زني با سلول هاي فناناپذير

ميراث به جا مانده از هر انسان، به فراخور جايگاه اجتماعي، شخصيتي، علمي و ميزان ثروتش در زمان حيات متفاوت است، از بعضي از افراد تنها خاطره اي در ذهن خانواده هايشان باقي مي ماند، اما بعضي ديگر ميراثي از خود به جاي مي گذارند که بر زندگي انسان هاي ديگر تأثيرگذار است و روند تکامل يک جامعه را تغيير مي دهد و نام و خاطره آنها جاودان باقي مي ماند.
دوشنبه، 5 تير 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
زني با سلول هاي فناناپذير

زني با سلول هاي فناناپذير
زني با سلول هاي فناناپذير


 





 

درمان بيماري فلج اطفال مديون سلول هاي بدن هنريتا لکس
 

ميراث به جا مانده از هر انسان، به فراخور جايگاه اجتماعي، شخصيتي، علمي و ميزان ثروتش در زمان حيات متفاوت است، از بعضي از افراد تنها خاطره اي در ذهن خانواده هايشان باقي مي ماند، اما بعضي ديگر ميراثي از خود به جاي مي گذارند که بر زندگي انسان هاي ديگر تأثيرگذار است و روند تکامل يک جامعه را تغيير مي دهد و نام و خاطره آنها جاودان باقي مي ماند.
«هنريتا لکس» (1) يکي از اين افراد بود. او در آگوست سال 1920 در يکي از شهرهاي ايالت ويرجينيا و در خانواده اي پر چمعيت به دنيا آمد. مادر هنريتا هنگام دهمين زايمانش درگذشت و پدر او که حس مي کرد از عهده سرپرستي اين همه فرزند بر نمي آيد، هر کدام از آنها را به خويشاوندي سپرد. وظيفه بزرگ کردن هنريتا هم به پدربزرگش سپرده شد.
هنريتا که با پسر عمويش در مزارع تنباکو کار مي کرد، در سال 1941 با وي ازدواج و براي کار به يک کارخانه نورد فلز رفتند. حاصل ازدواج آنها پنج فرزند بود.
در ژانويه 1951، هنريتا که احساس توده اي در شکم مي کرد و خونريزي غير طبيعي داشت، به بيمارستان رفت. از او آزمايش سيفيليس به عمل آمد که منفي بود، براي آزمايش بيشتر او را به تنها بيمارستاني که بيماران سياه پوست را مي پذيرفت، فرستادند.
آزمايش هاي آسيب شناسي نشان دادند که او سرطان دهانه رحم دارد. پزشکان پس از درمان هاي اوليه و با توصيه براي بازگشت مجدد براي پيگيري درمان، وي را مرخص کردند.
آنان در مراحل اوليه درمان قسمت کوچکي از بافت دهانه رحم هنريتا که حاوي سلول هاي سالم و همچنين سرطاني بود، بدون اجازه او برداشتند و سلول ها را به دکتر «جورج اوتوگي» (2) دادند. هنريتا براي ادامه درمان با پرتو ايکس مجدداً به بيمارستان بازگشت، اما در اين زمان حال او بدتر شده بود و پزشکان که تصور مي کردند بيماري مقاربتي او وضعش را بدتر کرده، او را تحت درمان آنتي بيوتيکي قرار دادند.
هنريتا در هشتم ماه اگوست در بيمارستان بستري شد و تا زمان مرگش در همانجا باقي ماند. او در چهارم اکتبر سال 1951، در سن 31 سالگي، به خاطر نارسايي کليوي ناشي از بيماري درگذشت.
کالبد شکافي بعد از مرگ نشان داد که سلول هاي سرطاني به همه بدن او دست اندازي (متاستاز) کرده بودند.
پيکر هنريتا را بدون سنگ قبر در يک مراسم خانوادگي به خاک سپردند.

ميراث اين زن عادي چه بود؟
 

سلول هايش!
سلول هاي هنريتا که به دکتر جورج گي داده شد، خصوصيتي شگفت انگيز داشتند، آنها زنده مي ماندند و به رشد خود ادامه مي دادند. تا پيش از آن، سلول هايي که از بدن افراد برداشته مي شدند، تنها چند روز زنده باقي مي ماندند و به همين دليل دانشمندان نمي توانستند آزمايش هاي دلخواه را روي سلول ها انجام دهند.
 
دکتر گي متوجه متفاوت بودن بعضي از سلول هاي هنريتا از لحاظ توان بقا و تکثير شد، آنها را جدا کرد و نام سلول هاي هلا (ترکيب دو حرف اول نام و نام خانوادگي هنريتا لکس) را بر آنها نهاد.
اين سلول ها جاوداني بودند. يعني بر خلاف ديگر سلول هاي انساني که بعد از چند چرخه تکثير، مي مردند، زنده مي ماندند و تقسيم مي شدند.

سلول هاي هلا در زير ميکروسکوپ الکتروني
 

همين سلول هاي فناناپذير، موضوع آزمايش هاي مهم و تأثيرگذاري در پژوهش هاي پزشکي و زيست شناسي شد.
يکي از مهم ترين پژوهش هايي که بدون ياري جستن از سلول هاي هلا غير ممکن بود، پژوهش هاي مربوط به ساخت واکسن بيماري فلج اطفال بود. در آن سال متخصصان زيادي روي اين بيماري کار مي کردند، سرانجام با استفاده از همين سلول هاي هلا بود که در سال 1954، «جوناس ادوارد سالک» (3) موفق شد، واکسن بيماري فلج اطفال را بسازد.
به زودي تقاضا براي سلول هاي هلا بالا رفت و سلول هاي هلا به توليد انبوه رسيدند. از اين زمان به بعد، سلول هاي فناناپذير هنريتا به محققان سراسر دنيا ارسال مي شدند و در پژوهش هاي مربوط به ايدز، مطالعات مربوط به اثر پرتوها و مواد سمي و نقشه برداري ژنتيکي و حتي براي آزمايش حساسيت به چسب و مواد آزمايشي مورد استفاده قرار گرفتند.
تخمين زده مي شود که تا به حال، بيست تُن سلول هلا توليد و بيش از 60 هزار مقاله علمي با استفاده از همين سلول ها نوشته شده باشد، هنور هم هر ماه 300 مقاله بر اين تعداد اضافه مي شود.
چرا سلول هاي خانم هنريتا چنين ويژگي منحصر به فردي داشتند؟ پژوهشگران حدس مي زنند که عملکرد تلومراز (4) در اين سلول ها قدري با سلول هاي طبيعي تفاوت داشته باشد.
در دهه هفتاد شماري از دانشمندان با خانواده هنريتا تماس گرفتند و از آنها خواستند که نمونه خون بدهند، تنها در اين زمان بود که خانواده اين زن متوجه شدند که سلول هاي هنريتا قبل از مرگش برداشته شده و چنين کاربردهايي پيدا کرده است. اما هيچ عضو ديگري از خانواده سلول هايي با خصوصيت او را نداشت. استفاده تجاري از سلول هاي هنريتا باعث شد که کار به دادگاه هم کشيده شود، اما قاضي فدرال حکم داد که چنين کاربردي بي اشکال است. در سال 1966، دانشکده پزشکي آتلانتا و شهردار اين شهر از خدمات پس از مرگ خانواده لکس تقدير کرد، متعاقب آن از خدمات پژوهشگران درگير در اين پروژه مانند دکتر گي که متوجه ويژگي فناناپذيري سلول هاي هلا شد، هم تقدير کردند. در سال 2011 دانشگاه ايالت مورگان به هنريتا دکتري افتخاري پس از مرگ اعطا کرد و قرار شد نام يک دبيرستان که در سال 2013 افتتاح شود، به نام او باشد.
در سال 1998 مستند يک ساعته اي در مورد اين واقعه ساخته شد که در جشنواره بين المللي سانفرانسيسکو، به عنوان بهترين مستند علمي جايزه گرفت.
در سال 2010، کتابي با نام «حيات جاويدان هنريتا لکس» به قلم «ربکا اسکلوت» نوشته شد که درباره خانواده هنريتا و تأثيرگذاري سلول هاي هلا بود.
هنريتا لکس با اصليت آمريکايي - آفريقايي، زن، همسر و مادري بود که ميراث جاوداني از خود براي بشريت به جا گذاشت. شايد ما هم قسمتي از سلامتي خود را مديون هنريتا باشيم.

پي‌نوشت‌ها:
 

1. Henrietta Lacks
2. George Otto Gey
3. Jonas Edward Salk
4. Telomerase
 

منبع: نشريه دانشمند، شماره 582.




 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط