شيعه و منزلت ويژه اهل بيت پيامبراكرم (ص) در تفسير قرآن(1)

شيعه براي دوازده نفر از اهل بيت پيامبر عليهم السلام (دوازده امام معصوم بعد از ايشان) معتقد به منزلت تفسيري ويژه اي است و آنان را همانند رسول خدا صلي الله عليه و آله، مفسران برگزيده خدا، آگاه به همه معاني قرآن و
چهارشنبه، 24 خرداد 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
شيعه و منزلت ويژه اهل بيت پيامبراكرم (ص) در تفسير قرآن(1)

شيعه و منزلت ويژه اهل بيت پيامبراكرم (ص) در تفسير قرآن(1)
شيعه و منزلت ويژه اهل بيت پيامبراكرم (ص) در تفسير قرآن(1)


 

نويسنده: دكتر علي اكبر بابايي
استاديار پژوهشگاه حوزه و دانشگاه



 

چكيده
 

شيعه براي دوازده نفر از اهل بيت پيامبر عليهم السلام (دوازده امام معصوم بعد از ايشان) معتقد به منزلت تفسيري ويژه اي است و آنان را همانند رسول خدا صلي الله عليه و آله، مفسران برگزيده خدا، آگاه به همه معاني قرآن و مصون از خطا در فهم آن و علم كامل قرآن مي داند؛ ولي اهل تسنن چنين شناختي ندارند و از آن دوازده نفر، فقط اميرالمؤمنين علي عليه السلام را از مفسران صحابي به شمار مي آورند و ساير آنان را حتي از مفسران صحابي و تابعي نيز به شمار نياورده اند. اين مقاله مستندات اين اعتقاد شيعه را بيان مي كند و در آن براي اثبات اينكه اهل بيت پيامبر عليهم السلام مفسران برگزيده خدا بوده اند، به حكمت خدا و نصوص امامت، حديث ثقلين و برخي روايات صريح استدلال مي كند و دلالت آيات «... و ما يعلمُ تأويله إلا اللهُ و الراسِخُونَ فِي العِلم...» و «... وَ مَن عِندَهُ عِلمُ الكِتابِ» براختصاص علم كامل قرآن به آنان را به گونه اي جديد تبيين مي نمايد.
كليدواژه ها: اهل بيت، شيعه، منزلت تفسيري، علم كامل قرآن، راسخان در علم.

مقدمه
 

گروهي از لغت دانان، كلمه «اهل البيت» ‌را به ساكنان خانه معنا كرده اند (فراهيدي، 1409ق، ج4، ص 89/ ابن فارس، 1387ش، ص 54/ فيروزآبادي، [بي تا]، ج3، ص 486/ ابن منظور، 1408ق، ج1، ص 253/ ابن سيده، 1377ق، ج4، ص 256). قيّومي پس از معنا كردن «الاهل» به «اهل البيت»، گفته است: «اصل در آن خويشي است» (قيّومي،‌1928م، ص 33)؛ راغب نيز از كاربرد مجازي «اهل بيت الرجل» در مورد كساني كه با آن مرد پيوند نسبي دارند، خبر داده است (راغب، 1376ش، ص 25)؛ بنابراين مي توان گفت: اهل بيت در لغت ساكنان خانه هر شخصي، يعني زن و فرزندان او و ساير كساني است كه در خانه او با وي زندگي مي كنند و به معناي خويشاوندان او نيز به كار مي رود.
در عرف نيز اهل بيت هر شخصي، خانواده (زن و فرزندان) اوست و گاهي به معناي خاندان و خويشاوندان او نيز به كار مي رود؛ اما در مورد پيامبر صلي الله عليه و آله چون بيت آن حضرت محل نزول وحي و بيت نبوت نيز بوده است، كلمه اهل بيت دو كاربرد دارد: گاهي اهل بيت پيامبر گفته مي شود و از بيت، محل سكونت آن حضرت اراده مي شود و ويژگي محل نزول وحي و خانه نبوت بودن آن لحاظ نمي شود. در اين صورت، كلمه اهل بيت در مورد آن حضرت نيز به همان معنايي است كه در مورد ديگران به كار مي رود؛ يعني به معناي خانواده و كساني است كه در خانه آن حضرت با آن حضرت زندگي مي كنند و يا به معناي خويشاوندان آن حضرت است و اينكه بعضي اهل بيت پيامبر صلي الله عليه و آله را به همسران، دختران و داماد او علي عليه السلام معنا كرده اند (ابن سيده، 1377ق، ج4، ص 256/ ابن منظور، 1408ق، ج1، ص 253)، طبق اين معناست؛ ولي گاهي اهل بيت پيامبر با لحاظ ويژگي محل نزول وحي و خانه نبوت بودن بيت آن حضرت به كار مي رود و در اين صورت، به معناي خانواده، ساكنان خانه يا مطلق خويشان آن حضرت نيست، بلكه منظور، افرادي است كه از نظر علمي و عملي و صفات انساني و كمالات معنوي، شايسته بيت آن حضرت با لحاظ محل نزول وحي و خانه نبوت بودن آن باشند. شاهد اين كاربرد، روايات فراواني در كتاب هاي شيعه و اهل تسنن است كه خبر مي دهند پيامبراكرم صلي الله عليه و آله بارها علي، فاطمه، حسن و حسين عليهم السلام را فرا خواندند و پوششي بر آنها افكندند و فرمودند: «اينان اهل بيت من اند» (ابويعلي، 1410ق، ج12، ص 313، ح6888/ ترمذي، 1403ق، ج5، صص 31، 328 و 361، كتاب المناقب، باب 61، ح 3871/ ابن حنبل، [بي تا]، ج4، ص 107 و ج6، ص 304/ ابن اثير، 1400ق، ج10، ص 100-101، ح6689 و 6690/ طبري، 1415ق، ج22،‌ص 10-12/ طبراني، [بي تا]، ج3، ص 53-55، ح2664، 2665، 2666، 2668، 2669 و ج9، ص 26؛ ج22، ص 66 و ج23، ص 333، 335 و 336، ح779 و 780/ ابن عساكر، 1415ق، ج13، ص 204(ترجمه الحسن بن علي عليه السلام)، ج14، صص 139، 143 و 144، ح3443 و 3454/ ابن ابي شيبه، 1409ق، ج7، ص 501/ حاكم نيشابوري، [بي تا]، ج2، ص 416 و ج3، صص 108 و 147/ ابن كثير، 1415ق، ج3، ص 493/ قرطبي، 1405، ج14، ص 183 و بسياري از كتب ديگر). ذيل بخشي از آن روايات با عبارت هاي مختلف آمده است برخي از همسران آن حضرت كه حاضر بوده اند، پرسيده اند آيا ما از اهل بيت شما نيستيم و حضرت به آنان جواب منفي داده است (براي نمونه ر.ك به: طبري، 1415ق، ج22، ص 11-12، ح21732، 21736 و 21739/ حاكم نيشابوري، [بي تا]، ج2، ص 416/ ابن عساكر، 1415ق، ج13، صص 203 و 206 و ج14، صص 141 و 145/ ابن كثير، 1415ق، ج3، ص 492-493/ سيوطي، 1421ق، ج5، ص 376-377/ جويني، 1398ق، ج1، ص 312-318). روشن است كه در اين روايات، حضرت در مقام معرفي اهل بيت خود در كاربرد دوم است؛ يعني مي خواسته است افرادي از خويشاوندان خود را كه از نظر علمي و عملي شايسته بيت نبوت اند به مردم بشناساند؛ زيرا اولاً افراد اهل بيت آن حضرت در كاربرد اول آشكار بوده و نيازي به معرفي نداشته اند؛ ثانياً معرفي به گونه اي است كه دلالت مي كند اهل بيت آن حضرت در آن زمان منحصر به چهار نفر نامبرده است و حال آنكه اهل بيت در كاربرد اول، شامل ديگران نيز مي شود؛ ثالثاً در كاربرد اول، همسران آن حضرت جزء‌اهل بيت آن حضرت اند، ولي در اين معرفي نه تنها همسران آن حضرت از اهل بيت وي به شمار نيامده اند بلكه در بسياري از اين روايات، اهل بيت بودن آنان نفي شده است؛ بنابراين كاربرد دوم براي اهل بيت پيامبر قطعي و انكار نشدني است.
در برخي روايات اهل تسنن و شيعه، نه نفر ديگر از خويشان پيامبر (علي بن الحسين، محمد بن علي، جعفر بن محمد، موسي بن جعفر، علي بن موسي، محمد بن علي، علي بن محمد و حسن بن علي حجة بن الحسن المهدي عليهم السلام) به آن چهار نفر افزوده شده است و در مجموع اهل بيت پيامبر عليهم السلام در روايات نقل شده از آن حضرت، سيزده نفر معرفي شده است (براي نمونه ر.ك به: جويني، 1398ق، ج1، ص 312-318/ نعماني، 1318ق، ص 32-35/صدوق، [بي تا]، ج1، ص 278/ حرعاملي، [بي تا]، ج1، ص 508-509).
از ملاحظه اين روايات در كنار روايات پيشين، معلوم مي شود نبي اكرم صلي الله عليه و آله در آن روايات، افراد موجود اهل بيت خود را معرفي كرده اند و در اين روايات كه نه نفر ديگر را بر آن چهار نفر افزوده اند، در مقام معرفي مطلق افراد اهل بيت خود - چه آنهايي كه در عصر پيامبر بوده اند و چه آنهايي كه بعداً به دنيا مي آيند - هستند.
 
در برخي روايات، اهل بيت پيامبر به دوازده نفر از سيزده نفر ياد شده، تعريف شده است و حضرت فاطمه عليهما السلام ذكر نشده است (خزّار قمي، 1401ق، ص 155-156/ مجلسي، 1403ق، ج36، ص 366). با توجه به اينكه اين دوازده نفر برحسب روايات فراواني كه در كتاب هاي شيعه و اهل تسنن آمده است، از جانب خداي متعال و به معرفي پيامبر به منصب امامت و سرپرستي امت و جانشيني رسول خدا صلي الله عليه و آله برگزيده شده اند (براي نمونه ر.ك به: صدوق، [بي تا]، ج1، صص 253، 256 و 278)/ بخاري، 1406ق، ج8، ص 127/ نيشابوري، [بي تا]، ج6، ص 3-4/ ترمذي، [بي تا]، ج4، ص 501/ حاكم نيشابوري، [بي تا]، ج3، ص 618 و ج4، ص 501/ ابوداود، 1409ق، ج2، ص 508/ ابوحاتم، 1401ق، ج7، ص 241-242/ ابن حجر عسقلاني، 1416ق، ص 618/ حرعاملي، [بي تا]، ج1، ص 459-461)، معلوم مي شود در روايات اخير، نظر به افرادي از اهل بيت پيامبر است كه جانشين رسول خدا صلي الله عليه و آله در رهبري امت بوده، منصب امامت داشته اند و وجه ذكر نشدن حضرت فاطمه در اين روايات، امام نبودن و منصب زعامت نداشتن آن حضرت است، نه اينكه آن حضرت از اهل بيت پيامبر نباشند و به تعبير فني، روايات پيشين نص است كه حضرت فاطمه عليهما السلام نيز از اهل بيت پيامبر به معناي اصطلاحي پيامبر است و اين روايات اخير، حداكثر ظهور دارند كه آن حضرت از اهل بيت به اين معنا نيست و با توجه به نص روايات پيشين معلوم مي شود ظهور اين روايات نسبت به حضرت فاطمه عليهما السلام مراد نيست و وجه ذكر نشدن آن حضرت در اين روايات، چيز ديگري است، و با توجه به نصوص امامت، معلوم مي شود وجه آن، امام نبودن و منصب زعامت نداشتن آن حضرت است.
بنابراين اهل بيت پيامبر به معناي اصطلاحي، در بسياري از روايات به چهار نفر و در بخشي از روايات به دوازده نفر و در شماري از روايات به سيزده نفر تعريف شده است. روايات چهار نفر به خصوص افرادي از اهل بيت كه در عصر رسول خدا بوده اند و روايات دوازده نفر به افرادي از آنان كه به منصب امامت و زعامت برگزيده شده اند و روايات سيزده نفر به مطلق افراد اهل بيت پيامبر عليهم السلام ناظر است و به اين صورت، بين روايات جمع مي شود (براي توضيح بيشتر ر.ك به: بابايي، 1386ش، ص 7-28)؛ اما در اين مقاله چون موضوع بحث، منزلت تفسيري افرادي از اهل بيت پيامبر عليهم السلام است كه به امامت و جانشيني رسول خدا صلي الله عليه و آله برگزيده شده اند، منظور از اهل بيت، همان دوازده نفري است كه در روايات اخير معرفي شده اند و مسئله اين مقاله نشان دادن مرتبه منزلت و جايگاه ايشان در تفسير قرآن است: آيا ايشان نيز مانند رسول خدا صلي الله عليه و آله مفسران برگزيده خدا و آگاه به همه معاني واقعي قرآن هستند يا خير؟ به اعتقاد شيعه - كه برگرفته از نصوص متواتر(1) و مستند به دلايل قطعي است - اين دوازده نفر از جانب خداي متعال براي جانشيني رسول خدا صلي الله عليه و آله برگزيده شده اند تا كارها و شئونات آن حضرت را جز وحي نبوت كه با رحلت آن حضرت پايان يافته است، عهده دار شوند و با توجه به اينكه رسول خدا صلي الله عليه و آله از جانب خداي متعال عهده دار تعليم و تبيين قرآن كريم بوده است (الجمعه:2/ النحل:44)روشن مي شود يكي از منزلت هايي كه از آن حضرت به اين دوازده نفر، يكي پس از ديگري منتقل شده، تعليم و تفسير قرآن است و بر اين اساس، شيعه معتقد است: اين دوازده نفر نيز بعد از رسول خدا صلي الله عليه و آله مانند آن حضرت، منزلت ويژه اي در تفسير قرآن داشته اند؛ مفسران برگزيده خدا، آگاه به همه معاني قرآن و در تفسير آيات، مصون از خطا بوده اند و هيچ كس جز آنان چنين منزلتي نداشته است؛ اما اهل تسنن چنين منزلتي براي آنان قائل نيستند و از ميان آن دوازده نفر فقط اميرالمؤمنين علي عليه السلام را از مفسران صحابي به شمار مي آورند و ساير آنان را حتي از مفسران از صحابي و تابعي نيز به شمار نياورده اند (ر.ك به: زركشي، [بي تا]، ج2، ص 157-159/ سيوطي، 1407ق، ج2، ص 1227-1235/ ذهبي، [بي تا]، ج1، صص 63-93 و 99- 127). اين مقاله براي اثبات حق بودن اعتقاد شيعه به منزلت تفسيري ويژه اهل بيت پيامبر عليهم السلام به شيوه اي جديد تهيه شده و مطالب آن در دو محور بيان مي شود:
1. مفسران برگزيده خدا
2. اختصاص علم كامل قرآن به اهل بيت پيامبر عليهم السلام.

1. مفسران برگزيده خدا
 

براي اثبات اينكه دوازده نفر از اهل بيت رسول خدا صلي الله عليه و آله، مفسران برگزيده خدا هستند و تفسير آنان از آيات مطابق واقع و مورد تأييد و امضاي خداي متعال است، به وجوهي مي توان استدلال كرد:

1-1. حكمت خدا و نصوص امامت
 

افرادي كه با عظمت قرآن و تفسيرهايي كه براي آن پديد آمده است آشنا باشند، به خوبي مي دانند هرچند مفسران در تفسير بيشتر آيات با تلاش علمي و تدبّر و تبيين و توضيح مناسب، مرتبه اي از معاني و معارف قرآن را آشكار كرده اند، اما هيچ مفسري تاكنون نتوانسته است همه معاني و معارف قرآن را آشكار كند و مراتب مجهول و ناشناخته آن هنوز هم بسيار است. گواه اين مطلب، افزون بر روايات فراوان از جمله روايتي كه از امام باقر عليه السلام نقل شده است كه فرمود: «ما يستطيع احد ان يدّعي ان عنده جميع القرآن كله ظاهره و باطنه الا الاوصياء» (كليني، 1413ق، ج1، ص 286-287)؛ هيچ كس غير از اوصيا نمي تواند ادعا كند همه قرآن، ظاهر و باطن آن، در نزد او است، موارد بسيار زيادي است كه حتي مفسران قوي در بيان معاني آيات اختلاف كرده اند و در تفسير بسياري از آيات با ذكر وجوه و اقوال مختلف گذشته و يا حداكثر بعضي از وجوه را براساس حدس و گمان و بدون مستند معتبري بر وجوه ديگر ترجيح داده اند. با توجه به اين نكته، پي مي بريم افراد عادي هرچند از رتبه علمي بالايي برخوردار باشند، توان تفسير همه معاني و معارف قرآن را ندارند و براي تحقيق اهداف قرآن كريم به مفسراني نياز است كه از دانشي ويژه، فوق دانشي كه از طريق عادي براي بشر قابل تحصيل است، برخوردار بوده، توان فهم و تفسير همه معاني و معارف قرآن كريم را داشته باشند و برگزيده خدا و معرفي شده رسول خدا باشند تا معاني واقعي قرآن از طريق تفسير آنان به دست آيد و در موارد اختلاف با اطمينان خاطر به بيان آنان اعتماد شود. همچنين با توجه به دو ويژگي قرآن، نخست اينكه: در قرآن، احكام دين به صورت كلي و سربسته بيان شده و كيفيت و جزئيات آن بيان نگشته است و دوم اينكه: برحسب روايات متواتر مورد اتفاق شيعه و سنّي، در قرآن كريم معارف باطني و عميقي نهفته است كه از طريق عادي و با روش معمول عقلا در فهم متون قابل درك نيست. (ر.ك به: كليني، 1413ق، ج1، ص 286، باب «انه لم يجمع القرآن كله الا الائمه عليهم السلام»، ح2؛ ص 453، باب «من ادّعي الامامه...»، ح10؛ ص 456، باب «مولد ابي الحسن موسي بن جعفر عليه السلام»، ح4؛ ج2، ص 573، «كتاب فضل القرآن»، ح2/ همو، 413ق، ج4، ص 538، ح4/ صدوق، 1413ق، ج2، ص 369 و صدوق، 1361ش، صص 28، 259، 232 و 340/ برقي، [بي تا]، ص 300، كتاب العلل، ح5/ سيدرضي، 1368ش، ص 75/ عياشي، [بي تا]، ج1، ص 11-12 و ج2، ص 123/ كوفي، 1416ق، ص 121، ح129 و ص 441، ح 582/ حرّ عاملي، 1376ش، ج18، ص 150/ مجلسي، 1403ق، ج23، ص 206؛ ج24، ص 301؛ ج 35، ص 348؛ ج92، صص 88، 90، 91، 94، 95 و 380-381 و ج93، ص 4/ بحراني، 1419ق، ج2، ص 9، ح6/ حويزي، 1412ق، ج1، ص 595 و ج2، ص 305/ آلوسي، 1405ق، ج1، ص 7/ فارسي، 1407ق، ج1، ص 146/ هيثمي، 1402ق، ج7، ص 152/ طحاوي، 1415ق، ج4، ص 119، باب 481، ح3349/ ابونعيم، 1407ق، ج1، ص 65/ زركشي، [بي تا]، ج2، ص 145/ سيوطي، 1407ق، ج2، ص 1219-1220/ هندي، 1409ق، ج1، ص 550، ح2461)، نياز به آن مفسران برگزيده و ضرورت وجود آنان آشكارتر مي شود؛ بنابراين حكمت خداي متعال اقتضا مي كند براي هر عصري مفسري آگاه به همه احكام و معارف قرآن و توانا بر تفسير همه معاني ظاهر و باطن آن برگزيند و آنان را به وسيله پيامبرش به انسان ها معرفي كند؛ زيرا در غير اين صورت غرض خداي متعال از نزول قرآن به طور كامل تحقق نمي يابد و نقض غرض بر خداي حكيم محال است؛ البته بهره كامل بردن انسان ها از آن مفسر برگزيده و يا دسترسي داشتن به او، به نوع اعمال انسان ها بستگي دارد: اگر آن مفسر حاضر باشد و انسان ها به او مراجعه نكنند و يا افراد ظالم مانع بهره بردن از او شوند و يا اعمال انسان ها و يا علل ديگري كه به خود انسان ها برمي گردد، مانع حضور و ظهور آن مفسر شود، اين نقض غرض از جانب خدا نيست كه با حكمت او ناسازگار باشد. با اين بيان پي مي بريم وجود چنين مفسراني در هر زمان حتمي است و بر اهل ايمان و معتقدان به قرآن لازم است آنها را بشناسند و از طريق آنان به كيفيت و جزئيات احكام قرآن و معاني باطني و غير آشكار آن آگاهي يابند. با رجوع به بخشي از نصوص امامت(ر.ك به: مجلسي، 1403ق، ج36، ص 226-373/ بخاري، 1406ق، ج8، ص 128/ نيشابوري، [بي تا]، ج6، ص 3-4/ ابن حنبل، [بي تا]، ج 5، صص 86-89، 92 و 106-107/ ابوداوود، 1409ق، ج2، صص 309 و 508/ حاكم نيشابوري، [بي تا]، ج3، ص 617-618/ ابوحاتم، 1401ق، ج7، ص 241-242/ ابن حجر عسقلاني، 1416ق، ص 618/ صدوق، [بي تا]، ج1، صص 253 و 256/ حرّ عاملي، [بي تا]، ج1، ص 459-461)معلوم مي شود بعد از رسول خدا صلي الله عليه و آله مفسران برگزيده، همان دوازده نفري هستند كه پيامبر صلي الله عليه و آله به فرمان باري تعالي آنان را جانشين خود قرار داده و به امت معرفي كرده است و يكي از ابعاد جانشيني آنان از آن حضرت، تبيين و تفسير قرآن است.

پي نوشت ها :
 

1.شيخ حرّ عاملي در اثبات الهداه، باب نهم، حدود 924 روايت از طريق شيعه و 278 روايت از طريق اهل تسنن با عنوان «نصوص عامه بر امامت ائمه عليهم السلام» جمع آوري كرده است كه در بسياري از آنها به وجود دوازده امام بعد از رسول خدا صلي الله عليه و آله، تصريح شده است؛ حتي نام و بعضي از خصوصيات آنان نيز ذكر گشته است(حرّ عاملي، [بي تا]، ج1، ص 443-735).
 

منبع: شيعه شناسي، شماره 29



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.