تاثیر موسیقی بر مغز
نويسنده: شقایق پژهانفر
اشاره:
موسيقي كلاسيك موجب برانگيختن و فعاليت همة قسمت هاي مغز ميشود درحاليكه موسيقي پاپ كمتر چنين تأثيري را داراست.
به ويژه در مغز نوازندگان حرفهاي بهدليل شروع زودهنگام و طولانيمدت فعاليتهاي موسيقايي ويژگيهاي آناتومي خاصي ديده ميشود.
معاينات و بررسيهاي متعدد(1) از مغز نوازندگان حرفهاي نشان ميدهد كه ماده خاكستري مخچه و ناحيه شنوايي مغز آنان نسبت به افراد غير موزيسين بيشتر است. در مغز نوازندگان سازهاي زهي و پيانو هم بخشهايي كه مسئول كنترل حركات دست هستند 40 درصد رشد بيشتري دارند. همچنين جسم پينهاي(2) مغز نوازندگاني كه قبل از سن 7 سالگي شروع به فراگيري ساز نمودهاند بزرگتر از سايرين است. از اين رو بين دو نيمكره و بخشهاي مختلف مغز آنان ارتباط و هماهنگي بيشتر و بهتري برقرار ميشود.
هر يك از دو نيمكره مغز وظايف متفاوتي بر عهده دارد. نيمكره چپ مسئول تجزيه و تحليل مسائل و مركز تعليم است و نيمكره راست احساسات، تخيلات و قدرت ابتكار را هدايت ميكند. براي استفاده از كل پتانسيل مغز ميبايست هر دو نيمكره با هم هماهنگ باشند.
بر اساس تحقيقي(3) كه توسط آلتن مولر(4) از انستيتو پزشكي و فيزيولوژي موسيقي در هانوفر و مارك بانگرت(5) از دانشكده پزشكي دانشگاه هاروارد انجام گرفته است، بخش شنوايي و بخشهاي حركتي مغز نوازندگان پيانو كاملاً با يكديگر مرتبطاند بهطوريكه تحريك يكي از اين دو بخش موجب برانگيختن ديگري ميشود.
اسكنهاي متعدد و الكترو انسفا لوگرافي (EEG) از مغز نوازندگان حرفهاي پيانو نشان ميدهد كه تنها حركت دست نوازنده بر روي كلاويهها موجب فعال شدن ناحيه شنوايي مغز ميگردد و بالعكس شنيدن قطعات موسيقي باعث تحريك قسمت هاي حركتي ميشود. حتي انگشتان دست برخي از نوازندگان با شنيدن ملودي هاي خاصي بياراده حركت ميكند. بين اين دو ناحيه از مغز نوازندگان مبتدي هم در اولين جلسه و پس از 10 دقيقه تمرين ارتباط موقتي ايجاد ميشود كه با افزايش تعداد جلسات تثبيت ميگردد.
البته هنوز بهطور قطعي مشخص نيست كه آيا تمرينات موسيقي عامل ايجاد اين ويژگي هاست و يا اينكه ساختار مغز نوازندگان از هنگام تولد با ديگران متفاوت است و اين تفاوتها زمينه موفقيت آنان در موسيقي را فراهم ميسازد.
تمرينات موسيقي همچون نيروي بازدارندهاي مانع از بين رفتن سلول هاي عصبي در سنين بالا ميشود. حتي اگر فردي تازه در سن 85 سالگي شروع به فراگيري ساز نمايد سلولهاي مغز او ترميم و بازسازي ميشود و قدرت حافظه و استنتاجش افزايش مييابد.
در تحقيقي به منظور بررسي اثرات موسيقي بر مغز و رد اين فرضيه كه نه موسيقي بلكه خانواده و محيط رشد كودك موجب افزايش كارآيي مغز و ضريب هوشي ميشود، كودكاني از محلات فقيرنشين برلين و از خانوادههايي بدون پيشينه فرهنگي غني مدت شش سال به طور منظم و مداوم در مدرسه تحت آموزش موسيقي قرار گرفتند. در لسآنجلس نيز در دانشگاه كاليفرنيا تحقيقي مشابه انجام گرفت.
نتايج هر دو بررسي تأثير مثبت موسيقي بر مؤلفههاي ضريب هوشي و قدرت تخيل فضايي ـ زماني انسان را تأييد نمود.
در آزمايشي ديگر در دانشگاه هنگ كنگ(6)، 45 نوازنده اركستر بين سنين 6 تا 15 سال از لحاظ قدرت حافظه و به يادسپاري كلمات مورد بررسي قرار گرفتند. محققين پي بردند كه كودكان نوازنده نسبت به همسالان غير نوازنده خود به مراتب لغات بيشتري را به خاطر ميسپارند و هر قدر زمان عضويت آنان در اركستر بيشتر است در اين زمينه موفقترند.
پس از يكسال با انجام مجدد اين آزمايش مشخص شد كه توانمندي حافظه كودكاني كه هنوز نوازنده اركستر هستند نسبت به سال گذشته افزايش يافته است درحاليكه حافظه كساني كه از اركستر جدا شدهاند در همان سطح باقي مانده است.
آموزش موسيقي و نوازندگي همچنين موجب افزايش پشتكار و قدرت تمركز شخص و پيگيري اهداف درازمدت ميگردد. نوازندگي گروهي هم انعطافپذيري، ثبات احساسي و افزايش قابليتهاي اجتماعي را به همراه دارد.
سال 1992 پرفسور هانس گونتر باستيان(7) به همراه گروهي از دانشمندان 180 دانشآموز بين سنين 6 تا 12 سال را در مدارس ابتدايي برلين به مدت شش سال تحت نظر قرار دادند. آنها پي بردند كه كودكان نوازنده بهخصوص كساني كه قبل از سن 8 سالگي شروع به فراگيري ساز نمودهاند باهوشتر و واقعبينتر از ديگراناند و اعتمادبهنفس و قدرت سازگاري بيشتري دارند. اين دانشآموزان در دروس جغرافي، انگليسي، آلماني و رياضي نمرات بهتري كسب نمودند.
پينوشتها:
1) Dr. Cristian Gaser
از دانشگاه Friedrich- Schiller Jena و Prof. Dr. Gottfried Schlaugاز دانشكده پزشكي هاروارد تحقيق و مقايسهاي بر روي مغز نوازندگان حرفهاي، غيرحرفهاي و افراد عادي انجام دادهاند كه نتايج اين تحقيق در مجله تخصصي “Journal of Neuro Science” شماره اكتبر 2003 به چاپ رسيده است.
2) رشته عصبي ضخيمي كه نيمكره راست مغز را به نيمكره چپ بهويژه قسمتهايي در نيمكره چپ كه مسئول برنامهريزي و اجراي اعمال هستند متصل ميكند.
3) گزارش اين تحقيق اكتبر 2003 در مجله “BMC Neuro Science” به چاپ رسيده است.
4) Ecart Alten müller
5) Marc Bangret
6) گزارش اين بررسي در شماره 17 مجله تخصصي “Neuro Psychology” به چاپ رسيده است.
7) Hans Günther Bastian
معرفي سايت مرتبط با اين مقاله
تصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله