ترجمه: سید حامد رضیئی
دهه 1960 میلادی در صحنه بین المللی شاهد افزایش جهان دو قطبی و دوران فرسایش یکپارچکی بلوک های شرق و غرب بود. انسجام پیمان های آتلانتیک شمالی و ورشو در حال افول تدریجی و تفرقه بین اتحاد جماهیر شوروی و جمهوری خلق چین در حال شکل گیری و توسعه بود. امریکا و شوروی در حال شروع مذاکرات برای محدود کردن مسابقات تسلیحاتی خود بودند. دوران تنش زدایی که در آن قدرت های شرق و غرب به صورت «رقیب و شریک» درآمده بودند، فرا رسید. رویارویی بین آن ها در مناقشات منطقه ای در آسیا، افریقا و خاورمیانه به خوبی مشاهده و قابل بررسی بود. به نظر می رسید که نظم دو قطبی در حال همگرایی در راه منافع خود و در عین حال مورد تهدید ملت های جهان سومی بود که بعد از کنفرانس باندونگ در قلب دو ابرقدرت ظهور کردند. کشورهای جهان سوم با وجود همه ضعف های نظامی و اقتصادی، در صحنه جهانی از تأثیر فزاینده ای برخوردار و توانستند با خطرهایی که ممکن بود از رویارویی دو ابرقدرت به وجود آید به صورت عوامل سیاسی بهره برداری کنند.
رقابت آمریکا و شوروی
تحول چشمگیر در این دوره به وجود آمد و دو ابرقدرت در جستجوی آرامش بودند؛ آن ها از استراتژی تنش بین خود امتناع کرده و راه آرامش و تنش زدایی را پیش گرفتند.جان فیتز جرالد کندی رئیس جمهور دموکرات امریکا در بیست و دوم نوامبر 1963 به قتل رسید و لیندون جانسون معاون وی قدرت را به دست گرفت (1963-1974). دوران جانسون همزمان با اوج قدرت امریکا در زمینه های استراتژیکی و اقتصادی بود. در همین زمان ماهواره شوروی وارد حریم فضایی نیمکره غربی شد و مورد اعتراض امریکا قرار گرفت و جنگ در لجنزار ویتنام حیثیت و آبروی سیاست خارجی این کشور را خراب و ضایع کرد.
در سال 1964 خروشچف به خاطر عدم موفقیت در سیاست خارجی و برنامه های کشاورزی از کار کناره گیری کرد و بعد از وی لئونید ایلیچ برژنف (1906-1982) قدرت را به دست گرفت. گروه کاری برژنف موفقیت های زیادی در سیاست خارجی کسب کرد که با عدم فعالیت و سکونی گروه کاری بروژنف موفقیت های زیادی در سیاست خارجی کسب کرد که با عدم فعالیت و سکونی که در داخل کشور به وجود آمده بود هماهنگی نداشت. برژنف در کشورهای جهان سوم نفوذ کرد و کشورهایی را که تفکرات و یا نظام های کمونیستی داشتند به اردوگاه خود نزدیک تر کرد، به روابط شوروی با آمریکا استحکام بیشتری بخشیده و توانست پایه و اساس جدیدی به روابط مسکو و واشنگتن بدهد. رهبران شوروی در این روابط شاهد رقابت شدیدی بودند و از این که امریکا به قدرت تخصصی آنها پی برده بود، راضی به نظر می رسیدند. تلاش های خروشچف در این راه به نتیجه نرسیده بود ولی گروه برژنف موفق شد.
تنش زدایی در معنای خلع سلاح نیست
در این دوره شاهد ازدیاد قابل توجه تسلیحات دو ابرقدرت به خصوص در شوروی هستیم؛ امریکا که در سال 1962 از برتری بیشتری برخوردار بود با تلاش بی وقفه در راه جبران تأخیر در زمینه تسلیحات استراتژیکی بود. جهان شاهد شروع مسابقات تسلیحاتی به خصوص در زمینه موشک های میان بُرد (1) (دوهزار تا چهار هزار کیلومتر)، موشک های دوربرد (2) یا موشک های بالیستیک بین قاره ای (ده هزار کیلومتر) بود که شامل موشک های قابل پرتاب از داخل زیردریایی ها هم می شد. امریکا و شوروی در ابتدای سال 1970 موفق به انباشتن زرادخانه قابل ملاحظه و محتملاً برابری شدند.هرچند که دو ابرقدرت فوق در حال افزایش بالقوه تأسیسات نظامی خود بودند ولی از رویارویی مستقیم خودداری کرده و مراقب رفتارهای خود شدند. آن ها متوجه مشکلات داخلی خود بوده و تلاش کردند تا به راه های توافق دو جانبه برسند.
پیشروی امریکا در زمینه فناوری اتحاد جماهیر شوروی در سال 1957 بعد از پرتاب ماهواره اسپوتنیک و پرواز یوری گاگارین به فضا توانسته بود در زمینه های علمی و نظامی از امریکا پیشی گیرد ولی در زمینه فناوری های پیشرفته، موفقیتی کسب نکرده بود. امریکا در بیست و یکم ژوئیه 1969 اولین فضانورد را به کره ماه فرستاد، در سال 1973 اولین آزمایشگاه فضایی و در زمینه رایانه از پیشرفت های قابل توجهی برخوردار بود. رهبران کرملین متوجه شدند که در رقابت های علمی جهانی موفقیت های زیادی نداشته اند. در عین حال که امریکا از شکوفایی علمی و اقتصادی قابل توجهی برخوردار بود ولی شک و تردید جای اعتماد را به خاطر حفظ مناطق فقیرنشین، نژادپرستی، جنگ ویتنام و رسوایی های سیاسی گرفته بود.
همگرایی دو ابرقدرت و کاهش تنش های بین المللی
دهه 1960 نشانگر تلاش های مستمر در راه توافق بین دو ابرقدرت و از 1969 تا 1973 مشخص کننده توافق دوران شکوفایی تنش زدایی بین امریکا و شوروی بود. ریچارد نیکسون در رأس قوه اجرائیه امریکا قرار داشت و قدرت خود را مدیون گروه کاری خود می دانست که در رأس آن هنری کیسنیجر قرار گرفته بود. این گروه در راه امنیت ملی و سیاست خارجی تلاش های فراوانی کرد و معتقد به عدم تعهد امریکا در بعضی از مسائل جهانی بود. امریکا فکر می کرد که اولین ابرقدرت جهان است ولی نمی خواست به تنهایی و بدون حضور دیگران بر جهان حکومت کند. به همین دلیل تساوی و برابری هسته ای با اتحاد جماهیر شوروی را پذیرفت و بعد از آن در سه ضلع مثلث دیپلماسی واشنگتن، پکن و مسکو به فعالیت خود ادامه داد. کسینجر معتقد بود که توافق های مربوط به زمینه های علمی، تجاری و حتی نظامی مستلزم ایجاد مذاکرات با طرف های مقابل است. بین آمریکا و شوروی نوعی تبانی پنهانی درباره مدیریت اداره امور بین المللی برقرار شد؛ در نتیجه هر یک از دو ابرقدرت حق برقراری نظم در اردوگاه خود را داشته و از هر نوع رویارویی مستقیم خودداری کردند. جنگ آمریکای کاپیتالیست و ویتنام وابسته به اردوگاه کمونیست نمونه بارز دوران تنش زدایی بود؛ ویتنام با برخورداری حمایت مسکو در حال مقابله با ساز و برگ نظامی امریکا بود. مسکو در زمانی که امریکا درگیر تعهدات سنگین خود بود، از روابط خود با واشنگتن حمایت و آن را تقویت کرد و مداخله شوروی در امور چکسلواکی بر فرایند تنش زدایی تأثیری نگذاشت.توافق تحدید تسلیحاتی
در اول دسامبر 1959 شوروی و امریکا موافقت کردند تا هیچ نوع فعالیت نظامی در قطب جنوب صورت نگیرد ولی در سال 1962 و دقیقاً بعد از بحران کوبا منافع مشترک دو ابرقدرت آشکار شد.سیاست کنترل تسلیحات
توافق های متعددی در قلب کمیته های اختصاصی و به دنبال مذاکرات بین دو ابرقدرت مورد بحث قرار گرفت؛ آن ها پذیرفتند تا روابط مستقیم بین آن ها برقرار شده و از هر نوع صعود مرگبار تسلیحاتی اجتناب کنند؛ به همین دلیل در بیستم ژوئن 1963 رابطه مستقیم بین مسکو و واشنگتن با استقرار تلفن قرمز برقرار شد.پیمان مسکو- شوروی و امریکا اقداماتی درباره خلع سلاح انجام دادند و بعد از 1958 به توافق رسیدند تا هر نوع آزمایش هسته ای در فضا - موضوع اصلی توافق مهلت دار سپتامبر 1961- ممنوع اعلام شود. کنفرانسی درباره این موضوع و بعد از بحران کوبا با شرکت هجده کشور در زیر تشکیل گردید. امریکا و شوروی پایان مذاکرات را اعلام کردند ولی در پنجم اوت 1963 صد کشور جهان پیمانی در مسکو امضا کردند که طبق آن آزمایش های هسته ای در زمین، قعر دریا، جو و مافوق جو ممنوع اعلام شده بود. فرانسه و چین که در حال تکمیل تأسیسات اتمی خود بودند، نیاز به آزمایش های متعددی برای تکمیل تئوری های خود داشتند لذا از امضای پیمان مسکو خودداری کردند. پیمان مسکو محدودیتی برای زرادخانه اتمی کشورهای امریکا، شوروی و بریتانیا که بدون کوچک ترین کنترلی در حال انباشتن تسلیحات خود بودند، قائل نشد. پیمان مسکو راه را به روی سه قدرت مذکور باز گذاشت ولی کشورهای دیگر جهان را وادار کرده تا با امضای این پیمان از تملک تسلیحات اتمی محروم شوند. با توجه به متن اصلی پیمان مسکو هیچ نوع تساوی بین کشورهای امضاکننده وجود نداشت ولی از منظر سیاسی از اهمیت خاصی برخوردار بود، زیرا توانسته بود طبق توافق های ضمنی، چین را در اردوگاه شرق و فرانسه را در اردوگاه غرب قرار دهد تا به فعالیت های ادامه دهند.
پیمان منع گسترش تسلیحات اتمی (3)
از بیست و سوم تا بیست و پنجم ژوئن 1967 ملاقات هایی بین جانسون رئیس جمهور امریکا و کاسیگین رئیس شورای اتحاد جماهیر شوروی در نیوجرسی امریکا صورت گرفت که به ایجاد پیمانی در ژوئیه 1968 درباره منع گسترش تسلیحات اتمی با امضای امریکا، شوروی و بریتانیا منتهی شد. چین و فرانسه که بین سال های 1967 و 1968 در حال تمرین بمب های هیدروژنی خود بودند، حاضر به پذیرش و امضای پیمان مذکور نشدند زیرا ورود آن ها به خاطر آزمایش های در حال انجام به کلوب اتمی ممنوع بود. پیمان مذکور برای امریکا و شوروی فواید زیادی در برداشت و باعث شد تا تسلیحات اتمی در اختیار کشورهای دیگر قرار نگیرد و شوروی از این که آلمان نمی توانست دارای تأسیسات اتمی باشد راضی به نظر می رسید.پیمان های دیگری هم به امضا رسید که از اهمیت کمتری برخوردار بود. پیمانی در بیست و هفتم ژانویه 1967 به امضا رسید که طبق آن نظامی کردن کره ماه و دیگر کرات آسمانی و قراردادن تسلیحات اتمی در مدار کره زمین ممنوع اعلام شد. پیمان تلاتِلولکو (4) در چهاردهم فوریه 1967 به امضا رسید که طبق مفاد آن ایجاد تأسیسات تسلیحات اتمی در کشورهای امریکای لاتین و جزایر کارائیب ممنوع اعلام گردید. کمیته خلع سلاح وابسته به سازمان ملل متحد دارای هیجده عضو دائمی است که در یازدهم فوریه 1971 پیمان منع آزمایش های اتمی در قعر دریاها و اقیانوس ها را ممنوع اعلام کرد. این کمیته در دهم آوریل 1972 کنوانسیونی به امضا رسانیدند که طبق مفاد آن گسترش تسلیحات بیولوژیکی ممنوع اعلام شد. هرچند که پیمان های مذکور مربوط به خلع سلاح نبود ولی محدودیتی برای انباشتن بیش از حد تسلیحات قائل شد. پیمان های مذکور تأثیر مستقیمی بر قدرت بالقوه نظامی ابرقدرت ها و توازن تسلیحاتی آن ها داشت.
محدودیت تسلیحات راهبردی (5)
ایالات متحده امریکا و اتحاد جماهیر شوروی در حال تکمیل و انباشتن تسلیحات و ازدیاد سیستم های موشکی و ضد موشک بالیستیکی (6) خود بودند. سیستم های ضد موشک بالیستیکی که هزینه های زیادی در بر داشت قادر بود موشک های دشمن را قبل از رسیدن به هدف، در فضا منفجر کند. شوروی موشک های ضد بالیستیکی را در اطراف مسکو و امریکا در اطراف واشنگتن مستقر کردند. در عین حال که استقرار این موشک ها برای حمایت ساکنان شهرهای مذکور در نظر گرفته شده بود ولی نوعی نگرانی و ترس در بین ساکنان شهرها به وجود آورد و با اولین حمله یکی از دو ابرقدرت، جنگ هسته ای شروع شد. بعد از موشک های بالیستیکی نوبت موشک های چند کلاهکی اتمی (7) فرا رسید که قادر بودند در آن واحد اهداف متعددی را مورد حمله قرار دهند.توافق های سالت اول (8) مذاکرات اولیه در ژوئن 1968 درباره محدودیت تولید تسلیحات راهبردی شروع و به دنبال اجلاس ها و مذاکرات متعدد، در نوامبر 1969 اولین دور مذاکرات جدی توسط کیسینجر مشاور مخصوص رئیس جمهور نیکسون در هلسینکی افتتاح شد. به دنبال مذاکرات متعدد مشاوران دو ابرقدرت، برژنف و نیکسون در بیست و ششم مه 1972 توافق های سالت یک را امضا کردند که از دو قسمت مجزا از یکدیگر تشکیل شده بود: توافق موقت شامل انصراف کامل از تولید تسلیحات استراتژیکی به مدت پنج سال و توقف کامل استقرار پایه های پرتاب موشک های بالیستیکی (9) قاره پیما و استقرار دستگاه های پرتاب موشک از داخل زیردریایی ها.
سقف تولید موشک های بالیستیکی برای امریکا یک هزار و پنجاه و چهار و شوروی یک هزار و نه فروند بود، موشک های مستقر در زیردریایی ها برای امریکا ششصد و پنجاه و شوروی نهصد و پنجاه فروند در نظر گرفته شد. در این قرارداد محدودیت هایی در نظر گرفتند که عبارت بودند از محدودیت موشک های مستقر در اطراف مسکو و واشنگتن، موشک های قاره پیما و سیستم های دفاعی ضد موشکی، منطق توازن ترس به گونه ای بود که انصراف از جنگ را به دنبال داشت و اگر یکی از دو ابرقدرت آتش جنگ را با موشک های هسته ای شعله ور می کرد باعث از بین رفتن ساکنان کشور قریب و با پاتک دشمن باعث نابودی ساکنان کشور خود می شد.
شوروی و امریکا برای اولین بار مشکل کنترل تسلیحات را از بین بردند و با ایجاد توافق های منطقی مشکلی را بر رقیب خود تحمیل نکرده و برای اولین بار تولید بعضی از انواع تسلیحات را محدود کردند. بین دو ابرقدرت توافقی برای اولین دفعه صورت گرفت که در آن به برتری اتحاد جماهیر شوروی اشاره شد که پیروزی بزرگی برای این کشور بود. اتحاد جماهیر شوروی به بهانه تأخیر در ساخت فناوری جدید شاهد برتری تعداد تسلیحات خود در برابر امریکا بود.
توسعه تبادلات آرام با شرق
در حالی که روابط تجاری بین اتحاد جماهیر شوروی و کشورهای غربی در دوران جنگ سرد از رکود مطلق برخوردار بود، در دوران تنش زدایی تبادلات بین آن ها در فضای کاملاً آرام و فارغ از هرگونه تنش صورت گفت. اصل تحریم توسط نهاد «کمیته همکاری برای کنترل تبادلات شرق و غرب» (10) به واقعیت پیوست و لیست تولیداتی که صدور آن ها به طرف شرق ممنوع اعلام و مدت ها مورد توجه قرار گرفته بود، تهیه شد. انتقال هر نوع فناوری به منظور استفاده راهبردی به طرف شرق خطرناک توصیف شده بود.کنگره ایالات متحده امریکا طبق قوانین اداری صادرات، آمادگی کشور را برای توسعه عملیات تجاری آرام با شرق را تصویب کرد و در نتیجه محدودیتی برای توسعه تبادلات در تجارت وجود نداشت. در تابستان 1975 همکاری در زمینه های فضایی در جو زمین توسط کپسول های سایوز شوروی و آپولوی آمریکایی در فضا صورت گرفت.
مبادلات بازرگانی بعد از سال 1965 از رونق خاصی برخوردار شد و از 1970 تا 1975 یعنی در طی پنج سال صادرات غرب به سوی اتحاد جماهیر شوروی چهار برابر شد. کمبود محصولات کشاورزی و صنعتی در شوروی کاملاً محسوس بود و دولتمردان شوروی تقاضای ورود چنین محصولاتی را داشتند. بعضی از طرفداران تنش زدایی همچون ساموئل پیسار (11) وکیل آمریکایی از رونق و ازدیاد تجارت با شرق حمایت کردند و معتقد بودند که روابط اقتصادی و تجاری با بلوک شرق صلح را برقرار کرده و باعث آزادسازی رژیم های کمونیستی می گردد. اتحاد جماهیر شوروی بعد از سال 1960 خریدار عمده گندم بلوگ غرب بود و مقدار آن هر سال نسبت به سال قبل از آن در حال افزایش بود. شوروی تنها به خرید گندم اکتفا نمی کرد بلکه خواهان کارخانه های جدید آماده کار در زمینه های ماشین سازی و شیمی بود. در سال 1972 قراردادهای متعدد تجاری بین امریکا و شوروی به دنبال ملاقات های سال 1971 به امضا رسید که شامل محصولات کشاورزی، تولیدات صنعتی و رایانه می شد که حجم واردات آن در سال 1971 بالغ بر دویست میلیون روبل بود که در سال 1979 به سه میلیارد روبل رسید، بازگشایی و ازدیاد تجارت شوروی با غرب شامل کشورهای کمونیستی اردوگاه شرق از قبیل لهستان هم می شد.
تنش زدایی در اروپا و سیاست بلوک شرق
دوران تنش زدایی بر حل و فصل مشکل آلمان و بهتر شدن روابط بین آلمان غربی و کشورهای بلوک شرق متکی بود. سه مشکل اساسی در طی جنگ سرد لاینحل باقی ماند: موقعیت سرزمین هایی که بعد از جنگ در اختیار کشورهای فاتح قرار گرفته بود؛ موقعیت برلین و حضور دو جمهوری دموکراتیک و فدرال آلمان در بلوک شرق و غرب که نشانگر و نمادی از تقسیم سرزمین های مغلوب بعد از جنگ بود.حل و فصل مشکل سرزمین
سیاست خارجی جمهوری فدرال آلمان در طی سه دوره توسط کنرال آدنائر (1949-1963)، لودویک ارهارت (1963-1966) و کورت کیزینگر (12) (1966-1969) صدر اعظم های وابسته به حزب دموکرات مسیحی اداره می شد. سیاست خارجی آلمان فدرال بر تفکرات آدنائر و وابستگی کامل به اردوگاه غرب پایه ریزی شده بود که در سال 1955 روابط دیپلماتیک با اتحاد جماهیر شوروی برقرار و آلمان فدرال با احتیاط تمام به لهستان نزدیک شد. مشکل پناهندگان سیاسی و آلمانی هایی که به کشور مراجعت کرده بودند با احتیاط زیاد صورت گرفت که به نوعی کجروی در سیاست خارجی آشکار شد. سیاست خارجی آلمان بر دو اصل پایه ریزی شده بود: لنگر انداختن آلمان فدرال در اردوگاه غرب و به خصوص ساختار اروپای جدید و در عین حال درخواست اتحاد دو آلمان غربی و شرقی. آلمان غربی از شناخت کامل جمهوری دموکراتیک به عنوان منطقه تحت سیطره اتحاد جماهیر شوروی خودداری می کرد و مدعی بود که آلمان فدرال دربرگیرنده تمام سرزمین آلمان و ساکنان آن است. دکترین هالشتین وزیر مشاور در امور خارجه دولت آلمان فدرال بر پایه تهدید قطعی روابط سیاسی با کشورهایی که رژیم پانکو- برلین شرقی - را به رسمیت بشناسند، استوار بود.سیاست بلوک شرق
به دنبال تلاش هایی که برای تنش زدایی بین اتحاد جماهیر شوروی و ایالات متحده امریکا صورت گرفته بود، دیدگاه ژنرال دوگل درباره سیاست با شرق و جمهوری فدرال آلمان که در حال بهره وری از بازارهای کشورهای اروپای شرقی بود، مورد توجه قرار گرفت. سیاست گرایش به سوی بلوک شرق در سال 1966 توسط دولت ائتلافی دموکرات مسیحی، سوسیال دموکرات و لیبرال ها طراحی شده بود. ویلی برانت در سال 1969 توانست با ائتلاف سوسیال دموکرات ها و لیبرال ها در انتخابات پیروز شود و به دنبال تفکرات ژنرال دوگل و تلاش های رئیس جمهور نیکسون سیاست نزدیکی با آلمان شرقی را دنبال کرد.نزدیکی دو آلمان به دنبال مذاکرات نوزدهم مارس 1970 در ارفورت و بیست و یکم مه 1970 در کاسل بین ویلی برانت صدر اعظم جمهوری فدرال آلمان و ویلی آشتوف (13) نخست وزیر جمهوری دموکرات آلمان صورت گرفت.
توافق های جمهوری فدرال آلمان و اتحاد جماهیر شوروی
دولتمردان جمهوری فدرال آلمان مذاکراتی با شوروی دنبال کردند که در دوازدهم اوت 1970 به پیمان مسکو ختم شد. توافق های این پیمان و هدف اصلی آن بر تنش زدایی، برقراری صلح، عدم تعرض به مرزهای اروپایی و حقوق چهار قدرت در برلین استوار بود. شناسایی مرزهای آلمان و لهستان - مذاکرات درباره مطرح کردن خط اودر - نایسه با مشکل روبه رو شد زیرا آلمان غربی هرگز حاضر به شناخت آن نبود. پیمانی که هفتم دسامبر 1970 بین دو کشور به امضا رسید به شناخت و غیرقابل تعرض بودن خط اودر - نایسه منتهی شد. زمانی که ویلی برانت صدر اعظم جمهوری آلمان فدرال در مقابل ساختمان یادبود قربانیان لهستانی در جنگ جهانی دوم زانو زده بود نشانگر ابعاد انسانی و آشتی بین دو ملت لهستانی و آلمانی بود.مشکل اساسی بین دو آلمان مسئله برلین و به خصوص رفت و آمد به برلین شرقی بود؛ در همین راستا مذاکرات طولانی بین دو جمهوری صورت گرفت که به شناخت توافق حضور چهار قدرت و مقید کردن آن ها به برقراری ساختار خاص برلین ختم شد. غربی ها پذیرفتند که شهر برلین به عنوان سرزمین برلین غربی شناخته نشده و رفت و آمد نگردیده و در راه بهتر شدن موقعیت های فعلی و به خصوص دیوار برلین تلاش کند. این پیمان زمینه های آشتی بین دو جمهوری را تشدید کرد.
شناسایی دو آلمان
مذاکرات بین دو آلمان به تدوین متن پیمانی ختم شد که در آن به شناخت تقابل دو آلمان و مبادلات سیاسی انجامید. جمهوری فدرال آلمان تا قبل از این تاریخ خود را نماینده ملت آلمان شرقی و غربی می دانست. طبق پیمان مذکور هیچ یک از دو کشور آلمان غربی و شرقی حق حاکمیت خارج از مرزهای فعلی خود را نداشت.پیمان فوق باید به تأیید حزب دموکرات مسیحی که اکثریت در مجلس فدرال در اختیار داشت، می رسید. پیمان های ورشو و مسکو در تاریخ هفدهم مه 1972 با دقت و وسواس زیاد در مجلس فدراسیون بررسی شدند. بعد از انحلال مجلس فدرال و انتخابات جدید، ویلی برانت با اکثریت آرا صدر اعظم آلمان فدرال شد و پیمان دو آلمان در بیست و یکم دسامبر 1972 به تأیید مجلس ملی رسید. بعد از اینکه آلمان فدرال جمهوری دموکراتیک آلمان را به رسمیت شناخت. کشورهای غربی یکی پس از دیگری آن را به رسمیت شناختند و دو آلمان در سپتامبر 1973 به عضویت سازمان ملل متحد درآمدند. تقسیم آلمان به دو دولت شرقی و غربی و سیاست شرقی ملت آلمان به شرایط جدایی دو ملت آلمان توجه شد و ورود آلمان شرقی به سازمان ملل متحد ساختار دولت آلمان شرقی را تثبیت کرد.
کنفرانس هلسینکی
در سند نهایی کنفرانس هلسینکی تناقضی وجود داشت که به توقف اجرای آن منتهی شد. اتحاد جماهیر شوروی بعد از سال 1954 در فکر گسترش مرزهای اروپایی ناشی از جنگ جهانی دوم و مدعی کنفرانسی درباره امنیت در اروپا شد. کشورهای غربی که به هیچ وجه پذیرای موقعیت اروپای بعد از اجلاس یالتا و پرده آهنین شوروی در اروپا نبودند، خواستار توافق درباره برلین و شرکت ایالات متحده امریکا و کانادا درباره مسائل اروپا شدند. دوران تنش زدایی موقعیت را برای مذاکرات در دو نوبت از بیست و دوم نوامبر تا هشتم ژوئن 1973 و از سوم تا هفتم ژوئیه 1973 در هلسینکی فراهم کرد که به ادامه مذاکرات واقعی از سپتامبر 1973 تا ژوئیه 1975 منتهی شد.سی و پنج کشور در «کنفرانس درباره امنیت و همکاری در اروپا» (14) در هلسینکی - فنلاند - شرکت کردند و رؤسای دولت ها و نخست وزیران من جمله برژنف و جرالد فورد در اول اوت 1975 سند نهایی کنفرانس را تأیید کردند. متن کنفرانس هلسینکی از سه فصل مجزا از یکدیگر تشکیل شده بود که در فصل آخر آن اصول مهم بعدی مورد تأیید قرار گرفت: برابری دولت ها، عدم مداخله در امور سیاسی و داخلی کشورهای دیگر، تصمیم گیری اقوام و ملت ها توسط خود آن ها، عدم تعرض به مرزهای اروپایی، عدم توسل به زور برای رفع مناقشات. در این کنفرانس گسترش همکاری های اقتصادی، علمی و فنی پیش بینی شد و دفاع از حقوق بشر، رفت و آمد افراد و آزادی های بنیادین مورد توجه قرار گرفت.
آلمان از 1945 تا 1990
1945- کنفرانس یالتا از چهارم تا یازدهم فوریه و توافق درباره اشغال و خلع سلاح آلمان.
- امضای پیمان تسلیم ارتش آلمان در رنس (فرانسه) از هفتم تا نهم مه.
- امضای پیمان تسلیم ارتش آلمان در رنس (فرانسه) از هفتم تا نهم مه.
- کنفرانس پوتسدام از هفدهم ژوئیه تا دوم اوت و توافق درباره اشغال مناطق چهارگانه آلمان، نازی زدایی و بازسازی شهرهای آلمان.
- دادگاه نورنبرگ از بیستم نوامبر تا اول اکتبر 1946
1947
- کنفرانس وزرای امور خارجه چهار کشور فاتح جنگ از دهم مارس تا بیست و پنجم آوریل و عدم کسب نتیجه مثبت.
1948
- مناطق تحت نفوذ انگلستان و امریکا در فوریه
- بیست و سوم فوریه- کنفرانس انگلستان، فرانسه و امریکا درباره سازمان دهی آلمان غربی و ورود آن به اردوگاه اروپای غربی و اداره بین المللی ناحیه روهر.
- شروع محاصره برلین توسط شوروی در بیست و سوم ژوئن.
1949
- اجرای قانون پایه در بیست و سوم مه
- در پانزدهم سپتامبر آدنائر به عنوان صدر اعظم آلمان فدرال انتخاب شد
- در هفتم اکتبر جمهوری دموکراتیک آلمان وارد صحنه سیاسی شد.
- توافق های پترزبورگ در بیست و دوم نوامبر بین جمهوری آلمان فدرال، انگلستان، فرانسه و امریکا.
1950
- در بیست و سوم ژوئیه اولبریخت به عنوان دبیرکل حزب کمونیست آلمان شرقی انتخاب شد.
1951
- جمهوری فدرال آلمان به عضویت بازار مشترک درآمد.
1952
- استالین در دهم مارس اتحاد مجدد آلمان متشکل از دو قسمت شرقی و غربی را پیشنهاد کرد.
- در بیست و ششم مه توافق های بُن باعث فسخ موقعیت اشغال آلمان گردید.
- کنفرانس نمایندگان چهار کشور فاتح جنگ از بیست و پنجم ژانویه تا هیجدهم فوریه بدون کسب نتایج مثبت.
- در بیست و پنجم مارس آلمان شرقی حاکمیت خود را اعلام کرد.
- توافق های پاریس از بیست و یکم تا بیست و سوم اکتبر: متفقین حقوق خود درباره کلیه سرزمین آلمان را تأیید و تثبیت کردند.
1955
- در نهم ماه مه آلمان فدرال به عضویت ناتو پذیرفته شد.
- چهاردهم مه - ایجاد پیمان ورشو و عضویت جمهوری دموکراتیک آلمان در این پیمان.
- اجلاس چهار کشور فاتح جنگ در ژنو درباره آلمان و عدم کسب نتیجه.
- دیدار آدنائر از نهم تا سیزدهم سپتامبر از مسکو.
- در روز هشتم دسامبر بُن اعلام کرد که شناسایی جمهوری دموکراتیک آلمان توسط کشور ثالت در حکم دشمنی با جمهوری فدرال آلمان است
1957
- ناحیه سار در اول ژانویه به آلمان فدرال ملحق شد.
1958
- اولین ملاقات آدنائر و ژنرال دوگُل در کلومبه له دوزکلیز (15) در فرانسه.
- شروع دومین بحران برلین در نهم سپتامبر.
1959
- اتحاد جماهیر شوروی در دهم ژانویه پیشنهاد امضای قرارداد با دو آلمان را کرد.
1960
- شکست کنفرانس پاریس در شانزدهم مه.
1961
- ساخت دیوار برلین در سیزدهم اوت.
1963
- بیست و دوم ژانویه: امضای قرارداد همکاری فرانسه و آلمان در کاخ الیزه در پاریس.
- ارهارت به جای آدنائر به صدراعظمی آلمان انتخاب شد.
1966
- کیزینگر به جای ارهارت در دهم نوامبر انتخاب شد.
1967
- اولبریخت در اول ژانویه برای دومین بار فدراسیون دو جمهوری آلمان را پیشنهاد کرد.
1969
- از ژوئیه تا سپتامبر: دولت آلمان فدرال دکترین هالشتین را قبول نکرد، ویلی برانت به صدراعظمی انتخاب شد.
1970
- نوزدهم مارس تا بیست و یکم مه: ملاقات های ارفورت با کاسل و ویلی برانت با ویلی اشتوف.
- امضای پیمان مسکو بین دو آلمان در دوازدهم اوت.
- پیمان آلمان فدرال و لهستان و شناخت خط مرزی اودر-نایسه توسط آلمان غربی.
1972
- بیست و یکم دسامبر: اولین قرارداد بین دو آلمان در برلین شرقی.
1973
- نوزدهم ژوئن: قرار پراک و بُن و فسخ قراردادهای مونیخ.
- هجدهم سپتامبر: دو آلمان در هیجدهم سپتامبر به عضویت سازمان ملل متحد درآمدند.
1974
- هلموت اشمیت در هفتم مه به جای ویلی برانت انتخاب شد.
1975
- تدوین سند نهایی هلسینکی از سی ام ژوئیه تا اول اوت.
1982
- هلموت کهل به جای اشمیت انتخاب شد.
1983
- ورود پرشینگ در بیست و سوم اکتبر به آلمان غربی.
1984
- هجوم اهالی آلمان شرقی به سوی آلمان غربی در ماه های مارس و اوریل.
1987
- دیدار اریش هونکر از هفتم تا یازدهم سپتامبر از آلمان غربی.
1988
- دیدار رسمی اریش هونکر از هفتم تا نهم ژانویه از پاریس.
- مهاجرت گروهی از اهالی آلمان شرقی از طریق مجارستان به آلمان فدرال.
1989
- بوداپست در دهم سپتامبر راه را برای اهالی آلمان شرقی ساکن در مجارستان بازگذاشت تا به میل خود کشور محل سکونت خود را انتخاب کنند.
- تظاهرات در لایپزیک در بیست و پنجم سپتامبر.
- دولتمردان آلمان تصمیم گرفتند مرزهای بین دو آلمان را باز بگذارند و در نتیجه تعداد زیادی از اهالی آلمان شرقی از دیوار برلین عبور کردند.
- هلموت کهل در بیست و هشتم نوامبر پیشنهاد اتحاد دو آلمان را به مجلس فدرال ارائه می دهد.
1990
- تظاهرات اهالی آلمان شرقی در ژانویه.
- گورباچف در روز دهم فوریه اتحاد دو آلمان را به رسمیت شناخت.
- ادامه مذاکرات بین چهار قدرت فاتح جنگ و دولتمردان دو آلمان.
- انتخابات در جمهوری دموکراتیک آلمان و جواب مثبت آن ها برای اتحاد بین دو آلمان.
- مارک آلمان غربی جای واحد پول آلمان شرقی را گرفت.
- امضای قرارداد اتحاد بین دو آلمان در سی و یکم اوت در برلین.
- قرارداد مسکو در دوازدهم سپتامبر درباره حل مشکل آلمان به امضا رسید.
- وحدت دو آلمان در سوم اکتبر.
پی نوشت ها :
1. IRBM=intermediate Range Ballistic Missile(=Missile sterategiquedont la portee est compr comprise entre 2000 et 4000 km)
2. SLBM=submarine Launched Ballistic Missile (=MSBS=Missile balistique lance a partie d un sous - marin)
3. Traite de la non-proliferation des armes atomiques
4. Tlatelolco
این پیمان با شرکت بیست و پنج کشور امریکای لاتین تنظیم شد؛ برزیل، شیلی، کوبا و آرژانتین از امضای مفاد آن خودداری کردند. اعضای این پیمان آژانسی را برای هماهنگی در اجرای پیمان مربوط به «امریکای لاتین عاری از سلاح های هسته ای» تشکیل دادند-م.
5. LAS=Limitation des Armes strategiques
6. ABM=Anti Ballistic Missile (ABM=systemes de missiles anti-missiles)
بالیستیک شاخه ای از علم فیزیک است که به بررسی و کنترل پرتاب توپ، گلوله، موشک و ... تهیه فرمول ها و انواع مختلف آن می پردازد. موشک های بالیستیکی به نوعی از موشک های نظامی گفته می شود که قابلیت پرتاب از سکوهای مختلف را داشته و تا زمانی که سوخت دارند کنترل شدنی هستند اما بعد از پایان سوخت بر اثر قوانین فیزیکی جاذبه به سوی هدف پیش می روند و امکان کنترل آن ها وجود ندارد. موشک های بالیستیکی دارای برد بسیار زیادی هستند و به همین دلیل در مرحله اول به سوی آسمان پرتاب می شوند و تا زمان اوج کنترل و بعد از نقطه اوج و تمام شدن سوخت طبق قوانین سقوط آزاد به سوی هدف حرکت می کنند-م.
7. MIRV=Mutiplwe independently Targeted Re-entry vehicle (VRM=vehicule de rentrees multiples)
8. SALT=strategic Arms Limitation Talks
مذاکرات درباره محدود کردن تسلیحات استراتژیکی
Negociations su la limitation des armes strategiques=
9. ICBM= inter -continental Ballistic Missile (MBI-Missile balistique intercontinental)
10. cocoM=coordination commite for Mutilateral Export controls (=comite decoordination pour le controle multilateral de echanges Est - Ouest)
11. samuel pisar
12. konrad Adenauer,Ludwig Erhard, kurt kiesinger
13. willy stoph
14. CSCE=conferences sur la securite et la cooperation en Europe
15. colombey -les -deux -Eglises