چند مي گيري تلويزيون بياي؟
اين مقاله پاسخ به اين سوال كوتاه است؛ ستاره ها ي سينما و موسيقي براي سرزدن به تلويزيون چه قيمتي طلب مي كنند؟
همه پزها و جمله هاي تكراري و نخ نماشده «به خاطر مردم»، «خاك پاي مردم هستم»، «همه چيز من از آن مردم است»، «محبت مردم» و ... را دور بريزيد. در اين سال ها، تقريباً همه ستاره هايي كه روزي روزگاري گذرشان به تلويزيون ما مي افتد، براي همين«در مقابل قرار گرفتن» عددهاي متفاوتي طلب مي كنند؛ عددهايي كه سال به سال بالا مي رود و نرخ هاي متغيري كه در هر ويژه برنامه و در يك چانه زني زير پوستي تعيين مي شود؛ عدد و رقم هايي كه اسمش را دستمزد نمي توان گذاشت. بعد از ويژه برنامه هاي نوروزي تلويزيون و رقابت سرسام آور شبكه ها براي دعوت از ستاره ها، كليد اين«موضوع ويژه» خورد؛ اينكه چه پولي بين مديران شبكه ها وارد و مديربرنامه ستاره ها جا به جا مي شود و برآورد همين برنامه هاي يكشبه و آشفته چيست؟
مي گويند روزي روزگاري تلويزيوني بود كه حسابي براي خودش شاخ و شانه اي مي كشيد، خيلي ها سرو دست مي شكستند براي حضور در آن و خيلي هاي ديگر در حسرت حضور با همه دم و دستگاه عريض و طويلش به اينجا رسيد. كجا؟ جايي كه براي دعوت از يك چهره شناخته شده بايد حسابي به التماس بيفتد، حسابي دست به جيب شود و ... تا يك ستاره، مهمان ويژه برنامه نوروزي تلويزيون شود؛ برنامه اي كه يكي از پر بيننده ترين زمان هاي پخش را دارد. نكته جالب و دردناك ماجرا هم اينجاست كه بدانيد برخي مديران شبكه ها در جلسه هاي خصوصي شان به همين ستاره آوري(!) افتخار مي كنند و پز مي دهند؛ حالا چه شده كه شان و مرتبه رسانه اي تلويزيون به اينجا رسيده، سوال ديگري است...
باور كنيد كه بايد اين پرونده را مي گذاشتيم جزء ظهور و سقوط هاي دهه 80! چون آغاز اين اين پديده پول شماري براي صحنه تلويزيون در اوايل دهه 80 كليد خورد. تا قبل از روال اين بود كه خيلي ها- به خصوص خواننده ها- براي حضور در تلويزيون و شنيده شدن و روي زبان افتادن يك آهنگشان سر و دست مي شكستند و جزء آرزوهايشان بود كه در يك برنامه زنده و پر بيننده بخوانند. يكي از تهيه كنندگان قديمي سازمان تعريف مي كند كه ناصر عبداللهي را روزهاي اوجش آهنگ مشهور«ناصريا» در سال 81 به تلويزيون آورد و حتي يك ريال هم به او نمي دهد. او خاطرات بسيار زيادي از خواننده هايي دارد كه دلشان مي خواست در جشن ميلاد امام زمان (عج) جاي عبداللهي باشند. درباره بازيگران هم معمولاً به يك هديه فرهنگي- از ديوان حافظ گرفته تا تابلو فرش براي مشهورترها- سر و ته قضيه جمع مي شده؛ هديه هايي كه معمولا هزينه هاي زيادي نداشتند، كلي خريداري مي شود و به قولي، ارزش هاي معنوي اش بيشتر بود!
بد نيست بدانيد وقتي رقابت بين شبكه ها بالا مي گيرد، برخي از تهيه كنندگان براي اسير كردن مهمان ها، پيش پرداخت هم مي پردازند. معمولاً همين موج سازي درنزديكي هاي نوروز، موجب دو اتفاق مي شود؛ اول اينكه يك حباب كاذب بر سر نرخ حضور مهمان ها تعيين مي شود و عددهاي برآورد، سال به سال بالاتر مي رود و ديگري باعث تكراري شدن مهمان ها مي شود؛ همين امسال ديديد كه برخي از مهمان ها به همه شبكه ها سر مي زدند؟ همه اين آشفتگي ها و شتاب زدگي ها حاصل روزهاي نزديك به نوروز است كه ناگهان همه خط قرمزها پاك مي شوند و همه بايد و نبايدها به هم مي ريزند؛ به شرط حضور چهره در مقابل دوربين.
البته همه را با يك چشم نبينيد؛ هميشه آدم هاي متفاوتي هم پيدا مي شوند. همه هنرمندان هم يك جور نيستند؛ بين انبوه حرف ها و خاطره ها، چهره هايي هم پيدا مي شوند كه از يك سو قدر رسانه را مي دانند و از سوي ديگر، شأن و مرتبه خود را والاتر از آن مي دانند كه حقوق بگير تلويزيون باشند. البته خودتان بهتر مي دانيد كه استثنا هميشه استثناست!
منبع: نشريه همشهري جوان، شماره 307..
همه پزها و جمله هاي تكراري و نخ نماشده «به خاطر مردم»، «خاك پاي مردم هستم»، «همه چيز من از آن مردم است»، «محبت مردم» و ... را دور بريزيد. در اين سال ها، تقريباً همه ستاره هايي كه روزي روزگاري گذرشان به تلويزيون ما مي افتد، براي همين«در مقابل قرار گرفتن» عددهاي متفاوتي طلب مي كنند؛ عددهايي كه سال به سال بالا مي رود و نرخ هاي متغيري كه در هر ويژه برنامه و در يك چانه زني زير پوستي تعيين مي شود؛ عدد و رقم هايي كه اسمش را دستمزد نمي توان گذاشت. بعد از ويژه برنامه هاي نوروزي تلويزيون و رقابت سرسام آور شبكه ها براي دعوت از ستاره ها، كليد اين«موضوع ويژه» خورد؛ اينكه چه پولي بين مديران شبكه ها وارد و مديربرنامه ستاره ها جا به جا مي شود و برآورد همين برنامه هاي يكشبه و آشفته چيست؟
مي گويند روزي روزگاري تلويزيوني بود كه حسابي براي خودش شاخ و شانه اي مي كشيد، خيلي ها سرو دست مي شكستند براي حضور در آن و خيلي هاي ديگر در حسرت حضور با همه دم و دستگاه عريض و طويلش به اينجا رسيد. كجا؟ جايي كه براي دعوت از يك چهره شناخته شده بايد حسابي به التماس بيفتد، حسابي دست به جيب شود و ... تا يك ستاره، مهمان ويژه برنامه نوروزي تلويزيون شود؛ برنامه اي كه يكي از پر بيننده ترين زمان هاي پخش را دارد. نكته جالب و دردناك ماجرا هم اينجاست كه بدانيد برخي مديران شبكه ها در جلسه هاي خصوصي شان به همين ستاره آوري(!) افتخار مي كنند و پز مي دهند؛ حالا چه شده كه شان و مرتبه رسانه اي تلويزيون به اينجا رسيده، سوال ديگري است...
باور كنيد كه بايد اين پرونده را مي گذاشتيم جزء ظهور و سقوط هاي دهه 80! چون آغاز اين اين پديده پول شماري براي صحنه تلويزيون در اوايل دهه 80 كليد خورد. تا قبل از روال اين بود كه خيلي ها- به خصوص خواننده ها- براي حضور در تلويزيون و شنيده شدن و روي زبان افتادن يك آهنگشان سر و دست مي شكستند و جزء آرزوهايشان بود كه در يك برنامه زنده و پر بيننده بخوانند. يكي از تهيه كنندگان قديمي سازمان تعريف مي كند كه ناصر عبداللهي را روزهاي اوجش آهنگ مشهور«ناصريا» در سال 81 به تلويزيون آورد و حتي يك ريال هم به او نمي دهد. او خاطرات بسيار زيادي از خواننده هايي دارد كه دلشان مي خواست در جشن ميلاد امام زمان (عج) جاي عبداللهي باشند. درباره بازيگران هم معمولاً به يك هديه فرهنگي- از ديوان حافظ گرفته تا تابلو فرش براي مشهورترها- سر و ته قضيه جمع مي شده؛ هديه هايي كه معمولا هزينه هاي زيادي نداشتند، كلي خريداري مي شود و به قولي، ارزش هاي معنوي اش بيشتر بود!
ماضي بعيد؛ سكه از كيسه خليفه!
ماضي ساده؛ اسكناس... آه اسكناس!
هيچ كس از حال و روز نخستين تهيه كننده اي با اين پيشنهاد مواجه شد خبر ندارد. ولي مي گويند سكه هاي زيادي از آن به بعد راه بازار را در پيش گرفتند و براي مهمانان مشهور، نقد شدند. دردسرهاي مالي سازمان وقتي بالا گرفت كه عددهاي درخواستي برخي هنرمندان از يك طرف و روياهاي برخي تهيه كنندگان براي رو كم كني از سويي ديگر، حد و مرزي نداشت.
عددها روز به روز بالاتر مي رفت و روش پرداختي هم تغيير مي كرد؛ اگر روزي پول نقد و هزاري هاي تانخورده راهگشا بودند؛ حالا تهيه چك پول هم مشكل شد. داستان از جايي حسابي پيچ خورد كه سازمان، تنها به آوردن ستاره ها براي بيننده سازي اميد بسته بود و طرح و برنامه ديگري نداشت. اين طور به نظر مي رسد كه يكي از مهم ترين راه هاي جذب مخاطب، آوردن خواننده هاي زيرزميني و هنرمندان كمتر ديده شده است. مي گويند ماجراي همين ايده هم در شبكه پنج سيما شكل گرفت و مثل يك بيماري مسري در شبكه هاي ديگر شيوع پيدا كرد. برنامه هاي شيشه اي پر مخاطب و عددها و رقم هاي جابه جا شده، سرو صداي زيادي به پا كرد و ناگهان همه نرخ ها و عددهاي هنرمندان محبوب و مردمي را يكي، دو پله بالا برد. تكذيب هاي بعدي صدا و سيمايي ها هر چند مرهمي بود براي افكار عمومي ولي درد امور مالي سازمان و كمبود نقدينگي هايش را درمان كرد!مضارع؛ چك هاي رمزدار براي شما
بد نيست بدانيد وقتي رقابت بين شبكه ها بالا مي گيرد، برخي از تهيه كنندگان براي اسير كردن مهمان ها، پيش پرداخت هم مي پردازند. معمولاً همين موج سازي درنزديكي هاي نوروز، موجب دو اتفاق مي شود؛ اول اينكه يك حباب كاذب بر سر نرخ حضور مهمان ها تعيين مي شود و عددهاي برآورد، سال به سال بالاتر مي رود و ديگري باعث تكراري شدن مهمان ها مي شود؛ همين امسال ديديد كه برخي از مهمان ها به همه شبكه ها سر مي زدند؟ همه اين آشفتگي ها و شتاب زدگي ها حاصل روزهاي نزديك به نوروز است كه ناگهان همه خط قرمزها پاك مي شوند و همه بايد و نبايدها به هم مي ريزند؛ به شرط حضور چهره در مقابل دوربين.
مستقبل؛ اما و اگرها
البته همه را با يك چشم نبينيد؛ هميشه آدم هاي متفاوتي هم پيدا مي شوند. همه هنرمندان هم يك جور نيستند؛ بين انبوه حرف ها و خاطره ها، چهره هايي هم پيدا مي شوند كه از يك سو قدر رسانه را مي دانند و از سوي ديگر، شأن و مرتبه خود را والاتر از آن مي دانند كه حقوق بگير تلويزيون باشند. البته خودتان بهتر مي دانيد كه استثنا هميشه استثناست!
منبع: نشريه همشهري جوان، شماره 307..