ترجمه: سید حامد رضیئی
جنگ خلیج فارس، علی رغم اختلافی که درباره «پایان تلخ» (1) وجود داشت، جهان را دوباره در فضای جنگی دیگری غوطه ور کرد. در سال 1992 جهان به طور کلی دگرگون شد ولی به طور کامل آرام نگرفت و دموکراتیک نشد. دو پدیده اساسی در نظم اقتصادی و سیاسی گواه بر دگرگونی سال 1985 هستند.
جهان غرب از 1985 تا 1990 شاهد توسعه بسیار زیادی بود
دو عامل، پایان بحران اقتصادی جهان بعد از سال 1973 را دگرگون کرد. در درجه اول تقلیل بهای نفت به خاطر کاهش شدید تقاضای خرید و حضور کشورهای جدید تولید کننده نفت، همچون نروژ و بریتانیا که هیچ گونه رابطه ای با اوپک نداشتند و بعد از آن استفاده از انرژی هسته ای که در خیلی از کشورهای مورد استفاده قرار گرفت. سقوط مصرف نفت در سطح جهانی و کشورهای تولید کننده نفت غیر از اوپک باعث تولید بیشتر از مصرف گردید. عامل ثانوی رونق و شکوفایی اقتصادی امریکا به خاطر سیاست مبارزه با تورم همراه با افزایش قیمت محدود و تقلیل بسیار حساس بیکاری بود. وزرای دارایی هفت کشور بزرگ صنعتی جهان برای بهتر شدن موقعیت دلار در بازار جهانی با پایداری نسبی دلار در توافق های بیست و دوم سپتامبر 1985 در هتل پلازا در نیویورک و بیست و دوم ژوئن 1987 در هتل لوردر پاریس موافقت کردند. جهان غرب از 1985 تا 1989 به خاطر فناوری جدید، توسعه انفورماتیک و افزایش تبادل و خدمات، وارد عصر دیگری از توسعه گردید. نباید فراموش کنیم که بازگشت به توسعه به خاطر نرخ عمده بیکاری، نوسان و سقوط ارزش های بازار بورس در نوزدهم اکتبر 1987 در وال استریت، آسیب پذیری نظام پولی جهانی که بر دلار امریکای مقروض و دچار کسری بودجه پایه گذاری شده بود، بسیار شکننده بود.جهان غرب حتی قبل از بحران خلیج فارس در سال های 1990 و 1991 دوباره گرفتار افزایش موقت بهای نفت، آسیب پذیری بازار بورس، رکود فعالیت اقتصادی و ازدیاد بیکاری گردید که بیشتر عاملان اقتصادی پذیرای موقعیت های متضاد نرخ بهره شدند.
نظم سیاسی
میخائیل گورباچف (2) در یازدهم مارس 1985 به عنوان دبیر کلی حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی انتخاب و قدرت را به دست گرفت که اولین نتایج آن دربرگیرنده طرح داخلی و بعد از آن خارجی بود. تجدید ساختار و بازسازی اتحاد جماهیر شوروی بر کلیه جنبه های دولت و جامعه شوروی تأثیر گذاشت و بعد از آن توقعاتی که درباره باز بودن و شفافیت وجود داشت، فرایند جدایی را تشدید کرد. جابه جایی هایی در رأس دولتمردان اتحاد جماهیر شوروی به وقوع پیوست؛ اندرئو ساخاروف (3) فیزیک دان ناراضی شوروی که از 1980 در شهر گورکی در تبعید و زندان به سر می برد، آزاد شد؛ گورباچف در مه 1989 به عنوان رئیس جمهور اتحاد جماهیر شوروی انتخاب و دکترین برژنف با به قدرت رسیدن و تحولات وی به باد فراموشی سپرده شد و سیاست جنبش، امواج جدیدی را به وجود آورد. گورباچف برای اینکه بتواند قدرت و انرژی شوروی را صرف بازسازی اقتصادی کشور خود کند، مجبور به محدودیت تعهدات خارجی شد.شروع مجدد توسط اقتصادی در سال 1985 و انقلاب گورباچف از بازتاب های قابل توجهی برخوردار بود. توسعه مجدد اقتصادی راه را برای از سرگیری مذاکرات سازنده امریکا و شوروی هموار کرد و انقلاب واقعی در اروپای شرقی به وجود آمد؛ دوران رهایی از استثمار فرا رسیده بود و دگرگونی های جدید در حال شکل گرفتن بود.
پایان جنگ سرد
پایان جنگ سرد از نتایج مثبت آنی برخوردار نبود: حل و فصل مناقشات منطقه ای، آغاز فرایند و حرکت های دموکراتیک «پایان تاریخ»را که بعضی ها منتظر آن بودند رقم زد. جنگ سرد نه تنها نتوانست نظم جدید جهانی را به وجود آورد بلکه جهان را دچار بی نظمی کرد.نظم یا بی نظمی جهانی؟
حل و فصل مشکلاتی که لاینحل و یا غیرممکن به نظر می رسید به آسانی و راحتی غیرمنتظره ای شروع شد. دیوار برلین فرو ریخت، جمهوری دموکراتیک آلمان و جمهوری فدرال آلمان متحد شدند، گروه های نظامی شوروی از سرزمین افغانستان خارج و سربازان ویتنامی خاک کامبوج را ترک کردند، افریقای جنوبی نامییا را در راه کسب استقلال آزاد گذاشت. کشورهای اروپایی با اجرای پیمان «نیروهای میان برد هسته ای» (4) به عنوان نمونه جدید تفکر شرق و غرب، قطعات موشک های خود را از یکدیگر جدا کرده و آن ها را از بین بردند. علائم آرامش و راحتی در همه جا متجلی شد: مشکلات بین مغرب و پولیساریو در سی ام اوت 1988 پایان پذیرفت، اولین اجلاس یونانی ها و ترک ها بعد از 1978 و در ژانویه 1988 برگزار و بین قبرسی های یونانی تبار و ترک تبار در بیست و چهارم اوت 1988 آشتی ملی برقرار شد و بالاخره مشکلات بین کره شمالی و کره جنوبی در سپتامبر 1990 از بین رفت. هند در سال 1987 در راه اجرای نظم جدید عجله ای از خود نشان نداد و نهایتاً سربازان هندی سریلانکا را در ژوئیه 1989 ترک کردند. مذاکرات درباره حل مشکلات بین اتیوپی و اریتره در سپتامبر 1989 با کمک جیمی کارتر رئیس جمهور وقت امریکا شروع شد. روابط دیپلماتیک بین آرژانتین و بریتانیا در پانزدهم فوریه 1990 از سرگرفته شد. در بیست و یکم مه 1990 و اتحاد یَمَن شمالی و یمن جنوبی «جمهوری جدید یمن» پدیدار شد ولی در سال 1994 مناقشات بین آن ها دوباره شروع گردید. کاتولیک ها و پروتستان های ایرلند در ژوئن 1991 بر سر میز مذاکره نشستند و بیانیه مشترک انگلستان و ایرلند در دسامبر 1993 منتشر و پایان جنگ های داخلی اعلام شد. فلسطینی ها و اسرائیلی ها در نهم سپتامبر 1993 سرزمین های یکدیگر را به رسمیت شناختند. آیا جهان عاقل تر شده بود؟ آیا جهان به سوی دموکراسی حرکت می کرد؟ زمان بیداری ملی گرایی فرا رسیده بود و رنسانس بنیادگرایی افراطی دینی در اروپای مرکزی و شرقی، در آسیا و افریقا متجلی شد.از دیکتاتوری تا دموکراسی
دموکراسی تا چند سال قبل از این، در کشورهای اندکی در جهان و به خصوص در کشورهای اروپای غربی، امریکای شمالی، ژاپن و چند کشور کوچک دیگر به چشم می خورد. بعد از سال 1980 دموکراسی در صحنه جهان فراگیرتر شد. کشورهای اروپای شرقی بعد از فروپاشی شوروی به سوی دموکراسی قدم برداشتند، در بعضی از جمهوری های دموکراتیک خلقی همچون لهستان با قانونمند کردن «همبستگی» در سال 1988 و حتی جمهوری خلق مجارستان قدم های اولیه را به سوی دموکراسی برداشته بودند. کلیه جمهوری های خلق اروپای شرقی در پاییز 1988 راه دموکراسی را انتخاب کردند بعد از تدوین قانون اساسی جدید در دولت هایی که اقلیت لیبرال و یا اقلیت کمونیست بر آن ها حکومت می کردند، برای کنار گذاشتن رژیم کمونیستی و یا حاکمیت حزب کمونیست، راه را برای انتخاب دموکراتیک و تا اندازه ای آزاد هموار کردند. لخ والسا رهبر همبستگی در نهم سپتامبر 1991 به عنوان رئیس جمهور لهستان انتخاب شد. رژیم دیکتاتوری رومانی در بیست و دوم دسامبر 1989 سرنگون و چائوشسکو محکوم به مرگ شد. آلبانی آخرین دژ استالینیسم اروپایی گرفتار مارپیچ دموکراتیک گردید. در جمهوری های اتحاد جماهیر شوروی در نوزدهم اوت 1991 دموکراسی با کودتای محافظه کاران، شتاب بیشتری به خود گرفت.در تحول دموکراسی استثناهایی وجود داشت. در مه و ژوئن 1989 در پکن با سرکوبی جنبش آزادی بخش و عادی سازی مواجه می شوم که با گردهمایی دانشجویان در میدان تیانانمن شروع شد. علی رغم فشار کشورهای غربی قانون حکومت نظامی که در بیستم مه 1989 شروع شده بود در دهم ژانویه 1990 لغو شد. رجیو گاندی از 1984 تا 1989 نخست وزیر هند بود و در مه 1991 به قتل رسید. قتل سیاسی رجیو گاندی بازتاب بحرانی بود که شبه قاره هند را به لرزه درآورده بود؛ درگیری های دینی بین پاکستان و هند در همین زمان به وقوع پیوست. عزیمت ژان-کلود دووالیه در هفتم فوریه 1986 از هائیتی نشانگر پایان حکومت خاندان دووالیه در هائیتی بود ولی به دنبال کودتا از 1991 تا 1994 بازگشت به دموکراسی غیرممکن گردید. چریک های گروه «راه درخشان» (8) ضربه هایی در فوریه و نوامبر 1992 در ونزوئلا، و نوامبر 1992 بر پرو وارد آورده بودند که این کشورها را دچار نگرانی زیادی کرد. قاچاق مواد مخدر کلمبیا را نابود کرد و رئیس جمهور کالور (9) در زمان بحران شدید سیاسی در برزیل در دسامبر 1992 مجبور به کناره گیری از قدرت شد. در افریقا هم جنبش های بسیار شدید، توگو و زئیر را دچار مشکلات عدیده کرد. در الجزایر به دنبال شورش های اکتبر 1988 راه برای ایجاد دموکراسی در فوریه 1989 هموارتر شد ولی مشکلات و سدهای زیادی بر سر راه دموکراسی گذاشته شده بود. ارتش در یازدهم ژانویه 1992 برای جلوگیری از موفقیت های «جبهه نجات اسلامی» (10) قدرت را به دست گرفت و شادلی بن جدید به ریاست جمهوری انتخاب شد.
پی نوشت ها :
1. پایان تاریخ و آخرین انسان. اثر فرانسیس فوکویاما فیلسوف و نظریه پرداز آمریکایی و عضو ارشد گروه فکر راند کورپوریشن -م.
2. گورباچف به عنوان رهبر بلامنازع اتحاد جماهیر شوروی در کنگره بیست و هفتم حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی در فوریه 1986 اصلاحات خود را تحت عنوان های: گلاسنوست (باز بودن): پروستریکا (دوباره سازی) و اسکورین (شتاب در توسعه اقتصادی) ارائه داد-م.
3. آندرئو ساخاروف (1921-1989) فیزیک دان هسته ای اتحاد جماهیر شوروی بعد از تحصیلات دانشگاهی در کارخانه مهمات سازی مشغول به کار شد. گروهی از طرف دولت اتحاد جماهیر شوروی، پس از بمباران هیروشیما توسط امریکا، موظف به مطالعه در این باره شدند. تحقیقات با همت ساخاروف به نتیجه رسید و اولین بمب هیدروژنی اختراع شد. زمانی که ساخاروف به میزان قدرت تخریب این بمب پی برد به مخالفت برخاست که تا آخر عمر وی ادامه داشت. ساخاروف در سال 1967 نامه سرگشاده ای به برژنف نوشت و در آن به افزایش زندانیان سیاسی اعتراض کرد و به خاطر آن در شهر گورکی در چهارصد کیلومتری مسکو زندانی و در سال 1986 به دستور گورباچف آزاد شد. ساخاروف در سال 1975 برنده جایزه صلح نوبل گردید-م.
4. FNI=Forces Nucleaires intermediarires
5. General stroessner
6. Mengistu
7. «Mouvements nationalistes noris» et «African National congress»
8. sentier lumineux
9. collor
10. Front islamique du salut