مثل آنها باشيم

در عمليات خيبر پشت خاکريز بوديم در حالي که داشت خشاب تفنگش را پر مي کرد رو کرد بهم و گفت مهدي اين آخرين خشاب من است! خيلي تعجب کردم، قمقمه اش را گرفتم و کمي آب خوردم و به او پس دادم اما نگاهم به محمدرضا ( شهيد محمدرضا اسدي) بود که آخرين گلوله را شليک کرد و در همين حين خودش بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسيد، عراقي ها
سه‌شنبه، 13 تير 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
مثل آنها باشيم

 مثل آنها باشيم
مثل آنها باشيم


 





 

قمقمه ي پر از آب
 

در عمليات خيبر پشت خاکريز بوديم در حالي که داشت خشاب تفنگش را پر مي کرد رو کرد بهم و گفت مهدي اين آخرين خشاب من است! خيلي تعجب کردم، قمقمه اش را گرفتم و کمي آب خوردم و به او پس دادم اما نگاهم به محمدرضا ( شهيد محمدرضا اسدي) بود که آخرين گلوله را شليک کرد و در همين حين خودش بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسيد، عراقي ها پيشروي کردند و با آتش و گلوله اي که بر سر بچه ها مي ريختند، من اسير شدم. سالها گذشت و من به ايران بازگشتم تا سال 1375 که جنازه ي محمدرضا اسدي را پس از سالها تفحص کرده بودند وقتي بالاي بدنش رفتم قمقه ي 13 سال پيش او که از آن آب خوردم هنوز آب داشت و به کمر محمدرضا بسته بود.
ـ به روايت مهدي قرباني

عجله براي رفتن به بهشت
 

بچه هاي گردان در لا به لاي نيزارهاي هور منتظر سوار شدن بر قايق ها بودند هواپيماهاي دشمن مدام براي شناسايي و بمباران در منطقه پرواز مي کردند سيد مجيد پرده جي رو کرد بهم و گفت: بيا وضو بگيريم فرصت زيادي نيست، رفتيم وضو بگيريم که ناگهان دو هواپيما با ارتفاع بسيار کم بالاي سرمان ظاهر شدند و با صداي بلند گفتم: سيد بخواب خودم روي زمين خوابيدم نيم نگاهي به سيد کردم ديدم ايستاده دارد مي خندد. گفتم: حالا چه وقت خنده است؟!
گفت: به اينها ( هواپيما) مي خندم که چرا براي بردن ما به بهشت، اينقدر عجله مي کنند؟! ما خودمان چند لحظه ي ديگر مي آئيم.
سيد مجيد مدتي بعد آسماني شد.
ـ به روايت ميرکاظمي

تير غيب
 

در حال پاکسازي يکي از مناطق ناگهان با چند عراقي روبرو شديم همزمان به سوي يکديگر آتش مي ريختيم در اين ميان يکي از همراهان بنام ابراهيم معيني دست روي سينه اش گذاشت و با يک « آخ» روي زمين افتاد. بعد از مدتي که درگيري تمام شد به سراغش رفتم گفت: تير به سينه ام خورده از شدت درد به خود مي پيچيد.
هر چه دست روي سينه و کمرش کشيدم اثري از خون نديدم اما صداي فريادش بلند بود. با خود گفتم: حتماً تير غيب خورده است. حدسم درست بود تير به دکمه پيراهنش اصابت کرده و به محتويات داخل جيبش گير کرده بود ولي ضربه اي سخت به قفسه سينه اش وارد نموده بود.
 
ـ به روايت منصور صفائيان

چگونه شهيد شوم
 

يک روز ناصر رو کرد به مادرش و گفت: مادر شما دوست داري من چگونه شهيد شوم؟ گفت: نمي دانم تو چطور دوست داري شهيد شوي؟ خودت بگو، ناصر گفت: دوست دارم فوري شهيد نشوم چند ساعت در خون و درد بغلتم تا ناراحتي و درد و سختي جانبازان را درک کنم. حدود يازده ترکش خمپاره به بدن ناصر خورد او را به يکي از بيمارستان هاي صحرايي بردند مدتي در ناراحتي و درد بود و دائم ذکر « يا حجت بن الحسن العسگري» بر لب داشت و پس از مدتي به شهادت رسيد.
ـ به روايت مادر شهيد ناصر فولادي

...
 

روزي يکي از برادران پاسدار کاغذي را پيدا مي کند که در آن ناسزا و حرفهاي زشتي در مورد حاج آقا نوري صفا نوشته بود به شدت ناراحت شده و در حالي که گريه مي کرد خدمت حاج آقا رفته و کاغذي را به ايشان مي دهد. حاج آقا با خونسردي و بردباري خطاب به آن برادر پاسدار مي فرمايد: هيچ اشکالي ندارد که انسان در راه خدا، اسلام و انقلاب چنين بي حرفي ها، هتاکي ها و زخم زبان ها بشنود. خداوند که خود شاهد بر اعمال و نيات همه ما هست پس تو چرا نگران هستي؟
ـ به روايت رسول نوري صفا

به دنبال تو مي گردم
 

« در ميان تيرها به دنبال تو مي گردم، به دنبال تو، اي تيري که بايد قلبم را بشکافي ! پس هر چه زودتر بيا و مأموريتت را انجام بده و کاري کن اين لباسم که لباسي است پر از مسئوليت با افتخار کفنم شود و با آن « به زير خاک روم»، البته اگر لياقتش را داشته باشم پس هر چه زودتر بيا و خون سرخ پر گناهم را به روي زمين ريز تا شايد رحم خدا شامل حالم گردد و با ريختن قطره قطره خونم بار گناهم سبک شود تا شايد از عذاب جهنم و آخرت رهايي يابم از غذايي که مي دانم طاقت تحملش را ندارم، زودتر بيا که در انتظارات و به دنبالت مي گردم.
ـ گوشه اي از دست نوشته شهيد مجيد انجم شعاع

پدر را دوست داريد يا تلويزيون رنگي ؟
 

تلويزيون رنگي هديه شده بود بهش! گذاشته بوديم پشت در. بچه ها از صبح منتظر بودند تا او بيايد و بازش کند. از در که آمد تو به بچه ها نگاه کرد. بچه ها ذوق کردند از ديدن باباي شان نگاهي به تلويزيون کرد و گفت: بعضي بچه ها هستند که نه پدر دارند نه تلويزيون رنگي ! شما کدومش رو بيشتر دوست دارين؟!
بچه ها گفتند: « پدر را» گفت: پس بگذاريد تلويزيون را به آنها بدهيم.
ـ راوي همسر شهيد عباس بابايي

ده دقيقه ديگر تا شهادت
 

به صورت ستوني به سمت جاده البحار حرکت کرديم. کريم جهدي فرمانده ي گروهان به همراه بي سيم چي ( حسن زماني و رسول باقري ) و يک پيک ( علي چريک ) در کنار ستون نيروها در حرکت بوديم زمين در اثر بارش باران لغزنده شده بود گاهي يکي از بچه ها در ستون پايش مي لغزيد و به زمين مي افتاد و بغل دستي اش او را بلند مي کرد. منورهاي عراقي منطقه را روشن مي کرد. کريم هر چه پيش مي رفت، حسن به رسول مي گفت بيست دقيقه ديگر و چند قدمي جلوتر، رو کرد به رسول گفت: ده دقيقه ديگر کريم که گوشش به حرفهاي آنها بود با خودش گفت: مگر قراره چه اتفاقي بيافتد؟ ناگهان گلوله اي در کنار آنها فرود آمد و رسول و حسن آسماني شدند اما کريم حتي زخمي هم بر نداشت. علي پيک گروهان هم که از غم و فراق رسول و حسن و آرام و قرار نداشت فرداي آن روز پس از خواندن زيارت عاشورا آسماني شد.
ـ به روايت سيد جعفر شهيدي
منبع:نشريه يارا، شماره 6.




 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما
آشنایی با آداب و رسوم جالب شب یلدا در لرستان
آشنایی با آداب و رسوم جالب شب یلدا در لرستان
آشنایی آداب و رسوم جالب شب یلدا در تبریز
آشنایی آداب و رسوم جالب شب یلدا در تبریز
آشنایی با آداب و رسوم جالب شب یلدا در رشت
آشنایی با آداب و رسوم جالب شب یلدا در رشت
قد و وزن و دور سر نوزاد 2 ماهه
قد و وزن و دور سر نوزاد 2 ماهه
قد و وزن و دور سر نوزاد 4 ماهه
قد و وزن و دور سر نوزاد 4 ماهه
خروج تروریست‌های تحریرالشام از حرم حضرت زینب(س)
play_arrow
خروج تروریست‌های تحریرالشام از حرم حضرت زینب(س)
خلاصه بازی ملوان ۱ - پرسپولیس ۲
play_arrow
خلاصه بازی ملوان ۱ - پرسپولیس ۲
تشریح جزئیات آدم‌ربایی در گلستان
play_arrow
تشریح جزئیات آدم‌ربایی در گلستان
زلزله امنیتی در آمریکا؛ ادعای عضو کنگره آمریکا از پرواز پهپادهای منتسب به ایران بر فراز آمریکا
play_arrow
زلزله امنیتی در آمریکا؛ ادعای عضو کنگره آمریکا از پرواز پهپادهای منتسب به ایران بر فراز آمریکا
روایت خبرنگار صداوسیما در دمشق از لو دادن اطلاعات اماکن حیاتی توسط فرماندهان بلندپایه بشار اسد به اسرائیل
play_arrow
روایت خبرنگار صداوسیما در دمشق از لو دادن اطلاعات اماکن حیاتی توسط فرماندهان بلندپایه بشار اسد به اسرائیل
گل دوم اتحاد کلبا به العین توسط شهریار مغانلو و پاس گل مهدی قائدی
play_arrow
گل دوم اتحاد کلبا به العین توسط شهریار مغانلو و پاس گل مهدی قائدی
گلزنی «مهدی قائدی» برابر العین در لیگ برتر امارات
play_arrow
گلزنی «مهدی قائدی» برابر العین در لیگ برتر امارات
آزمایش پلیس رباتیک کروی در چین که مجرمان را شناسایی و دستگیر می‌کند
play_arrow
آزمایش پلیس رباتیک کروی در چین که مجرمان را شناسایی و دستگیر می‌کند
اهدای انگشتر رهبر انقلاب به دختر خانمی که انگشتر ایشان را می‌خواست
play_arrow
اهدای انگشتر رهبر انقلاب به دختر خانمی که انگشتر ایشان را می‌خواست
تصویر هوایی از نابودی بالگردهای سوریه توسط ارتش رژیم اسرائیل
play_arrow
تصویر هوایی از نابودی بالگردهای سوریه توسط ارتش رژیم اسرائیل