سرانجام جوامع اسرافگر از ديدگاه قرآن (2)

قرآن کريم در آيات متعدد براي اسرافکاران ويژگي ها و خصوصيات ديگري نيز ذکر کرده است که بر روي هم شکل دهنده ي چهره و سيماي اين قبيل افراد است و منجر به شناسايي آنان مي گردد؛ چنانچه مي فرمايد:
جمعه، 5 خرداد 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
سرانجام جوامع اسرافگر از ديدگاه قرآن (2)

سرانجام جوامع اسرافگر از ديدگاه قرآن (2)
سرانجام جوامع اسرافگر از ديدگاه قرآن (2)


 

نويسندگان: عارفه خوروش (1)
و حميد رضا نريماني (2)



 

* سيماي اسرافکاران در قرآن
 

قرآن کريم در آيات متعدد براي اسرافکاران ويژگي ها و خصوصيات ديگري نيز ذکر کرده است که بر روي هم شکل دهنده ي چهره و سيماي اين قبيل افراد است و منجر به شناسايي آنان مي گردد؛ چنانچه مي فرمايد:
"و چون انسان را آسيبي رسد، ما را، به پهلو خوابيده يا نشسته يا ايستاده - مي خواند، و چون گرفتاريش را بر طرف کنيم چنان مي رود که گويي ما را براي گرفتاريي که به او رسيده، نخوانده است. اين گونه براي اسرافکاران آن چه انجام مي دهند زينت داده شده است."(يونس/ 12)
"... خدا کسي را که افراط کار دروغ زن باشد هدايت نمي کند." (غافر/ 28)
"... فرعون متکبري از افراط کاران بود."(دخان/ 31)
"... فرعون در آن سرزمين برتري جويي از اسرافکاران بود." (يونس/ 83)
"از مخالفت فرمان خدا بپرهيزيد و مرا اطاعت کنيد و فرمان مسرفان را اطاعت مکنيد - همان ها که در زمين فساد مي کنند و هرگز اصلاح نمي کنند. "(شعراء 150 تا 152) در آيات فوق مهمترين ويژگي اسرافکاران فساد در روي زمين و عدم اصلاح از سوي آنان معرفي شده که منجر شده است تا خداوند بندگانش را از اطاعت اين قبيل افراد بر حذر دارد؛ چرا که اسراف همان تجاوز از حد قانون آفرينش و قانون تسريع است، و روشن است که در يک نظام صحيح هر گونه تجاوز از حد موجب فساد و از هم گسيختگي مي شود. به تعبير ديگر سر چشمه ي فساد، اسراف است و نتيجه ي اسراف، فساد. همچنين دروغ پردازي، تکبر و برتري جويي و زينت داده شدن اعمال، از جمله ساير خصوصياتي است که هم رديف با اسراف و در مورد اسرافکاران تعريف شده است. از جمله ديگر ويژگي هاي آنان اين است که آن قدر کم ظرفيت و کم خردند که هنگامي که در مشکلات و حوادث دردناک، حجاب ها از روي فطرت آن ها کنار مي رود، براي مدت کوتاهي متنبه مي شوند و درخشش نور توحيد بر آن ها آشکار مي گردد، اما به مجرد رفع بلا دوباره در غفلت غوطه ور مي شوند. آري خاصيت اعمال زشت و آلوده آن است که هر قدر انسان بيشتر آلوده شود بيشتر با آن ها خو مي گيرد و نه تنها قبح و زشتي عمل تدريجاً از ميان مي رود، بلکه کم کم به صورت عملي شايسته در نظرش مجسم مي گردد، و چه اسرافي از اين بالاتر که انسان در مقابل به دست آوردن متاع بي ارزش و ناپايدار دنيا، نعمت عمر، سلامتي، جواني و نيروهايش را در راه فساد و گناه و عصيان صرف نمايد.
در جايي ديگر ضمن آن که وسوسه گري و ايجاد شک و ترديد را از جمله صفات ديگر اسراف کاران محسوب مي نمايد. اين خصوصيات را عامل گمراهي و هدايت نيافتن آن ها از سوي پروردگار برشمرده (غافر/ 34) و در ادامه به معرفي بيشتر حالات آنان پرداخته، آن ها را کساني مي داند که در آيات الهي بدون اينکه دليلي براي آن ها آمده باشد به مجادله برمي خيزند (غافر/ 35). بر اساس آيات فوق، جدال به باطل و موضع گيري بي دليل و بي منطق در برابر آيات الهي، از ديگر ويژگي هاي افراد اسرافکار است. آنان با اين وسوسه گري ها و بهانه جويي هاي بي اساس هم مايه ي گمراهي خود شده و هم موجبات ضلالت ديگران را فراهم مي آورند. نور حق را در محيط خاموش مي کنند و پايه هاي حاکميت باطل را مستحکم مي سازند و بدين جهت خشم عظيمي نزد خدا و مؤمنين براي خويش فراهم مي آورند. اين لجاجت ها و عناد در مقابل حق تا آن جا پيش مي رود که پرده اي ظلماتي بر فکر انسان مي اندازد و حس تشخيص را از او مي گيرد، تا آن که کار به جايي مي رسد که قلب او همچون يک ظرف در بسته ي مهر شده مي گردد که نه محتواي فاسد آن بيرون مي آيد و نه محتواي صحيح و جان پروري وارد آن مي شود. و سرانجام در آيات 9 تا 15 سوره ي انبياء، آنگاه که سخن از هلاکت گروه مسرفان توسط پروردگار به ميان مي آيد، آنان را مترادف گروه هاي ظالم و ستمگري بيان مي کند که در مسکن هاي پر زرق و برق سکونت دارند و در زندگاني پر ناز و نعمتي به سر مي برند، در حالي که سائلان را به هنگام تقاضا از خويش محروم مي نمايند، اما همين افراد متکبر و خود خواه به هنگام احساس عذاب، پا به فرار مي گذارند و چون در مقابل خطاب عتاب آميز پروردگار قرار مي گيرند مي گويند: واي بر ما که ظالم و ستمگر بوديم، و همچنان اين سخن حسرت آميز را تکرار مي کنند تا در ميان امواج بلا سخن آنان خاموش شده و ريشه شان قطع گردد.

