نگاهي به فيلمنامه «فارنهايت 9/11»
نويسنده: اشکان راد
جنگ هيچ گاه پايان نمي پذيرد
دموکرات ها با اعلام نتايج انتخابات رياست جمهوري آمريکا پيروز کانديداي خود-ال گور- راجشن گرفته اند. اما ساعتي بعد اعلام مي شود که پيروز انتخابات جرج بوش است. اعتراض ها به واسطه عدم امضاي شکواييه توسط هيچ يک از سناتورها ترتيب اثري نمي يابد، بوش بيشتر اوقات خود را پيش از حملات يازدهم سپتامبر در مرخصي و استراحت به سر مي برد. رئيس جمهور علي رغم آن که بيشتر ترديد ها نسبت به منشا حملات به عربستان سعودي و اتباع آن است، اجازه پرواز خانواده بي لادن را به عربستان صادر مي کند. بوش علي رغم تمام مستندات به افغانستان و عراق حمله مي کند. اما در رسيدن به اهدافش ناکام است و...
1
«مگر در يک اثر کمدي امکان دروغ گفتن هم وجود دارد؟» رهايي از اين پارادوکس و پاسخ به پرسشي که مايکل مور- مستند ساز جنجالي اين روزها- خود آن را طرح نموده است، مي تواند بهترين راهنما در جهت ارزيابي آثاري چون من وراجر، بولينگ براي کلمباين و فارنهايت 9/11 باشد. براي کساني که فيلم هايي با قالب مستند را باز نماينده و واقعيت صرف مي دانند و به تبع آن انتظار نگاهي بي موضع را از سازنده آن دارند، آثار مور به طور کامل بي ارزش و جعلي است. اگر تعريف ما از مستند «ثبت وفادارانه و قابل قبول و استناد رويدادها» باشد، با هيچ تبصره اي نمي توان فار نهايت 9/11 و يا بولينگ براي کلمباين را به آثار مستند الصادق کرد.
مايکل مور فيلمساز در گونه کمدي است که انتقادهاي اجتماعي ، فرهنگي ، اقتصادي و سياسي خويش را با بياني طنازانه و مملو از نيش و کنايه به مخاطب ارائه مي دهد. هجو اصلي ترين حربه روايي اوست . و مي دانيم که کمدي همواره آزادترين ژانر براي اظهار ديدگاه هاي سياسي بوده است. مورد در پس ظاهر ساده، بچه صورت و دهاتي خويش به خوبي توان بالقوه قالب طنز را دريافته است. در آثار وي به هر مفسده اي سرکي کشده شده. سوژه ها هجو گشته و شعارها بيان مي شوند و در ست بدان دليل که شهد کمدي در شرنگ واقعيت گم نشود، از رفتن به عمق مسائل پرهيز مي گردد. اين که وينسنت کنبي، اين کارگردان طناز را با مارک تو اين مقايسه کرده، بي دليل نيست. آثار موربه همان اندازه که آگاهي بخشند امکان کشاندن مخاطب به تاريکي ها را نيز دارند. پس اولين نکته ايمني در مواجهه به اين فيلم ها پرهيز از باور به حقيقت گويي صرف آنهاست.
فارنهايت 9/11 نقدي تاثير گذار بر چگونگي انتخابات رياست جمهوري و عملکرد بوش به عنوان شخصيت اولي آمريکا در دوران چهار ساله اقامتش در کاخ سفيد است . فيلمنامه با تشکيک پيرامون پيروزي بوش در رقابت با الگو آغاز مي شود، عملکرد رياست جمهور در هشت ماه اول خدمتش- پيش از يازده سپتامبر- را به مسخره مي گيرد. دلايل حمله به افغانستان و عراق را به چالش مي خواند . پشت پرده روابط خانواده بوش با خانواده بن لادن را بيان مي کند. شيوه عمومي رسانده ها در القاي هراس عمومي به عامه مردم را نقد مي کند. نمايشگر تحديد آزادي هاي مدني آمريکايي ها مي شود. به فقر فراگير در شهرهاي کوچک آمريکا که پيوستن جوانان آن مناطق به ارتش را به عنوان تنها راه زيستن، موجب شده است اشاره مي گردد. قتل عام عراقي ها را نمايش مي دهد. به خانواده ها ي عزيز از دست داده آمريکايي مي پردازد و... بايد قبول کرد که هر کي از موضوع هاي عديده اي که در سطور بالا از آنها ياد شد، مي تواند مضمون يک تحقيق ميداني گسترده و يک اثر هنري مستقل باشد. پس انتظار پرداخت عميق به هر يک از اين موضوعات، امري بدون وجه و خيال پردازانه است.
2
شيوه مايکل در روايت آثارش مبتني بر حرکت از جزء به کل و تکيه بر روابط علت و معمولي است. در من و راجر با طرح مشکلات مالي و بيکاري مردم ساکن در فلينت ميشيگان به واسطه حضور کارخانه عظيم جنرال موتورز در آن منطقه ، به نقد مناسبات جامعه صنعتي با مردم به عنوان تکان دهنده چرخ هاي اين صنعت پرداخته بود. در بولينگ براي کلمباين، شليک دو نوجوان به هم کلاسي هايشان بهانه اي براي بررسي ددخويي و دنائت وجودي آدم ها مي شد. در فارنهايت 9/11 اما آن قدر تعدد موضوعات وجود دارد که امکان جمع بندي و نتيجه گيري را از فيلمنامه نويس گرفته است. مايکل مورد در آغاز آن چه را که در اين چهار ساله بر سر آمريکا آمده يک رويا خطاب مي کند. چرا که براي وي کودتا در کشوري مثل ايالات متحده تنها مي تواند يک رويا باشد.اما اين رويا به واقعيت مي پيوندد وال گورکه پيروز انتخابات است، جاي خود را به بوش مي دهد و چاره اي جز پذيرش اين امر هم ندارد. مور به نقش خويشاوندان و دوستان جرج بوش پسر و پدر در اين کودتا اشاره مي کند. و بعد به بي نتيجه بودن تمام اعتراض هايي که به طور خاص از سوي رنگين پوستان صورت گرفته مي پردازد و اين سوال را طرح مي کند که چرا هيچ سناتوري حاضر به امضاي اعتراض نامه ها نشده است؟ به اين ترتيب حمله مردم آمريکا به ليموزين بوش و پرتاب تخم مرغ به وي معلول چگونگي انتصاب وي است و همين عدم اقبال عمومي مردم بوش را به حاشيه اي مي راند که عمده وقت خود را (نزديک به 42 درصد) به تعطيلات برود و به بازي گلف، ماهي گيري، گردش با سگ ها و ... بپردازد. او در اين مدت حتي به گزارش هايي که خبر از امکان حمله بن لادن به آمريکا دارد هم بي اعتناست. مور يازدهم سپتامبر را حاصل چنين بي اعتنايي اي به امور مملکت از سوي بوش مي داند.
فار نهايت 9/11، بوش را در هنگام حملات دو هواپيما به مراکز تجارت جهاني در حالي نشان مي دهد که وي براي بازديد از يک دبستان در فلوريدا به سر مي برد. فيلمنامه به خوبي بي عملي و سردرگمي وي را به نمايش مي گذارد. او به همراه بچه ها کتاب سگ اهلي من را مي خواند! مور به عنوان يک را وي تفکرات هفت دقيقه اي بوش را با مخاطبان در ميان مي گذارد و تفسير مي کند؛ اين که بوش پدر به صدام (که يکي از مظنونان اين حمله تروريستي در ذهن بوش پسر است) سلاح فروخته و خودوي ازطالبان در هنگام فرمانداري تگزاس پذيرايي کرده است. بر طبق همان قاعده هميشگي تعريف، تبيين و توصيه، مور پس از تعريف وقايع، به تبيين علل نيز مي پردازد تا در آخر امکان توصيه نيز داشته باشد. او آمريکا را علت دسترسي صدام و القاعده به سلاح يادگيري اعمال تروريستي معرفي مي کند. اين که بين لادن در طول جنگ افغانستان مورد حمايت و آمرزش آمريکايي ها قرار گرفته و حتي از اين بابت هم تشکر کرده است. اين که روابط تجاري خانواده بن لادن و خانواده بوش امکان خروج از ايالات متحده را به 142 سعودي که 24 نفر از آنان جزو خانواده بن لادن بوده اند را داده و... استفاده مور از تصاوير فيلم هاي سينمايي اي که چگونگي بازجويي از خانواده متهم را به نمايش مي گذاشت، علاوه بر کارکرد طنازانه اش باز هم بر مسائل پشت پرده تاکيد مي کند. فيلمنامه اين سوال را مطرح مي سازد که اگر کلينتون پس از بمب گذاري اوکلاهاما توسط تيموي مک وي، خانواده او را توسط يک پرواز خارجي فراري مي داد، چه بر سر او مي آمد و خود نيز پاسخ اين پرسش را با نمايش ساحره سوزان مي دهد. در مقابل بوش حتي سعي مي کند اجازه تحقيق را از کنگره بگيرد و پس از آن هم تحقيقات کنگره با 28 صفحه سانسور طرح مي شود. 28 صفحه اي که ظاهراً به عربستان سعودي مربوط بوده است. اقدام بعدي مور براي يافتن علت عدم حمله آمريکا به عربستان سعودي مربوط بوده است. اقدام بعدي مور براي يافتن علت عدم حمله آمريکا به عربستان به جاي افغانستان و عراق ، حضور در کنار اين سفارتخانه است؛ چراکه 15 نفر از مجريان عمليات تروريستي يازدهم سپتامبر تبعه عربستان بوده اند. تذکر پليس به وي نشان مي دهد که سفير عربستان بيشترين حد حفاظت را در داخل آمريکا دارد.
3
همان طور که مشاهده شد، فارنهايت 9/11 فيلمي کاملاً با موضع گيري است. مايکل مور از همان آغاز منتقد بوش و شيوه انتصابش به عنوان رئيس جمهور است و اين همان چيزي است که براي مثال مور را از کساني چون ژان روش، رابرت فلاهرتي، يوريس ايونس و... جدا مي سازد ، اما به نظر مي رسد فيلمنامه نويس دچار يک فرو کاهش گرايي افراطي است. او ريشه تمام مسائل اتفاق افتاده را تنها و تنها در مقوله اقتصادي مي بيند. در بولينگ براي کلمباين اين کارخانه هاي بزرگ اسلحه سازي بانک ها هستند که به واسطه تامين منافع خود فرهنگ ترس و ناامني را در ميان مردم نهادينه مي کنند تا فروش بيشتري پيدا کنند. در فارنهايت 9/11 هم دليل انتخاب شدن بوش حمايت مالي کمپاني هاي بزرگي چون آربوستو، کالايل گرومپ، هارکن انرژي و... از اوست. عدم برخورد بوش با کشور اصلي تغذيه کننده تروريست ها- عربستان - به واسطه نفت و سرمايه گذاري 860 ميليارد دلاري عربستاني ها در آمريکاست. حمله به افغانستان براي بسته شدن قرار داد انتقال گاز از اين کشور توسط شرکت يونوکال به رياست ديک چيني بوده است. در عراق هم منافع مايکروسافت، DHL ، انرون و ... تامين مي شود و نفت حرف اول و آخر را مي زند و در اين ميان تمام ريشه هاي فرهنگي و اجتماعي اين مقولات مورد غفلت قرار مي گيرد.
4
در بولينگ براي کلمباين و من و راجر، مايکل مور نقش اصلي را داشت. او ستاره اصلي ماجرا ها بود. روايت با حضور وي شکل مي گرفت اما در فارنهايت 9/11 حکايت به گونه اي گفته مي شود که مور در پس زمينه حضور جرج بوش قرار مي گيرد. به همين دليل در فيلمنامه فارنهايت 9/11 بر خلاف دو اثر پيشين کمتر از شيوه تقابل استفاده شده است. مور به عنوان دهاتي ساده دلي که در من و راجر در مقابل يک سيستم عظيم صنعتي قرار مي گرفت و فقر مردم فلينت را با دارايي شرکت جنرال موتورز در تقابل قرار مي داد و در بولينگ براي کلمباين اين تضاد ميان او و شخصي چون سناتور ليبرمن و چارلتون هستون- رئيس سازمان ملي اسلحه- شکل مي گرفت. اما نکته اينجاست که در هيچ يک از اين سه فيلم اطلاعات به شکلي کاملاً واقعي بيان نيم شود. در من و راجر، فيلمنامه چيزي درباره تاثيرات مثبت جنرال موتورز نمي گويد، در بولينگ براي کلمباين حقاقي حقايقي درباره شرکت لا کهيد سانسور مي شود، در مورد چارلتون هستون که در فيلم به عنوان شخصيت منفي طرح شده است، به فعاليت هاي وي در باب بشر اشاره اي نمي شود و از اين نکته که وي زماني در راه پيمايي 1963 همراه با مارتين لوتر کينگ شرکت کرده سخني به ميان نيم آيد و... در فارنهايت 9/11، نتايج گرفته شده از بسياري از داده هاي قابل استناد نيست. براي مثال مور حذف يک اسم را از کارنامه نظامي جرج بوش دليلي براي ارتباط وي با خانواده بن لادن مي داند و يا عضويت ديک چيني در هئيت مديره يونوکال را دليلي براي حمله به افغانستان مي شمارد و صدام و بن لادن را در بعضي از اوقات همچون دو قرباني به نمايش مي گذارد. آن سکانسي که پيش از اعلام حمله ارتش آمريکا به عراق توسط بوش، شاهد زندگي خوش مردم عراق هستيم، به طور خاص براي کساني که اوضاع عراق در اين دوره را مي شناسند، جعلي و اغراق آميز است. اين مثال ها را مي توان کماکان ادامه داد، اما براي کسي که مدعي است کمدي مي سازد و دروغ در کمدي معنايي ندارد، تمام آن چه گفتيم هم بي معني است.
طنز اصلي ترين نقطه قوت آثاري مايکل مور است. به واقع حتي اگر با کليت ايدئولوژي و عقايد وي هم مخالف باشيم، نمي شود بر استعداد و خوش قريحگي وي در زمينه طنز چشم بست. چه کسي مي تواند آن سکانس بولينگ براي کلمباين راکه در آن مور دو کودکي را که گلوله هيا خريداري شده از فروشگاه زنجيره اي K مارک در بدنشان است به آن فروشگاه مي برد و مي خواهد گلوله ها را پس بدهد، فراموش مي کند؟ در فارنهايت 9/11 هم به وفور شاهد چنين صحنه هايي هستيم. از آن سکانس به يادماندني نشستن جرج بوش در کلاس درس کودکان دبستاني و خواندن کتاب با آنان گرفته تا نمايش بن لادن در هيئت دراکولا و ذکر کشور هاي پالوا، کاستاريکا، ايسلند، روماني، مراکش و ... به عنوان حامي آمريکا در جنگ با عراق که با نمايش دراکولا از روماني و گفتن اين نکته که مراکش با 2000 ميمون براي خنثي کردن ميدان مين به کمک بوش خواهد رفت و طعنه به ارتش آمريکايي افغانستان به اوج مي رسد و ...
در انتهاي اثر، مايکل مور از آمريکايي ها مي خواهد کلاهي که با انتخاب بوش بر سرشان رفته دوباره برسر نگذارند. نظر سنجي ها نشان مي دهد پس از اولين مناظره کري و بوش شانس نامزد دموکرات ها براي انتخاب شدن بيشتر است. اما بسياري معتقدند معجزه اکتبر در راه است. معجزه اي که شايد نامش اسامه بن لادن باشد و بوش را براي دومين بار به فرماندار کل تبديل کند و اين شايد سوژه فيلم بعدي مور هم باشد.
منبع: ماهنامه فيلم نگار 26
دموکرات ها با اعلام نتايج انتخابات رياست جمهوري آمريکا پيروز کانديداي خود-ال گور- راجشن گرفته اند. اما ساعتي بعد اعلام مي شود که پيروز انتخابات جرج بوش است. اعتراض ها به واسطه عدم امضاي شکواييه توسط هيچ يک از سناتورها ترتيب اثري نمي يابد، بوش بيشتر اوقات خود را پيش از حملات يازدهم سپتامبر در مرخصي و استراحت به سر مي برد. رئيس جمهور علي رغم آن که بيشتر ترديد ها نسبت به منشا حملات به عربستان سعودي و اتباع آن است، اجازه پرواز خانواده بي لادن را به عربستان صادر مي کند. بوش علي رغم تمام مستندات به افغانستان و عراق حمله مي کند. اما در رسيدن به اهدافش ناکام است و...
1
«مگر در يک اثر کمدي امکان دروغ گفتن هم وجود دارد؟» رهايي از اين پارادوکس و پاسخ به پرسشي که مايکل مور- مستند ساز جنجالي اين روزها- خود آن را طرح نموده است، مي تواند بهترين راهنما در جهت ارزيابي آثاري چون من وراجر، بولينگ براي کلمباين و فارنهايت 9/11 باشد. براي کساني که فيلم هايي با قالب مستند را باز نماينده و واقعيت صرف مي دانند و به تبع آن انتظار نگاهي بي موضع را از سازنده آن دارند، آثار مور به طور کامل بي ارزش و جعلي است. اگر تعريف ما از مستند «ثبت وفادارانه و قابل قبول و استناد رويدادها» باشد، با هيچ تبصره اي نمي توان فار نهايت 9/11 و يا بولينگ براي کلمباين را به آثار مستند الصادق کرد.
مايکل مور فيلمساز در گونه کمدي است که انتقادهاي اجتماعي ، فرهنگي ، اقتصادي و سياسي خويش را با بياني طنازانه و مملو از نيش و کنايه به مخاطب ارائه مي دهد. هجو اصلي ترين حربه روايي اوست . و مي دانيم که کمدي همواره آزادترين ژانر براي اظهار ديدگاه هاي سياسي بوده است. مورد در پس ظاهر ساده، بچه صورت و دهاتي خويش به خوبي توان بالقوه قالب طنز را دريافته است. در آثار وي به هر مفسده اي سرکي کشده شده. سوژه ها هجو گشته و شعارها بيان مي شوند و در ست بدان دليل که شهد کمدي در شرنگ واقعيت گم نشود، از رفتن به عمق مسائل پرهيز مي گردد. اين که وينسنت کنبي، اين کارگردان طناز را با مارک تو اين مقايسه کرده، بي دليل نيست. آثار موربه همان اندازه که آگاهي بخشند امکان کشاندن مخاطب به تاريکي ها را نيز دارند. پس اولين نکته ايمني در مواجهه به اين فيلم ها پرهيز از باور به حقيقت گويي صرف آنهاست.
فارنهايت 9/11 نقدي تاثير گذار بر چگونگي انتخابات رياست جمهوري و عملکرد بوش به عنوان شخصيت اولي آمريکا در دوران چهار ساله اقامتش در کاخ سفيد است . فيلمنامه با تشکيک پيرامون پيروزي بوش در رقابت با الگو آغاز مي شود، عملکرد رياست جمهور در هشت ماه اول خدمتش- پيش از يازده سپتامبر- را به مسخره مي گيرد. دلايل حمله به افغانستان و عراق را به چالش مي خواند . پشت پرده روابط خانواده بوش با خانواده بن لادن را بيان مي کند. شيوه عمومي رسانده ها در القاي هراس عمومي به عامه مردم را نقد مي کند. نمايشگر تحديد آزادي هاي مدني آمريکايي ها مي شود. به فقر فراگير در شهرهاي کوچک آمريکا که پيوستن جوانان آن مناطق به ارتش را به عنوان تنها راه زيستن، موجب شده است اشاره مي گردد. قتل عام عراقي ها را نمايش مي دهد. به خانواده ها ي عزيز از دست داده آمريکايي مي پردازد و... بايد قبول کرد که هر کي از موضوع هاي عديده اي که در سطور بالا از آنها ياد شد، مي تواند مضمون يک تحقيق ميداني گسترده و يک اثر هنري مستقل باشد. پس انتظار پرداخت عميق به هر يک از اين موضوعات، امري بدون وجه و خيال پردازانه است.
شيوه مايکل در روايت آثارش مبتني بر حرکت از جزء به کل و تکيه بر روابط علت و معمولي است. در من و راجر با طرح مشکلات مالي و بيکاري مردم ساکن در فلينت ميشيگان به واسطه حضور کارخانه عظيم جنرال موتورز در آن منطقه ، به نقد مناسبات جامعه صنعتي با مردم به عنوان تکان دهنده چرخ هاي اين صنعت پرداخته بود. در بولينگ براي کلمباين، شليک دو نوجوان به هم کلاسي هايشان بهانه اي براي بررسي ددخويي و دنائت وجودي آدم ها مي شد. در فارنهايت 9/11 اما آن قدر تعدد موضوعات وجود دارد که امکان جمع بندي و نتيجه گيري را از فيلمنامه نويس گرفته است. مايکل مورد در آغاز آن چه را که در اين چهار ساله بر سر آمريکا آمده يک رويا خطاب مي کند. چرا که براي وي کودتا در کشوري مثل ايالات متحده تنها مي تواند يک رويا باشد.اما اين رويا به واقعيت مي پيوندد وال گورکه پيروز انتخابات است، جاي خود را به بوش مي دهد و چاره اي جز پذيرش اين امر هم ندارد. مور به نقش خويشاوندان و دوستان جرج بوش پسر و پدر در اين کودتا اشاره مي کند. و بعد به بي نتيجه بودن تمام اعتراض هايي که به طور خاص از سوي رنگين پوستان صورت گرفته مي پردازد و اين سوال را طرح مي کند که چرا هيچ سناتوري حاضر به امضاي اعتراض نامه ها نشده است؟ به اين ترتيب حمله مردم آمريکا به ليموزين بوش و پرتاب تخم مرغ به وي معلول چگونگي انتصاب وي است و همين عدم اقبال عمومي مردم بوش را به حاشيه اي مي راند که عمده وقت خود را (نزديک به 42 درصد) به تعطيلات برود و به بازي گلف، ماهي گيري، گردش با سگ ها و ... بپردازد. او در اين مدت حتي به گزارش هايي که خبر از امکان حمله بن لادن به آمريکا دارد هم بي اعتناست. مور يازدهم سپتامبر را حاصل چنين بي اعتنايي اي به امور مملکت از سوي بوش مي داند.
فار نهايت 9/11، بوش را در هنگام حملات دو هواپيما به مراکز تجارت جهاني در حالي نشان مي دهد که وي براي بازديد از يک دبستان در فلوريدا به سر مي برد. فيلمنامه به خوبي بي عملي و سردرگمي وي را به نمايش مي گذارد. او به همراه بچه ها کتاب سگ اهلي من را مي خواند! مور به عنوان يک را وي تفکرات هفت دقيقه اي بوش را با مخاطبان در ميان مي گذارد و تفسير مي کند؛ اين که بوش پدر به صدام (که يکي از مظنونان اين حمله تروريستي در ذهن بوش پسر است) سلاح فروخته و خودوي ازطالبان در هنگام فرمانداري تگزاس پذيرايي کرده است. بر طبق همان قاعده هميشگي تعريف، تبيين و توصيه، مور پس از تعريف وقايع، به تبيين علل نيز مي پردازد تا در آخر امکان توصيه نيز داشته باشد. او آمريکا را علت دسترسي صدام و القاعده به سلاح يادگيري اعمال تروريستي معرفي مي کند. اين که بين لادن در طول جنگ افغانستان مورد حمايت و آمرزش آمريکايي ها قرار گرفته و حتي از اين بابت هم تشکر کرده است. اين که روابط تجاري خانواده بن لادن و خانواده بوش امکان خروج از ايالات متحده را به 142 سعودي که 24 نفر از آنان جزو خانواده بن لادن بوده اند را داده و... استفاده مور از تصاوير فيلم هاي سينمايي اي که چگونگي بازجويي از خانواده متهم را به نمايش مي گذاشت، علاوه بر کارکرد طنازانه اش باز هم بر مسائل پشت پرده تاکيد مي کند. فيلمنامه اين سوال را مطرح مي سازد که اگر کلينتون پس از بمب گذاري اوکلاهاما توسط تيموي مک وي، خانواده او را توسط يک پرواز خارجي فراري مي داد، چه بر سر او مي آمد و خود نيز پاسخ اين پرسش را با نمايش ساحره سوزان مي دهد. در مقابل بوش حتي سعي مي کند اجازه تحقيق را از کنگره بگيرد و پس از آن هم تحقيقات کنگره با 28 صفحه سانسور طرح مي شود. 28 صفحه اي که ظاهراً به عربستان سعودي مربوط بوده است. اقدام بعدي مور براي يافتن علت عدم حمله آمريکا به عربستان سعودي مربوط بوده است. اقدام بعدي مور براي يافتن علت عدم حمله آمريکا به عربستان به جاي افغانستان و عراق ، حضور در کنار اين سفارتخانه است؛ چراکه 15 نفر از مجريان عمليات تروريستي يازدهم سپتامبر تبعه عربستان بوده اند. تذکر پليس به وي نشان مي دهد که سفير عربستان بيشترين حد حفاظت را در داخل آمريکا دارد.
فيلمنامه نويس در تحقيقي ميدان سرمايه گذاري 860 ميليارد دلاري عربستان در آمريکا را موجب چنين ديپلماسي اي از سوي آمريکا قلمداد مي کند و در ادامه با بررسي حمله آمريکا به افغانستان و عراق و عدم توفيق در دستگيري بن لادن، يافتن اسلحه هاي کشتار جمعي در عراق و آرام کردن اوضاع اين کشور، باز هم تصميمات دولت جمهوري خواه را به سخره مي گيرد و پس از آن اقدامات جان اشکرافت براي تحديد آزادي هاي مدني را بيان مي کند و از شيوه هاي پليسي دولت براي کنترل مردم خبر مي دهد.
ترس عمومي مردم آمريکا که برآمده از تبليغات رسانه هاي گروهي است را به نمايش مي گذارد و در آخر به زني مي پردازد که در آغاز از معترضان به جنگ متنفر است اما در ادامه و با مرگ پسرش در جنگ خود ه اين عده مي پيوندد.3
همان طور که مشاهده شد، فارنهايت 9/11 فيلمي کاملاً با موضع گيري است. مايکل مور از همان آغاز منتقد بوش و شيوه انتصابش به عنوان رئيس جمهور است و اين همان چيزي است که براي مثال مور را از کساني چون ژان روش، رابرت فلاهرتي، يوريس ايونس و... جدا مي سازد ، اما به نظر مي رسد فيلمنامه نويس دچار يک فرو کاهش گرايي افراطي است. او ريشه تمام مسائل اتفاق افتاده را تنها و تنها در مقوله اقتصادي مي بيند. در بولينگ براي کلمباين اين کارخانه هاي بزرگ اسلحه سازي بانک ها هستند که به واسطه تامين منافع خود فرهنگ ترس و ناامني را در ميان مردم نهادينه مي کنند تا فروش بيشتري پيدا کنند. در فارنهايت 9/11 هم دليل انتخاب شدن بوش حمايت مالي کمپاني هاي بزرگي چون آربوستو، کالايل گرومپ، هارکن انرژي و... از اوست. عدم برخورد بوش با کشور اصلي تغذيه کننده تروريست ها- عربستان - به واسطه نفت و سرمايه گذاري 860 ميليارد دلاري عربستاني ها در آمريکاست. حمله به افغانستان براي بسته شدن قرار داد انتقال گاز از اين کشور توسط شرکت يونوکال به رياست ديک چيني بوده است. در عراق هم منافع مايکروسافت، DHL ، انرون و ... تامين مي شود و نفت حرف اول و آخر را مي زند و در اين ميان تمام ريشه هاي فرهنگي و اجتماعي اين مقولات مورد غفلت قرار مي گيرد.
4
در بولينگ براي کلمباين و من و راجر، مايکل مور نقش اصلي را داشت. او ستاره اصلي ماجرا ها بود. روايت با حضور وي شکل مي گرفت اما در فارنهايت 9/11 حکايت به گونه اي گفته مي شود که مور در پس زمينه حضور جرج بوش قرار مي گيرد. به همين دليل در فيلمنامه فارنهايت 9/11 بر خلاف دو اثر پيشين کمتر از شيوه تقابل استفاده شده است. مور به عنوان دهاتي ساده دلي که در من و راجر در مقابل يک سيستم عظيم صنعتي قرار مي گرفت و فقر مردم فلينت را با دارايي شرکت جنرال موتورز در تقابل قرار مي داد و در بولينگ براي کلمباين اين تضاد ميان او و شخصي چون سناتور ليبرمن و چارلتون هستون- رئيس سازمان ملي اسلحه- شکل مي گرفت. اما نکته اينجاست که در هيچ يک از اين سه فيلم اطلاعات به شکلي کاملاً واقعي بيان نيم شود. در من و راجر، فيلمنامه چيزي درباره تاثيرات مثبت جنرال موتورز نمي گويد، در بولينگ براي کلمباين حقاقي حقايقي درباره شرکت لا کهيد سانسور مي شود، در مورد چارلتون هستون که در فيلم به عنوان شخصيت منفي طرح شده است، به فعاليت هاي وي در باب بشر اشاره اي نمي شود و از اين نکته که وي زماني در راه پيمايي 1963 همراه با مارتين لوتر کينگ شرکت کرده سخني به ميان نيم آيد و... در فارنهايت 9/11، نتايج گرفته شده از بسياري از داده هاي قابل استناد نيست. براي مثال مور حذف يک اسم را از کارنامه نظامي جرج بوش دليلي براي ارتباط وي با خانواده بن لادن مي داند و يا عضويت ديک چيني در هئيت مديره يونوکال را دليلي براي حمله به افغانستان مي شمارد و صدام و بن لادن را در بعضي از اوقات همچون دو قرباني به نمايش مي گذارد. آن سکانسي که پيش از اعلام حمله ارتش آمريکا به عراق توسط بوش، شاهد زندگي خوش مردم عراق هستيم، به طور خاص براي کساني که اوضاع عراق در اين دوره را مي شناسند، جعلي و اغراق آميز است. اين مثال ها را مي توان کماکان ادامه داد، اما براي کسي که مدعي است کمدي مي سازد و دروغ در کمدي معنايي ندارد، تمام آن چه گفتيم هم بي معني است.
در انتهاي اثر، مايکل مور از آمريکايي ها مي خواهد کلاهي که با انتخاب بوش بر سرشان رفته دوباره برسر نگذارند. نظر سنجي ها نشان مي دهد پس از اولين مناظره کري و بوش شانس نامزد دموکرات ها براي انتخاب شدن بيشتر است. اما بسياري معتقدند معجزه اکتبر در راه است. معجزه اي که شايد نامش اسامه بن لادن باشد و بوش را براي دومين بار به فرماندار کل تبديل کند و اين شايد سوژه فيلم بعدي مور هم باشد.
منبع: ماهنامه فيلم نگار 26
/ج