَدُونَ ) در آن به كار رفته آمده است, و يا ذيل مدخل (أَزْوَاجَُِكُم ), به جاى آوردن ابتداى آيه 11 سوره ى ممتحنه, انتهاى آن كه مشتمل بر كلمه (أَزْوَاجُهُم ) است آمده است. عكس مورد اخير, در مورد مدخل (اللَّهِ ) اتّفاق افتاده, يعنى در سوره يوسف, آيه 40, به جاى آوردن قسمت اخير آيه, قسمت نخست آن كه مشتمل بر واژه ى (اللَّهُ ) است, آورده شده است و يا ذيل مدخل (يَضْرِبُونَ ) (انفال: 50), آن مقدار از آيه كه ذكر شده, فاقد اين كلمه است. 5. ر. ك به: المعجم الإحصائى; ج 1, ص 12. 6. صاحب نظران در مورد (ال ) موجود در ابتداى اين كلمات و كلمات مشابه اختلاف نظر دارند: مثلاً المعجم الإحصائي و معجم كلمات القرآن العظيم كه معمولاً (ال ) در ابتداى كلمات را به حساب نمى آورند, همه اين كلمات را در باب (الف ) آورده اند, ولى محمّد فؤاد عبدالباقى سه مورد اوّل را در باب (الف ) و مورد اخير را در ذيل ريشه (ى س ع ) و باب (ياء ) آورده است; اين در حالى است كه (الَّتِى ) و (الَّذِى ) در لسان العرب, در ذيل مادّه ى (لتا ) (ج 12, ص 233), در الصحاح, ذيل مادّه (لتى ) (ج 6, ص 2479) و در المنجد, به ترتيب ذيل ريشه (ل ت ى ) و (ل ذ ى ) (ص 712 و 719) ذكر شده اند; البتّه به نظر مى رسد در مورد اين گونه كلمات و نيز همه واژه هاى (دخيل ) بهتر است همه حروفِ صورتِ مفرد آن كلمه به عنوان ريشه در نظر گرفته شود. 7. براى آشنايى با اختلاف آرا در باب ريشه كلمات قرآنى, ر. ك به: المعجم الإحصايى; ج 1, ص 583. 8. براى مشاهده برخى از اين قبيل واژه ها, ر. ك به: (پيوست شماره ى 1) در انتهاى ويرايش ريشه اى كتاب. 9. معجم محمّد فؤاد عبدالباقى در زمينه پوشش واژه هاى قرآنى, خالى از ضعف نيست. در اين جا, به برخى از مهم ترين آنها اشاره مى شود: اوّلاً: برخى از مدخل ها را از قلم انداخته است; مانند واژه (اللَّهِ ) (فاتحه: 1), (عِنْدَ ) (بيّنه: 8), (مَعَ ) (مائده: 84 و انفال: 19 و 46), (بَعَثْنَاهُمْ) (كهف: 12 و 19) و (نَقْصُصْهُمْ ) (نساء: 164). دو واژه اخير هرچند جداگانه نيامده است, ولى اشتباهاً به ترتيب, ذيل مدخل (بَعَثْنَاكُمْ ) و (نَقْصُصْ ) ذكر شده اند; البتّه اين موارد غير از موارد پانزده گانه اى است كه خود وى پيش از انتشار كتاب متوجّه و در مقدّمه, متذكّر آن شده است. گفتنى است هر دو دسته از اين واژه هاى از قلم افتاده ـ چه آنهايى كه عبدالباقى خود متذكّر شده و چه آنهايى كه از چشم او مخفى مانده است ـ در درون معجم و در جاى مناسب خويش گنجانده شده است. در اين جا, يادآورى اين نكته شايسته است كه تعداد كاربرد واژه (اللَّه ) در معجم حاضر ـ مطابق با شمارش المعجم الإحصائي (ر. ك به: ج 1, ص 320 ـ 321) ـ برابر با 2699 مورد است (اللَّهُ ): 980 مورد, (اللَّهَ): 592 مورد و (اللَّهِ ): 1127 مورد); اين در حالى است كه عبدالباقى تعداد كاربرد كلمه (اللَّهِ) را 1125 مورد ذكر كرده است كه با اين حساب, مجموع كاربرد واژه (اللَّه ) بالغ بر 2697 مورد مى گردد. معجم ألفاظ القرآن الكريم نيز به تبع از او, همين رقم را ذكر كرده است. منشأ اين اختلاف عبارت است از: 1ـ به حساب نياوردن واژه (اللَّهِ ) در نخستين آيه از سوره فاتحه (در حالى كه ديگر واژه هاى اين آيه در مواضع خود به حساب آمده اند); 2ـ اشتباه چاپى در ثبت تعداد دقيق موارد كاربرد واژه (اللَّهِ ) و ذكر عدد 1125 به جاى 1126 در زير واژه يادشده. بدين ترتيب, با افزودن اين دو مورد به رقم شمارش عبدالباقى, اين اختلاف آمارى مرتفع مى گردد. ثانياً: در ذكر ضماير و حروف, به صورت سليقه اى و گزينشى عمل كرده است; مثلاً از ميان انبوه ضماير منفصل و متّصل, تنها به ذكر چند ضمير منفصلِ منصوب, يعنى: (إِياكَ ), (إِياكُمْ ), (إِيانَا ), (إِياهُ ), (إِياهُمْ ) و (إِيايَ ) بسنده كرده است; همچنان كه از ميان تعداد بسيار زياد حروف, تنها به ذكر چند حرف مانند (بَلَى ), (إِيْ ), (سَوْفَ ) و (هاء تنبيه ) (در مثل (هَـكَذَا ) و (هَـأَنْتُمْ ) اكتفاء نموده است. نكته جالب توجّه اينكه (هاء ) كه يك پيشوند است, به عنوان مدخل ذكر شده, ولى (أَنْتُمْ ) كه يك كلمه اصلى است; نيامده است. ثالثاً: در مورد برخى از مدخل ها به صورت يكسان عمل نشده است; مثلاً در مورد اسماء موصول, واژه (الَّذِى ) با 304 مورد كاربرد و جمع آن (الَّذِينَ ) با 1080 مورد كاربرد نيامده, در حالى كه تثنيه آن (الَّذَيْنِ و الَّذَانِ ) هر كدام با يك كاربرد ذكر شده است; همچنان كه واژه (هَـذَا ) با 225 مورد كاربرد نيامده, ولى تثنيه آن (هَـذَانِ ) با دو كاربرد آمده است. 10. در معجم محمّد فؤاد عبدالباقى مدخل ها معمولاً به همراه اين دسته از حروف متّصل و منفصل آمده اند; هرچند در موارد اندكى ناهماهنگ عمل شده است و برخى از مدخل ها فاقد پيشوند متّصل اند. 11. واژه هايى كه داراى تنوين نصب هستند (مثل ذِكْراً), به سبب (الف ) اضافى در آخر آن, خود به خود در آخر قرار مى گيرند. 12. در اين زمينه نيز در معجم محمّد فؤاد عبدالباقى مدخل ها به صورت يكسان ثبت نشده اند; مدخل ها گاهى داراى (ال ), و گاهى فاقد (ال ) هستند.
منبع : فصلنامه آيين پژوهش شماره 118
برخى از مشهورترينِ اين معجم ها كه به چاپ رسيده و در دسترس همگان قرار گرفته, به شرح زير است: الف ) معجم هاى قديم: 1 مفتاح كنوز القرآن از ميرزا كاظم بك, فتح الرحمن لطالب آيات القرآن از علمى زاده فيض اللّه الحسنى, المرشد إلى آيات القرآن الكريم و كلماته از محمّد فارس بركات, معجم ألفاظ القرآن الكريم از مجمع اللغة العربيّة در مصر, معجم الألفاظ و الأعلام القرآنيّة از محمّد اسماعيل ابراهيم, الموسوعة القرآنيّة الميسّرة (ج 3 و 5) از ابراهيم الأبيارى, نجوم الفرقان في أطراف القرآن از گوستاو فلوگل, و سرانجام, المعجم المفهرس لألفاظ القرآن الكريم!2 از محمّد فؤاد عبدالباقى.3 معجم هاى جديد: فهرس الألفاظ از محمود راميار, المعجم المفهرس لآيات القرآن الكريم از الياس كلانترى (تهران: اسوه, 1377 ش), معجم كلمات القرآن العظيم از محمّد عدنان سالم و محمّد وهبى سليمان (بيروت: دار الفكر المعاصر ـ دمشق: دار الفكر, 1419 ق/ 1998 م), المعجم المفهرس لكشف آيات القرآن از رضا كيان زاد (تهران: كيان كتاب, 1380 ش/1422 ق), المعجم الإحصائي لألفاظ القرآن الكريم از محمود روحانى (مشهد: آستان قدس رضوى, 1372 ش) و معجم ألفاظ القرآن الكريم از حسان عبدالمنّان (رياض: بيت الأفكار الدوليّة, 1421 ق/2000 م). المعجم المفهرس لألفاظ القرآن الكريم اثر دانشمند فقيد مصرى, مرحوم محمّد فؤاد عبدالباقى (1299 ـ 1388 ق) به طور قطع مهم ترين, ارزشمندترين, كارآمدترين و متداول ترين فرهنگ واژه ياب قرآنى به شيوه ريشه اى است كه تا كنون فراهم آمده است.
اين كتاب كه در سراسر جهان اسلام قبول عام يافته و از ديرباز, همه قرآن پژوهان را در پژوهش هاى قرآنى خود يارى رسانده است, نخستين بار در سال 1364 ق / 1945 م در قاهره و توسّط دار الكتب المصريّة به چاپ رسيده و پس از آن, در همان جا و برخى ديگر از كشورهاى اسلامى, مانند لبنان, سوريه, تركيه, ايران و… به همان صورت اوّليّه و اخيراً گاه با تغييرات اندكى تجديد چاپ شده است. اين معجم نقطه ى عطفى است در تاريخ نگارش معجم هاى واژه ياب قرآنى كه بخشى از آيه قرآن را به همراه دارد. مؤلّف همان گونه كه در مقدّمه كتاب اظهار مى كند, در تدوين اين معجم, خود را وام دار مستشرق آلمانى, گوستاو فلوگل و كتاب ارزشمندش نجوم الفرقان في أطراف القرآن (منتشر شده در سال 1842 م) مى داند. عبدالباقى اثر فلوگل را سنگ بناى كار خويش قرار داده, با مراجعه مكرّر به منابع لغوى و تفسيرى و افزودن آيات قرآن كريم و نشان دادن سياقى كه واژه قرآنى در آن به كار رفته, اثر ماندگار خويش, يعنى المعجم المفهرس را پديد آورده است. المعجم المفهرس داراى سبكى بديع, زيبا و برخوردار از دقّت و اتقان نسبى است, ولى على رغم امتيازات فراوانى كه دارد, داراى نقاط ضعف و كاستى هايى نيز هست كه بر قرآن پژوهان و مراجعه كنندگانِ به آن, پوشيده نيست. در ادامه اين مقال و به تناسب, به برخى از اين كاستى ها اشاره مى كنيم. امروزه با گذشت حدود هفت دهه از نخستين چاپ معجم عبدالباقى و با توجّه به پيشرفت ابزارها و امكانات معجم نگارى و نيز تجربه هاى فراوانى كه در اين حوزه صورت گرفته و حاصل آن هم اكنون در معرض ديد و ارزيابى همگان قرار دارد, نبايد همچنان به حاصل كار پيشينيان بسنده كرد و پيوسته بر سر سفره حاضر و آماده آنان نشست, بلكه انتظار مى رود در پرتو نقد و بررسى ميراث گذشتگان و مشخّص ساختن نقاط قوّت و ضعف آن و نيز با به كارگيرى ابزارها و امكانات جديد, گامى به جلو نهاد و اثرى نو, كارآمد و پيراسته از كاستى هاى آثار پيشينيان و برخوردار از نقاط قوّت و جهات مثبت آنها پديد آورد; به گونه اى كه بتواند حتّى الامكان كار اطّلاع رسانى در اين حوزه را توسعه كمّى و كيفى دهد و با رعايت معيارهاى معجم نگارى, نيازهاى مراجعه كنندگان را در دستيابى به آيه و آيات مورد نظر, به درستى و به آسانى و در كمترين زمان ممكن تأمين نمايد. معجم حاضر گامى است مبارك و قابل تجليل در راستاى جامه عمل پوشاندن به اين مهم ّ كه به ويژه با بهره گيرى از اثر ارزشمند و ماندگار مرحوم محمّد فؤاد عبدالباقى, يعنى المعجم المفهرس لألفاظ القرآن الكريم پديد آمده است. اين معجم در دو شكل جداگانه ـ هم به صورت ريشه اى و هم به صورت الفبايى ـ توسّط دفتر پژوهش و نشر سهروردى منتشر گرديده است. آن گونه كه در صفحات آغازين كتاب آمده, اين دو معجم حلقه اوّل و دوّم از يك مجموعه چندجلدى با عنوان (موسوعة المعاجم و البحوث القرآنيّة) است كه ديگر عناوين آن عبارت است از: ـ المعجم المفهرس للأدوات و الضمائر في القرآن الكريم (در دست تهيّه); ـ المعجم المفهرس لمعاني ألفاظ القرآن الكريم (بخش اسماء و افعال); ـ المعجم المفهرس لمعاني الحروف في القرآن الكريم; ـ المعجم المفهرس للتراكيب المكرّرة في القرآن الكريم (در دست تهيّه); ـ المعجم التحليلي لإعراب القرآن الكريم و صرفه; توفيق مؤلّف محترم را براى اتمام اين مجموعه ارزشمند, از خداوند بزرگ مسئلت داريم. ساختار كلّى معجم هر يك از اين دو معجم, از سه بخش تشكيل شده است: مقدّمه, متن معجم و مؤخّره. در مقدّمه هر دو كتاب, مؤلّف محترم در باب معرّفى كتاب و ويژگى ها و امتيازات آن در مقايسه با معجم عبدالباقى به تفصيل سخن گفته است و نگارنده نيز در نگارش اين معرّفى, افزون بر مراجعات و مشاهدات مكرّر روزانه و استفاده مستقيم خود, بسيار از آن استفاده كرده است.
