نظارت بر کتاب، جدّی و لازم است

مسأله صیانت از ذهنها را عرض کردم، به این مناسبت به آقایان- برادران عزیز وزارت ارشاد- عرض می کنم که مسأله نظارت بر کتاب هم یک مسأله بسیار جدی است.
پنجشنبه، 19 مرداد 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نظارت بر کتاب، جدّی و لازم است
 

 

نظارت بر کتاب، جدّی و لازم است
 






 

رهنمودهای رهبرمعظم انقلاب اسلامی

مسأله صیانت از ذهنها را عرض کردم، به این مناسبت به آقایان- برادران عزیز وزارت ارشاد- عرض می کنم که مسأله نظارت بر کتاب هم یک مسأله بسیار جدی است.
متأسفانه وقتی گفته می شود « نظارت بر کتاب »، فوراً ذهن مستمع، سراغ سانسور نوع بد و منفی- که همه ما آن را نفی می کنیم- می رود! گویا که مثلاً بحث بر سر این است که ما دست و پای اصحاب فکر و اندیشه و آدمهای کارآمد فکری را ببندیم که آقا، شما این را ننویس، این را بنویس! این را چرا نوشتی؟ در حالی که نه؛ جمهوری اسلامی محدودیتی به این معنا در باب کتاب، مطلقاً ندارد. شاهدش هم همین صحنه کنونی بازار کتاب در ایران است. ملاحظه می کنید که انواع کتاب، حرفهای گوناگون، زمینه هایی که مطلقاً جمهوری اسلامی به آنها اعتقادی ندارد- از لحاظ اعتقاد رسمی حکومتی- وجود دارد؛ کسانی هم هستند که حتی جایزه می گیرند، حتی گاهی بهترین جایزه کتاب را هم این گونه افراد می گیرند!
بحث بر سر محدود کردن نویسندگان و دانشمندان و متفکران و آدمهای برجسته نیست؛ بحث بر سر جلوگیری کردن از رهزنی فکرها و اندیشه هاست؛ یعنی ما مسؤولیت مهمی در مقابل افکار مردم داریم- البته این، عرض عریضی است- بهترین راه برای جلوگیری از این رهزنی، این است که اگر فکر رهزنی به وجود آمد، فکر هدایتگری هم در کنار آن مطرح شود. این، بهترین است. اگر واقعاً یک روز، این در این کشور تأمین شود، بسیار خوب است.
من قبلاً هم با دوستان، مکرّر این را در میان گذاشتم که اگر فکر غلطی، به وسیله یک نفر که معتقد به این فکر غلط است، منتشر شد. ما باید بتوانیم در قبال آن، فکر درست را عرضه کنیم. ما در آن روز، مطلقاً هیچ نگرانی در این زمینه نخواهیم داشت. هر کتابی در هر زمینه ای می خواهند، منتشر کنند؛ لیکن وقتی که چنین زمینه ای وجود ندارد- یعنی چنین امکانی نیست، یا به هر حال واقعیت این نیست؛ حالا اگر هم امکاناتی هست، استفاده نشده، یا استفاده نمی شود- ما باید مواظب ذهن جوانها باشیم.
گاهی حرفهای غلط، با یک تحریف بزرگ دیده می شود که هر انسانی را- چه انسان متدیّن را در زمینه مسائل دینی، چه پرهیزگاران سیاسی را در زمینه مسائل سیاسی، چه مورخین متعهد را در زمینه مسائل تاریخی- واقعاً برمی انگیزد!
شما فرض کنید که از یک خانواده شریف و اصیل و نجیب وبزرگواری هستید؛ پدر محترمتان یکی از شخصیتهای محترم و متدیّن و متعهّد؛ مادرتان خوب؛ خانواده و اجدادتان خوب، یک نفر بیاید و کتابی در تاریخچه خانواده شما بنویسد و همه این زیباییها و اصالتها را نفی کند و یک مشت دروغ تحویل دهد!
نمی شود گفت که آقا، آزادی است! یا باید شما فوراً قبل از آن که به کسی ظلم شود- هم به آن کسانی که علیه آنها حرف زده و دروغ یافته شده، هم ظلم به کسانی که می خوانند و آن دروغ را باور می کنند- در صدد جبران بر آیید و صحیح و درست را بنویسید؛ یا اگر به هر دلیلی نتوانستید، باید علاجی برای آن کار بکنید.
به هر حال این ، یکی از مسائل مهّم است. این، در زمینه چیزهایی که قابل ردّ و ایراد است. حالا خواهش می کنم برادران عزیزی که تشریف دارید، این را توجه کنید، شما همه اهل فکر و اندیشه اید، یک چیزهایی مربوط به فکر افراد با اطّلاعات و معلومات افراد است؛ اینها راهش این است که ما آن فکر صحیح را در مقابل آن رهزنی فکری عرضه کنیم، یا به صورتی جلو آن را بگیریم و تأخیر بیندازیم و کاری بکنیم که به هر حال این رهزنی به وجود نیاید. این، در آن زمینه هاست.
در زمینه هایی هست که اصلاً قابل علاج نیست؛ یعنی شما نمی توانید کاری بکنید. فرض بفرمایید که کتابی شهوت انگیز می نویسند، جوانی که این کتاب را بخواند، قطعاً دچار انحراف شهوی و دچار فساد جنسی خواهد شد! این گونه کتابی وجود
داشته و من چاپ شده آن را دیدم! یک مورد هم نیست، مکرّر!
کتابی در اواخر دوران دژیم منحوس پهلوی منتشر شده بود، که بعدها در اوایل جمهوری اسلامی- سالهای اوایل دهه شصت- در نمایشگاهی که کتابهایی را عرضه کرده بودند، مقداری از این گونه کتابها را هم عرضه کرده بودند؛ متأسفانه روی غفلت! آن وقت یکی از افراد فرهنگی که دادش به جایی نرسیده بود- زمانی بود که من رئیس جمهور بودم- هفت، هشت، ده جلد از این کتابها را جمع کرده و برای من فرستاده بود که آقا بیا ببین چه چیزهایی منتشر می شود! من آن کتابها را نگاه کردم؛ همه آنها بد بود!
رمانی بود که من یقین کردم این کتاب، با سفارش نوشته شده است! اصلاً امکان ندارد بدون سفارش، کسی یک کتاب اینقدر لجن بنویسد! این قدر کثیف! این قدر پلید! این طور فاسد کننده! اصلاً امکان نداشت.
واقعاً من جرأت نمی کنم اسم آن کتاب را به زبان بیاورم! کما این که آن کتاب، مدتی پیش ماند، گفتم من این کتاب را چه کار کنم؟! گذاشتم که علاجی برایش بکنم، دیدم اگر به هر کسی از مسؤولین بدهم، بگویم بخوان ببین چه کتاب بدی است، احتمال دارد خطایی کرده باشم! بالاخره کسی را پیدا کردم و گفتم این کتاب را محو کن! واقعاً این کتاب جز محو، هیچ علاجی نداشت! یقین دارم، شک ندارم که به شما آقایانی که این جا نشسته اید، به هر کدامتان آن کتاب داده شود، به همان نتیجه ای که من رسیدم،
خواهید رسید! چیز عجیبی بود!
خوب، مگر می شود ما کتابی این گونه را به دست جوانها بدهیم، بعد بگوییم حالا اصلاحش کنیم! چگونه اصلاحش کنیم؟ چگونه علاجش کنیم؟ ملاحظه می کنید! چیزهایی هم به این صورت هست.
منبع :خامنه ای علی رهبر جمهوری اسلامی /رهنمودهای رهبرمعظم انقلاب اسلامی /ناشر موسسه فرهنگی قدر1385




ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط