قابي از خون و آتش

يکي از مهم ترين جذابيت هاي هنر سينما به تصوير کشيدن عظمت و بزرگي جنگ ها و نبردهايي است که شايد ما فقط وصف آنها را در کتاب هاي تاريخ يا داستان خوانده باشيم. جنگ هايي که در زمان وقوع شان هزاران نفر کشته شده و از بين رفته اند. ديدن لشکر کشي ها و جنگ هاي بزرگ روي پرده سينما به تنهايي جذابيت بسيار فراواني دارد. البته در اين مطلب قصد نداريم معروف ترين فيلم هاي جنگي سينما را معرفي کنيم. بلکه اين مطلب در مورد نبردهاي
سه‌شنبه، 9 خرداد 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
قابي از خون و آتش

 قابي از خون و آتش
قابي از خون و آتش


 

نويسنده: محمد صادق شايسته




 

باشکوه ترين جنگ هاي بيست سال اخير سينما
 

يکي از مهم ترين جذابيت هاي هنر سينما به تصوير کشيدن عظمت و بزرگي جنگ ها و نبردهايي است که شايد ما فقط وصف آنها را در کتاب هاي تاريخ يا داستان خوانده باشيم. جنگ هايي که در زمان وقوع شان هزاران نفر کشته شده و از بين رفته اند. ديدن لشکر کشي ها و جنگ هاي بزرگ روي پرده سينما به تنهايي جذابيت بسيار فراواني دارد. البته در اين مطلب قصد نداريم معروف ترين فيلم هاي جنگي سينما را معرفي کنيم. بلکه اين مطلب در مورد نبردهاي بزرگ و تأثير گذار دو دهه اخير سينماست. بعضي از اين نبردها ما به ازاي واقعي دارند بعضي از آنها هم صرفا زاييده تخيلات فيلمساز يا اقتباس از يک کتاب معروف است. دليل بررسي اين فيلم ها در يک مدت زمان 20 ساله هم بيشتر پيشرفت خيره کننده جلوه هاي ويژه کامپيوتري است. جلوه هايي که به تنهايي قادر به خلق ده ها لشکر مجازي روي پرده نقره اي سينما بوده اند؛ هر چند بعضي از اين نبردها بدون جلوه هاي ويژه هم خيره کننده اند.

تروا
 

اين فيلم و جنگ هايش انتخاب بسيار خوبي براي نشان دادن تاثير جلوه هاي ويژه در خلق صحنه هاي نبرد و مبارزه است. افسانه تروا يکي از مهم ترين داستان هاي افسانه اي افسانه پرداز مشهور يونان باستان، هومر است. حمله يوناني ها به تروا براي بازگرداندن هلن دختر پادشاه يونان که توسط پاريس پسر پادشاه تروا دزديده شده، يکي از عظيم ترين جنگ هاي افسانه اي تاريخ است. در اين فيلم تنها با کمک جلوه هاي ويژه بسيار قوي مي شد عظمت هزار کشتي جنگي و 50 هزار سرباز يوناني را که به تروا حمله مي کنند به تصوير کشيد و خوشبختانه اين کار به بهترين نحو ممکن انجام شد. صحنه هاي ساحلي اين فيلم که جنگ اوليه و پياده شدن لشکر عظيم يوناني ها در آن انجام شد در کشور مراکش فيلم برداري شد. باور کردن اين موضوع کمي سخت است ولي سياهي لشکرهاي اين فيلم فقط در حدود 2000 نفر و کشتي هاي جنگي فقط هشت عدد بودند و باقي لشکر عظيم يونان که 48 هزار نفر مي شدند، به همراه باقي کشتي هاي جنگي يونان که در حدود 992 عدد بودند، به کمک جلوه هاي ويژه کامپيوتري ساخته شدند. البته از گروه جلوه هاي ويژه اي که اکثر آنها در سال هاي قبل فيلم هايي مثل سه گانه ارباب حلقه ها و سه گانه ماتريکس را کار کرده بودند، کمتر از اين هم انتظار نمي رفت. البته يکي از نکات بسيار جالب فيلم اين است که بر اثر يک توفان بسيار سهمگين بسياري از وسايل و دکورهاي ساخته شده در ساحل مراکش از بين رفتند و چند هفته طول کشيد تا دوباره دکورها را آماده کنند و فيلم برداري را از سر بگيرند. البته به گفته پترسون- کارگردان آلماني اين فيلم- تنها مشکل بزرگي که فيلم داشت نشان دادن نماهاي نزديک صحنه هايي بود که با کمک جلوه هاي ويژه کامپيوتري به وجود آمده بود. البته مايکل داووسون- مدير ارشد جلوه هاي ويژه- با يک سري اصلاحات اساسي در نهايت توانست نمره قابل قبولي کسب کند.

قابي از خون و آتش

قابي از خون و آتش

آواتار
 

يکي از دوستان ما که اين فيلم را در سينماهاي سه بعدي يکي از کشورهاي همسايه ديده بود، مي گفت وقتي صحنه جنگ انسان ها و ناوي ها (موجودات سياره پاندورا) آغاز شد ما دقيقا وسط جنگي بوديم که انگار قرار نبود تير و ترکشي به ما اصابت کند، کاري که جيمز کامرون در فيلم آواتار کرد. حتي کلاس جنگ هاي خيالي و فانتزي را هم بالاتر برد؛ جايي که شما هيچ چيز حقيقي اي به جز لشکر انسان ها نمي بينيد به جز دو لوکيشن هيچ کدام از لوکيشن هاي نبرد نهايي خارج از استوديو نيستند حرکات ناوي ها هنگام جنگ با انسان ها از ترکيب حرکات شش حيوان مختلف به وجود آمده است، تمام بازيگران و شخصيت هايي که در سياره پاندورا در نبرد نهايي شرکت مي کنند يا کاملا کامپيوتري هستند يا بازيگراني هستند که با اتصال ده ها سيم مختلف به نقاط مختلف بدنشان بايد حرکات رزمي و جنگي انجام دهند. آواتار و جيمز کامرون تعريف جنگ هاي فانتزي را کاملا عوض کردند. مهم ترين تفاوتي که ميان موجودات کاملا کامپيوتري در اين فيلم با نمونه اي مثل ارباب حلقه ها وجود دارد انعطاف بيشتر در حرکات موجودات کامپيوتري مثل اژدهاها در فيلم آواتار نسبت به موجودات تمام کامپيوتري فيلم ارباب حلقه هاست. نکته جالب در اين فيلم اين است که شما در جنگي به اين بزرگي بيشتر از اينکه خون و خونريزي ببينيد (مثل تروا يا نجات سرباز رايان) عظمت يک جنگ بزرگ را مشاهده مي کنيد. ديويد ساتفيلد - منتقد بزرگ انگليسي- مي گويد: « من از يک مساله در فيلم آواتار ترسيدم. براي اولين بار ديدن يک جنگ براي من خيلي لذت بخش بود.»

قابي از خون و آتش

آخرين سامورايي
 

جنگ ميان سلاح سرد و سلاح گرم؛ جنگي که دو لشکر از يک کشور در مقابل هم قرار گرفتند. فيلم آخرين سامورايي و جنگ انتهايي آن از اين جهت بسيار مورد توجه قرار گرفت که نشان مي داد مدرن شدن و به وجود آمدن فناوري هاي جديد سنت ها را به شدت تهديد به نابودي مي کند. نبرد نهايي کار در يکي از دشت هاي بسيار وسيع ايالت کاليفرنياي آمريکا فيلم برداري شد. لشکر به سنت پايدار سامورايي هاي ژاپن به رهبري کاتسوموتو (کن واتانابي) و ناتان آلگرن (تام کروز) در مقابل لشکر سلاح گرم ژاپني که توسط آمريکايي ها تعليم ديده اند، قرار مي گيرند و خيلي سريع هم کشته مي شوند. کل اين جنگ در فيلم شش دقيقه هم طول نمي کشد، چون به راحتي سلاح سرد در مقابل سلاح گرم تسليم مي شود و افراد لشکر کاتسوموتو از بين مي روند. از نکات جالب اين فيلم استفاده کارگردان از بازمانده هاي واقعي سامورايي ها در اين فيلم است، به گفته تام کروز اگر واقعا روزي در موقعيت حقيقي اين فيلم قرار مي گرفت همان كاري را مي كرد كه در فيلم انجام داده است. البته اين جنگ تلفات حقيقي هم داشت و متاسفانه در جدال پاياني فيلم هشت نفر از سوارکاران لشکر سامورايي ها به شدت مصدوم شدند و يک نفر از آنها هم يکي از پاهاي خود را از دست داد.

قابي از خون و آتش

اسکندر
 

اين فيلم درباره اسکندر مقدوني يکي از بزرگترين جنگ آوران و فاتحان تاريخ است. اسکندر براي ما ايراني ها شخصيت بسيار آشنا و تا حدودي بسيار منفور است. او جنگ هاي بسيار زيادي در عمر نسبتا کوتاه خود انجام داد که مهم ترين آنها جنگ در برابر داريوش سوم پادشاه هخامنشي بود که با شکست دادن پادشاه ايراني تخت جمشيد را فتح کرد. اين نبرد به نام گوگمل Gaugamela معروف است. اين نبرد و اتفاقات آن به شکل تقريبا کامل در فيلم و توسط کارگردان اين فيلم اليور استون به نمايش گذاشته شده است. اين نبرد آخرين رويارويي سخت و پر از کشته ايراني ها با ارتش اسکندر بود که با پيروزي اسکندر همراه شد و او بعد از اين نبرد توانست ايران را فتح کند. نکته جالبي که در فيلم استون وجود دارد، طرز مبارزه يوناني ها و ايراني هاست. در فيلم اسکندر براي اولين بار به سياهي لشکرهاي دو طرف، مدل مبارزات مختلف و شمشير به دست گرفتن هاي متفاوت ايراني ها و يوناني هاي باستان آموزش داده شده است. به همين دليل بيننده در فيلم به جز مدل لباس از طرز مبارزه دو نفر هم کاملا متوجه مي شود که آنها ايراني يا يوناني هستند. نکته جالب ديگر کمترين استفاده اليور استون از جلوه هاي ويژه در صحنه هاي نبرد اين فيلم است. در کل قابل اعتناترين نکته اين فيلم جنگ هاي آن است که تا حدود بسيار خوبي توانسته آنها را از آب درآورد.

قابي از خون و آتش

شجاع دل
 

نبرد پل استرلينگ ميان آزادي خواهان اسکاتلندي به رهبري ويليام والاس (مل گيبسون) با ارتش انگلستان در قرن سيزدهم از نبردهاي مهم تاريخ انگليس است. نبردي که هر چند به شکست سنگين ويليام والاس و يارانش منتهي شد اما يکي از مهم ترين گام هاي رسيدن اسکاتلند به استقلالي نسبي در سال هاي بعد بود. به دليل اينکه اين جنگ واقعي بوده و اسلحه هاي عجيب و غريبي هم در آن زمان وجود نداشته کل نبرد در فيلم جلوه هاي ويژه خاصي ندارد. البته اين نبرد روي پرده سينما ويژگي خاصي به نام «به شدت طبيعي» بودن دارد؛ نامي که راجر ايبرت منتقد مشهور آمريکايي بر روي اين نبرد گذاشته است. انگليسي ها و اسکاتلندي ها هميشه هنگامي که پاي تاريخ به ميان مي آيد، نسبت به وجود هم واکنشي منفي دارند و مل گيبسون هم با دانستن اين نکته دست به کار جالبي زد. اکثر لوکيشن هاي اين فيلم در ايرلند و اسکاتلند بود و صحنه نبرد پل استرلينگ هم در دو منطقه «کانتي ويکلو» و «کانتي کيلدير» در ايرلند فيلم برداري شد. کار زيرکانه گيبسون هم اين بود که اکثر سياهي لشکران ارتش انگليس را انگليسي و اکثر سياهي لشکران گروه آزادي خواهان اسکاتلند را اسکاتلندي انتخاب کرد و قبل از شروع فيلم برداري بارها به آنها تاکيد کرده بود که تنها راهي که مي شود اين صحنه ها را طبيعي از آب درآورد، اين است که شما واقعا احساس کنيد در قرن سيزدهم و در آن جنگ حضور داريد. اين زيرکي گيبسون جواب داد و به همين دليل در فيلم و در نماهايي که به صورت بسته از بازيگران گرفته شده، خشم و نفرتي را مي بينيد که مو به تن آدم سيخ مي شود.

قابي از خون و آتش

نجات سرباز رايان
 

معمولا در فيلم هايي که قرار است نبرد مهمي در آنها نشان داده شود، نيمه فيلم با يک سوم پاياني فيلم براي به نمايش درآوردن آن نبرد بهترين زمان ممکن است اما اسپيلبرگ- کارگردان بزرگ سينما- اين قاعده را زير پا گذاشت و در 15 دقيقه اول فيلم موجي از خون و کشته و تير و بمب به مخاطب هاج و واج مانده نشان مي دهد. نبردي که در ساحل اوماهاي فرانسه در فيلم نشان داده مي شود، نبردي مشابه نبرد بزرگ نرماندي در زمان جنگ جهاني دوم است. همه آن چيزي که در 15 دقيقه ابتدايي فيلم مي بينيد، کاملا مشابه آن چيزي است که وينستون چرچيل- نخست وزير انگليس- در زمان جنگ جهاني دوم در خاطرات خود مي گويد: هزاران نفر کشته در سواحل فرانسه در کمتر از نصف روز، فيلم برداري اين صحنه ها نکات جالب توجهي دارد که به اندازه ديدن صحنه هاي فيلم هيجان انگيز است. اسپيلبرگ براي اينکه بازيگرانش حس جنگ را بيشتر درک کنند و بازي طبيعي تري از خود نشان دهند، دست به کارهاي عجيبي زد. او ده ها بلندگوي قوي را در اطراف محل فيلم برداري کار گذاشت و با نهايت قدرت از طريق آنها صداي خمپاره و انفجار نارنجک و تيراندازي پخش کرد. تمام بازيگران هر روز چند ساعت قبل از فيلم برداري بايد لباس هاي خيس مي پوشيدند و در گل و لاي فرو مي رفتند. در چند کيلومتري آنها انفجارهاي واقعي اتفاق مي افتاد و خلاصه، کارهايي از اين قبيل. جالب اينجاست که بارها تعدادي از سياهي لشکر ها واقعا ترسيدند و شروع به گريه کردند. حتي تام هنکس در اظهار نظري جالب گفته است: «از اسپيلبرگ ممنونم. من الان مي توانم به فرزندم بگويم جنگ جهاني دوم و نبرد نرماندي را از نزديک ديده ام... باور کنيد.»

قابي از خون و آتش

سه گنه ارباب حلقه ها
 

سه گانه ارباب حلقه ها يکي از مشهورترين کتاب هاي حماسي- فانتزي قرن بيستم است که توسط استاد واژه شناسي انگلستان جي آر آر تالکين نوشته شده است. دنياي اين کتاب پر از نبردهاي ميان دو قطب خير و شر است. البته در کتاب اول «ياران حلقه» خبري از مبارزات گروهي و لشکر کشي هاي عظيم وجود ندارد ولي در دو کتاب «دو برج» و «بازگشت پادشاه» نبردهاي عظيمي صورت مي گيرد. زماني که قرار شد پيتر جکسون اين سه گانه را بسازد خيلي ها نگران اين بودند که دو نبرد بزرگ نيروهاي خير با سارومان در «دو برج» و نبرد نهايي نيروهاي بازمانده خير با سارون، نيروي اصلي شر در «بازگشت پادشاه» با آن ابهتي که در کتاب است در نيايد. به همين دليل پيتر جکسون به قول خودش با تمام فناوري ها و پيشرفت هاي جلوه هاي ويژه تا آن زمان و حتي خيلي بيشتر از حد تصور آن زمان، شروع به ساخت اين نبردها کرد. ساخت چهارميني استوديو، به کارگيري بيش از 2500 نيروي حرفه اي متخصص جلوه هاي ويژه دکور سازي، افکت هاي صوتي و چهره پردازي تنها گوشه اي از اين تلاش عظيم است. در قسمت دوم و در جنگ نيروهاي خير با سارومان در چهار منطقه کوهستاني نيوزلند فيلم برداري مناطق باز آن انجام شد و در يک استوديوي عظيم در منطقه ولينگتون نيوزلند، بازيگران فيلم جلوي دوربين رفتند و در مقابل پرده هاي سبز و آبي بازي هاي خود را انجام دادند. در قسمت سوم و در جنگ پاياني نيروهاي خير با لشکر سارون هم قضايا تقريبا به همين شکل بود و بازيگران تقريبا تصوير مشخصي از دشمنان رودرروي خود نداشتند و کميک استريپ هاي کشيده شده و صحنه هاي پيش فرضي آماده شده توسط تيم جلوه هاي ويژه تا حدودي آنها را با فضايي كه بعدها در فيلم به عنوان جنگ نشان داده خواهد شد، آشنا مي كرد. اين نكته كار بازيگران فيلم را بسيار مشكل مي كرد تا جايي كه تعداد برداشت صحنه هاي جنگ در دو قسمت پاياني حدود چهار تا شش برابر صحنه هاي عادي بود. ويگومور تنسن- بازيگر نقش آراگون- در اين مورد مي گويد: « ما هنگام فيلم برداري صحنه هاي جنگ فقط مي توانستيم به پيتر جکسون اعتماد کنيم، چون گاهي اوقات خود ما هم نمي دانستيم داريم چه کاري انجام مي دهيم.»

قابي از خون و آتش

جنگ دنياها
 

اين فيلم موفق ترين فيلم در نشان دادن جنگ ميان لشکر موجودات فضايي با انسان هاست. البته بيشتر اين جنگ يک طرفه است و بيشتر اين انسان ها هستند که کشته مي شوند اما نشان دادن لشکري از روبات ها يا به اصطلاح موجودات فضايي کاري بود که تا قبل از فيلم جنگ دنياها انجام نشده بود. البته تلاش هايي در يکي دو فيلم ديگر صورت گرفته بود اما در کل اصلا نتيجه خوبي به همراه نداشت. اين فيلم از روي کتاب علمي- تخيلي جنگ دنياها نوشته هربرت جورج ولز ساخته شده است. سال ها پيش اورسن ولز از روي اين کتاب نمايشنامه اي راديويي تهيه مي کند. ولز آن قدر اين نمايشنامه راديويي را هيجان انگيز ارائه مي کند که مردم بسياري از ايالات آمريکا با تصور حقيقي بودن اين داستان از خانه هاي خود مي گريزند. اسپيلبرگ در اين فيلم به بهره گيري از يک تيم جلوه هاي ويژه بسيار قدرتمند به رهبري آکامي آبه توانسته لشکر مخوف ماشين هاي بيگانه را به تصوير بکشد. البته شهرهايي که اين ماشين ها دست به نابودي آنها مي زنند، غالبا شهرهاي استوديويي اي هستند که در ابعاد کوچک ساخته مي شوند. اما فيلم برداري فضاهاي باز اين جنگ ها و حمله ها در بيش از نه ايالت مختلف در سطح آمريکا انجام شده است. البته روبات هاي اين فيلم در نمونه هاي کوچکتر براي فيلم برداري در فضاهاي خاصي که جلوه هاي ويژه تأثير زيادي نداشت، ساخته شدند اما بيشترين حضور اين لشکر هولناک با کمک جلوه هاي ويژه تمام کامپيوتري صورت پذيرفته است. البته انگار داکوتا فاينينگ- بازيگر خردسال اين فيلم- زياد از اين موجودات نترسيده بود، چون در انتهاي فيلم برداري با اجازه از اسپيلبرگ يکي از نمونه هاي ساخته شده اين روبات ها را با خود به خانه برد.

قابي از خون و آتش

آيا مي دانستيد....
 

رولند امريچ- کارگردان فيلم هاي فاجعه اي مثل روزي پس از فردا و 2012- اعلام کرده که به دليل اينکه از اين همه ترساندن مردم براي نابود شدن زمين خسته شده، احتمالا ديگر فيلم هاي فاجعه اي نخواهد ساخت.
جيمز باند در طول تمام حدودا چهار دهه اي که از حضورش بر پرده هاي سينما مي گذرد تا به حال، در چهار فيلم خود از جيمز باند بودن خسته شده و استعفاي خود را به مسوولان ام آي 6 تقديم کرده است. آن چهار فيلم عبارتند از در سرويس مخفي ملکه (1969)، مجوز براي کشتن (1989)، روزي ديگر بمير (2002) کازينو رويال (2006).
پوستر اصلي فيلم تنها در خانه محصول سال 1990 که عکس مک کالي کالکين- بازيگر اصلي فيلم- روي آن قرار دارد بر اساس نقاشي معروف جيغ اثر ادوارد مونش طراحي شده است.
هيلاري سوانک، بازيگر اصلي فيلم دختر ميليون دلاري- محصول سال 2004- آن قدر تمرينات سخت و فشرده اي انجام داد که در پايان فيلم برداري بيش از 20 پوند عضله ورزيده به او اضافه شده بود.
دانيل دي لوئيس که روز تولدش با اوماتورمن يکي است، از او خواسته بود به تارانتينو بگويد نقش وينسنت وگا در فيلم قصه عامه پسند محصول سال 1994 را به او بدهد. اما تارانتينو به شدت اصرار داشت که جان تروالتا اين نقش را بازي کند. البته شايعه شده بود که به همين دليل تورمن بارها سعي در خراب کردن بازي تروالتا داشت که البته از سوي هر دو بازيگر تکذيب شد.
زبان عجيب و غريب ميلا يوويچ در فيلم «عنصر پنجم» محصول سال 1997 توسط لوک بسون- کارگردان اين فيلم- به وجود آمد و جالب اينجا بود که اين دو نفر تا پايان فيلم برداري با همان زبان با هم صحبت مي کردند . البته در اين ميان بروس ويليس به اين قضيه اعتراض هاي فراواني کرد که بسون هر بار با شوخي و خنده قضيه را جمع مي کرده است.
منبع: دانستنيها-ش27



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
موارد بیشتر برای شما
مجموعه اوقاف در سیما/ چالش؛ 10.کمک به همدیگر (قایق بازی)
play_arrow
مجموعه اوقاف در سیما/ چالش؛ 10.کمک به همدیگر (قایق بازی)
مجموعه اوقاف در سیما/ چالش؛ 9.وقف کردن (نهال کاری)
play_arrow
مجموعه اوقاف در سیما/ چالش؛ 9.وقف کردن (نهال کاری)
مجموعه اوقاف در سیما/ چالش؛ 8.کار را تمام کنیم (پازل بازی)
play_arrow
مجموعه اوقاف در سیما/ چالش؛ 8.کار را تمام کنیم (پازل بازی)
مجموعه اوقاف در سیما/ چالش؛ 7.برنده شدن باهم (صندلی بازی)
play_arrow
مجموعه اوقاف در سیما/ چالش؛ 7.برنده شدن باهم (صندلی بازی)
مجموعه اوقاف در سیما/ چالش؛ 6.برطرف کردن موانع (بازی خوراک خوری)
play_arrow
مجموعه اوقاف در سیما/ چالش؛ 6.برطرف کردن موانع (بازی خوراک خوری)
مجموعه اوقاف در سیما/ چالش؛ 5.تقسیم دارایی (بازی خوراک خوری)
play_arrow
مجموعه اوقاف در سیما/ چالش؛ 5.تقسیم دارایی (بازی خوراک خوری)
مجموعه اوقاف در سیما/ چالش؛ 4.جواب خوبی و بدی (بازی خوب و بد)
play_arrow
مجموعه اوقاف در سیما/ چالش؛ 4.جواب خوبی و بدی (بازی خوب و بد)
مجموعه اوقاف در سیما/ چالش؛ 3.همکاری با دقت (تمیزبازی)
play_arrow
مجموعه اوقاف در سیما/ چالش؛ 3.همکاری با دقت (تمیزبازی)
مجموعه اوقاف در سیما/ چالش؛ 2.مشارکت در کمک رسانی (نقاشی)
play_arrow
مجموعه اوقاف در سیما/ چالش؛ 2.مشارکت در کمک رسانی (نقاشی)
مجموعه اوقاف در سیما/ چالش؛ 1.کمک پنهانی (گل یا پوچ)
play_arrow
مجموعه اوقاف در سیما/ چالش؛ 1.کمک پنهانی (گل یا پوچ)
مجموعه اوقاف در سیما/ آقا معلم؛ 6.وقف کمک بدون منت
play_arrow
مجموعه اوقاف در سیما/ آقا معلم؛ 6.وقف کمک بدون منت
مجموعه اوقاف در سیما/ آقا معلم؛ 5.وقف کار خوب ماندگار
play_arrow
مجموعه اوقاف در سیما/ آقا معلم؛ 5.وقف کار خوب ماندگار
مجموعه اوقاف در سیما/ آقا معلم؛ 4.خودمان را جای نیازمند بگذاریم
play_arrow
مجموعه اوقاف در سیما/ آقا معلم؛ 4.خودمان را جای نیازمند بگذاریم
همه چیز راجع به ذکر یونسیه
همه چیز راجع به ذکر یونسیه
مجموعه اوقاف در سیما/ آقا معلم؛ 3.فداکاری در وقف کردن
play_arrow
مجموعه اوقاف در سیما/ آقا معلم؛ 3.فداکاری در وقف کردن