شيعه و منزلت ويژه اهل بيت پيامبراكرم (ص) در تفسير قرآن(1)
نويسنده: دكتر علي اكبر بابايي
استاديار پژوهشگاه حوزه و دانشگاه
استاديار پژوهشگاه حوزه و دانشگاه
چكيده
كليدواژه ها: اهل بيت، شيعه، منزلت تفسيري، علم كامل قرآن، راسخان در علم.
مقدمه
در عرف نيز اهل بيت هر شخصي، خانواده (زن و فرزندان) اوست و گاهي به معناي خاندان و خويشاوندان او نيز به كار مي رود؛ اما در مورد پيامبر صلي الله عليه و آله چون بيت آن حضرت محل نزول وحي و بيت نبوت نيز بوده است، كلمه اهل بيت دو كاربرد دارد: گاهي اهل بيت پيامبر گفته مي شود و از بيت، محل سكونت آن حضرت اراده مي شود و ويژگي محل نزول وحي و خانه نبوت بودن آن لحاظ نمي شود. در اين صورت، كلمه اهل بيت در مورد آن حضرت نيز به همان معنايي است كه در مورد ديگران به كار مي رود؛ يعني به معناي خانواده و كساني است كه در خانه آن حضرت با آن حضرت زندگي مي كنند و يا به معناي خويشاوندان آن حضرت است و اينكه بعضي اهل بيت پيامبر صلي الله عليه و آله را به همسران، دختران و داماد او علي عليه السلام معنا كرده اند (ابن سيده، 1377ق، ج4، ص 256/ ابن منظور، 1408ق، ج1، ص 253)، طبق اين معناست؛ ولي گاهي اهل بيت پيامبر با لحاظ ويژگي محل نزول وحي و خانه نبوت بودن بيت آن حضرت به كار مي رود و در اين صورت، به معناي خانواده، ساكنان خانه يا مطلق خويشان آن حضرت نيست، بلكه منظور، افرادي است كه از نظر علمي و عملي و صفات انساني و كمالات معنوي، شايسته بيت آن حضرت با لحاظ محل نزول وحي و خانه نبوت بودن آن باشند. شاهد اين كاربرد، روايات فراواني در كتاب هاي شيعه و اهل تسنن است كه خبر مي دهند پيامبراكرم صلي الله عليه و آله بارها علي، فاطمه، حسن و حسين عليهم السلام را فرا خواندند و پوششي بر آنها افكندند و فرمودند: «اينان اهل بيت من اند» (ابويعلي، 1410ق، ج12، ص 313، ح6888/ ترمذي، 1403ق، ج5، صص 31، 328 و 361، كتاب المناقب، باب 61، ح 3871/ ابن حنبل، [بي تا]، ج4، ص 107 و ج6، ص 304/ ابن اثير، 1400ق، ج10، ص 100-101، ح6689 و 6690/ طبري، 1415ق، ج22،ص 10-12/ طبراني، [بي تا]، ج3، ص 53-55، ح2664، 2665، 2666، 2668، 2669 و ج9، ص 26؛ ج22، ص 66 و ج23، ص 333، 335 و 336، ح779 و 780/ ابن عساكر، 1415ق، ج13، ص 204(ترجمه الحسن بن علي عليه السلام)، ج14، صص 139، 143 و 144، ح3443 و 3454/ ابن ابي شيبه، 1409ق، ج7، ص 501/ حاكم نيشابوري، [بي تا]، ج2، ص 416 و ج3، صص 108 و 147/ ابن كثير، 1415ق، ج3، ص 493/ قرطبي، 1405، ج14، ص 183 و بسياري از كتب ديگر). ذيل بخشي از آن روايات با عبارت هاي مختلف آمده است برخي از همسران آن حضرت كه حاضر بوده اند، پرسيده اند آيا ما از اهل بيت شما نيستيم و حضرت به آنان جواب منفي داده است (براي نمونه ر.ك به: طبري، 1415ق، ج22، ص 11-12، ح21732، 21736 و 21739/ حاكم نيشابوري، [بي تا]، ج2، ص 416/ ابن عساكر، 1415ق، ج13، صص 203 و 206 و ج14، صص 141 و 145/ ابن كثير، 1415ق، ج3، ص 492-493/ سيوطي، 1421ق، ج5، ص 376-377/ جويني، 1398ق، ج1، ص 312-318). روشن است كه در اين روايات، حضرت در مقام معرفي اهل بيت خود در كاربرد دوم است؛ يعني مي خواسته است افرادي از خويشاوندان خود را كه از نظر علمي و عملي شايسته بيت نبوت اند به مردم بشناساند؛ زيرا اولاً افراد اهل بيت آن حضرت در كاربرد اول آشكار بوده و نيازي به معرفي نداشته اند؛ ثانياً معرفي به گونه اي است كه دلالت مي كند اهل بيت آن حضرت در آن زمان منحصر به چهار نفر نامبرده است و حال آنكه اهل بيت در كاربرد اول، شامل ديگران نيز مي شود؛ ثالثاً در كاربرد اول، همسران آن حضرت جزءاهل بيت آن حضرت اند، ولي در اين معرفي نه تنها همسران آن حضرت از اهل بيت وي به شمار نيامده اند بلكه در بسياري از اين روايات، اهل بيت بودن آنان نفي شده است؛ بنابراين كاربرد دوم براي اهل بيت پيامبر قطعي و انكار نشدني است.
در برخي روايات اهل تسنن و شيعه، نه نفر ديگر از خويشان پيامبر (علي بن الحسين، محمد بن علي، جعفر بن محمد، موسي بن جعفر، علي بن موسي، محمد بن علي، علي بن محمد و حسن بن علي حجة بن الحسن المهدي عليهم السلام) به آن چهار نفر افزوده شده است و در مجموع اهل بيت پيامبر عليهم السلام در روايات نقل شده از آن حضرت، سيزده نفر معرفي شده است (براي نمونه ر.ك به: جويني، 1398ق، ج1، ص 312-318/ نعماني، 1318ق، ص 32-35/صدوق، [بي تا]، ج1، ص 278/ حرعاملي، [بي تا]، ج1، ص 508-509).
از ملاحظه اين روايات در كنار روايات پيشين، معلوم مي شود نبي اكرم صلي الله عليه و آله در آن روايات، افراد موجود اهل بيت خود را معرفي كرده اند و در اين روايات كه نه نفر ديگر را بر آن چهار نفر افزوده اند، در مقام معرفي مطلق افراد اهل بيت خود - چه آنهايي كه در عصر پيامبر بوده اند و چه آنهايي كه بعداً به دنيا مي آيند - هستند.
در برخي روايات، اهل بيت پيامبر به دوازده نفر از سيزده نفر ياد شده، تعريف شده است و حضرت فاطمه عليهما السلام ذكر نشده است (خزّار قمي، 1401ق، ص 155-156/ مجلسي، 1403ق، ج36، ص 366). با توجه به اينكه اين دوازده نفر برحسب روايات فراواني كه در كتاب هاي شيعه و اهل تسنن آمده است، از جانب خداي متعال و به معرفي پيامبر به منصب امامت و سرپرستي امت و جانشيني رسول خدا صلي الله عليه و آله برگزيده شده اند (براي نمونه ر.ك به: صدوق، [بي تا]، ج1، صص 253، 256 و 278)/ بخاري، 1406ق، ج8، ص 127/ نيشابوري، [بي تا]، ج6، ص 3-4/ ترمذي، [بي تا]، ج4، ص 501/ حاكم نيشابوري، [بي تا]، ج3، ص 618 و ج4، ص 501/ ابوداود، 1409ق، ج2، ص 508/ ابوحاتم، 1401ق، ج7، ص 241-242/ ابن حجر عسقلاني، 1416ق، ص 618/ حرعاملي، [بي تا]، ج1، ص 459-461)، معلوم مي شود در روايات اخير، نظر به افرادي از اهل بيت پيامبر است كه جانشين رسول خدا صلي الله عليه و آله در رهبري امت بوده، منصب امامت داشته اند و وجه ذكر نشدن حضرت فاطمه در اين روايات، امام نبودن و منصب زعامت نداشتن آن حضرت است، نه اينكه آن حضرت از اهل بيت پيامبر نباشند و به تعبير فني، روايات پيشين نص است كه حضرت فاطمه عليهما السلام نيز از اهل بيت پيامبر به معناي اصطلاحي پيامبر است و اين روايات اخير، حداكثر ظهور دارند كه آن حضرت از اهل بيت به اين معنا نيست و با توجه به نص روايات پيشين معلوم مي شود ظهور اين روايات نسبت به حضرت فاطمه عليهما السلام مراد نيست و وجه ذكر نشدن آن حضرت در اين روايات، چيز ديگري است، و با توجه به نصوص امامت، معلوم مي شود وجه آن، امام نبودن و منصب زعامت نداشتن آن حضرت است.بنابراين اهل بيت پيامبر به معناي اصطلاحي، در بسياري از روايات به چهار نفر و در بخشي از روايات به دوازده نفر و در شماري از روايات به سيزده نفر تعريف شده است. روايات چهار نفر به خصوص افرادي از اهل بيت كه در عصر رسول خدا بوده اند و روايات دوازده نفر به افرادي از آنان كه به منصب امامت و زعامت برگزيده شده اند و روايات سيزده نفر به مطلق افراد اهل بيت پيامبر عليهم السلام ناظر است و به اين صورت، بين روايات جمع مي شود (براي توضيح بيشتر ر.ك به: بابايي، 1386ش، ص 7-28)؛ اما در اين مقاله چون موضوع بحث، منزلت تفسيري افرادي از اهل بيت پيامبر عليهم السلام است كه به امامت و جانشيني رسول خدا صلي الله عليه و آله برگزيده شده اند، منظور از اهل بيت، همان دوازده نفري است كه در روايات اخير معرفي شده اند و مسئله اين مقاله نشان دادن مرتبه منزلت و جايگاه ايشان در تفسير قرآن است: آيا ايشان نيز مانند رسول خدا صلي الله عليه و آله مفسران برگزيده خدا و آگاه به همه معاني واقعي قرآن هستند يا خير؟ به اعتقاد شيعه - كه برگرفته از نصوص متواتر(1) و مستند به دلايل قطعي است - اين دوازده نفر از جانب خداي متعال براي جانشيني رسول خدا صلي الله عليه و آله برگزيده شده اند تا كارها و شئونات آن حضرت را جز وحي نبوت كه با رحلت آن حضرت پايان يافته است، عهده دار شوند و با توجه به اينكه رسول خدا صلي الله عليه و آله از جانب خداي متعال عهده دار تعليم و تبيين قرآن كريم بوده است (الجمعه:2/ النحل:44)روشن مي شود يكي از منزلت هايي كه از آن حضرت به اين دوازده نفر، يكي پس از ديگري منتقل شده، تعليم و تفسير قرآن است و بر اين اساس، شيعه معتقد است: اين دوازده نفر نيز بعد از رسول خدا صلي الله عليه و آله مانند آن حضرت، منزلت ويژه اي در تفسير قرآن داشته اند؛ مفسران برگزيده خدا، آگاه به همه معاني قرآن و در تفسير آيات، مصون از خطا بوده اند و هيچ كس جز آنان چنين منزلتي نداشته است؛ اما اهل تسنن چنين منزلتي براي آنان قائل نيستند و از ميان آن دوازده نفر فقط اميرالمؤمنين علي عليه السلام را از مفسران صحابي به شمار مي آورند و ساير آنان را حتي از مفسران از صحابي و تابعي نيز به شمار نياورده اند (ر.ك به: زركشي، [بي تا]، ج2، ص 157-159/ سيوطي، 1407ق، ج2، ص 1227-1235/ ذهبي، [بي تا]، ج1، صص 63-93 و 99- 127). اين مقاله براي اثبات حق بودن اعتقاد شيعه به منزلت تفسيري ويژه اهل بيت پيامبر عليهم السلام به شيوه اي جديد تهيه شده و مطالب آن در دو محور بيان مي شود:
1. مفسران برگزيده خدا
2. اختصاص علم كامل قرآن به اهل بيت پيامبر عليهم السلام.
1. مفسران برگزيده خدا
1-1. حكمت خدا و نصوص امامت
پي نوشت ها :
1.شيخ حرّ عاملي در اثبات الهداه، باب نهم، حدود 924 روايت از طريق شيعه و 278 روايت از طريق اهل تسنن با عنوان «نصوص عامه بر امامت ائمه عليهم السلام» جمع آوري كرده است كه در بسياري از آنها به وجود دوازده امام بعد از رسول خدا صلي الله عليه و آله، تصريح شده است؛ حتي نام و بعضي از خصوصيات آنان نيز ذكر گشته است(حرّ عاملي، [بي تا]، ج1، ص 443-735).