فيلم نامه نويسي براي سيماي مستند بخش دوم(قسمت ششم)
پژوهش و شخصيت
پژوهش روشمند و مقدم بر فيلم برداري
به دليل وجود روش آزادانه و آسان ياب فيلم ها و مواد خبري در آرشيو برخي تلويزيون هاي دنيا و فيلم خانه هاست که دکتر حميد نفيسي در سال 1984 توانست کتاب IRAN Media index را گردآوري و منتشر سازد. البته پيشينه تحقيق ممکن است محقق را با انبوهي از تعارض ها، رو به رو کند. فيلم هاي توليد شده بسياري را در خارج از ايران مي توان يافت که از نظر نوع برخورد، اشخاص و نظرگاه با فيلم هاي توليد شده در ايران تفاوت هاي ماهوي دارند. البته تفاوت و داده هاي مختلف در هر پژوهش مي تواند سرچشمه شکل هاي تازه در فيلمنامه شود، براي نمونه:
خط باريک ابي(1)(ارول موريس/1988)يک نمونه کلاسيک است؛ يک فيلم چند رگه، متشکل از سه شيوه مستند- نمايشي(2)، تعاملي(3) و انعکاسي(4). موريس با اشخاصي مصاحبه مي کند که درگير پيگرد مسئله حقوقي مردي هستند که به قتل يک پليس در دالاس(واقع در تگزاس) متهم است. فيلم، چندين بار صحنه قتل را نمايش مي دهد و هر بار، صحنه جديدي مي چيند تا مشاهدات بسيار مختلف شاهد منحصر به فرد و سايرين از جمله افسران مأمور تحقيق، وکلاي مدافع و مظنون را با هديگر تطبيق دهد.
منافات آشکار توصيف از يک رخداد، امر دادرسي را مورد شک قرار مي دهد. فيلم، يکي از چندين عاملي بود که سبب شد دعوا مورد تجديد نظر قرار گيرد و سرانجام رأي دادگاه درباره متهم، دگرگون شد(5).
بنابراين فقط در صورتي که پيشينه تحقيق نتواند پاسخ مقتضي و قانع کننده براي سؤال هاي پژوهش فراهم آورد و ضرورت پاسخ و يا کشف همچنان وجود داشته باشد، يک پژوهش نوآورانه را شايسته سرمايه گذاري خواهد ساخت.
در برخي موارد ممکن است اساساً پيشينه تحقيق وجود نداشته باشد. چنان که درباره يزيديان يا شيطان پرستان و مشاهير آنها، تا آنجا که مي دانم هيچ منبع بصري در ايران وجود نداشت و ناصر نادري نخستين فيلم سازي است که به جست و جوي آنان- در خارج از ايران- پرداخت و يا در مورد صابئين و معتقدان به حضرت يحيي تعميد دهنده جز عکس هايي اندک موجود نبود.(6) کار عباس تحويلداري به نام قوم از ياد رفته، يک پژوهش بصري در انسان شناسي است و يا هم او در فيلم خلوت از چهار نفر دراويش قادري شاخه کسنزان کردستان ايران فيلم گرفته است که به قصد چله نشيني از ديوان دره و روستاهاي اطراف به روستايي به نام طينال مي آيند و به ذکر و رياضت مي پردازند.(7) در دو فيلم کفار و تباکي(هر دو ساخته بهمن کيارستمي) با دو فرهنگ رو به رو هستيم. که لايه هاي آن از طريق اشخاص فرهنگي(در اينجا شخصيت هايي که بر اساس آموزه هاي فرهنگ عمل مي کنند)شناخته مي شود و به عبارتي فرهنگ، جدا و مستقل از اعمال آنها وجود دارد.
اهتمام نظري يا کشف جوهره واقعيت
شخصيت بسيار پرتناقضي دارد، دچار ترديد دروني است، به خودکشي گرايش دارد، ولي در عين حال نمي خواهد بميرد. وقتي در بين خرس هاست، احساس مي کنيد که يک جنگجوي شکست ناپذير است. حس مي کند که مأموريت دارد از خرس هاي گريزلي محافظت کند. از يک طرف بسيار احساساتي و از طرف ديگر بسيار خشن است. ترسناک و در عين حال جذاب است... مي شود گفت تيموتي تردول واجد همه ويژگي هايي است که در سرشت بشر، نهادينه شده اند. او نگاه سانتي مانتال و رمانتيکي نسبت به طبيعت و خرس هاي گريزلي دارد. به نظر من اين يک ديدگاه والت ديسني مآبانه است. نظر من با تردول فرق دارد. به نظر من طبيعت اصلاً رمانتيک نيست. به نظر من طبيعت خشن و تهديد کننده است و دنيا يک مجموعه هماهنگ و منظم نيست، بلکه مجموعه اي است آشفته و مشوش و دلهره آور.(8)
هدف فيلم فهم و همدردي ساخته مارسل افولس زير سؤال بردن اين باور فرانسويان است که دوست دارند خود را به نهضت مقاومت ملي وابسته بدانند و نه به همکاري با قواي اشغالگر. آني يس واردا در فيلم ديوار- ديوارها ضمن نمايش ديوار نگاره هاي شهر لس آنجلس مي گويد: «ديوار نگاره يعني من هستم. پس نشاني از خود مي گذارم که اشاره به من دارد.»
مورد پژوهي
2ـ چه عملي انجام مي دهد و انگيزه او براي آن عمل چيست؟ (10)
3ـ امکان دسترسي به فرد، چگونه است؟ آيا مشاهده از نزديک و مستقيم صورت مي گيرد يا از طريق اسناد؟ در دو فيلم ون گوگ و پل گوگن، تأکيد بر چشم نقاش ها در آثارشان، نگاه آنها به جهان را نمايندگي مي کند. چگونه مي توان به تجربه شهودي فرد پي برد؟ تجربه اي کاملاً شخصي که براي مثال در مورد ابن سينا رساله الطير را به دنبال داشت.
4ـ آيا شخصيت از زبان خودش، توصيف مي شود و اين توصيف، وجهي تاريخي دارد يا موضوعي؟ پيشنهاد تحقيق چيست؟ داستان چگونه نقل مي شود؟
5ـ بر اساس هدف فيلم: شخصيت توصيف، تجليل يا نقد مي شود؟
6ـ آيا با شخص گمنامي رو به رو هستيم يا با يک شخصيت شناخته شده؟ بنابراين شخصيت در کجا معرفي مي شود؟ آيا در جريان کار و هنرش، شناخته مي شود؟ يافته هاي يک فيلسوف از طريق گفت و گو با يک روحاني و فقيد بهتر شناخته مي شود يا يک کارشناس همکار؟
7ـ هيچ فردي منتزع از محيط خودش نيست(11) يک نوازنده مثل استاد احمد عبادي، با نوآوري هايش در نواختن سه تار شناخته مي شود. آن مرحوم فرزند ميرزا عبدالله و آخرين بازمانده يک خانواده هنرمند بود. بنابراين شخصيت را در فرهنگ، زبان، دوره تاريخي، مکان و شغلش مي شناسيم. آيا استاد فلسفه، مرحوم علامه سيد جلال الدين آشتياني که ملاصدراي معاصر مي ناميدندش را چگونه مي توان درون فرهنگ اسلامي شناخت، او را حامل بيش از هزار سال سنت معرفي کرد و نگاهش به جهان معاصر را از ياد نبرد؟
8ـ چه تفاوتي بين شخصيت آن طور که هست و عملکردي که جامعه يا بخش هايي از جامعه از فرد مي طلبيد وجود دارد؟
9ـ آيا دست نوشته، عکس، فيلم يا ويديو از شخص، وجود دارد؟ فيلم هاي خانوادگي منبع مناسبي براي اين منظور هستند. واحدهاي خبر در تلويزيون ها، معمولاً آرشيوي از نماها دارند. در صورتي که اگر چنين ذخيره هاي قابل دسترسي(Stock Shot) حتي در بخش خصوصي به وجود بيايد، جدا از منافع اقتصادي، به پژوهشگران سينمايي، بسيار ياري خواهد رساند. البته همان طور که پيش از اين گفته شد، استفاده از امکانات فيلم خانه اي مستلزم ظرافت ويژه است.
10ـ براي فيلمنامه نويس و مستند ساز، جذاب است بداند که خلق اثر هنري را در کدام شرايط به بهترين شکل ممکن مي توان مشاهده کرد. معماي پيکاسو(هانري ژرژ کلوزو) نمونه اي اعلاست.
تا پيش از سال 1955 تمام فيلم هايي که اثر يا آثار يک نقاش را به عنوان مضمون دستمايه قرار مي دادند، فقط به دنبال کشف و بررسي شخصيت و تکنيک هنرمند بر مبناي تابلوي به اتمام رسيده او بودند. کلوزو و پيکاسو، نخستين هنرمنداني بودند که به فکر افتادند تا از هنرمند نقاش همين کار و تولد آرام آرام و دشوار اثرش فيلم برداري کنند. پيدايش اين فيلم هم حاصل مساعدت شرايط و اوضاع و احوال بود. پيکاسو و کلوزو پس از بيست سال رفاقت خواستند تا فيلمي را به اتفاق بسازند. اين فکر زماني به ذهنشان خطور کرد که پيکاسو مرکب هاي مخصوص را دريافت کرد که دانشجويان آمريکايي برايش فرستاده بودند. مرکب ها خاصيت عجيبي داشتند، بدون دويدن و پخش شدن از سطح کاغذ به پشت آن نفوذ مي کردند وبدين ترتيب خطوط نقاشي شده بر صحنه را دقيقاً از پشت صحنه، مي شد ديد. کلوزو به اين فکر افتاد که از پشت تابلو فيلم برداري کند و بدين ترتيب تماشاگر، شاهد زايش اثر هنري به واسطه بوم شفاف است.... پيکاسو با رنگ و روغن مشغول شد، فن سينما هم مي بايست اصلاح مي شد. کلوزو دوربين را پشت سر پيکاسو جاي داد و طي فواصل که دچار غليان آفرينش مي شد از او فيلم برداري کرد. براي پخش رنگ روغن، کلوزو نيز رنگ را وارد تصاوير فيلم برداري مي کند.(12)
در فيلم هلندي موقعيت کارل اپل، يک نقاش را در شرايط خلاقيتش شاهديم که رنگ را با عصبانيت بر بوم مي زند. موقعيت کارل اپل، حاصل زندگي در شهري مدرن و پرهياهوست.
11ـ در موارد حساس، گفت و گو را با عکس و تصويربرداري همراه مي سازيم. يک نمونه مي آورم؛ مجيد فدايي که علاقه مند بود فيلمي درباره ستاره فيلم دختر لر- خانم روح انگيز- بسازد، او را يافته با خانواده اش و خود وي به توافق رسيد. اما در فاصله آشنايي تا يک سال بعد که براي فيلم برداري آماده مي شد، متأسفانه روح انگيز سامي نژاد سکته کرده بود. مجيد فدايي چند عکس در بستر بيماري از او گرفت. همين 5 يا 6 عکس به عنوان آخرين اسناد بصري از چهره ستاره نخستين فيلم ناطق ايراني ارائه مي شوند که در خور توجه است.(13)
12ـ آيا قرار است در زندگي فرد اتفاق قابل پيش بيني اي رخ دهد؟ جايزه اي بگيرد، به خواستگاري مي رود؟ سالگرد ازدواج يا تولدش جشن گرفته مي شود؟ آيا مثل آرزو در فيلم روزگار ما(رخشان بني اعتماد) در انتخابات رياست جمهوري شرکت کرده، در شهر به دنبال خانه مي گردد و با مشکل رو به روست. يا مانند جلاد جزيره فيجي(سعيد منافي) براي اعدام به زندان مي رود؟ در فيلم آخرين باران سال(منوچهر مشيري) تعدادي از همکاران استاد محمد حسن گنجي به خانه استاد آمده اند تا به او اطلاع بدهند که در رشته هواشناسي، به عنوان دانشمند جهان انتخاب شده است. در فيلم پرنيان(ارد عطارپور) کشف شباهت بين يافته هاي علمي يک باستان شناس با زندگي خانوادگي اش فيلم را داراي استحکام ساختاري شگفت آوري کرده است.
13ـ تصوير فرد از خودش چيست؟ آيا خود را از ديد ديگران تعريف مي کند؟ آيا خودش را در حرفه اش مي بيند؟ ترجيح مي دهد در چه فضايي از او فيلم برداري شود؟ (فضاي مسلط در چشمي که مي شنود ساخته احمد فاروقي قاجار، گپي کافه اي با دوستان و نيمه شب بازگشت به خانه و خلق اثري مدرنيستي است.)
پي نوشت ها :
1.Thin blue line
2.drama documentary
3.interactive
4.Reflexive
5. همان 3
6. اين عکس ها توسط حسين مهيمني گرفته شده بود و صابئين با غسل کنندگان را در لباس هاي رنگينشان در حاشيه کارون، نشان مي داد.
7. فيلم 80 دقيقه اي خلوت کار جديد عباس تحويلداري، به نقل از خبرنامه داخلي انجمن تهيه کنندگان سينماي مستند ايران، مهر و آبان 1384
8. روزنامه شرق،11 آبان 1384
9. روند فيلمنامه نويسي، رابرت برمن ترجمه عباس اکبري، انتشارات برگ 1376(شخصيت سه بعدي)
10. چگونه فيلمنامه را بازنويسي کنيم، ليندا سيگر، ترجمه عباس اکبري، ص 166
11. روش هاي تحقيق در علوم اجتماعي، سلتينر و ديگران، ترجمه خسرو مهندسي، ص 51
12. به نقل از کاتالوگ چشم انداز سينماي مستند فرانسه در ايران، خرداد 1379
13. در ابتداي فيلم به ياد اولين بازيگر زن سينماي ايران، روح انگيز سامي نژاد، صداي وي را مي شنويم که درباره خانواده مذهبي اش صحبت مي کند.