مرگ؛ قاتلي كه نمي توان از آن گريخت

خون بازي، قتل، جنايت و شكنجه از آن آلمان هايي هستند كه به محض ورود يك فيلم، هيجان و استرس را به اوج مي رسانند و كاري مي كنند كه آن فيلم در ژانر وحشت ها جاي بگيرد. سري فيلم هاي«مقصد نهايي» با اينكه مجموعه اي از اين آلمان ها را در دل خود دارد، اما مرگ تنها عاملي است كه باعث مي شود مخاطب با دلهره زياد پاي تماشاي آن بنشيند؛ عامل سرسختي كه به راحتي دست از سر تماشاچي ها بر نمي دارد. پنجمين قسمت از مجموعه فيلم
دوشنبه، 8 خرداد 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
مرگ؛ قاتلي كه نمي توان از آن گريخت

مرگ؛ قاتلي كه نمي توان از آن گريخت
مرگ؛ قاتلي كه نمي توان از آن گريخت


 

نويسنده: ميترا شکري




 

سري فيلم هاي «مقصد نهايي» داستان مرگ است مرگي كه سال هاست عده اي را تعقيب مي كند
 

خون بازي، قتل، جنايت و شكنجه از آن آلمان هايي هستند كه به محض ورود يك فيلم، هيجان و استرس را به اوج مي رسانند و كاري مي كنند كه آن فيلم در ژانر وحشت ها جاي بگيرد. سري فيلم هاي«مقصد نهايي» با اينكه مجموعه اي از اين آلمان ها را در دل خود دارد، اما مرگ تنها عاملي است كه باعث مي شود مخاطب با دلهره زياد پاي تماشاي آن بنشيند؛ عامل سرسختي كه به راحتي دست از سر تماشاچي ها بر نمي دارد. پنجمين قسمت از مجموعه فيلم هاي«مقصد نهايي» داستان آشناي چند جوان را روايت مي كند كه هر كدامشان به شكل غير منتظره اي كشته مي شوند.
«مقصد نهايي-5» يكي از آن فيلم هاي ترسناكي است كه مخصوص نمايش در سينماهاي سه بعدي ساخته شده. به همين دليل از تمام ابزارهاي لازم براي ترساندن شما استفاده مي كند. اين ترس از همان لحظه اي كه فيلم شروع مي شود آغاز مي شود، چون درست زماني كه تيتراژ فيلم روي پرده سينما ظاهر مي شود، كلي ميخ، چاقو، شيشه و وسيله هاي برنده ديگر به سمت شما نشانه مي رود و اگر عينك هاي سه بعدي روي چشمتان باشد، حتما به اين نتيجه مي رسيد كه اين هيجان انگيزترين اتفاقي است كه در هنگام ديدن فيلم برايتان اتفاق مي افتد. اگر تصويرتان از مرگ هميشه يك اتفاق ترسناك و تلخ است، با ديدن اين فيلم بر وحشتي كه از اين ماجرا داريد، افزوده مي شود و مثل ماهي اي كه به قلاب گير كرده است‌، لحظه هاي نفس گيري را پشت سر خواهيد گذاشت، لحظه هايي كه زندگي را در قاب تصوير هم سخت مي كنند.

دنباله يك فيلم مشهور
 

چهار نسخه قبلي مقصد نهايي روي هم رفته 500 ميليون فروش كرد؛ رقمي كه براي فيلم هاي دنباله دار ركورد خوبي به حساب مي آيد. اين فيلم روي پل دروازه شيرها(Lion gatebridge) كه در ورودي شهر ونكوور كانادا قرار دارد، ساخته شده و اغلب داستان هم روي همين پل روايت مي شود. با اينكه نمي توان به سري فيلم هاي مقصد نهايي، لقب يك فيلم كم نقص و عالي را داد اما تمام آنها جزو فيلم هاي خوب ژانر وحشت به حساب مي آيند. «مقصد نهايي 2» موفق ترين نسخه اين فيلم ها بود که توانست با فروش بيش از 190 ميليون، پرفروش ترين نسخه بين آنها باشد. چهار نسخه قبلي فيلم هاي مقصد نهايي توسط دو كارگردان ساخته شده اما در نسخه پنجم اين سنت شكست و فيلم از انحصار دو كارگردان قبلي در آمد و استين كوال روي صندلي كارگرداني نشست تا هيجان را به شيوه خودش به مخاطب انتقال دهد كه البته بايد گفت با توجه به نقاط مثبت و منفي اي كه در هر كاري وجود دارد، او توانست در بعضي از سكانس ها بدرخشد و بعضي از سكانس ها را هم از ضرباهنگ بيندارد. با اين حال كوال يكي از بهترين گزينه هايي بود كه مي شد براي كارگرداني رويشان حساب كرد. استيون در كارهاي بزرگي مثل آواتار و ترميناتور و حتي تايتانيك دستيار جيمز كامرون بود و در همان مدت ثابت كرد مي تواند كارهاي سخت را به بهترين شكل ممكن انجام دهد.

داستان چيست؟
 

شايد براي شما هم اتفاق افتاده باشد كه در حين عبور از پل هاي هوايي با خودتان فكر كنيد، اگر پل باز شود چه كار كنيم؟ چطور جان خودمان را نجات دهيم و البته اين موضوع هميشه در حد يك فكر باقي مي ماند و بعيد است كه در طول زندگي كسي به حقيقت بپيوندد اما در نسخه جديد «مقصد نهايي» كاراكترهاي اصلي در همين موقعيت قرار مي گيرند و براي نجات جان خودشان دست به هر كاري مي زنند. همه چيز عادي است مثل روزهاي ديگر. مردم مشغول گشت زني با ماشين هايشان هستند و طبق معمول براي رسيدن به مقصدشان از روي پل حركت مي كنند اما ناگهان در بين تمام اين روزمرگي ها اتفاقي مي افتد كه همه را شوكه مي كند. پل در حال از هم پاشيدن است و مردم دو انتخاب بيشتر ندارد؛ يا به كام مرگ كشيده شوند يا فرار كنند.

مرگ؛ شخصيت اصلي
 

طبق سنت اين فيلم، يك نفر قبل از همه اين حادثه را در ذهن خودش مي بيند.«سم» قهرمان اين داستان است كه مدام در سرش روياي سرآشپز بودن را مي پروراند. او يك روز با دوستانش روي پل ايستاده و همچنان مشغول رؤياپردازي در ذهنش است كه تمام حادثه هايي را كه قرار است رخ بدهند در ذهنش مي بيند. به فاصله كوتاهي از اين رؤيا، پل دهان باز مي كند و اتفاق وحشتناكي رخ مي دهد. از اين حادثه هولناك فقط چند نفر زنده مي مانند كه وارد تعقيب و گريزي كه مرگ با آنها راه انداخته است، شوند. در تمام نسخه هاي مقصد نهايي با افرادي رو به رو هستيم كه در قسمت هاي قبلي كشته شده اند يا به هر طريقي از مرگ جان سالم بدر برده اند. با اينكه معمولاً در فيلم ها يك بازيگر شخصيت اصلي را بر عهده دارد اما در اين فيلم شخصت اصلي اي كه با آن رو به رو هستيد، مرگ است. در مقصد نهايي تقدير بر همه چيز اولويت دارد و نمي شود با هيچ ترفندي از سرنوشت فرار كرد و سرش كلاه گذاشت. او سايه به سايه همراهيتان مي كند تا بالاخره به مقصودش برسد. يكي از تفاوت هاي نسخه پنجم با بقيه آنها حضور يک مأمور بي اعصاب به اسم بلوك است كه به ماجراي پيشگويي سم و از هم پاشيدن پل مشكوك مي شود. او شروع مي كند به پرسيدن سئوالات عجيب و تحقيق درباره اتفاقي كه رخ داده است.

تصاوير بي نظير
 

جلوه هاي ويژه خوب و فيلم برداري بي نظير اين فيلم جزو نكات مثبت به حساب مي آيند و بيننده را كاملا شگفت زده مي كند. سكانس ابتدايي فيلم كه سكانس كليدي به حساب مي آيد، فرو ريختن پل است و اين صحنه آن قدر زيبا تصوير برداري شده كه حدسش را هم نمي توانيد بزنيد. استيون كوال كه كار سرپرستي تيم جلوه هاي ويژه فيلم هاي معروف زيادي را بر عهده داشت، توانست در اين فيلم صحنه ريزش پل و تلاش آدم ها براي نجات را به بهترين شكل به تصوير بكشد؛ چرا كه زماني كه موعد مرگ آنها فرا مي رسد، شما مي توانيد روش هاي خلاقانه زيادي را مشاهده كنيد كه به وسيله آن انسان ها كشته مي شوند.
منبع: نشريه همشهري سرنخ شماره 108



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط