روشنفكران مقابل حكم ميرزا ايستادند

روحانيت شيعه در طول تاريخ ايران بارها قدرت و مقبوليت خود را در ميان مردم به رخ پادشاهان و اربابان استعمارگرشان كشيده است. هر جا كه مرجع شيعه احساس خطر كرده، به ميدان آمده و الحق كه مردم هم پشت سر ایشان، پاي دفاع از كيان مذهب خود ايستاده ‎اند. فتواي تحريم تنباكوي ميرزاي شيرازي يك نمونه از اين حضور مقتدرانه است، نمونه‌اي كه جمله‌هاي كوتاه و محكمش را بيشتر دانش ‎آموزان دبيرستاني حفظ كرده ‎اند: «اليوم استعمال توتون و تنباكو باي نحو كان در حكم مبارزه با امام زمان است...»
چهارشنبه، 17 خرداد 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
روشنفكران مقابل حكم ميرزا ايستادند

روشنفكران مقابل حكم ميرزا ايستادند
روشنفكران مقابل حكم ميرزا ايستادند


 

نویسنده :راحله شاکر




 
روحانيت شيعه در طول تاريخ ايران بارها قدرت و مقبوليت خود را در ميان مردم به رخ پادشاهان و اربابان استعمارگرشان كشيده است. هر جا كه مرجع شيعه احساس خطر كرده، به ميدان آمده و الحق كه مردم هم پشت سر ایشان، پاي دفاع از كيان مذهب خود ايستاده ‎اند. فتواي تحريم تنباكوي ميرزاي شيرازي يك نمونه از اين حضور مقتدرانه است، نمونه‌اي كه جمله‌هاي كوتاه و محكمش را بيشتر دانش ‎آموزان دبيرستاني حفظ كرده ‎اند: «اليوم استعمال توتون و تنباكو باي نحو كان در حكم مبارزه با امام زمان است...»

حسن حاجي حسيني محقق و پژوهشگر پژوهشگاه انديشه سياسي اسلام در گفت ‎وگو با پنجره از نهضت تنباكو و پس ‎لرزه‌هاي آن در دربار مي‌گويد.
 

چرا قاجار و شخص ناصرالدين شاه به سمت عقد قرارداد رفتند؟ واقعا اوضاع اقتصادي نابه ‎سامان بود يا دغدغه تجددخواهي ناصرالدين شاه كشور را تا امضاي چنين قراردادي پيش برد؟
 
نهضت تنباكو يكي از جنبش‌هاي اصيل ايران معاصر محسوب می ‎شود، كه از وجوه و ابعاد متفاوت قابل بررسي و مطالعه است. اين نهضت با گذشت چندين سال هنوز به ‎عنوان درس مهم تاريخ معاصر قابل توجه است. يكي از مسائلي كه به ‎عنوان زمينه ايجاد جنبش تحريم تنباكو قابل بررسي است، اوضاع نابه ‎سامان اقتصادي است و در کنار آن، تهي بودن خزانه، بدهي‌ به دولت‌هاي خارجي كه با استقراض‌هاي بي ‎دليل دولت به ‎وجود آمده بود، خرج دربار، مقرري‌هاي ماهانه زيادي كه به درباري‌ها مي‌دادند و از همه مهم ‎‎تر، نقش روشنفكران و فراماسون‌هاي وابسته در عقد قرارداد با كمپاني رژي از نکات درخور توجه در این زمینه است. همه اين ‎ها دست به دست هم داد كه قراردادي با شركت رژي بسته شود مبني بر اين‌كه اين شركت در مقابل پرداخت ثمن بسيار ناچيزي، تنباكوي توليد شده در سراسر ايران را براي خود ببرد.
شركت رژي چطور كارش رو شروع كرد؟
 
قرارداد محكم بسته مي‌شود و اين شركت در همه شهرهاي ايران و نه فقط در تهران يا مراكز ايالت‌ها و استان‌هاي آن روز، بلكه در خيلي از شهرها شعبه مي‌زند. دفتر باز مي‌كند و كارگر‌ها و كارمندهاي خودش را مستقر مي‌كند و با استفاده از كارگرهاي ايراني برداشت تنباكو را شروع مي‌كند و در عوض سود بسيار ناچيزي به كشاورزها پرداخت مي‌كند. كشاورزها هم مجاز نبودند به ساير تجار و خريداراني كه حاضر شدند به قيمت بالاتر محصول آن ‎ها را بخرند، تنباكو بفروشند، نه اين‌كه كسي خريدار نباشد، بلكه كشاورزها مجاز نبودند تنباكو را به غير از شركت رژي تحويل بدهند.
واكنش مردم چه بود؟
 
در مقابل نه مردم ساكت شدند و نه علما. در ايجاد جنبش تنباكو دو طيف را بسيار مؤثر مي‌دانيم؛ روحانيت و مردم. رهبري جنبش مبتني بر اسناد مهم تاريخي با علماي تراز اول و مراجع عظام تقليد بود. چه علمايي كه در سامراي آن روز مستقر بودند و چه علمايي كه در تهران يا اصفهان حضور داشتند. داخل پرانتز نكته‌اي مي‌گويم كه به صورت جدي قابل بررسي است و آن اين كه قبل از تحريم تنباكو از سوي ميرزاي شيرازي و به ‎طور كلي از سوي علماي اصفهان و به ‎ويژه مرحوم آقا نجفي اصفهاني و برادرش، كالاها و به قول خودشان امتعه خارجي نظير قند، پارچه و... تحريم شد و مردم به ‎ويژه در اصفهان به ‎صورت جدي مراعات كردند و كالاهاي خارجي را حتي ‎الامكان نخريدند. اين حركت‌ها و پيروي مردم از علما، در مسائل معيشتي هم تجربه شده بود و مردم امتحان خوبي پس داده بودند. اين جنبش را بايد از وجوه مختلفي بررسي كنيم. يك بعدش استعمارستيزي و استكبارشكني اين نهضت است، یک بعد هم اطاعت مردم از ولايت فقيه و بعد ديگر قوه محركه و جنبش ‎گرايي مكتب اسلام است که در اين‌جا درايت و تيزبيني علما ديده مي‌شود.
ميرزاي شيرازي كه در ايران نبود؛ چطور با خبر شد و حكم تحريم تنباكو را صادر كرد؟
 
علماي زيادي مثل مرحوم شيخ فضل ‎ا... و ديگران در تهران و ساير بلاد به مرحوم ميرزاي شيرازي كه بعد از شيخ انصاري به مرجعيت عامه رسيده بود، نامه نوشتند كه خريد مقداری تنباكو وجه حيثيتي و سياسي پيدا كرده و نه تنها اقتصاد ايران را ضربه مي‌زند، بلكه آبروي اسلام و ايران را به خطر انداخته است. يعني تنباكو وجه ‎المصالحه دولت و استعمار براي ريختن آبرو و حيثيت اسلام و ايران شده بود. اين مسئله براي ميرزاي شيرازي مسجل مي‌شود و از آن‌جا كه شخصيت بسيار تيزبين و بافراستي بود، اين مسئله را پيگيري مي‌كند. در يكي از كتاب‌هاي تاريخي درباره سياستمداربودن او مطلبي آمده، به اين ترتيب كه علما جمع مي‌شوند و مي‌خواهند مرجع تقليد انتخاب كنند. در آن مجلس تعداد زيادي جمع بودند. هر يك از علما خودش را به يك شكل و يك عبارت از كانديداتوري خارج مي‌كند. يكي مي‌گويد من ممكن است از نظر فقه و اصول قوي باشم ولي درايت آن ‎چناني ندارم، يكي مي‌گويد من پيرم و... بالاخره جمع به اين نتيجه مي‌رسند كه بروند سراغ ميرزاي شيرازي؛ در حالي كه ميرزاي شيرازي نه در آن جلسه حضور داشت و نه در تراز آن ‎ها بود. به او مي‌گويند جمع ما به اين نتيجه رسيده كه بايد شما بعد از شيخ انصاري مرجعيت عامه و علي ‎الاطلاق شيعه باشيد. ايشان بسيار نگران و ناراحت مي‌شود كه چگونه من مي‌خواهم اين مسئوليت و رسالت سنگين را به عهده بگيرم. به هر حال با اصرار علما ايشان قبول مي‌كنند و بعدا هم نشان دادند كه واقعا سياستمدار بودند و اهل مديريت. آن هم مديريت به ‎معناي دقيق فقهي از باب ولايت فقيهي كه ايشان داشتند.
علماي ديگر در اين حركت چه نقشي داشتند؟ چطور با ميرزاي شيرازي همراهي كردند؟
 
روحانيت قم، تهران و اصفهان در صدور حكم بسيار دخالت داشتند. مدام با ميرزاي شيرازي مراوده داشتند كه شما هرچه سريع‌تر بايد حركتي انجام دهيد. جالب است اين قطعه تاريخي را براي ‎تان بگويم: مرحوم ميرزاي شيرازي هر هفته در قم جلسه‌اي داشته با شاگردان و همفكران خودش و هربار در حوزه سياسي يك موضوع را طرح مي‌كردند و جمع ‎بندي مي‌كردند. يكي از شاگردان ‎شان مي‌گويند مدتي بود در اين جلسه اين بحث را مطرح می كردند كه آبروي اسلام و ايران خدشه ‎دار شده و دليلش هم مسئله تنباكوست، اما ميرزا اقدامي نمي‌كرد. يك شب من به تنهايي رفتم خدمت مرحوم شيرازي در حالي كه هيچ يك از شاگردان نبود، از ايشان معذرت ‎خواهي كردم و گفتم مطلبي كه مي‌خواهم بگويم ممكن است تند باشد. ايشان با بزرگواري فرمود: شما راحت باشيد و مطلب ‎تان را بگوييد. من هم به ميرزاي شيرازي گفتم آيا از جان خودت مي‌ترسي كه در صدور حكم تعلل مي‌كني؟ يا دليل ديگري دارد؟ ميرزا در پاسخ گفت: برو در اتاق پشتي صندوقچه‌اي هست؛ آن را به اين‌جا بياور. صندوقچه را آوردم. باز كه كردم، ديدم قطعه كاغذي هست كه همان فتوا و حكم معروف ميرزاي شيرازي در آن نوشته شده است. ميرزا گفت اين حكم را مدتي است كه صادر كرده ام؛ فقط منتظر زمينه‌اي هستم كه آن را منتشر كنم. به هرحال اين حكم منتشر مي‌شود و جالب اين ‎جاست كه با نبود امكانات در آن زمان، ظرف يك نصفه روز حكم در سراسر كشور توزيع و پخش مي‌شود.
واكنش اوليه دربار چه بود؟ مسلما از صدور يك ‎باره چنين حكمي خيلي شوكه شدند.
 
بله، دربار خيلي شاكي شد. اول سعي كرد با شانتاژ خبري و اعلام جعلي بودن حكم، علما را از صحنه خارج كند، اما علما به ‎سرعت دست به كار شدند و با نجف تماس گرفتند و اعلام كردند كه حكم جعلي نيست و از جانب ميرزاي شيرازي صادر شده است؛ دربار هم خلع سلاح شد. به ‎قدري اين حكم نفوذ داشت كه به دربار ناصرالدين شاه هم رسيد و آن ماجراي معروف قليان كشيدن در دربار كه حتما شنيده ‎ايد. حكم ميرزا نافذ شد، همه مردم خوشحال شدند و شركت رژي مجبور شد دفاترش را از سراسر كشور جمع كند و البته غرامت سنگيني هم از قجرها دريافت كرد.
سيد جمال اسدآبادي كجاي اين قضيه است؟ برخي مي‌گويند او هم در صدور حكم تحريم تنباكو نقش داشته...
 
متأسفانه امروزه ما با اين مسئله دست به گريبان هستيم كه برخي خيال مي‌كنند با بافته‌هاي غيراصيل تاريخي مي‌توانند نكات و شخصيت ‎هايي را كه مدنظر دارند در تاريخ جابيندازند. اصرار دارند كه بگويند سيد جمال اسدآبادي در صدور فتواي تنباكو دخالت داشته، در حالي ‎كه اين ‎طور نبود. ميرزاي شيرازي رابطه گرمي با سيد جمال نداشت و اين فتوا با همراهي علماي تهران، ميرزاي آشتياني و شيخ فضل ‎ا... نوري صادر شد.
به ‎جز دربار، گروه‌هاي ديگري هم مقابل اين حكم قرار گرفتند؟
 
متأسفانه كساني بودند كه يا وابستگي حزبي و سياسي به فراماسون‌ها داشتند يا وابستگي فكري. اين ‎ها در سنگ ‎اندازي نسبت به اين حكم بي ‎تأثير نبودند. امروزه هم انقلاب اسلامي ما با روشنفكران وابسته درگير است؛ حتي روشنفكراني با عبا و عمامه. مرحوم شيخ حسن كربلايي كه از شاگردان و نزديكان ميرزاي شيرازي بوده در كتابش بدون اين‌كه اسم بياورد از برخي هم ‎لباس‌هاي خودش بسيار گلايه مي‌كند كه چگونه اين ‎ها در شكستن ابهت مرجعيت دخالت داشتند. مي‌گويند احترام امامزاده را، متولي ‎اش بايد نگه دارد، آن ‎ها نگه نداشتند. او مي‌نويسد به برخي از عمامه به سرها پول مي‌دادند براي اين‌كه بروند روي منبر قليان بكشند و حرمت فتواي ميرزا را بشكنند، ولي موفق نشدند. البته در مقابل، ميرزاي آشتياني را داريم كه در تهران بسيار با نفوذ بود؛ مجتهد عظيم ‎الشان پايتخت بود. ناصرالدين شاه به ميرزاي آشتياني خيلي التماس كرد كه اگر ممكن است شما فتوا به حلال بودن تنباكو بدهيد؟ ميرزاي آشتياني مي‌فرمايد: «همان كسي كه حكم تحريم را داده بايد خودش حكم به حليت بدهد چون ولايت عامه با اوست.» همان ‎طور كه اشاره كردم، اين حركت ميرزاي شيرازي از باب ولايت بود، يعني همان چيزي كه ما به نام ولايت فقيه آن را مي‌شناسيم.
بعد از صدور حكم ميرزا و حمايت مردم چه اتفاقي افتاد؟
 
بعد از صدور فتوا وقتي كمپاني رژي مجبور شد تشكيلات خودش را از كشور جمع كند به ميرزا گفتند خب الحمدلله مشكل حل شد. ميرزا گريه كرد. اطرافيان دليلش را پرسيدند. او فرمود از اين به بعد استعمار تمام همت و تلاش خود را بر اين مي‌گذارد كه ابهت روحانيت را بشكند و حقيقتا ما در سال ‎هاي بعد نشانه‌هاي اين تلاش را ديديم. عاقبت حكم ميرزا شكست استبداد و استعمار بود. در پايان اين نهضت، قضيه به اين شكل خاتمه پيدا كرد كه علماي تهران مثل شيخ فضل ‎ا... به ميرزا نامه نوشتند و اعلام كردند خطري كه بود، رفع شد و صدور حكم به حليت تنباكو بلامانع است. و به اين ترتيب، حكم اجازه استعمال تنباكو صادر شد. در اين قضيه، اتفاقي كه افتاد اين بود كه هم استبداد داخلي فهميد با چه كساني طرف است و هم استعمار خارجي
منبع: نشریه پنجره شماره 42



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط