تسليم بي چون و چراي قضاي الهي

در زيارت جامعه کبيره خطاب به ائمه اطهار (ع)مي گوييم: «و سلمتم له القضاء»؛ در برابر حکم الهي سرفرود آورده تسليم شديد. واژه «سلمتم» ماضي باب تفعيل است از مصدر تسليم است به معناي واگذاردن چيزي به ديگري است، خواه واگذاري متاع باشد «سلّم الوديعه لصاحبها»1و ديعه را به صاحبش تحويل داد. خواه سپرده زمام اختيار خود به ديگري باشد «سلّم الاجير نفسه للمستأجر مکته من نفسه حيث لا مانع»2اجير خود را تسليم اجاره کننده کرد يعني اختيار خود را به دست او داد.
دوشنبه، 8 خرداد 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تسليم بي چون و چراي قضاي الهي

تسليم بي چون و چراي قضاي الهي
تسليم بي چون و چراي قضاي الهي


 

نويسنده: آيت الله سيد احمد خاتمي




 

تسليم در برابر خدا
 

در زيارت جامعه کبيره خطاب به ائمه اطهار (ع)مي گوييم: «و سلمتم له القضاء»؛ در برابر حکم الهي سرفرود آورده تسليم شديد. واژه «سلمتم» ماضي باب تفعيل است از مصدر تسليم است به معناي واگذاردن چيزي به ديگري است، خواه واگذاري متاع باشد «سلّم الوديعه لصاحبها»1و ديعه را به صاحبش تحويل داد. خواه سپرده زمام اختيار خود به ديگري باشد «سلّم الاجير نفسه للمستأجر مکته من نفسه حيث لا مانع»2اجير خود را تسليم اجاره کننده کرد يعني اختيار خود را به دست او داد.
«قضاء» به معناي فيصله دادن است خواه با کلام باشد خواه با عمل خواه فيصله دهنده ذات اقدس الهي باشد يا بشر.3
قضاي قولي خداوند «و قضي ربک الا تعبدوا الّا اياه»4و پروردگارت حکم قطعي کرده است که جز او را نپرستيد.
قضاي فعلي خداوند «و الله يقضي بالحق...».5
و خداست که به حق حکم مي کند.
«فقضهن سبع سموات في يومين»6
پس آنها در مدت دو روز(يا دو دوران)هفت آسمان ساخت.
قضاي قولي بشر مانند «قضي الحاکم بکذا»حاکم فلان حکم را صادر کرد. قاضي فعلي بشر مانند: «فاذا قضيتم مناسککم».7
پس چون اعمال و آداب محبتان را بجا آوريد.
«...فاقض انت قاض انما تقضي هذه الحيوة الدنيا».8
پس هر حکمي که تواني بکن که تو تنها درباره زندگي اين دنيا حکم تواني کرد.
به اين ترتيب معناي جمله فوق اين است که شما امامان شيعه تسليم محض قضاي الهي بوديد هم قضاي تشريعي خداوند هم قضاي تکويني ذات مقدّس ربوبي.

تسليم، فضيلت والاي اخلاقي
 

تسليم در برابر ذات مقدّس ربوبي بودن از فضائل والايي است که خداوند برگزيدگان خود را به آن مي ستايد: به عنوان نمونه حضرت ابراهيم خليل الرحمن را با اين وصف مي ستايد: «ما کان ابراهيم يهوديا و لا نصرانيا و لکن کان حنيفا مسلماً و ما کان من المشرکين»9، ابراهيم نه يهودي بود ونه نصراني و لکن حق گرائي تسليم خدا بود و نيز از مشرکان نبود.
«اذا قال له ربّه اسلم قال اسلمت لرب العالمين»10
آنگاه که پروردگارش به او گفت تسليم امر من شو، گفت تسليم اوامر خدا هستم.
نيز پيامبر اکرم(ص)را با اين وصف امر نموده و او پيشگام انجام اين امر الهي است.
«...قال انّي امرت ان اکون اوّل من اسلم و لا تکونن من المشرکين»11
بگو همانا من مأمورم که نخستين کسي باشم که تسليم امر او هستم و به من گفته شده هرگز از مشرکان مباش.
«توصيه به تسليم در برابر خداوند بودن» از سفارشهاي بندگان صالح حضرت حق به فرزندان خويش است. «و وصي بها ابراهيم بنيّه و يعقوب يا بني ان الله اصطفي لکم الدين و لا تموتن الا و أنتم مسلمون»12و ابراهيم و يعقوب و پسران خود را به آئين خود توصيه کردند و هر يک در وصيّت خود گفتند اي پسران من بي ترديد خداوند اين دين را براي شما برگزيده پس حتماً بکوشيد تا جز در حال اسلام از دنيا نرويد.
و البته حضرت ابراهيم با تربيت الهي توانست فرزنداني تسليم در برابر خداوند بپرورد که نمونه عالي آن حضرت اسماعيل است.
فلما بلغ معه السعي قال يا بني اني اري في المنام اني اذبحک فانظر ماذا تري قال يا ابت افعل ما تؤمر ستجدني ان شاء الله من الصابرين»13
پس چون پسر با او به حد کار و کوشش رسيد گفت: اي فرزند عزيزم من مرتب در خواب مي بينم که تو را سرمي برم(کارد برحلقومت مي کشم)پس بنگر چه نظر دهي او گفت اي پدر آنچه را مأمور مي شوي انجام ده که به خواست خدا مرا از صابران خواهي يافت

«تسليم»دعاي پاکان
 

«تسليم»آنچنان موهبتي ارزشمند است که حضرت ابراهيم درخواست از ذات مقدّس ربوبي مي کند.
«و اذا يرفع ابراهيم القواعد من البيت و اسماعيل ربنا تقبّل منا انک انت السميع العليم ربنا و اجعلنا مسلمين لک و من ذرّيتنا امه مسلمه لک و ارنا مناسکنا و تب علينا انک انت التواب الرحيم».14
و به ياد آوريد زماني را که ابراهيم و اسماعيل پايه هاي خانه(کعبه )را بالا مي بردند و مي گفتند پروردگارا اين عمل را از ما بپذير که توئي شنوا و دانا پروردگارا ما را تسليم فرمان خود قرار ده و از فرزندان ما نيز امتي تسليم خود پديد آر و اعمال عبادي ما را از حج و قرباني ها و جاهاي قرباني به ما نشان ده و بر ما عطف توجه کن که توئي بسيار عطوف و توبه پذير و مهربان.

زمينه تسليم
 

زيربناي تسليم در برابر خداوند معرفت به ذات مقدّس ربوبي و حکمت و عزّت است. حضرت امام باقر(ع)فرمود: «احقّ من خلق الله بالتسليم لما قضي الله من عرف الله»15.
سزاوارترين خلق خدا به گردن نهادن در برابر قضا و فرمان او کسي است که خداشناس باشد.
در روايتي از نبي اکرم(ص)رسيده است: «يا عباد الله انتم کالمرضي و رب العالمين کالطبيب فصلاح المرضي فيما يعلمه الطبيب و تدبيره به لا فيما يشتهيه المريض و تقيرحه الا فسلموا الله امره تکونوا من الفائزين»16
اي بندگان خدا شما چون بيماريد و پروردگار جهانيان مانند طبيب و بهبود حال بيمار در گرو توصيه هاي طبيب به او و تدبير اوست نه در آنچه بيمار مي خواهد و پيشنهاد مي کند هان در برابر فرمان خداوند گردن نهيد تا از رستگاران باشيد.
هر چه در عرصه معرفت انسان اوج پيدا کند، در اين فضيلت به قلّه نزديک تر مي شود لذا آمده است که : امام صادق (ع)فرمود: «لم يکن رسول الله يقول لشي قد مضي لو کان غيره»17.رسول خدا درباره کاري که گذشته بود نمي فرمود کاش جز آن بود.
و امامان معصوم که در قلّه اين معرفت هستند همانند نبي اکرم(ص)تسليم بي چون و چراي قضاي الهي هستند و پسندند آنچه را جانان پسندد آنچه سالار شهيدان در آخرين لحظات عمر مبارکش فرمود در حقيقت زبان حال و زبان قال همه امامان است.
«...صبراً علي قضائک يا رب لا اله سواک يا غياث لمستغيثين.»
«مالي رب سواک و لا معبود غيرک صبراً علي حکمک يا غياث من لا غياث له يا دائما لا نفاد له يا محيي الموتي يا قائما علي کل نفس بما کسبت احکم بيني و بينهم و انت خير الحاکمين»18.
در مقابل قضا و قدر تو شکيبا هستم اي پروردگاري که جز تو خدايي نيست، اين فرياد رس دادخواهان که مرا جز تو پروردگاري و معبودي نيست. برحکم و تقدير تو صابر و شکيبا هستم اي فرياد رس آنکه فرياد رس ندارد اي هميشه زنده، اي که پايان ندارد، اي زنده کننده مردگان، اي خدائي که هر کس را با اعمالش مي سنجي در ميان من و اين مردم حکم کن که تو بهترين حکم کنندگاني.
آنگاه صورت به خاک گذاشت و گفت: بسم الله و في سبيل الله و علي مله رسول الله.
تسليم در برابر پيامبر(ص)
تسليم در برابر پيامبر(ص)و امامان(ع)در حقيقت زير مجموعه تسليم در برابر خداونداست. چرا که مشروعيت پيامبر(ص)و امامان (ع) به امر خداوند است.
«فلا و ربک لا يؤمنون حتي يحکموک فيما شجر بينهم ثم لا يجدوا في انفسهم حرجا معا قضيت و يسلموا تسليما»19.
سوگند به پروردگارت که ايمان نمي آورند مگر آنکه در نزاعي که در ميان آنهاست تو را داور قرار دهند و از حکمي که تو مي دهي هيچ ناخشنود نشوند وبه درستي تسليم آن گردند.
آن کس که تسليم ذات مقدس ربوبي است، تسليم دستورا ت خلفاي او که پيامبران، پيامبر اعظم(ص)و امامان عليهم السلام نيز هست . در روايتي از حضرت امام صادق(ع)آمده است: «لو ان قوماً عبدوا الله وحده لا شريک له و اقاموا الصلوه و اتو الزکوه و مجوا البيت و صاموا شهر رمضان ثم قالوا الشي صنعه الله او صنعه النبي(ص) الاصنع خلاف الّذي صنع او وجدوا ذلک في قلوبهم لکانوا بذلک مشرکين ثم تلاهذه لآيه فلا و ربک لا يؤمنون حتي يحکموک فيما شجر بينهم ثم لا يجدوا في انفسهم حرجا مما قضيت و سلبموا تسليما ثم قال ابوعبدالله فعليکم باالتسليم»20
اگر جمعيتي خدا را بپرستند، نماز را به پا دارند و زکات را بپردازند روزه ماه رمضان و حج را بجا آوردند ولي نسبت به کارهايي که پيامبر انجام داده با سوء ظن بنگرند و يا بگويند اگر فلان کار را انجام نداده بود بهتر بود آنها در حقيقت مؤمنان واقعي نيستند سپس امام آيه فوق را تلاوت فرموده چنين فرمود برشما باد به تسليم.

کلامي از امام خميني (ره)
 

حضرت امام خميني(ره)در کتاب شرح حديث جنود عقل و جهل کلامي جامع پيرامون تسليم آورده اند:
«تسليم يکي از صفات نيکوي مؤمنين است که به واسطه آن طي مقامات معنويه و معارف الهيه شود و کسي که تسليم پيش حق و اولياء خدا شود و اوليا خدا شود و در مقابل آنها چون و چرا نکند و با قدم آنها سيرملکوتي کند زود به مقصد مي رسد. از اين جهت بعضي از عرفاء گويند که مؤمنين از حکماء نزديکتر به مقصد و مقصود هستند زيرا که آنها قدم را جاي پاي پيامبران مي گذارند و حکما مي خواهند با فکر و عقل خود سير کنند و البته آنکه تسليم راهنمايي الهي شد از راه مستقيم که اقرب طرق است به مقصود مي رسد و هيچ خطري از براي او نيست لکن آنکه با قدم خود سير کند چه بسا در هلاکت افتد و راه را گم کند. انسان بايد کوشش کند تاطبيب حاذق پيدا کند چون طبيبي کامل يافت در نسخه هاي او اگر چون و چرا کند و تسليم او نشود و با عقل خود بخواهد خود را علاج کند چه بسا که به هلاکت رسد.
در سير ملکوتي بايد انسان کوشش کند تا هادي طريق پيدا کند و چون هادي پيدا کرد بايد تسليم او شود در سير و سلوک بدنبال او رود و قدم را جاي قدم او گذارد و ما چون نبي اکرم(ص)را هادي طريق يافتيم و او را واصل به تمام معارف مي دانيم بايد در سير ملکوتي تبعيت او کنيم بي چون و چرا.
و اگر بخواهيم فلسفه احکام را با عقل ناقص خود دريابيم از جاده مستقيم منحرف مي شويم و به هلاکت دائم مي رسيم، مانند مريضي که بخواهداز سرنسخه طبيب آگاه شود و پس از آن دارو بخورد ناچار چنين مريضي روي سلامت نمي بيند تا آمده است از سرّ نسخه آگاهي پيدا کند وقت علاج گذشته خود را به هلاکت کشانده، ما مريضان و گمراهان بايد نسخه هاي سير ملکوتي و امراض قلبيه خود را از راهنمايان طريق هدايت و اطباء نفوس و پزشکان ارواح دريافت کنيم و بي به کار بستن افکار ناقصه و آراء ضعيفه خود به آنها علم کنيم تا به مقصد که رسيدن به سراير توحيد است برسيم بلکه همين تسليم در بارگاه قدس الهي يکي از مصلحات امراض روحيه است و خود نفس را صفائي به سزا دهد و نورانيّت باطن را روز افزون کند21.

پي نوشت ها :
 

1 ـ مصباح المنير، فيومي واژه «سلم.
2ـ همان.
3ـ مفردات راغب،ص774.
4ـ سوره اسراء، آيه 23.
5ـ سوره غافر، آيه20.
6ـ سوره فصلت، آيه12.
7ـ سوره بقره، آيه200.
8ـ سوره طه، آيه 72.
9ـ سوره آل عمران، آيه67.
10ـ سوره بقره، آيه131.
11ـسوره انعام ،آيه14.
12ـسوره بقره، آيه132.
13ـسوره ، صافات، آيه102.
14ـ سوره بقره، آيه127-128.
15ـ بحار الانوار،ج71،ص153.
16ـ تنبيه الخواطر مجموعه ورام،ج2،ص117.
17ـ همان،ص185.
18ـ لهوف ،ص110.
19ـ سوره نساء،آيه65.
20ـ اصول کافي ،ج1،ص290؛ج27،ص298
21ـ شرح حديث جنود عقل و جهل، ص402 تا404.
 

منبع: پاسدار اسلام شماره 342



 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.