سير تاريخي موسيقي و غنا
اختراع موسيقي و غنا
درباره موسيقي و غنا، بر فرض اين که هيچ دليلي بر مبغوضيت آنها وجود نداشته باشد (در حالي که ده ها دليل وجود دارد) از همين راه مي توان ناپسندي آنها را به دست آورد؛ زيرا بر اساس دلايل موجود، موسيقي و غنا به وسيله شيطان ملعون اختراع شده و در طول تاريخ به وسيله افراد غير متعهد و بي مبالات به دين، مانند سلاطين جور و مأموران فاسق آنان رواج يافته است.
مخترع موسيقي
در روايت سماعه از امام صادق (ع) مي خوانيم:
لما مات آدم، شمت به ابليس و قابيل، فاجتمعا في الارض، فجعل ابليس و قابيل المعارف و الملاهي شماته بادم (ع) فکل ما کان في الارض من هذا الضرب الذي يتلذذ به الناس؛ فانما هو من ذلک؛
آن گاه که حضرت آدم (ع) وفات کرد، شيطان و قابيل که دشمن او بودند خوشحال شده، هر دو در محلي جمع شدند و به نشانه شادي براي مرگ آدم (ع) و شماتت او، آلات موسيقي ساختند و نواختند، پس هرگونه آلات موسيقي که در روي زمين باشد و مردم از آن لذت ببرند، از نوع همان چيزي است که شيطان و قابيل اختراع کردند.(1)
از اين حديث استفاده مي شود که مخترع اصلي موسيقي و نوازندگي شيطان و قابيل مي باشند.
مخترع غنا
در تفسير عياشي از جابر بن عبدالله انصاري و او از پيامبر گرامي اسلام (ص) روايت کرده است:
کان ابليس اول من تغني، و اول من ناح، و اول من حدا: لما اکل آدم من الشجره تغني، فلما هبط حدا، فلما استقر علي الارض ناح يذکره ما في الجنه؛
شيطان، نخستين کسي است که آواز خواني کرد و اولين کسي است که نوحه گري نمود و اولين کسي است که حدي خواند: هنگامي که آدم (ع) از (ميوه) درخت خورد، شيطان آواز خواند و هنگامي که از بهشت اخراج شد و هبوط کرد، حدي خواند و زماني که در زمين مستقر شد، نوحه گري را آغاز کرد که به وسيله آن، نعمت هاي بهشت را براي آدم (ع) ياد آوري مي کرد (تا اندوه آدم (ع) افزون گشته وشيطان خوشحال گردد).(2)
حضرت علي (ع) براي اصحاب چهار صد مطلب از مطالبي که براي اصلاح دين و دنياي مسلمانان لازم است، بيان کرد و فرمود:
الغناء: نوح ابليس علي الجنه؛
غنا و آوازخواني، نوحه گري شيطان در غم فراق بهشت است. (3)
در حديث ديگر، اختراع موسيقي و غنا هر دو به شيطان نسبت داده شده و آن روايتي است از امام صادق (ع) که فرمود:
من کودک خردسالي بودم، روزي ديدم عده اي مزمار و طبل مي زنند و بازي مي کنند، خواستم بايستم و تماشا کنم؛ پدرم دستم را گرفت و فرمود: بيا برويم، مگر تو نيز مي خواهي از شماتت کنندگان به آدم (ع) باشي! گفتم: پدر جان! منظورتان چيست؟
فرمود:
هذا الذي تراه کله من اللهو و الغناء، انما صنعه ابليس شماتهً بادم حين اخرج من الجنه؛
همه اين لهويات و آواز خواني هايي که مي بيني، شيطان براي شماتت آدم (ع) به هنگام اخراج وي از بهشت، ساخته است.(4)
از اين سه حديث روشن مي شود که غنا (آواز خواني ) و موسيقي (نوازندگي) از کارهايي است که به دست شيطان تأسيس شده است. بديهي است که شيطان هميشه دنبال کارهاي خلاف دستور خدا بوده و هيچ کار مطلوبي انجام نمي دهد و از همين جا مي توان به بدي غنا و موسيقي پي برد.
پيشرفت فن موسيقي در ميان ملت ها
در تاريخ معروف است که قدماي مصر جلوتر از ملت هاي ديگر با موسيقي سرو کار داشتند اولين طايفه اي که طبل و معارف ساختند و آواز خواني کردند. قبيله بني لامک از نسل قائين بود و مي گويند: يوبال بن لامک اول کسي است که عود را اختراع کرد.
قدماي يونان: نيز اولين جماعتي هستند که قواعد موسيقي را وضع کردند.
اما عرب ها قواعد موسيقي را در قرن دوم هجري از فارس و يونان ياد گرفتند.(5)
موسيقي در زمان جاهليت
عرب هاي جاهليت که مردم گله چران و چادر نشين بودند، نخستين طرز موسيقي آنها اين بود که شعر را بدون ساز و آواز و آهنگ بخوانند و لذت برند.
سپس آهنگ حدي (آوازي که براي راندن شتر به کار مي برند) ميان عرب ها رواج يافت. بعد ترنيم ميان آنان معمول شد و ترنيم را دو قسمت نمودند: ترنيم غنا (خواندن شعر با آهنگ) و ترنيم تغيير (خواندن مطالب نثر با آهنگ مخصوص).
سپس ترنيم غنا را به سه نوع تقسيم کردند:
اول: «نصب» که آوازهايي مربوط به جوانان و سوارکاران بود.
دوم: «سناد» که آهنگ سنگين بوده و نوسان ها و ترجيعات مکرري داشته و به شش نوع تقسيم مي شد.
سوم: «هزج» که آهنگ سبکي بوده و شنيدن آن شخص را به رقص و طرب مي آورد، و آن را با دايره و مزمار مي خواندند.
پيش از اسلام در شهرهاي مدينه و طائف، غنا معمول بوده و رواج داشته است، اما آلات موسيقي عرب عبارت بود از دف (دايره گرد و دراز، کوچک و بزرگ) و مزمار بسيار ساده و ظاهراً جز دف و مزمار و متقرعات آن، با آلات ديگري از آلات موسيقي بادي و غير آن آشنايي نداشتند و آلات ديگر مانند: عود، طنبور، کمانچه و امثال آن از ساخته هاي ايران و روميان است و عربها بعد از اسلام با آن آشنا گشتند.(6)
موسيقي بعد از ظهور اسلام
گفتم: نه. آن گاه انگشت را برداشت و گفت: «پيامبر (ص) را ديدم که چنين صدايي شنيد و همين کاري که من کردم انجام داد، من نيز به پيروي از او اين عمل را انجام دادم.» (8)
بعد از زمان پيامبر (ص) نيز موسيقي در ميان مسلمانان يافت نمي شد و مردم در مواقع بيکاري به خواندن قرآن و گفت وگو درباره مسائل مذهبي مشغول مي شدند، اگر نگوييم موسيقي در صدر اسلام نبوده دست کم مکروه شمرده مي شد.(9)
اما خلفاي بني اميه که روي کار آمدند، موسيقي را عملاً ترويج کردند.
معاويه در ظاهر هوا خواهان غنا و موسيقي را ملامت مي کرد و آن را براي مردم آبرومند و با شرف عيب مي دانست؛ ولي در خفا از خوا خواهان آن بود.
نخستين خليفه عياش که در اسلام حکومت کرد يزيد بن معاويه بود. در دوران حکومت وي (60- 64 هـ. ق) نه تنها موسيقي، بلکه هرگونه عياشي و تفريحات غير مجاز، در حجاز به ويژه در مدينه و مکه به سرعت رواج يافت؛ زيرا يزيد به آن تفريحات علاقه مند بود، ولي بعد از يزيد، رواج موسيقي متوقف شد تا در زمان وليد بن يزيد بن عبدالملک (126- 125 هـ. ق) دوباره رواج يافت؛ زيرا خليفه وقت مي گسار و عياش بود.(10)
بدگويي وليد از موسيقي
از غنا و موسيقي بپرهيزيد، زيرا غنا آبرو و حيا را مي برد، شهوت را مي افزايد، مروت را نابود مي سازد، مثل شراب انسان را مست و از خود بي خود مي کند.
اگر ناچار دنبال ساز و آواز مي رويد، زنهار زنان را بر کنار داريد، زيرا هيچ قوه اي مانند موسيقي انسان را به سوي زنا تشويق نمي کند. من اين را مي گويم، اما موسيقي را ازجانم بيشتر دوست دارم، موسيقي براي من بهتر از آب سرد گوارا براي شخص تشنه است، ولي حق آن است که حقيقت گفته شود.
(11)
مقاومت در برابر انتشار موسيقي
اشخاص غيرتمند از شنيدن آواز خودداري نموده و مي گفتند آواز خوان ها فرستادگان عشق و شهوتند.
بعضي از خلفا، مانند، عمر بن عبدالعزيز اموي، منصور و مهتدي عباسي، طبعاً از شيوع و رواج موسيقي جلوگيري مي کردند.
وقتي به عمر بن عبدالعزيز خبر دادند: يکي از قضات در مجلس ساز و آواز حضور يافته و سبک مغزي کرده، فوري او را از منصب قضاوت عزل نمود.
منصور خليفه عباسي وقتي صداي ساز در خانه اش برخاست آن را بر سر نوازنده اش شکست.
مهتدي عباسي وقتي (در سال 255 هـ. ق) به خلافت رسيد، تفريحات و عياشي بسيار رايج بود، ولي او موسيقي را ممنوع ساخت.
گاهي خلفا بنا به مقتضيات زمان به طور موقت از موسيقي منع مي کردند، چنان که مأمون پس از بازگشت از خراسان مدت ده ماه از تشکيل بزم ساز و آواز خودداري کرد و به کارهاي خلافت رسيدگي نمود، ولي پس از تسويه امور، مجدداً بزم عياشي را داير ساخت.(12)
خلفاي آهنگ ساز
بعضي از خلفاي اموي و عباسي، مانند: وليد بن يزيد، واثق، منتصر، معتز، معتمد، و معتضد آهنگ ساز بودند و فرزندان خلفا نيز همانند پدران شان آهنگ سازي، خوانندگي و نوازندگي مي کردند. دستگاه خلفا هيچ گاه بي ساز و آواز نمي ماند، حتي در ميدان جنگ نيز عده اي آواز خوان و سازنده و نوازنده آلات موسيقي، همراه مي بردند.
بعد از آن که عباسيان، بني اميه را در نزديکي اصفهان شکست دادند، صدها بربط، طنبور و مزمار در اردوگاه امويان يافتند.(13)
بذل و بخشش خلفا به شعرا و آواز خوانان.
آواز خوانان بيش از شاعران، نزد خلفا آمد و شد داشتند و زيادتر از آنها پول و جايزه مي گرفتند، زيرا سازنده و خواننده از لوازم بزم مي گساري بود و بذل و بخشش در حال مستي و طرب بيش از حال عادي مي باشد.(15)
بني اميه
وقتي حبابه براي يزيد بن عبدالملک شعري خواند و سازي نواخت، جناب خليفه طوري به رقص آمد که بي اختيار بانک برآورد: اي جان عزيز ! از شدت خوشي مي خواهم بپرم! حبابه گفت: ملت را به کي مي سپاري؟ خليفه دست معشوقه را بوسيد و گفت: ملت را دست تو مي سپارم. پسرش وليد نيز مثل خودش در اين زمينه بي قرار بود.(16)
بني عباس
هارون الرشيد، علاوه بر ده هزار درهم مقرري ماهان از بيت المال مسلمين به ابراهيم موصلي (آواز خوان معروف دوره عباسي ) مي داد، گاهي فوق العاده نيز مي داد. روزي به ابراهيم گفت: هيچ نوا و آهنگي مثل خوانندگي تو روح افزا و دلپذير نيست. ابراهيم گفت: دويست هزار درهم عطا کن تا آواز بخوانم. هارون سريع دستور پرداخت مبلغ درخواستي او را صادر کرد و اين در حالي بود که در آن زمان يک رأس گوسفند به يک درهم خريداري مي شد(17)
روزي ابراهيم موصلي شعري خواند؛ امين از کثرت طرب از صندلي خود پايين آمد و بر دوش ابراهيم سوار شد و سرش را بوسيد. ابراهيم از لطف فوق العاده خليفه چندي مات و متحير ماند، آن گاه کف پاي امين و جاي پاي او را بوسه زد. امين گفت سي هزار درهم به ابراهيم بدهيد.
ابراهيم پس از تعظيم و کرنش اظهار داشت: قبلاً بيست ميليون درهم به من داده ايد. خليفه با بي اعتنايي پاسخ داد: آن مبلغ چه قابليتي دارد، فقط ماليات چند ده و مزرعه است.(18)
باز نقل کرده اند: روزي امين دستور داد بساطي از فرش هاي گوناگون و ظروف طلا و نقره و جواهر ديگر براي وي مهيا کنند و نيز صد کنيز خواننده در آن بزم آماده شوند و هر ده نفر يک گروه تشکيل داده و هر گروه يک جا با يک آهنگ به ترتيب بخوانند و آلات موسيقي را يک نواخت بنوازند. ده نفر اول از يک بيت شعري با آهنگ واحد خواندند، ولي امين از مضمون آنها خوشش نيامد، آنها را از مجلس بيرون کرد.
گروه دوم نيز بيتي خواندند که مضمونش مورد پسند امين واقع نشد؛ آنها را از مجلس بيرون کرد.
گروه سوم پيش آمدند و خواندند، از مضمون شعر آنها نيز خوشش نيامد و مضمون آن شعرها را به فال بد گرفت و از مجلس بيرون رفت.(19)
متوکل مرد مسخره گري را به نام «عباده» انتخاب کرده بود، عباده متکايي را به شکم خود مي بست و جلو متوکل مي رقصيد و آواز خوان ها نيز در همان حال اين جمله را تکرار مي کردند: «اقبل البطين خليفه المسلمين؛ مرد بزرگ شکم، پيش خليفه ي مسلمين آمد»، متوکل اين منظره را که مي ديد شراب مي خورد و مي خنديد(20)
جرجي زيدان مي نويسد: اسحاق موصلي (ساز زن و آواز خوان مشهور دوره عباسي ) شبي در بزم امين قصيده اي در مدح وي سروده و او را به وجد و طرب آورد. امين يک ميليون درهم به او جايزه داد.
مهدي عباسي در يک شب پنجاه دينار، (25000 ليره) به آواز خوان خود (رحمان )داد؛ زيرا در آن شب با ساز و آواز خويش مهدي را به رقص آورده بود.
هادي عباسي ماهي ده هزار درهم به ابرايهم موصلي (آواز خوان و ساز زن معروف دوره عباسي) مي پرداخت و علاوه بر آن مبالغي نيز به عنوان صله و جايزه به او مي داد.
هارون الرشيد هرگاه از ساز و آواز و شعر سر کيف مي آمد، در بذل و بخشش بي قرار مي گشت چنان که فرمان روايي کشور مصر را براي شاعر و آواز خواني (به نام اسماعيل بن صالح) واگذار کرد.(21)
خلفا و سلاطين جور هر کدام به نوبه خود پول هاي زيادي به شاعران و آوازخوان ها مي دادند.
اکنون اين سؤال پيش مي آيد که، اين همه پولي که به شعرا و آواز خوانان داده مي شد از کجا مي آمد؟
آري، در پاسخ بايد گفت: اين پول ها از بيت المال مسلمين و بودجه مملکت اسلامي بود که اين زمامداران خود سر و نالايق برخلاف موازين شرعي در مجالس باده گساري مي کردند و ساز و آواز مي زدند و چه بسا به عنوان ماليات، خون ملت گرسنه را مي مکيدند و به آوازخوان ها مي دادند!
آن علي بن ابي طالب (ع) است که به برادرش عقيل يک من گندم اضافه از سهمش نمي دهد و آهن داغ را نشانش مي دهد (22) و اين خلفا و سلاطين جورند که در اين جا با گوشه اي از عياشي هاي آنان آشنا شديد!
پادشاهان ايران
پادشاهان صفوي
شاه اسماعيل اول از آغاز جواني و پادشاهي، بسيار شراب مي خورد.(23)
شاه عباس در مجالس بزم و نشاط و... شراب مي خورد. در اين گونه مجالس از دست جوانان زيبا روي شراب مي گرفت و دل به آواز و ساز، رامشگران و خوانندگان زبردست و تماشاي رقص زنان خوب روي و چابک پاي، خوش مي کرد. گاهي چون در سفر به شراب خواري و طرب مشغول مي شد، سربازان و مردم اردو را نيز اجازه مي داد که از او پيروي کنند.(24)
شاه عباس به تماشاي رقص و پاي کوبي زنان و جوانان نيز عشق فراوان داشت... در مجالس مهماني و سرور، هميشه معروف ترين زنان و جوانان رقاص شهر، براي سرگرم ساختن شاه و مهمانان او، حاضر بودند و در تمام مدت مهماني، کمتر از پاي مي نشستند.
يکي از رقاصان مخصوص شاه، که بيشتر در خلوتگاه عيش و نشاط براي او و نديمان نزديکش مي رقصيده، زني ارمني بوده است به نام «غزال» که شاه او را از همه ي مطربان خود عزيزتر مي داشت.(25)
شاه عباس به موسيقي توجه و علاقه بسيار داشت. هرگاه که از کار سياست و ملک داري فراغت مي يافت. در مجلس بزم و طرب مي نشست. نوازندگان را دوست مي داشت و در حلقه نديمان خويش داخل مي کرد. خود نيز از فن موسيقي و رموز نوازندگي آگاه بود. گاه ساز مي زد و گاه تصنيف مي خواند؛ در مجالس خصوصي و در مهماني هاي رسمي او هميشه مطربان و نوازندگان، حاضر بودند و با نغمات موسيقي، شخص شاه يا مهمانانش را سرگرم مي کردند...؛ شاه عباس مخصوصاً موسيقي آهسته و ملايم را دوست مي داشت و غالباً بي آنکه سخني گويد، تنها مي نشست و ساعت ها به نوا و آوازي که مي پسنديد گوش مي داد.
از نوازندگان معروف بزم شاه عباس يکي مير فضل الله بود که طنبور مي نواخت و چون آواز خوش داشت نزد شاه عزيز شد و در حلقه مجلس نويسان وي درآمد و بعد از آن به منصب وزارت غلامان شاهي رسيد و سه نوازنده و خواننده ديگر به نام هاي افندي خواننده و حافظ نائي و حافظ جامي که از رامشگران مخصوص شاه بودند؛ براي هر يک از ايشان خانه اي در يکي از محلات اصفهان ساخت و محله را «محله نغمه» ناميد و افراد ديگري مانند احمد کمانچه اي و شاه مراد خوانساري، حافظ احمد قزويني و حافظ جلا جل و... از نوازندگان مخصوص شاه بودند.(26)
ناصرالدين شاه قاجار
183 زن اختيار کرد... خوش ظاهر و بد باطن بود... هزاران نفوس بي گناه را فداي نفس و شهوت راني خود ساخت... .
بالاخره در حالي که تدارک جشن پنجاهمين سال سلطنت خود را ديده بود، ميرزا رضاي کرماني يکي از ستمديدگان دربار، به فتواي سيد جمال الدين اسد آبادي، او را با تپانچه از پاي در آورد. (27)
سلطنت منحوس پهلوي
فقط از درآمد نفت براي جشن هاي شاهنشاهي نود ميليون دلار صرف شد و ماهي سي ميليون تومان از شرکت نفت باج مي گرفت و در عياشي ها خرج مي کرد.(28)
علاوه بر پول نفت و معادن ديگر ايران، موقوفات و نذورات اماکن متبرکه را نيز در راه اشاعه منکرات مصرف مي کرد!
پس از پيروزي انقلاب اسلامي ايران، روزنامه کيهان تحت عنوان «آستان قدس رضوي و 80% هزينه کيش» نوشت:
علاوه بر کاخ هاي متعدد که مخصوص پهلوي و نزديکان او بود بيش از پانصد ويلا هر يک به مبلغ يک ميليون تومان در اين جزيره (جزيره کيش ) ساخته شده و در اختيار سناتورها و درباريان و وابستگان آنها و گروهي خواننده ي مشهور قرار گرفته بود که در زمستان ها که جزيره کيش هواي فرح انگيز دارد براي مدت بيست روز مورد استفاده آن ها قرار گيرد.
گروهي از مردم جزيره کيش به خبرنگار ما گفتند: در حالي که ما در اين جزيره آب براي نوشيدن نداشتيم، آب استخر کاخ ها به وسيله کشتي به جزيره حمل مي شد و در حالي که مردم اين جزيره خيلي کم و به ندرت سبزي و ميوه مي خورند، هواپيماي مخصوص، تنها براي گاوهاي شيرده عده اي خاص، بهترين علوفه را به جزيره حمل مي کردند!
20 % هزينه تأسيسات جزيره از طرف بانک عمران و بقيه از بودجه آستان قدس رضوي تهيه مي شد و بيش از دوازده ميليون نيز هزينه آبياري قطره اي جزيره شده است.(29)
آواز خوانان و اراضي موقوفه!
ليستي که از سوي سازمان اوقاف تهيه و در روزنامه اطلاعات منتشر شده، اسامي اشخاصي مانند سالار جاف، هژبر يزداني و عده اي از امراي ارتش و سازمان هايي مانند دربار و دفتر مخصوص فرح ديده مي شود که براي هر کدام از آنان صدها هکتار زمين از اوقاف داده شده است.
هم چنين اسامي خوانندگان و آهنگ سازان بيش از همه جلب توجه کرده و موجب تعجب مي گردد!
براي هايده (خواننده) يک قطعه از اراضي موقوفه شميران، گيتي پاشائي (خواننده) 1417 متر از اراضي شميران، ايرج گلسرخي (آهنگ ساز ) 10/000 متر از اراضي موقوفه کرج داده شده. بالأخره، ويگن و چند تن ديگر از هنرمندان که ليست آن ها هنوز استخراج نشده، از باغ موقوفه معروف به «کشت و کار» زمين دريافت کرده اند.(30)
موسيقي و اتباع شاه
در اثر رقابت بين شرکت هاي بزرگ تکثير و توزيع نوار موسيقي، هزينه ضبط يک «کاست مادر» با ده ترانه از خوانندگان روز، به هفتصد هزار تومان رسيده است. با اين حال کمپاني هاي تکثير «کاست» سود سرشاري مي برند.
چندي پيش سازمان «آونگ» به يکي از خوانندگان معروف (گ....) پيشنهاد کرد: در مقابل هر ترانه که ضبط شده به کمپاني او تحويل دهد، حاضر است مبلغ صد هزار تومان بپردازد، ولي او هنوز جوابي به سازمان آونگ نداده بود، کمپاني «آپولون» براي يک ترانه او مبلغ يکصد و پنجاه هزار تومان پيشنهاد کرد. از سوي ديگر با خبر شده ايم که، شرکت ديگري نيز مبلغي به همان خواننده پيشنهاد کرده است که از رقم آن اطلاع نيافتيم.(31)
نتيجه
مردي از امام صادق (ع) درباره حکم غنا سؤال نمود. حضرت فرمود:
و يحک ! اذا فرق بين الحق و الباطل اين تري الغناء يکون؟ قال: مع الباطل والله جعلت فداک. قال (ع)! ففي هذا ما يکفيک؛
واي بر تو! اگر حق را از باطل جدا نمايند غنا کجا قرار مي گيرد؟ عرض کرد: فدايت شوم، سوگند به خدا در طرف باطل قرار خواهد گرفت. امام فرمود: همين قدر که مي داني غنا باطل است، از نظر موعظه براي تو کافي است.(32)
يعني وقتي خودت اقرار به بطلان غنا کردي، ديگر حرمتش معلوم مي شود و نيازي به استدلال ندارد؛ زيرا پس از اثبات باطل بودن غنا، حرام بودن آن به صورت شکل اول منطق به صورت زير براي همگان معلوم مي باشد:
غنا، عمل باطل است (صغري).
هر عمل باطل، حرام است (کبري).
پس غنا حرام است (نتيجه).
پي نوشت ها :
1- وسائل الشيعه، ج 17، ص 313؛ ابواب ما يکتسب به، باب 100، حديث 5 (22630)؛ فروع کافي، ج 6، ص 431؛ وافي، ج 3، ص 33؛ رجال سند اين حديث همه توثيق شده اند جز عبدالله بن قاسم که مجهول است.
2- ج 1، ص 40، ذيل آيه 35 سوره بقره، حديث 23. اين حديث در کتاب بحارالانوار، ج6، ص 33، کتاب عدل و معاد، باب 20، حديث 44 و در وسائل الشيعه، ج 17، ص 310، ابواب ما يکتسب به، باب 99، حديث 28 نيز با تفاوت مختصري نقل شده است.
3- شيخ صدوق، خصال، ج 2، ص 631.
4- دعائم الاسلام، ج 2، ص 209، حديث 765.
5- ص 15.
6- جرجي زيدان، تاريخ تمدن اسلام، (ترجمه علي جواهر کلام، ج 5، ص 40- 41).
7- همان.
8- تفسير مراغي، ج 7، ص 299؛ فتح البيان في مقاصد القرآن، ج 10، ص 276؛ درالمنثور، ج 5، ص 158؛ الغدير، ج 8، ص 75 و در کتاب سيري در صحيحين، ج 2، ص 139 نيز قريب به اين مضمون از سنن ابن ماجه نقل شده است.
9- تاريخ تمدن اسلام، ج 5، ص 42.
10- همان، ص 43.
11. همان، ص 44.
12- همان، ص 43- 45.
13- همان، ص 45- 47.
14- همان، ص 177.
15- همان، ص 205.
16- همان.
17- موسيقي در تاريخ و قرآن، ص 118.
18- تاريخ تمدن، ج 5، ص 206- 205.
19- کامل ابن اثير، ج 5، ص 458.
20- شيعه و زمامداران خودسر، ص 196.
21- ر. ک: تاريخ تمدن، ج 5، ص 179.
22- نهج البلاغه، خطبه 224.
23- زندگاني شاه عباس اول، ج 2، ص 255.
24- همان، ص 259.
25- همان، ص 321.
26- همان، ص 245.
27- کريم شيره اي، ص 24.
28- روزنامه اطلاعات، 8/ 12/ 1357.
29- کيهان، شماره 10658.
30- اطلاعات، 12/ 1/ 1358.
31- کيهان، شماره 10505، 13 تيرماه 1357.
32- مستدرک الوسائل، ج 2، ص 457.