سعادت انسان و کمال مطلوب

معنای «سعادت، مطلق است» این است که حقیقت و طبیعتی که سبب سعادت یک فرد است، سبب سعادت همه افراد است، نه اینکه همان فردی از آن حقیقت که سبب سعادت یک فرد انسان است، حتما باید سبب سعادت همه افراد بشود.
پنجشنبه، 26 دی 1398
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
سعادت انسان و کمال مطلوب
همه انسان‌ها، سعادت را کمال مطلوب خود می دانند، ولی مصداق سعادت، با توجه به افراد، مراتب فهم‌ها و همت‌های ایشان، مختلف است. از سویی فیلسوفان اسلامی، همچون بوعلی در اشارات، و استاد مطهری در فلسفه اخلاق، تصریح می کنند که کمال از سعادت جدایی ناپذیر است و هر کمالی، خود نوعی سعادت استالبته سعادت، مطلق است و برای همه و در همه جا یکی است، ولی از منظری هم نسبی می شود؛ اینکه ممکن است یک چیز برای یک فرد و در یک محیط خاص سعادت باشد، و برای فرد دیگر و در محیط دیگر سعادت نباشد. شهید مطهری در این زمینه تبیین جالبی ارائه میدهد:
 
معنای «سعادت، مطلق است» این است که حقیقت و طبیعتی که سبب سعادت یک فرد است، سبب سعادت همه افراد است، نه اینکه همان فردی از آن حقیقت که سبب سعادت یک فرد انسان است، حتما باید سبب سعادت همه افراد بشود. مثلا اگر می گوییم سلامت یا ایمان یا حکمت سبب سعادت است، مقصود این است که خصوص سلامت و ایمان و حکمت یک فرد، سبب سعادت خود اوست، نه اینکه سلامت این فرد حتما باید سبب سعادت فرد دیگر نیز باشد. .... همچنین اگر گفته می شود فرزند سبب سعادت است، یعنی فرزند داشتن برای هرکسی، موجب سعادت همان کس است. پس معنای اینکه گفته میشود فلان چیز سبب سعادت بشر است، این است که طبیعت کلی این چیز اگر نصیب انسان بشود، او را سعادتمند می کند، نه اینکه طبیعت کلی سبب سعادت است، هرچند نصیب دیگری گردد.
 
پس افراد انسان از آن نظر که افراد نوع واحدند و صفات و حالات و قوا و غرایز و استعدادهای مشترک دارند، کمالات و خیرات مشابهی آنها را سعادتمند می کند، و از آن نظر که تفاوت هایی از لحاظ استعداد در آنها هست و هر دستهای چیزهایی در قوه دارند و باید به فعلیت برسد و دیگران آنها را ندارند، کمالات و خیرات خاصی آنها را سعادتمند می سازد. پس در مورد کمالات و خیرات مشترک، سعادت مطلق است و در مورد کمالات و خیرات اختصاصی، نسبی .
 
درباره گونه‌ها و انواع زیبایی، به تنوع دستگاه فکری اندیشمندان، تفاوت‌هایی قابل رصد است. در آغاز، دیدگاه های ایشان را ارائه، و سپس دیدگاه برگزیده را در قالب یکی از دیدگاهها مطرح می کنیم.
 
علامه جعفری، زیبایی‌ها را در دو بخش کلی محسوس و معقول در آثارش مورد توجه قرار داده است، ولی یک جا آنها را به چهار نوع اساسی تقسیم می کند:
 
1. زیبایی محسوس، که موجب انبساط لذت بار حسی است؛
 
٢. زیبایی نامحسوس طبیعی مانند زیبایی آزادی، علم محض (قطع نظر از جنبه قداست آن)، زیبایی نمودهای قدرت (مشروط به اینکه در استخدام فساد قرار نگرفته باشند)؛
 
٣. زیبایی معقول ارزشی؛ مانند عدالت، حکمت، عفت، شجاعت و دیگر وارستگی های روحی؛
 
۴. زیبایی یا جمال مطلق.
 
علامه مصباح یزدی، ضمن اینکه علاقه به جمال را از فروع لذت طلبی می داند، جمال را به دو گونه کلی محسوس و نامحسوس، و سپس هریک را به سه دسته تقسیم می کند. وی جمال های حسی را واقعیت هایی می داند که انسان از راه ادراک حسی با آنها ارتباط برقرار می سازد و ادراک لذت بخش و به اصطلاح ملایم با طبعی برایش فراهم می شود، و پیرو این نظر، این گونه جمالها را به سه قسم تقسیم می نماید:
 
1. جمال طبیعی جمادات؛ مانند کوه، دریا، چشمه سارها، آسمان، ستارگان، ماه و خورشید؛
 
٢. جمال موجود در گیاهان؛ از قبیل زیبایی گلستانها و بوستانها، باغ های سرسبز پر از میوه های رنگارنگ و جنگل های خرم سربه فلک کشیده؛
 
٣. جمال حیوانات و انسان‌ها و آثار عمیق آن در انسان‌ها و جوامع انسانی که گاهی سرنوشت و خط مشی زندگی آدمی را به کلی دگرگون می کند.
 
ایشان جمال های غیرحسی را نیز به سه دسته تقسیم می کند:
 
1. جمال های خیالی: تلاشهای شاعران، نقاشان، تصویربرداران، مجسمه سازان و دیگر اصناف اهل ذوق و هنر که در کارشان بیشتر با درک، خلق و ابداع زیباییها و خیال سروکار دارند، در این دسته قرار می گیرند؛
 
٢. جمالهای عقلی: قوه عاقله، این گونه از جمالها را بر اساس نظم و انضباط و کمال موجود در موجودات درک می کند؛
 
٣. جمال عرفانی و وجودی: بر اساس این گونه از جمال، همه هستی زیباست و هر موجودی که کامل تر و از بهره وجودی بیشتری برخوردار باشد، زیبایی و جمال بیشتری خواهد داشت، و انسان از درک آن بیشتر لذت می برد. به همین دلیل، جمال را حتی به ذات الهی هم نسبت می دهیم و کسانی که مشاهدات توحیدی دارند، یک باب از مشاهداتشان به اسما و صفات جمال الهی مربوط می شود.
 
استاد جوادی آملی، زیبایی را به نفسی (ذاتی و تکوینی) و نسبی، و هر کدام را به مادی و معنوی تقسیم می کنند: ایشان در تبیین مسئله می گویند: جمال و جلال از اسمای الهی هستند که جلال حق، در جمال وی نهفته، و جمال وی، در جلال او مستور است. برای جمال و جلال الهی، مظاهر گوناگونی است که در سراسر شریعت نهفته و قابل توجه است؛ مانند ظهور جمال و جلال در آیه قصاص که زندگی در درون اعدام ظاهری معنا می شود: ولکم فی القصاص حیاة یا أولی الألباب؛ یا دفاع که مظهر جلال خداست، بر هسته مرکزی جمال که تضمین حیات فردی و جمعی و زندگی سالم دنیا و آخرت میباشد قرار گرفته است: ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله أموات بل أحیاء عند ربهم یرزقون. (آل عمران  ۱۶۹).
 
منبع: اسلام و زیبایی‌های زندگی: رویکردی تحلیلی و تربیتی به سبک زندگی ، دکتر داود رجبی‌نیا، صص77-73، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی رحمة الله علیه، قم، چاپ اول، 1391


مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط