جستارى در منتخب مکاتیب قطب

منتخب مکاتیب قطب; ملامحسن فیض کاشانى; تصحیح و تحقیق سیدمجید حسین زاده حجازى
سه‌شنبه، 10 مرداد 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
جستارى در منتخب مکاتیب قطب
جستارى در منتخب مکاتیب قطب
 

نویسنده : سید علیرضا واسعی جواد خرمیان



 

منتخب مکاتیب قطب; ملامحسن فیض کاشانى; تصحیح و تحقیق سیدمجید حسین زاده حجازى; چاپ اول, تهران: مدرسه عالى شهید مطهرى, 1387, شمارگان: 1000 نسخه, قطع وزیرى, 423 صفحه.

عرفان در دفاتر فارسى

پس از آشنایى پارسى زبانان با دین آسمان اسلامى و سپس گسترش ابعاد معنوى و روحانى آن, عرفان, این سرشاخه تنومند معارف توحیدى در بین پارسیان نیز رواج یافت. از همان سال هاى آغازین شریعت اسلام, عارفان و سالکانِ بزرگى در پرتو انوار هدایت گستر رسول خدا و خاندان پاک او ـ که درود خداوند بر آنان باد ـ در بین عرب زبانان و پارسیان تربیت شدند. این قبیله توحیدى که در سیر و سلوکِ برین خویش در پى کشف حقیقت جاودانِ ربوبى و آراسته شدن به حقایق ناب الهى بوده اند, همواره در افت و خیز روزگار راه خویش را از تصوّف ساختگى جدا کرده اند. پایبندى عالمانه آنان به خُرد و کلان فرمان هاى شریعت و دلدادگى عارفانه آنها به والاترین آموزه هاى وحیانى, حکایت از جدایى و امتیاز آنان از سلوک بى قیدانه مشتى مدعیان دروغین که دم از کشف و کرامت و فنا و بقا و… مى زنند, مى کند; البته در برشمارى روزگار عارفان, گاه به رهپویانِ حقیقتجویى که دل در زلالِ جاریِ معارف اهل بیت(ع) شسته اند, برمى خوریم که از آنان با نام صوفى یاد مى کنند و گاه نیز به صوفیان حیلت بازى برمى رسیم که دکان دغل و دورویى را حتى در برابر امیر موحدان على(ع) یا فرزندان او چونان امام صادق(ع) بازگشوده اند, ولى به هر روى عرفانِ ناب هیچ گاه با عرفان ریایى و تصوّف ساختگى سر سازگار نداشته و راهِ این دو از هم قابل بازشناسى است; البته براى آنکه خود خواهد و خداى نیز دیدگاه او را تیز نماید.
سال هاى پایانى سده چهارم هجرى و سال هاى آغازین سده پنجم, دوران ظهور اولین آثار عرفان اسلامى به زبان فارسى است. رساله (نور العلوم) منسوب به ابوالحسن خرقانى (م 425 ق) و رساله (نورالمریدین) معروف به (شرح تعرّف) ازا بوابراهیم مستملى بخارى (م 434 ق) نیز سخنان و حالات ابوسعید ابوالخیر (م 440 ق) که در اواخر قرن ششم توسط نبیره او محمد بن منور با نام اسرار التوحید مدون گردیده است, از کهن ترین منابع عرفان و تصوّف به زبان پارسى است.
رساله قشیریه که اصل آن به عربى توسط ابوالقاسم قشیرى در سال 437 ق نوشته شده است و سپس در سال هاى پس از آن به دست یکى از شاگردان او به نام خواجه ابوعلى عثمان به فارسى برگردانده شده است نیز از قدیمى ترین آثار عرفان فارسى است.
کشف المحجوب هُجویرى (م 465 ق) و آثار فارسى خواجه عبداللّه انصارى (م 481 ق) ـ مانند مناجات نامه, زاد العارفین, … . ـ نیز آثار احمد غزالى (م 520 ق) ـ چون سوانح العشاق, بحر الحقیقه ـ و مکتوباتِ عین القضاة همدانى (م 525 ق) ـ مانند یزدان شناخت و تمهیدات و آثار فارسى شیخ روزبهان بقْلى (م 606 ق) ـ مانند عبهر العاشقین, شرح شطحیّات ـ و نیز تذکرة الاولیاء شیخ عطار (زنده به سال 628 ق) از دیگر متون عرفانى به نثر فارسى است.
پارسى نویسى در حوزه عرفان و تصوف ادامه یافت تا به شکوفایى آثار شاخصى چون المعارف از بهاءولد در قرن هفتم و مصباح الهدایه و مفتاح الکفایه از عزّالدین محمود کاشانى (م573 ق) در قرن هشتم و نفحاتُ الاُنس و لوایح و اشعة اللمعات از عبدالرحمن جامى (م 898 ق) در قرن نهم و فراوان آثار دیگر در سده هاى پس از آن تا روزگار معاصر رسید که اکنون بر سر شمارش آنها نیستیم. درآمیختگى رگه هاى پیدا و پنهان عرفان, با تصوّف بیگانه از شریعت نبوى ـ همان گونه که در پیش گفتیم ـ در بین آثار به جاى مانده از گذشتگان نیز به خوبى دیده مى شود که در سنجه خرد اهل تحقیق پنهان و پوشیده نیست.
اگر عارفانى نامى و پاکیزه جانانى چون سیدحیدر آملى (م پس از 787 ق) وملامحمدتقى مجلسى (م 1070 ق) و تا این روزگار کسانى همانند آیتِ حق سیدعلى قاضى طباطبائى (م 1366 ق) به زعم گروهى در ردیف صوفیان قلمداد شوند, چه باک از آنکه عرفان و تصوف دو نام بر یک حقیقت باشند؟ وگرنه هیچ گاه ترس از بدنامى, سالکان رهپو را از همنشینى با عارفان دلباخته برحذر نداشته است, بلکه عارفانى چون ملاصدرا (م 1050 ق) و فیض کاشانى (م 1091 ق) در عین دلبستگى به عرفان ناب و تصوف حقیقى, پرده از چهره عرفان دغلى و تصوّف دروغین در آثار مکتوب خود برگشوده اند.1
مکاتیب نگارى نیز بخشى از عرفان نویسى است که به عربى و فارسى از کهن ترین روزگاران تا روزگار کنونى ادامه داشته است. اولین نامه هاى بلند عارفانه از امام على(ع) است. امامِ عارفان در این مکاتیب, یاران خود و سالکان راه جوى همیشه تاریخ را به تقوا و گذر از گذرگاه فریباى دنیا فرا مى خواند و در پاره اى از آنها, اوج معارف ناب توحیدى را در قالب کلماتى شیرین و شیوا به نمایش مى گذارد که هماره تا جاودان, دستورالعملِ راهسپاران وادى توحید خواهد بود.
مکاتیب نویسى, شیوه اى است که عارفان به کمک آن, مریدان و سالکان راه را به راز و رمز عبور از گردنه هاى حیرت افزاى نفس و چگونگیِ گذر از وادى هاى هزارتوى آن آگاه مى کنند; گاه با بشارت و خوش باش و گاه با انذار و به هوش باش. زمانى از تجاربِ نورى خود سخن مى گویند و زمانى نجواکنان و صمیمانه سر در خلوت سالک کرده, اذکار و افکار او را به سامان مى رسانند.
شاید مکاتیب ابوسعید ابوالخیر (م 440 ق) و پس از آن مکاتیب احمد غزالى (م 520 ق) و سپس مکاتیب عین القضاة همدانى (م 525 ق) از اولین مکاتیب عرفانى به زبان پارسى باشد. مکاتیب مجدالدین بغدادى (م 616 ق) شاگرد نجم الدین کبرى (م 618 ق) از برترین نامه هاى عرفانى در حوزه ادبیات فارسى است. مکاتیب شورانگیز مولوى (م 666 ق) در فیه ما فیه نیز از نامه هاى ماندگار عرفان اسلامى است که تا امروزه نیز دستمایه ادب و عرفان پارسیان است; در این بین, مکاتیبِ عبداللّه قطب از عارفان قرن نهم از شهرت و اهمیت بیشترى برخوردار است.

مکاتیب قطب

مکاتیب قطب مجموعه نامه هایى است گردآمده از عارف بزرگ, عبداللّه قطب بن محیى. این نامه ها در بردارنده فراوان نکته هاى اخلاقى و اشارات سلوکى است که قطب به پیروان خود سفارش کرده است. دستنویس این نامه ها روزگار بلندى دستمایه سلوک عارفان و نور چشم طالبان حقیقت بوده و امروزه نیز هست. در روزگار قطب و شاید به دستور او, دفترى از نامه هایى که مخاطب آنها عمومِ سالکان است, گردآمده و به سفارش وى بخش هایى از آن در جلسه هاى ذکر و عِلم قرائت مى شده است. قطب خود در نامه اى آداب قرائت مکاتیب و بهره ورى از آن را گوشزد کرده است (م ج 350).2
عبداللّه قطب به گواهى نوشته هایش سجاده نشین عارفى است که به جز اصلاح نفسِ خویش به ارشاد و دستگیرى دیگران نیز مى پرداخته است و در عین حال از اوضاع روزگار خویش نیز آگاه بوده است. قطب به صراحت داعیه شیخى و مریددارى را از خود دور مى کند و نیز نامى از عارفى اسم و رسم دار براى انتساب سلسله خود به او یا صحت کرسى نامه خویش نمى برد (م ج 349: (و این ضعیف نه دعوى ولایت دارد و نه قطبیت و نه نیز داعیه تابعیت کسى), اما با این همه از عارفان و سالکان بزرگ به نیکى یاد مى کند و به گفته هاى آنان در جاى جاى نامه ها استشهاد مى کند.
قطب و مریدان او گروه شناخته شده اى در حوالى فارس بوده اند که از آزار و اذیت مخالفان رنج بسیار برده اند. نامه هاى دلگرم کننده او به دوستانش که آنها را به شکیبایى و توکل به خداوند و تحمّل آزارِ مردم دعوت مى نماید, حکایت از این ماجرا مى کند. گویا این رنج ها و فشارها بیش از آنکه از ناحیه شیعیان فارس باشد, از طرف جماعت اهل تسنن آن سرزمین است. این نکته, از نامه اى که قطب در پاسخ خشم و اعتراض هاى برخى مخالفان نوشته است, به خوبى آشکار مى شود; زیرا نوعِ اعتراض ها و نیز شیوه استدلال آنها حاکى از تعصّب سنّى گرایانه مخالفان قطب است (ر. ک به: م ج 349 و م ج 193).
فشارهاى اجتماعى و فضاى سنگین شهرهاى شیراز و جهرم چنان روزگار را بر آنان سخت مى کند که قطب بر آن مى شود تا شهرکى که از آن با نام (اخوان آباد) یاد مى کند, در اطراف جهرم بنیاد گذارد (م ج 349). این آبادى که به دست مریدان او ساخته مى شود, جایگاه سکونت دائمى آنان و نیز محل برگزارى مراسم عبادى و جلسه هاى ذکر و فکر آنها بوده است. در این شهرک از خانقاه خبرى نیست, ولى به سفارش قطب مسجدى در آن ساخته مى شود که شاید به دلیل بزرگى آن, کار ساخت اش به درازا مى کشد و قطب بارها اشتیاق خود را براى اتمام بناى مسجد بازگو مى کند (م خ 2).
برخى پژوهشگران, این هجرت و دورى از خلق را نوعى (نهضت سیاسى) و مقاومتى در برابر دواعى حاکم بر جوّ عصر پیش از صفویه مى دانند و از آن با عنوان طرحى براى (نهضت دینى) و احیاى طریقه اهل سنت در برابر آن چه نزد وى رفض و بدعت خوانده مى شده است, یاد مى کنند;3 ولى با کاوش در نوشته هاى قطب و دقت در شیوه و منش عارفانه او, رگه هایى هرچند ضعیف و سست از این گونه انگیزه هاى سیاسى یا توسعه طریقه اى خاص در اندیشه ها و گفتار او دیده نمى شود, بلکه در برخى نامه ها پیروان خود را از درگیرى و تضاد با دیگران از هر فرقه و گروه بازداشته است; البته روشن است آنجا که وى از احیاى سنت رسول(ص) سخن مى گوید, به قرینه دیگر نامه هاى او سنّت به معناى متخاصم آن با تشیع و ضدیت با دوستان و پیروان رسول خدا(ص) نیست که به این نکته در ادامه بحث خواهیم پرداخت.
عبداللّه قطب در نامه اى (م ج 349) به روشنى انگیزه خود را از بنیاد اخوان آباد و هجرت از شهر را اینگونه مى نویسد:
مثل ما مثل اصحاب کهف است, جماعتى برادران یکدل و متفق بودند. به طور مردم به سر نمى توانستند بُرد, از ایشان کناره کردند که قوم ایشان شرک جلى داشتند… . اکنون ما نیز جماعتى برادرانیم که با یکدیگر پیمان بسته ایم به دوستى دوستان خدا و دشمنى دشمنان او و احیاى سنت رسول اللّه, مَبَلَغَ العِلمِ والطاقّة, ومى خواهیم که از مردمان گوشه گیریم و به عبادت خداى عزوجل مشغول شویم تا آن روز که بمیریم کار با کس نداریم, مردمان را نیز باید کار با کار ما نباشد… . اى جماعت فسّاق شما را مژده که زود است که اخوان به اخوان آباد مى روند و هفته هفته بلکه ماه ماه, روى شما را نمى بینند… . آن گاه شهر براى شما خالى مى شود; از آن پس از شما که به چنگ و چغانه و دف و ترانه شراب مستانه خورید و پرده شریعت هرچه توانید درید. از چنگ ما رهیدید, اما از چنگ خداى عزّوجل ّ رهایى ندارید, مگر آنکه توبه کنید… .
عبداللّه خود در اخوان آباد, ساکن نبوده است (م ج 192, 203), بلکه سال ها در شیراز (م خ 16) و جهرم (م ج 193) و مدت زمانى را در نزدیکى جهرم روزگار گذرانده است (م ج 348), ولى به کمک نامه و نیز انتصاب شاگردان خود به اداره امور اخوان آباد مى پرداخته است. در نامه اى که پس از پایان ساخت شهرک نوشته است, وظایف کلى ساکنان آن جا را مشخص مى کند (م ج 197) و در نامه هایى پراکنده نیز نام سه تن از کارگزاران اخوان آباد: عمادالدین جعفر, رکن الدین حسن و غیاث الدین محمد را با اشاره به مسئولیت هاى آنان مى برد.
(شیخ الاخوان) لقب کسى است که مسئولیت اداره امور مریدان و تنظیم جلسه هاى ذکر و مطالعه را به عهده داشته است (م خ 2). (وکیل الاخوان به کسى مى گفته اند که مسئولیت امور مالى و دخل و خرج ساکنان آن جا را عهده دار بوده است (م ج 52, م خ 2) و (سیدالاخوان) لقب کسى است که گویا سِمَت جانشینى قطب را داشته است (م ج 192, 203).
همه پیروان قطب داراى القاب طریقتى هستند که وى در نامه هایش با ذکر آن القاب از آنان یاد مى کند; مانند: مجدالدین اسماعیل, شمس الدین ابوسعید, علاءالدین محمد و… . در بین آنها شخصیت ممتازى که قطب بدو دلبستگى و عنایت هاى ویژه اى دارد و نامه هایى که به او نوشته است, از عالى ترین مضامین اخلاقى و ظریف ترین نکات عرفانى برخوردار است, امیر محب ّ الملة والدین شیخ محمد است که در نامه هاى گوناگون با القاب و اوصاف فراوانى او را مى ستاید.4
شیخ محمد از همراهان قطب در سفر حج بوده (م ج 349) و دستور اداره جلسه هاى تعلیم و تعلم بدو سپرده شده است (م ج 50). زمانى شیخ محمد تصمیم به مهاجرت و نزدیک شدن به دستگاه حکومتى مى گیرد که قطب در نامه اى (م ج 108) او را برحذر مى دارد و در پایان نامه, نامه اى دیگر ضمیمه آن مى کند که اگر چنین کارى از او صادر شد, نامه دوم را بخواند تا وظایف خود را در حال اختلاط با حکام بداند; ولى به نظر مى رسد این هجرت اتفاق نیفتاده و شیخ همچنان در شیراز (م خ 4) یا اخوان آباد در خدمت قطب باقى مانده است.
عبداللّه قطب به فریضه نماز جمعه بسیار اهتمام داشته (م ج 85) و برگزار نشدن آن در شهر را یکى از انگیزه هاى خود در بنیاد اخوان آباد بیان مى کند (م ج 349). در بین نامه هاى او از دستورهاى ذکر صوفیانه و چلّه نشینى هاى ویژه, خبرى نیست, بلکه بیشترین سفارش او به مذاکره علم (تعلیم و تعلّم) و اندیشه در قرآن و تدبّر در آفرینش خداوندى و نیز توجه دائمى به خدا و گذر از دنیا و احسان به خلق و بندگى بى ریاست و گاه نیز به ندرت به برخى دستور ذکر (لا اله الاّ اللّه) داده است (م خ 13). قطب در نامه هایى پیروان خود را به مطالعه تفسیر قرآنِ قاضى که همان تفسیر بیضاوى است و نیز قرائت مثنوى مولوى و نوشتارى به نام کیمیا سفارش مى کند. (ر. ک به: م خ 50, م ج 259). وى گاه پیروان خود را به بازنویسى کتاب هاى موردنیاز مانند تذکرة الاولیاء عطار یا نامه هاى عمومى واداشته است (م ج 173, م ج 197). اذکار و اوراد هنگام نماز و نیز ذکر صلوات و تلاوت قرآن نزد او اهمیت ویژه اى داشته است (م ج 173). قطب, دوستان خود را از کمک به دستگاه ظلم بازداشته و اگر کسى از آنان بدین کار متمایل شده یا به خدمت دستگاه درآمده است, دیگران را به یارى او فرستاده و او را از استخدام حکومت جور فراخوانده است (م ج 141).
منش و زیست بلندهمتانه او به گونه اى بوده که برخى همکیشان او بر وى خرده مى گرفته اند, ولى او برخوردارى از نعمت هاى دنیا, مانند خانه هاى باکمیت و کیفیت و سَفَر به خانه خدا, همراه با خدم و حشم را منافى سلوک عارفانه خود نمى بیند; همان گونه که دستگاه و اسباب سلیمان و یوسف(ع) را مانع نبوت آنها نمى داند (م ج 349).
قطب بن محیى خود شاعرى چیره دست بوده که گاه در مکاتیب از اشعار خود نیز استفاده کرده است (م ج 131, 246, 243); تا آن جا که برخى ترجمه نگاران دیوان شعرى بدو منتسب مى دانند. 5 قطب متکلمى زبردست و آگاه به آراى متکلمان و در عین حال متصلّب در مبانى اشاعره است (ر. ک به: (بحث کسب بر مبانى اشاعره) در م ج 248). وى از مخالفان سرسخت فلسفه است; تا آن جا که بر فلسفیان نفرین مى فرستد و آنان را با عبارت (لعنهم اللّه) بدرقه مى کند (م خ 62) و در جایى مى نویسد: (آه از دست این معترفیانِ بى مغزِ مقلد و نادانانِ خود را دانادانِ جامد و این فیلسوفان کوردلِ دهان گشاده فطرت بر باد داده) (م ج 236).
(فلسفى) در کلمات برخى عارفان, قابل توجیه و انطباق بر گروهى است که به یارى جدل و اندیشه هاى سطحى مى خواهند با پایى چوبین سر و ته عالم را بپیمایند و شاید مخاطب نفرین هاى قطب نیز همین گروه بیگانه از عقل و دورافتاده از وحى باشند, ولى آن جا که قطب بى باکانه به (قاعده الواحد) و فیلسوفانى که بدان معتقدند, مى تازد (م ج 35), کسانِ دیگرى را در خاطر داشته است و طرفه اینکه گاه خود به شیوه آنان از مراتب طولى فاعلیت (م ج 248) و یا از حقیقت استدلال (م ج 231) سخن مى گوید که همخوان با گفته هاى این گروه دوم است.
عبداللّه قطب از علم لغت, طبیعیات قدیم و فلکیات, فقه و حدیث و صرف و نحو عربى آگاهى فراوان داشته و از عرفان نظرى نیز به خوبى بهره مند بوده است. 6 از آراء غزالى و اندیشه هاى او آگاه بوده و از احیاء العلوم او نقل مى کند (م ج 135). از قوت القلوب ابوطالب مکى عباراتى مى آورد (م ج 82) و از عارفانى چون معروف کرخى, روزبهان بقلى, بایزید و ابوالحسن خرقانى نقل قول مى کند. از کتب روایى اهل سنت مانند صحیح بخارى و ترمذى روایت آورده است (م ج 139) و از عطار و مولوى و حافظ فراوان یاد مى کند و در جاى جاى نامه هایش از اشعار آنان و دیگر بزرگان ادب فارسى و عربى به نیکى استفاده مى کند.
قطب با آنکه از اهل سنت است7 و خود را مرید مرشدى ظاهرى و پیرى نام و رسم دار معرفى نمى کند, ولى در عین حال پیروى از خاندان رسول خدا(ص) را الگوى سلوک خود و شاگردان خود برمى شمارد. در نامه اى مى نویسد: (با وجود اهل بیت آن سرور کسى سیرت دیگران پیش گیرد زهى بدبختى, زهى روسیاهى, زهی… ) (م خ 107); و در جایى دیگر, یاران خود را به تشبّه و همانند شدن با اهل بیت پیامبر(ص) سفارش مى کند (م خ 8) و در نامه اى به روایت (مَن ماتَ ولم یَعرِف امامَ زمانِه فَقَد ماتَ میتةً جاهِلیةً) متمسک مى شود (م ج 37).
گذشته از آنکه روح کلى و مفاد اصلى بسیارى از نامه هاى قطب, آموخته از احادیث شیعى و روایات معصومان(ع) است; گاه نیز به صراحت به نقل برخى از آنها مى پردازد. او در شمارى از نامه هاى خود از امام على(ع) با وصف و نام (حضرت امیرالمؤمنین على ابن ابى طالب(ع) یاد مى کند (م خ 61 و 32, م ج 2, 116, 151) و آن حضرت را از گروهِ مختص به علم الهى و راسخان در علم برمى شمارد (م خ 54) و در نامه اى به روایت (علیُ ممسوسُ فى ذات اللّه) متمسک مى شود (م خ 10) و در جایى از بلنداى روایت امیرمؤمنان(ع) (ما رأیت شیئاً الا رأیت اللّه… ) سخن مى گوید (م ج 98) و در جایى دیگر از (ضربةُ علی یَومَ الخَندقِ خیرُ من عبادةِ الثَّقَلَین) (م ج 239) یاد مى کند.
قطب از امام سجاد(ع) با عنوان (امام زین العابدین(ع)) یاد مى کند و نیز امام صادق(ع) را با تعبیر (امام بحق ناطق جعفر بن محمد الصادق(ع)) (م خ 61, م ج 236) مى ستاید. وى در نامه اى تجدد دین الهى و اصلاحات دینى را که در حوالى فارس اتفاق افتاده است, از برکات حضرت مهدى ـ عج اللّه فرجه الشریف ـ مى داند (م ج 262).
قطب در نامه هاى خویش با این عبارت بر پیامبر و خاندان او درود مى فرستد: (و صلى اللّه على نبیّه محمد و آله اجمعین) و نیز در نامه اى که آداب قرائت مکاتیب را بیان کرده است, دستور به ذکر صلوات در ابتداى قرائت و نیز ذکر صلوات در انتهاى آن با همین الفاظ داده است (م ج 350).

ساختار نامه ها

نامه هاى قطب با نام خداوند و سپاس با عباراتى شیرین و متفاوت شروع مى شود و با ستایش و حمد خداوند و دعا به خود و مخاطبان پایان مى پذیرد. پژوهشگران شمار نامه ها را تا 783 نامه براساس نسخه هاى موجود در کتابخانه ها برآورد کرده اند.8
مخاطب نامه هاى قطب سه گروه اند: خاص, عام و اعم. نامه هاى خاص به شخص یا اشخاص معینى است که نام آنها با ذکر القاب طریقتى و سپس دعا به آنها شروع مى شود که گاه در ضمن آنها به سفارش هاى عمومى نیز پرداخته است. امیررکن الدین حسن و امیر شیخ محمد و امیرشیخ ابوسعید بیشترین نامه هاى خصوصى را به خود اختصاص داده اند. مضمون این نامه ها گاه تسلیت مرگ کسان یا دلدارى و دلگرمى آنها در بیمارى و مصایب روزگار یا سفارش هاى سلوکى است و گاه نیز بدون بهانه به بیان پاره اى معارف عرفانى پرداخته است.
نامه هاى عام, نامه هایى است که به پیروان و شاگردان خویش با سرنوشته هایى چون: الى الإخوان الالهیّین, الى الاخوان التائبین و… نگاشته شده است. این نامه ها دربردارنده سفارش ها و دستورهاى سلوکى و نیز نصیحت و ارشاد کسانى است که با اندیشه و آراى قطب آشنایى دارند و از مریدان او به حساب مى آیند.
گروه سوم, نامه هایى است که مخاطبِ آنها تمامى مسلمانان و همه آنانند که نامه او به دستشان مى رسد; چه مرید او باشند یا نباشند; مانند نامه هایى که با این گونه عنوان شروع مى شود: (این نامه اى است از من به سوى آن کس که وى را در شنودنِ تذکره همتى باشد… ) (م ج 134).
در نامه هاى قطب از تاریخ روز و ماه و سال خبرى نیست, تنها در پایان یکى از نامه هایش (م ج 239) چنین نوشته است: (والسلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته من الفقیر المخلص الداعى قطب بن محیى تاب اللّه علیه فى یوم الثلثاء 20 جمادى الثانیة سنة 881).
در برخى نسخه هاى مکاتیب مانند نسخه شماره 4281 فهرست خطى مجلس, بسیارى از نامه ها داراى اسم و عنوان ویژه اى است چون: (مکتوب التحمید), (مکتوب العزلة), (مکتوب الخلوة والجلوة), (مکتوب الخطاب والکتاب) (م خ 15), (مکتوب مخافة الافة) (م خ 16) و… ; ولى قطب تنها در نامه اى (م ج 154) از (مکتوب الفرق بین الکتاب والخطاب) یاد مى کند.
پاره اى نامه هاى قطب به دلیل حجم زیاد آنها یا مضامین بلند و غنى آنها, به صورت رساله هایى جداگانه در ردیف آثار قطب شمارش شده اند; مانند: (رساله ابواب الخیر) و رساله (تخمین الاعمار).9
ترجمه نگاران کتابى به نام مفاتیح الغیب را نیز به او نسبت داده اند.10

سبک ادبى مکاتیب

نثر مکاتیب نثرى ساده, شیوا, پخته و گاه مسجّع و موزون است. محتوا و شیوه نگارش نامه ها, حکایت از گستره آگاهى هاى علمى و ادبى نگارنده مى کند. این شیوه نثرنویسى که پس از ظهور سعدى و نگارش گلستان در قرن هفتم آغاز شده است, شیوه ماندگار عالمان و ادیبان ـ اگرچه پرافت و خیز ـ تا قرن هشتم و نهم, پیش از استیلاى حکومت صفوى است. نثر روان مکاتیب, گذر از دوران دشوارنویسى را با خود به همراه دارد, ولى از ساده نویسیِ افراطى و سست نگارى نیز فاصله گرفته است.
در بررسیِ سبک ادبى مکاتیب, توجه به این نکته بایسته است که اگرچه زیستِ زمانى هر نویسنده عاملى الزام آور براى پیروى او از سبک نگارش همان روزگار نیست, ولى به اقتضاى درک علمى و درایت ادیبانه نویسنده از روزگارِ خود, ناگزیر پیروى از شیوه نگارشِ مرسوم از شایسته هاى علمى و نکته هاى بلاغیِ هر پدیده علمى ـ ادبى به حساب مى آید; با این حال این موضوع تعیین کننده تکلیفى الزامى بر عهده نویسندگانِ خردورز و اندیشمند نمى تواند باشد; هرچند در تنظیم طبقات ادبیِ دانشوران اهل قلم از گذشته دور تا روزگار کنونى, این عامل مدّنظر بوده است. باتوجه به این نکته, گفتنى است هرچند قطب بیشترینه روزگار خویش را در قرن نهم سپرى کرده است, ولى سبک نگارش او در ادامه شیوه نویسندگان قرن هفتم و هشتم است. او نه چندان از سَبکِ سنگین قدیم پیروى مى کند و نه به دوران درآمیختگى افراطى عربى و فارسیِ دوران صفوى درافتاده است. استاد محمدتقى بهار, مکاتیب قطب را در ردیف رساله هاى پارسیِ باباافضل الدین کاشانى (م 707 ق) و در ادامه آثار خواجه نصیرالدین طوسى (م 672 یا 597) مى داند. 11
دوران تیموریان (قرن هشتم و نهم) اگرچه دوران شکوفایى و اوج ادب فارسى نیست و گروهى از ادیبان, این دوره را دوره میانه نویسى بین نثر ساده و نثر فنى مى دانند12 و گاه آن را در امتداد حرکت انحطاطى ادب فارسى مى نمایانند, 13 ولى به هرحال روزگار پارسى نویسان چون عبدالرحمن جامى (م898)ق نگارنده بهارستان و نفحات الانس, کمال الدین عبدالرزاق سمرقندى (م 887 ق) مؤلف مطلع السعدین ـ درباره تاریخ ایران از سال 704 تا 875 ق ـ میرخواند محمد (م903 ق) نویسنده تاریخ روضة الصفا, شرف الدین على یزدى (م 858 ق) نگارنده ظفرنامه تیمورى, ملاحسین کاشفى (م910 ق) نگارنده اخلاق محسنى, انوار سهیلى, روضة الهشدا و… است.
ناگفته نماند که نثر مکاتیب نسبت به روزگار کنونى, شاید چندان ساده و روان قلمداد نشود, ولى این سنگینى و دشوارى بیش از اینکه برخاسته از کهنگى متن باشد, از سویى ناشى از عدم آگاهى برخى مخاطبان امروزین با پاره اى معانى عرفانى و اصطلاحات اخلاقى و نیز بى اطلاعى از گنجینه سرشار واژگان فارسى است و از سویى دیگر به دلیل انباشته بودن مکاتیب از ترکیب ها و عبارات عربى برگرفته از آیات قرآن و روایات معصومان(ع) است. این ترکیب هاى متداول در نثر پارسى قدیم, نزد دانش آموختگان آن روزگار که زبان عربى, زبان دوم آنان بوده, ترکیب ها و کلماتى کاملاً شناخته شده و آشنا بوده است; ولى امروزه که زبانِ عربى, زبان قشرى خاص و یا زبانِ گروهى که ناگزیر از فراگیرى آن هستند گردیده, دسترسى و مطالعه متون ناب فارسى قدیم را دشوارنما و سنگین کرده است.

زندگى عبداللّه قطب بن محیى

از زندگى قطب به جز آنچه از مضمون نامه هاى او استفاده مى شود, چندان مطالب دقیقى در دست نیست. او خود را در سرنوشته مکتوباتش عبداللّه قطب بن محیى مى شناساند و ارباب تراجم و زندگى نویسان او را به شیخ عبداللّه قطب بن محیى بن محمود انصارى خزرجى و نیز به قطب الدین کوشکنارى محمد معروف به قطب محیى و نیز قطب الدین انصارى یا قطب الدین عبداللّه محیى بن محمد شیرازى جهرمى انصارى خزرجى سعدى معرفى مى کنند. 14
عبداللّه قطب در پایان یکى از نامه هاى خود, تاریخ دقیق کتابت آن را روز سه شنبه بیستم جمادى الثانیه سال 881 هجرى قمرى نوشته است (م ج 239); و از نامه اى که به یکى از امیران جهرم با عبارت (من الفقیر إلى اللّه قطب بن محیى إلى الحضرة العلیّة الصفویة حفّت بالانوار الالهیّة والبرکات القدسیة) (م ج 348) نگاشته است, برمى آید که وى در قرن نهم و ابتداى دوران حکومت صفویه مى زیسته است. برخى سال وفات او را پس از سال 910 قمرى نوشته اند. 15
اگرچه از شرح زندگانى و شخصیت قطب در کتاب هاى تراجم و تاریخ, چندان خبرى نیست, ولى از آن جا که آدمى در پسِ گفتار خویش پنهان است, شخصیت و هویت اصلى قطب و نیز شرح اندیشه ها و اهداف و نیز انگیزه هاى او و منش و زیست عارفانه وى, همه از پس سطر سطر نامه هاى او پیداست که در بخش تحلیل مکاتیب به برخى از آنها اشاره کردیم; اما گفت وگوى بیشتر و موشکافانه تر باید در مقدمه کتاب مکاتیب انجام پذیرد. امید که روزى این اثر به همت پژوهشگران و نسخه شناسان به گونه اى محققانه و درخور, چاپ شود.

منتخب نگارى

منتخب نویسى, شیوه مرسومِ صاحبانِ اندیشه و قلم, از دیرباز تاکنون بوده است. این شیوه در قلمرو علوم حدیث و اخبار و نیز در فقه و تاریخ کاربرد بیشترى داشته است. حجم بزرگ برخى کتاب هاى مرجع و دشوارى هاى استنساخ و نشر آثار مکتوب و نیز ضرورت هاى حاکم بر کاغذ و کتاب در روزگار گذشته, برخى ارباب خرد و قلم را بر آن مى داشت که بدین شیوه, کتاب هاى ارزشمند و پرفایده را احیا و بازسازى کنند.
منتخب نویسى اگر بر معیارهاى دقیق و اصولى انجام پذیرد, خود پیرایشى است که گاه کارِ شرح و حاشیه را نیز انجام مى دهد; زیرا بسا پیرایش کتاب هاى پرحجم که راه درک و دریافت آنها را هموار مى کند و مخاطب را در فهمِ آسان یارى مى رساند.
علامه فیض کاشانى در این آوردگاه نیز داراى آثار گونه گونى است که هرکدام در احیاى آثار گذشتگان و در دسترس قرار دادن آنها نقش درخورى دارند.
منتخب مکاتیب قطب, منتخب مثنوى با نام سراج السالکین, منتخب دیوان شمس, منتخب رسائل اخوان الصفا و منتخب الفتوحات المکّیة, 16 از این دست آثار فیض است که خود در فهرست آثار خویش از آنها نام مى برد.
کتاب ارزشمند المحجّة البیضاء فى تهذیب الاحیاء نیز به گونه اى همان منتخب نگارى است, ولى در محدوده اى دیگر. علامه فیض در این اثرِ خود از سویى با حفظ شاکله اصلیِ کتاب احیاء العلوم غزالى و رعایت ترتیب منطقى ابواب و فصول از حجم کتاب و مطالب سست و باطل و نیز روایات نادرست آن پیراسته است و از سویى دیگر, بر فراوانیِ مباحث ارجمند آن با اضافه کردن مطالبى با سرنوشته (اقول) و نیز نقل روایات شیعى افزوده است; مثلاً در بخش (عادات) که غزالى به ذکر آداب سماع و وجد صوفیان مى پردازد, علامه فیض پس از حذف آن, (آداب الشیعه) و (اخلاف الامامة) را بر معیار و مبانى والاى شیعى اضافه مى کند. 17
علامه کاشانى این شیوه را در آثار بلند خود نیز انجام داده است. کتاب روایى پرحجم الوافى را در کتاب الشافى تلخیص کرده است و تفسیر الصافى خویش را در تفسیر الاصفى و کتاب عین الیقین خود را در کتاب انوار الحکمه به اختصار گنجانده است.
فیض در منتخب نگاریِ مکاتیب قطب, از آزادى عملى بیشترى برخوردار بوده است; زیرا انفصال نامه ها از یکدیگر و عدم نیاز آنها به ربط منطقى, کارِ گزینش و پیرایش آن را آسان کرده است.

معیارهاى فیض در گزینش نامه ها

از مطابقت کتاب منتخب مکاتیب فیض و نسخه اى از مکاتیب (به شماره 4577 فهرست خطى کتابخانه مجلس شوراى اسلامى) که از جهت ترتیب نامه ها, مطابق و همخوان با منتخب فیض است, معیارهاى انتخاب و پیرایش هاى فیض آشکار مى شود. وى کوشیده است نامه هایى را که دربردارنده روایات نادرست و غیرقابل پذیرش از دیدگاه عارفان و حدیث شناسان شیعى (مانند م ج 43, م ج 35) است, حذف کند و نیز برخى نامه ها را که حاوى پاره اى مباحث مبتنى بر کلام جبرى و اشعرى است (مانند م ج 243, 35), بزداید. نامه هاى خصوصى که قطب در پاسخ برخى مریدان خود در احوال پرسى از بیماران و تسلیت مرگ کسان (مانند م ج 231, 232, 131, 91) نوشته است و نیز نامه هایى که در آنها به احوال شخصى سالکان رسیدگى کرده است و یا به مسائلى که اختصاص به مریدانِ ساکن در اخوان آباد دارد (مانند م ج 223, 247, 257, 234, 250, 254) و نیز نامه هایى که به بحث هاى جدلى و پاسخ به برخى معترضان پرداخته است (مانند م ج 349) در منتخب فیض دیده نمى شود.

شیوه تصحیح و تحقیق

تنها نسخه در دسترس از منتخب مکاتیب فیض, نسخه اى است به شناسه:
منتخب مکاتیب قطب / ملامحسن فیض کاشانى / ج 2 فهرست کتب خطى فیضیه / شماره: 1723 / قطع: جیبى / خط: نسخ / کاتب: ابن محمد تقى رکن الدین حسینى / 16 سطر / 376 صفحه / اهدا کننده: حاج سید محمدباقر کشفیان بروجردى / تاریخ اهدا: 29 صفر 1391 هـ. ق.
آغاز: (افتاده) و قراراً واقام لهم شعاراً و دثاراً… .
انجام: وقد ورد فى الحدیث القدسى العظمة ازارى و… الى مثلها یربوا الحلیم صوابه (ثوابه) تمّت منتخب من مکاتیب الشیخ… انتخبه العبد الضعیف محمد بن مرتضى المدعوّ بمحسن القاسانى وفّقه اللّه للاتّعاظ بمواعظه آمین.
از آنجا که نسخه مزبور تنها نسخه موجود و قابل اعتماد نزد محقق ارجمند است, به ناچار پس از بازنویسیِ کامل و مقابله دقیق, براى بازشناسیِ برخى کلمه هاى افتاده یا غیرقابل قرائت, نیاز به نسخه هایى از مکاتیب قطب بود که در بین پرشمار نسخه هاى مکاتیب که در گذر زمان و استنساخ هاى بسیار, دچار گونه گونى بى حسابى شده است, پس نسخه اى از آنها که شناسه هرکدام در ذیل خواهد آمد, انتخاب شد و براى تصحیح موارد دشواریاب منتخب, مرجع قرار گرفت. از بین این نسخه ها, نسخه شماره 4577 فهرست خطى مجلس از جهت ترتیبِ نامه ها, تقریباً منطبق با نسخه اى است که احتمالاً نزد علامه فیض کاشانى بوده است. همخوانیِ کلمه ها و نیز همسانیِ پاره اى عناوین, این احتمال را قوت بیشترى مى بخشد. به همین دلیل این نسخه که با کوتاه نوشت (م) از آن یاد مى شود, به عنوان مرجع اصلى براى حل دشوارى هاى منتخب برگزیده شد و باقى نسخه ها در صورت نیاز, مورد مراجعه قرار گرفته است که در پاورقیِ همان صفحه به آنها با ذکر شماره فهرست کتابخانه اشاره شده است. سطرهاى افتاده از ابتداى منتخب تا کلمه (وقراراً) از همین نسخه اصل برگرفته شده و جایگزین گشته است.

شناسه نسخ مکاتیب

1) نسخه مجلس شوراى اسلامى / شماره: 4577 فهرست خطى / مکاتیب قطب / مؤلف: عبداللّه میرزا عبداللّه بن محیى شیرازى / کاتب: اسداللّه بن مرتضى حسینى حسینى حسنى عریضى / تاریخ کتابت: 1047 هـ. ق / تعداد برگ ها: 189 / قطع: 14 ھ 25.
آغاز: من عبداللّه قطب بن محیى الى الإخوان الالهّیین… فلمّا أنعم اللّه…
انجام: ختم به سلام کنیم چنانچه ابتدا به سلام کردیم و السلام على ولیّى وسایر الإخوان ورحمة اللّه وبرکاته.
2) نسخه مجلس شوراى اسلامى / شماره: 4281 فهرست خطى / مکاتیب قطب / مؤلف: عبداللّه قطب بن محیى.
آغاز: من عبداللّه قطب بن محیى الى الإخوان…
انجام: والسلام علیک وعلى الإخوان أجمعین… در صحبت شیخ محمود به تفصیل اعلام کند و او را زود روانه سازد والسلام.
(این نسخه داراى فهرستى براساس ترتیب نامه ها, همراه با اتخاذ عناوین کلى براى هر نامه است. )
3) نسخه مجلس شوراى اسلامى / شماره: 4278 فهرست خطى / مکاتیب / مؤلف: قطب الدین ابو یزید محیى شیرازى جهرمى انصارى / کاتب: على بن شیخ عبدالمجید شامى / تاریخ کتابت: 1278 ق / خط: نسخ / قطع: 5/14 ھ 22.
آغاز: الحمدللّه الذى خص ّ هذه الأمه المرحومة…
انجام: معلوم است که چون یک کس غیر آن حضرت نخواهد بود. اللّهم صل ّ وسلّم علیه وعلى سایر اخوانه من النبیّین والمرسلین وآل کل ّ وسایر العالمین والحمدللّه رب ّ العالمین.
4) نسخه مجلس شوراى اسلامى / شماره: 4638 فهرست خطى / مکاتیب / مؤلف: قطب بن محیى / قطع: 5/14 ھ 5/21.
آغاز: من عبداللّه قطب بن محیى الى الأخ الاعزّ الامیر غیاث الدین محمد… .
انجام: … دل قوى دارند و امیدوار باشند والسلام.
5) نسخه مجلس شوراى اسلامى / شماره: 72 فهرست خطى / مکاتیب / مؤلف: قطب بن محیى / تاریخ کتابت: سده 14 / خط: نسخ / قطع: 5/13 ھ 5/21.
آغاز: من عبداللّه قطب بن محیى الى ولیى فى اللّه وحبیبى الامیر شمس الملة والدین ابى سعید… .
انجام: و از ناسپاسى و غفلت نگاه داراد انّه ولى ذلک وهو حسبى ونعم الوکیل وصلى اللّه و سلم وبارک على محمد وآله اجمعین.
از آن جا که احیاى این اثر ارجمند تنها به بهانه احیاى پیکره میراث مکتوب نیست, بلکه تأثیرگذارى آن در زندگى مسلمانان و نیز بهره ورى راه جویان و تشنه کامان حیقت, انگیزه اصلى محقق ارجمند آقاى سیدمجیدحسین زاده حجازى بوده است, بنابراین به منظور سهولت دسترسى به مطالب مندرج در هر نامه و نیز آشکاریِ هرچه بیشتر این اثر, عناوین کوتاهى از بخش هاى هر نامه برگرفته و در حاشیه همان قسمت آورده است.
به دلیل آنکه رسم الخطِ نسخه منتخب, رسم الخط پراشتباه و غیرقابل اعتماد است, ناگزیر از رسم الخط معمول امروزین و علائم سجاوندى براى درست فهمیِ متن در اندازه کافى بهره برده شده است. مصادر آیات و روایات و ترجمه آنها و همچنین برگردانِ برخى واژه هاى دشوار, در پاورقى آمده است تا زمینه استفاده نیکوتر و روان تر از منتخب مکاتیب فراهم آید.

پی نوشت ها :

1. درباره معناى تصوف حقیقى و تمایز آن از تصوف دروغین, ر. ک به: سیدحیدر آملى; جامع الاسرار و منبع الانوار; ص 44.
2. محقق به منظور سهولت دسترسى به نامه هایى که در این پیشگفتار به آنها استشهاد شده است, از ارجاع به نسخ خطى موجود اجتناب کرده است و تنها مکاتیب چاپ شده موجود را با سه رمز (م ج) براى مکاتیب چاپ انتشارات قائم آل محمد ـ عج ـ و (م خ) براى همین منتخب مکاتیب فیض و (م ح) براى مکاتیب چاپ خانقاه احمدى به همراه شماره نامه نشان داده است.
3. دنباله جستجو در تصوف ایران; ص 76 ـ 77.
4. وى همان عبدالعزیز جمال الدین محمد بن شمس الدین محمد عمادالدین الافرزى است. ر. ک به: طبقات اعلام الشیعة; ج 4, ص 124 و الذریعة; ج 1, ص 78 (رقم 373): (هو من الشیعة وهو من أتباع قطب بن محیى).
5. الذّریعة الى تصانیف الشیعة; ج 9, ص 884.
6. ر. ک به: م ج 243, 349, 131, 243, 35, 62, 63.
7. ر. ک به: عقاید اختصاصى اهل سنت در نامه هاى: م خ 131, م ج 248.
8. تاریخ نظم و نثر فارسى; ج 1, ص 261.
9. ر. ک به: ریحانة الادب; ج 4, ص 473. الذریعة الى تصانیف الشیعة; ج 1, ص 78 و ج 4, ص 14.
10. الذریعة الى تصانیف الشیعه; ج 21, ص 304.
11. سبک شناسى; ج 3, ص 165.
12. همان, ص 198.
13. همان, ص 184.
14. ر. ک به: ریحانة الادب; ج 3, ص 473. خاتمه مستدرک الوسائل; ج 3, ص 448. تاریخ نظم و نثر فارسى; ج 1, ص 261 و یادداشت هاى قزوینى; به کوشش ایرج افشار; ج 6, ص 158.
15. تاریخ نظم و نثر فارسى; همان.
16. ر. ک به: فهرست هاى خودنوشت فیض کاشانى; ص 267.
17. ر. ک به: المحجة البیضاء فى تهذیب الاحیاء; ج 1, ص 4.

منبع فصلنامه آیین پژوهش شماره 119.




ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
موارد بیشتر برای شما
ولایتمداری حقیقی از نظر شهید نصرالله چگونه بود؟
play_arrow
ولایتمداری حقیقی از نظر شهید نصرالله چگونه بود؟
تصویر منتشر نشده از شهید سید حسن نصرالله در آغوش رهبر انقلاب
play_arrow
تصویر منتشر نشده از شهید سید حسن نصرالله در آغوش رهبر انقلاب
واکنش احتمالی ایران به ترور شهید سید حسن نصرالله
play_arrow
واکنش احتمالی ایران به ترور شهید سید حسن نصرالله
ایران با تمدنی غنی نسبت به کشورهای غربی، رفتار بسیار متفاوتی دارد!
play_arrow
ایران با تمدنی غنی نسبت به کشورهای غربی، رفتار بسیار متفاوتی دارد!
غم و اندوه پس از اعلام خبر شهادت سیدمقاومت در فرودگاه بیروت
play_arrow
غم و اندوه پس از اعلام خبر شهادت سیدمقاومت در فرودگاه بیروت
ارتباط امام‌ خمینی (ره) با سید حسن نصراالله (ره) و لبنان
ارتباط امام‌ خمینی (ره) با سید حسن نصراالله (ره) و لبنان
روش و آداب ختم صلوات حضرت زینب (سلام الله علیه)
روش و آداب ختم صلوات حضرت زینب (سلام الله علیه)
لحظه اعلام خبر شهادت سیدحسن نصرالله در حرم رضوی
play_arrow
لحظه اعلام خبر شهادت سیدحسن نصرالله در حرم رضوی
پیغام مهم آیت‌الله بهجت به سید حسن نصرالله
play_arrow
پیغام مهم آیت‌الله بهجت به سید حسن نصرالله
ویدیویی مربوط به دستور ترور سید حسن نصرالله توسط نتانیاهو
play_arrow
ویدیویی مربوط به دستور ترور سید حسن نصرالله توسط نتانیاهو
تصویری تاریخی از سید حسن نصرالله
play_arrow
تصویری تاریخی از سید حسن نصرالله
پیام تسلیت پرتال فرهنگی راسخون
پیام تسلیت پرتال فرهنگی راسخون
لحظه اعلام شهادت سیدحسن نصرالله در شبکه خبر
play_arrow
لحظه اعلام شهادت سیدحسن نصرالله در شبکه خبر
استوری پیام رهبر انقلاب درباره قضایای اخیر لبنان
play_arrow
استوری پیام رهبر انقلاب درباره قضایای اخیر لبنان
حزب الله سرافراز / استوری پیام رهبر انقلاب درباره قضایای اخیر لبنان
play_arrow
حزب الله سرافراز / استوری پیام رهبر انقلاب درباره قضایای اخیر لبنان