درآمدی بر گرایش تفسیر عرفانی(1)

مفسران در گرایش تفسیر عرفانی معتقدند براساس مبانی سیر و سلوک عرفانی و الهامات الهی به تفسیر باطن قرآن می پردازند. مبانی این تفسیر
چهارشنبه، 18 مرداد 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
درآمدی بر گرایش تفسیر عرفانی(1)

درآمدی بر گرایش تفسیر عرفانی(1)
 

نویسنده: سید محمد حسین میری(1)



 

چکیده

مفسران در گرایش تفسیر عرفانی معتقدند براساس مبانی سیر و سلوک عرفانی و الهامات الهی به تفسیر باطن قرآن می پردازند. مبانی این تفسیر، نگاه ویژه ی عرفان به انسان، جهان و قرآن است. روش تفسیر عرفانی بر بهره گیری از اشارات قرآنی، تاویل و بطن قرآن و تداعی معانی استوار است و ضابطه مندی تفسیر و تاویل عرفانی و جداسازی استفادات اخلاقی و ایمانی از تفسیر، توجه به ظاهر و باطن و الغای خصوصیت با استفاده از برهان سبر و تقسیم، این گونه تفاسیر را مستند و مستدل می سازد، همان گونه که تحمیل نظرات عرفانی و فلسفی بر قرآن، تاویل های بی ضابطه و استناد به کشف و شهود از آسیب های این گونه تفاسیر است.

کلید واژگان: قرآن، گرایش، تفسیر، عرفان، تاویل، بطن، تداعی معانی

مقدمه

ویژگی خاص قرآن که مشتمل بر اشارت، کنایات و تمثیلات می باشد و هم چنین تاکید روایات مبنی بر ذوبطون بودن قرآن و هم چنین ذومراتب بودن ساحت های وجودی انسان و پیدایش نحل های عرفا و صوفیان، زمینه ساز شیوه ای در تفسیر شد که از آن به تفسیر عرفانی، شهودی، اشاری، باطنی و صوفی نام برده می شود، وجه اشتراک همه ی این تفاسیر، عبور از ظاهر قرآن و بیان مطالبی است که ادعا می شود از باطن قرآن به دست می آید

الف: مفهوم شناسی

1- تفسیر: در تعریف اصطلاحی تفسیر گفته اند: تفسیر عبارت از بیان مفاد استعمالی آیات قرآن و آشکار نمودن مراد خدای متعال از آن بر مبنای ادبیات عرب و اصول عقلایی محاوره با استمداد از منابع و قرائن معتبر. (بابائی، 23)
2- تاویل، بطن: ظاهر قرآن عبارت است از مبنایی که از تنظیم (آن چه نازل شده) استفاده می شود و براساس قواعد عرفی محاوره و تفهیم و تفهم به دست می آید.
واژه ی تاویل در اصل به معنای رجوع است و دارای معانی متعدد در قرآن است، مثل توجیه متشابهات (آل عمران، 10)، تعبیر رویا (یوسف، 60، 21، 36)، عاقبت امر (اسراء، 35) و نیز به معنای بطن می آید (معرفت، تفسیر و مفسران، 24/1و 25و 26).
اما واژه ی بطن به معنای درون است که معانی متعددی برای آن گفته شده است و در این جا مقصود ما به معنای مفهوم عام برگرفته از فحوای آیه ای است که در مورد خاصی نازل شده است، یعنی اگر آیه ایی برای شرایط خاص زمانی و مکانی و فردی خاص نازل شده است از خصوصیات منسلخ شود و طوری تاویل وبطن یابی گردد که بر موارد مشابه در طول زمان منطبق شود که از مهم ترین آن رعایت مناسبت بین ظاهر و باطن کلام و مراعات نظم و دقت در الغای خصوصیت و تنقیح مناط است. (رضایی اصفهانی، 330)
3- گرایش: تاثیرات علایق و تخصص مفسر در تفسیر قرآن است. (همان،23)
4- عرفان: معرفت و عرفان، درک و شناخت شی است با تفکر و تدبر در اثر آن (راغب اصفهانی، 560)
عرفان، در اصطلاح، یعنی شناخت؛ شناختی که بر اثر سیر و سلوک و مجاهدت با نفس از دریافت های باطنی به دست می آید.
تصوف و عرفان از یک سرچشمه نشات گرفته اند و هر دو حاصل یک واقعیتند. عنوان تصوف بیشتر به جنبه ی علمی و سلوک این مکتب و عنوان عرفان بیشتر به جنبه ی نظری و اندیشه و دریافت آن ناظر است، لذا عرفان، شعبه ایی از فلسفه است که حکمت نظری و علمی را به هم آمیخته و راه شناخت و سلوک را از یافته ایی باطنیبه دست آورده است.(معرفت، 333/2، 334) و عارف کسی است که خداوند به شهود ذات، صفات اسماء و افعال خود مفتخرش کرده باشد. پس معرفت، حالی است که از شهود پدید می آید. (قاسم پور، 144و 145)
5- روش تفسیر اشاری: این روش تفسیری را گاهی رمزی، اشاری، صوفی، باطنی و شهودی گویند. مقصود از روش تفسیر اشاری، بیان اشارات مخفی قرآن با عبور از ظواهر قرآن و اخذ به باطن و برداشت از اشارات آیه است که لوازم کلام هستند و از نوع دلالت انتظامی به شمار می آیند. (رضایی اصفهانی، 305)
6- گرایش تفسیر عرفانی: تفسیری که در آن مفسران براساس مبانی سیر و سلوک عرفانی و ذوقی به بیان و تفسیر باطن قرآن و اشارات آن می پردازند. آن ها معتقدند که فهم قرآن، الهامات الهی است. ابن عربی می گوید: همان طور که تنزیل قرآن بر پیامبر (ص) از پیش خداوند بوده، تنزیل فهم آن نیز بر قلوب مومنان از ناحیه ی حق حضرت صورت می گیرد. (مودب، روش های تفسیر قرآن، 259)
7- تاریخچه: اشتمال قرآن بر بطون عمیق و معانی دقیق و وجود امثال، کنایات و اشارات در قرآن که حاوی حقایق دقیق و نکات عمیقی است، زمینه ساز سوء استفاده ی صوفیه و باطنیه شد تا در تحکیم و تایید مبانی مذهبی خود، دین را از قید و بند ظواهر شرع و جهات خشک و تقییدات مذهبی آزاد بدانند و شیوه ی دانشمندان و مفسران اسلامی در توجیه و توضیح آیات مذبور را نپسندیده و با الغاء ظواهر و تقییدات لفظی، تعلیمات عرفانی ذوقی و اسرار و مبانی مذهبی خویش را به عنوان تفسیر بطنی قرآن قلمداد نمایند و با کنار گذاشتن مناسبات لفظ و معنا و قیود الفاظ آیات و دلالت ها و قرائن لفظی به یک نوع تفسیر به رای منجر شود. این حصار شکنی ها تا حدی بود که باطنیه از طرف امامان وقف به شرک توصیف شدند. هر چند صوفیه تا حدودی ظواهر را نادیده نگرفته، ولی نقطه ی اشتراک آنان با باطنیه در این است که مفسران هر دو مذهب در استخراج مقاصد و معانی مورد نظر خود از آیات، تقییدات و مناسبات لفظی و قواعد و سایر شرایط و مقدمات لازم برای تفسیر را نادیده می گیرند.
(عمید زنجانی، 322 تا 315 با تلخیص)
از گروه موفق می توان ابو محمد سهل بن عبدالله تستری، ابوعبدالرحمن سلمی، ابوالقاسم قشیری و رشید الدین میبدی را نام برد. ولی تاویلات محیی الدین ابن عربی او را شخصی ناموفق نشان می دهد، زیرا راز موفقیت در تاویل، رعایت ضوابط تاویل است که در تاویلات او این ضوابت رعایت نشده است. (معرفت، 369/2)

ب: مبانی تفسیر عرفانی

در مبانی تفسیر از پیش فرض های بنیادی و مسلم نزد مفسران سخن گفته شود که هر نوع موضع گیری در خصوص آن ها موجودیت تفسیر یا قواعد و روش تفسیر را تحت تاثیر قرار می دهد. (بابائی، 3) این باورها با اثر گذاری در فرآیند تفسیر سبب رویکردی خاص در تفسیر می شود هم چنان که همین پیش فرض های بنیادی باعث تمایز روش های تفسیری گوناگون شده است.
مبانی و اصول تفسیر همواره سبب چگونگی رویکرد مفسران در تفسیر و شکل گیری روش ها و در مواردی، گرایش ها و قواعد تفسیری مفسران شده است. (مودب، مبانی تفسیر قرآن، 25)
خاستگاه شکل گیری تفاسیر عرفانی از طریق آموزه های عارفان مفسردرباره ی قرآن، انسان و جهان و از راه توجه ویژه ی آنان به عناصر بنیادین مکتب عرفان و کشف و شهود نشات می گیرد و به منزله ی مبانی تفسیر عرفانی قلمداد می گردند که به مهم ترین این مبانی اشاره می گردد.
1- ویژگی های استمراری، کنایی و رمزی زبان قرآن
اسلوب قرآن از استعارات، کنایات و تشبیهات پر راز و رمز آکنده از، زیباترین تشبیهات در قرآن وجود دارد.
برخی از دل ها مانند سنگ است یا سخت تر از آن «ثم قست قلوبکم من بعد ذلک فهی کالحجاره او اشد قسوهً و ان من الحجاره لما یتفجر منه الانهار و ان منها لما فیخرج منه الماء و ان منها لما یهبط من خشیه الله و ما الله بغافل عما تعملون». (بقره، 74)
تشبیه زوجین به لباس؛ (هن لباس لکم وانتم لباس لهن». (بقره، 187)
تمثیل مومنان به بیان مرصوص «ان الله یحب الذین یقاتلون فی سبیله صفا کانهم بنیان مرصوص» (صف، 4)
با توجه به این ویژگی ها، عارفان بر این باورند که در قرآن نباید فقط ظاهر را دید، چرا که این طرز تلقی انسان را از توجه به هدف و غایت اصلی این آیات باز می دارد. روح و جوهر قرآن و یا حقیقت آن ورای نقش و حرف و ظاهر این الفاظ است. از نظر عارف مفسر هر چه تیر فکرت و همای اندیشه اوج بیشتری بگیرد، دامنه ی معانی بر انسان بیشتر رخ می نماید. (قاسم پور، 150)

2-ذوبطون بودن قرآن

از دیدگاه عارفان آن چه از ظاهر واژه ها و جملات قرآن ی استفاده می شود، با تعمیق بیشتر، یک معنای پنهانی در بردارد. آن معنای دوم، هم با تعمیق بیشتر، باز معنای دیگری در بردارد. این دیدگاه برگرفته از روایات فراوانی است که قرآن را دارای ظاهر و باطن می دانند، به عنوان مثال:
امام باقر (ع): «یاجابر ان للقرآن بطناً و للبطن بطن و له ظهر» (مجلسی، 89/ 95)
امام صادق (ع): «کتاب الله عز وجل علی اربعه اشیاء علی العباره و الاشاره واللطائف والحقائق فالعباره للعوام والاشاره للخواص واللطائف للاولیاء و الحقایق للانبیا» (مجلسی، 103/69)

3- تدبر پذیری قرآن

تاکید به تدبر و ژرف اندیشی در آیاتی از قرآن موجب ترغیب ایشان به شیوه ی تفسیر اشاره ای شده است.
به عنوان نمونه:
«افلا یتدبرون القرآن ام علی قلوبٍ اقفالها». (محمد، 24) آیا به آیات قرآن نمی اندیشند یا مگر بر دلهایشان قفل هایی نهاده شده است.
این آیه، دستاویز مهمی برای عارفان در تفسیر اشاری است که براساس آن نباید صرفاً به معنای ظاهری اکتفا کرد، بلکه باید تیر فکر را برای صید معانی و بواطن الفاظ تا اوج یقین به پرواز درآورد. (قاسم پور، 175و 176)

4- راه یابی انسان کامل به بطون قرآن

از منظر عارفان، خدا و انسان محوری ترین موضوعات قرآن است و از سوی دیگر یکی از اصول جهان بینی در عرفان، نظریه ی انسان کامل است؛ انسانی که به صورت خدا خلق شده و عصاره ی کامل جهان و روح جهان هستی است. بین انسان کامل ( جهان صغیر)، با جهان تدوین (قرآن) ارتباط وثیقی برقرار است. انسان، کتاب خداست، کتابی که همانند کتاب تدوین آفریده شده و تجلی خداوند است، همان گونه که خدا در کلامش تجلی یافته در وجود انسان کامل به عنوان کلام خدا و مخلوق خدا تجلی یافته است. ( امام خمینی، تفسیر قرآن مجید 522/1 تا 530 با تلخیص)
«انسان مظهر اسم جلال و جمال الهی است، پس قران یک کلمه دارد و آن حق تعالی و مظاهر اوست. در جهان هستی، عالم نظام احسن، قرآن احسن الحدیث و انسان نیز احسن المخلوقین خواهد بود. این سه واحد یک حقیقت بیش نیستند، قرآن، صورت کتبی انسان و عالم است، عالم صورت تکوینی انسان و قرآن است و سرانجام انسان صورت نفسی عالم و قرآن است. (قاسم پور، 161)
امام خمینی (ره) مجاهدت با هوای نفسانی و شیطان مکار و پاکی درون را زمینه ساز تجلی قرآن بر انسان می داند. ایشان می فرمایند: بدان همان طور که کتاب تدوینی الهی از جهتی هفت بطن و از جهت دیگر هفتاد بطن دارد که جز خدا و پایداران در علم آن را نمی دانند و جز پاکشدگان از آلودگی های معنوی و اخلاق پست و زشت و آراستگان به فضیلت های علمی آن را در نمی یابند و هرکس پاکی و بی آلایشی او بیشتر باشد، تجلی قرآن برای او بیشتر و بهره ی او از حقایق قرآن فراتر است. هم چنین کتاب های تکوینی الهی انفسی و آفاقی، مو به مو مثل آن است و دارای هفت یا هفتاد بطن می باشد که تاویل و تفسیر آن را جز پاک شدگان از پلیدی ها و آلودگی های عالم طبیعت نمی دانند و غیر از پاکان به آن دست پیدا نمی کنند، چون آن ها نیز از نزد پروردگارشان، رحیم نازل شده اند. پس ای مسکین! در راه پروردگارت مجاهده کن و دلت را پاک گردان و آن را از تسلط شیطان رها ساز و بالا برو و بخوان کتاب پروردگارت را و آن را با تامل بخوان و در حد پوسته ی آن توقف مکن. (امام خمینی، شرح دعای سحر، 59)
از طرف دیگر انسان در زندان و حجاب حب دنیا محبوس است که مانع فهم کتاب الهی است.
و در جای دیگر می فرماید:
«اگر دارای قلبی روشن به انوار خدایی و روحی پرتو گرفته از شعاع های روحانی باشی، حقیقت کتاب الهی به شرط داشتن طهارت لازم در مس حقایق قرآن برای تو کشف می گردد». (امام خمینی، شرح دعای سحر، 56)
5- آیات آفاق، ترجمان آیات قرآن
از منظر عرفا بین قرآن (عالم تدوین) و عالم تکوین (جهان هستی) رابطه ی تطابقی است. هم جهان تکوین آفریده ی خداست و هم کتاب تدوین و هر دو برخوردار از نظامی واحد است.
به همین دلیل می توان از شناخت جهان هستی به شناخت قرآن پی برد و ویژگی های کتاب تدوین را به جهان تکوین سرایت داد. در خلقت و عالم تکوین اسراری نهفته است که با کوشش و تهذیب نفس می توان به کنه و باطن آن رسید. در کتاب تدوین و قرآن نیز چنین است.
از منظر عارف در جهان خلقت، یعنی کتاب تکوینی حق تعالی، اسراری نهفته است که با کوشش و تهذیب می توان از ظواهر آن (که عالم شهادت است) به کنه بطن آن (که عالم غیب است) راه یافت. خداوند در قرآن کریم می فرماید: «یعلمون ظاهراً من الحیاه ی الدنیا و هم عن الآخره هم غافلون». (روم، 7) از زندگی دنیا ظواهری را می شناسند و حال آن که از آخرت غافلند.
حاصل این آیه آن است که آخرت در بطن دنیاست و شرط پی بردن به آن گذر از ظواهر دنیا است. عالم هستی که از آن به آفاق تعبیر می شود، کتاب تکوینی الهی و مصحف ربانی است. این کتاب همانند قرآن مشتمل بر آیات کلمات و حروف است. قرآن، صورت اجمالی و تفسیری این کتاب بزرگ است در کریمه ی الهی آمده است:
«سنریهم آیاتنا فی الافاق وفی انفسهم حتی یتبین لهم انه الحق اولم یکف بربک انه علی کل شیءٍ شهید» (فصلت، 53) به زودی نشانه های خود را در افق ها و در درون هایشان بدیشان نشان خواهیم داد تا برایشان روشن گردد که او خدای حق است.
«در این آیه، آیه به آفاق نسبت داده شده است، آیه هم از کلمات و حروف که لازمه ی کتاب است تشکیل شده است. این خود گواه صدقی است بر اینکه عالم، کتاب الهی و مصحف ربانی است. (سید حیدر آملی، 206/1)
عارفان می گویند هستی حقیقت واحدی است که در باطن وحدت کامل دارد و از هر گونه تفرقه و کثرتی منزه است و در ظاهر منشا نمایش کثرت است، ولی این کثرت ها ظواهری و خیالی هستند، نه واقعی و حقیقی.
عرفا در عین قبول داشتن علوم رسمی و ظاهری، بر اصالت ارتباط حضوری تاکید می کنند و معتقدند انسان از راه باطن خویش می تواند در سیر آفاقی و انفسی با حقیقت جهان هستی ارتباط حضوری و شهودی داشته باشد و این، وقتی میسر است که از تعلقات ظاهری رها شده باشد: «رو مجرد شو، مجرد را ببین»!
یک عارف چنین می پندارد او که در اثر سیر و سلوک و مجاهدت از مرز حدود و قیود گذشته، به حقیقت مطلق و نامحدود و اصل شده، با آن متحد گشته است و سر انجام در آن فانی می شود.
عارف باید برای رسیدن به کمال خویش که همان مرحله ی توحید و فنا است، تن به سختی ها بسپارد و از خواب و خوراک و خواسته های جسمانی کم کند و بر اعمال و اشتغالات معنوی و نفسانی بیفزاید. این گونه مبارزه در بیان نبوی «جهاد اکبر» نام گرفته است. در نگاه عارف، سراسر جهان آفرینش مظاهر و آیینه های تجلی ذات حق اند و اساس آفرینش، جمال و زیبایی و عشق به جمال و زیبایی است.
عرفان و تصوف در تمامی ادوار و در میان همه ی اقوام از دیر زمان با مساله «باطن» و «تعالیم باطنی» و «اسرار و رموز» سر و کار داشته باشد. همین تعالیم باطنی و اسرار نهایی، آنان را به انتخاب مجامع اختصاصی و تشکیلات گروهی وادار ساخت تا مبادا اسرار مکتب و طریقت در اختیار بیگانگی قرار گیرد که شایستگی دریافت آن را ندارد. (معرفت، تفسیر و مفسران،341/2 تا 358 با تلخیص).

پی نوشت ها :

1- دانشجوی مکتب دکتری دانشگاه معارف اسلامی و عضو هیات علمی دانشگاه رامین اهوز
نشانی الکترونیکی: S-mohhamad-miri@yahoo.com
*دریافت مقاله: 88/6/21
*تاریخ پذیرش مقاله: 88/8/22

منبع: علوم و معارف قرآن کریم شماره 4




ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط