جهان سوم در دهه ی 70

در اوایل دهه 1970 میلادی چین، ویتنام و هند به نام قدرت های آسیای جنوب شرقی ظهور کردند
سه‌شنبه، 10 مرداد 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
جهان سوم در دهه ی 70
جهان سوم در دهه ی 70
 

نویسنده: موریس واعیس
ترجمه: سید حامد رضیئی


 

روابط قدرت های آسیایی

در اوایل دهه 1970 میلادی چین، ویتنام و هند به نام قدرت های آسیای جنوب شرقی ظهور کردند. ویتنام که از ارتش قوی برخوردار بود بدون شک در فکر جاه طلبی های دیگری و گسترش سرزمین خود بود. ویتنام از طرف اتحاد جماهیر شوروی حمایت می شد و بارها چین و ایالات متحده امریکا را به چالش کشیده و ارتش امریکا را شکست داده بود.
اندونزی از جزایر متعددی تشکیل شده است پنجمین کشور پرجمیعت جهان بعد از چین، هند، اتحاد جماهیر شوروی و امریکا است ولی از قدرت نظامی کارآمد و قوی برخوردار نیست. کودتای خونین سال 1965 حذف حزب کمونیست اندونزی را به دنبال داشت و سورابایا سوکارنو (1) از کار برکنار و ارتش قدرت را به دست گرفت.

سیطره هند در شبه قاره

هند دومین کشور پرحمعیت جهان، دارای ارتش بسیار قوی و مورد حمایت اتحاد جماهیر شوروی بود. هند در مناقشات مرزی کشمیر مقابل پاکستان قرار گرفت و اندکی بعد به تدریج کشمیر را ضمیمه خود کرد. پاکستان به خاطر مناقشاتی که بین جوامع هند در سال 1962 پدیدار شده بود، در سال 1963 توافقی درباره تعیین حدود مرزها برای حفظ موقعیت خود در برابر هند، با چین امضا کرد. جنگی نه چندان بزرگ بین هند و پاکستان به وجود آمد و اتحاد جماهیر شوروی موقعیت را برای ملاقات سران هند و پاکستان در ژانویه 1966 در تاشکند فراهم کرد که پایان مناقشات را اعلام ولی مشکل بین دو کشور لاینحل باقی ماند.
دولت مسلمان پاکستان به خاطر روابط بین دو ایالت کشور که یک هزار و پانصد کیلومتر از یکدیگر فاصله دارند، دچار مشکلات زیادی شد. پاکستان مرکب از دو قسمت پاکستان غربی اُردو زبان و پاکستان شرقی بنگالی زبان بود. تنها نقطه مشترک پاکستان غربی و شرقی دین اسلام بود. مشکلات بیشتر به خاطر ثروت پاکستان شرقی است که در آنجا تولید کنف و دیگر محصولات کشاورزی مخصوصاً برنج از اهمیت خاصی برخوردار است. پاکستان غربی کشور بسیار فقیری است که نتوانسته است از موقعیت های خوب سرزمین بنگال در کشاورزی حداکثر بهره برداری را به عمل آورد.
جنبش های اعتراضی علیه پاکستان غربی و ژنرال ایوب خان، دیکتاتوری که از سال 1958 بر مسند قدرت بود، شروع گردید. شیخ مجیب الرحمان رهبر جنبش اعتراضی به عنوان همکاری با هند علیه پاکستان در سال 1969 دستگیر شد. رژیم ایوب خان در سال 1969 دچار زوال و ژنرال یحیی خان در سال 1970 حکومت ایوب خان را سرنگون و انتخابات آزاد با شرکت کلیه پاکستانی ها را اعلام کرد.

عوامی لیگ

طرفداران عوامی لیگ خواستار رژیم فدرال و خودمختاری پاکستان شرقی در مسائل اقتصادی و مالی بودند. عوامی لیگ در انتخابات دسامبر 1970 اکثریت آرا را کسب کرد که خیلی بیشتر از آرا حزب مردم پاکستان (شعبه لیگ پاکستان غربی) به رهبری یحیی خان و علی بوتو بود.
تنش بین هند و پاکستان در اوایل سال 1971 زمانی شروع شد که چین و ایالات متحده امریکا از پاکستان و اتحاد جماهیر شوروی از هند طرفداری کردند. در همین زمان مجیب الرحمان رهبر عوامی لیگ در بیست و ششم مارس 1971 استقلال پاکستان شرقی را در بحبوحه جنگ داخلی و تنش بین المللی به نام «جمهوری خلق بنگلادش» اعلام کرد. پیمان صلح، دوستی و همکاری بین هند و پاکستان در نهم اوت 1971 به امضا رسید که این امر باعث توازن راهبردی در منطقه گردید.
هند از این موقعیت بیشترین بهره برداری را به عمل آورده و در سوم دسامبر 1971 در امور داخلی پاکستان شرقی مداخله کرد. پاکستان برای عکس العمل متقابل به کشمیر هجوم برد. مبارزاتی که بین دو کشور به وجود آمده بود به نفع هند تمام شد و در دسامبر 1971 علی بوتو به جای یحیی خان قدرت را در پاکستان غربی به دست گرفت و پاکستان شرقی مستقل شد؛ هند توانست به عنوان قدرت کامل استراتژیکی شبه قاره، وارد صحنه سیاسی گردد.

ورود چین کمونیست به نظام بین المللی

جمهوری خلق چین به خاطر انقلاب پایدار داخلی و طرد کشورهای غربی مدت بیست سال تمام در انزوای کامل به سر برد ولی توانست در اواخر دهه 1970 م. وارد صحنه هم نوازی - کنسرت جهانی - گردد. نباید فراموش کنیم که سیاست چین توانسته بود بعد از کنفرانس ژنو در سال 1945 و کنفرانس باندونگ در سال 1955 در آسیای جنوب شرقی، افریقای شمالی و خاورمیانه نفوذ و پیشرفت های مهمی داشته باشد.
جمهوری خلق چین ده سال بعد از اعلام استقلال علی رغم جلوگیری عضویت این کشور در سازمان ملل متحد توسط ایالت متحده امریکا، یکی از کشورهای مورد توجه جامعه جهانی گردید. انقلاب فرهنگی، دودستگی و انشقاق بین چین و شوروی به عدم تأثیرگذاری این کشور در صحنه های جهانی و به خصوص آسیای جنوب شرقی منجر شد. چین با سلطه دو ابرقدرت اتحاد جماهیر شوروی و ایالات متحد امریکا در انزوای کامل به سر برد ولی سعی کرد با کشورهای غیر متعهد رابطه برقرار کند. فرانسه یکی از کشورهای متعهد اروپای غربی در ژانویه 1964 جمهوری خلق چین را به رسمیت شناخت. انزوا و شکست سیاست های خارجی، جمهوری خلق چین را وادار کرد تا به غرب نزدیک و دروازه های خود را به روی خارجی ها بازگذارد؛ قدرت بالقوه اقتصادی، جمعیتی و نظامی، چین را در ردیف بازیگران پرقدرت جهانی قرار داد. سیاست خارجی چین چه مقاصدی را دنبال می کند؟ آیا چین می خواهد در صحنه جهانی سومین قدرت جهانی باشد؟ آیا چین جاه طلبی های خود را به مناطق آسیای جنوب شرقی محدود می کند؟ جمهوری خلق چین که در ردیف دوم اردوگاه کشورهای کمونیستی و در ردیف سوم هم نوازی جهانی قرار دارد، آیا می خواهد پیام و ایدئولوژیکی خاص خود را منتشر کند؟ آیا می خواهد از جنبش های آزادی خواهی حمایت کند و یا اینکه سیاست واقعی را پیش گرفته و با دولت های جهان با ایدئولوژی های متفاوت رابطه برقرار کند؟
دست اندرکاران سیاست خارجی چین در سال 1971 مخالفت خود را با سیادت و پیشوایی اتحاد جماهیر شوروی اعلام کرده و به ایالات متحده امریکا نزدیک تر شدند. چو ئن لای در بیست و چهارم اوت 1973 در مقابل کنگره حزب کمونیست چین، اتحاد جماهیر شوروی را به چالش کشیده و از مسکو خواست راه تنش زدایی را پیش گرفته و اظهار داشت: «شما باید گروه های نظامی خود را از جمهوری خلق چکسلواکی، جمهوری خلق مغولستان و جزایر چهارگانه ژاپن در کوریل شمالی فراخوانید!»
هنری کیسینجر مشاور امنیتی رئیس جمهور نیکسون در ژوئیه و اکتبر 1971 در مأموریت های کاملاً سری خود به چین و مسافرت های گروه های ورزشی آمریکایی در مسابقات پینگ پونگ در همه ابعاد جهانی غافلگیر کننده بود. ایالات متحده امریکا بعد از سال 1949 با ورود چین کمونیست به سازمان ملل متحد مخالفت کرده و همیشه از چین ملی در جزیره فرمز پشتیبانی می کرد. مائو تسه تونگ چین ملی را به رسمیت نمی شناخت و سیطره امریکا بر سازمان را تحقیر و محکوم کرد. رئیس جمهور نیکسون در مقابل تعجب جهانیان از بیست و یکم تا بیست و هشتم فوریه 1972 از چین دیدار کرد. هرچند که مسکو این مسافرت را محکوم کرد و دقیقاً در زمانی که هند و شوروی روابط خود با یکدیگر را مستحکم تر کردند، چین توانست از انزوای بیست ساله خارج شود.
عضویت جمهوری خلق چین در سازمان ملل متحد در بیست و یکم اکتبر 1971 به جای چین ملی پذیرفته شد و چین کمونیست توانست به عضویت شورای امنیت سازمان ملل متحد درآمد و حق وتو را رأی خود محفوظ نگه دارد. این حادثه از وسعت جهانی زیادی برخوردار بود و بالاخره یکی از سخنگویان جهان سوم توانست در ردیف اول صحنه بین المللی قرار گیرد.
چین روابط خود با کشورهای نزدیک به اتحاد جماهیر شوروی، دولت های میانه رو و حتی دولت های دیکتاتوری را حفظ کرده و در این مورد از اتحاد جماهیر شوروی پیشی گرفت. کمک های چین به کشورهای تازه استقلال یافته افریقایی با بی طرفی تمام صورت گرفت و برعکس کمک های اتحاد جماهیر شوروی نزدیک تر به نیازهای کشورهای کمک گیرنده بود. هرچند که نواقصی در وسایل مورد نیاز وجود داشت ولی چینی ها درصدها عملیات، همکاری و شرکت کردند. چین در تانزانیا و سومالی در زیرساخت راه ها و راه آهن تلاش زیادی کرد. چین در خاورمیانه از جنبش فلسطینی ها پشتیبانی و سعی کرد چشمان اعراب را در هنگام جنگ کیپور به توطئه ای که توسط شوروی و امریکا صورت گرفته بود، باز کند وبا آتش بس بین طرفین جنگ کیپور در بیست ودوم اکتبر 1973 مخالفت کرد. چین در پیمان شوروی و هند و طرح برژنف درباره نظام امنیتی جمعی مانورهای نظامی به انزوای هند منتهی شد و چین این پیمان را مضر می دانست. چین کمک های خود به سالوادور آلنده رئیس جمهور دست چپی شیلی را بیشتر از کمک شوروی در نظر گرفته بود. تلاش چین برای رفع سلطه اتحاد جماهیر شوروی در جزیره کوبا به نتیجه نرسید. چین از درخواست کشورهای امریکای لاتین و از پیمان منع گسترش سلاح های کشتار جمعی در امریکای لاتین حمایت کرد. اتحاد جماهیر شوروی در اجلاس کشورهای غیر متعهد در سپتامبر 1973 در الجزیره بر روی نیمکت محکومان قرار گرفته بود. رقابت بین چین و شوروی و برتری چین میوه های فراوانی را برای جهان سوم به بار آورد.
چین با کشورهای اروپای غربی و جامعه اروپا روابط نزدیک برقرار کرد. چین تصور می کرد که اروپای غربی منطقه میانجی برای از بین بردن سلطه قدرت های بزرگ است. آن چه که چوئن لای در سپتامبر 1973 در هنگام ورود ژرژ پمپیدو رئیس جمهور فرانسه به چین بیان کرد گویای سیاست خارجی جدید چین است: «ما از ملل اروپایی حمایت و به عملکرد آن ها اعتماد کامل داشته و اعتقاد داریم که آن ها برای حفظ حاکمیت و استقلال ملی خود با یکدیگر متحد می شوند.»

ژاپن

موقعیت ژاپن در قاره ای که غرق در دگرگونی ها و جهش های اساسی است، کاملاً اصیل و اختصاصی است؛ در عین حال که ژاپن در منطقه جغرافیایی آسیا قرار گرفته است ولی دولت های محافظه کاری که بعد از جنگ دوم جهانی در رأس قدرت قرار گرفته بودند با ایالات متحده آمریکا و متحدان آن ها، حتی تایوان (فرمز) روابط تنگاتنگ داشتند و ژاپن در بیست و دوم ژوئن 1965 با کره جنوبی آشتی کرد. ژاپن مایل بود با ایالات متحده امریکا مذاکرات اختصاصی صورت دهد و در سخنرانی گوام در سال 1969 در مقابل رئیس جمهور نیکسون قرار گرفت و تلاش های مناسب برای تدارکات دفاع را به عمل آورد. ژاپن نمی توانست در برابر روابط بین المللی و به خصوص بیداری چین بی تفاوت باشد. چین و ژاپن در مارس 1971 پیمان های تجاری منعقد کردند، مسافرت تاناکا نخست وزیر وقت ژاپن به چین از بیست و پنجم تا سی ام سپتامبر 1972 به این نزدیکی واقعیت بیشتر بخشید و دولت ژاپن جمهوری خلق چین را به رسمیت شناخت.

آمریکا لاتین، خطر جدید بلوک شرق و غرب

باید چنین تصور کرد که به دنبال قرارداد تِلاتِلولکو (2) در فوریه 1967 و ممنوعیت فعالیت های هسته ای در امریکای لاتین، این سرزمین دور از تنش های جهانی است. ایالات متحده امریکا بعد از به قدرت رسیدن فیدل کاسترو در کوبا ترجیح داد تمام اندیشه خود را متوجه قاره امریکا کند ولی «اتحاد برای پیشرفتی» که توسط جان اف کندی به وجود آمده بود برای جواب دندان شکن به کاستریسم و خطرهای سرنگونی در امریکای لاتین، ناموفق ماند. کنگره امریکا که درگیر کسری تراز پرداخت ها و دریافت های این کشور بود با سنجش و برآوردهای لازم به بعضی از کشورها کمک می کرد و ترجیح می داد این کمک ها بیشتر به رژیم های محافظه کار تعلق گیرد.

آمریکای لاتین در صحنه درگیری های خشونت بار

نیروهای انقلابی امریکای لاتین که ناظر فقر کشورهای خود بودند راه کوبا را پیش گرفته و گاهی اوقات از کمک های بعضی از فراکسیون های کلیسای کاتولیک خودداری نکردند؛ آن ها درگیر مبارزات شده و راه های خشونت بار را انتخاب کردند.
ایالات متحده امریکا در مقابل موقعیت های خشونت بار کشورهای امریکای لاتین که به حوزه تأثیرگذاری سنتی آن ها لطمه وارد می آورد از دیکتاتورهایی از قبیل دووالیه در هائیتی که در مقابل کمونیست ها، برای انهدام آن ها تلاش کرده بود، حمایت می کردند. به دنبال همین طرز تفکر بود که امریکا در سال 1965 در امور داخلی دومینیکن برای ایجاد نظم مجدد جمهوری مداخله کرد. رئیس جمهور جانسون می خواست قاطعیت و تصمیم ایالات متحده امریکا را علیه گرایش های کمونیستی و سرنگونی حکومت های موجود نشان دهد.
احساسات ضد امریکایی علی رغم تلاش های جانسون در حال فراگیری بود و موقعیت را برای گسترش کاستریسم فراهم کرد. در بیشتر کشورهای امریکای لاتین از قبیل کلمبیا، بولیوی، شیلی و پِرو کانون های انقلابی به وجود آمد.
فیدل کاسترو در سال 1966 «کنفرانس سه قاره» (3) در هاوانا را به منظور ایجاد سازمان همبستگی خلق های آسیا، افریقا و امریکای لاتین تدارک دید. بعضی از لیدرهای کوبایی، از قبیل چه گوارا که در اکتبر 1967 در کوه های بولیوی کشته شد، درگیر جنگ های چریکی و پارتیزانی شدند.
در امریکای لاتین کودتاهای پیاپی به وقوع پیوست و در سپتامبر 1973 رژیم سوسیالیستی شیلی به رهبری رئیس جمهور سالوادور آلنده که در سپتامبر 1970 انتخاب شده بود با کاهش حمایت توده مردم مواجه و تصمیم داشت راه ارتباط با ایالات متحده امریکا را پیش گیرد که کودتای نظامی به رهبری ژنرال پینوشه و با پشتیبانی «سیا» حکومت آلنده را سرنگون کرد (کاخ ریاست جمهوری توسط نظامیان بمباران شد) و آلنده کشته شد.

دنباله استعمارزدایی در آفریقا

مرزهای موجود بین کشورهای افریقایی غالباً مصنوعی و زاییده استعمار بودند که در آن ها وحدت و یکپارچکی اقوام و قبایل افریقایی مورد توجه قرار نگرفته بود. جمهوری سومالی در سال 1960 با اتحاد سومالی مستعمره انگلستان و سومالی مستعمره ایتالیا به وجود آمده بوده که در شرق و جنوب شرقی اتیوپی قرار گرفته است. اوگادِن و منطقه ساحلی سومالی که قبلاً متعلق به فرانسه بود تحت عنوان سرزمین افراس و ایساس مورد توجه اتیوپی قرار گرفته و آرزوی تصرف آن را داشت ولی به خاطر مسائل استراتژیکی در اختیار جیبوتی قرار گرفت. بین مغرب و جمهوری اسلامی موریتانی که در سال 1960 مستقل شده مناقشاتی به وجود آمد. موریتانی مدعی تصرف قلمرو شریف بود و آن را ضمیمه خاک خود کرد. بعد از این درگیری بین موریتانی و مغرب مشکلات از بین رفت و مغرب در سال 1969 موریتانی را به رسمیت شناخت ولی در عین حال هر دو کشور ادعاهایی درباره سرزمین های همسایه خود «جمهوری دموکراتیک عربی صحرا» داشتند. مغرب خواستار بخشی از صحرا بود و در نتیجه بین جزایر و مغرب درباره صحرا مناقشاتی به وجود آمد. به دنبال استقلال الجزایر و شناخت آن توسط دولت فرانسه و حاکمیت آن بر تمام صحرای آفریقای شمالی درگیری های مسلحانه ای در اکتبر 1963 به وقوع پیوست که نتیجه مثبتی نداشت. بعد از بحرانی که در سال 1961 در کنگو به وجود آمده بود این اعتقاد مورد توجه قرار گرفت که هر نوع دگرگونی در مرزهای کشورهای افریقایی بازتاب های شدیدی در قاره افریقا خواهد داشت و قانون اساسی دولت - ملت های افریقایی همچون اروپایی می توانست دستگاه مولد آشوب های متعددی باشد. اصل عدم قابلیت مداخله در مرزهای موجود توسط «سازمان وحدت آفریقا» پذیرفته شده بود.
جنگ بیافرا وخیم ترین و عجیب ترین جنگی است که در این زمان در آفریقا به وجود آمد. نیجریه با نهصد و بیست و هشت هزار کیلومتر مربع وسعت و جمعیت پنجاه و پنج میلیون نفری در سال 1963 یکی از کشورهای غنی نفتی غرب قاره آفریقا بود که در سال 1960 مستقل شد. فدراسیون نیجریه از منظر سیاسی تحت نفوذ قبایل مسلمان هائوسا و پُل در شمال و قبایل ایبوس مسیحی مذهب در جنوب شرقی این کشور در منطقه بیافرا (4) قرارگرفته است. آشوب ها بعد از قتل سیر ابوبکر تافِوا بالِوا (5) در هفدهم ژانویه 1966 و قتل ژنرال آیرونسی (6) جانشین وی شدت بیشتری به خود گرفت. بیافرا به دنبال تنش های موجود در سی ام مه 1967 ادعای استقلال کرد و جنگ های داخلی خود در نیجریه شروع شد. دولت فدرال نیجریه حاضر به جدایی منطقه نفت خیز بیافرا نبود.
دولت نیجریه با حمایت بیشتر کشورهای افریقایی جنگ تمام عیار با ساکنان استقلال طلب منطقه بیافرا را شروع کرد. بیافرا در انزوای کامل قرار گرفته بود و نتوانسته بود بعد از اعلام استقلال شناسایی بین المللی را به جز چهار کشور افریقایی و هائیتی کسب کند. دولت های قدرتمند جهان از دولت مرکزی حمایت می کردند. زمانی که از کشورهای افریقایی خواسته شد تا استقلال بیافرا را به رسمیت بشناسد، ژنرال دوگل اظهار داشت که حقوق ملت ها در اختیار خود آن ها است و دولت فرانسه از جدایی و استقلال بیافرا حمایت کرد. دولت جمهوری خلق چین هم از استقلال بیافرا حمایت کرد ولی حمایت محدود چند کشور انگشت شمار برای کمک به بیافرا کافی نبود و دولت نوپای بیافرا با ناتوانی تمام اسلحه را بر زمین گذاشت و در سال 1970 تسلیم شد.

پی نوشت ها :

1. surabaya sukarno (1901-1970)
2. Traite de Telatelolco (fevrier 1967)
این قرارداد در سال 1967 به منظور منع تسلیحات اتمی در امریکای لاتین به امضا رسید.
3. conference de Tricontinentale
4. Haoussas/peuls/lbos/Biafra
5. sir Aboubakt Tafewa Balewa
6. General ironsi

منبع: واعیس، موریس؛ تاریخ روابط بین الملل از 1945 تا 2008، تهران: امیر کبیر، 1390.




ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط