سيزده 59
خلاصه داستان:
سيد جلال برومند، در سال هاي ابتدايي جنگ و در جريان يك نبرد خونين، زخمي مي شود و به كما مي رود. او پس از نزديك به سه دهه همچنان به خواست دخترش باران (دريا آشوري)، با كمك دستگاه هاي پزشكي نفس مي كشد و به حيات خود ادامه مي دهد. پروفسور پرنيان (جمشيد مشايخي)، پزشك درمانگر جلال، مي خواهد باران را راضي كند كه ديگر پس از اين همه سال به جداكردن دستگاه ها از پدرش رضايت دهد. اما در نهايت شگفتي همگان، جلال به هوش مي آيد. اكنون مشكل اين است كه نبايد به جلال شوك روحي وارد شود به همين دليل بايد جوري صحنه سازي كنند كه او گمان كند تنها چند ماه در كما به سر برده است. بهرام (صابر ابر) كه عاشق دنياست، به همراه دوستش، جواد (حسين سليماني) كه در كار نصب آنتن هاي ماهواره است، نزد يك كارگردان سينما به نام شهرام شادي (سعيد ابراهيمي فر) مي رود و از او مي خواهد كه هدايت اين صحنه سازي را برعهده بگيرد. به پيشنهاد شهرام شادي، باران به دليل شباهت چهره با بهار، مادر مرحومش، بايد نقش او را براي جلال بازي كند. پس از باران، نوبت به محمد بنايي (مهران احمدي) كه اكنون معتاد شده و نيز جعفر (علي اوسيوند) مي رسد كه به بالاي بالين جلال بيايند و به گونه اي وانمود كنند كه هنوز دوران جنگ است. تا اين كه جلال، چهره خودش را در پشت قاشق غذاخوري مي بيند و به واقعيت پي مي برد. او از غفلت پرسنل بيمارستان و نيز بهرام كه به خواب رفته، استفاده مي كند و قدم به داخل شهر تهران مي گذارد كه اكنون چهره اي دگرگون شده نسبت به سال هاي ابتدايي جنگ دارد. جلال به محله خود و سپس به قهوه خانه اي مي رود كه محمد و جعفر آن را مي گردانند و به شهر تهران مشرف است. نگراني از ناپديد شدن جلال و كوشش براي يافتن او، تمام همرزمان جلال را بار ديگر دور هم گرد مي آورد، از محمد و جعفر گرفته تا صابر (فرهاد اصلاني) و تقي متقي، صاحب يك كارخانه مواد غذايي كه پسرش (امير) نيز دل بسته دنياست و خود او نيز در اين مدت مي ترسيده با جلال روبه رو شود. حتي فردي كه پهلوان صدايش مي كنند و زماني در گروهان جلال حضور داشته، همراه با عمو فرامرز (يك مار كه همنشين آنها در جنگ بوده) نيز نزد جلال مي آيد. از سويي باران، بهرام و جواد نيز سرمي رسند. جلال، مانند يك فرمانده جنگ، از اعضاي گروهانش سان مي بيند.
فيلمنامه نويس و كارگردان:سيد جلال برومند، در سال هاي ابتدايي جنگ و در جريان يك نبرد خونين، زخمي مي شود و به كما مي رود. او پس از نزديك به سه دهه همچنان به خواست دخترش باران (دريا آشوري)، با كمك دستگاه هاي پزشكي نفس مي كشد و به حيات خود ادامه مي دهد. پروفسور پرنيان (جمشيد مشايخي)، پزشك درمانگر جلال، مي خواهد باران را راضي كند كه ديگر پس از اين همه سال به جداكردن دستگاه ها از پدرش رضايت دهد. اما در نهايت شگفتي همگان، جلال به هوش مي آيد. اكنون مشكل اين است كه نبايد به جلال شوك روحي وارد شود به همين دليل بايد جوري صحنه سازي كنند كه او گمان كند تنها چند ماه در كما به سر برده است. بهرام (صابر ابر) كه عاشق دنياست، به همراه دوستش، جواد (حسين سليماني) كه در كار نصب آنتن هاي ماهواره است، نزد يك كارگردان سينما به نام شهرام شادي (سعيد ابراهيمي فر) مي رود و از او مي خواهد كه هدايت اين صحنه سازي را برعهده بگيرد. به پيشنهاد شهرام شادي، باران به دليل شباهت چهره با بهار، مادر مرحومش، بايد نقش او را براي جلال بازي كند. پس از باران، نوبت به محمد بنايي (مهران احمدي) كه اكنون معتاد شده و نيز جعفر (علي اوسيوند) مي رسد كه به بالاي بالين جلال بيايند و به گونه اي وانمود كنند كه هنوز دوران جنگ است. تا اين كه جلال، چهره خودش را در پشت قاشق غذاخوري مي بيند و به واقعيت پي مي برد. او از غفلت پرسنل بيمارستان و نيز بهرام كه به خواب رفته، استفاده مي كند و قدم به داخل شهر تهران مي گذارد كه اكنون چهره اي دگرگون شده نسبت به سال هاي ابتدايي جنگ دارد. جلال به محله خود و سپس به قهوه خانه اي مي رود كه محمد و جعفر آن را مي گردانند و به شهر تهران مشرف است. نگراني از ناپديد شدن جلال و كوشش براي يافتن او، تمام همرزمان جلال را بار ديگر دور هم گرد مي آورد، از محمد و جعفر گرفته تا صابر (فرهاد اصلاني) و تقي متقي، صاحب يك كارخانه مواد غذايي كه پسرش (امير) نيز دل بسته دنياست و خود او نيز در اين مدت مي ترسيده با جلال روبه رو شود. حتي فردي كه پهلوان صدايش مي كنند و زماني در گروهان جلال حضور داشته، همراه با عمو فرامرز (يك مار كه همنشين آنها در جنگ بوده) نيز نزد جلال مي آيد. از سويي باران، بهرام و جواد نيز سرمي رسند. جلال، مانند يك فرمانده جنگ، از اعضاي گروهانش سان مي بيند.
سامان سالور
مدير فيلمبرداري: مسعود سلامي
مدير صدابرداري: محمد شاهوردي
صداگذار: محمود موسوي نژاد
طراح صحنه و لباس: حسن روح پروري
طراح چهره پردازي: بابك اسكندري
تدوين: سهراب خسروي
موسيقي: علي كهن ديري
جلوه هاي ويژه ميداني: جواد شريفي راد
جلوه هاي ويژه رايانه اي: شهروز وظيفه شناس
بازيگران: پرويز پرستويي، دريا آشوري، جمشيد مشايخي، فرهاد اصلاني، صابر ابر، شاهرخ فروتنيان، عليرضا اوسيوند، مهران احمدي، افسانه چهره آزاد و سعيد ابراهيمي فر
تهيه كننده: جواد نوروزبيگي
ژانر
درباره فيلمنامه نويس اثر
خوبي هاي فيلمنامه
كاستي هاي فيلمنامه
شخصيت ها
ديالوگ ها
صحنه خوب فيلمنامه
صحنه ضعيف فيلمنامه
صحنه خوب اجرا شده از فيلمنامه
منبع: نشريه فيلم نگار شماره 105