نابغه فقه و حدیث در آینه نقد و گزارش

محقق مدقق حجت الاسلام والمسلمین سیدمحمد جزائرى (1311 ـ 1384 ش) کتاب نابغه فقه و حدیث1 را در معرفى شخصیت علامه سیدنعمت اللّه جزائرى (1050 ـ 1112 ق) به نگارش درآورد;
سه‌شنبه، 10 مرداد 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نابغه فقه و حدیث در آینه نقد و گزارش
نابغه فقه و حدیث در آینه نقد و گزارش
 

نویسنده : سید حسن فاطمه موحد



 
مقاله (نابغه فقه و حدیث در آینه نقد و گزارش) جناب آقاى سیدحسن فاطمى موحد آکنده است از نکته هاى دقیق و باریک نگریهایِ فاضلانه که با همه طولانى بودن از نشر آن نمى شود تن زد, از این روى سزامند چنان دیدیم که نکته ها و مطالب مندرج در مقاله را که خوشبختانه به ترتیب حروف الفبا نظم یافته است از آغاز تا حرف (م) در این شماره بیاوریم و بقیه آن را در شماره بعد.

مقدمه

محقق مدقق حجت الاسلام والمسلمین سیدمحمد جزائرى (1311 ـ 1384 ش) کتاب نابغه فقه و حدیث1 را در معرفى شخصیت علامه سیدنعمت اللّه جزائرى (1050 ـ 1112 ق) به نگارش درآورد; اما در ضمن آن, ایرادهاى فراوانى را در فهرست ها و شرح حال ها گوشزد کرده است. فراوانى ایرادها در کتاب هاى مهم که بسیارى از پدیدآورندگان آنها اشخاصى دقیق بوده اند, گویاى آن است که در فهرست نویسى و شرح حال نگارى هاى گسترده, فرار از لغزش امکان پذیر نیست; حتى در کتاب نابغه فقه و حدیث با همه دقت هاى نویسنده, ایرادهایى به چشم مى خورد.
پراکندگى و بى نظمى تذکرات حجت الاسلام جزائرى در پانصد صفحه, دسترسى به انتقادها را دشوار کرده است; مثلاً هنگامى که از شخصى در زمان حیات سیدمحسن امین, تاریخ درگذشت امین را نوشته است, ایراد مى گیرد, پس از آن مى نویسد: آقاى برقعى نیز در زمان حیات شیخ مرتضى آل یس کاظمى, با لفظ (مرحوم) از او یاد کرده است.
محققى که مثلاً مى خواهد بداند آیا ایرادى در مورد حسین نعمچى طوسى در این کتاب آمده است یا خیر, باید سراسر کتاب را مطالعه کند. این مشکل با تهیه فهرست اعلام چندان قابل حل نیست; زیرا ممکن است از یک نفر سى بار نام ببرد و تنها در یک جا ایرادى را مطرح کند.
براى آسان شدن دستیابى به ایرادها, آنها را به ترتیب الفبایى نام اشخاص, تنظیم کردیم و ایراد را ذیل هر نام مى آوریم.

یادآورى

الف) نقل قول ها مستقیم نیست, بلکه گاه عبارات را تلخیص کردیم و گاه به عکس, به دلیل اینکه درک عبارات, منوط به سخنان پیشین نویسنده است, ناچار به توضیح بیشتر شدیم. در مواردى عبارات پاورقى را با متن درآمیختیم و نیز مجبور به عبارت پردازى جدید و ویرایش شده ایم. برخى عبارات به قدرى مغلق است که بدون مراجعه به مصادر, مراد نویسنده معلوم نشد.
ب) گاه در این مقاله مطالبى وجود دارد که در کتاب نابغه فقه و حدیث نیست; اینها را باتوجه به کتاب هاى دیگر افزوده ایم; مثلاً اگر عنوان کتاب بدون ذکر نام نویسنده است, نام او را از کتاب هاى دیگر یافته ایم یا اگر نام شخص را بدون ذکر نام پدر آورده است, براى بهتر شناساندن شخص, در صورت توان, نام پدر را ذکر کرده ایم. گاهى در آدرس دهى تنها به ذکر نام کتاب بسنده کرده ایم و کوشیده ایم نشانى کامل را با شماره جلد و صفحه پیدا کنیم.
ج) اگر ذکر نکته اى را علاوه بر سخن حجت الاسلام جزائرى, مناسب دانستیم, ذیل (یادآورى) مى آوریم.
د) معمولاً این ایرادها منحصر به مأخذى نیست که حجت الاسلام جزائرى مورد انتقاد قرار داده است, بلکه به کتاب هاى دیگر نیز راه یافته است.

آقابزرگ تهرانى

یک) در کتاب وفیات العلماء یا دانشمندان اسلامى (ص 273) مى گوید: (در سال 1395 وفات کرد; عالم متتبع و فقیه متبحر حضرت آقاى محمدمحسن آقاشیخ آقابزرگ طهرانى و در جوار حضرت معصومه(س) دفن شد; در سن صد سالگى, سه کتاب از تألیفات خود به یادگار گذاشت:
1. کتاب نقباء البشر;
2. کتاب کرام البرره;
3. کتاب ذریعه… ).
در عبارت فوق چند ایراد دیده مى شود:
1. آقابزرگ در سال 1389 ق از دنیا رفته است, نه 1395;
2. او در خانه اش در نجف مدفون شد, نه در جوار حضرت معصومه(س);
3. 96 سال عمر کرد نه صد سال;
4. کتابهاى آقابزرگ بیش از سه مورد است (ص 462 ـ 463).
یادآورى: حجت الاسلام جزائرى تنها عبارت وفیات العلماء را در پاورقى نقل کرده است و ما ایرادهایى را با توجه به توضیحات متن و اطلاعات دیگر نوشتیم.
دو) شیخ آقابزرگ در سال 1293 ق تولد یافت; اما در کتاب خدمتگذاران عالم کتاب (ص 50) تولد وى به اشتباه 1290 است (ص 462).
سه) پدر شیخ آقابزرگ تهرانى, حاج على نام داشت; چنانکه شیخ آقابزرگ در پایان شرح ایساغوجى به خط خود نوشته و در مقدمه نوابغ الرواة (ص (یح)) کلیشه خط وى آمده است; همچنین در پاورقى صفحه (بى) در آن مقدمه مذکور است; اما در جزوه اى درباره ایمان ابوطالب, تألیف شیخ مفید (چاپ کنگره شیخ مفید, ص 44) نام پدر وى را به اشتباه محمدرضا نوشته اند (ص 462).
چهار) طبقات اعلام الشیعه یازده جلد است و به هریک از قرون هجرى از چهارم تا چهاردهم, یک مجلد با نامى مخصوص, اختصاص دارد. چند اشتباه در مورد این کتاب رخ داده است:
1. شیخ محمدحسین کاشف الغطاء در تقریظ نقباء البشر فرموده است: سه یا چهار جلد براى سه یا چهار قرن است. خود علامه تهرانى در پاورقى آن تقریظ, توضیح داده که براى یازده قرن است.
2. زرکلى در الاعلام (ج 10, ص 321) آن را (طبقات اعیان الشیعه) نامیده است (ص 475).
3. صاحب اعیان الشیعه (چاپ یازده جلدى, ج 1, ص 14 و ص 153) که از این کتاب بسیار نقل کرده است, آن را سیزده جلد خوانده است.
یادآورى: صاحب اعیان الشیعه سه اشتباه دیگر نیز در دو آدرس مذکور دارد:
الف) عنوان کتاب را (طبقات الشیعه) ذکر کرده است;
ب) مجلدات طبقات را مربوط به قرن هاى سوم تا سیزدهم نوشته است;
ج) عنوان کامل ذریعه الى تصانیف الشیعه را اینگونه نوشته است: (الذریعه الى معرفة مؤلفات الشیعه).

آقاجمال بن حسین خوانسارى

ییک) صاحب قصص العلماء, آقاجمال بن آقاحسین خوانسارى را که هم دوره سیدنعمت اللّه جزائرى بوده, جزء استادان او شمرده است. او را با پدرش آقاحسین خوانسارى اشتباه کرده است (صص 177 و 181).
دو) فاضل معاصر سیداحمد حسینى اشکورى ـ مباشر چاپ امل الآمل ـ تاریخ درگذشت آقاجمال را از اعیان الشیعه (ج 44, ص 211) سال 1025 نقل کرده و آن را درست پنداشته است; زیرا توضیحى درباره آن نداده است, ولى تاریخ مزبور غلط چاپى است و 1125 ق درست است (ص 182).
ابراهیم بن على عاملى کفعمى ر. ک به: کفعمى.

ابراهیم بن ملاصدرا

عروة الوثقى از آثار میرزا ابراهیم بن ملاصدراى شیرازى (م ح 1070) در تفسیر است.2 بعضى به اشتباه به عنوان حاشیه عروة الوثقى نوشته اند3 (ص 141).
ابوالحسن بن محمدطاهر اصفهانى غروى (شریف)
یک) فهرست کتابخانه مجلس (ج 3, ص 8) مولى ابوالحسن اصفهانى غروى را شاگرد سیدنعمت اللّه جزائرى معرفى کرده است; حال آنکه از او اجازه داشته است (ص 238).
دو) صاحب ریحانة الادب, شرح حال او را ذیل (شریف) ـ لقب او ـ نوشته و به درستى محدث قمى را مورد انتقاد قرار داده است که: درالکنى والالقاب ذیل (ابوالحسن) شرح حالش را آورده است; به گمان آنکه (ابوالحسن) کنیه او است; در صورتى که نام او بوده است نه کنیه اش (ص 239).
سه) صاحب ریحانة الادب نام مادر شریف را (آمنه) نوشته و مدرک او خاتمه مستدرک است; اما از آنجا چنین چیزى مستفاد نمى گردد, محدث نورى گفته است: شریف جد مادرى شیخ باقر است و مادر شیخ باقر, آمنه دختر فاطمه و دختر شریف است (ص 239).
چهار) در فهرست کتابخانه مجلس (ج 3, ص 8) او را عبدالرحیم نامیده است, اما بى مدرک است (ص 239).
پنج) علامه تهرانى هنگام برشمردن نام مشایخ شریف, تنها از این افراد نام برده است: علامه مجلسى, قاسم بن محمد کاظمى, محمدحسین بن حسن میسى, صفى الدین بن فخرالدین طریحى, عبدالواحد بن محمدبن احمد بورانى, دایى او میرمحمدصالح خاتون آبادى و محمود میمندى.4
شریف از جمعى دیگر از جمله سیدنعمت اللّه جزائرى نیز اجازه داشته است که در روضات الجنات مذکورند; اما چون آقابزرگ اجازه هاى آنان را ندیده, نامشان را نبرده است (ص024).
شش) الفوائد الغرویه والدرر النجفیه از تألیفات شریف است. محدث بحرانى تنها جلد دوم آن را داشته است و فرموده: مورخ 1112 ق است. 5 سیدمحمدصادق بحرالعلوم در پاورقى لؤلؤة البحرین گوید: من هر دو جلد را استنساخ کردم و تاریخ جلد دوم 1112 ق است. صاحب ذریعه (ج 16, ص 353) فرموده است: صاحب روضات جلد دوم را به خط مؤلف داشته و گفته است تاریخ آن 1108 ق مى باشد.
شاید اختلاف نقل ها در این تاریخ به سبب اختلاف در فهم عبارت در آخر آن است: (الثلث الثانى من الیوم الثانى من النصف الثانى من الشهر الثانى من الثلث الثانى من السنة الثانیة من بعد السنة الثانیة من العشر الثانى من الالف الثانى). آن گاه صاحب ذریعه استظهار کرده است که مطابق 17 جمادى الثانى 1104 ق است.6
عبارت مزبور, در حاشیه روضات الجنات (ص 631) است; ولى تفسیر به 1108 ق یا غیر آن نشده است. 7 ظاهراً همان سال 1112 ق را مى رساند و روز و ماه همان گفته صاحب ذریعه است. ظاهراً (من بعد السنة الثانیة) تصحیف (من بعد المائة الثانیة) بوده و ترجمه آن به فارسى چنین است: از سال دوم از سده دوم از دهه دوم از هزاره دوم (ص 242 ـ 243).
هفت) مرآة الانوار و مشکاة الاسرار, از آثار شریف در تفسیر قرآن است. محدث نورى مقدمه آن را استنساخ کرد و در سال 1295 که تفسیر برهان چاپ شد, آن را به عنوان مقدمه تفسیر چاپ کرد; اما در چاپ, مقدمه را به شیخ عبداللطیف کازرونى نجفى نسبت داد. علامه امین که به این مطلب توجه نداشته است, آن را از این شیخ که وجود خارجى ندارد, دانسته است8 (ص 243 ـ 244).
ییادآورى: سیدمحسن امین در جایى دیگر به این نکته توجه داشته است. در چاپ جدید اعیان الشیعه (ج 7, ص 343) آمده است: به غلط در چاپ مرآة الانوار, نام کازرونى را نوشته اند.
هشت) در فهرست کتابخانه مجلس (ج 3, ص 8) تفسیر مرآة الانوار را بحر العرفان معرفى کرده است; در حالى که آن, تفسیرى دیگر است (ص 244).
نه) علامه تهرانى از لؤلؤة البحرین نقل کرده است که پدر شیخ یوسف بحرانى سال 1115 شریف را در نجف ملاقات کرده است و بین آن دو, مباحثاتى صورت گرفته است.9
عبارت لؤلؤة البحرین (ص 108) چنین است: (فى السنة الخامسة عشرة بعد المائة والالف). در نسخه خطى الکواکب المنتثره درست نقل شده است; اما در چاپ به 1125 تصحیف شده است.
ده) شیخ آقابزرگ نوشته است: سیدمحمدبن على بن حیدرعاملى و شیخ احمد بن اسماعیل جزائرى از شاگردان شریف بوده اند و آن دو در اجازه هایشان, به آن تصریح کرده اند.10
گویا مقصود آن است که تصریح کرده اند از او اجازه داشته اند, نه اینکه شاگرد او بوده اند; زیرا در اجازه کبیره آمده است: سیدمحمدبن على بن حیدر و شریف از یک طبقه بوده اند (ص 240).

ابوالقاسم بن رضى الدین بن نورالدین

ر. ک به: عبداللطیف بن ابوطالب بن نورالدین.

ابوالقاسم حالت

شیخ على محمد دزفولى معروف به ابن العلم (م 1370 ش) در کشکول ابن العلم (ج 2, ص 256) شعرى از مرحوم ابوالقاسم حالت ـ شاعر توانا و طنزنویس معاصر ـ آورده است و از وى به مرحوم حالت تعبیر نموده و تاریخ درگذشت او را 1333 ش درج کرده است; در حالى که وى تا این اواخر زنده بود و سال 1371 ش یک سال پس از ابن العلم درگذشت (ص 452).

ابوالولى بن محمدهادى حسینى شیرازى

صاحب ریاض العلماء (ج 5, ص 526) در معرفى او مى گوید: (ورد إصفهان فى أوان صبائى ولم أره): در آغاز جوانى من وارد اصفهان شد و من او را ندیدم.
صاحب اعیان الشیعه (یازده جلدى, ج 2, ص 443) عبارت صاحب ریاض را این گونه نقل کرده است: (ورد اصبهان فى أول صباه ولم أره).
با تغییر (صبائى) به (صباه) سبب تغییر در معنا شده است (ص 183).
ییادآورى: عبارت فوق در جلد پنجم ریاض العلماء است; اما در نابغه فقه و حدیث در اثر اشتباه چاپى, جلد ششم نوشته شده است.

ابوالولى بن محمود انجوى شیرازى

معرفى او در ریاض (ج 6, ص 526) آمده است. در اعیان الشیعه (یازده جلدى, ج 2, ص 443) نیز معرفى شده است, اما (انجوى) به (آنجولى) تصحیف شده است (ص 183).

احمد بن ابراهیم بحرانى

علامه تهرانى از لؤلؤة البحرین نقل کرده است که احمد بن ابراهیم بحرانى ـ پدر شیخ یوسف بحرانى ـ سال 1115 مولى ابوالحسن اصفهانى شریف را در نجف ملاقات کرده است و بین آن دو, مباحثاتى صورت گرفته است. 11
عبارت لؤلؤة البحرین (ص 108) چنین است: (فی السنة الخامسة عشرة بعد المائة والألف). در نسخه خطى الکواکب المنتثره درست ضبط شده است; اما در نسخه چاپى به 1125 تصحیف شده است (ص 241).

احمد بن حسین موسوى شوشترى

با اینکه بناى صاحب اعیان الشیعه (ج 3, ص 126) معرفى درگذشتگان بوده است, شخص فوق را شناسانده است. او هنگام تألیف اعیان الشیعه حیات داشته است. منشأ این اشتباه آن است که نام او را از ذریعه (ج 1, ص 123) گرفته و چون در آنجا کلمه (معاصر) را ننوشته است, صاحب اعیان او را از درگذشتگان پنداشته است.
احمد بن حسین صاحب اجازات المشایخ و مجازات الشوامخ است (ص 447).

احمد بن اسماعیل جزائرى

ر. ک به: سیدمحمدبن على بن حیدر عاملى.

احمد معلم

سیداحمد معلم ـ متخلّص به مشفق ـ از علما و ادباى عصر خود بوده است و کتاب زبدة التحریر فى شرح الجوشن الصغیر را در سال 1272 تألیف کرده است. آغاز این کتاب چنین است: (الحمدللّه الذى جعل الدعاء جوشناً للداعین وجنة واقیة للصالحین ومفتاح الفلاح للعابدین وزاد العباد للمتقین والصلاة والسلام على محمد وآله الطیبین الطاهرین… وسمّیته زبدة التحریر فى شرح الجوشن الصغیر).
نام این کتاب هیچ کجا نیامده است (ص 107).

اسداللّه بن اسماعیل دزفولى کاظمى

کتاب زندگانى و شخصیت شیخ انصارى (ص 147) عنوان مقابس, تألیف شیخ اسداللّه را به صورت مقابیس نوشته است (ص 84).
یادآورى: عنوان کامل, (مقابس الانوار فى احکام النبى المختار) است. 12

افضل بن عبداللّه

خواجه طالب بن خواجه اسماعیل بن خواجه افضل بن عبداللّه در سال 1087 براى تجدید بناى مسجد جامع شوشتر ابیاتى با این آغاز و انجام گفته است:
شک نیست که بانى مساجد
در هر دو جهان بود سرافراز
برخاست یکى از آن میانه
گفتا مسجد شده خداساز13

صاحب تحفة العالم (ص 58) بیت اخیر را ذکر کرده است و آن را به خواجه افضل, جد خواجه طالب نسبت داده است14 (ص 274).

امام قلى خاکى خراسانى

ر. ک به: خاکى خراسانى.

جعفر بن حسین شوشترى

یک) صاحب معارف الرجال (ج 1, ص 164) شرح حال واعظ معروف شیخ جعفر شوشترى (م 1303 ق) را نوشته است; اما به اشتباه پدر او را محمدعلى نامیده است (ص390).
دو) علامه تهرانى فرموده است: نسب شیخ جعفر شوشترى به شیخ محمدنجار مى رسد;15 در حالى که نسب او به شیخ على برادر شیخ محمدنجار مى رسد (ص 306).
سه) در مکارم الاثار (ج 3, ص 840) به نقل از ماهنامه وحید, تولد شیخ جعفر را از قول نوه اش آقاى صدرى کیوان در 1227 نوشته است; ولى اشتباه است. غنیمة السفر تألیف میرزا محمد همدانى ملقب به امام الحرمین (شاگرد شیخ جعفر) قدیمى ترین مصدر در شرح حال شیخ جعفر است; در آن تصریح شده است که او هفتاد و سه سال عمر کرد16 و چون درگذشت وى در ماه صفر 1303 واقع شده, تولّدش در سال 1230 بوده است, نه 1227 (ص 391).
چهار) آیت اللّه مرعشى نجفى در الاجازة الکبیره (ص 406) غنیمة السفر تألیف میرزا محمد همدانى را جزء تألیفات شیخ جعفر نوشته که اشتباه است (ص 391).
پنج) شیخ جعفر شوشترى سه پسر به نام هاى محمدعلى, اسماعیل و ابراهیم داشته است. در مکارم الآثار (ج 3, ص 844) پسر چهارمى براى او به نام ملارضا ذاکر ـ متخلص به فیاض ـ نوشته که گاهى شعر مى گفته است; چنین نقلى اشتباه است (ص 392).
شش) معروف ترین کتاب شیخ جعفر شوشترى کتاب خصایص الحسین(ع) است. یک نسخه آن در فهرست کتابخانه ملک (ج 1, ص 52) به نام الانوار الحسینیه معرفى شده است و آن را به خط مؤلف دانسته که اشتباه است (ص 391).
ییادآورى: امروزه با کتاب به (الخصایص الحسینیه) معروف شده و چاپ گشته است; اما خود نویسنده, کتابش را در مقدمه, (خصایص الحسین ومزایا المظلوم) نامیده است.

جعفر بن عبدالصمد موسوى جزائرى

علامه تهرانى سال درگذشت سیدجعفر را 1354 ضبط کرده است. 17
تاریخ صحیح درگذشت او 1350 است, نه 1354; چنان که در اعیان الشیعة (ج 42, ص 141) و نقباء البشر (ج 1, ص 291) و معجم المؤلفین (ج 9, ص 152) و شجره مبارکه (ج 2) آمده است (ص 69 ـ 70).
ییادآورى: با مراجعه به ذریعه معلوم شد در آنجا سال 1350 ضبط شده است.

جعفر بن کمال الدین بحرانى

یک) محدث بحرینى وفاتش را سال 1088 نقل کرده است و گفته: تألیفى از او ندیده ام. 18
محدث نورى از معاصران شیخ جعفر, درگذشت او را در اواخر 1091 نقل کرده و بنا به گفته آن معاصر, تصنیفات و تألیفات بسیارى در تفسیر و حدیث و علوم عربى داشته است; از جمله کتاب لباب که آن را براى شاگرد خود عالم جلیل سیدعلى خان مدنى فرستاد. 19
نظر به اینکه این معاصر از نزدیک او را دیده و از تألیفاتش آگاهى داشته است, قول او در تاریخ وفات درست است. مؤیدش آن است که سیدنعمت اللّه جزائرى در انوار النعمانیة ـ تألیف 1089 ـ به درگذشت او اشاره نکرده است (ص 174).
دو) در مستدرک اعیان الشیعه (ج 2, ص 77) از نسخه خطى تاریخ بحرین, درگذشت او را در 1008 نوشته است که غلطى آشکار است; ولى ناقل به این غلط اشاره نکرده است.
کتاب مذکور به طورى که در مستدرک اعیان (ص 7, پاورقى) آمده است, تألیف محمدعلى بن محمدتقى بن موسى بحرانى است که در 1298 متولد شد و زمان حیات او با شیخ جعفر فاصله زیادى دارد (ص 174).

جعفر حسینى هروى مشهدى

سیدعبداللّه بن نورالدین بن نعمت اللّه جزائرى در اجازه کبیره, هنگام معرفى سیدجعفر حسینى مى گوید: (استجاز والدى فأجازه): از پدرم اجازه خواست و او هم اجازه داد.
یک) عبارت فوق باقبل و بعدش در مخطوط الکواکب المنتثره آمده است; اما از چاپ افتاده است (ص 380 ـ 381).
دو) در اعیان الشیعه نیز آمده است; اما در چاپ یازده جلدى, یک حرف اضافى باعث تغییردر معنا شده است: (استجازه والدى فأجازه)20: پدرم از او اجازه خواست و او هم اجازه داد (ص 380 ـ 381).

جمال الدین بن نعمت اللّه جزائرى

از سیدجمال الدین که ظاهراً کوچک ترین فرزند سیدنعمت اللّه جزائرى بوده است, یک پسر به نام سیدمجدالدین ماند که هنگام تألیف تذکره شوشتر (ح 1167) در هندوستان بوده است و بعد از آن تاریخ مفقودالاثر شد.
در شجره طیبه فرموده است: (سیدجمال الدین به هندوستان رفت. از او به عمل آمد سیدمجدالدین, سیدمحمد زکى, سیدمحمدباقر). 21
این سخن از دو نظر اشتباه است:
الف) سیدجمال الدین به هند نرفت; بلکه فرزندش سیدمجدالدین به هند رفت;
ب) سیدجمال الدین ـ به طورى که از تذکره شوشتر و تحفة العالم برمى آید ـ فقط مجدالدین را داشته است و چون در وقت تألیف تحفه در سال 1216 زنده نبوده, احتمال تولد دو نفر دیگر پس از این سال منتفى است. مدرک شجره طیبه در ثبت این دو نام, شجره نوریه است که ما این را از اغلاط او مى دانیم و در اینکه شجره نوریه, سیدمجدالدین را بلاعقب معرفى کرده, تأمل داریم; زیرا مفقودالاثر غیر از بلاعقب بودن است.
در شجره طیبه و تتمة الشجرة, بدون دقت, به استناد آن شجره, محمدزکى و محمدباقر را نوشته اند و گفته اند از اعقاب آنان اطلاعى نیست; اما این دو نفر وجود خارجى ندارند; چه رسد که اعقابى براى آنان تصور شود (ص 356 ـ 357).

جمال بن حسین خوانسارى

ر. ک به: آقاجمال خوانسارى.

حجت الاسلام شفتى

در چاپ اول کتاب زندگانى و شخصیت شیخ انصارى, تألیف شیخ مرتضى بن محمدجعفر انصارى (ص 67) دو اشتباه در مورد حجت الاسلام شفتى دیده مى شود:
یک) نام پدر حجت الاسلام شفتى را محمدتقى ـ با تا ـ نوشته است, اما با نون درست است.
دو) وفات او را که سال 1260 بوده 1270 پنداشته است; با اینکه ماده تاریخ او را موافق با 1260 از نخبة المقال نقل کرده است (ص 83).

حسن بن زین الدین شهید ثانى

ییک) صاحب معالم در کتاب منتقى الجُمان احادیث را تا آخر حج آورده است. در فهرست کتابخانه مجلس (ج 7, ص 517) آن کتاب جزء کتب درایه و رجال معرفى شده است (ص 226).
دو) در فهرست کتابخانه مجلس (ج 7, ص 267) صاحب معالم, سبط شهید ثانى خوانده شده است; حال آنکه فرزند اوست (ص 479).
حسن بن یوسف بن مطهر حلى
ر. ک به: علامه حلى.

حسین بن ابومحمد نعمچى طوسى

او از شاگردان مجلسى و از مشایخ سیدنصراللّه حائرى و مجاز از شیخ حر و شیخ محمدامین کاظمى بوده است; به طورى که در الکواکب المنتثره (ص 187) آمده است. صاحب منبع الینابیع مکرر از وى به صورت (الحسین النعمچى أیده اللّه) نقل کرده است; اما در الکواکب المنتثره (محمدحسین) است و (محمد) زیاد است (ص 153).

حسین بن سبتى حویزى

ییک) قصص العلماء (ص 439) و مقدمه زهرالربیع (چاپ نجف, ص (د) نام شیخ حسین بن سبتى حویزى را به اشتباه (حسن) نوشته است (ص 177).
دو) در شجره طیبه در شرح حال سیدنعمت اللّه جزائرى مى گوید: (چون به حویزه رفتم نزد عالم ادیب, شیخ حسین سبتى حویزى مشغول شد).
حذف کلمه (ابن) بین (حسین) و (سبتى) موهم آن است که (سبتى) لقب او بوده است; در حالى که نام پدر اوست (ص 177).
سه) در اجازه کبیره اى که علامه سیدشهاب الدین مرعشى در 1375 ق با عنوان الدر الفرید فى نبذ من الاسانید براى نگارنده نوشته است, از قول میرمحمدحسین بن محمدصالح خاتون آبادى, نامبرده را از مشایخ سیدنعمت اللّه جزائرى شمرده است;22 در حالى که او استاد مقدمات سید بوده است (ص178).

حسین بن على بن افراسیاب

حسین پاشا بن على پاشا بن افراسیات پاشا دیرى در سال 1078 ق علیه سلطنت آل عثمان طغیان کرد و اعتنایى به دستورهاى دربار اسلامبول نمى کرد.
در تحفة العالم (ص 87) سال 1079 و در شجره طیبه, سال 1070 ذکر شده است که هر دو غلط است; صحیح 1078 است. در اجازه کبیره (ص 73) به آن تصریح شده است که همان صحیح است; زیرا صاحب اجازه مقدم بر آن دو بوده است (ص32).

حسین بن محمدتقى نورى

ر. ک به: محدّث نورى.

خاکى خراسانى

منتخب دیوان خاکى خراسانى به مباشرت ایوانف روسى در سال 1933 م/1352 ق به چاپ رسید. شیخ آقابزرگ این کتاب را در ذریعه (ج 9, ص 281) به عنوان (دیوان خاکى خراسانى) معرفى کرده است; حال آنکه باید در حرف میم معرفى مى کرد; سال چاپ آن را نیز به اشتباه 1359 ضبط کرده است (ص 493).

خلف بن عبدالمطلب موسوى مشعشعى

ر. ک به: على خان بن خلف بن عبدالمطلب موسوى مشعشعى.

رضا اصفهانى (عیشى)

از وادى ایمن معلوم مى شود میرزارضا اصفهانى ـ متخلّص به عیشى ـ حدود 1235 درگذشته است. فرهنگ سخنوران (ص 413) درگذشت او را به اشتباه 1206 نوشته است (ص 458).

رفیع الدین محمدبن حیدر طباطبایى (میرزا رفیعا)

یک) محدّث نورى از جامع الرواة درباره میرزا رفیعا چنین نقل کرده است: (کان أفضل أهل عصره). 23
این جمله را صاحب سلافة العصر (ص 491) گفته است, نه جامع الرواة (ص 213).
دو) میرزا رفیعا شجره الهیّه را به زبان فارسى نوشت و نسخه اى از آن را دیده ام. در خاتمه مستدرک و ریحانة الادب و الروضة النضره با الف و لام به صورت (الشجرة الالهیة) نوشته اند که مسامحه است (ص 214).
سه) صاحب سلافه (ص 491) درگذشت میرزا رفیعا را سال 1080 نوشته است.
محدث نورى از جامع الرواة سال 1099 نقل کرده است. در جامع الرواة 1079 نوشته شده است و عبارت چنین است: (توفى رحمة اللّه تعالى فى شهر شوال سنة ألف وتسع وسبعین).24 محدث نورى (سبعین) را تسعین خوانده است.
علامه تهرانى در الروضة النضره سال هاى 1080 و 1099 را غلط دانسته است و تاریخ صحیح را هفتم شوال 1082 خوانده است; زیرا مطابق ماده تاریخ موجود بر سنگ مزارش در تخت فولاد اصفهان آمده است:
به تاریخ فوتش خردمند گفت
مقام رفیع مقام رفیع
اما معلوم نیست نصب سنگ مزبور به دست چه کسى و در چه تاریخ بوده است. صاحب سلافه نیز ساکن حجاز و دور از ایران بوده و فقط سال درگذشت را نوشته است و از ماه آن اطلاعى نداشته است. در مقام تعارض, سخن صاحب جامع الرواة مقدم است; زیرا شخصى محقق و معاصر میرزا رفیعا و ساکن اصفهان بوده و از نزدیک شاهد حال او بوده است (ص 214).
یادآورى: آقابزرگ در ذریعه (ج 13, ص 99) سال 1081 نوشته است.

رفیع بن فرج گیلانى

ر. ک به: ملارفیعا بن فرج گیلانى.

زین الدین بن على بن احمد عاملى

ر. ک به: شهید ثانى.

زین العابدین رضوى خوانسارى

میرزین العابدین رضوى خوانسارى (م 1307 ق) 42 نور از الانوار النعمانیه, تألیف سیدنعمت اللّه جزائرى را در سال 1296 ق به فارسى ترجمه کرده است که چاپ شده است.
علامه تهرانى ترجمه را به شیخ محمدتقى بن عبدالرحیم تهرانى نسبت داده است;25 با اینکه عبارت آغاز نسخه چنین است: (چنین گوید بنده مجرم عاصى محمدتقى بن محمدباقر بن محمدتقى). تاریخ ترجمه 1296 ق است; حال آنکه شیخ محمدتقى بن عبدالرحیم در 1248 ق درگذشته است.
این ترجمه از آن محمدتقى بن محمدباقر هم نیست; بلکه به طور قطع, از میرزین العابدین خوانسارى است. در نور 31 مى گوید: (نسب مترجم ـ عفااللّه عنه ـ بدین طریق است: میرزین العابدین بن سید حسن… ).
دست عمد کلمه (مترجم) را محو کرده است و به جاى آن با مرکّبى سیاه و شبیه چاپ, کلمه (کاتب) را نگاشته است و توجه نداشته که نام کاتب در آخر نسخه, میرزا محمد است نه زین العابدین و ذکر نسب او در اثناى کتاب بى مورد است (ص 48 ـ 49).

سیدمحمد مجاهد بن على طباطبایى

ر. ک به: محمدمجاهد بن على طباطبایى.

شاهمیر

فهرست کتابخانه مجلس (ج 7, ص 663) به غلط (مشاهیر) نوشته است, که (شاهمیر) صحیح است (ص 480).

شرف الدین بن اسماعیل بن ابوبکر

عنوان کتاب الشرف الوافى تألیف شرف الدین بن اسماعیل در پنج علم است. فهرست کتابخانه مجلس (ج 7, ص 375) آن را به اشتباه (الموشّحات) نامیده است و نام عروض آن را (الافتنه) معرفى کرده است. شرف الدین در عروض گفته است: (فهذا الکتاب ألّفتُه فى العروض) و فهرست نویس, آن را عنوان پنداشته و آن گونه تصحیف شده است (ص 479).

شفیع بن ابوطالب بن نورالدین جزائرى

مدرس چهاردهى در تاریخ روابط ایران و عراق (ص 143) به نقل از تحفة العالم آورده است: در واقعه بصره در قرن سیزدهم, برادر صاحب تحفه که سیدنعمت اللّه جزائرى نام داشته است, واسطه صلح شد.
این مطلب نادرست است; زیرا برادر صاحب تحفه, سیدشفیع نام داشته, نه سیدنعمت اللّه. داستان مذکور از صفحه 140 به بعد در تحفة العالم است (ص 423 ـ 424).

شمس الدین بن صفر بصرى جزائرى

ییک) در اجازه کبیره در شرح حال شمس الدین بن صفر (م ح 1140 ق) آمده است: (سافر إلى الهند مع أبیه وتهذبت أخلاقه)26 در پاورقى نوشته است: (هکذا وردت العبارة فى کلا النسختین والظاهر أن الصحیح لتهذیب أخلاقه).
این استظهار بى مورد است و تاکنون شنیده نشده است کسى براى تهذیب اخلاق به هند سفر کند و نیز (کلتا النسختین) درست است نه (کلا النسختین) (ص 269).
دو) در یک نسخه اجازه کبیره (تجاوز عمره السبعین) و در نسخه دیگر (التسعین) است. ظاهراً دومى درست است; زیرا او معمر بود و در امل الآمل (تألیف 1097) ذکر او آمده است (ص 269).
سه) در چاپ الکواکب المنتثره (ص 351) عبارت را (السبعین), بدون اشاره به نسخه بدل آن, نقل کرده است و با استناد به آن, تولد وى را حدود 1070 نوشته است که مسامحه, بلکه اشتباه است (ص 269).

شهاب الدین بن محمود مرعشى نجفى

عالم نسابه مرعشى نجفى الدر الفرید فى نبذ من الاسانید را در 1375 ق براى اینجانب نوشت. در ذریعه (ج 12, ص 215) به اشتباه ضمن (السلسلات) ذکر شده است; حال آنکه باید در حرف میم با عنوان (المسلسلات) باشد (ص 376).

شهید ثانى

فهرست کتابخانه مجلس (ج 7, صص 133 و 182) و زندگانى و شخصیت شیخ انصارى (چ 1, ص 115) نام شهید ثانى را به صورت زین الدین على نوشته اند; در حالى که زین الدین بن على درست است (صص 83 و 479).
یادآورى: علاوه بر دو مصدر فوق, در منابع فراوان دیگر نیز به صورت (زین الدین على) ضبط شده است; از جمله کشف الحجب والاستار (صص 9 و 44 و 82 و… ), هدیة العارفین (ج 1, ص 290) و بحارالانوار (ج 107, ص 104).

شیخ انصارى

یک) شیخ مرتضى انصارى متولد 1214 است. در طبقات الاجازات بالروایات (ص 404) سال 1211 آمده است که غلط است (ص 82).
دو) در کتاب زندگانى و شخصیت شیخ انصارى (ص 132) حاشیه شیخ بر ترجمه نجاة العباد را نام برده, ولى از رساله هاى عملیه جداگانه او نام نبرده است; مانند رساله چاپ 1269, جواهر المسأله, سراج العباد, صراط النجاة و منتخب آن, مجموعة الهدایه (چاپ یزد در 1277, مذکور در فهرست عربى مشار, ص 806), رساله مستقل در برائت و احتیاط.
همچنین به مسائل احتیاطى شیخ که سیدحسین کوهکمرى در رساله جداگانه اى در زمان حیات شیخ آنها را جمع کرده است اشاره ندارد; همچنین از جواب هاى شیخ به چهارده مسئله زردشتى ها که ضمن رساله اظهار سیاحت ایران, تألیف مانکچى ملقب به درویش فانى, در بمبئى در سال 1280 چاپ کرده اند, اطلاعى نداشته است (ص 83 ـ 84).
سه) کتاب زندگانى و شخصیت شیخ انصارى (ص 169) شاگردان شیخ را ذکر کرده است, اما بسیارى از آنان را ننوشته است; مانند شیخ على بن محمدبن صالح شوشترى که در سفر و حضر ملازم شیخ بود و در نقباء البشر (ص 1523) مذکور است; همچنین امام قلى بن حسین قلى قوابلى مازندرانى معروف به ملا امام صاحب جنة الحواس فى رفع الوسواس و رساله اى در حقیقت شیطان و حکمت خلق آن و… (ص 84).
چهار) شیخ انصارى در سال 1281 وفات یافت. در فهرست کتابخانه مجلس (ج 7, ص 201 و ج 10, ص 1279) سال 1284 مضبوط و اشتباه است (ص 82).

شیخ بهایى

یک) بنا به نوشته حاجى باباى قزوینى ـ شاگرد شیخ بهایى ـ در مشکول (ص 317) شیخ در سه شنبه 12 شوال 1030 وفات یافت و شاگرد شخص آگاه تر از دیگران است. تذکره نصرآبادى (ص 151) و حاشیه اجازه کبیره هم درگذشت او را 1030 نوشته اند.
ملامظفر بن محمدقاسم منجّم ـ معاصر شیخ بهایى ـ در باب چهارم تنبیهات المنجّمین مى گوید: (در سنه یک هزار و سى هجریه باز مریخ در برج عقرب راجع شد. بعد از تفکّر و تدبّر بسیار از ضعف و تباهى حال مشترى در آن وقت به خاطر کمینه رسید که شخصى از علما فوت شود که از آن وهنى به مذهب راه یابد و چون افضل و اکمل آن زمان شیخ بهاءالملة والدین العاملى ـ رحمه اللّه ـ بود, ظن این فقیر غالب شد که جناب شیخ رخت حیات از منزل فانى به عالم باقى خواهد کشید… . از قضا بعد از چهار, پنج ماه حضرت مؤمى الیه مریض شده و در عرض یک هفته به رحمت ایزدى واصل شد).
پس آنها که وفات او را 1031 دانسته اند, اشتباه کرده اند (ص 114).
یادآورى: مصادر فراوان سال 1031 ضبط کرده اند; از جمله: ذریعه (ج 2, ص 79 و ج 5, ص 62), اعیان الشیعه (ج 1, ص 148 و 177) و الغدیر (ج 4, ص 189).
دو) نویسنده کتاب کتابخانه ملى ایران (چاپ 1352 ش) عکس صفحه آخر نسخه اى از اربعین شیخ بهایى مورخ 1052 را آورده است و آن را خط مؤلّف دانسته است. شیخ بهایى 22 سال پیش از این تاریخ, درگذشته است (ص 115).
سه) وفات مجلسى اول در سال 1070 بود و چندین ماده تاریخ براى آن گفته اند; از جمله (افسر شرع اوفتاد و بى سرو پا گشت فضل) و عکس این مصراع که مطابق 1030 است تاریخ وفات شیخ بهایى است: (افسر فضل اوفتاد و بى سر و پا گشت شرع). 27
در اعیان الشیعه (چاپ یازده جلدى) در وفات شیخ بهایى فرموده است: نمى دانم چگونه این مصرع مطابق وفات اوست؟
جواب آن است که پس از افتادن فاء (فضل) و اول و آخر (شرع), سه حرف باقیمانده (ض ل ر), مطابق تاریخ 1030 است (ص 170).
چهار) شیخ بهایى بعد از نگارش صمدیّه آن را تهذیب کرد و (تهذیب البیان) نامید و ضمن مجموعه اى, در هند چاپ شد.28
این کتاب در لاهور در سال 1330 با عنوان (تهذیب النحو) با رساله مائة عامل چاپ شده است, اما مؤلف در متن کتاب آن را التهذیب نامیده است (ص 114).
ییادآورى: حجت الاسلام جزائرى در متن کتاب نوشته است: شیخ بهایى کتابش را (تهذیب البیان) نامید, اما در پاورقى نوشته است: آن را (التهذیب) نامید. ندانستیم چگونه این دو قابل جمع است.

شیخ جعفر شوشترى

ر. ک به: جعفر بن حسین شوشترى.

شیخ حر عاملى

یک) شیخ حر عاملى قبل از اقامت در مشهد, در شیراز و اصفهان بود. از شیخ محمد جزائرى در حاشیه روح الجنان نقل شده است: شیخ حر را در شیراز به سال هزار و نود و اندى (نیف و تسعین و الف) ملاقات کردم; سپس ساکن مشهد شد و در آنجا به سال 1099 ق, در درس وسائل او حضور یافتم. 29
بنابه نوشته شیخ حر در فایده نهم از فواید آخر امل الآمل (ص 370) سال سکونت او در مشهد 1073 ق است. به نظر مى رسد شیخ محمد در سال هزار و شصت و اندى در شیراز او را دیده و عبارت (نیف وتسعین) تصحیف (نیف و ستین) است (ص 204).
دو) صاحب سلافة العصر (ص 359) شرح حال شیخ حر عاملى را ذکر کرده است و در صفحه بعد در شرح حال عموى او محمدبن على, وى را شاعرى ادیب خوانده و نمونه اى از شعر او را آورده است. صاحب خلاصة الاثر, شرح حال شیخ حر را از سلافه نقل کرده است, اما به اشتباه, مطالب مربوط به عموى او را در شرح حال خود شیخ حر آورده و عبارت او مضطرب و نامفهوم است (ص 205 ـ 206).
سه) فهرست کتابخانه مجلس (ج 10, ص 1756 و 1834) امل الآمل را که در نجف با تحقیق دوست معاصر ما آقاى سیداحمد حسینى اشکورى چاپ شده است, چاپ بغداد و (حسینى) را (حسنى) نوشته است (ص 480).
چهار) امل الآمل دو جلد است: جلد اول مخصوص عاملى ها و جلد دوم مخصوص دیگران است و جلد دوم را تذکرة المتبحرین نامیده است. در هر دو چاپ سنگى و حروفى, تحریف و تصحیف وجود دارد. روى جلد دوم نیز (امل الآمل) نوشته اند (ص 208).
یادآورى: شیخ حر در مقدمه امل الآمل مى نویسد: (سمّیته أمل الآمل فى علماء جبل عامل وإن شئت فسمّه تذکرة المتبحرین فى العلماء المتأخرین وإن شئت فسم ّ القسم الأول بالاسم الأول والقسم الثانى بالقسم الثانى).
بنابراین, اگر کسى جلد دوم را نیز (امل الآمل) بنامد, مرتکب تحریف و تصحیف نشده است.
پنج) فهرست کتابخانه مجلس (ج 10, ص 1833 و 1940) وفات شیخ حر را که در 1104 بوده, 1124 درج کرده است (ص 480).
شش) بروکلمان آلمانى, درگذشت شیخ حر را در 1073 نوشته است. او بعداً به غلط بودن آن پى برد و آن را به 1099 اصلاح کرد که آن هم غلط است30 (ص 211).

شیخ صدوق

شیخ صدوق در سال 381 وفات یافت; اما در فهرست کتابخانه مجلس (ج 10, ص 1191) سال 354 نوشته شده است (ص 480).

شیخ مفید

در فهرست کتابخانه مجلس (ج 7, ص 520) ترجمه اختصاص مفید در ریاضیات معرفى شده است; حال آنکه اختصاص, در موضوع امامت است (ص 480).

صالح بن عبدالکریم کرزکّانى بحرانى

یک) صالح بن عبدالکریم کرزکّانى بحرانى (م 1098 ق) رساله اى در جبائر دارد. 31 کتاب در مبحث وضو است. محدث نورى و کنتورى به اشتباه آن را (جنائز) با جیم و نون و زاء که از مباحث نماز است, نوشته اند32 (ص 185 ـ 186).
ییادآورى: هرچند در غسل نیز بحث جبیره مطرح است, اما معمولاً فقها در مبحث وضو از جبیره سخن مى گویند.
دو) (کرزکّان) با کاف و راء و زاء و کاف مشدّد, ضبط شده است, 33 ولى در خاتمه مستدرک الوسائل, بر اثر غلط چاپى, زاء مقدم بر راء است (ص 186).

طالب بن اسماعیل بن افضل

ر. ک به: افضل بن عبداللّه.

عباس بن على بن حیدر عاملى

نزهة الجلیس اثر سیدعباس عاملى است که در مصر و نجف چاپ شد. در فهرست کتابخانه مجلس (ج 10, ص 1928) نزهة المجالس نوشته شده است (ص 481).

عباس بن محمدرضا بن ابوالقاسم قمى

یک) تاریخ تولد حاج شیخ عباس قمى معلوم نیست. خودش در فواید رضویه (ج 1, ص 220) فرموده است: ظاهراً 1294 بوده است, اما صاحب اجازات المشایخ, حاج شیخ عباس را نهمین شیخ خود قرار داده است و نام نیاى او را به جاى ابوالقاسم, رمضان و ولادت او را دوازدهم جمادى الثانى 1295 نوشته است (ص 476).
دو) نخستین تألیف محدث قمى, فواید الرجبیه است که در 1315 از روى خط او چاپ شد. بعد از آن الدرة الیتیمة تتمیم الدرة الثمینة شرح نصاب الصبیان است که در 1316 به چاپ رسید. علامه تهرانى نام آن را نصاب الصبیان نوشته و گمان کرده است, این اثر اولین تألیف اوست (ص 477).

عباس عزاوى

در فهرست کتابخانه مجلس (ج 10, ص 2007) عنوان کتاب عزاوى (تاریخ فى العراق) نوشته شده است, اما کتاب عباس عزاوى (تاریخ العراق بین احتلالین) نام دارد (ص 481).
یادآورى: در نابغه فقه و حدیث (ص 31) عنوان کتاب عزاوى به صورت (تاریخ العراق بین الاحتلالین) با الف و لام در (احتلالین) نوشته شده است; حال آنکه عزاوى در پایان جلد اول و هشتم از کتاب خود نام برده است و (احتلالین) بدون الف و لام است.

عبدالباقى بن عبدالباقى دمشقى

تاریخ تولد عبدالباقى دمشقى معروف به (ابن فقیه فضه) و (ابن بدر) در خلاصه الاثر, سال 1005 در مدینه مضبوط است. بغدادى و زرکلى و کحاله دیگر مورخان اهل سنت نیز با پیروى از او در اشتباه افتاده اند. توضیح آنکه عبدالباقى در دیباچه عقد الفرائد چنین مى گوید: (… لما کنت فى العام الخامس بعد الالف فى طیبة (المدینة) الطیبة المصطفویة مجاوراً… ).
ملاحظه مى شود که وى در تاریخ مزبور ساکن مدینه بوده است. نه اینکه در آن جا تولد یافته باشد (ص 211).

عبدالحسین بن فاضل هاشمى

شرح حال سیدعبدالحسین در هدیة الرازى (ص 110) و نقباء البشر (ج 3, ص 1068) آمده است. کتاب اخیر با اینکه نسب او را درست نوشته, فرموده است: پدر او از بزرگان علما و معروف به سیدمحمدقاضى بوده که اشتباه است; زیرا سیدمحمد قاضى نیاى او بوده است (ص 300).

عبدالرضا بن عبدالصمد بحرانى اوالى

یک) سید عبدالرضا بن عبدالصمد حسینى بحرانى اوالى, اهل اوال از روستاهاى بحرین است و صاحب سلافة العصر شرح حال او را در علماى بحرین و عراق ذکر کرده است. 34
در چاپ سلافة العصر (اوالى) به (ولى) تصحیف شده است, محدث عاملى شرح حال او را از سلافه نقل کرده, اما کلمه (اوالى) را انداخته و فقط فرموده است: اهل بحرین است. مصحح امل الآمل در پاورقى گفته است این شخص در سلافه ملقب به ولى بحرانى است. 35 علامه امین نیز شرح حال او را با لقب (ولى) آورده است36 (ص 58 ـ 60).
دو) حواشى امل الآمل از آثار سیدنعمت اللّه جزائرى است. شیخ آقابزرگ تهرانى فرموده است: صاحب ریاض در شرح حال سیدعبدالرضا ـ مصاحب سیدنعمت اللّه جزائرى در شیراز و شوشتر ـ از حواشى سیدنعمت اللّه نقل کرده است. 37
اما در حواشى سید بر امل الآمل مطلبى در مورد عبدالرضا نیست. پس از چاپ و انتشار ریاض العلماء (ج 3, ص 116) اشتباه آن معلوم شد; زیرا در آنجا از امل الآمل نقل کرده است, نه از حواشى سید.
سیدعبدالرضا اهل اوال از روستاهاى بحرین است و صاحب سلافه شرح حال او را آورده, اما به وجود او در شیراز و شوشتر اشاره نکرده است. 38 معلوم نشد آقابزرگ از کجا مصاحبت او با سید در این دو شهر را نقل کرده است (ص 58 ـ 59).

عبداللطیف بن ابوطالب بن نورالدین بن نعمت اللّه جزائرى

یک) منتخب التواریخ (ص 801) عبداللطیف ـ صاحب تحفة العالم ـ را سبط قاضى نوراللّه شوشترى خوانده است; در حالى که او سبط سیدنعمت اللّه جزائرى است (ص 459).
دو) در اعیان الشیعه (ج 38, ص 87) فرموده است: عبداللطیف, تحفة العالم ـ بکسر لام ـ را به نام عمه زاده خود سیدابوالقاسم نوشته است.
اولاً, به فتح لام درست است و ثانیاً, سید مزبور عموزاده او بوده نه عمه زاده اش; زیرا فرزند سید رضى الدین بن سیدنورالدین بوده است (ص 459).
سه) آقاى دوانى میرعالم (سیدابوالقاسم) را عموى میرعبداللطیف دانسته است; حال آنکه عموزاده او بوده است (ص 459).

عبداللطیف کازرونى نجفى

مرآة الانوار و مشکاة الاسرار, از آثار شریف در تفسیر قرآن است. محدث نورى مقدمه آن را استنساخ کرد و در سال 1295 به عنوان مقدمه تفسیر برهان چاپ شد; اما مقدمه را به شیخ عبداللطیف کازرونى نجفى نسبت دادند. علامه امین که به این نکته توجه نداشته است, آن را از این شیخ که وجود خارجى نداشته, دانسته است39 (ص 243 ـ 244).
یادآورى: سیدمحسن امین در جاى دیگر, به این نکته توجه داشته است. در چاپ جدید اعیان الشیعه (یازده جلدى, ج 7, ص 343) آمده است: به غلط در چاپ مرآة الانوار, نام کازرونى را نوشته اند. این تذکار در ذریعه (ج 20, ص 264) نیز آمده است.

عبداللّه بن امام کاظم(ع)

یک) بارگاهى در زمان ما در شهر گرگان به او منسوب است که مدرکى تاریخى براى صحت آن به نظر نرسیده است, بلکه تصریح النقض40 تألیف عبدالجلیل قزوینى (ق 6) و پاورقى عمدة الطالب41 به وجود مرقد او در آبه ـ از روستاهاى ساوه ـ دلیلى روشن و کافى در بطلان این بارگاه مزعوم در گرگان است (ص 345).
دو) صاحب مراقد المعارف (ج 2, ص 46) قبرى را در غماس نزدیک دیوانیه عراق, به عبداللّه بن کاظم نسبت داده است که مقصود امام هفتم نیست, بلکه یکى از اعقاب اوست که نسبش مجهول است و کاظم نام داشته است (ص 345).

عبداللّه بن حسن مقابى

فاضل ادیب, سیدحسن امین در مستدرکات اعیان الشیعه (ج 2, ص 167) به نقل از تاریخ بحرین خطى, به شخصى به نام شیخ عبداللّه بن حسن مقابى از شاگردان سیدنعمت اللّه جزائرى در شیراز اشاره کرده و تاریخ ولادت او را 1037 و وفاتش را 1230 یاد کرده است; اما چنین کسى را نمى شناسیم و در دو تاریخ یادشده هم سهو واضح دیده مى شود; با این حساب 193 سال عمر کرده است (ص 325).

عبداللّه بن نورالدین بن نعمت اللّه جزائرى

یک) سیدعبداللّه (1112 ـ 1173 ق) صاحب اجازه کبیره است. بعضى از آن به (اجازات) ـ به صورت جمع ـ تعبیر کرده اند که اشتباه است. 42
صاحب اعیان الشیعه آن را با عنوان (ذیل اجازه) نوشته است و شرح حال هرکس را از آن نقل کرده, فرموده است: در ذیل اجازه سیدعبداللّه چنین آمده است.
بدیهى است چنین تعبیرى, اشتباه و اشتباه آور است (ص 447).
دو) فاضل معاصر شیخ ذبیح اللّه محلاتى در کتاب اختران تابناک (ص 531) ضمن شرح حال سید نعمت اللّه مى گوید: (سیدنورالدین و پسرش سیدعبداللّه از بزرگان علماء عصر خود محسوب مى شدند. در کتاب ریحانة الادب تعداد شانزده کتاب از کتاب هاى سیدنورالدین را نام مى برد. وى در 1301 ق از دنیا رفت).
این عبارت داراى چند اشتباه است:
1. به نسبت سیدنورالدین با سیدنعمت اللّه هیچ اشاره اى ندارد;
2. کتب مذکور از سیدعبداللّه است و صاحب ریحانه به سیدنورالدین نسبت نداده است;
3. تاریخ مذکور نادرست است. چگونه کسى که وفاتش در 1112 است, فرزند یا نوه اش تا اوایل قرن چهاردهم زنده مانده باشد؟ (ص 417)

عبدالملک بن محمد بن اسماعیل ثعالبى

در فهرست کتابخانه مجلس (ج 7, ص 508) یتیمة الدهر ثعالبى در آداب و اخلاق معرفى شده است (ص 480).
ییتیمة الدهر در شعر و شاعران است.

عبدعلى بن جمعه عروسى حویزى

ییک) محدث نورى و شاگردش محدث قمى و علامه امین و صاحب تجلیات, نام شیخ عبدعلى بن جمعه عروسى حویزى را على نوشته اند43 و منشأ اشتباه, محدث نورى است. علامه تهرانى اشتباه دیگرى کرده و او را شاگرد سیدنعمت اللّه پنداشته است; در حالى که او استاد و شیخ سید بوده است44 (ص 191).
سیدنعمت اللّه جزائرى در اجازه به حسین بن محیى الدین و نیز صاحب ریاض العلماء (ج 3, ص 17) و صاحب امل الآمل (ج 2, ص 154) از او به صورت (عبدعلى) نام برده اند (ص 188 ـ 190).
دو) تاریخ درگذشت شیخ عبدعلى را روى جلد نورالثقلین, سال 1112 نوشته اند; ولى بى مدرک و غلط است. تاریخ قطعى را نمى دانیم; اما بین 1089 و 1097 بوده است; زیرا ظاهر انوار النعمانیه (تألیف 1089) دلالت بر حیات و ظاهر امل الآمل (تألیف 1097) دلالت بر ممات او دارد (ص 191).
عبارت امل الآمل چنین است: (الشیخ الجلیل عبدعلى بن جمعة العروسى الحویزى الساکن بشیراز, کان عالماً فاضلاً…)45 (ص 188).
یادآورى: در مقدمه نور البراهین (ج 1, ص 26) سال 1075 نوشته شده است.

علامه حلى

یک) علامه حلى در سال 726 وفات یافت; اما در فهرست کتابخانه مجلس (ج 10, ص 1879) 826 نوشته شده است (ص 480).
دو) در همان مصدر آمده است: نهایة الوصول وى در ایران در دو مجلد به چاپ رسیده; درحالى که چاپ نشده است (ص 480).
سه) در فهرست کتابخانه مجلس (ج 7, ص 628) کشف الحق نوشته است; حال آنکه عنوان کتاب علامه حلى کاشف الحق است (ص 480).

علامه مجلسى

یک) ولادت علامه مجلسى در 1037 بوده است و ماده تاریخ آن (جامع بحارالانوار) است. 46 در موارد التواریخ (ص 2) عبارت مذکور به صورت (جامع بهار الانوار) و مطابق 1034 نوشته شده است (ص 153).
دو) معاصرى که چاپ حروفى امل الآمل را در نجف اشرف تصحیح کرده است, از اعیان الشیعه ولادت مجلسى را سال 1027 نقل کرده است. 47
تاریخ ولادت مذکور, غلط چاپى و صحیح آن 1037 است (ص 155).
سه) در تذکرة الملوک (ص 1) میرمحمدباقر نامى را ذکر کرده است و گفته در اواخر سلطنت شاه سلطان حسین به رتبه ملاباشیگرى سرافراز شد.
مینورسکى ـ ناشر کتاب ـ این شخص را با علامه مجلسى تطبیق کرده, گفته است: میرمحمدباقر مجلسى در 1110 ق درگذشت; برطبق ماده تاریخ (حزنون و غمون).
این تطبیق غلط است; زیرا مجلسى را (شیخ) یا (میرزا) گفته اند, نه (میر) که ظاهراً سیادت او را مى رساند. ماده تاریخ مذکور مطابق 1223 مى باشد و صحیح (حزن و غم) مطابق 1111 است که به نظر بعضى سال درگذشت مجلسى است; هرچند این تاریخ درست نیست. ملاباشى مذکور میرمحمدباقر خاتون آبادى است (ص 156).
چهار) خلاصه قضیه اى در مورد علامه مجلسى و سیدنعمت اللّه جزائرى در روضات الجنات (ص 123) و منتخب التواریخ (ص 711) بدین قرار است:
یکى از فضلاى نجف از اجازه سیدنعمت اللّه نقل کرده است: علامه مجلسى نسبت به ظاهر خود و منسوبان, از نظر پوشیدن لباس هاى فاخر و حفظ زیبایى و شکوه ظاهر, مقید بود و این مرا متأثر کرده بود; زیرا ائمه هدى(علیهم السلام) علاقه اى به دنیا نشان نمى دادند و روش علامه مجلسى با رفتار آنان سازگار نبود.
یک روز خصوصى موضوع را با وى در میان گذاشتم و در این باره سخنانى بین ما ردّ و بدل شد. جواب او قانع کننده نبود. پیشنهاد کردم: با خداى خود پیمان بندیم که هرکدام زودتر از دنیا رفتیم, در خواب آنچه بر او گذشته, به دیگرى خبر دهد. او پذیرفت.
پس از چند روز علامه مجلسى در اثر بیمارى درگذشت. پس از یک هفته, بر مزار او گریه کردم و فاتحه خواندم. پس از این مراسم, خواب بر من غالب شد. در خواب دیدم که علامه مجلسى با بهترین لباس و صورت نیکو کنار قبر ایستاده است. یادم آمد که وفات یافته است. سلام کردم و دو انگشت شست او را گرفتم و به او گفتم: سرور من, وقت وفا به عهد رسیده است. آنچه پس از مرگ به سرت آمده, مرا خبر ده. گفت که یک چیز باعث نجات وى گشته است. شخصى در اصفهان بدهکار بود و طلبکاران او را گرفته, حقّشان را مى خواستند; اما او چیزى نداشت و او را کتک مى زدند. علامه قربة الى اللّه او را از شر آن عده نجات داد و خداوند همین کار را از او قبول کرد و به وسیله آن, مشمول الطاف ربانى شد.
نشانه هاى جعل, در این داستان آشکار است. ناقل معین نکرده که سیدنعمت اللّه این مطلب را در کدام اجازه نوشته است. چنین داستانى در اجازاتى که سراغ داریم, نیست و خواب حجیت شرعى ندارد تا آن پیمان را ببندند و پیمان بستن بر امرى خارج از اختیار و قدرت بشر, از دو دانشمند واقع نمى شود.
دیگر آنکه سیدنعمت اللّه هنگام مرگ علامه مجلسى (27 ماه رمضان 1110) مقیم شوشتر بود, نه اصفهان و گرفتن شست میت در خواب براى شنیدن حقایق و اسرار از او, معلوم نیست در روایات صحیح, تأیید شده باشد.
براساس این خواب موهوم, تمام خدمات ارزنده علامه مجلسى بى نتیجه بوده است و فقط کمک به آن بدهکار که ممکن بود به دست غیرمسلمانى هم واقع شود, او را نجات داد!
از اینها گذشته, باصراحت آیه شریفه (قل من حرّم زینة اللّه التى اخرج لعباده والطیبات من الرزق)48 شبهه اى در جواز به زیستى و استفاده از نعمت هاى پروردگار نیست و حکم آن بسى روشن است. از سید بزرگوار بسیار بعید و ناگوار است که در چنین موضوعى بر علامه مجلسى زبان انتقاد گشوده باشد.
اما رفتار امیرالمؤمنین(ع) که به نان جو قناعت مى نمود و نعلین را وصله مى کرد تا جایى که از پینه دوز شرم داشت, در حال خلافت ظاهرى, جهت مواسات با فقرا و رعایت حال مستمندان بود; به طوریکه خود بدان تصریح فرمود (ص 429 ـ 432).
پنج) علامه مجلسى در 27 رمضان 1110 درگذشت. امور زیر, این تاریخ را تأیید مى کنند:
الف) میرزا ابراهیم بن زین العابدین نصیرى واقعه نویس عصر شاه سلطان حسین در دستور شهریاران (ص 4);
ب) میرمحمد صالح خاتون آبادى ـ داماد علامه ـ در حدایق المقربین; بنا به نقل روضات الجنات (ص 122) و حاشیه اجازه کبیره;
ج) ماده تاریخ هایى به نظم و نثر در وفات او که از همه بهتر بیت زیر است که در بردارنده روز و ماه و سال درگذشت است:
ماه رمضان که بیست و هفتش کم شد
تاریخ وفات باقر اعلم شد
د) لارى که اثرش (شفیعا) نام داشته و معاصر علامه مى باشد, قصیده اى در مدح وى گفته است که در دیوان خطى او موجود است. ایشان در رثاى علامه مرثیه اى گفته است و ماده تاریخى مطابق 1110 در این مرثیه موجود است:
از اثر تاریخ جستم عقل گفت
قدوه اهل یقین رفت از میان
این ماده تاریخ ضمن شرح حال شاعر, در دانشمندان و سخن سرایان فارس (ج 1, ص 183) نقل شده است.
هـ ) سامى شاعر, ماده تاریخى در وفات علامه گفته است (ص 153 ـ 155).
به دلیل طولانى بودن, از ذکر شعر خوددارى کردیم.
شش) یکى از معاصران, وفات علامه مجلسى را سال 1030 نوشته است. به نظر مى رسد غلط چاپى باشد یا با درگذشت شیخ بهایى مشتبه شده است49 (ص 155).
هفت) فرهاد میرزا در زنبیل (ص 13) ولادت مجلسى را 1041, وفاتش را 1111 و عمرش را هفتاد سال نوشته است که هر سه غلط است (ص 156).

على بن ابوالحسن موسوى عاملى

سیدعلى فرزند سیدحسین بود و با چند واسطه به سیدابوالحسن مى رسد; مانند ابن بابویه که با چند واسطه به بابویه مى رسد, اما واسطه ها را مى اندازند.
صاحب امل الآمل به این مطلب توجه نداشته است و او را دو بار با عنوان على بن ابى الحسن50 و على بن حسین51 نوشته است; در اعیان الشیعه (ج 41, ص2 35 و 265) نیز چنین است.

على بن حجت اللّه طباطبایى شولستانى غروى

یک) محدث نوری52 و به دنبال او محدث قمی53 و علامه امین, 54 وفات سیدشرف الدین على بن حجت اللّه را سال 1060 نوشته اند. این تاریخ اشتباه است; زیرا در سال 1063 براى شیخ شرف الدین على بن جمال الدین مازندرانى اجازه اى نوشته است و این اجازه به خط او در مجموعه اى در کتابخانه شیخ هادى کاشف الغطاء در نجف موجود است; بنابراین او بعد از سال 1063 درگذشت (ص 194).
دو) محدث نوری55 و به دنبال او محدث قمى و علامه امین, سیدشرف الدین على بن حجت اللّه را جزء مشایخ سیدنعمت اللّه جزائرى شمرده اند و این اشتباه است; زیرا ولادت سیدنعمت اللّه جزائرى در سال 1050 بوده و او را به خوبى درک نکرده است (ص 194).
یادآورى: اولاً, تاریخ درگذشت سیدشرف الدین على در دست نیست و تنها مى دانیم او در سال 1063 زنده بوده است و این به معناى این نیست که او در همان سال یا یکى, دو سال بعد درگذشته است. ممکن است ده سال بعد, از دنیا رفته باشد; از سوى دیگر سیدنعمت اللّه پیش از بلوغ نیز شخص برجسته اى بود و تاریخ برخى آثارش به آن زمان برمى گردد; بنابراین نباید کسب اجازه از سیدشرف الدین على را بعید خواند.
ثانیاً, محدث قمى و علامه امین در شرح حال سیدشرف الدین على, تنها در ذکر تاریخ درگذشت او به اشتباه 1060 نوشته اند و در مورد اینکه او شیخ سیدنعمت اللّه بوده, چیزى ننوشته اند. 56

على بن حسین بن عبدالعالى

ر. ک به: محقق کرکى.

على بن محمد بن حسن بن شهید ثانى

بنا به نقل شیخ حر عالمى از کتاب الدر المنثور, تألیف شیخ على, او در سال 1013 یا 1014 تولد57 یافت و وفاتش در سال 1103 یا 1104 واقع شد; پس یکصد سال عمر کرد. عجیب است که صاحب ریاض (ج 4, ص 198) که ولادت و وفات او را مى دانسته, نوشته است: عمر طولانى نمود, بلکه به نود رسید (ص 197).
یادآورى: از آقاى جزائرى با این همه دقت عجیب است که توجه نداشته 1103 منهاى 1013 مساوى نود است.

على خان بن احمد بن معصوم مدنى شیرازى

ییک) تولد سیدعلى خان در کتاب سبحة المرجان سال 1052 نوشته شده است; ولى وفاتش در 1117 ضبط شده که اشتباه است و 1120 درست است; چنانکه در حاشیه اجازه کبیره مذکور است. در نزهة الجلیس (چاپ نجف, ج 1, ص 322) بین 1119 و 1120 مردد است.
محمدامین خاتجى که سلافة العصر را در مصر چاپ کرده است, در شرح حال مختصرى که از مؤلّف کتاب نوشته, چون از مدارک مزبور اطلاعى نداشته است, در گذشت او را بعد از 1100 نوشته است (ص 473 ـ 474).
دو) صاحب ریاض العلماء در شرح حال سیدعلى خان مى گوید: گمان مى کنم بیشتر فواید کتب سیدنعمت اللّه شوشترى, از تصنیفات این سید بزرگوار اخذ شده است. 58
سیدعلى خان مایل به تصوف و متخصص در ادب و شعر بوده است; اگرچه از علوم دیگر بى بهره نموده است و محتملاً مؤلفات او ستایش صوفیه را دربر داشته است و برعکس بیشتر آثار سیدنعمت اللّه جزائرى در احادیث و اخبار و متضمن هجو صوفیه است. سیدنعمت اللّه فواید و تحقیقات را بعد از کلمه (أقول) و مانند آن بیان نموده که دلیلى آشکار بر اطلاع شخصى اوست و هر مطلبى را به صاحبش نسبت داده است; لذا نام معاصران او در مؤلفاتش بارها دیده مى شود (ص 134).

على خان بن خلف بن عبدالمطلب موسوى مشعشعى

یک) سیدعلى خان در 1088 درگذشت و این دو شعر ماده تاریخ درگذشت اوست:
از فوت على والى والا آفاق
دور عربان گرفته پرشور و نفاق
چون رفت على ماده تاریخ بگو
ان الاعراب اشد کفرا ونفاق59
اگر از مصرع اخیر که مقتبس از قرآن مجید است, 60 عدد 110 که مطابق (على) است, کم شود 1088 به دست آید (1088 = 110 ـ 1198). (رفت على) اشاره به این مطلب است.
در انوار النعمانیه (ص 308) هم تاریخ درگذشت او چنین است: (انتقل الى جوار اللّه سنة الثامنة والثمانین بعد الالف).
اما در چاپ اشتباهى رخ داده است: به جاى (الثمانین), (الخمسین) و بالاى (الثامنة), (الثانیة) به عنوان نسخه بدل نوشته شده است که 1058 یا 1052 باشد.
براساس این اشتباه, محدث نورى, وفات سیدعلى خان را از قول سیدنعمت اللّه جزائرى در 1058 نقل کرده است, سپس گفته: این تاریخ اشتباه است; زیرا سیدعلى خان در 1084 از تألیف نکت البیان فارغ شده است و منتخب التفاسیر را در 1087 نوشته است و در سال 1052 صاحب انوار دو ساله بوده است.61 محدث قمى هم 1052 یا 1058 را باتردید نوشته و به سیدنعمت اللّه جزائرى نسبت داده است. 62 آقاى شبر نجفى معاصر هم پس از نسبت تاریخ 1052 به سید, همان ایراد محدّث نورى را ذکر کرده است. 63
نسبت دو تاریخ 1058 و 1052 به سیدنعمت اللّه غلط است; زیرا تولد او در 1050 بوده و خود سید گفته است همه ساله با سیدعلى خان مکاتبه داشته است. 64 چگونه ممکن است طفل دو ساله یا هشت سال طرف مکاتبه باشد؟! همین, دلیل آن است که آن دو تاریخ را ننوشته و غلط چاپى است. شرح حال سیدعلى خان در کتب تراجم موجود است65 (ص 136 ـ 137).
دو) در نجوم السماء (ص 40) پدر سیدعلى خان را سیدخلیفه نامیده که اشتباه است (ص 137).

عمادالدین یزدى

شیخ عمادالدین یزدى از استادان حکمت و منطق و ریاضیات سیدنعمت اللّه جزائرى بود. سید درباره اش مى گوید: (کان شیخنا عمادالدین الیزدى ـ قدس اللّه روحه ـ من الحکماء المتألّهین وغیّر کثیراً من مسائل المنطق والحکمة عن وضعها السائر بین أهل الفن وقرره علیه جماعة من علماء العصر). 66
آن گاه افزوده است: ملازم او در درس حکمت بودم. موقعى که از نجف اشرف به اصفهان آمد, نزد او بسیارى از کتاب ها و رسائل او در حکمت و منطق و ریاضیات و غیر آنها را خواندم. روزها نان خشک مى خورد و فقط روزهاى جمعه غذاى پخته میل مى کرد; بر این حال بود تا از او جدا شدیم و به زیارت مشهد رضوى(ع) رفت و تا پایان عمر در آنجا بود. گمان نمى کنم که فکر باریک بین و صاف او که از توهمات خالى بود, به واسطه چیزى غیر از کم خوراکى باشد. 67
متأسفانه از حالات این دانشمند, بیش از این اطلاعى ندارم و نام او در استادان سید در کتب تراجم نیست (ص 198).

عوض بن حیدر شوشترى کرمانى

کتاب حق الیقین از اوست. مخطوط آن, از روى خط مؤلف, مورخ 1100 در زمان حیات نویسنده در اعیان الشیعه (ج 42, ص 226) معرفى شده است; اما به اشتباه, تاریخ را 1200 پنداشته است (ص 261).
ییادآورى: عبارت اعیان الشیعه چنین است: (الظاهر أنه سنة 1200 او ألف ومائة وشىء زائد). 68 همان طور که ملاحظه مى شود, صاحب اعیان, تاریخ را مردد بین 1200 و هزار و صد و اندى ذکر مى کند. اگر حجت الاسلام جزائرى باتوجه به زمان حیات مولى عوض شوشترى, تاریخ دوم را پذیرفته باشد, باید هزار و صد و اندى نقل مى کرد.

فتح اللّه بن رضا کیمیایى مرعشى شوشترى

ییک) منافع الاحباء فى حکم الطاعون والوباء از آثار سیدمیرزا فتح اللّه کیمیایى است. آغاز آن چنین است: (… الحمدللّه دافع الوباء ورافع فساد الهواء وخالق الارض والسماء… یقول الفقیر الى اللّه الغنى فتح اللّه بن محمدرضا الحسینى الشوشتری… ).
نسخه اى از این کتاب به خط خواهرزاده مؤلّف, سیدابراهیم بن محمدحسین حسینى که چهارده روز پس از تألیف در عید قربان 1265 نوشته شده است در 186 صفحه جیبى موجود است.
شرح حال کیمیایى در کرام البرره و جاهاى مختلف ذریعه و گلستان پیغمبر (ص 88) و فهرست کتابخانه هاى اصفهان (ج 1, ص 378) موجود است; اما هیچ کدام نامى از منافع الاحباء نبرده اند (ص 109).
دو) کیمیایى ماده تاریخ و مرثیه اى براى آخوند ملامحمد جعفر بن آقابزرگ شوشترى گفته است که در 19 ربیع الاول 1261 وفات یافت; به طورى که در مجموعه کیمیایى مذکور است.
در کرام البرره (ج 1, ص 246) آمده است: شیخ ملاجعفر شوشترى از بزرگان عصر خود بوده و در سال 1250 وفات یافته است و کیمیایى قصیده اى در رثایش سروده است.
تاریخ درست 1261 است و 1250 تاریخ وفات درى شوشترى است که سفینه خوشگو را ترتیب داده و کیمیایى در رثایش قصیده گفته و ما در شجره مبارکه به مناسبتى شرح حال درى و آن قصیده را نقل کردیم (ص 112).
فتح على بن محمد بن اسداللّه زلباش
صاحب اللآلى المنتظمه (ص 113) فتح على بن محمد بن اسداللّه زلباش را دو بار یاد کرده است و نام پدرش را محمدحسین نوشته که اشتباه است (ص 288).

فرج اللّه بن سلمان جزائرى

صاحب اجازه کبیره از بعضى حواشى سیدنعمت اللّه جزائرى نقل کرده است که شیخ فرج اللّه را جزء استادان خود شمرده و او را چنین توصیف کرده است: (العالم الفاضل الفقیه المحدث الثقة العابد الزاهد الورع الکریم المعظم المطاع, فرج اللّه بن سلمان بن الحارث الجزائرى رحمة اللّه علیه). 69
در حاشیه اجازه, وفات او را در دهه شصت بعد از هزار نوشته است; یعنى حدود 1060.
سیدنعمت اللّه جزائرى در حاشیه امل الآمل این شخص را جزء علماى جزائر شمرده است, نه از استادان خود و همین حاشیه مقصود و مدرک اجازه کبیره بوده است. با درنظر داشتن تاریخ تولد سیدنعمت اللّه جزائرى در 1050 و تاریخ وفات این شخص, درس خواندن سید نزد او بعید به نظر مى رسد.
در ریاض العلماء و روضات الجنات و تکمله امل الآمل و الروضة النضره, شرح حال این شخص موجود است و مدرک همه, همان حاشیه است با این عبارت: (الشیخ فرج اللّه بن سلمان الجزائرى عالم فاضل فقیه محدث ثقة عابد زاهد ورع کریم معظم بین الناس مطاع أقواله وأفعاله وکانت السلاطین یقصدونه ویتبرکون بدعائه رأیته وهو کبیر السن وکنت أتیمّن بدعائه مات رحمه اللّه عشر الستین بعد الآلف) (ص 198).
یادآورى: توجه به تاریخ درگذشت شیخ فرج اللّه و تولد سیدنعمت اللّه, شاگردى سید نزد او را بعید نمى کند; زیرا شیخ فرج اللّه در دهه شصت از دنیا رفته است و این احتمال هست که او در سال 1069 یعنى زمانى که سید نوزده ساله بوده, وفات کرده باشد. سید نابغه اى بود که برخى کتاب هایش را پیش از بلوغ نوشته است و امکان شاگردى نزد او بعید نیست به ویژه باتوجه به اینکه تصریح به درک او کرده است; دیگر آنکه معلوم نیست صاحب اجازه کبیره ـ نوه سیدنعمت اللّه ـ از حاشیه امل الآمل نقل کرده باشد.

فرج اللّه بن محمد جزائرى

شیخ فرج اللّه بن محمد بن درویش حویزى در مورد سید نعمت اللّه جزائرى مى گوید: (لنا علیه ید تربیة وهو عالم جلیل القدر, مدرس, له کتب). 70
مقصود از (لنا علیه ید تربیة) معلوم نشد و گویا ادعایى بى دلیل است; زیرا سیدنعمت اللّه در هیچ یک از آثار خود نام او را نبرده و هیچ یک از مورّخان نیز او را جزء استادان سید ننوشته اند (ص 21).

فیروزآبادى

در فهرست کتابخانه مجلس (ج 7, ص 209) وفات صاحب قاموس را از قول زرکلى 1316 و از حاجى خلیفه 1317 نقل کرده است و مقصود سال میلادى است.
اما زرکلى در الاعلام (ج 7, ص 146) سال 1415 میلادى نوشته و حاجى خلیفه تاریخ میلادى را ننوشته است (ص 479).
ییادآورى: بنا به آنچه در تقویم تطبیقى هزار و پانصد ساله آمده است, تاریخ درگذشت فیروزآبادى 817 ق است که با سال هاى 1414 و 1415 میلادى برابرى مى کند و تاریخ هاى منقول در فهرست کتابخانه با سال درگذشت فیروزآبادى تطبیق نمى کند.

فیض اللّه بن محمد طباطبایى قهپایى

محدث نوری71 امیر فیض اللّه بن غیاث الدین محمد را از مشایخ سیدنعمت اللّه جزائرى شمرده است. محدث قمی72 و علامه امین73 و علامه صدر74 هم به پیروى از او دچار اشتباه شده اند. او از مشایخ مجلسى بود75 نه از مشایخ سیدنعمت اللّه جزائرى. صاحب اجازه کبیره ـ نوه سیدنعمت اللّه ـ در بیان طرق روایت سید, مطلبى گفته که خلاصه اش این است: سید طرق متعدد از جمله از علامه مجلسى داشته است. سپس مشایخ علامه مجلسى را برمى شمرد تا به فیض اللّه بن محمد مى رسد.76 به دلیل طولانى بودن عبارت, بعضى تصور کرده اند که او شیخِ سیدنعمت اللّه است (ص 200 ـ 201).

قاضى نوراللّه شوشترى

در شرح حال قاضى نوراللّه در مقدمه ملحقات احقاق الحق (ج 1, ص 82) به نقل از مشجره مرعشیه آورده است: مادر قاضى نوراللّه, دخترعموى او بوده است.
واضح است که دخترعموى هرکس برادرزاده پدر اوست و کسى نمى تواند با برادرزاده اش ازدواج کند. شاید دخترعموى پدر او بوده است (ص 487).

کفعمى

ابراهین بن على بن صالح لویزانى ایضاح الفوائد را در تاریخ 845 کتابت کرد. در فهرست کتابخانه مجلس (ج 7, ص 642) کاتب, کفعمى را صاحب البد الامین خوانده است. کفعمى (تولد 840) در این تاریخ پنج سال داشته است (ص 480).

پی نوشت ها :

1. سیدمحمد جزایرى; نابغه فقه و حدیث; چ 2, قم: مجمع الفکر الاسلامى, 1418 ق.
2. فوائد الرضویه; ج 1, ص 9. ذریعه; ج 15, ص 249 به نقل از: ریاض العلماء.
3. ریحانة الادب; ج 2, ص 460.
4. الکواکب المنتثره; ص 174.
5. لؤلؤة البحرین; ص 108.
6. ذریعه; ج 16, ص 353 ـ 354.
7. مگر در چاپ اول بوده که به نظر ما نرسیده است.
8. اعیان الشیعه; ج 38, ص 88.
9. الکواکب المنتثره; ص 174.
10. همان.
11. همان, ص 174.
12. بحار الانوار; ج 102, ص 26, پاورقى.
13. تذکره شوشتر; ص 14.
14. تحفة العالم; ص 58.
15. ذریعه; ج 12, ص 283.
16. غنیمة السفر; ص 36.
17. ذریعه; ج 12, ص 69.
18. لؤلؤة البحرین; ص 70.
19. خاتمة مستدرک الوسائل; ص 389.
20. اعیان الشیعه; ج 15, ص 297 و چاپ یازده جلدى, ج 4, ص 96.
21. ر. ک به: شجره طبیه; نسخه خطى.
22. الدر الفرید; ص 38, خطى.
23. خاتمه مستدرک الوسائل; ص 409.
24. جامع الرواة; ص 322.
25. ذریعه; ج 4, ص 82.
26. اجازه کبیره; ص 141.
27. روضات الجنات; ص 131. ریحانة الادب; ج 3, ص 462. اعیان الشیعه; ج 44, ص 218 و ج 9, ص 234.
28. ذریعه; ج 4, ص 509 و فهرست کتب چاپى عربى; ص 229.
29. ذریعه; ج 11, ص 263 و اعیان الشیعه; ج 44, ص 64.
30. الاعلام; ج 6, ص 322.
31. لؤلؤة البحرین; ص 68. انوار البدرین; ص 127 و ذریعه; ج 5, ص 79.
32. ر. ک به: خاتمه مستدرک الوسائل; ص 389 و کشف الحجب والاستار; ص 253.
33. ر. ک به: لؤلؤة البحرین; ص 69 و انوار البدرین; ص 127.
34. سلافة العصر; ص 517.
35. امل الآمل; ج 2, ص 148.
36. اعیان الشیعه; ج 38, ص 24 و چاپ یازده جلدى, ج 11, ص 8.
37. ذریعة; ج 6, ص 25.
38. سلافة العصر; ص 517.
39. اعیان الشیعه; ج 38, ص 88.
40. النقض; ص 170.
41. عمدة الطالب; ص 212.
42. تاریخ جغرافیایى خوزستان; ص 8 و زندگانى و شخصیت شیخ انصارى; ص 5.
43. خاتمه مستدرک الوسائل; ص 405. الکنى والالقاب; ج 2, ص 298. اعیان الشیعه; ج 50, ص 23 و تجلیات; ج 1, ص 64.
44. ذریعه; ج 9, ص 691. 45. امل الآمل; ج 2, ص 154.
46. ترجمه زهر الربیع; ص 367.
47. امل الآمل; ج 2, ص 249.
48. اعراف: 32.
49. فهرست نسخه هاى خطى فارسى; ج 1, ص 9.
50. امل الآمل; ج 1, ص 117.
51. همان, ص 118.
52. خاتمه مستدرک الوسائل; ص 405.
53. الکنى والالقاب; ج 2, ص 298.
54. اعیان الشیعه; ج 50, ص 23.
55. خاتمه مستدرک الوسائل; ص 405.
56. ر. ک به: الکنى والالقاب; چاپ مکتبة الصدر, ج 2, ص 355 ـ 356 و اعیان الشیعه; چاپ یازده جلدى, ج 8, ص 181.
57. امل الآمل; ج 1, ص 129.
58. ریاض العلما; ج 4, ص 80; خاتمه مستدرک الوسائل; ص 406 و ریحانة الادب; ج 1, ص 361.
59. الروضة النضرة; ص 396.
60. توبه: 97.
61. خاتمه مستدرک الوسائل; ص 407.
62. فوائد الرضویه; ص 291.
63. تاریخ المشعشعیین; ص 135, پاورقى.
64. انوار النعمانیه; ص 308.
65. مانند قسمت هاى مختلف ذریعه و الروضة النضره; ص 395 و اعیان الشیعه; ج 41, ص 238 و تاریخ المشعشعیین; ص 133. نیز: مشعشعیان در تاریخ; ص 56. سفینة البحار; ج 2, ص 246 و الغدیر; ج 11, ص 312 و… .
66. زهر الربیع; چاپ نجف, ص 254 ـ 255.
67. زهر الربیع; چاپ نجف, ص 254 ـ 255.
68. اعیان الشیعه; چاپ یازده جلدى, ج 8, ص 381.
69. اجازه کبیره; ص 71.
70. ایجاز المقال.
71. خاتمه مستدرک الوسائل; ص 403.
72. الکنى والالقاب; ج 2, ص 298.
73. اعیان الشیعه; ج 50, ص 23.
74. طبقات الاجازات بالروایات; ص 424.
75. خاتمه مستدرک الوسائل; ص 412.
76. اجازه کبیره; ص 78.

منبع فصلنامه آیین پژوهش شماره 119.




ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.