چگونه رتبه برتر کنکور شويم؟
درد دل استاد:
* پلي براي عبور
سال ها قبل زماني که در سال 1373 براي اولين بار در يک کتاب کنکور، نام خود را به عنوان مولف ديدم آن قدر ذوق زده شدم که احساس کردم بايد احساس خوب رتبه ي برتر کنکور شدن را به هر کسي که از من کمکي بطلبد تقديم کنم و اين گونه شد که در سال 1374 اولين شاگردانم با رتبه برتر کنکور وارد دانشگاه سراسري شدند و سپس در کنکور 75، تعدادي از رتبه هاي برتر از برنامه ريزي درسي و پشتيباني اينجانب استفاده کرده بودند و اين اولين بار بود که بحث مشاوره و کنکور در مؤسسات آموزشي به صورت حرفه اي اجرا شد در سال 77 يکي از شاگردانم رتبه ي يک شد و صدها نفر نيز برترين هاي کنکور سراسري شدند. ولي هيچ کدام پس از رتبه شدن تماسي با من نگرفتند. اينجا بود که تازه فهميدم من تنها يک پل براي عبور بوده ام. قبل از کنکور همه از استاد تقاضاي کمک مي کنند و پس از کنکور و کسب رتبه، همان شاگردان توقع دارند که پس از کسب موفقيت شان به آن ها زنگ بزنم و مانند ديگر مؤسسات کنکور برايشان گوشي موبايل، ماشين يا سفر زيارتي سياحتي هديه بدهم و دريغ از اينکه يک نفرشان تماس بگيرد و تشکر کند و يا کارنامه اش را براي رؤيت من بياورد، يا بعضاً در بعضي از شهر ها که سخنراني مي کردم، ماه ها بعد از کنکور از زبان ديگران مي فهميدم که فلاني را که رتبه ي 30 هزار بوده است، انتخاب رشته کرده ام و در مهندسي عمران بابلسر قبول شده است و يا فردي در اصفهان با معدل 17 پزشکي شهيد بهشتي قبول شده است. ولي آنها هيچ کدام خبر اين موفقيت شان را به من نداده بودند و آن شد که در اوج موفقيت در سال 1377 کنکور را رها کردم و مؤسسات ديگر که امروز براي خودشان بسيار معروف هستند ولي در آن زمان اصلاً مطرح نبوده اند و با تقليد از کاربنده در مورد بحث پشتيباني و مشاوره در کنکورهاي آزمايشي و ايجاد نمايندگي در شهر هاي ديگر خود را به اوج رساندند. همه مي دانند براي اولين بار اين بنده بودم که مقالات مشاوره ي کنکور را در مجلات راه اندازي کردم و طرح ايجاد نمايندگي در شهرستان ها را در سال 74 بنده بنيانگذاري کردم ولي آنقدر از کار کنکور متنفر شدم که همه را رها کردم و به کار نويسندگي پرداختم. به من خبر رسيد فلان کارمند مؤسسه که مسؤول حمل و نقل کتابها بوده و فوق ديپلم دانشگاه آزاد دارد، نام خود را استاد گذاشته و در مجلات آگهي مي دهد، اما من توجهي نکردم، تا اين که در سال 1380 به اجبار، برنامه ريزي برادرم را به عهده گرفتم و اين شد که او رتبه ي 1 کنکور ارشد شد و به سبب اين موفقيت از طرح معافيت سربازي برخوردار گرديد، دوباره لذت زکات علم و نشر آن تمام وجودم را فرا گرفت و دوباره تأليف کتاب هاي کنکور را آغاز کردم. اما از آن سال به بعد اگر چه هر سال چند نفر از رتبه هاي برتر کنکور از برنامه ريزي و پشتيباني اينجانب استفاده کرده اند اما ديگر هيچ نامي از آن ها نمي برم و زماني که عکس آنها را به عنوان رتبه هاي يک رقمي کنکور مي بينم به ياد آيه ي زير مي افتم و خدا را شکر مي کنم. «خدا درجات آن کساني از شما را که ايمان آورده اند و آنان که داراي علم و دانش شده اند بالا مي برد.»
* ايمان و اعتقاد
وقتي براي اولين بار الهام تقي آبادي را ديدم نوارهاي آلفاي ذهني را براي تعويض آورده بود او گفت: استاد يکي از کاست ها خالي است و حالا که حضوري آمده ام، لطفاً يک برنامه ريزي درسي به من بدهيد تا عربي و معارف را 100% بزنم، از او پرسيدم در کدام مؤسسه کنکور آزمايشي مي دهي؟ در پاسخوقتي براي اولين بار الهام تقي آبادي را ديدم نوارهاي آلفاي ذهني را براي تعويض آورده بود او گفت: استاد يکي از کاست ها خالي است و حالا که حضوري آمده ام، لطفاً يک برنامه ريزي درسي به من بدهيد تا عربي و معارف را 100% بزنم، از او پرسيدم در کدام مؤسسه کنکور آزمايشي مي دهي؟ در پاسخ، کارنامه کنکور آزمايشي گزينه دو را از کيفش درآورد و به من نشان داد و با خوشحالي گفت: نگاه کنيد همه درس هايم را به جز درس عربي بالاي 70% مي زنم و اگر مشکل اين درس حل شود حتماً رتبه ي يک رقمي مي شوم. من کارنامه اش را نگاه کردم و به اشتباه خانم تقي آبادي پي بردم، او فکر مي کرد نمره ميانگين نفرات برتر، متعلق به اوست. در حالي که (همانطور که در کارنامه اش مشاهده مي شد) درصدهاي او همگي زير 30 درصد بود و حتي فيزيک را 6 درصد زده بود. من بدون اينکه، عواقب کار را در نظر بگيرم اين موضوع را به او گفتم، اما وي بدون اينکه روحيه اش را از دست بدهد با قدرت گفت: استاد من اعتقاد دارم که مي توانم و او با اين کلمات مرا به ياد جمله کيمياگر پائولو کوئيلو انداخت: «اگر به صورتي راستين در پي به دست آوردن چيزي باشيد تمام هستي بسيج مي شوند تا شما به آرزوي تان برسيد.» که البته پائلوکوئيلو اين جمله را از کتاب مولانا تقليد کرده است که گفته است:
اي نامه ي اسرار الهي که تويي
وي آيينه ي جمال شاهي که توييهد) و بعد تا ساعت 9 شب يک درس عمومي و يک اختصاصي (مثل رياضي يا فيزيک) مطالعه کند و پس از صرف شام از ساعت 30/9 شب تا هر ساعت که مي تواند، شيمي بخواند. چون خانم تقي آبادي در سال قبل در کنکور موفق نشده بود از تابستان آن سال به منظور آماده شدن بيشتر براي بعضي از دروس در کلاس هاي کنکور ثبت نام کرده بود و من هم پيشنهادي به تعطيل کردن کلاس هايش ندادم، اگر چه کلاس هايي که رفته بود مفيد واقع نشده بود اما با استفاده از جزوات دست نويس رتبه هاي يک رقمي کنکور و تکنيک PQRSTC و روشهاي پيشخواني و پسخواني، توانستم نقطه ضعف هاي کلاس ها را برطرف کنيم. با اينکه مطالبي که در کنکور مي آيد از کتاب هاي درسي است ولي استفاده از جزوه هاي رتبه اي يک رقمي کنکور به او اين امکان را مي داد که با کمک تجربه ي اين عزيزان مطالب بيشتري برايش باز شود و مفهوم دروس را درک کند. با استفاده از جزوات، او با روش هاي تست هاي کنکور آشنا شد و اين نکته خيلي مهم است، قرار شد او چند مبحث از کتاب را با دقت مطالعه کند و فردايش تست هاي مربوطه را بزند و بعد تست ها را با جواب کتاب مقايسه کند و متوجه شود تا چه اندازه دقيق يا ضعيف مطالعه کرده است او هر بار بعد از تست زدن جواب آنها را با کتاب درسي و جزوات دستنويس مقايسه مي کرد و زير نکته هايي که نفهميده بود و يا در تست آنها اشتباه داشت خط مي کشيد، تا دوباره و با دقت بيشتري بخواند. من به او گفته بودم که ندا ناطق رتبه يک کنکور، تنها يک بار کتاب هاي درسي خود را خوانده بود، پس لزومي ندارد که حتماً چند بار کتاب ها را بخوانيد ولي چيزي متوجه نشويد. داشتن آرامش براي کسي که امتحان بزرگ کنکور را در پيش دارد بسيار مهم است. به همين جهت نقش پدر، مادر، خواهر، معلم رياضي ايشان در اين جهت بسيار مؤثر واقع شد. طي مدت برنامه ريزي ما، آنها کمتر مهماني مي رفتند و نيز براي رعايت حال او کمتر مهمان به خانه دعوت مي کردند سعي مي کردند با جملات مثبت انديشانه به او روحيه ي مضاعف بدهند.
* کنکور آزمايشي
به او گفتم کنکورهاي آزمايشي هم مثل بقيه امتحان ها يک گذرگاه عبوري است و هدف اصلي نيست (اگر چه کنکور اصلي نيز همين گونه است) و اضطراب و نگراني تمام تلاش و زحمات او را به باد خواهد داد و کنکورهاي آزمايشي باعث مي شود که دانش آموز از لحاظ روحي بيشتر آماده شود. در تمام مدتي که او براي آزمون بعدي آماده مي شد هيچ وقت ساعت مطالعه برايش خيلي مهم نبود، از هر درسي که خسته مي شد آن را کنار مي گذاشت و درس ديگري را شروع مي کرد. درس ها را به صورت متنوع مي خواند و بعد از هر دو ساعت مطالعه حدود يک ربع برنامه ي تلويزيون نگاه مي کرد يا به يک موسيقي آرامش بخش گوش مي کرد. بعضي مواقع هم حدود نيم ساعت مجله و روزنامه مي خواند و هر زمان که احساس مي کرد درس خواندن برايش بازدهي ندارد آن را کنار مي گذاشت تا بعد از مدتي استراحت دوباره شروع کند و هميشه در زمان هايي که بازدهي بالايي داشت درس مي خواند و اطمينان داشت که اگر تلاش خود را به صورت مستمر ادامه دهد حتماً موفق مي شود و بدين ترتيب او در آزمون دوم تمامي درس ها را بالاي 80% زد و چند درس را صد در صد زد و رتبه يک کشور شد، البته اين روش را در طول سالهاي بعد پيشرفته تر کردم و بطوري که مي دانيد دانش آموزاني مانند خانم بغدادي و مختارپور پس از اينکه سه سال کنکور مي دادند ولي نتيجه مطلوب به دست نمي آوردند امسال بالاخره به لطف خداوند به آرزويشان که دارو سازي سراسري و پزشکي بود رسيدند و صدها نمونه ي ديگر که در شماره ي بعدي از آنها صحبت خواهيم کرد. لطفاً براي مشاوره تلفني فقط با شماره 09121965702 تماس بگيريد.
منبع:نشريه 7 روز زندگي-ش86.