نویسنده: حسن ابراهیم زاده
آقای منتظری
به جرأت میتوان گفت مسأله کنار نهاده شدن آقای منتظری از قائم مقامی، یکی از دردناکترین مسائل زندگی امام راحل بود. امام که به خوبی با روحیهی این شاگرد مبارز خود آشنا بود، به این نکته هم آگاهی داشت که توان او کمتر از آن است که بتواند کوله بار سنگین رهبری یک جامعه را به سرمنزل مقصود برساند؛ از این رو، قلباً با تصمیم مجلس خبرگان (2) در انتخاب وی به عنوان قائم مقام رهبری راضی نبود؛ اما از آن جا که امام قانون گرا بود و با اعمال نظر شخصی بر نهادهای قانونی مخالف بود، به تصمیم این مجلس تن داد، در حالی که با تمام توان تلاش میکرد تا با بالا بردن تحمل و رفع موانع رهبری آینده آقای منتظری، او را یاری کند. آنچه امام را بیش از هر چیز دیگری میآزرد ارتباط مهدی هاشمی (1) با وی و بیت او بود. به همین خاطر، امام در مراسم و مناسبتهایی که آقای منتظری هم حضور داشت به صورت غیر مستقیم و تلویحاً، به حساسیت نشان دادن به اطرافیان و نظارت وی بر بیت خودش دعوت میکرد. امام در سال 1362 خطاب به مجلس خبرگان فرمود:باید بدانید که تبهکاران و جنایت پیشگان بیش از هرکس چشم طمع به شما دوختهاند و با اشخاص منحرف نفوذی در بیت شما با چهره های صددرصد اسلامی و انقلابی ممکن است خدای نخواسته فاجعه به بار آورند و با یک عمل انحرافی، نظام را به انحراف کشانند و با دست شما، به اسلام و جمهوری اسلامی سیلی زنند. الله الله در انتخاب اصحاب خود، الله الله در تعجیل [در] تصمیم گیری. (2)
برخورد اخلاقی و تحذیری امام در این مقطع از تاریخ، بیانگر دلسوزی امام و تلاش وی برای دور نگه داشتن آقای منتظری از بحرانی بود که نظام با آن دست و پنجه نرم میکرد.
1. مهدی هاشمی به سال 1323 در شهر اصفهان و در خانواده ای روحانی به دنیا آمد. پس از گذراندن تحصیلات ابتدایی در «مدرسه جلالی» و بنا به اصرار پدرش، راهی حوزهی علمیه «جده بزرگ» شد. پس از شش سال تحصیل در حوزهی علمیه اصفهان، به دعوت برادرش هادی که در قم سکونت داشت رهسپار این شهر شد و تحصیلات خود را در مدرسهی حجتیه پی گرفت. حضور مهدی هاشمی در قم مقارن با آغاز نهضت روحانیت و اوج گیری آن در سال 1342 است...
مهدی هاشمی در اول اردیبهشت 1355 به دنبال چند فقره قتل دستگیر روانه زندان شد (بن بست، ج 1 «مهدی هاشمی ریشه های انحراف»، ص 16-20)
سرانجام صبر و مدارای نظام به پایان رسید و با شناسایی منزلی در یوسف آباد تهران و پیدا شدن مهمات، اسناد و وسایل برقراری ارتباط با خارج از کشور توسط مرتبطین این منزل و اثبات وابستگی آنان به مهدی هاشمی، وی دستگیر شد. اعترافات تکان دهنده مهدی هاشمی و دوستانش، پرده از اهداف براندازانه و قتل دهها نفر در داخل و خارج از کشور برداشت.
به دلیل عدم موضع گیری آقای منتظری در برابر عملکردهای مهدی هاشمی و عمل نکردن به توصیه امام در اعلام برائت از مهدی هاشمی، امام نامه ای دلسوزانه به ایشان مینویسد و وی را چنین خطاب میکند:
بسم الله الرحمن الرحیم
حضرت حجت الاسلام و المسلمین فقیه عالیقدر آقای منتظری، دامت ایام برکاته
پس از اهدای سلام و تحیت، علاقهی این جانب به جناب عالی برخود شما روشنتر از دیگران است. به حسب قاعدهی طول آشنایی صمیمانه و معاشرت از نزدیک، مقام ارجمند علمی و عملی شما، مجاهدت با ستمگران و قلدران و رنجهای فراموش نشدنی جناب عالی در سالهای طولانی برای اهداف اسلامی، قداست و وجاهت و وارستگی کم نظیر آن جناب، و بالاتر، حیثیت بلند پایه ای که دنبالهی این امور به خواست خداوند تعالی برای شما فعلاً حاصل است و احتیاج مبرمی که جمهوری اسلامی و اسلام به مثل جناب عالی دارد، انگیزهی علاقه مبرم است؛ لهذا این حیثیت مقدس باید از هر جنبه محفوظ و مصون باشد. حفظ این حیثیت به جهات عدیده بر شما و همهی ماها واجب و احتمال خدشه دار شدن آن نیز منجز است. برای اهمیت بسیار آن. با ای مقدمه باید عرض کنم این حیثیت واجب المراعاة، به احتمال قوی بلکه ظن نزدیک به قطع در معرض خطر است؛ خصوصاً با داشتن مخالفین مؤثر در حوزهی قم که ممکن است دنبال بهانه ای باشند. این خطر بسیار مهم از ناحیة انتساب آقای سید مهدی هاشمی است به شما. من نمیخواهم بگویم که ایشان حقیقتاً مرتکب چیزهایی شدند، بلکه میخواهم عرض کنم ایشان متهم به جنایات بسیار از قبیل قتل- مباشرت یا تسبیباً و امثال آن میباشند و چنین شخصی ولو مبرّا باشد، ارتباطش موجب شکستن قداست مقام جناب عالی است که بر همه حفظش واجب موکد است. (3)
امام پس از بیان رهنمودهای لازم برای پرهیز از ورود به این مقوله، حتی با سکوت و تأکید دوباره به گره خوردن حیثیت شخصیتی آقای منتظری به نظام مقدس اسلامی، خواستار کوچکترین کار ممکن از آقای منتظری میشود:
من تأکید میکنم که شما دامن خود را از ارتباط با سید مهدی پاک کنید که این راه بهتر است و الّا هیچ عکس العملی در رسیدگی به امر او از خود نشان ندهید که رسیدگی به امر جنایات مورد اتهام، حتمی است. سلامت و توفیق جناب عالی را خواهانم. (4)
امام در تمام مراحل پی گیری پروندهی مهدی هاشمی، بر رعایت انصاف و عدل و پرهیز از مچ گیری و یا برخورد خطی و جناحی تأکید میکرد؛ حتی در موافقت با تبیعد سید هادی هاشمی، برادر مهدی هاشمی که جزو عناصر محوری در این ماجرا به شمار میرفت، خواهان رعایت عدالت بود.
بسمه تعالی
با حفظ تمام موازین عدل و انصاف موافقت میشود. ان شاء الله موفق باشید.
روح الله الموسوی الخمینی
با این که بسیاری گمان میکردند موضع گیریهای آقای منتظری در برابر امام، کار آقای منتظری را در صحنه سیاسی کشور به پایان رسانده است، اما امام با بزرگ منشی از بی مهریهای وی گذشت. حدود دو سال از ماجرای غم انگیز آقای منتظری و امام و دوران پرالتهاب مسأله مهدی هاشمی- که بسیاری از آن به حساسترین دوران نهضت اسلامی و حوزه های علمیه یاد کردند- گذشت تا این که در تاریخ 22/11/1367 آقای منتظری با زیر سوال بردن موضع گیری نظام در داخل و خارج و پاشیدن بذر یأس و نومیدی، امام را به واکنش در برابر ایشان واداشت.
امام در تاریخ 3/12/1367 در پیامی، با عذرخواهی از خانواده های شهدا برای ارائه برخی تحلیلهای غلط، مطالبی را علیه لیبرالها و ساده لوحها بیان کرد و در ضمن آن به مقوله ای اشاره کرد که در واقع تفاوت
نگاه او و آقای منتظری را نشان میداد؛ مقوله ای به نام تکلیف مداری و ادای وظیفهی الهی در حوزهی سیاست. اما با بیان این نکته که «راستی مگر فراموش کردهایم که ما برای ادای تکلیف جنگیدهایم و نتیجه فرع آن بوده است» (5)
آشکار ساخت که آقای منتظری براساس این نگاه، صلاحیت رهبری یک جامعة تکلیف مدار را ندارد. اما در سال 1365 از جفاهایی که به خودش شده بود گذشت؛ اما در بهمن 1367 از جفایی که به انقلاب و نظام، مسئولین، مردم و شهدای جنگ تحمیلی شد، هرگز نگذشت.
آخرین مواضع آقای منتظری و نامه های ایشان به امام خمینی (ره) حاکی از عدم پذیرش نصایح مشفقانهی امام بوده است. این واقعیت تلخ را در نامه ای که بعداً امام خمینی (ره) خطاب به نمایندگان مجلس و وزرا نوشتند میتوان مشاهده نمود:... شنیدم در جریان امر حضرت آقای منتظری نیستید و نمیدانید قضیه از چه قرار است. همین قدر بدانید که پدر پیرتان بیش از دو سال است در اعلامیهها و پیغامها تمام تلاش خود را نموده است تا قضیه بدین جا ختم نگردد، ولی متأسفانه موفق نشد. (6)
بالاخره امام خمینی نظر و تصمیم خویش را طی نامه ای عتاب آمیز در تاریخ ششم فروردین 1368 به آقای منتظری منعکس نمود. (7)
سرانجام با وساطت و اصرار فراوان چهره های روحانی مؤثر از مسئولین وقت نظام جمهوری اسلامی و یادگار امام در جلسه حضوری، امام خمینی با تعدیل مضمون و محتوای نامه 6/1/68 موافقت نموده و آخرین موضع خویش را در موضوع آقای منتظری در نامهی معروفشان به تاریخ هشتم فرودین 1368 ابراز داشتند، که در همان تاریخ به آگاهی عموم مردم نیز رسید:
بسم الله الرحمن الرحیم
جناب حجت السلام و المسلمین آقای منتظری، دامت افاضاته
با سلام و آرزوی موفقیت برای شما، همان طور که نوشتهاید رهبری نظام جمهوری اسلامی کار مشکل و مسئولیت سنگین و خطیری است که تحملی بیش از طاقت شما میخواهد؛ و به همین جهت، هم شما و هم من از ابتدا با انتخاب شما مخالف بودیم و در این زمینه هر دو مثل هم فکر میکردیم، ولی خبرگان به این نتیجه رسیده بودند و من هم نمیخواستم در محدودة قانونی آنها دخالت کنم. از این که عدم آمادگی خود را برای پست قائم مقامی رهبری اعلام کردهاید پس از قبول، صمیمانه از شما تشکر مینمایم.
همه میدانند که شما حاصل عمر من بودهاید و من به شما شدیداً علاقمندم. برای این که اشتباهات گذشته تکرار نگردد، به شما نصیحت میکنم که بیت خود را از افراد ناصالح پاک نمایید و از رفت و آمد مخالفین نظام که به اسم علاقه به اسلام و جمهوری اسلامی خود را جا میزنند، جداً جلوگیری کنید. من این تذکر را در قضیهی مهدی هاشمی هم به شما دادم. من صلاح شما و انقلاب را در این میبینم که شما فقیهی باشید که نظام و مردم از نظرات شما استفاده کنند. از پخش دروغهای رادیو بیگانه متأثر نباشید. مردم ما شما را خوب میشناسند و حیله های دشمن را هم خوب درک کردهاند که با نسبت هر چیزی به مقامات ایران، کینه خود را به اسلام نشان میدهند.
طلاب عزیز، ائمه محترم جمعه و جماعات، روزنامهها و رادیو، تلویزیون باید برای مردم این قضیه ساده را روشن کنند که در اسلام، مصلحت نظام از مسائلی است که مقدم بر همه چیز است و همه باید تابع آن باشیم. جناب عالی ان شاء الله با درس و بحث خود، حوزه و نظام را گرمی میبخشید.
والسلام علیکم
8/1/68
روح الله الموسوی الخمینی
نگارش آخرین نامهی مهربانانه و دلسوزانه امام؛ بیانگر نگاه اخلاقی و پدرانه امام به همهی ریزشها و رویشهای انقلاب است؛ نامه ای که بی شک برای آقای منتظری امنیت و آسایش را به ارمغان آورد.
ما و میراث امام
سرانجام مردی که انسان گمشده در جهل و جور و گرفتار در تارهای تنیدهی خرافه و خودکامگی را به مرکز دایرهی نور نزدیک کرد و او را با خدا و خویشتن خویش آشتی داد. «با دلی آرام و قلبی مطمئن و روحی شاد و ضمیری امیدوار به فضل خدا» (8) در کنار شهیدان راهش که بیشتر آنان را جوانان این مرز و بوم تشکیل داده بودند، آرام گرفت و «از خدمت خواهران و برادران مرخص و به سوی جایگاه ابدی سفر» (9) کرد.او که نصب العین قرار دادن سیره و سلوک فردی و اجتماعی معصومان (ع) را یگانه نسخه نجات بشریت امروز میدانست و هرگز به شیوه های مرسوم و متداول مکاتب سیاسی و احزاب و دستجاب سیاسی تمسک نجست، با رفتنش جهان اسلام را در سوگ خود نشاند.
ایشان خاضعانه در برابر ذات اقدس الهی و با تواضع خطاب به مردم موحّد و مؤمن، چنین فرمود:
به دعای خیر شما احتیاج مُبرم دارم و از خدای رحمان و رحیم میخواهم که عذرم را در کوتاهی خدمت و قصور و تقصیر بپذیرد و از ملت امیدوارم که عذرم را در کوتاهیها و قصور و تقصیرها بپذیرند. (10)
امام آرام گرفت؛ اما با مشی هدایت گرایانه و اخلاقی ومحور قرار دادن عطوفت و مهربانی با دوستان و گذشت و عفو نسبت به دشمنان ناآگاه و فریب خورده، و ایستادگی و صلابت با دشمنان جسور و هتاک به اسلام و ایران، شعله ای در سینهی توده های میلیونی ایران و جهان به وجود آورد که هرگز به خاموشی نخواهد گرایید. او که درد و دغدغه ای جز آرمانهای اسلام و انقلاب و ایران را در سر نمی پروارند، با سیرة پیامبرانه خود مردم را به اقتدار و عظمت رساند و در پایان خطاب به آنان فرمود:
با قدرت و تصمیم اراده به پیش روند و بدانند که با رفتن یک خدمت گزار در سدّ آهنین ملت خللی حاصل نخواهد شد که خدمت گزاران بالا و والاتر در خدمتند و الله نگهدار این ملت و مظلومان جهان است. (11)
امام آرام گرفت؛ همان امامی که در مسجد کوچکی در شهر قم با نام خدا و بیان فرازی از مناجات شعبانیه- «إلهی هب لی کمال الانقطاع إلیک» - مبارزاتش را آغاز کرد؛ همان امامی که در آخرین کلامی که از او در رسانه های جمعی جهان پخش میشد، جمله ای را یادآور شد که هیچ زاهد و عارف و فقیه و فیلسوفی جرأت بر زبان آوردن آن را نداشت: «با دلی آرام و قلبی مطمئن و... (12)
این جمله بیانگر ایمان و اعتقاد راسخ امام به حرکتی است که از روز نخست آغاز کرده بود و اینک به دست مردم، خصوصاً جوانان به ودیعه میسپرد. امام آرام گرفت، امام رفت، امام اردوگاه توحید در عصر شرک و بت پرستی نوین، امام عارفان سینه سرخ، امام مستضعفان جهان و امام جوانان و...؛ اما سیره ی اخلاقی او در عرصه سیاست و اجتماع؛ چون «هدایت گری براساس تعالیم الهی»، «رأفت و مهربانی»، «کرامت و عزیزانه زیستن»، «عدالت محوری و ظلم ستیزی» و... از او بر جای ماند.
امام رفت، اما «دین و اخلاق» را وارد فرهنگ سیاسی و اجتماعی کرد و جهانِ تشنهی دین و اخلاق و عدالت را از کوثر عشق وایمان سیراب کرد. و اینک این ما و این «میراث مراد و مرشد قبیله قلبها».
پی نوشت ها :
1. ر. ک: همان، ج 21، ص 330.
2. صحیفهی امام، ج 18، ص 6-7.
3. صحیفهی امام، ج 20، ص 136-137.
4. همان، ص 138.
5. همان، ص 187.
6. همان، ج 21، ص 284.
7. همان، ص 350.
8. ر. ک: همان، ص 330.
9. صحیفهی امام، ج 21، ص 334-335.
10. همان، ص 450.
11. همان.
12. همان.