* جايگاه اسرافکاران نزد خداوند
 

قرآن کريم در شماري از آيات به تبيين جايگاه اسرافکاران در نزد خداوند پرداخته است؛ از جمله مي فرمايد:
"ولخرجي و اسراف مکن، چرا که تبذير کنندگان برادران شياطين اند و شيطان کفران [نعمت هاي] پروردگار را کرد.
"اسراء / 26 و 27) و نيز در جاي ديگر آمده است: "خداوند اسرافکاران را دوست نمي دارد."(اعراف / 31 و انعام / 141) اما چرا تبذير کنندگان براداران شياطين خوانده شده اند و خداوند آنان را دوست نمي دارد؟ در اين آيات شيطان کفران کننده ي نعمت پروردگار معرفي شده است؛ چرا که شيطان نيرو و توان و هوش و استعداد فوق العاده اي را که خداوند به او داده بود کفران نمود و در غير موردش يعني در طريق اغوا و گمراهي مردم صرف کرد. و اسراف کنندگان نيز نعمت هاي خداداد را کفران مي کنند و در غير مورد قابل استفاده صرف مي نمايند. بنابراين تعبير به برادران يا به خاطر اين است که اعمالشان هم رديف و هماهنگ اعمال شياطين است، همچون برادراني که يکسان عمل مي کنند، و يا به خاطر آن است که قرين و همنشين شيطان در دوزخند. همچنان که در آيه ي 39 زخرف، انسان هاي آلوده را با شيطان در عذاب مشترک مي داند (9)، چهل و سومين آيه از سوره ي غافر نيز افراط گران را همدمان آتش مي شمرد. آري خداوند اسراف کاران را دوست ندارد، همانگونه که تجاوز کاران و از حد گذرندگان (بقره / 190،اعراف 55، مائده / 87)، خائنين (انفال /58)، فساد و اهل فساد (بقره/205، مائده/87)، خائنين (انفال /58)، فساد و اهل فساد (بقره/ 205، مائده/ 64، قصص /77)، بيدادگران و ظالمين، (آل عمران / 57 و 140، شوري / 40) کافران (آل عمران /22، روم / 45)، ناسپاسان گناهکار (بقره/ 276)، مستکبرين (نمل/ 23)، متکبران فخر فروش (نساء/36، لقمان/ 18، حديد/ 23)، بانک بردارندگان به بد زباني (مگر از سوي کسي که بر او ستم رفته باشد) (نساء / 148)، شادي کنندگان [به مال دنيا] (قصص / 76) و بالاخره هر خيانتگر گناه پيشه و ناسپاس ديگر را (نساء / 107، حج /38). اما چرا خداوند اسراف کاران را دوست ندارد همانگونه که اقوامي با خصوصيات فوق را؟ پاسخ را بايد از زبان خود قرآن شنيد آنجا که خداوند اساسي ترين خصوصيت و صفت اسرافکاران را فساد آن ها در زمين معرفي مي نمايد (شعراء/ 151 و 152)، و مي دانيم که اسراف همان تجاوز از حد قانون آفرينش و قانون تشريع است، اين نيز روشن است که در يک نظام صحيح هر گونه تجاوز از حد موجب فساد و از هم گسيختگي مي شود، به تعبير ديگر سرچشمه ي فساد، اسراف است و نتيجه ي اسراف فساد [9]. و اسراف، تجاوز، بيداد، کفر، ناسپاسي، استکبار، تکبر، فخر فروشي، خيانت، شاد بودن به مال دنيا و بد زباني، همه و همه از جمله گناهاني است که موجب فساد و تجاوز از حد خواهد شد و اين است که خداوند همه ي متصفين به صفات فوق را دوست نخواهد داشت. و اما پاکيزگان (بقره / 222)، متقين و پرهيزگاران (آل عمران /76، توبه / 7 و 4)، محسنين و نيکوکاران (آل عمران / 148و 134، مائده / 13و 93)، صابران و شکيبايان (آل عمران /146)، توکل کنندگان (آل عمران / 159)، دادگران (مائده/ 42، حجرات /9، ممتحنه /8) و جهاد گران (صف /4) همان هايي هستند که مورد محبت پروردگارند و خداوند آنان را دوست مي دارد و اسراف کاران که از محبت خدا به دورند، قطعاً جزو گروه هاي فوق نخواهند بود، مگر آنان که توبه کنند و باز گردند؛ چرا که توبه کنندگان نيز محبوب پروردگار خويشتند (بقره / 222 و توبه / 108)

* چه وقت اقوام اسرافگر مستحق عذاب مي شوند؟
 

بنابر رأي و نظر علامه طباطبايي در تفسير الميزان، هستي يکپارچه نظم و صلاح است و حتي با تضادي که احياناً در ميان اجزاي آن ديده مي شود تأليف و التيام و هماهنگي فراوان دارد. اين نظام به سوي اهداف صالحي در جريان است و براي هر يک از اجزاي خود، خط سيري تعيين مي کند، حال اگر يکي از اين اجزاء از مدار خود خارج شود و راه فساد پيش گيرد، ميان آن و ساير اجزاي اين جهان درگيري ايجاد مي شود، اگر توانستند اين جزء نامنظم اسرافکار را به مدار اصليش بازگردانند چه بهتر، و الّا نابودش مي کنند تا نظام به خط سير خود ادامه دهد!
انسان نيز که يکي از اجزاي اين عالم هستي است از اين قانون عمومي مستثني نيست. اگر بر اساس فطرت، برمدار خود حرکت کند و هماهنگ نظام هستي باشد، به هدف سعادت بخشي که براي او مقدر شده است مي رسد، اما اگر از حد خود تجاوز کند و قدم در جاده ي فساد در زمين بگذارد، نخست خداوند او را گوشمالي داده، و با حوادث سخت و دردناک او را هشدار مي دهد. اما اگر اين هم مؤثر نيفتاد و فساد در اعماق جان او ريشه داوانيد، خداوند با عذاب استيصال صفحه ي زمين را از لوث وجود چنين کساني پاک سازي مي کند. بر اين اساس خداوند در سوره ي زخرف آيه 5، نخست مي فرمايد: "آيا به صرف اينکه شما قومي منحرف و اسراف کاريد [بايد] قرآن را از شما باز داريم؟"درست است که شما در دشمني و مخالفت با حق، چيزي فرو گذار نکرده ايد، و مخالفت را به حد افراط و اسراف رسانيده ايد ولي لطف و رحمت خداوند به قدري وسيع و گسترده است که اينها را مانع بر سر راه خود نمي بيند، باز هم اين کتاب بيدارگر آسماني و آيات حيات بخش آن را پي در پي بر شما نازل مي کند تا دل هايي که اندک آمادگي دارند، تکان بخورد به راه آيند و اين است مقام رحمت عامه و رحمانيت پروردگار که دوست و دشمن را در بر مي گيرد. سپس در ادامه ي همين آيات مي فرمايد: "چه بسيار از پيامبران را که براي هدايت اقوام پيشين فرستاديم؛ اما هيچ پيامبري به سراغشان نمي آمد مگر او را استهزاء مي کردند."اما اين مخالفت ها و سخريه ها هرگز مانع لطف الهي نبود، اين فيضي است که از ازل تا ابد ادامه يافته، و وجودي است که بر همه ي بندگان مي کند، و اصلاً آنان را براي رحمت آفريده است، به همين دليل اعراض و لجاجت شما هرگز مانع لطف او نخواهد بود. اما براي اينکه گمان نکنيد لطف بي حساب خداوند مانع از مجازات آن ها در پايان کار خواهد شد، در ادامه مي فرمايد: "ما کساني که نيرومندتر از اينها بودند هلاک و نابود کرديم. "(زخرف / 8) در همين راستا خداوند در آيات 53 تا 55 از سوره ي زمر نيز بار ديگر همين موضوع را به گونه اي ديگر بيان کرده و در ابتدا با لحني آکنده از لطف و محبت آغوش رحمتش را به روي همگان باز نموده، مي فرمايد: "بگو: اي بندگان من که بر خويشتن زياده روي و اسراف روا داشته ايد از رحمت خدا نوميد مشويد. در حقيقت خدا همه ي گناهان را مي آمرزد، که او خود آمرزنده ي مهربان است."
آيه ي فوق ضمن اين که از اميدبخش ترين آيات قرآن است و کوچک ترين جايي براي اندک يأس و نااميدي از رحمت خداوند باقي نمي گذارد، اما بلافاصله پس از آن در آيات بعدي همين سوره شرط شمول اين رحمت واسعه را آشکارا بيان داشته و مي فرمايد:
"و به درگاه پروردگارتان باز گرديد، در برابر او تسليم شويد، پيش از آن که عذاب به سراغ شما آيد، سپس در برابر او از سوي هيچ کس ياري نشويد. و از مهمترين دستوراتي که از سوي پروردگارتان بر شما نازل شده پيروي کنيد، پيش از آن که عذاب [الهي ] ناگهان به سراغ شما آيد در حالي که از آن خبر نداريد."(زمر /54 و 55) آري درهاي رحمت و غفران به روي همه ي بندگاني که حتي در انجام گناه - به تعبير قرآن - بر نفس خويش اسراف نموده اند (چرا که گناهان آدمي همه به خود او باز مي گردند) بدون استثناء گشوده است، به شرط آن که بعد از ارتکاب گناه به خود آيند، و تغيير مسير دهند، به سوي درگاه خداوند روي آورند، و در برابر فرمانش تسليم باشند، و در عمل، صداقت خود را در اين توبه و انابه نشان دهند. سپس در تأييد مطالب فوق به آيات 146 تا 148 سوره ي آل عمران بر مي خوريم که به ارائه ي نمونه اي در اين زمينه پرداخته و توصيف حال کساني را مي نمايد که به اسراف و زياده روي در گناهان خويش اعتراف نمودند و از پروردگار خويش طلب غفران و آمرزش نمودند، و ندامت و توبه ي خويش را در عمل با پايداري در راه خدا به اثبات رسانيدند و خداوند نيز در پاسخ، توبه ي آنان را پذيرفت و پاداش نيک هر دو جهان را شامل حال آنان ساخت و آنان را در زمره ي نيکوکاراني قرار داد که سزاوار محبت پروردگار شدند: "و چه بسيار پيامبراني که مردان الهي فراواني به همراه آن ها جنگ کردند، آن ها هيچگاه در برابر آنچه در راه خدا به آن ها مي رسيد سست نشدند، و ناتوان نگرديدند و تن به تسليم ندادند و خداوند استقامت کنندگان را دوست دارد - گفتار آن ها فقط اين بود که پروردگارا گناهان ما را ببخش، و از تند روي (اسراف) هاي ما در کارها صرف نظر کن، قدم هاي ما را ثابت دار و ما را بر جمعيت کافران پيروز گردان - لذا خداوند پاداش اين جهان و پاداش نيک آن جهان را به آن ها داد، و خداوند نيکوکاران را دوست دارد."

پي نوشت ها :
 

1- کارشناس ارشد علوم قرآن و حديث.
2- کارشناس ارشد علوم قرآن و حديث.
 

منبع: فصلنامه قرآني کوثر شماره 38



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.