زیبایی و زشتی

راستی و امانت و درستی و عفاف و تقوا و حیا و مروت و جود و کرم و عدالت، به همین دلیل زیباست، و دروغ و خیانت و شهوت پرستی و بی بندوباری و بی شرمی و نامردی و بخل و امساک و ستم، به همین دلیل نازیبا و منفور است.
پنجشنبه، 26 دی 1398
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
زیبایی و زشتی
زیبایی، به خودی خود در تمام آثار وجود ثابت است؛ یعنی هر چه در هرجا و به هر شکل که هست، با زیبایی همراه است. بر این اساس، برخی اندیشمندان معتقدند اساسا موجودی بدون زیبایی وجود ندارد و اگر امری پسندیده و زیبا یا نیک و مفید نبود، آفریده نمی شد و ارادة لایزال به وجود آن تعلق نمی گرفت.
 
جهان چون خط و خال و چشم و ابروست که هر چیزش به جای خویش نیکوست
 
با این حال، درباره ارتباط زیبایی و زشتی با حسن و قبح، مباحث گوناگونی وجود دارد که به برخی از آنها اشاره می کنیم. بعضی از حکما، زیبایی و خوبی را یکی دانسته و کیفیتی واحد شناخته اند؛ یعنی می گویند هرچه خوب است، فطرت زیباست و هرچه زیباست، بالضروره خوب است. برخی نیز زیبایی و جمال را در یک طرف، و خیر و نیکی را در طرف دیگر می دانند. درواقع ممکن است اینها به معنای هم باشند، ولی در حقیقت وحدت ندارند و یکی نیستند و در بسیاری موارد دارای نتایج جدایند؛ چنان که خوبی و خیر حقیقی، به امور جدی و زندگی واقعی، مثل امور اداری، تجاری، خدماتی و مانند آن مربوط است، در حالی که هنر و زیبایی، به ذوق و سلیقه و احساسات مربوط می شود. به عبارت دیگر، خوبی، امری الزامی، اجباری و وجدانی است که انحراف از آن عقوبت و پشیمانی دارد، ولی زیبایی و جمال، امری اختیاری و آزاد است که انحراف از آن، پشیمانی و عقوبتی در پی ندارد .فلیسین شاله، با آنکه رابطه عمیقی میان زیبا و خوب قایل است، آن دو را یکی نمیداند و حساب خوب را از زیبا جدا می کند:
 
بعضی از اعمال اخلاقی، هیچ ارزش استتیک ندارند. بالعکس، برخی از ماجراهای آتشین در زندگی های پرحرارت و پر کشمکش را، با اینکه فاقد جنبه اخلاقی هستند، می توان زیبا نامید. .... بعضی مناظر که از لحاظ اخلاقی محکوم، مطرود و مذموم اند، ممکن است زیبا باشند؛ مانند مسابقه گاوها.
 
و برخی نیز بر این باورند که آنچه از حسن و قبح رایج است، حسن و قبح‌هایی است که در حوزه افعال اختیاری و صفات حاصل از افعال اختیاری (صفات اکتسابی) انسان می گنجند، ولی زیبا و زشت اعم است و اشیا را نیز در بر می گیرد؛ از این رو، می گوییم گل زیباست یا گل خوب است. به عبارت دیگر، خوب و بد، و حسن و قبح، بیشتر برای افعال اختیاری و صفات اکتسابی انسان است و وصف آنها می شود، ولی زیبا و زشت برای اشیا نیز به کار میرود.
 
استاد مطهری در درس‌های الهیات شفا در پاسخ به اینکه حقیقت و ماهیت مفهوم حسن و قبح چیست، به صراحت حسن را به زیبایی حسی و عقلی، و قبح را به زشتی حسی و عقلی برمی گرداند: دو نوع حسن و قبح داریم: حسی و عقلی. زیبایی حسی، همان چیزی است که همه میشناسیم؛ گواینکه نمی توانیم تعریف کنیم. این قدر می دانیم که زیبایی حسی، چیزی است که حواس ما را به سوی خود جذب می کند یا پس از ادراک به وسیله یک حس ما را به سوی خود جذب می کند؛ و زشتی حسی، چیزی است که حواس ما را، و بلکه خود ما را، از خود دفع می کند. زیبایی (حسی) موجب لذت حاسه ادراک کننده است، و زشتی حسی موجب رنج و تنفر حاسة ادراک کننده است.
 
مقصود از «حسن و قبح عقلی» این نیست که همان زیبایی حسی یا زشتی حسی، صورت عقلی و کلی پیدا کند، بلکه مقصود، نوعی زیبایی و زشتی است که با حواس ظاهری ما سروکار ندارد، و چون هر چیزی که با حواس سروکار ندارد، آن را طبق معمول «عقلی» می خوانند، به این هم «حسن و قبح عقلی» می گویند؛ والا همچنان که زیبایی ها و زشتیهای حسی، هم صورت جزئی دارد و هم صورت کلی و عقلی، همچنین این نوع زیبایی‌ها و زشتیها، هم تصور جزئی دارد و هم تصور عقلی مقصود از «حسن و قبح عقلی» این است که طبیعت انسان، علاوه بر مطلوبهای حسی و فردی و شخصی و علاوه بر منفورهای حسی و فردی و شخصی، به واسطه برخورداری از نوعی حس انسان دوستی و فضیلت دوستی، یک سلسله کارها را که یا جنبه ماوراء الطبیعی دارد و در رساندن انسان به مقاصد ماوراء الطبیعی مؤثر است یا در صلاح و مصلحت جامعه انسانی مؤثر است، طبعأ دوست دارد و آنها را زیبا، محبوب و دوست داشتنی می بیند و برعکس، یک سلسله کارها را که مضر و مخل به اجتماع انسانی است، دشمن می دارد و از آنها متنفر است. راستی و امانت و درستی و عفاف و تقوا و حیا و مروت و جود و کرم و عدالت، به همین دلیل زیباست، و دروغ و خیانت و شهوت پرستی و بی بندوباری و بی شرمی و نامردی و بخل و امساک و ستم، به همین دلیل نازیبا و منفور است. البته استاد مطهری در جای دیگر، پیشینه جالبی از حسن و قبح عقلی بیان می کند.
 
ایشان در تحلیل کارها و افعال انسانی می نویسد: کارها بنابر «حسن و قبح عقلی» فی حد ذاته یا دارای حسن ذاتی است یا دارای قبح ذاتی. عقل انسان نیز با درک آن حسن یا قبح، حکم اسلام را کشف می کند؛ زیرا حکم اسلام نمی تواند جدا از عقل باشد؛ مثلا حسن عدالت، ذاتی است، نه قراردادی، و کسی سن را برای عدالت قرار نداد. این سن را عقل درک می کند؛ چنان که کسی خاصیت زوجیت و جفت بودن را برای عدد چهار قرار نداد.
 
برخلاف این نظر معتزله، اشاعره بر این باورند که حسن و قبح ذاتی نداریم و عقل هم در این مسائل درکی ندارد. حسن و قبحها شرعی است. هرچه خدا امر بکند و چون او امر کرده، خوب است نه چون خوب است، خدا امر کرد. به عبارتی، عقل گرایان و معتزله بر این باورند که هرچه خدا امر کرده، چون خوب بوده، خدا امر کرده است (یعنی خوبی مقدم بر امر خداست) و اشاعره معتقدند هرچه خدا امر کرده، چون خدا امر کرده، خوب است (یعنی امر خدا مقدم بر خوبی و علت آن است).
 
منبع: اسلام و زیبایی‌های زندگی: رویکردی تحلیلی و تربیتی به سبک زندگی ، دکتر داود رجبی‌نیا، صص45-37، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی رحمة الله علیه، قم، چاپ اول، 1391


مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط