ترجمه: سید حامد رضیئی
جهانی شدن با گسترش مبادله آزاد در کشورهایی که در گذشته از اقتصاد جمعی و اشتراکی برخوردار بودند، پذیرش کلی قوانین بازار، انفجار اقتصاد جدید و گرایش در جابه جایی سرمایه با نتایج وابستگی های متقابل فزاینده بدون اینکه امکانات نظارتی وجود داشته باشد، در حال پیشروی بود. بحران مالی ژوئیه 1997 در تایلند، اوت 1998 در روسیه و پس از آن در برزیل تهدیدی بر رونق و شکوفایی اقتصاد جهانی بود. امریکای لاتین، آسیا و افریقا تحت تأثیر تقلیل بهای مواد اولیه قرار گرفته و کشورهای تولید کننده نفت به خاطر کاهش بهای طلا دچار خسارت زیادی شدند ولی نمی توانستند به خاطر تصمیم اوپک از تولید خود بکاهند. بهای هر بشکه نفت در سال 2000 به طور ناگهانی سه برابر شد و جهان از شوک جدید نفتی می ترسید؛ اما اوپک که چهل درصد از مصرف نفت جهانی را تولید می کند نقش میانجی برای کشورهای تولید کننده و مصرف کننده برعهده دارد.
جنگ سرد بعد از سال 1945 وزنه قابل توجهی در واقعیت های نظامی-استراتژیکی، دیپلماسی دولت ها و موقعیت های دشوار بود: تسلیحات هسته ای ارزش خود را از دست داد، جنگ در جوامع پیشرفته نقشی نداشت و خارج از بازی های سیاسی قرار گرفت ولی در مناطق دیگر و به گونه های متفاوت در حال گسترش بود؛ امریکا عملیات جنگی از راه دور را توسط موشک ها انجام می داد و بازیگران غیردولتی و فراملی نقش مهمی در روابط بین الملل به عهده گرفته بودند. جهان چند قطبی جایگزین جهان دوقطبی قبلی گردید و دنیا دچار آشفتگی زیادی شد: امریکا از منظر تجهیزات قوی بود ولی کارآیی کافی نداشت، روسیه در جهان ناپایدار غوطه ور بود؛ آشفتگی در آسیا به خوبی قابل لمس و افریقا طعمه خوبی برای ایجاد ناآرامی و خاورمیانه در بن بست عجیبی قرار گرفت. مراکز جدید قدرت در حوزه های جغرافیایی متجلی و آرزوی بازی نقش ژاندارم منطقه ای را داشتند که به آشفتگی در جهان منتهی شد.
پایان نظام شرق و غرب
شرق و غرب در اواخر قرن بیستم وجود نداشت و نظام دو قطبی که زاییده جنگ دوم جهانی بود جای خود را به ظهور گروه های مختلف در فضای سیاست بین المللی داد. ایالات متحده امریکا و روسیه - وارث قدرت استراتژیکی اتحاد جماهیر شوروی- به خاطر وجود جنگ افزارهای اتمی و متعارف به عنوان دو قدرت بزرگ نظامی به حیات ابرقدرتی خود در این زمینه ادامه دادند.زمینه های نظامی
ایالات متحده امریکا و اتحاد جماهیر شوروی تلاش های قابل توجهی برای توقف مسابقات تسلیحات اتمی انجام داده و موفق به نابودی موشک های اروپایی و قسمتی از جنگ افزارهای خود شدند و از تولید بعضی از تسلیحات در زرادخانه های اتمی خودداری کرده و به کاهش مقدار تسلیحات اتمی تاکتیکی خود پرداختند. پایان جنگ سرد بیانگر تقلیل کمی هزینه های نظامی بود که میزان کاهش آن در سال 1992 به پانزده درصد رسید و در تجهیزات اتمی هم شاهد کاهش قابل توجهی در تولید آن بود. تجهیزات هسته ای نظامی به دلایل حساسیت های خاصی که به وجود آورده بود، کنار گذاشته شده و در حاشیه قرار گرفت. پنج قدرت اتمی جهان یعنی ایالات متحده امریکا، چین، بریتانیا، فرانسه و روسیه از زرادخانه قابل توجهی برخوردار و مجبور به تقلیل آن شدند. ایالات متحده امریکا به خاطر اقدام دفاع راهبردی و الزام در تقلیل بودجه های تسلیحاتی در سیزدهم مه 1993 اقدام به برنامه های ضد موشکی کرد که از جاه طلبی های کمتری برخوردار بود. کلینتون، رئیس جمهور امریکا در چهاردهم ژانویه 1994 با کرافچوک (1) رئیس جمهور اوکراین و بوریس یلتسین رئیس جمهور روسیه توافق نامه ای را امضا کرد که طبق آن نابودی و تخریب زرداخانه اتمی اوکراین مد نظر قرار گرفته بود. بوریس یلتسین و بیل کلینتون در بیست و هفتم و بیست و هشتم سپتامبر 1994 در واشنگتن متعهد شدند تا خلع سلاح اتمی شتاب بیشتری به خود گرفته و همکاری های نزدیکی با یکدیگر داشته باشند. در آوریل و مه 1995 کنفرانسی توسط ایالات متحده امریکا در سازمان ملل متحد تشکیل شد تا پیمان منع گسترش سلاح های اتمی به طور موقت به تأخیر افتد؛ آن ها درباره این موضوع در سال 1968 به توافق رسیده بودند که در سال 1970 برای یک دوره بیست و پنج ساله به اجرا درآمد و کشورهای چین و فرانسه در سال 1991 از آن پشتیبانی کردند. کشورهایی که تسلیحات اتمی در اختیار نداشتند متعهد شدند برای همیشه از آن صرف نظر کنند. پنج قدرت هسته ای جهان و دارندگان تسلیحات اتمی در یازدهم آوریل 1995 متعهد شدند از تسلیحات خود علیه کشورهایی که «پیمان منع گسترش تسلیحات اتمی» را امضا کرده اند، استفاده نکنند. فرانسه و چین تعلیق مذکور را رعایت نکرده و در سپتامبر 1995 و ژانویه 1996 اقدام به آخرین آزمایش های اتمی خود نمودند. این دو کشور به خاطر اعتراض های کشورهای حوزه پاسیفیک و حتی متحدان فرانسه - به جز بریتانیا - آزمایش های اتمی خود را در سال 1992 به حالت تعلیق درآوردند. ایالات متحده امریکا، فرانسه و بریتانیا در مارس 1996 پیمان راروتونگا (2) درباره غیر هسته ای کردن پاسیفیک جنوبی را که در سال 1985 مورد تأیید قرار گرفته بود، امضا کردند. در پانزدهم دسامبر 1995 ده کشور آسیای جنوب شرقی پیمانی را درباره غیرهسته ای کردن منطقه آسیای جنوب شرقی و پاسیفیک، در بانکوک (3) را امضا کردند. کشورهای افریقایی در یازدهم اوت 1996 پیمان پولیندابا (4) را به منظور غیر هسته ای کردن قاره افریقا امضا و فرانسه آن را تأیید کرد. «پیمان منع کامل آزمایش های اتمی» (5) که در بیست و پنجم سپتامبر 1996 توسط یکصد و شصت و نُه کشور به امضا رسیده بود با مخالفت شبه جزیره هند روبه رو شد. هند در سال 1998 آزمایش های اتمی متعددی انجام داد و پاکستان هم متعاقب آن با شش آزمایش اتمی به رقابت هند پرداخت. ظهور دو کشور جدید که پیمان منع گسترش تسلیحات اتمی درسال های 1968 و 1996امضا نکرده بودند، عامل بزرگی در ناپایداری توازن استراتژیکی در آسیا و ادامه حیات منع گسترش سلاح های هسته ای گردید. سنای امریکا در اکتبر 1999 حاضر به پذیرش و امضای «پیمان منع گسترش کامل آزمایش های اتمی» نشد، ولی پنج قدرت اتمی جهان در سال 2000 با نوعی تعهد کاملاً ظاهری و صوری حاضر به کاهش زرداخانه های اتمی خود شدند. تصویب پیمان خلع سلاح اتمی سارت دوم (کاهش سه هزار و پانصد کلاهک هسته ای برای امریکا و سه هزار کلاهک هسته ای برای روسیه) توسط دومای روسیه به بعد موکول شد و نهایتاً در آوریل 2000 به تصویب رسید. هلسینکی در سال 1997 به موضوع سارت دوم نگردید.امریکا با توجه به موشک های بالیستیکی که در اختیار کشورهای دارنده تسلیحات کشتار جمعی قرار داشت، تصمیم گرفت در مقابل آن ها «دفاع ملی ضد موشکی» (6) خود را در سال 2005 توسعه دهد. طرح امریکا درباره سپر استراتژیکی که در روزهای سوم و چهارم ژوئن 2000 توسط بیل کلینتون و بوریس یلتسین معرفی شده بود بر پایه پیمان «ضد موشک بالیستیکی» (7) 1972 پایه گذاری شده و در آن ترکیب خطرناک استراتژیکی به چشم می خورد که اصل کنترل تسلیحات را مورد تردید قرار داد. اروپاییان به خاطر منافع راهبردی امریکا نگران امنیت خود در اروپا بودند. جورج دبلیو بوش رئیس جمهور وقت امریکا با توجه به دکترین انصراف که با واقعیت ها هماهنگی نداشت در مه 2000 پروژه سپر ضد موشکی خود را به دنبال مذاکرات بوش و پوتین در ششم ژوئن 2001 در لیوبلیانا پایتخت اسلوونی دنبال و با اجرای پیمان موشک های ضد بالیستیکی که در سال 1972 با اتحاد جماهیر شوروی به امضا رسیده بود، موافقت کرد.
روسیه به خاطر مشکلات داخلی نمی خواست بر مشکلات موجود افزوده و آتش بر خرمن مناقشات بزند و بیشتر متوجه مسائل داخلی کشور گردید. سیاست روسیه بعد از گورباچف مخالف سیاست های برژنف و نزدیکی به غرب و از امتیازات قابل توجهی برخوردار گردید. روسیه اتحاد دو آلمان و الحاق آن به ناتو را پذیرفته و مبارزه با مناطق تحت حمایت اتحاد جماهیر شوروی را کنار گذاشت و به هیچ وجه با مداخله ایالات متحده امریکا در عراق که مشتری بسیار خوبی برای اتحاد جماهیر شوروی بود، مخالفت نکرد. روسیه در مجمع عمومی سازمان ملل متحد و شورای امنیت شرکت کرد و از حق وتوی خود در مورد مداخله امریکا در عراق استفاده نکرد. به طور خلاصه می توان گفت که روسیه بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و ابرقدرت فقیری بود که برای موفقیت در اصلاحات داخلی، نیاز به کمک های غرب داشت. هفت کشور بزرگ صنعتی جهان موسوم به گروه هفت در اجلاس ژوئیه 1991، گذر اقتصاد اتحاد جماهیر شوروی به سوی اقتصاد آزاد را تأیید کرد ولی وعده کمک های فوری نکرد. گروه هفت در آوریل 1992 و آوریل 1993 تصمیم گرفت برنامه های کمک های خود را به صورت اعطا، قرض و تسهیلات اعتباری ارائه دهد. «جامعه کشورهای مستقل مشترک» (8) در اجلاس گروه هفت نسبت به کاهش قرض های اتحاد جماهیر شوروی در ژوئیه 1992 اقدام کرد ولی عبور به اقتصاد بازار، در حکم اقدام خطرناکی بود که تورم غیرقابل تصوری را به دنبال داشت. بازپرداخت قرض های روسیه به اعتبارات جدید نیاز داشت و روسیه بعد از این زمان به مساعدت صندوق بین المللی پول وابسته و در فوریه 1996 با دادن اعتبار به روسیه موافقت شد. طولانی کردن مدت بازپرداخت قرض های روسیه در کلوب لندن در اکتبر 1997 مورد توجه قرار گرفت و در ژوئیه با کمک های جدید در سال 1999 موافقت شد به شرط اینکه روسیه نسبت به تقلیل نصف کسری بودجه خود اقدام کند. روسیه شاهد تورم شدید و پرداخت های زیادی در سال های 1997 و 1988 و شاهد ورشکستگی کامل در تابستان 1998 گردید. روسیه در اجلاس گروه هفت در ژوئن 1995 در هالیفاکس در ژوئن 1996 در لیون به عنوان ناظر در مذاکرات سیاسی شرکت کرد و در اجلاس ژوئن 1997 در دنور در تمام مذاکرات سیاسی و اقتصادی شرکت ولی گروه هفت برای توسعه و پذیرش عضو جدید آمادگی نداشت، مضاف به اینکه ژاپن به خاطر مشکلات جزایر کوریل با روسیه حاضر به پذیرش عضویت این کشور در گروه هفت نبود.
بحران مالی تنها مشکل روسیه نبود، ارتش این کشور در دسامبر 1994 در امور جمهوری مسلمان نشین و خودمختار چچن وابسته به فدراسیون روسیه برای عدم فرایند تجزیه کشور دخالت کرد و جنگ های داخلی شروع گردید. کشتی ارتش روسیه در چچن به گل نشست و ترک مخاصمه و توافق های صلح در سال های 1996 و 1997 مورد تأیید قرار گرفت و انتخاب مجدد بوریس یلتسین با حمایت کشورهای غربی آشوب های داخلی را از بین برد. روسیه تلاش کرد در مقابل قدرت ناتو، یک واحد قضایی با کشورهای تازه استقلال یافته و «جامعه کشورهای مستقل مشترک» به وجود آورد که در عمل مؤسسه ای ظاهری و ناکارآمد بود. در همین زمان اتحادهای سیاسی و اقتصادی بین روسیه و بلاروس؛ اتحاد گمرکی بین روسیه، بلاروس، قزاقستان و قرقیزستان؛ جامعه اقتصادی آسیای مرکزی؛ جامعه کشورهای اوکراین، گرجستان و مولداوی در کنار دریای سیاه و آذربایجان در ساحل دریای خزر به وجود آمد. در مقابل گروه های فوق گرایش دیگری به وجود آمد و در سال 1922 جمهوری خودمختار قراباغ علیا در داخل جمهوری آذربایجان پدیدار شد. روسیه فدرال در این مرحله گذر به دموکراسی در انتخاب سرنوشت و تحول درونی خود دچار تردید بود. بوریس یلتسین در دسامبر 1999 از سمت خود کناره گیری کرد و ولادیمیر پوتین در بیست و ششم مارس 2000 به جای وی به عنوان رئیس جمهور فدراسیون روسیه انتخاب شد. پوتین در زمانی که نخست وزیر روسیه بود توانست محبوبیت خاصی در بین توده مردم به خاطر غلبه بر چچنی ها به خصوص در جنگ داخلی دومی که در سال 1999 پدیدار شده بود، کسب کند.
روسیه نتوانست سیطره امریکا بر جهان را بپذیرد و بوریس یلتسین برای حفظ ظاهر موقعیت رقابت و دوگانگی را پذیرفت و در بضعی از موارد عدم توافق خود را ابراز کرد. «شورای پیمان آتلانتیک شمالی» (9) در بیستم دسامبر 1991 روساختی برای توسعه ناتو در کشورهایی که عضو پیمان ورشو یا شوروی سابق بودند، به وجود آورد. در ژانویه 1994 در اجلاس ناتو در بروکسل برنامه «مشارکت برای صلح» (10) را ارائه داد که هدف اصلی آن همکاری نظامی بین رقبای سابق ناتو بود. شانزده کشور عضو ناتو در دهم ژانویه 1994 سند سیاسی تهیه کردند که کشورهایی کمونیستی سابق را برای همکاری در زمینه مشارکت برای صلح دعوت کنند. این اقدام در واقع اولین مرحله برای امکان الحاق به ناتو بود ولی مسکو با شک و تردید نسبتاً پایدار به این پیشنهاد فکر می کرد. بوریس یلتسین در دهم مه 1999 پیشنهاد کلینتون درباره توسعه ناتو در اروپای مرکزی و عدم همکاری هسته ای روسیه با ایران را نپذیرفت. روسیه، در اجلاس روسیه و امریکا که در روزهای بیستم و بیست و یکم مارس 1997 در هلسینکی برگزار شد، مخالفت خود را با گسترش ناتو اعلام کرد که نهایتاً در ملاقاتی که بین پریماکف وزیر امور خارجه روسیه و خاویر سولانا دبیر کل ناتو صورت گرفت، روسیه با توسعه ناتو در کشورهای اقماری سابق شوروی موافقت کرد. به خاطر موافقت روسیه درباره توسعه ناتو شورای وابسته دائمی روسیه و ناتو - طبق پیمان بنیان گذاری که در بیست و هفتم مه 1997 در پاریس امضا شد - شکل گرفت و در واقع در حکم چارچوب سازمانی بود که شرکت روسیه در کلیه تصمیمات درباره امنیت اروپا را هموار کرد و «شورای همکاری اروپا -آتلانتیک» (11) به وجود آمد که در حکم مجمع مشورتی و همکاری در مورد خلع سلاح و امنیت قرار گرفته و جای «شورای همکاری پیمان آتلانتیک شمالی» را گرفت. ناتو در اجلاس مادرید از لهستان، مجارستان، جمهوری چک برای عضویت دعوت کرد و پذیرش دولت های رومانی و اسلوونی به بعد موکول شد.
نوسازی ناتو بهترین سازش این سازمان با مأموریت های جدیدی بود که بعد از پایان جنگ سرد به وجود آمده بود و در روزهای سوم و چهارم ژوئن 1996 در برلین مورد توجه و پذیرش شورای آتلانتیک قرار گرفت. ناتو به دنبال اراده اروپایی باید نقش خودمختاری در قلب اروپا با ظهور ناگهانی «همسانی دفاع اروپا» (12) داشته باشد. این توافق امکان عملیات اروپایی ها را با امکانات ناتو بدون اینکه امریکایی ها در قلب «گروه های نیروهای مسلح بین المللی» (13) قرار گرفته باشند، فراهم می کرد. به نظر می رسید که واشنگتن تفکرات خود را در مورد اروپایی کردن فرماندهان منطقه ای، تحمیل کرد. فرانسه بعد از اینکه مجدداً در سال 1995 به عضویت کمیته نظامی درآمد، در ژوئن 1996 در شورای وزرای دفاع ناتو فعالیت های خود را از سر گرفت، و متوجه شد که امریکا به هیچ وجه به تعهدات خود عمل نکرده و از همکاران اروپایی خود هم تبعیت نمی کند. انگلستان در سال 1997 در آمستردام با ادغام «اتحادیه اروپا» و «اتحادیه اروپای غربی» (14) مخالفت کرد. فرانسه در اجلاس پیمان آتلانتیک شمالی در ژوئیه 1997 بر این باور بود که شرایط لازم برای بازگشت به سازمان نظامی ناتو را نداشته است. حتی اگر بعضی از شاخصه ها توانسته باشند تفکر امریکایی را برای پیشرفت دفاع اروپایی - به خاطر هزینه سنگین آن - به اروپا تحمیل کنند ولی اتحاد فرانسه و بریتانیا در دسامبر 1998 در سن - مالو و انتخاب خاویر سولانا به عنوان نماینده عالی «سیاست خارجی و امنیت اروپا» (15) اختلاف ها و تردیدهای زیادی درباره شور و هیجان بسیار قوی درباره مکمل های دفاع اروپایی در آینده با ناتو که تحت سیطره امریکا قرار دارد، به وجود خواهد آورد. اسپانیا در دسامبر 1997 ساختار نظامی ناتو را پذیرفت و کشورهای اروپای شرقی اشتیاق زیادی برای الحاق ناتو داشتند، زیرا تنها سازمانی بود که می توانست به امنیت آن ها استحکام بخشد. هشتاد و پنج درصد از رأی دهندگان مجارستانی در همه پرسی شانزدهم دسامبر 1997 با الحاق مجارستان به ناتو موافقت کردند. با توجه به دورنمای توسعه ناتو در دسامبر 1997 تعداد اعضای پیمان آتلانتیک شمالی در مارس 1999 از شانزده کشور عضو به نوزده کشور رسید؛ لهستان، مجارستان و جمهوری چک به ناتو ملحق شدند. پنجاهمین سالگرد ناتو در اوریل 1999، در مورد تعریف و شرح وظایف مفهوم جدید استراتژیکی، باعث تقسیم متفقین شد: بعضی ها با ماهیت توسعه خارج از منطقه مأموریت های ناتو مخالف بودند و بعضی دیگر درباره لزوم تفویض اختیار ضمنی سازمان ملل متحد برای شروع عملیات نظامی موافقت گردید. جنگ کوزوو نشانگر سلطه ناتو و کلید امنیت اروپا بود.علی رغم عزم راسخ طرفداری از دولت صرب، خطر آن قدر اهمیت نداشت تا مسکو پایان تلاش های همکاری شرق و غرب را اعلام کند.
دبیر کل های ناتو(16)
لرد ایزمی (بریتانیا) 1952/04/04 تا 1957/05/16
پل-هانری اسپاک (بلژیک) 1957/05/16 تا 1957/04/21
دیرک استیکر (هلند) 1961/04/21 تا 1964/01/01
مانیلو بروزیو (ایتالیا) 1964/01/01 تا 1971/10/01
جوزسف لونس (هلند) 1971/10/01 تا 1984/06/25
لرد کرینگتون (بریتانیا) 1984/6/25 تا 1988/08/01
منفرد ورنر (آلمان) 1988/07/01 تا 1994/08/13
ویلی کلیس (بلژیک) 1994/10/17 تا 1995/10/20
خاویر سولانا (اسپانیا) 1995/12/05 تا 1999/10/06
جورج رابرتسون (بریتانیا) 1999/10/14 تا 2004/01/10
یاپ دو هوپ شیفر (هلند) 2004/01/10 تا 2009/07/31
آندرس فوگ راموسن (دانمارک) 2009/07/01 تا .......
استیلای ایالات متحده امریکا در همه جا متجلی و از همه امکانات برای تحمیل سیاست های خود بهره برداری می کرد. امریکا در سازمان ملل متحد از حق وتوی خود برای تمدید دوران دبیر کلی بوتروس - غالی استفاده کرده و کوفی عنان اهل غنا را به عنوان دبیر کلی در دسامبر 1996 تحمیل کرد ولی متوجه سرزنش های بحران عراق نبوده و می خواست سیاست خود را بر سیاست چند جانبه ای تحمیل کند. امریکا درباره طرح اقتصادی مشکلات زیادی داشت و علاقمند بود تا دیگران طرح را بپذیرند؛ همین امر باعث ناراحتی کشورهای اروپایی گردید. قانون هلمز برتون (17) در مارس 1996 به تصویب رسید و برای اینکه تحریم بر کوبا شدت بیشتری داشته باشد، تمام شرکت هایی را که با هاوانا معامله می کردند جریمه کرد. قانون اماتو - کندی(18) در اوت 1996 ه تحریم شرکت خارجی می پرداخت که بیشتر از چهل میلیون دلار در سال در زمینه های نفت و گاز در ایران و یا در لیبی سرمایه گذاری کرده باشند. شکایت پانزده کشور عضو اتحادیه اروپا به سازمان تجارت جهانی باعث تعلیق قوانین فوق شد و از مه 1998 به بعد اجرا نگردید. در ژوئیه 1999 از سازمان تجارت جهانی خواسته شد تا درباره تعارض هایی متعددی که بین اتحادیه اروپا و ناتو وجود دارد به داوری بنشیند. بهترین نمونه آن تحریم اتحادیه اروپا برای واردات گاوهای هورمونی از امریکای شمالی به اروپا بود که از نظر تجاری تقلب محسوب می شد.
مذاکرات به بهانه بهتر شدن طرح توافق چند جانبه سرمایه گذاری که توافق های منطقه ای را مورد انتقاد قرار داده بود، در آوریل 1998 به حالت تعلیق درآمد. طرح ایجاد بازار جدید فراآتلانتیکی بین اتحادیه اروپا و ایالات متحده امریکا به خاطر همبستگی اروپا به دنبال تفکرات فرانسوی، مخالف با ایجاد مبادله آزاد تعمیم یافت و در مه 1998 مشارکت اقتصاد فراآتلانتیکی جایگزین آن شد. اولتیماتوم آمریکا در چارچوب «سازمان همکاری و توسعه اقتصادی» در نوامبر 1998 تهدیدی برای تحریم محصولات اروپایی بود. بروکسل سهمیه خود را از واردات موز از کشورهای افریقا، کارائیب و پاسیفیک را که با اتحادیه اروپا در چارچوب کنوانسیون جدید لومه به توافق رسیده بود، دریافت نمی کرد. شاید به همین دلیل بود که پیشنهاد شده بود تا بازار اروپا به طور کلی در اختیار موزهای وارداتی چند ملیتی امریکایی باشد.
پی نوشت ها :
1. karvthouk
2. Rarotonga پیمان راروتونگا به منظور ایجاد منطقه عاری از سلاح های اتمی در منطقه پاسیفیک و آسیای جنوب شرقی توسط کشورهای استرالیا، جزایر کوک، کیریباتی، فیجی، زلاندنو، نائورا، جزایر سالامون، ساموا، تونگا، تووالو در سال 1985 امضا شد و کشورهای فرانسه، بریتانیا و چین آن را تأیید کردند-م.
3. پیمان بانکوک (تایلند) در پانزدهم دسامبر 1995 امضا و در بست و هشتم مارس 1997 به اجرا درآمد. ده کشور امضا کننده: برونئی، کامبوج، اندونزی، لائوس، مالزی، میانمار، فیلیپین، سنگاپور، تایلند و ویتنام متعهد شدند که از توسعه، ساخت، کسب، کنترل و در اختیار گرفتن تسلیحات اتمی خودداری کنند. کشورهای فرانسه، بریتانیا، چین، امریکا و روسیه پیمان را مورد تأیید قرار دادند-م.
4. pelindaba پیمان پولیندابا در یازدهم آوریل 1996 در قاهره توسط پنجاه و چهار کشور افریقایی به منظور منطقه عاری از ساخت، مالکیت، کنترل و در اختیار گرفتن سلاح های اتمی به امضا رسید-م.
5. CTBT=comprehensive Test Ban Treaty=TICEN=Traite d interdiction complete des Essais Nucleaires
6. NMD=National Missile Defense (=Defence Nationale Antimissile)
7. ABM=Anti-Balisstic Missile
8. CEI=communaute des Etats independants
9. COCONA=conseil de cooperation Nord - Atlantique =NACC
10. ppp=partenariat pour la paix
11. CPEA= conseil de partenariat Euro-Atlantique
12. IED=identite Europeenne de Defense
13. GFAI=Groupes de Forces Armees internationales
14. UEO=union de i Europe occidentale
این اتحادیه در سال 2000 منحل و جای آن را «سیاست خارجی و امنیت مشترک» گرفت.
15. PESC= politique etrangere et de securite europeenne
16. lord ismay (Royaume - uni),paul -henri spaak (Belgique),Dirk stikker (pays-bas), Manilo Brosio (italie),josef Luns (pays-Bas), Lord (peter) carrington (Royaume-uni), Manfred worner (Allemange) willy claes (Belgique), Javier solana (Espagne), George Robertson (Royaumen-uni),jaap de Hoop scheffer (pays -Bas, Anders Fogh Ramussen (Danemark)
17. Helms Burton
18. Amato -kennedy