روشهای تربیتی از دیدگاه امام هادی علیه السلام
نويسنده:غلامرضا صالحی
اشاره
در این نوشتار سعی شده است تا شیوههای زیبای تربیت از منظر دهمین امام معصوم(ع) با توجه به سخنان و رفتار آن بزرگوار، تبیین شود. قبل از هر چیز ناچاریم نگاهی اجمالی به تربیت و مفهوم روش تربیتی کنیم.
تربیت
«تربیت عبارت است از به فعلیت در آوردن استعدادهای درونی که در شیء موجود میباشد».[3]
روشهای تربیت
«اولاً، باید به طبیعت کودک پیبرد و استعدادهای او را کشف کرد و ثانیاً، از راه تکرار و تذکار متواتر، درس را ملکه او ساخت تا از آفت نسیان محفوظ بماند. هر گاه کودک از انجام وظایف دینی امتناع کرد و افعال قبیحه از او دیده شد و به دیگران زیان رساند، باید او را مؤاخذه کرد و بالأخره باید کودک را عادت به سختی داد».[5]
شیوههای تربیتی امام هادی(ع)
1. ایجاد زمینه مساعد تربیتی
«هنگامی که امام جواد(ع) قصد داشتند از مدینه به عراق بروند، امام هادی(ع) را در دامنشان قرار دادند و فرمودند: دوست داری کدام یک از سوغاتهای عراق را برای تو هدیه آورم؟ امام هادی(ع) فرمودند: شمشیری که به سان شعله آتش باشد (که کنایه از روحیه دلاوری و شجاعت است. سپس امام جواد(ع) خطاب به فرزند دیگرش موسِِی فرمود: تو چه سوغاتی دوست داری؟ گفت فرش اتاق. امام جواد فرمودند: ابوالحسن به من شباهت پیدا کرده است و موسی به مادرش شباهت دارد».[6]
این مطلب به خوبی نشانه آن است که خانواده به ویژه پدر و مادر زمینهسازی اولیه را برای تربیت صحیح بر عهده دارند. امام هادی(ع)، نقش مادر را در تربیت صحیح فرزند ، بسیار مهم میدانند و یکی از زمینههای تربیت صحیح را، خانواده شایسته معرفی کنند؛ چنان که از علی بن مهزیار روایت شده است که آن حضرت در وصف مادر بزرگوارشان، چنین میفرمایند:
«روی محمد بن الفرج و علی بن مهزیار عن الهادی(ع): انّه قال: اُمّی عَارفَة بِحَقی و هِی مِنْ اَهلِ الجَنة لایقْرَبُها شَیطانُ ماردٌ و لاینالُها کَیدُ جَبارٍ عِنیدَ وَ هِی مَکلؤة و بِعَینِ الله اَلَتی لاتَنامُ ولا تَتَفلَّتُ عَنْ اُمّهاتِ الصِّدِیقین و الصالِحین[7]؛ مادرم، به حق من عارف و اهل بهشت بود، شیطان سرکش به او نزدیک نمیشد و مکر ستمگر لجوج به او نمیرسید، در پناه چشم همیشه بیدار خدا بوده و در ردیف مادران انسانهای صدیق و صالح قرار داشت».
2. داشتن الگو و سرمشق مناسب
«... فَاوَّلَ خیر یعَرفُ تَحقیقه مِنَ الکِتابَ و تَصدیقه و التماسِ شَهادته علیه خبرٌ وَرَدَ عَنْ رسول الله(ص) وَ وُجِدَ بموافِقَة الکتاب و تَصدیقَهِ بَحیثُ لا تخالفه أقاویلهم حیثُ قال(ص): انّی مُخلِفُ فیکُم الثقلین کتاب الله و عترتی اهل بیتی لَن تضلّوا ما تمسّکتم بهما و اَنَّهُما لَنْ یفتِرقا حَتَّی یردا عَلَی الحوض؛ فلَمَا وَجْدنا شواهد هذا الحدیثَ فی کتاب الله نَصاً مِثلَ قوله جلَّ و َعَزَّ )اِنَّما ولیکُم الله وَ رَسُوله و الَّذینَ امَنوُا الذینَ یقیمون الصلاة و یؤتونَ الزکاة و هُم راکِعونَ وَ من یتَوَلَ الله و رَسوُلَه وَ الذینَ آمنوا فِاِنَّ حزب الله هُم الغالبونَ ....(؛[8] نخستین خبری که حقانیت و صدق آن از قرآن به دست میاید و میتوان کتاب خدا را بر آن گواه گرفت، حدیثی است که بر طبق کتاب خدا و پیامبر(ص) نقل شده است و اختلاف کلمهای در آن نیست که فرمود: من در میان شما دو چیز گران بها میگذارم: کتاب خدا و عترتم یعنی اهل بیتم را که هر گاه به آن تمسّک جویید، گمراه نمیشوید و این دو هیچ گاه از هم جدا نشوند تا کنار حوض کوثر بر من وارد شوند، و ما چون شواهد صدق این حدیث را به صراحت در قرآن مییابیم که میفرماید: ولی و صاحب اختیار شما تنها خدا و پیامبر اوست و کسانی که ایمان آوردند ؛ همان کسانی که نماز را به پا میدارند و زکات را در حال رکوع میپردازند و هر کس خدا و پیامبر او و کسانی را که به او ایمان آوردند(اهل بیت(ع) را ولی خود بگیرد، پیروز است؛ زیرا حزب خدا پیروز و سعادتمند است».
امام هادی(ع) در زیارت جامعه کبیره، ائمه معصوم را به عنوان بهترین سرمشقهای انسانهای هدایتجو میداند و چنین میفرماید:
«السلام علی ائمة الهدی و مصابیح الدجی و اعلام التُّقُی و ذَوی النُّهی و اولی الحجی و کَهف الوری و وَرثَة الانبیاء و المَثَل الاعَلی و الدَعوَةَ الحسنی و حجج الله علی اهل الدنیا و الاخرة و الاولی...؛[9]سلام بر پیشوایان هدایت و چراغهای ظلمت و نشانههای پرهیزکاری و صاحبان خرد و دارندگان عقل و پناه مردم و وارثان انبیا و نمونه و سرمشق برتر و دعوت کنندگان نیکو و محبتهای خدا بر اهل دنیا و آخرت و سرای نخستین».
امام هادی(ع) سرپیچی از الگوهای هدایت و نداشتن سرمشق جامع را موجب هلاکت و نابودی انسان معرفی میکند و چنین میفرماید:
«من اتاکم نجی ..وَ مَن یأتِکم هَلَکَ وَ ضَلَّ مَنْ فارَقَکُم و فاز مَنْ تَمسَّکَ بِکُم...؛[10] هر کس به سوی شما اهل بیت(ع) بیاید، نجات مییابد، هر کس از شما دوری کند، هلاک میشود...، و هر کس از شما جدا شود به ضلالت سوق داده شود، هر کس به شیوه و راه شما تمسّک جوید، به فلاح و رستگاری میرسد».
3. روش تمرین، تکرار و عادت دادن عملی
«عن علی بن ابراهیم عن یحیی بن عبدالرحمن بن خاقان قال رایتَ اباالحسن الثالث(ع) سَجَدَ سَجدة الشُکر، فاَفتَرَش ذِراعیه فالصَقَ جُؤجُؤه و بَطُنه بالارض فَسألَتُه عَنَ ذلک فقال(ع) کَذا نُحِبُّ...؛[11] یحیی بن عبدالرحمن میگوید: امام هادی(ع) را دیدم که سجده شکر انجام میداد و دو ساعد دست خود را پهن کرده و سینه و شکم خود را به زمین چسبانده بود. در این باره از او سؤال کردم، فرمود: این گونه دوست داریم».
امام هادی(ع)، برای تربیت صحیح، افراد را به تکرار و مداومت بر اعمال خوب تشویق میکردند؛ چنان که در روایتی چنین آمده است که:
«عن محمد بن ریان قال: کتَبتُ الی اباالحسن الثالث(ع) ، اسألُه اِنْ یعلِمَنی دعاءً لِلشدائِدِ والنوازلُ و المهمّات و قضاء حوائج الدُنیا و الاخرة و اَن یخُصَّنی کما خَصَّ آباءَهُ موالیهم . فَکَتَب اِلی الزم الاستغفارَ...؛[12] محمد بن ریان میگوید: به امام هادی(ع) نامه نوشتم و از او خواستم که برای سختیها و حوادث و حوایج مهم و برآوردن حاجات دنیا و آخرت، دعایی به من بیاموزد؛ همان گونه که پدران بزرگوار او به شیعیان خود میآموختند. امام در پاسخ نوشت: ملازم استغفار باش و بر آن مداومت کن».
یا در مورد تربیت عملی آن حضرت چنین آمده است که:«کافور خادم میگوید: امام هادی(ع) به من فرمود: فلان سطل را در فلان جا قرار بده تا با آن برای نماز وضو بگیرم و مرا از پی کاری فرستاد و فرمود: چون برگشتی این کار را انجام بده تا چون برای نماز برخاستم، آماده باشد، ولی من فراموش کردم. شب سردی بود، امام با ناراحتی مرا صدا زد، با خود گفتم: انالله، چگونه بگویم فراموش کردم... . با ترس خدمت حضرت رسیدم، فرمودند: تو مگر عادت مرا نمیدانی که من جز با آب سرد وضو نمیگیرم؟ اما تو آب را برایم گرم کردهای و در سطل ریختهای. عرض کردم: سرورم! سوگند به خدا، نه سطل را آنجا گذاشتم و نه آب را. حضرت فرمودند: الحمدلله. سوگند به خدا، ما نه آسان گرفتنی را ترک کردهایم و نه هدیهای را پس دادهایم. سپاس خدا را که ما را از بندگان مطیع خود قرار داد و برای کمک به بندگانش، توفیق عطا کرد...».[13]
4. روش موعظه و نصیحت
«بریحه عباسی، پیشنماز دستگاه خلافت در مکه و مدینه، در حضور متوکل عباسی، از شخصیت امام هادی(ع) و خطر او در میان شیعیان به شدت انتقاد کرد و از خلیفه خواست که او را از مدینه تبعید سازند و همین گونه هم شد. هنگامی که امام هادی(ع) را از مدینه به سمت سامرا میبردند، بریحه با امام همراه بود و به حضرت چنین گفت: تو خود میدانی که عامل تبعید تو (به سامرا) من بودم. با سوگندهای محکم و استوار قسم میخورم که اگر شکایت مرا نزد امیرالمؤمنین یا یکی از درباریان و فرزندان او ببری، تمامی درختانت را (در مدینه) آتش میزنم و بردگان و خدمتکارانت را میکشم و چشمههای مزرعههای تو را کور خواهم کرد و بدان که این کارها را میکنم. امام هادی(ع) متوجه او شد و در مقام موعظه و نصیحت به او چنین فرمود: نزدیکترین راه برای شکایت از تو این بود که دیشب شکایت تو را نزد خدا بردم و من شکایت تو را که بر خدا عرضه کردم، نزد بندگانش نخواهم برد. بریحه چون این سخنان حکیمانة و موعظهآمیز امام را شنید، به دامان حضرت افتاد و با تضرع و انابه تقاضای بخشودن کرد. امام نیز در جواب فرمود تو را بخشیدم».[14]
پینوشتها:
[1] . نساء / 59.
[2] . ر.ک: مربیان بزرگ، ترجمة غلامحسین شکوهی، ص258.
[3] . تعلیم و تربیت اسلامی، شهید مطهری، ص33.
[4] . اصول و روشهای تربیت در اسلام، سید احمد احمدی، نشر جهاد دانشگاهی، ص149.
[5] . تاریخ فرهنگ ایران، عیسی صدیق، ص139 و166.
[6] . بحار الانوار، ج50، ص123.
[7] . دلائل الامامة، ص410، ح369.
[8] . بحارالانوار، ج50، ص20.
[9] . مفاتیح الجنان، دعای جامعة کبیره.
[10] . همان.
[11] . الاستبصار، ج1،ص347.
[12] . بحارالانوار، ج93،ص283.
[13] .همان، ج50، ص126، ح4.
[14] . ر.ک: اثبات الوصیة، مسعودی، ص 196 و 197 و454.