نقد و بررسی نظریه علمای ابرار از دیدگاه قرآن و احادیث (1)

ر این مجموعه به بررسی و نقد نظریه ی «علمای ابرار» با استفاده از آیات قرآن و تفاسیر آن و احادیث پیامبر (ص) و حضرت علی (ع) می پردازیم.
پنجشنبه، 5 مرداد 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نقد و بررسی نظریه علمای ابرار از دیدگاه قرآن و احادیث (1)

نقد و بررسی نظریه علمای ابرار از دیدگاه قرآن و احادیث (1)
 

نویسندگان:
دکتر مرتضی حسینی *
ثمینه فولادگر **



 

چکیده:

امامت و صفات آن، به خاطر جایگاه عظیمی که امام در دین اسلام دارد، همواره از صدر اسلام مورد توجه بوده است چنانچه ائمه اطهار در قالب سخنان و احادیث به معرفی خود و جایگاهشان می پرداخته اند. اما بعد از غیبت امام زمان به واسطه عدم حضور ایشان در میان مسلمانان سوالاتی جدید در این باره بوجود آمد و مورد توجه علمای بزرگ اسلام قرار گرفت. در این میان دو صفت علم امام و عصمت امام بیشتر مورد نظر بوده است. یکی از نظراتی که در مورد امامت و جایگاه آن مطرح شده نظریه ی «علمای ابرار» است. بر مبنای این نظریه ائمه هرگز با پیامبران قابل مقایسه نیستند چرا که نصب آنان از طریق امام قبل و یا در مورد حضرت علی از طریق پیامبر صورت می گیرد. آنان فاقد علم غیر اکتسابی یا لدنی هستند و معارف دین را صرفاً به شیوه ی اکتسابی از امام قبل دریافت کرده و یا با رأی و اجتهاد و استنباط، احکام شرعی را تحصیل کرده اند و همانند دیگر آدمیان خطا پذیرند، اگر چه کم خطاترین می باشند. در این مجموعه به بررسی و نقد نظریه ی «علمای ابرار» با استفاده از آیات قرآن و تفاسیر آن و احادیث پیامبر (ص) و حضرت علی (ع) می پردازیم.
کلید واژه: امامت، علمای ابرار، تشیع، نص الهی، علم امام، عصمت امام
مقدمه: در نگاه تاریخی، از ادوار نخستین اسلامی دو گرایش و جریان در مکتب تشیع پدیدار شده، پدیده ای که مشابه آن در تسنن و بسیاری از ملل و نحل دیگر نیز روی داده است. هر دو گرایش ضمن حفظ جایگاه عظیم پیامبر (ص) و قبول عصمت ایشان و دریافت وحی و علم گسترده و لدنی، نظری متفاوت درباره ی جانشینان آن حضرت یا همان امامان مکتب تشیع داشته اند. گرایش اول را می توان نظریه ائمه معصوم نامید. براساس این نظریه ائمه در صفات و فضائل همانند پیامبر (ص) هستند با یک تفاوت که پیامبر وحی الهی را دریافت می کردند اما ائمه از چنین موهبتی برخوردار نیستند. پیروان این نظریه امام را منصوب از جانب خداوند می دانند و دو صفت علم گسترده و وسیع و عصمت را برای ایشان ضروری
می پندارند. هر چند مباحث علوم کلامی در زمینه ی امامت، نشان می دهد که اختلافاتی در مورد اینکه علم و عصمت امام دارای چه حدودی است وجود دارد. شیخ صدوق اولین درجه غلو را نفی سهو از پیامبر می داند (شیخ صدوق، 1393 ق، 357) و شیخ مفید ارتکاب گناهان سهوی کوچک، قبل از رسیدن به مقام امامت را جایز می شمرد. (شیخ مفید، 1371، ص 144) اما سید مرتضی هیچ نافرمانی و گناه صغیره و کبیره ای را قبل یا پس از امامت بر ایشان روا نمی دارد (سید مرتضی،14:1377) در مورد علم نیز، شیخ مفید آگاهی از ضمائر بندگان و علم به وقایع آینده را صفت واجبی برای امام بر
نمی شمرد، هرچند دارا بودن آن را تفضلی از جانب خداوند قلمداد می کند. (مفید،38:1371) خواجه نصیر نیز قائل به افضلیت امام در همه موارد است. (طوسی، 1407 ق، 222) در این میان افرادی چون علامه طباطبایی معتقدند که امام به اذن خدا به جزئیات همه حوادث چنان چه شده و خواهد شد واقف است و به تمامی اعمال بندگان چه خیر و چه شر آگاه است. (علامه طباطبایی، 1354، 4) به طور کلی شاخص های امامت براساس این نظریه، نزد اکثریت علمای معاصر شیعه عبارت است از: ائمه (ع) همانند پیامبر (ص) از جانب خداوند به امامت منصوب شده اند و پیامبر این نصب الهی را در قالب نص به مسلمانان معرفی کرده است. ائمه (ع) همانند پیامبر (ص) به علم لدنی و غیر اکتسابی عالمند و به اذن خداوند از غیب آگاهند.
ائمه (ع) همانند پیامبر (ص) از معصیت و خطا معصومند. ائمه (ع) هچون پیامبر(ص) واسطه ی فیض الهی هستند. اگر چه نبوت با رحلت پیامبر(ص) خاتمه یافته است اما باطن نبوت، یعنی ولایت، تا آخر الزمان ادامه دارد و زمین و زمان بدون اعمال این ولایت از سوی امام حاضر یا حجت غائب فرو می ریزد. اما گرایش دوم، گرایشی است که در دهه های اخیر به نام فرضیه «علمای ابرار» شهرت یافته است. بیان مشخصات این نظریه و نیز نقد و بررسی آن براساس دیدگاه قرآن و احادیث ائمه موضوع این مقاله است.

نظریه علمای ابرار

براساس این نظریه ائمه (ص) هرگز با پیامبر (ص) قابل مقایسه نیستند، چرا که پیامبر
(ص) اولاً منصوب از جانب خداوند است، ثانیاً وحی الهی و سنت نبوی با ملکه عصمت از جانب خداوند حفظ می شود. اما امام،
اولا توسط امام قبل به مردم معرفی شده اند. به عبارت دقیق تر امام به وصیت یا نص از امام قبل و یا پیامبر (ص) در مورد حضرت علی (ع) تعیین شده اند.
ثانیاً ائمه فاقد علم غیراکتسابی یا لدنی یا علم غیب هستند، بلکه معارف دینی را به شیوه ی اکتسابی از امام قبل به دست آورده اند و با رأی و اجتهاد و استنباط، احکام شرعی را تحصیل کرده اند و همانند دیگر آدمیان خطاپذیرند، اگر چه کم خطاترین می باشند.
ثالثاً اگر چه ائمه از مهذب ترین و پاک ترین افراد بشر به لحاظ دوری از معاصی هستند، اما عصمت در میان آدمیان منحصر به شخص پیامبر (ص) است و اینان به
گونه ای بشری و متعارف از گناه دوری می جویند تا آن جا که از ابرار محسوب
می شوند. براساس این نظریه هر گونه صفات فوق بشری برای ائمه انکار و از ایشان با عنوان «علمای ابرار» (دانشمندان پرهیزکار) یاد می شود. تفاوت ائمه اهل بیت (علمای ابرار) با دیگر عالمان دین در میزان علم و درجه ی تهذیب نفس و تقربشان به حضرت حق است. به اعتقاد پیروان این نظریه رویکرد بشری به امامت تنها رویکرد سازگار با ضوابط قرآنی، معیارهای معتبر سنت نبوی و روایات اهل بیت، اصول عقلی و حقایق تاریخی است. (1) از جمله کتابهایی که به تازگی در راستای این نظریه به چاپ رسیده، کتاب «مکتب در فرآیند تکامل» نوشته دکتر سید حسین مدرسی طباطبایی (2) است. ایشان در کتاب خود می گوید: « بسیاری از شیعیان و اصحاب ائمه ی اطهار به شدت با نسبت هر گونه صفات فوق بشری به آنان مخالف بوده و بر این نکته تاکید می کردند که آنان فقط دانشمندانی پرهیزگار (علمای ابرار) بوده اند» (ص 73). «آن گروه از اصحاب با آن که به شدت تمام با نسبت هر گونه امر غیرطبیعی مانند علم غیب به ائمه مخالفت می کردند شیعه و مطیع بی چون و چرای آنان بودند و ایشان را امام و رهبر اسلام می دانستند» (ص 74). «این گرایش معتقد بود که ائمه اطهار از آن نظر که پاک ترین افراد بشر و نردیک ترین آنان به پروردگارند، منشأ برکات و وجود آنان واسطه ی بسیاری از فیوضات حق است» (ص88). «دانشمندان حوزه ی قم که در این دوره عالی ترین مقام و مرجع علمی جامعه ی شیعه بودند با انتساب هر گونه وصف فوق بشری به ائمه سخت برخورد می کردند. همین دانشمندان معتقد بودند که هر کس پیامبر اکرم (ص) یا ائمه ی اطهار را از سهو و اشتباه در کارهای شخصی که ارتباطی به ابلاغ پیام الهی ندارد مصون بداند غالی است، گروهی از دانشمندان قم حتی می گفتند که ائمه هر چند مفروض الطاعه و به نص و وصیت، رهبر جامعه ی اسلامی و جانشین پیامبرند اما در نحوه ی علم به شریعت با دیگر دانشمندان فرقی ندارند ... و هیچ خصوصیت نه در طبیعت و ذات ائمه و نه در نحوه و منبع سرچشمه ی علم آنان با سایرین وجود ندارد.» (ص 94)

نقد نظریه ی علمای ابرار:

چنان چه قبلاً ذکر شد نظریه ی (علمای ابرار) امام را فاقد عصمت و علم غیب دانسته، نصب او را از طریق امام قبل یا پیامبر می داند و به نص الهی اعتقادی ندارد. هم چنین پیروان این نظریه، عقاید خود را مطابق با آیات قرآن و روایات اهل بیت (ع) و سیره ی پیامبر (ص) می دانند. در این قسمت با بیان بعضی از آیات قرآن و تفسیر آن و با استفاده از احادیث به نقد نظریه ی «علمای ابرار» می پردازیم.

نقد نظریه ی «علمای ابرار» از دیدگاه قرآن

آیات اثبات عصمت

1) (و إذ إبتلی ابراهیم ربه بکلمات فأتمهن قال إنی جاعلک للناس اماما قال و من ذریتی قال لا ینال عهدی الظالمین) (بقره/124) و هنگامی که پروردگار ابراهیم، وی را با دستوراتی بیازمود و او به حد کامل آن امتحانات را انجام داد، خداوند به وی فرمود من تو را امام و پیشوای مردم قرار دادم. ابراهیم گفت: از ذریه ام کسانی را به امامت برسان. فرمود عهد من به ستمکاران نمی رسد.
مفسران شیعی این آیه را از جمله پرمحتواترین آیات در مورد صفات امام دانسته اند. چنان چه علامه طباطبایی در «تفسیر المیزان» با استفاده از آیات مرتبط دیگر به هفت نکته از امهات مسئله ی امامت اشاره می کند:
1- امامت مقامی است که باید از طرف خدای تعالی معین و جعل شود.
2- امام باید به عصمت الهی معصوم بوده باشد.
3- زمین مادامی که موجودی به نام انسان بر روی آن هست، ممکن نیست از وجود امام خالی باشد.
4- امام باید مؤید از طرف پروردگار باشد.
5- اعمال بندگان خدا هرگز از نظر امام پوشیده نیست و امام بدان چه که مردم
می کنند آگاه است.
6- امام باید به تمامی مایحتاج انسان ها علم داشته باشد، چه در امر معاش و دنیایشان و چه در امر معاد و دینشان.
7- محال است با وجود امام کسی پیدا شود که از نظر فضائل نفسانی مافوق امام باشد» (طباطبایی، 1383، ج1، 416-415).
در قسمت آخر آیه نیز خداوند می فرماید که عهد من به ظالمین نمی رسد. «مراد از ظالمین مطلق هر کسی است که ظلمی از او صادر شود، هر چند آن کسی که یک ظالم و آن هم ظلمی بسیار کوچک مرتکب شده باشد، حال چه آن ظلم شرک باشد و چه معصیت، چه این که در همه ی عمرش باشد و چه این که در ابتدا باشد و بعد توبه کرده و صالح شده باشد. هیچ یک از این افرد نمی توانند امام باشند. پس امام تنها آن کسی است که در تمامی عمرش حتی کوچکترین ظلمی را مرتکب نشده باشد» (مرداد همان: 425).
2) ( یا ایها الذین آمنوا اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الأمر منکم...). ای کسانی که ایمان آورده اید اطاعت کنید خدا را و اطاعت کنید پیامبر را و صاحبان امر را.
(نساء، 59) چنان چه مشخص است آیه ی شریفه بین رسول و اولی الامر جمع کرده است و برای هر دو یک اطاعت را ذکر نموده. با فرض این که در مورد رسول حتی احتمال ارتکاب معصیت و یا اشتباه و خطا در خصوص حکمی نمی رود « اگر در مورد اولی الامر این احتمال برود به هیچ وجه نباید برای جلوگیری از این احتمال قیدی نیاورد، پس ما همین که می بینیم در مورد آنان نیز قیدی نیاورده چاره ای جز این نداریم که بگوییم آیه ی شریفه از هر قیدی مطلق است و لازمه ی مطلق بودنش همین است که بگوییم همان عصمتی که درباره ی رسول مسلم گرفته شد، در مورد اولی الامر نیز اعتبار شده باشد و خلاصه کلام منظور از اولی الامر آن افراد معینی هستند که مانند رسول خدا (صلی الله علیه و آله) دارای عصمتند» (طباطبایی، 1383، ج4: 623).
اما سوالی که در این باره مطرح می شود این است که منظور از اولی الامر چه کسانی است؟ علامه ضمن بیان نظرات مختلف و نشان دادن اشکالات هر یک، اولی الامر را افرادی می داند «که از امتند و در گفتار و کردارشان معصومند و به راستی اطاعتشان واجب است به همان معنایی که اطاعت خدا و رسولش واجب است و چون ما قدرت تشخیص و پیدا کردن این افراد را نداریم، به ناچار محتاج می شویم به اینکه خود خداوند در کتابش و یا به زبان گرامی اش این افراد را معرفی کند و به نام آنان تصریح نماید» (همان: 636). حال اگر پرسیده شود که چرا اولی الامر بودن اهل بیت به طور صریح از ناحیه ی خدای تعالی و پیامبر گرامی اش معرفی نشده است که اگر چنین می شد، امت اسلام که سهل است، حتی دو نفر بعد از رسول خدا نیز در مورد آن اختلاف نمی کردند، پاسخ این است که «هم در کتاب آمده و هم در سنت. اما کتاب، آیه ی ولایت و آیه ی تطهیر و آیاتی دیگردال بر این مطلب است و در سنت هم حدیث سفینه که در آن رسول خدا (ص) می فرماید: صفت اهل بیت من نظیر کشتی نوح است که هر کس از سوار شدنش تخلف ورزید غرق گردید. و حدیث ثقلین که رسول خدا (ص) فرمود: من برای بعد از خودم دو چیز بس سنگین در بین شما
می گذارم، کتاب خدا و عترتم، که اهل بیت منند، در صورتی که بعد از من به آن تمسک جویید هرگز گمراه نخواهید شد» (همان:637-636).
3) (أفمن یهدی إلی ألحق أن یتبع أمن لا یهدی الا أن یهدی.) آیا کسی که به سوی حق هدایت می کند برای پیروی شایسته تر است؟ یا آن کس که هدایت نمی شود مگر هدایتش کنند (یونس، 35). چنانچه ملاحظه می شود در این آیه دو دسته از هم جدا می شوند. کسی که خود هادی به سوی حق است و خودش راه را پیدا می کند و کسی که تا هدایتش نکنند راه را پیدا نمی کند.
علامه طباطبایی دو استفاده از این آیه می کند: «اول این که امام باید معصوم از هر ضلالت و گناهی باشد و گرنه مهتدی به نفس نخواهد بود بلکه محتاج به هدایت غیر خواهد بود و آیه ی شریفه از مشخصات امام، این را بیان می کند که او محتاج به هدایت احدی نیست، پس امام معصوم است. دوم این که عکس نتیجه ی اول به دست می آید و آن این است که هر کس معصوم نباشد، او امام و هادی به سوی حق نخواهد بود» (طباطبایی، 1383، ج414:1).
4) (إنما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا.) خدا جز این منظور ندارد که پلیدی را از شما اهل بیت ببرد و کاملا شما را پاک سازد. (احزاب، 33) آیه ی شریفه از جمله مهم ترین آیات کتاب خداوند در اثبات عصمت ائمه محسوب می شود. در این آیه خداوند پاکی اهل بیت را با آوردن کلمه ی «إنما» بر سر آن تضمین نموده است. حال این اهل بیت چه کسانی هستند؟ علامه طباطبایی، ضمن بیان اقوال مختلف در این باره می گوید: «روایاتی که در شأن نزول آیه وارد شده تایید می کند که آیه ی شریفه در شأن رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و علی و فاطمه و حسن و حسین (علیه و السلام) نازل شده است و احدی در این فضیلت با آنان شرکت ندارد و این روایات بسیار زیاد، بیش از هفتاد حدیث است که بیشتر آن ها از طریق اهل سنت است» (طباطبایی، 1383، ج467:16).هم چنین ایشان در معنای دو واژه ی رجس و تطهیر می افزاید: «مراد از بردن رجس، عصمت از اعتقاد و عمل باطل است و مراد از تطهیر، زایل ساختن اثر رجس به وسیله ی وارد کردن مقابل آن است و آن عبارت است از اعتقاد به حق، پس تطهیر اهل بیت عبارت شد از این که ایشان را مجهز به ادراک حق کند، حق در اعتقاد و حق در عمل» (همان:468).

آیات اثبات علم

1) (عالم الغیب فلا یظهر علی غیبه احدا إلا من ارتضی من الرسول). دانای غیب اوست و هیچ کس را بر اسرار غیبش آگاه نمی سازد، مگر کسی از رسولان که شایسته و مرضی این کار بداند (جن، 26و27). در این آیه خداوند علم غیب را صرفاً به خود اختصاص می دهد و آن را در دسترس هیچ کس نمی داند و هیچ کس را بر آن مسلط نمی کند مگر آن هایی که شایسته ی تسلط بر این علم غیب باشند. با در نظر گرفتن این دو آیه در کنار یکدیگر و نظر به آیات دیگری که علم غیب را مختص پروردگار می داند این نتیجه به دست می آید که «علم غیب بالإصاله از آن خداست و به تبعیت خدا دیگران هم می توانند به هر مقداری که او بخواهد به تعلیم او داشته باشند» (طباطبایی، 1383، ج83:20). نکته ی اساسی که در این آیه وجود دارد این است که خداوند «به ذات خودش عالم به غیب است و دیگران اگر علمی به غیب داشته باشند به تعلیم او دارند با این نکته که از آیه استفاده کردیم معلوم می شود که هر جا خدای تعالی از انبیاء حکایت کرده که منکر علم غیب خود شده اند، منظور این بوده که ما رسولان، بالإصاله و مستقلاً علم به غیب نداریم، نه این که با وحی خدا هم دانای غیب نمی شویم» (همان:86).
2) (و یقول الذین کفروا لست مرسلاً قل کفی بالله شهیدا بینی و بینکم و من عنده علم الکتاب). کسانی که کافر شدند می گویند تو فرستاده ی خدا نیستی، بگو خدا و آن کس که علم کتاب نزد اوست برای گواهی میان من و شما بس است. (رعد، 43) علامه طباطبایی در تفسیر این آیه، ضمن بیان اقوال گوناگون در معنای علم الکتاب می گوید: «آیه ی شریفه در حق علی (علیه السلام) نازل شده چرا که اگر جمله «ومن عنده علم الکتاب» به کسی از گروندگان حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) منطبق گردد، قطعاً به علی (علیه السلام) منطبق خواهد شد، چون او بود که به شهادت روایات صحیح و بسیار، از تمامی امت مسلمان داناتر به علم کتاب خدا بود» (همان، ج531:11). اهمیت این آیه در دانستن میزان علم صاحب علم الکتاب، زمانی مشخص می شود که آن که به گفته ی قرآن مقداری از علم کتاب را دارا بود توانست در چشم برهم زدنی تخت بلقیس را برای سلیمان حاضر کند (نمل، 4-38). حال می توان پرسید اگر کسی که مقدار کمی از علم الکتاب را دارد می تواند چنین کارهایی را انجام دهد آن که صاحب علم الکتاب است چه توانایی ها و استعدادهایی درونش نهفته است!

پی‌نوشت‌ها:

* عضو هیئت علمی دانشگاه اصفهان
** کارشناس ارشد علوم قرآن و حدیث دانشگاه اصفهان
1. برای مطالعه ی بیشتر ر.ک: ذوقی، سید محمد، ناتمامی دیدگاه دکتر مدرسی طباطبایی درباره ابن قبه و نوبختیان، سایت پاسخگو، واحد پاسخ به سوالات دینی
2- حسین مدرسی طباطبایی متولد شهر قم و دانش آموخته حوزه علمیه قم است. در سال 1361 با رساله خراج در فقه اسلامی (نشر یافته در 1983 لندن) از دانشگاه آکسفورد موفق به کسب دکترا شد و تدریس در دانشگاه پرینستون آمریکا را آغاز کرد. در 25 سال اخیر تحقیقات و نوشته های اسلامی او در زمینه
حقوق اسلامی و تاریخ تشیع متمرکز بوده است.

منبع:فصلنامه قرآنی کوثر شماره 39





نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.