ماهيگيري ياد بگير
مهارت حل مسئله
يکي از دلائل احساس ناتواني و درماندگي در برابر مسائل، بي توجهي به اين نکته ساده است که «مسئله» همان گونه که از نامش بر مي آيد، به معناي جستجو براي يافتن پاسخ براي يک «سؤال» است مشکل اينجاست که ما از کودکي ياد مي گيريم که دنبال جواب هاي حاضر و آماده باشم و حل المسائل ها شايد محبوب ترين کتاب ها نزد دانش آموزان باشند! آموزش و پرورش ما به جاي تقويت روحيه جستجوگري و لذت تحقيق و يافتن پاسخ براي سؤالات، کودکان و نوجوانان ما را درگير رقابت هاي بي معنا براي کسب نمره بالاتر مي کند و بنابراين شاگردي موفق به نظر مي رسد که نمرات بالاتري مي گيرد، حتي اگر ذره اي روح جستجوگري و خلاقيت در او وجود نداشته باشد. بي توجهي به ارزش مهارت حل مسأله سبب مي شود که بعدها کودکان امروز تبديل به نوجوان ها و جواناني مي شوند که در برابر کوچک ترين مسائل، دچار احساس درماندگي و ناتواني مي شوند و اين ضعف ها را پس پرده پرخاشگري، توقع، بي صبري و انواع و اقسام اختلالات رواني پنهان مي سازند.
اگر ياد نگيريم براي مسائل ساده زندگي، پاسخ هاي صحيح و کار آمد پيدا کنيم، همان ها را هم تبديل به مسائل دشوار مي کنيم و زير بار ناکامي و اندوه له مي شويم. اين مسائل و مشکلات زندگي نيستند که افراد را از پا در مي آورند، بلکه ناتواني آنهاست که موجب شکست و افسردگي شان مي شود. اگر نتوانيم مسائل ريز و درشت زندگي خود را حل کنيم، سلامت جسمي و رواني ما به شدت در معرض آسيب قرار مي گيرند.
افلاطون تعبير زيبايي دارد و مي گويد: « به من ماهي نده، ماهيگيري را يادم بده.» يکي از بدترين جناياتي که پدر و مادرها به نام محبت و توجه و مراقبت در حق فرزندانشان مرتکب مي شوند اين است که اجازه نمي دهند کودک با کمترين محروميتي مواجه شود و همواره « به جاي او» مسائلش را حل مي کنند. کودکي که نتواند بديهي ترين نيازهاي خود را مرتفع سازد و براي حل مسائل ساده زندگي، به ديگران متکي باشد، در بزرگسالي نيز نمي تواند دست از وابستگي هاي خطرناک بردار و در عين حال که پرتوقع و پرخاشگر است، از تصور آنکه ديگران نيازهايش را برآورده نسازند، به هراس مي افتد و تبديل به موجودي به شدت وابسته و در عين حال ناسپاس و خود شيفته مي شود که تحمل او نه تنها دشوار که غيرممکن است. نگاهي به اطراف خود بيندازيد تا يک کرور از اين آدم هاي دست و پا چلفتي و ناتوان و در عين حال متوقع، پرخاشگر، بي ادب را در سطوح مختلف جامعه ببينيد. اينها همان کساني هستند که يا يکسره از توجه و حمايت خانواده محروم بوده و به اين شکل از حل طبيعي و مناسب مسائل زندگي خود عاجز شده اند و يا پدر و مادر نزديکان، تمامي نيازهاي ريز و درشت آنها را برآورده ساخته و دنيا را برايش به صورت قلمرو پادشاهي درآورده اند بعد هم نظام غلط آموزش و پرورش، از او يک دستگاه ضبط صوت و تصوير ساخته که هر چه بيشتر و بهتر حفظ کند، ظاهراً نتيجه بهتري مي گيرد و اين که نور علي نور و حالا چه کسي جرأت دارد به عرض ايشان برساند که انسان بينوا و ناتواني است که حتي يک روز هم قدرت اداره خود را ندارد و اگر ديگراني نباشد که غذا جلويش بگذارند يا رخت و لباسش را بشويند، از گرسنگي و کثافت خواهد مرد!بياييد به فرزندانمان رحم کنيم و ازکودکي به آنان بياموزيم که احساسات سازنده و کارآموزي چون ابتکار، خلاقيت، حس همکاري، استقلال و.. را عملا ياد بگيرند و از ايجاد و تقويت احساسات مخربي چون رقابت همراه با حسادت، دروغ گويي ناشي از ترس و قبول شکست و وابستگي بگريزند. براي آموختن مهارت حل مسئله مي توان از دو راه مستقيم و غير مستقيم استفاده کرد. در روش مستقيم بايد براي فرد، هدف را روشن کرد تا در او انگيزه حل مسئله به چه اهداف و نتايجي خواهند رسيد و يا مثلاً به نوجوان فرصت معيني بدهند که رشته تحصيلي خود را انتخاب کند. در تمام مسائلي که در کلاس يا زندگي مطرح مي شوند، هدف آن است که کودک و نوجوان، با گردآوري اطلاعات لازمه قادر باشد تصميم گيري کند.
در روش غيرمستقيم، ذهن خود فرد را در زمينه ارائه پيشنهادات گوناگون، فعال مي کنيم. در اين راستا پدر و مادران و مدرسه بايد با شيوه هاي جديد آموزشي آشنا شوند و در تربيت فرزند و شاگرد خود نقش فعالي را به عهده بگيرند.
اگر فرد احساس کند، با انجام کاري، مؤثر واقع خواهد شد، براي حل مسائل انگيزه پيدا خواهد کرد. بايد از شيوه و غلطي که متأسفانه در آموزش و نيز تربيت ما رايج است، ديکته کردن و جزوه نويسي و نصحيت مستقيم، پرهيز کرد و شيوه هاي غيرمستقيم را به کار گرفت، مربي بايد شاگرد خود را براي يافتن پاسخ سؤالات، تشنه تر کند، نه آنکه با دادن ليوان آب هاي آماده، تفکر و خلاقيت را از آنان بگيرد.
منبع: ماهنامه شاهد جوان شماره 59