سه متد براي نوشتن

خلق يک داستان اولين و مهم ترين قدم در راه نوشتن يک فيلمنامه است. اما چگونه بايد يک داستان خلق کرد؟ در اين نوشته، سه روش براي خلق داستان در چهارچوب فيلمنامه به اختصار معرفي مي شود و درباره نقاط قوت و ضعف هر کدام از آنها، توضيحاتي ارائه مي شود. اين سه روش عبارتند از:
دوشنبه، 18 ارديبهشت 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
سه متد براي نوشتن

سه متد براي نوشتن
سه متد براي نوشتن


 

نويسنده: جينا ون نيم
مترجم: ونداد الوندي پور




 
خلق يک داستان اولين و مهم ترين قدم در راه نوشتن يک فيلمنامه است. اما چگونه بايد يک داستان خلق کرد؟ در اين نوشته، سه روش براي خلق داستان در چهارچوب فيلمنامه به اختصار معرفي مي شود و درباره نقاط قوت و ضعف هر کدام از آنها، توضيحاتي ارائه مي شود. اين سه روش عبارتند از:
1.جريان سيال ذهن
2.روش تحليلي-قياسي (Analytical)
3.روش قاعده مند (Methodical)

جريان سيال ذهن
 

وقتي شما يک ايده داستاني بسط نيافته و خام داريد، مي توانيد با استفاده از روش جريان سيال ذهن آن را بپرورانيد. در اين روش، شما يک ايده اوليه را مبنا قرار مي دهيد و براساس آن، بقيه داستان را در لحظه و بدون اين که وقتتان را صرف فکر کردن درباره آن کنيد، مي نويسيد. در واقع شما خودتان را به دست ذهن و بخش نيمه خودآگاه ذهنتان مي سپاريد و هر چيزي را که در لحظه به ذهنتان مي آيد روي کاغذ يا صفحه مانيتور مي آوريد؛ البته هر چيزي که با ايده اوليه مرتبط باشد. در واقع داستان را شروع مي کنيد و اجازه مي دهيد تا داستان، خودش در ذهن شما تکوين يابد و جلو برود. (توجه داشته باشيد که اين روش با روش نگارش خود به خود سورئاليست ها فرق دارد.)

نقاط قوت اين روش
 

نيازي به ساختار و شخصيت هاي از قبل توضيح داده شده نداريد و در هر لحظه که تصميم بگيريد مي توانيد کار نوشتن را آغاز کنيد.
فيلمنامه را سريع مي نويسيد. در ضمن، اين نوع نوشتن لذت بخش و آسان است.
در اين روش، از بخش نيمه خودآگاه ذهنتان بيشتر استفاده مي کنيد. در نتيجه بعضي از چيزهايي که مي نويسيد، براي خودتان جالب و حيرت آور خواهد بود و بعضي از گفت وگوها هم همين طور.
به ايده هاي جالب و بزرگي برخواهيد خورد؛ ايده هايي که در يک لحظه به ذهنتان وارد مي شوند و شما آنها را صيد مي کنيد.

نقاط ضعف اين روش
 

وقتي نگارش فيلمنامه تمام شد، شما با يک سري کلمات مسلسل مواجه خواهيد شد. طبيعتاً بعضي از اين کلمات زائد هستند و کمکي به پيشبرد داستان، شخصيت پردازي و توصيف صحنه ها نمي کنند. پس بايد آنها را حذف کنيد يا کلمات جديدي را جايگزينشان کنيد. بنابراين وقت زيادي را بايد صرف ويرايش متن فيلمنامه کنيد.
فيلمنامه تان به احتمال زياد فاقد تعليق خواهد بود. ساختار فيلمنامه تان ممکن است ضعيف باشد يا اصولاً فيلمنامه تان ساختار واقعي نداشته باشد. احتمال دارد که شما تنها قسمت هايي از چند فيلم را که پيشتر ديده ايد با هم مخلوط کرده و روي کاغذ آورده باشيد. ممکن است نتيجه کارتان آن قدر غير قابل قبول باشد که حتي نتوانيد آن را بازنويسي کنيد. شايد مجبور شويد فيلمنامه را به سطل آشغال بيندازيد. البته ممکن است بتوانيد از بعضي سکانس ها يا قسمت هاي خوب و جالب فيلمنامه اي که با اين روش خلق کرده ايد، براي نسخه دوم استفاده کنيد.

استفاده از اين روش
 

در کل، استفاده از جريان سيال ذهن براي نوشتن فيلمنامه به درد نويسندگاني مي خورد که صبور نيستند و مي خواهند سريع کارشان را انجام بدهند. همچنين، هستند افرادي که به اين سبک علاقه دارند و دوست دارند در فيلمنامه نويسي از آن بهره بگيرند. اگر مي خواهيد از اين روش استفاده کنيد، بايد پيش از نوشتن، اهداف اصلي شخصيت هايتان را بدانيد و هنگامي که مشغول نوشتن هستيد، به اين اهداف فکر کنيد. هنگام نوشتن، از شخصيت هايتان بپرسيد که در فلان موقعيت، چه واکنشي از خود نشان مي دهند. اين به شما خط مي دهد و مسير را تا حدي برايتان معلوم مي کند. البته شما وقتي نوشتن را شروع مي کنيد، نمي دانيد که سرانجام داستانتان چگونه تمام خواهد شد، زيرا اساساً داستاني را از پيش در ذهن آماده نکرده ايد و مي خواهيد در ضمن نوشتن اين داستان را خلق کنيد. فرض کنيد ايده اوليه شما چنين است: «مردي يک اسلحه پيدا مي کند.» شما با مبنا قرار دادن اين ايده، شروع به خلق داستان مي کنيد. بسياري از نويسندگاني که اين سبک از نوشتن را انتخاب مي کنند، معمولاً خود را جاي شخصيت اصلي مي گذارند و در واقع در ذهن خود تبديل مي شوند به کنشگر اصلي داستان. مثلاً نويسنده اي که براساس ايده بالا شروع به نوشتن مي کند، به احتمال زياد بلافاصله خود را به جاي آن مرد مي گذارد و کارهايي را که خود ممکن است يا آرزو دارد با آن اسلحه انجام دهد روي کاغذ مي آورد. نکته ديگر اين است که داستان هايي که اين گونه نوشته مي شوند معمولاً ريشه در افکار و احساسات نيمه خودآگاه نويسنده دارند و به نوعي، دغدغه ها، نيازها يا کمپلکس هاي رواني او را منعکس مي کنند. البته اين امر در مورد ديگر روش هاي داستان گويي نيز کم و بيش صدق مي کند، اما نه با اين شدت.
بعد از اين که فيلمنامه را تمام کرديد، آن را با دقت بخوانيد؛ داستاني را که خلق کرده ايد بشناسيد و قبل از بازنويسي، روي پيرنگ آن کار کنيد، يعني تفکر کنيد و سعي کنيد قسمت هاي غير دراماتيک آن را دراماتيزه کنيد و در صورتي که چنين چيزي عملي نبود، آنها را حذف کنيد.

روش تحليلي-قياسي
 

در اين روش، که مي توانيم آن را روش سيد فيلدي نيز بناميم، شما پيش از نوشتن، روي تمام جزئيات فيلمنامه تان کار مي کنيد و زماني نوشتن را شروع مي کنيد که همه مواد را در اختيار داريد. افرادي چون رابرت مک کي، سيد فيلد، جان تربي و کريس وگلر مروجان اين روش هستند. در اين روش-که در حال حاضر روشي محبوب و رايج است-شما جزء به جزء عناصر داستان را از پيش آماده مي کنيد و شخصيت ها را قبل از نوشتن مي پردازيد. فيلمنامه ساختاري سه پرده اي دارد: پرده اول که داستان را بنا و شخصيت ها را معرفي مي کند و در حدود سي صفحه از فيلمنامه را به خود اختصاص مي دهد. پرده اول به نقطه عطف اول ختم مي شود. در پرده دوم، شخصيت اصلي در راه رسيدن به هدفش با موانعي روبه رو مي شود و کشمکش شکل مي گيرد. پرده دوم که در حدود شصت صفحه است، به نقطه عطف دوم ختم مي شود. پرده سوم، جايي است که گره گشايي انجام مي شود و در پايان اين پرده، نتيجه گيري صورت مي گيرد. در اين روش، تفکر پيش از نوشتن حرف اول را مي زند. اين روش براي آموختن هنر فيلمنامه نويسي بهترين روش است، اما وقتي اين روش را ياد گرفتيد، ممکن است آن را محدود کننده ببينيد و بخواهيد قدم در عرصه هاي بديع تر بگذاريد.

نقاط قوت اين روش
 

شما پيشاپيش مي دانيد که فيلمنامه تان چه مسيري را طي خواهد کرد و در نتيجه هنگام نوشتن دچار سردرگمي نمي شويد و سريع تر مي نويسيد. به قول معروف، اين روش حساب و کتاب بيشتري نسبت به روش هاي ديگر دارد.
مجبور نيستيد پشت سرهم بازنويسي کنيد. زيرا قبل از شروع نوشتن، به قدر کافي به عناصر فيلمنامه تان فکر کرده ايد و در واقع آنها را در ذهنتان چند بار بازنويسي کرده ايد.
شما تمام عناصر داستان را در اختيار داريد: وقايع برانگيزاننده، قلاب (که داستان روي آن سوار مي شود) نقاط عطف، نقطه اوج، تم، نياز شخصيت ها، نتيجه گيري و...
از آنجا که از پيش روي عناصر بالا کار کرده ايد، هنگام نوشتن اولين نسخه، مي توانيد بيشتر روي توصيف صحنه ها، گفت و گوها و لايه هاي عميق متن (subtext) کار کنيد.

نقاط ضعف اين روش
 

آماده کردن همه عناصر و جزئيات فيلمنامه قبل از نوشتن، ممکن است براي بعضي از نويسندگان اضطراب آور باشد و يا زمان زيادي را بطلبد.
فيلمنامه ممکن است از پيش طراحي شده، مکانيکي و خشک به نظر آيد. ممکن است چنين به نظر آيد که فيلمنامه نويس، شخصيت ها را مجبور به انجام کنش ها و واکنش ها کرده است. يعني احساس کنيم که شخصيت ها کاري را انجام مي دهند که نويسنده از آنها مي خواهد.
ممکن است در عين داشتن يک پيرنگ قوي، با شخصيت هايي تک بعدي و ضعيف مواجه شويم، زيرا بسياري از فيلمنامه نويساني که اين روش را به کار مي گيرند، بيشتر روي اتفاقات و حوادث داستان تمرکز مي کنند نه روي شخصيت ها.

استفاده از اين روش
 

هنگام نوشتن نسخه اول، ذهن خود را روي پيرنگ و وقايع داستاني (نقاط عطف، تقابل و...)متمرکز کنيد و هنگام بازنويسي اول، توجه خود را به شخصيت پردازي معطوف کنيد. بيوگرافي شخصيت ها را جدا براي خودتان بنويسيد. به اين فکر کنيد که اين شخصيت ها، قبل از ورود به داستان چه مي کردند و چه تجاربي را از سر گذرانده اند. اين به شما کمک مي کند بتوانيد کنش ها و واکنش هاي مناسب و معقولي را براي آنها در نظر بگيريد. هميشه به ياد داشته باشيد که کنش شخصيت هايتان بايد با شخصيت آنها جور در بيايد و شناختن شخصيت ها، اولين و مهم ترين قدم براي خلق کنش ها و واکنش هاي مناسب براي آنهاست.
در هر بار باز نويسي، روي يک عنصر تکيه و تمرکز کنيد. در نسخه اول روي پيرنگ، در نسخه دوم روي شخصيت ها و در نسخه سوم روي گفت وگوها و عناصر فرامتني و عمقي داستان.

روش قاعده مند (متديک)
 

اين روش را مي توانيم تلفيقي از دو روش پيشين در نظر بگيريم. در اين روش داستان را بر مبناي يک فرضيه بنيادي مرحله به مرحله مي سازيم. فرمولي که مي توانيم براي اين روش فرض کنيم چنين است:فرضيه A سرانجام به Z ختم مي شود. پس A به B و Bبه C ختم مي شود و الي آخر. براين اساس، شما مي توانيد داستان را به شکلي زنده و باورپذير جلو ببريد.
براي مثال اين فرضيه (تم) را در نظر بگيريد: «جاه طلب ظالم سرانجام به دست خود، اسباب نابودي خود را مهيا مي کند.»
اين فرضيه، تم اصلي نمايشنامه مکبث را شکل مي دهد. پس، عامل برانگيزاننده (يا انگيزه شخصيت اصلي) در اين نمايش «بلند پروازي هاي توام با ستمگري» است. مکبث با اين انگيزه به کنش دست نمي زند و سرانجام نيز به علت همين جاه طلبي کشته مي شود. اگر دقت کنيد مي بينيد که اين فرضيه (يا تم) از ابتدا تا انتهاي نمايشنامه و در هر صحنه حضور دارد. اين فرضيه با درهم تنيدن شخصيت ها و پيرنگ، داستان را جلو مي برد. در اين روش، ابتدا بايد يک فرضيه يا تم اصلي براي فيلمنامه اي که قصد داريد بنويسيد وضع کنيد. سپس به سراغ شخصيت هاي اصلي برويد. خصوصيات آنها را معلوم کنيد. اين خصوصيات شامل تاريخچه زندگي، ويژگي هاي شخصيتي و رفتاري، دل مشغولي ها، ترس ها و آرزوها (نيازها، اهداف) مي شوند. نياز يا هدف اصلي شخصيت هاي شما مي توانند اجتماعي - سياسي، فيزيولوژيک يا روان شناختي باشند. بعد از اين کار، نقاط عطف اصلي را به صورت کلي تعريف و تعيين کنيد. در آخر، سکانس هاي فيلمنامه را با مبنا قرار دادن فرضيه (تم) اصلي و خصوصيات شخصيت ها، بنويسيد.

نقاط قوت اين روش
 

در اين روش، شما تنها بايد نقاط عطف اصلي (که سه پرده فيلمنامه را نيز تعيين مي کنند)، رويداد برانگيزاننده، نقطه مياني، نقطه اوج و نتيجه گيري و خصوصيات شخصيت ها را از پيش (پيش از نوشتن) به صورت کلي تعيين کنيد و هنگام نوشتن، با مبنا قرار دادن فرضيه اصلي و نياز شخصيت ها، داستان را بنويسيد.
صحنه ها و سکانس هايي که با اين روش نوشته مي شوند، زنده و واقعي تر به نظر مي رسند. در اين روش شما صحنه ها را بر مبناي شخصيت ها، خصوصيات آنها و ارتباطشان با فرضيه (تم) اصلي شکل مي دهيد.
اين روش، اگر درست به کار گرفته شود، باعث مي شود فيلمنامه شما منسجم تر از کار دربيايد.
اين نوع نوشتن لذت بخش تر از روش هاي ديگر است. در اين روش، شما حس مي کنيد که شخصيت ها، شما را با خودشان به يک سفر مي برند.

نقاط ضعف اين روش
 

نويسندگاني که عادت دارند به روش قياسي (سيد فيلدي) بنويسند، ممکن است اين روش (روش قاعده مند) را گيج کننده بيابند.
اين روش، تا حد زيادي به شخصيت پردازي قوي وابسته است. نويسنده گاهي يک زندگي نامه براي شخصيت هايش مي نويسد، اما در حين نوشتن، هنگامي که داستان تقريباً در حال شکل گرفتن است، ممکن است مجبور شود اين زندگي نامه را تغيير دهد. زيرا اين روش، روشي پوياست و از آنجا که وقايع موجود در داستان بايد براساس رابطه علت-معلول شکل بگيرند، نويسنده گاهي مجبور مي شود علت هايي را که پيشتر خلق کرده، متناسب با معلول هايي که در ضمن نوشتن خلق شده اند، تغيير دهد.

استفاده از اين روش
 

فکر مي کنم استفاده از اين روش، به خلق فيلمنامه اي بهتر منتهي شود. در اين روش مي توانيد نسخه اول را با تمرکز روي داستان و شخصيت ها بنويسيد و نسخه دوم را با تمرکز روي گفت وگوها و لايه هاي زيرين متن (subtext) و نسخه سوم را به عنوان نسخه نهايي و پاکنويس بنويسيد. در اينجا يک مثال ساده مي زنم. فرض کنيد فرضيه شما اين است: «عشق افلاطوني ممکن نيست.» بعد از تعيين اين فرضيه (تم)، شما بايد شخصيت هاي اصليتان را، که قاعداً بايد يک مرد و يک زن باشند، تعيين کنيد. خصوصيات و نيازهاي آنها (که در اينجا بيشتر نيازهاي روحي و روان شناختي است) را تعيين کنيد. نقاط عطف اول، زن و مرد قصه دلباخته هم مي شوند و در نقطه عطف دوم، حادثه اي باعث گسستن رشته احساسي بين آن دو مي شود و در آخر، در فصل نتيجه گيري، آن دو متوجه عبث يا ناممکن بودن عشقشان مي شوند. شما اينها را قبل از نوشتن تعيين مي کنيد و در هنگام نوشتن، با در نظر گرفتن فرضيه يا تم اصلي، تک تک صحنه ها را مي نويسيد؛ تقابل و کشمکش موجود بين آنها را تصوير مي کنيد. حتي ممکن است داستان هايي فرعي، که بر فرضيه اصلي تاکيد مي کنند را نيز وارد فيلمنامه کنيد و به داستان اصلي ربط دهيد وهمه اين اتفاقات، هنگام نوشتن رخ مي دهند.
فيلمنامه هاي زيادي هستند که بدون توجه به فرضيه بنيادي (تم) و شخصيت ها، نوشته مي شوند. اين فيلمنامه ها در نهايت فيلمنامه هاي ضعيفي از کار درمي آيند زيرا فرضيه بنيادي (تم) و شخصيت، عناصر اصلي يک فيلمنامه خوب هستند و نبايد آنها را ناديده گرفت. شما به عنوان يک فيلمنامه نويس مي خواهيد تماشاگران را با داستانتان درگير و نظر آنها را جلب کنيد. در عين حال مي خواهيد داستاني منسجم و هدفمند خلق کنيد. وجود شخصيت هاي قوي و قابل فهم و يک فرضيه بنيادين که حضورش در تمام فصول فيلمنامه حس شود، فيلمنامه شما را به فيلمنامه اي موفق بدل خواهد ساخت. روش قاعده مند، هر دوي اين عناصر را دربردارد و استفاده از آن، مي تواند شما را در خلق فيلمنامه اي موفق، ياري دهد.
منبع:سه متد براي نوشتن




 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
موارد بیشتر برای شما
مجموعه اوقاف در سیما/ قصه گویی؛ 2.وقف زمین بازی
play_arrow
مجموعه اوقاف در سیما/ قصه گویی؛ 2.وقف زمین بازی
مجموعه اوقاف در سیما/ قصه گویی؛ 1.وقف چاه آب
play_arrow
مجموعه اوقاف در سیما/ قصه گویی؛ 1.وقف چاه آب
مجموعه اوقاف در سیما/ چالش؛ 10.کمک به همدیگر (قایق بازی)
play_arrow
مجموعه اوقاف در سیما/ چالش؛ 10.کمک به همدیگر (قایق بازی)
مجموعه اوقاف در سیما/ چالش؛ 9.وقف کردن (نهال کاری)
play_arrow
مجموعه اوقاف در سیما/ چالش؛ 9.وقف کردن (نهال کاری)
مجموعه اوقاف در سیما/ چالش؛ 8.کار را تمام کنیم (پازل بازی)
play_arrow
مجموعه اوقاف در سیما/ چالش؛ 8.کار را تمام کنیم (پازل بازی)
مجموعه اوقاف در سیما/ چالش؛ 7.برنده شدن باهم (صندلی بازی)
play_arrow
مجموعه اوقاف در سیما/ چالش؛ 7.برنده شدن باهم (صندلی بازی)
مجموعه اوقاف در سیما/ چالش؛ 6.برطرف کردن موانع (بازی خوراک خوری)
play_arrow
مجموعه اوقاف در سیما/ چالش؛ 6.برطرف کردن موانع (بازی خوراک خوری)
مجموعه اوقاف در سیما/ چالش؛ 5.تقسیم دارایی (بازی خوراک خوری)
play_arrow
مجموعه اوقاف در سیما/ چالش؛ 5.تقسیم دارایی (بازی خوراک خوری)
مجموعه اوقاف در سیما/ چالش؛ 4.جواب خوبی و بدی (بازی خوب و بد)
play_arrow
مجموعه اوقاف در سیما/ چالش؛ 4.جواب خوبی و بدی (بازی خوب و بد)
مجموعه اوقاف در سیما/ چالش؛ 3.همکاری با دقت (تمیزبازی)
play_arrow
مجموعه اوقاف در سیما/ چالش؛ 3.همکاری با دقت (تمیزبازی)
مجموعه اوقاف در سیما/ چالش؛ 2.مشارکت در کمک رسانی (نقاشی)
play_arrow
مجموعه اوقاف در سیما/ چالش؛ 2.مشارکت در کمک رسانی (نقاشی)
مجموعه اوقاف در سیما/ چالش؛ 1.کمک پنهانی (گل یا پوچ)
play_arrow
مجموعه اوقاف در سیما/ چالش؛ 1.کمک پنهانی (گل یا پوچ)
مجموعه اوقاف در سیما/ آقا معلم؛ 6.وقف کمک بدون منت
play_arrow
مجموعه اوقاف در سیما/ آقا معلم؛ 6.وقف کمک بدون منت
مجموعه اوقاف در سیما/ آقا معلم؛ 5.وقف کار خوب ماندگار
play_arrow
مجموعه اوقاف در سیما/ آقا معلم؛ 5.وقف کار خوب ماندگار
مجموعه اوقاف در سیما/ آقا معلم؛ 4.خودمان را جای نیازمند بگذاریم
play_arrow
مجموعه اوقاف در سیما/ آقا معلم؛ 4.خودمان را جای نیازمند بگذاریم