در چاپ نخست ويرايش ريشه اى آن, مقدّمه كتاب هم به زبان فارسى و هم به زبان عربى آمده است; در حالى كه در چاپ دوّم آن, در برخى از نسخه ها مقدّمه فارسى و در برخى ديگر, مقدّمه عربى آمده است. در انتهاى مقدّمه, به منظور تسريع و تسهيل استفاده از معجم, مطالبى زير عنوان (راهنماى استفاده از كتاب حاضر) در يك صفحه ذكر شده است كه مى تواند بسيار كارآمد باشد. در مؤخّره كتاب, علاوه بر خلاصه مقدّمه كتاب به زبان انگليسى, چند پيوست حاوى برخى اطلاعات مفيد نيز به چشم مى خورد: (فهرست واژه هاى دشوارياب قرآنى و ريشه هاى آنها) (در ويرايش ريشه اى), (فهرست سوره ها و آيات مكّى و مدنى), (فهرست كلماتى كه به بخش ادوات و ضمائر ارجاع شده است) (در ويرايش ريشه اى), (فهرست اسامى سوره هاى قرآن) (در ويرايش الفبايى, به ترتيب حروف الفبا) و (فهرست منابع و مآخذ). ساختار كلّى معجم حاضر, على رغم شباهت هاى بسيارى كه به معجم محمّد فؤاد عبدالباقى دارد و در حقيقت, به نوعى اقتباس از آن است و بدين جهت, به همان نام ناميده شده, داراى تفاوت هاى عمده و بارزى است. اين معجم تقريباً همانند معجم عبدالباقى به صورت دوستونه كه هر ستونِ آن, خود, متشكّل از شش ستون فرعى است, به شرح زير تنظيم شده است: 1) ستون مدخل يا واژه قرآنى; 2) ستون آيه و آيات قرآن كه واژه ى مورد نظر در آن به كار رفته است; 3) ستون شماره آيه; 4) ستون شماره صفحه قرآن; 5) ستون نام سوره; 6) ستون شماره سوره. با توجّه به دقّت و تأمّلى كه در هنگام آماده سازى معجم حاضر به كار رفته است, به جرئت مى توان گفت اين معجم در بين معجم هاى واژه ياب كه مدخل هاى قرآنى را در بافت خاص ّ خود نشان مى دهند, از جايگاه ويژه اى برخوردار است; و به عبارت ديگر, معجم حاضر امتيازات همه معجم هاى قديم و جديد يادشده را ـ كه پيش از اين به برخى از آنها اشاره شد ـ به همراه پاره اى از امتيازات ديگر در خود جمع كرده است; البتّه اين بدان معنى نيست كه معجم مورد نظر فاقد هرگونه ضعف و كاستى است. برخى از كاستى هاى معجم در روايت الفبايى آن كه يك سال پس از روايت ريشه اى آن منتشر گرديده, برطرف شده است; به گونه اى كه بنا به گفته مؤلّف, مى توان روايت الفبايى را از يك نظر, ويرايش جديدى از روايت ريشه اى آن دانست. اميد است كاستى هاى روايت ريشه اى نيز در چاپ هاى بعدى برطرف شود. ويژگى هاى هر دو معجم را مى توان به سه دسته اساسى تقسيم كرد: 1 ـ ويژگى هاى كلّى; 2 ـ ويژگى هاى ستون مدخل; 3 ـ ويژگى هاى ستون آيات. ويژگى هاى كلّى معجم برخى از مهم ترين ويژگى هاى معجم حاضر به شرح زير است: 1 ـ افزودن متن كامل قرآن كريم: در راستاى تسهيل و تسريع در دستيابى به مقصود, متن كامل قرآن كريم به خطّ زيباى خطّاط مشهور سورى, عثمان طه در كنار (604) صفحه نخستينِ معجم آمده است. 2 ـ اعراب گذارى كامل آيات و مشَكّل ساختن آنها: در معجم حاضر, علاوه بر مدخل ها, تمامى آيات قرآن نيز داراى اعراب است و به صورت مشكَّل آمده است. مؤلّف در ارتباط با فايل قرآنِ مورد استفاده در تهيّه معجم خود و ميزان صحّت آن مى نويسد (مقدّمه فارسى ويرايش ريشه اى, ص 10): فايل متن عربى قرآن كريم كه در تهيّه معجم حاضر مورد استفاده قرار گرفته است, علاوه بر تصحيح اوّليّه در آغاز كار و نيز تصحيحات مكرّر در طول بيش از هفت سال آماده سازى آن, چند بار توسّط كارشناسان و مصحّحان سخت كوش (سازمان دارالقرآن الكريم) تصحيح شده است; به گونه اى كه به جرئت مى توان ادّعا كرد كه اگر بى غلط نباشد, دست كم غلطهاى آن نزديك به صفر است و از اين بابت خداى بزرگ را سپاس مى گوييم. بر اين اساس, اميد آن مى رود كه معجم حاضر از هرگونه سهو و اشتباه و از آن جمله اشتباهاتى كه در معجم محمّد فؤاد عبدالباقى, چه در ناحيه مدخل ها و چه در ناحيه آيات قرآنى و ديگر بخش هاى آن راه يافته, مصون مانده باشد.4 3 ـ افزودن ستون شماره صفحات: به منظور تسريع و تسهيل در جستجوى آيات, ستون ويژه اى براى نشان دادن شماره صفحه اى كه آيه مورد نظر در آن واقع شده, تدارك ديده شده است. شماره صفحات مطابق با رسم الخطّ خوشنويسى شده عثمان طه است كه در متن صفحات نخستينِ معجم نيز تعبيه شده است; از اين رو, با به خاطر سپردن شماره صفحه و شماره آيه به راحتى و در كمترين زمان ممكن مى توان به آيه مورد نظر دست يافت. گفتنى است اين ستون به جاى ستون تعيين مكّى و مدنى در معجم محمّد فؤاد عبدالباقى آمده است. سوره ها و آيات مكّى و مدنى طى ّ پيوستى جداگانه در انتهاى معجم مشخّص گرديده است. 4 ـ افزودن ريشه كلمات: به منظور آشنايى با ريشه همه مدخل ها, افزون بر ذكر ريشه اوّلين و آخرين مدخل در قسمت سرصفحه, در متن معجم و پيش از هر واژه و يا واژه هاى هم خانواده, ريشه آنها نيز ذكر شده است. r /> اين امر علاوه بر آشنا ساختن مراجعه كننده با ريشه يكايك واژه ها او را در مراجعه به كتاب هاى لغت و فهم معناى واژه ها نيز كمك مى كند. اهميت اين امر, هنگامى بيشتر روشن مى شود كه بدانيم در معجم عبدالباقى, به طور مستقل ّ به ذكر ريشه كلمات پرداخته نشده است, بلكه فقط در قسمت سرصفحه, تنها ريشه اوّلين و آخرين مدخلى كه در هر صفحه به كار رفته, ذكر شده است; از اين رو, به ريشه كلماتى كه بين اوّلين و آخرين مدخل قرار گرفته اند, هيچ اشاره اى نشده است; بنابراين در معجم عبدالباقى, از مجموع 1771 مادّه قرآنى, تنها به ريشه 491 مورد در سرصفحات اشاره شده است.5 5 ـ اتّخاذ هر دو شيوه ريشه اى و الفبايى, البتّه به طور جداگانه: همان گونه كه پيش از اين اشاره كرديم, مؤلّف محترم در ارائه معجم خود از هر دو شيوه, يعنى شيوه ريشه اى (ترتيب مدخل ها بر اساس ريشه آنها) و شيوه الفبايى (ترتيب مدخل ها بر اساس حروف ابتداى آنها) استفاده كرده است. وى در مورد جهات مثبت و منفى هر يك از اين دو شيوه, چنين مى نويسد (مقدّمه فارسى ويرايش ريشه اى, ص 12): نگارنده معتقد است: افراد در مراجعه به هر يك از اين دو نوع معجم, بسته به ميزان آشنايى خويش با ادبيّات عرب و به ويژه ريشه كلمات از يك سو, و تفطّن شخصى و شيوه ها و سليقه هاى به كار گرفته شده توسّط تهيّه كننده آنها, با مشكلات خاصّى روبرو است, و از اين رو, نمى توان به طور كلّى يك شيوه را به طور مطلق بر شيوه ديگر ترجيح داد. شيوه ى الفبايى ـ كه امروزه بيش از پيش مورد توجه معجم نگاران قرار گرفته ـ هرچند در دستيابى به اكثر كلمات كارگشاتر است و انسان را سريع تر به آيه مورد نظر رهنمون مى شود, ولى در مورد برخى از واژه ها كارآيى لازم را ندارد; مثلاً در مورد جستجوى واژه هاى داراى (ال), تا از سليقه تهيّه كننده معجم اطّلاع نداشته باشد كه آيا آن را در ترتيب خود به حساب آورده يا نه, نمى تواند به سرعت و به سهولت, به آيه مورد نظر خويش دست پيدا كند و بر فرض كه دانست مثلاً تهيّه كننده در هيچ جا (ال) را به حساب نياورده است, باز در مورد واژه هايى مثل (اللَّه), (الَّذِى), (الَّتِى) و (الْيَسَع) دچار مشكل مى شود; چرا كه (ال) در ابتداى اين چند واژه, هرچند (ال) متعارف نيست تا بنا بر فرض, مثل بقيّه موارد, ناديده گرفته شود,6 ولى با همزه ابتداى اين چند كلمه, معامله همزه وصلِ موجود در ابتداى كلمات داراى (ال) مى شود; يعنى به هنگام اتّصال به كلمه قبل, همزه اوّل آن تلفّظ نمى شود و اين امر مى تواند براى بسيارى از افراد موجب سردرگمى و مستلزم صَرف زمان باشد. از اين مورد نيز كه بگذريم, به كلماتى مى رسيم كه حروف متّصلى نظير: (بــِ), (تــَ), (ســَ) و … بر سر آنها در آمده و يا حروف منفصلى مانند: (أَ), (وَ) و… قبل از آنها قرار گرفته است و كسانى كه با ادبيّات عرب آشنايى نداشته باشند, مجموع آنها را يك كلمه به حساب مى آورند. در اين گونه موارد نيز مراجعه كننده ممكن است دچار سردرگمى شود; بنابراين كارايى شيوه الفبايى و سهولت و سرعت استفاده از آن نيز مستلزم پيش نيازهايى است. شيوه ريشه اى نيز مشكلات خاص ّ خود را دارد.
عواملى از جمله 1ـ ناآشنايى بسيارى از مراجعه كنندگان با ريشه كلمات; 2ـ اختلاف نظر صاحب نظران در مورد ريشه برخى از كلمات;7 3ـ وجود پاره اى از واژه هاى دخيل و غيرعربى در ميان واژه هاى قرآنى; 4ـ ديرياب بودن ريشه برخى از كلمات حتّى براى آشنايان با ادبيّات عرب و ريشه كلمات, به ويژه در مواردى كه بين ريشه واقعى يك كلمه و ريشه اى كه در بدو امر به ذهن انسان متبادر مى شود,8 و امورى ديگر, اين شيوه را در نزد برخى از صاحب نظران ناكارآمد جلوه داده است. ولى نبايد از نظر دور داشت كه اوّلاً بسيارى از افراد, به ويژه اديبان, قرآن پژوهان و تحصيل كردگان حوزه هاى علمى در پرتو سال هاى متماديِ مراجعه به معجم هاى ريشه اى, اعم ّ از معجم هاى قرآنى و معجم هاى لغت كه اكثر قريب به اتّفاق آنها بر همين اساس تدوين شده است, با اين شيوه خو گرفته اند و از اين رو, آن را ترجيح مى دهند و در ره يابى از طريق اين شيوه, با مشكل چندانى روبرو نيستند; ثانياً آشنايى با ريشه كلمات, خود, از اهميّت ويژه اى برخوردار است و فهم دقيق معانى كلمات, و از آن جمله, كلمات قرآنى تا حدود زيادى متوقّف بر آن است; به ويژه با توجّه به اين نكته كه اكثر كتاب هاى معتبر لغت بر اساس همين شيوه تدوين شده اند; ثالثاً در مواردى كه انسان مفهوم كلمه اى را به صورت اجمال در ذهن دارد و ساختار صرفى دقيق آن را به خاطر نمى آورد و يا بيش از آنكه در صدد يك جستجوى لفظى باشد, در پى يك جستجوى (مفهومى) و يا (لفظى ـ مفهومى) است و از اين رو, لازم است همه مشتقّات يك ريشه را يك جا و در كنار هم مشاهده كند, بديهى است نه تنها شيوه ريشه اى بهتر و سريع تر او را به مقصد و مقصود مى رساند, بلكه گاه چنين امكانى در شيوه الفبايى غيرممكن مى نُمايد; در هر حال, هر يك از اين دو شيوه داراى جهات مثبت و منفى مخصوص به خود هستند و هر كدام مخاطب خاص ّ خود را دارند. با اين حال, در ويرايش ريشه اى, علاوه بر استفاده از شيوه ارجاع در موارد متعدّد, جدول واژه هاى دشوارياب موجود در ابتداى معجم عبدالباقى نيز تكميل و تصحيحِ, و ريشه آنها ذكر شده است/>
پيوست :
در اين جا, پس از ذكر واژه هاى يادشده ذيل ريشه (ذ ك ر) و (ذ خ ر), از ذيل ريشه (د ك ر) و (د خ ر) به آنها ارجاع داده شده است. د ) در مواردى كه يكى از حروف اصلى يك واژه حذف شده باشد و در اين صورت, با واژه اى ديگر قابل اشتباه باشد, مانند واژه (دُعَأِ) (ابراهيم: 40) كه در اصل (دُعَائِى) بوده و (ياء متكلّم) از آخر آن حذف شده و در نتيجه, با واژه (دُعَاء) كه داراى حركت اعرابى جرّ است, قابل اشتباه است. در اين جا, پس از تفكيك مواضع ذكر آنها و با اشاره به اصل واژه اى كه يكى از حروف آن حذف شده (مثل دُعَائِى), از هر دو موضع به يكديگر ارجاع داده مى شود. هـ ) در مواردى كه وزن برخى از كلمات بين دو يا چند ساختار صرفى مشترك باشد; مانند آنكه يكى (فعل) باشد و ديگرى (وصف). در اين گونه موارد, با اشاره به اسم يا فعل بودن كلمه و قرار دادن آن در جاى مناسب, از هر دو موضع به يكديگر ارجاع داده شده است; مثل واژه (أَعْلَمُ) كه در برخى از آيات فعل است (مثلاً بقره: 30, 33 و اعراف: 62 و 188) و در برخى ديگر, صيغه تفضيل (مثلاً بقره: 144 و آل عمران: 36). همچنين است اگر در مورد ساختار صرفى يك كلمه اختلاف نظر وجود داشته باشد; در اين صورت نيز, پس از ذكر آن كلمه در موضع داراى ترجيح, از موضع ديگر بدان ارجاع داده مى شود; مثلاً واژه (تَوَلَّوْا) در آيه (قُلْ أَطِيعُوا اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّ اللَّهَ لاَ يُحِبّ الْكَافِرِينَ) (آل عمران: 32), كه محتمل است كلمه يادشده, يا فعل مضارع باشد (بر وزن (تَتَفَعَّلُوا) كه بر اساس قواعد باب (تَفَعُُّل), يكى از دو (تــَ) از اوّل آن حذف شده و يا فعل ماضى (بر وزن (تَفَعَّلُوا). با توجّه به سياق خطاب در آيه, احتمال اوّل مرجّح دانسته شده, از اين رو, آن را در موضع اوّل ذكر كرده است و از موضع ديگر بدان ارجاع داده است. ز ) با توجّه به تغيير مواضع ذكر برخى از واژه هاى دخيل در معجم حاضر در مقايسه با معجم محمّد فؤاد عبدالباقى, پس از ذكر واژه هاى دخيل در جاى مناسب و ذيل ريشه صحيح خود, با اشاره مجدّد به واژه هاى مورد نظر در موضع ذكر محمّد فؤاد عبدالباقى, به موضع صحيح آنها ارجاع داده است. 7 ـ جامع و مانع بودن در پوشش واژه هاى قرآنى: معجم حاضر از نقطه نظر دامنه پوشش كلمات قرآنى تا حدود زيادى شبيه معجم عبدالباقى است;9 بنابراين از مجموع اقسام سه گانه كلمه, يعنى اسم و فعل و حرف, تمامى افعال و بخش عمده اى از اسماء را در همين كتاب آورده و تمامى حروف و آن بخش اندك باقيمانده از اسما كه كمتر مورد نياز است, يعنى 1ـ همه ضمائر; اعم ّ از ضمائر متّصل و منفصل; 2ـ همه اسماء موصول; 3ـ همه اسماء اشاره; 4ـ همه اسماء استفهام; 5 ) همه اسماء شرط را قرار است در كتابى ديگر و در (بخش ادوات و ضمائر) از همين مجموعه ذكر كند. ويژگى هاى ستون مدخل ستون (مدخل) داراى ويژگى هايى است كه در اين جا به برخى از آنها اشاره مى كنيم: 1ـ مؤلّف يكايك مدخل ها را, هم از نظر تعداد و هم از نظر ميزان فراوانى, هم با معجم عبدالباقى و هم با المعجم الإحصائي مقايسه و كنترل كرده است. وى به جاى آنكه مدخل هاى مربوط به هر يك از ريشه ها را مستقلاًّ و از نو تايپ كند, آنها را از خود آيات گرفته و گفته است با اين كار, دو هدف را دنبال كرده است: الف ) اطمينان يافتن از اينكه مبادا مدخلى از قلم بيفتد و يا ناخواسته ميزان فراوانى آن كاهش و يا افزايش يابد; ب ) پى بردن به خطاهاى احتمالى در ناحيه حركت هاى اعرابى كلمات. در نهايت, مؤلّف توانسته است به طور ضمنى فايل قرآن مورد استفاده خويش را تصحيح نمايد. 2ـ مدخل ها بر خلاف معجم محمّد فؤاد عبدالباقي10 به طور يكسان, فاقد هر گونه پيشوند, اعم ّ از پيشوندهاى منفصل مانند (وَ), (أَ), (لَمْ) و پيشوندهاى متّصل مانند (بــِ), (تــَ), (ســَ), (فــَ) مى باشند; اين در حالى است كه همه پسوندها, مانند ضماير متّصل و (نون تأكيد) به حال خود باقى گذارده شده اند; مانند: (أَخَذَتْهُمْ) و (أُصَلِّبَنَّكُمْ) كه حرف (فـَ) و (لـَ) به ترتيب از ابتداى آنها حذف شده, ولى ضمير (هُمْ) و (نون تأكيد) به همراه ضمير (كُمْ) باقى مانده اند. 3ـ در اين معجم, مدخل هاى اسميِ داراى (ال) و بدون (ال), مدخل هاى داراى تنوين و بدون تنوين, مدخل هايى كه حرف آخر آنها داراى حركت اعرابى متفاوت است, از يكديگر تفكيك و به ترتيب زير ذكر شده اند: الف ) واژه هاى بدون (ال) و بدون تنوين; ب ) واژه هاى بدون (ال) و داراى تنوينِ مضموم و مكسور;11 ج ) واژه هاى داراى (ال). در هر يك از سه حالت ياد شده, اوّل واژه هاى مضموم, پس از آن واژه هاى مفتوح, و سپس واژه هاى مكسور ذكر شده اند; بر اين اساس, تمامى واژه هايى كه در معجم عبدالباقى, ذيل مدخل (الدِّين) و (ذِكْر) آمده, در اين جا از هم تفكيك و بدين ترتيب ذكر شده اند: ـ (دِينُ), (دِينَ), (دِينِ), (الدِّينُ), (الدِّينَ), (الدِّينِ) و (دِينِ(ى)); ـ (ذِكْرُ), (ذِكْرَ), (ذِكْرِ), (ذِكْرُ), (ذِكْرٍ), (الذِّكْرُ), (الذكْرَ) و (الذِّكْرِ).12 در بخش فعل هم وضع تقريباً به همين منوال است; يعنى اوّل فعل مضارع مرفوع, پس از آن فعل منصوب, و سپس فعل مجزوم ذكر مى شود; مثل (يَجْعَلُ), (يَجْعَلَ) و (يَجْعَلْ) و نيز (يَأْتِى) و (يَأْتِيَ). با توجّه به آنچه ذكر شد, بايد توجّه داشت در جستجوهاى (مفهومى) و يا (لفظى ـ مفهومى) كه وجود و عدم (ال), تنوين و نوع حركت اعرابى كلمات نقش چندانى ندارند و مهم ّ مفاهيم الفاظ است, لازم است همه موارد كاربرد واژه و حالت هاى گوناگون آن ملاحظه شود. 4 ) همه واژه هايى كه قطعاً دخيل است و يا احتمال دخيل بودن آن قوى است, با قرار دادن علامت ستاره (*) در قسمت بالاى سمت چپ آنها مشخّص شده است. 5 ) مشخّص كردن آن دسته از افعال مضارعِ باب (تفعّل) و (تفاعل) كه يكى از دو (تاى مفتوح) (تــَ) خطاب و (تــَ) باب) به خاطر تخفيف, از ابتداى آنها حذف شده است (مجموعاً 29 مورد). بدين منظور, حرف محذوف داخل پرانتز و در ابتداى افعال يادشده قرار داده شده است; مانند ( (تــَ)تَبَدَّلَ) (احزاب: 52) و ( (تــَ)تَزَاوَرُ) (كهف: 17). 6 ) مشخّص كردن كلماتى كه (ى) و (و) از آخر آنها حذف شده است (مجموعاً 67 مورد). اين كلمات با قرار گرفتن حرف محذوف در داخل پرانتز و در انتهاى آنها مشخّص شده است; مانند: ( دُعَأِ(ى)) (ابراهيم: 40), ( تُحْزُونِ(ى)), (يَدْعُ(و)) (اسرأ: 11) و (يَمْحُ(و)) (شورى: 24). 7 ) در نگارش كلمات ستون مدخل از نقطه نظر املا و اعراب گذارى, تنها اقتضاى ساختار صرفى آنها مدّ نظر بوده است, نه رسم الخطّ مصحف و نه اقتضاى موقعيّت جغرافيايى آنها در ارتباط با كلمات قبل و بعد; از اين رو, مثلاً در مواردى نظير: الف ) (فَسْئَلِ) (يونس: 94) كه رسم المصحف اقتضاى آن داشته كه اين كلمه بدون همزه وصل بيايد; ب ) در مواردى كه براى رفع التقاى ساكنين, حرف آخر كلمه مكسور و يا مضموم شده, مانند: (قُلْ) و(رَأَوْا) در (قْلِ انْظُرُا) (يونس: 101) و(رَأَوُا الْعَذَابَ) (بقره: 166); ج ) كلماتِ مختوم به (الف مقصوره) كه به سبب قرار گرفتن قبل از كلمه اى كه با حرف ساكن شروع مى شوند, (الف كوچك) بر روى ياء ( ى ) حذف مى شود, مثل واژه (مُوسَى ) در (مُوسَى الْكِتَابِ) (بقره: 53), صورت اصلى كلمه مدّنظر بوده و واژه هاى يادشده به ترتيب, ذيل مدخل (اسْأَلْ), (قُلْ), (رَأَوْا) و (مُوسَى ) آمده اند. 8 ) در صورتى كه هر يك از واژه هاى قرآنى بيش از يك مورد كاربرد داشته است, فراوانى كاربرد آن را زير مدخل و داخل پرانتز ذكر كرده است. ويژگى هاى ستون آيات برخى از ويژگى هاى ستون آيات به قرار زير است: 1ـ هرچند هدف اصلى اين قبيل معجم ها, تسريع و تسهيل در امر جستجوهاى لفظى و به اصطلاح (واژه يابى) است, ولى با كامل و يا كامل تر كردن سياق آيات به گونه اى كه به تنهايى معناى كامل و محصّلى را افاده كند و حتّى الامكان انسان را از مراجعه به متن قرآن بى نياز سازد, زمينه تا حدودى براى جستجوهاى مفهومى و به اصطلاح (موضوع يابى) فراهم آمده است. مؤلّف در اين راستا خود چنين مى گويد: ييكايك آيات معجم مرحوم عبدالباقى مورد بررسى مجدّد قرار گرفته و با مراجعه مكرّر به قرآن كريم و مشاهده متن كامل هر يك از آيات و در مواردى نيز مشاهده آيات قبل و بعد, حذف و اضافاتى در بسيارى از آنها صورت داده ايم… در يك كلام, مى توان گفت: گزينش مقدار كلمات يك آيه با توجّه به معيارهاى سه گانه زير صورت گرفته است: الف ) حتّى الامكان كامل بودن معناى سياق آيه; ب ) اكتفا به مقدار لازم و پرهيز از افزايش حجم معجم; ج ) سفيدخوانى و زيبايى صفحات معجم. در عين حال, در مواردى كه در حذف بخشى از يك آيه در ترديد بوده ايم, احتياط را در جانب پرهيزِ از حذف, نگاه داشته ايم; با اين همه, در موارد نسبتاً نادرى ملاحظه مى شود سياق آيه كامل نيست و اين, يا ناشى از ايجاز و حذفى است كه به عللى در متن خود آيه صورت گرفته و يا كامل كردن سياق مستلزم ذكر مقدار زيادى از يك آيه بوده است كه به خاطر حجيم نشدن كتاب, از آن صرف نظر كرده ايم. 2ـ به منظور تسريع و تسهيل در دستيابى به آيه مورد نظر, واژه مدخل در متن آيه با حروف سياه و رنگى مشخّص شده است. 3ـ در مواردى كه آيه مربوط به مدخل بعد ادامه آيه قبل باشد, با قرار دادن علامت ( *) در آخر آيه قبل و علامت ( .) در ابتداى آيه بعد, اين اتّصال و تداوم نشان داده شده است. 4ـ درشت بودن حروف مورد استفاده. فصل الختام اين نوشتار را ذكر سخنى از مؤلّف كتاب قرار مى دهيم. وى پس از اشاره به دقّت ها و كوشش هاى فراوانى كه در تدوين و آماده سازى بخش هاى مختلف كتاب به عمل آمده و نيز چندين و چند نوبت نمونه خوانى و به ويژه تصحيحاتى كه توسّط مصحّحان سازمان دارالقرآن الكريم بر روى فايل قرآن كريم ـ كه در تدوين معجم مورد استفاده قرار گرفته است ـ انجام شده است, مى نويسد: اميد آن مى رود كه ان شاء اللّه معجم حاضر خالى از هر گونه سهو و خطا باشد; ولى با توجّه به: 1ـ حجم گسترده كار 2ـ اعراب گذارى كامل آيات و مشكّل ساختن آنها; 3ـ كامل و يا كامل تر كردن سياق آيات كه مستلزم افزودن كلمه يا كلماتى بر مقدار آيه و يا كاستن از آن بوده است, همواره اين احتمال وجود دارد كه سهو و خطايى از چشم نگارنده و ديگر مصحّحان به دور مانده باشد. بر خوانندگان و قرآن پژوهان گرامى پوشيده نيست كه در جريان كامل كردن سياق آيات و اعراب گذارى آنها, به تعداد دفعاتِ افزودن بر مقدار آيه و يا كاستن از آن و نيز به تعداد حركاتى كه بر يكايك حروف نشسته, بر ضريب خطاى كار افزوده مى گردد. در هر حال, بديهى است به انجام رسيدن اين قبيل كارهاى خطير, مشاركت و مساعدت انسان هاى فرهيخته و تيزبين را مى طلبد; از اين رو, نگارنده از همه قرآن پژوهان و علاقه مندان به اين كتاب آسمانى شديداً درخواست مى كند به منظور بزرگداشت قرآن كريم و حرمت نهادن به مقام والاى آن, با گوشزد كردن سهو و خطاهاى احتماليِ معجم حاضر و ارسال انتقادها و پيشنهادهاى خود, وى را در پيراستن كاستى هاى آن در چاپ هاى بعدى يارى رسانند. 1 . براى اطّلاع كامل از معجم هاى قرآنى قديم, ر. ك به: المعجم الإحصائى, ج 1. در اين كتابِ ارزشمند, گزارش هاى توصيفى و انتقادى مفصّلى در باب معجم هاى قرآنيِ واژه ياب آمده است. 2. در سال هاى اخير, ويرايش هاى جديدى از اين كتاب به بازار عرضه شده است كه ساختار كلّى آنها تغيير چندانى نكرده است; تنها تفاوت آنها در افزودن متن قرآن, مشكّل ساختن آيات و يا تغيير روش ترتيب مدخل ها از ريشه اى به الفبايى و امثال آن بوده است; مانند: المعجم المفهرس لألفاظ القرآن الكريم از حسين اعلمى (بيروت: مؤسسّة الأعلمى, 1420 ق/ 1999 م), اثر ديگرى با همين نام از محمّد سعيد اللحّام (بيروت: دار المعرفة, 1425 ق/ 2005 م), ترتيب المعجم المفهرس لألفاظ القرآن الكريم; از محسن بيدارفر; (قم: بيدارفر, 1381 ش) و المعجم المفهرس, از عبدالرحيم عقيقى بخشايشى (قم: مكتبة نويد اسلام, 1383 ش = همان ويرايش اعلمى به همراه متن قرآن كريم). 3. براى اطّلاع از زندگى نامه او, ر. ك به: الأعلامِ زِرِكْلى, ج 6, ص 333. 4. پاره اى از اين اشتباهات بدين شرح است: برخى از مدخل ها به غلط اعراب گذارى شده اند, مثلاً: (فَاثْبَتُوا ) به جاى (فَاثْبُتُوا ), (أَزَوْاجَِكَ ) به جاى (أَزْوَاجَِكَ ), (ضَرّ ) به جاى (ضُرّ ) و (يَزْعَمُونَ ) به جاى (يَزْعُمُونَ ) و يا استفاده از همزه قطع به جاى همزه وصل در مدخل هاى (ائْتِ ), (ائْتِنَا ), (ائْتُوا ), (ائْتُونَا ) و… در برخى از آيات, كلمه اى به جاى كلمه اى ديگر آمده است, مانند: (قَالُوا ) به جاى (قَالَ ) (در ذيل مدخل (جِئْتَنَا ), طه: 57), كلمه (الْعَلِيمُ) به جاى (السَّمِيعُ ) (در ذيل مدخل (شَيْء ), شورى: 11) و (لِلْكَافِرَينَ ) به جاى (لِلظَّالِمِينَ ) (در ذيل مدخل (نَاراً ), كهف: 29). اين جابه جايى در برخى ديگر از آيات به گونه اى ديگر صورت گرفته است; مثلاً ذيل مدخل (يَهْتَدُونَ ), به جاى آيه 16 سوره ى نحل, آيه 15 كه كلمه ى (تَهْتَدُونَ ) در آن به كار رفته آمده است, و يا ذيل مدخل (أَزْوَاجَُِكُم ), به جاى آوردن ابتداى آيه 11 سوره ى ممتحنه, انتهاى آن كه مشتمل بر كلمه (أَزْوَاجُهُم ) است آمده است. عكس مورد اخير, در مورد مدخل (اللَّهِ ) اتّفاق افتاده, يعنى در سوره يوسف, آيه 40, به جاى آوردن قسمت اخير آيه, قسمت نخست آن كه مشتمل بر واژه ى (اللَّهُ ) است, آورده شده است و يا ذيل مدخل (يَضْرِبُونَ ) (انفال: 50), آن مقدار از آيه كه ذكر شده, فاقد اين كلمه است. 5. ر. ك به: المعجم الإحصائى; ج 1, ص 12. 6. صاحب نظران در مورد (ال ) موجود در ابتداى اين كلمات و كلمات مشابه اختلاف نظر دارند: مثلاً المعجم الإحصائي و معجم كلمات القرآن العظيم كه معمولاً (ال ) در ابتداى كلمات را به حساب نمى آورند, همه اين كلمات را در باب (الف ) آورده اند, ولى محمّد فؤاد عبدالباقى سه مورد اوّل را در باب (الف ) و مورد اخير را در ذيل ريشه (ى س ع ) و باب (ياء ) آورده است; اين در حالى است كه (الَّتِى ) و (الَّذِى ) در لسان العرب, در ذيل مادّه ى (لتا ) (ج 12, ص 233), در الصحاح, ذيل مادّه (لتى ) (ج 6, ص 2479) و در المنجد, به ترتيب ذيل ريشه (ل ت ى ) و (ل ذ ى ) (ص 712 و 719) ذكر شده اند; البتّه به نظر مى رسد در مورد اين گونه كلمات و نيز همه واژه هاى (دخيل ) بهتر است همه حروفِ صورتِ مفرد آن كلمه به عنوان ريشه در نظر گرفته شود. 7. براى آشنايى با اختلاف آرا در باب ريشه كلمات قرآنى, ر. ك به: المعجم الإحصايى; ج 1, ص 583. 8. براى مشاهده برخى از اين قبيل واژه ها, ر. ك به: (پيوست شماره ى 1) در انتهاى ويرايش ريشه اى كتاب. 9. معجم محمّد فؤاد عبدالباقى در زمينه پوشش واژه هاى قرآنى, خالى از ضعف نيست. در اين جا, به برخى از مهم ترين آنها اشاره مى شود: اوّلاً: برخى از مدخل ها را از قلم انداخته است; مانند واژه (اللَّهِ ) (فاتحه: 1), (عِنْدَ ) (بيّنه: 8), (مَعَ ) (مائده: 84 و انفال: 19 و 46), (بَعَثْنَاهُمْ) (كهف: 12 و 19) و (نَقْصُصْهُمْ ) (نساء: 164). دو واژه اخير هرچند جداگانه نيامده است, ولى اشتباهاً به ترتيب, ذيل مدخل (بَعَثْنَاكُمْ ) و (نَقْصُصْ ) ذكر شده اند; البتّه اين موارد غير از موارد پانزده گانه اى است كه خود وى پيش از انتشار كتاب متوجّه و در مقدّمه, متذكّر آن شده است. گفتنى است هر دو دسته از اين واژه هاى از قلم افتاده ـ چه آنهايى كه عبدالباقى خود متذكّر شده و چه آنهايى كه از چشم او مخفى مانده است ـ در درون معجم و در جاى مناسب خويش گنجانده شده است. در اين جا, يادآورى اين نكته شايسته است كه تعداد كاربرد واژه (اللَّه ) در معجم حاضر ـ مطابق با شمارش المعجم الإحصائي (ر. ك به: ج 1, ص 320 ـ 321) ـ برابر با 2699 مورد است (اللَّهُ ): 980 مورد, (اللَّهَ): 592 مورد و (اللَّهِ ): 1127 مورد); اين در حالى است كه عبدالباقى تعداد كاربرد كلمه (اللَّهِ) را 1125 مورد ذكر كرده است كه با اين حساب, مجموع كاربرد واژه (اللَّه ) بالغ بر 2697 مورد مى گردد. معجم ألفاظ القرآن الكريم نيز به تبع از او, همين رقم را ذكر كرده است. منشأ اين اختلاف عبارت است از: 1ـ به حساب نياوردن واژه (اللَّهِ ) در نخستين آيه از سوره فاتحه (در حالى كه ديگر واژه هاى اين آيه در مواضع خود به حساب آمده اند); 2ـ اشتباه چاپى در ثبت تعداد دقيق موارد كاربرد واژه (اللَّهِ ) و ذكر عدد 1125 به جاى 1126 در زير واژه يادشده. بدين ترتيب, با افزودن اين دو مورد به رقم شمارش عبدالباقى, اين اختلاف آمارى مرتفع مى گردد. ثانياً: در ذكر ضماير و حروف, به صورت سليقه اى و گزينشى عمل كرده است; مثلاً از ميان انبوه ضماير منفصل و متّصل, تنها به ذكر چند ضمير منفصلِ منصوب, يعنى: (إِياكَ ), (إِياكُمْ ), (إِيانَا ), (إِياهُ ), (إِياهُمْ ) و (إِيايَ ) بسنده كرده است; همچنان كه از ميان تعداد بسيار زياد حروف, تنها به ذكر چند حرف مانند (بَلَى ), (إِيْ ), (سَوْفَ ) و (هاء تنبيه ) (در مثل (هَـكَذَا ) و (هَـأَنْتُمْ ) اكتفاء نموده است. نكته جالب توجّه اينكه (هاء ) كه يك پيشوند است, به عنوان مدخل ذكر شده, ولى (أَنْتُمْ ) كه يك كلمه اصلى است; نيامده است. ثالثاً: در مورد برخى از مدخل ها به صورت يكسان عمل نشده است; مثلاً در مورد اسماء موصول, واژه (الَّذِى ) با 304 مورد كاربرد و جمع آن (الَّذِينَ ) با 1080 مورد كاربرد نيامده, در حالى كه تثنيه آن (الَّذَيْنِ و الَّذَانِ ) هر كدام با يك كاربرد ذكر شده است; همچنان كه واژه (هَـذَا ) با 225 مورد كاربرد نيامده, ولى تثنيه آن (هَـذَانِ ) با دو كاربرد آمده است. 10. در معجم محمّد فؤاد عبدالباقى مدخل ها معمولاً به همراه اين دسته از حروف متّصل و منفصل آمده اند; هرچند در موارد اندكى ناهماهنگ عمل شده است و برخى از مدخل ها فاقد پيشوند متّصل اند. 11. واژه هايى كه داراى تنوين نصب هستند (مثل ذِكْراً), به سبب (الف ) اضافى در آخر آن, خود به خود در آخر قرار مى گيرند. 12. در اين زمينه نيز در معجم محمّد فؤاد عبدالباقى مدخل ها به صورت يكسان ثبت نشده اند; مدخل ها گاهى داراى (ال ), و گاهى فاقد (ال ) هستند.
منبع : فصلنامه آيين پژوهش شماره 118