اندکی پس از مرگ (2)

اندکی پس از مرگ (2)

روایات عوامل متعددی را ذکر می‌کند که موجب آسانی سکرات مرگ می‌شوند که به بعضی از آن‌ها اشاره می‌کنیم: 1. محبت به امیرالمؤمنین علیه‌السلام؛ (56) 2. نیکی به پدر و مادر و صله رحم؛ (57) 3. روزه ماه رمضان؛ (58) 4. قرائت سوره یس؛ (59) 5. یاری ضعیفان در مبارزه با باطل؛ (60) 6. بردن محتضر به مصلای (محل نماز) خود (61) و...
دوشنبه، 2 مرداد 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
اندکی پس از مرگ (2)

اندکی پس از مرگ (2)
اندکی پس از مرگ (2)

نویسنده: حسن مانیان
منبع اختضصاصی: راسخون



 
اندکی پس از مرگ (2)

عوامل آسان شدن سکرات موت

روایات عوامل متعددی را ذکر می‌کند که موجب آسانی سکرات مرگ می‌شوند که به بعضی از آن‌ها اشاره می‌کنیم:
1. محبت به امیرالمؤمنین علیه‌السلام؛ (56) 2. نیکی به پدر و مادر و صله رحم؛ (57) 3. روزه ماه رمضان؛ (58) 4. قرائت سوره یس؛ (59) 5. یاری ضعیفان در مبارزه با باطل؛ (60) 6. بردن محتضر به مصلای (محل نماز) خود (61) و...

پرسش از تازه‌واردان در عالم برزخ

از جمله اموری که در برزخ تحقق پیدا می‌کند، سؤال از تازه واردان به آن عالم است. این حقیقت را هم از قرآن می‌توان استفاده کرد و هم روایات فراوانی بر آن دلالت دارند و از اعتقادات مسلم شیعه است.
مرحوم صدوق رحمۀالله‌علیه می‌گوید: «اعتقاد ما درباره پرسش در قبر این است که حق بوده و چاره‌ای جز آن نیست؛ پس کسی که به خوبی پاسخ‌گو باشد، در قبرش به روح و ریحان در آخرت به بهشت نعمت‌ها دست یافته است و کسی که به درستی آن‌ها را جواب ندهد، در قبرش با حمیم (آب جوشان مخصوص) پذیرایی می‌شود و در آخرت، داخل جهنم خواهد شد.» (62)
مرحوم مفید رحمۀالله‌علیه نیز در این‌باره گوید: «(سؤال در قبر) حق است، هیچ مؤمنی درباره آن شک به خود راه نداده است.» (63) و در کلامی دیگر ادعای اجماع کرده و می‌گوید: «(سؤال در قبر) صحیح است و اجماع شیعه و اصحاب حدیث حاکی از آن است.» (64) و در جای دیگر می‌فرماید: «روایات صحیح از پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم بیانگر آن هستند که فرشتگان بر اموات وارد گشته از دین آن‌ها سؤال می‌کنند... (65)
پیداست که سرچشمه حقانیت چنین اعتقادی، همان قرآن و روایات اهل بیت علیهم‌السلام است. قرآن کریم می‌فرماید: «یُثَبِّتُ اللّهُ الَّذِینَ آمَنُواْ بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَ فِی الآخِرَةِ وَ یُضِلُّ اللّهُ الظَّالِمِینَ وَ یَفْعَلُ اللّهُ مَا یَشَاءُ؛ خداوند کسانی را که ایمان آوردند، به خاطر گفتار و اعتقاد ثابتشان، استوار می‌دارد؛ هم در این جهان، و هم در سرای دیگر! و ستمگران را گمراه می‌سازد، (و لطف خود را از آن‌ها برمی‌گیرد)؛ خداوند هر کار را بخواهد (و مصلحت بداند) انجام می‌دهد!» (66) ثابت بودن بر کلمه توحید و ایمان، در دنیا روشن است، و اگر تثبیتی از جانب خدا در مورد آن نباشد، سودی برایش نخواهد داشت؛ اما منظور از «تثبیت قول در آخرت» چیست؟
برخی مفسران بر این باورند که واژه «وَ فِی الآخِرَةِ» به تثبیت قول هنگام سؤال در قبر اشاره دارد؛ هنگامی که فرشتگان مأمور در قبر از انسان متوفی چیزهایی می‌پرسند، خدای تعالی آن‌ها را بر حق استوار می‌کند؛ (67) ولی با توجه به اطلاق آیه شریفه می‌توان گفت: عبارت «وَ فِی الآخِرَةِ» علاوه بر برزخ، مراحل پس از آن را نیز شامل می‌شود. پس اگر چه روایاتی هم در ذیل آیه شریفه وارد شده‌اند که از آن‌ها استفاده می‌شود خدای سبحان هنگام پرسش از مؤمنان، آنان را با تلفیقی الهی ثابت قدم نموده و پاسخ‌گوی سؤالات فرشتگان قرار می‌دهد، چنین روایاتی بر انحصار تثبیت مؤمنان هنگام سؤال در قبر دلالت ندارند؛ بلکه می‌توان گفت این روایات مصداقی از مصداق‌های تثبیت مؤمنان در آخرت را بیان می‌کنند؛ بنابر این از اطلاق «وَ فِی الآخِرَةِ» می‌توان استفاده کرد که خدای تعالی مؤمنان را در تمام مراحل اخروی (از جمله عالم برزخ و سؤال در قبر) که در مورد سؤال واقع می‌شوند، ثابت قدم داشته و آنان به خوبی از عهده پاسخ‌گویی به سؤالات بر خواهند آمد. (68)
از بعضی روایات استفاده می‌شود که میت - اعم از مؤمن و کافر - در قبر مورد سؤال قرار خواهد گرفت؛ مثلاً امام سجاد علیه‌السلام ضمن روایتی طولانی می‌فرمایند: «ای مردم! از خدا بترسید و بدانید که به سوی او بر می‌گردید... فرزند آدم! همانا اجل تو با بیشترین سرعت به سمت تو روان است و تو به منزلی تنها خواهی رفت؛ پس روحت به تو باز گشته و فرشتگان (مأمور پرسش، یعنی) منکر و نکیر جهت پرسش و امتحانی سخت ناگهان بر تو وارد می‌شود...» (69)
اکنون این سؤال پیش می‌آید که در قبر از چه چیزهایی می‌پرسند؟ روایات متعددی موارد سؤال قبر را برای برای ما تبیین کرده‌اند. از بعضی احادیث استفاده می‌شود که اعتقادات آدمی از موارد سؤال در قبر است؛ مثلاً در روایتی از امام کاظم علیه‌السلام آمده است: «در قبر به مؤمن گفته می‌شود: ربّ تو کیست؟ جواب می‌دهد: الله است؛ پس سؤال می‌شود که دینت چیست؟ جواب می‌دهد: اسلام است؛ از او سرال می‌شود: پیامبرت کیست؟ پاسخ می‌دهد: محمد صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم می‌باشد؛ سپس از امام او سؤال می‌شود. گوید: فلان شخص؛ به او گفته می‌شود از کجا این را دانستی؟ جواب می‌دهد: این امری است که خدا مرا به آن هدایت کرده و بر آن ثابت و پا برجا نگه داشته است؛ پس به او گفته می‌شود: بخواب، همانند خواب عروس؛ خوابی که هیچ گونه رؤیای کراهت‌انگیز در آن نیست؛ آن‌گاه برای او دری به سوی بهشت گشوده می‌شود و از روح و ریحان بهشتی برخوردار شده و می‌گوید: خدایا هر چه زودتر قیامت را برپا کن تا شاید به اهل و مالم برگردم.» (70)
امام در ادامه موارد سؤال از کافر و جواب‌های او را این گونه مطرح می‌کنند: «و به کافر گفته می‌شود: پروردگارت کیست؟ گوید: الله؛ از پیامبرش سؤال می‌کنند، گوید: محمد صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم؛ از دینش سؤال می‌کنند، گوید: اسلام؛ از او سؤال می‌شود: چگونه (جواب این سؤالات را) دانستی؟ پاسخ می‌دهد: شنیدم که مردم چنین می‌گفتند، من هم چنین گفتم؛ پس (در این هنگام) با گُرزی بر او می‌کوبند که اجتماع جن و انس هم تاب تحمل آن را ندارند.» (71)
امام سجاد علیه‌السلام نیز ضمن روایتی طولانی در مورد سؤال نکیر و منکر می‌فرمایند: «اول چیزی که از تو سؤال می‌کنند، از پروردگارت می‌باشد که او را عبادت می‌کردی، و از پیامبرت که به سوی تو فرستاده شده است، و از دین تو که متدین به آن بودی، و از کتاب که آن را تلاوت می‌کردی، و از امام تو که ولایتش را داشتی؛ سپس از عمرت که در چه چیزی آن را فانی کردی، و از مالت که از کجا به دست آوردی و در چه چیز آن را تلف نمودی.» (72)
در روایتی دیگر از امام صادق علیه‌السلام، موارد سؤال اموری همچون نماز، زکات، حج، روزه و ولایت اهل بیت علیهم‌السلام بر شمرده شده است. (73)
گفتنی است که هیچ کدام از این روایات، حصر را نمی‌رسانند و هیچ گونه تنافی بین آن‌ها وجود ندارد و می‌توان بعضی را بر بعض دیگر حمل کرد؛ از این رو می‌توان گفت: طبق این روایات، از همه این امور به دلیل اهمیتی که در شرع دارند، سؤال می‌شود. (74)

حکمت سؤال نکیر و منکر

مسلماً آن‌چه را که خداوند اراده کرده و انجام می‌دهد، برخاسته از حکمت اوست؛ اگر چه بشر به فلسفه وجودی و اسرار فعل الهی پی نبرد. سؤال نکیر و منکر هم قطعاً طبق حکمت الهی و مصلحت بندگاش انجام می‌گیرد؛ ولی مصلحت آن چیست؟ ممکن است همان مطلبی باشد که مرحوم فیض گفته است. او می‌گوید: حکمت سؤال نکیر و منکر این است که فرشتگان به بنی آدم طعنه زدند و گفتند: «أَتَجْعَلُ فِیهَا مَن یُفْسِدُ فِیهَا؛ (خدایا) آیا کسی را در آن (زمین) قرار می‌دهی که فساد کند؟!» (75) خدای متعال هم به آن‌ها فرمود: «إِنِّی أَعْلَمُ مَا لاَ تَعْلَمُونَ؛ من حقایقی را می‌دانم که شما نمی‌دانید.» (76) از این روی دو فرشته را به قبر می‌فرستد تا این‌که از او سؤال کنند؛ سپس به آنان امر می‌کند تا آن‌چه را از بنده مؤمن درباره خدا شنیده‌اند، نزد سایر فرشتگان شهادت دهند؛ چرا که کمترین گواهان دو نفر هستند؛ آن‌گاه خدای تعالی می‌فرماید: ای فرشتگان! من، روح او را گرفتم؛ مال، همسر، کنیز، زمین کشاورزی و دوستان او را برای دیگران گذاردم؛ پس در دل زمین از او سؤال می‌شود؛ اما او فقط درباره من پاسخ می‌گوید. می‌گوید: پروردگار من خداست و دینم اسلام و پیامبرم محمد صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم است. و این بدان جهت است که بدانید: «إِنِّی أَعْلَمُ مَا لاَ تَعْلَمُونَ؛ من حقایقی را می‌دانم که شما نمی‌دانید.» (77)
البته صرف نظر از حکمتی که مرحوم فیض مطرح کرده‌اند، فایده دیگری نیز به نظر می‌رسد که از نظر تربیتی و روانی آثار فراوانی دارد. وقتی انسان بداند علاوه بر قیامت در اولین منزل اخروی هم بازخواست خواهد شد و از مهم‌ترین مسائل اعتقادی، احکام، عمر و مال او سؤال می‌شود، بیدار گشته و وضعیت زندگی دنیوی او تغییر می‌کند. اعتقاد و توجه به آیات و کلمات معصومان علیهم‌السلام درباره قبر، موجب توجه بیشتر انسان به خدا و قیامت می‌گردد و طبعاً در برنامه‌های زندگی انسان هم تأثیر به سزایی خوهد داشت. (78)

فشار قبر

ابوبصیر در روایتی می‌گوید: از امام صادق علیه‌السلام سؤال کردم: آیا کسی از فشار قبر رها می‌شود؟ حضرت فرمودند: «به خدا پناه می‌بریم، چه‌قدر کم هستند افرادی که از فشار قبر رهایی یابند!» (79) و در نقلی دیگر در مورد پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم آمده است که حضرت قبل از دفن فاطمه بنت اسد، مدتی در قبر خوابیدند تا تماس قبر با بدن مبارک و نورانی آن حضرت، موجب کاهش فشار قبر از فاطمه بنت اسد شود. (80) و در روایتی دیگر، رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم به هنگام دفن فرزندشان رقیه، از خداوند می‌طلبد که فشار قبر را از او رفع کند. (81)
البته در روایاتی آمده است که مؤمن فشار قبر ندارد؛ مثلاً ابوبصیر ضمن روایتی نسبتاً طولانی به امام صادق علیه‌السلام عرض می‌کند: جانم فدایت! اگر قرار است مؤمن بعد از مرگ به آن همه نعمت‌ها برسد، فشار قبر چه می‌شود؟ حضرت فرمودند: «چه دور است. چیزی از فشار قبر برای مؤمنان نیست.» (82)
ممکن است گفته شود: روایات این چنینی که فشار قبر برای مؤمنان را نفی می‌کنند، با روایاتی که حاکی از وجود فشار هستند تعارض دارند؛ ولی با صرف نظر از صحیح بودن یا صحیح نبودن این روایات، مرحوم مجلسی رحمۀ‌الله درباره جمع بین آن‌ها می‌گوید: «ممکن است در صدر اسلام عذاب قبر چنین عمومیتی داشت و همه مؤمنان را هم شامل می‌شد؛ اما خدای تعالی به برکت وجود پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم و اهل بیت گرامی‌شان علیهم‌السلام فشار قبر را از مؤمنان رفع کرد.» (83) و ممکن است بگوییم: نه تنها مؤمن هیچ فشار قبری ندارد، بلکه زمین به وجود او افتخار می‌کند؛ اما اگر فشار قبری هم داشته باشد، احیاناً به سبب ضایع کردن بعضی از نعمت‌های الهی است، و این فشار، در واقع کفاره گناهان اوست؛ از این رو در روایتی از امام صادق علیه‌السلام می‌خوانیم: «فشار قبر مؤمن، کفاره تباه کردن نعمت‌هایی است که او انجام داده است.» (84)
البته قابل توجه است که بر اساس بعضی روایات، سؤال قبر در حالی انجام می‌شود که انسان در فشار به سر می‌برد. ابوبصیر در روایت صحیحی از امام صادق علیه‌السلام نقل می‌کند که فرمودند: «یَسألُ وَ هُوَ مَضغُوط؛ سؤال می‌شود و در حالی که تحت فشار قبر است.» (85) مرحوم مجلسی رحمۀ‌الله در تبیین این روایت می‌گوید: شاید بتوان گفت: ضغطه (فشار قبر) و سؤال، هم زمان هستند؛ پس کسانی که فشار قبر ندارند، سؤال در قبر هم ندارند، و به عکس کسانی که فشار قبر دارند، سؤال در قبر هم خواهند داشت، و ممکن است که غرض روایت فقط اثبات دو حالت باشد؛ بدون این‌که بخواهد تلازم و مقارنتی بیان کند. (86)
حال، پس از طرح مبحث فشار قبر، این سؤال پیش می‌آید که آیا کسانی که در قبر نهاده نشده‌اند، همانند شخص به دار آویخته شده، غرق گشته، یا در اثر سوختن، خاکستر شده و یا در اثر انفجار متلاشی شده، فشار قبر ندارند؟ روایتی صحیح گویای این است؛ یونس از امام صادق علیه‌السلام سؤال کرد: آیا مصلوب (به دار آویخته) عذاب قبر دارد یا نه؟ حضرت فرمودند: «همانا پروردگار زمین، پروردگار هوا نیز هست؛ پس خدای عزوجل به هوا (به طور تکوینی) وحی می‌کند تا او را در فشار قبر قرار دهد؛ فشاری که از فشار خود قبر شدیدتر است.» (87)

فشار جسمی است یا روحی؟

بی شک، فشار قبر فشار روحی را نیز شامل خواهد بود؛ ولی بحث در این است که آیا تنها روحی است یا هم روحی و هم جسمی است؟ جمله «خدای عزوجل به هوا (به طور تکوینی) وحی می‌کند تا او را در فشار قبر قرار دهد؛ فشاری که از فشار خود قبر شدیدتر است.» (88) به خوبی دلالت بر جسمانی بودن فشار نیز می‌کند؛ زیرا هوا، امری مادی و جسمی لطیف است؛ از این رو بدون واسطه بدن نمی‌تواند در روح آدمی فشار وارد کند؛ و حتماً فشار جسم را هم شامل خواهد شد.
امام علی علیه‌السلام در نهج البلاغه ذیل خطبه‌ای می‌فرمایند: «برای استقبال از مرگ و سختی‌ها و شدائد آن قبل از فرارسیدن آن، خود را آماده سازید؛ قبل از آن‌که شما را دریابد و هر آن‌چه را برای استقبال از مرگ لازم است، فراهم نمایید؛ چرا که هدف نهایی، قیامت است. و مرگ برای عاقلان، اندرز و برای جاهلان مایه عبرت است، قبل از فرا رسیدن غایت و هدف نهایی. شما چه می‌دانید از تنگی قبرها، و شدید بودن غم و اندوه‌ها، و ترس و وحشت از قیامت، و حزن و اندوه فراوان، و داخل شدن بعضی استخوان‌ها در بعضی دیگر، و کَر شدن گوش‌ها، و تاریکی لَحَد، و ترس از آینده، و غم‌های فراوان داخل قبر، و مسدود شدن آن با سنگ‌های پهن.» (89)
خلاصه این‌که: «مقصود از فشار قبر این نیست که دیواره‌های قبری که در گورستان حفر شده، به هم نزدیک می‌شوند و جسد میت را در مضیقه قرار می‌دهند؛ بلکه مقصود، فشار نامرئی و غیر محسوسی است که در قبر برزخی بر روح و جسد برزخیِ متوفّی وارد می‌آید و او را به شدّت ناراحت و معذّب می‌سازد.» (90)

علل و عوامل عذاب قبر

1. نماز بی وضو خواندن؛ 2. گذشتن از کنار مظلوم و یاری نکردن او؛ 3. سخن چینی؛ 4. حبس و نگهداری بول؛ 5. کناره‌گیری مرد از همسر خود.
البته نمی‌توان گفت تنها همین امور، علل عذاب قبر هستند؛ بلکه این‌ها عواملی هستند که صراحتاً در روایات به آن‌ها اشاره شده است.

خلاصی از فشار قبر

در هدایت انسان به سوی کمال، معصومین علیهم‌السلام از هیچ کوششی دریغ نکرده و نمی‌کنند. آن‌چنان بشر را در مصالح و منافع او در امور دینی و دنیوی و اُخروی‌اش اقتضا می‌کند، رهنمون می‌شوند تا آن‌جا که گرفتاری و عذاب‌ها یا سرور و شادمانی‌های برزخی انسان را نیز بیان می‌کنند، حتی اموری را یادآور می‌شوند که از فشار قبر جلوگیری می‌کند. اکنون در این قسمت به برخی از آن‌ها اشاره می‌کنیم؛
امام صادق علیه‌السلام در روایتی می‌فرمایند: «کسی که سوره نون و القلم را در نماز واجب یا مستحب بخواند، خدای عزوجل او را برای همیشه از فقر در امان می‌دارد و هنگامی که بمیرد، او را در پناه خود از فشار قبر مصون می‌دارد.» (91)
امام صادق علیه‌السلام می‌فرمایند: «کسی که سوره یس را قرائت کند و در همان روز بمیرد، خداوند او را به بهشت درمی‌آورد... و او را از فشار قبر در امان می‌دارد.» (92)
امام علی علیه‌السلام می‌فرمایند: «کسی که در هر جمعه سوره نساء را بخواند، از فشار قبر در امان خواهد بود.» (93)
امام باقر علیه‌السلام می‌فرمایند: «کسی که رکوعش را تمام کند وحشت قبر بر او وارد نمی‌شود.» (94)
منصور بن حازم گوید: در مورد پاداش کسی که چهار بار حج انجام داده سؤال کردم، حضرت فرمودند: «ای منصور! کسی که چهار بار حج انجام داده باشد، هرگز فشار قبر به او نخواهد رسید.» (95)
امام باقر علیه‌السلام در این‌باره می‌فرمایند: «اگر مردم می‌دانستند زیارت امام حسین علیه‌السلام چه‌قدر فضیلت دارد. هر آینه از شوق می‌مردند و دل‌هایشان از حسرت پاره‌پاره می‌شد.» راوی گوید: عرض کردم مگر چه‌قدر پاداش دارد؟ حضرت فرمودند: «کسی که از روی شوق آن حضرت را زیارت کند، خداوند برای او پاداش هزار حج قبول شده می‌نویسد... و اگر در همان سال از دنیا برود، ملائکه رحمت برای غسل و کفن و به جهت استغفار برای او حضور پیدا می‌کنند و همراه با طلب مغفرت الهی او را تا قبرش تشییع می‌کنند. قبر او هم به اندازه دید چشمانش وسیع می‌شود و خداوند او را از فشار قبر در امان داشته و از رعب و وحشت نکیر و منکر در امانش می‌دارد، و دری از بهشت برایش باز خواهد کرد...» (96)
در روایتی از امام صادق علیه‌السلام آمده است: «کسی که از زوال شمس (ظهر) روز پنج‌شنبه تا زوال شمس روز جمعه بمیرد، از فشار قبر در امان است.» (97) و در نقلی دیگر، آن حضرت فرمودند: کسی که در روز جمعه بمیرد، خدای تعالی رهایی از فشار قبر را برای او مقرر می‌کند.» (98)

نتیجه گیری

مباحثی که در این مقاله به آن‌ها پرداخته شد و نتایجی که از این مقاله عاید ما می‌گردد به شرح ذیل می‌باشد:
1. مرگ در واقع، همان نبود حیات است.
2. واژه «توفّی» در آیه 42 سوره زمر، بیانگر وجودی بودن مرگ است؛ زیرا توفّی به معنای اخذ به طور کامل و تمام است و اگر مرگ به معنای معدوم شدن بود، توفّی و اخذ به طور کامل معنا نداشت.
3. واژه غَمَرات، به معنای سختی‌های مرگ است که انسان را تحت پوشش خود قرار می‌دهد.
4. حضور معصومان علیهم‌السلام نزد محتضر مؤمن، بدین جهت است که به دوستانشان کمک برسانند و به فرشته مرگ سفارش کنند تا با ملاطفت و مدارا روح آنان را قبض نماید و به آنان مژده بهشت دهند. ممکن است حضورشان نزد محتضر کافر بدین جهت باشد که به ملک‌الموت گوشزد کنند که این شخص دشمن ما اهل بیت علیهم‌السلام بود؛ پس بر او سخت بگیر.
5. کسانی که اهل اطاعت باشند، فرشتگان رحمت قبض روحشان را به عهده می‌گیرند و روح گناه‌کاران را فرشتگان عذاب قبض می‌کنند.
6. مؤمنی که با وَرَع باشد، به برادران خود یاری رساند و در برابرشان بخشنده باشد، احساس نمی‌کند که روح از بدنش مفارقت کرده و بسیار راحت و بدون درد و رنج، جان می‌دهد.
7. عوامل آسان شدن سکرات موت: * محبت به امیرالمؤمنین علیه‌السلام؛ * نیکی به پدر و مادر و صله رحم؛ * روزه ماه رمضان؛ * قرائت سوره یس؛ * یاری ضعیفان در مبارزه با باطل؛ * بردن محتضر به مصلای (محل نماز) خود و...
8. اعتقاد ما درباره پرسش در قبر این است که حق بوده و چاره‌ای جز آن نیست؛ پس کسی که به خوبی پاسخ‌گو باشد، در قبرش به روح و ریحان در آخرت به بهشت نعمت‌ها دست یافته است و کسی که به درستی آن‌ها را جواب ندهد، در قبرش با حمیم (آب جوشان مخصوص) پذیرایی می‌شود و در آخرت، داخل جهنم خواهد شد.
9. یکی از حکمت‌های سؤال نکیر و منکر این است که: وقتی انسان بداند علاوه بر قیامت در اولین منزل اخروی هم بازخواست خواهد شد و از مهم‌ترین مسائل اعتقادی، احکام، عمر و مال او سؤال می‌شود، بیدار گشته و وضعیت زندگی دنیوی او تغییر می‌کند. اعتقاد و توجه به آیات و کلمات معصومان علیهم‌السلام درباره قبر، موجب توجه بیشتر انسان به خدا و قیامت می‌گردد و طبعاً در برنامه‌های زندگی انسان هم تأثیر به سزایی خوهد داشت.
10. مقصود از فشار قبر این نیست که دیواره‌های قبری که در گورستان حفر شده، به هم نزدیک می‌شوند و جسد میت را در مضیقه قرار می‌دهند؛ بلکه مقصود، فشار نامرئی و غیر محسوسی است که در قبر برزخی بر روح و جسد برزخیِ متوفّی وارد می‌آید و او را به شدّت ناراحت و معذّب می‌سازد.
11. علل و عوامل عذاب قبر: * نماز بی وضو خواندن؛ * گذشتن از کنار مظلوم و یاری نکردن او؛ * سخن چینی؛ * حبس و نگهداری بول؛ * کناره‌گیری مرد از همسر خود و...

پی‌نوشت‌ها:

1. روم، 24
2. بقره، 260
3. مؤمنون، 37
4. انعام، 122
5. فرقان، 58
6. معجم مقاییس اللغه، ج 5، ص 283
7. ملک، 2
8. معجم مقاییس اللغه، ج 6، ص 129
9. زمر، 42
10. سجده، 11
11. انعام، 61
12. نحل، 96
13. نهج البلاغه، 188
14. الإرشاد، ص 140
15. معانی الأخبار، ص 288؛ بحارالأنوار، ج 6، ص 154
16. عنکبوت، 57
17. اعراف، 25
18. انبیاء، 34 و 35
19. الرحمن، 26
20. نساء، 78
21. جمعه، 8
22. احزاب، 16
23. مؤمنون، 15
24. آل عمران، 154
25. آل عمران، 168
26. نهج البلاغه، نامه 27
27. نهج البلاغه، خطبه 182
28. نهج البلاغه، نامه 31
29. نهج البلاغه، خطبه 165
30. ق، 19
31. قیامت، 26- 29
32. تفسیر المیزان، ج 20، ص 113
33. انعام، 93
34. مجمع البیان، ج 3 و 4، ص 517
35. نهج البلاغه، خطبه 109
36. اوائل المقالات، ص 73
37. بحارالأنوار، ج 6، ص 178
38. بحارالأنوار، ج 6، ص 181
39. بحارالأنوار، ج 6، ص 200
40. فروع کافی، ج 3، ص 129
41. فروع کافی، ج 3، ص 132
42. فجر، 27 و 28
43. بحارالأنوار، ج 6، ص 163
44. بحارالأنوار، ج 6، ص 191
45. بحارالأنوار، ج 6، ص 196
46. اسراء، 45
47. بحارالأنوار، ج 6، صص 200- 202
48. تفسیر نورالثقلین، ج 3، ص 51
49. بحارالأنوار، ج 6، صص 181، 184، 185، 188، 190، 196، 200
50. بحارالأنوار، ج 6، ص 172
51. فجر، 27 و 28
52. بحارالأنوار، ج 6، ص 186
53. من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص 81
54. بحارالأنوار، ج 6، ص 172
55. بحارالأنوار، ج 6، ص 152
56. ر.ک بحارالأنوار، ج 27، ص 114
57. ر.ک بحارالأنوار، ج 84، ص 66 و ج 13، ص 327
58. ر.ک بحارالأنوار، ج 9، ص 299
59. ر.ک بحارالأنوار، ج 92، ص 289
60. ر.ک بحارالأنوار، ج 75، ص 21
61. ر.ک بحارالأنوار، ج 81، ص 237
62. الإعتقادات، ج 58
63. النکت الإعتقادیه، ص 46 و 47
64. اوائل المقالات، ص 76 و 77
65. تصحیح اعتقادات الإمامیه، ص 99
66. ابراهیم، 27
67. التفسیر الکبیر، ج 19، ص 122
68. برزخ، پس از مرگ چه می‌گذرد؟، ص 25
69. بحارالأنوار، ج 6، ص 223
70. فروع کافی، ج 3، ص 238
71. فروع کافی، ج 3، ص 238
72. بحارالأنوار، ج 6، ص 223
73. فروع کافی، ج 3، ص 241
74. برزخ؛ پژوهشی قرآنی و روایی، ص 198
75. بقره، 30
76. بقره، 30
77. علم الیقین، ج 2، ص 889
78. برزخ؛ پژوهشی قرآنی و روایی، ص 199
79. فروع کافی، ج 3، ص 236
80. بحارالأنوار ج 6، ص 241
81. فروع کافی، ج 3، ص 241
82. مرآت العقول، ج 13، ص 288
83. بحارالأنوار ج 6، ص 197
84. بحارالأنوار ج 6، ص 221
85. فروع کافی، ج 3، ص 236
86. برزخ؛ پژوهشی قرآنی و روایی، ص 179
87. فروع کافی، ج 3، ص 241
88. فروع کافی، ج 3، ص 241
89. نهج البلاغه، خطبه 90
90. معاد از نظر روح و جسم، ج 1، ص 216
91. بحارالأنوار، ج 92، ص 316
92. بحارالأنوار، ج 92، ص 289
93. بحارالأنوار، ج 92، ص 273
94. بحارالأنوار، ج 6، ص 244
95. بحارالأنوار، ج 99، ص 20
96. بحارالأنوار، ج 101، ص 18
97. من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص 83
98. بحارالأنوار، ج 6، ص 230

منابع پایانی
1. قرآن کریم.
2. ابن بابویه قمی(شیخ صدوق)، محمد بن علی، من لایحضره الفقیه، تحقیق علی‌اکبر غفاری، انتشارات مؤسسه نشر اسلامی، بی‌چا، قم، بی‌تا.
3. ابوالحسین، احمد بن فارس بن زکریا، معجم مقاییس اللغه، انتشارات الدار الإسلامیه، بی‌چا، بی‌جا، 1410ق.
4. امیرالمؤمنین، علی بن ابیطالب(ع)، نهج البلاغه، انتشارات مرکز البحوث السلامیه، بی‌چا، بیروت، 1387ق.
5. حویزی، عبدالعلی بن جمعه، تفسیر نور الثقلین، انتشارات مطبعه الحکمه، بی‌چا، بی‌جا، 1412ش.
6. صدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین بن بابویه القمی(شیخ صدوق)، الإعتقادات، انتشارات المؤتمر العالمی لألفیۀ الشیخ المفید(ره)، بی‌چا، بی‌جا، بی‌تا.
7. صدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین بن بابویه القمی(شیخ صدوق)، معانی الاخبار، انتشارات مؤسسه النشر الإسلامی، بی‌چا، قم، 1361ش.
8. طباطبایی، سید محمد حسین، تفسیر المیزان، ترجمه ناصر مکارم شیرازی، انتشارات مرکز نشر فرهنگی رجا، قم، 1363ش.
9. طبرسی، ابو علی الفضل بن الحسن، مجمع البیان، انتشارات ناصرخسرو، چاپ سوم، تهران، 1372ش.
10. فخر الرازی، التفسیر الکبیر، انتشارات دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، بیروت، بی‌تا.
11. فربودی، مهدی، برزخ، پس از مرگ چه می‌گذرد؟، انتشارات دیوان، چاپ دوم، قم، 1386ش.
12. فلسفی، محمدتقی، معاد از نظر روح و جسم، انتشارات هیئت نشر معارف اسلامی، چاپ هفتم، تهران، 1360ش.
13. فیض کاشانی، مولی محمد محسن، علم الیقین، انتشارات بیدار، بی‌چا، قم، بی‌تا.
14. قاسمی، علی‌محمد، برزخ؛ پژوهشی قرآنی و روایی، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، چاپ چهارم، قم، 1388ش.
15. کلینی، محمد بن یعقوب، فروع کافی، محمدهادی بن محمدصالح المازندرانی، انتشارات دارالحدیث، بی‌چا، قم، 1387ش.
16. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، انتشارات وزارت ارشاد اسلامی، چاپ اول، تهران، 1365ش.
17. مجلسی، محمدباقر، مرآت العقول، انتشارات دارالکتب الإسلامیه، بی‌چا، تهران، 1368ش.
18. مفید، ابو عبدالله محمد بن محمد بن النعمان العکبری(شیخ مفید)، الإرشاد، ترجمه رسول محلاتی، انتشارات علمیه اسلامیه، بی‌چا، بی‌جا، بی‌تا.
19. مفید، ابو عبدالله محمد بن محمد بن النعمان العکبری(شیخ مفید)، النکت الإعتقادیۀ، انتشارات المؤتمر العالمی لألفیۀ الشیخ المفید(ره)، بی‌چا، بی‌جا، بی‌تا.
20. المفید، ابوعبدالله محمد بن محمد بن النعمان العکبری(شیخ مفید)، اوائل المقالات، انتشارات العالمی لألفیه الشیخ المفید، بی‌چا، بی‌جا، بی‌تا.
21. المفید، ابوعبدالله محمد بن محمد بن النعمان العکبری(شیخ مفید)، تصحیح اعتقادات الإمامیه، انتشارات العالمی لألفیه الشیخ المفید، بی‌چا، بی‌جا، بی‌تا.





ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط