وی بیشتر اطلاعات و علوم خود را از طریق مطالعات شخصی و خصوصی کسب کرد و همین امر سبب شد که وی در عین جوانی و عنفوان شباب آن همه تبحر حاصل کند و در کار تحریر و تالیف آنقدر موفق شد.
عین القضاه به سبب غلبه عشق و شوق و غلیان عواطف صوفیانه بی پروا اسرار صوفیان را فاش می کرد و مذهب خود را که دنباله نظر وحدت وجودیان بود بی محابا اظهار می کرد، و به شدت به متعصبین قوم که با او و دارندگان اینگونه افکار دشمنی داشتند، می تاخت. کدورت حاصله بین عین القضاه و علمای متعصب روز به روز در حال افزایش بود و سرانجام با قتل این جوان فاضل خاتمه یافت.
مخالفت و عناد دین فروشان و عوام با وی به جهات مختلف بود.نخست اینکه او را به پیروی از عقاید فلاسفه متهم می کردند و می گفتند که وی به قدوم عالم معتقد است.دوم اینکه مورد حسد بسیاری ازعلمای شهر بود و سوم اینکه وی بسیاری از حقایق تصوف راکه بیرون از حوصله عوام الناس و دین فروشان متعصب پیشه بود، در آثارخود آشکارا بیان می کرد.عین القضاه به حسین بن منصورحلاج (7)عشق می ورزید و سخنان او را که سبب قتل گوینده اش شده بود به وجوه مختلف تاویل و تفسیر می کرد.چهارم اینکه عین القضاه بر اثر حسن بیان و نفوذ کلام خود مریدان بسیار در میان بزرگان و گروه کثیری از مردم یافته بود که شیفته سخنان وی بودند.
بعد از این حوادث او را به بغداد بردند و چندی در بند کردند، سرانجام او را به دعوی خدایی متهم کردند و به قتل وی فتوا دادند.عین القضاه به پای دار می رفت در حالیکه قتل حلاج را درخاطر داشت حکایتی که او خود آن را در تمهیدات به این صورت نقل کرده بود:
«بارخدایا محبان خود را تا چند کشی؟ گفت چندانکه دیت یابم.گفتم دیت ایشان چه باشد؟ گفت جمال لقای من دیت ایشان باشد.ما کلید سراسرار بود داریم، او سر ما آشکارا کرد، ما بلا در راه او نهادیم تا دیگران سر ما نگه دارند.ای دوست همان سر چه داری؟ سر آن داری که سر در بازی تا او سر تو شود.دریغا هر کسی سر این ندارد، فردا باشد روزی چند عین القضاه را ببینی که این توفیق چون یافته باشد که سر خود فدا کند تا سروری یابد!من خود می دانم که کار چون خواهد بود!ای عزیز این بیتها نیز بشنو:
چندان نازست زعشق تو در سر من
کاندر غلطم که عاشقی تو بر من
یا خیمه زند وصال تو بر سر من
یا درسراین غلط شود این سر من»
«گویند درگزینی (9)درجلو مدرسه ای که روزگاری عین القضاه در آن به افاضه و افاده می پرداخت چوبه داری به پا کرد و وی را مصلوب و پس از آن جسد بی جانش را در پیش چشم هزاران تماشاچی در بوریای به نفت آلوده سوخت و بدین وسیله لعنتی جاودانه برای خویش اندوخت»(10)
دشمن او یکی از ستمگران و جنایتکاران آن عصربه نام ابوالقاسم درگزینی، وزیر سلطان محمود سلجوقی (11)، سرانجام وی را از بغداد به همدان آورد و او را در سن سی و سه سالگی در شب چهارشنبه هفتم جمادی الاخری سال (525)به دار آویخت.(12)
عین القضاه آثار متعددی به زبان فارسی و عربی دارد که برخی از آن ها عبارتند از:رساله یزدان شناخت، رساله جمالی، تمهیدان، زبده الحقایق، لوایح، مکاتیب یا نامه های عین القضاه و شکوی الغریب عن الاوطان الی علماء البلدان.
نامه های عین القضاه در حقیقت گنجینه ای بکر از گنجینه های ادب و عرفان فارسی می باشد.گذشته از اینکه متنی فارسی از قرن ششم به خودی خود دارای ارزش ویژه ای است و امروزه از آن مجموعه هایی در کتابخانه های ایران و خارج یافت می شود.
این کتاب دردو جلد و شامل (127)نامه می باشد که توسط علینقی منزوی و عفیف عسیران تصحیح شده است.عین القضاه دارای نامه های فارسی بسیار بوده که اغلب آن ها در این مجموعه به چاپ رسیده اند. سال تحریر بیشتر مکاتیب ذکر نشده اما می توان نتیجه گرفت که اکثر آن ها بین سالهای (517 تا 525)هجری قمری نوشته شده اند.
تعداد این نامه ها هر چند تا (133)نامه ضبط گردیده اما با توجه به قول عین القضاه در تمهیدات می توان تعداد آن ها را بسی بیشتر از آنچه موجود می باشد دانست.(13)این مکاتیب به دوستان و بزرگان عصرعین القضاه نوشته شده اند و هیچیک در شمار مکاتیب عادی نیستند تقریباً نیمی از مکتوبات به یکی از وزرای سلطان محمود به نام کامل الدوله (14)نوشته شده اند.(15)
موضوع نامه ها اغلب متنوع است.به سبب اینکه مبنای نوشته های متصوفه روی ذوق و حال است و به همین علت نامه ها سرشارازحقایق و رموز بیشماری از مراحل سلوک و عرفان می باشند.گاهی موضوع نامه ها صرفاً جنبه عرفانی (17)دارد و در عین القضاه با بیانی شیرین و لطیف مسایل عرفانی را برای راهنمایی مریدان خویش بیان می کند.گاه بخشی از مسائل عرفانی یا دینی یا فلسفی را در نامه ای خلاصه می کرد و با بیانی شیوا و شرحی جامع و مفصل برای مریدان خود می نوشت (18)گاه ضمن بیان این مطالب به تحلیل و تفسیر اصطلاحات صوفیه نیز می پردازد (19)پاره ای اوقات به شرح مسائل مذهبی عنایت می نماید و از مسائلی چون نماز و روزه و حج سخن به میان می آورد.مثلاً مکتوبی درتفسیر«الله اکبر»در چهار تمهید نوشته شده است و دو نامه بعد از این مکتوب در دنباله همین موضوع و به عنوان مکمل آن نوشته شده (20)و زمانی هم به تفسیرعرفانی آیات قرآنی و احادیث و اخبار می پردازد.(21)
غالب مکاتیب در مورد مسائلی مربوط به هم نوشته شده است.بطوری که نویسنده در چند نامه یک موضوع را با حفظ تسلسل فکری بیان کرده است و البته برخی از نامه ها هم حکم رسالت مفصل مستقل دارند.به طور مثال نامه ای دراثبات این نکته کلامی است که (کل جسم، حادث)درهفت تمهید نوشته شده.هفتمین تمهید نتیجه بحثهایی است که در شش تمهید قبل مطرح شده بود.(22)
این مطلب نشان می دهد که عین القضاه غالب مکاتیب خود را در حقیقت به قصد تحریر مسائلی می نوشت تا آنجا که برخی از این مکاتیب شاید نامه های متعارف نباشند و بتوان گفت که یکسری یادداشتهای روزانه بودند که عنوان مکتوب گرفتند.
مکاتیب صوفیه همیشه حاوی نکات و مسائل مربوط به سلوک و احوال خلق و اصول عرفان و تصوف بوده و نامه هایی که صوفیه به هم می نوشته اند اغلب متضمن سوال و جواب و تقاضای حل مشکلی از مشکلات سالک بوده است.باید گفت که مکاتیب هیچیک از عرفا از لحاظ شامل بودن احوال طریقت و سلوک و نه از لحاظ چاشنی ذوق به پای نامه های عین القضاه نمی رسد.
از نامه هایی که عین القضاه برای مریدان خود نوشته می توان فهمید که مجالس عین القضاه و طریقه ارشاد او همانست که در نامه هایش منعکس شده، زیرا این نامه ها برای مریدان وی وسیله ای بوده است که پس از اخذ تعلیم و کسب فیض از محضر مرشد به وسیله آن ها بتواند از نفس پیر خود مدد گرفته و به افکار و آراء پیشوای خود آگاهی یابند.
قاضی همدانی از فلسفی بودن و پختگی مطالب عرفانی نامه ها با خبر بوده و پیوسته در مکاتیب خود مریدان را یادآور می شده که در نوشته هایش خوب تامل کنند و نامه های مبهم را همراه خود به خانقاه بیاورند تا شرح و توضیح لازم را حضوراً برای آن ها بیان نماید.مخصوصاً وقتی مکتوبات شامل نکات ذوقی بوده برای روشن کردن قضیه به دیدار مرید مصر بوده است.
«دراین نامه ها جنبه اخلاقی بیشتر از هر مفهومی جلب نظر می نماید، عین القضاه در پایان نامه ها به قدر میسور نکات اخلاقی دقیقی را یادآورمی گردد و لزوم انجام آن را تاکید می نماید.
همیشه به آخرت و سعادت ابدی اندیشیدن، جهان را ناچیز انگاشتن، عفو و اغماض، ترک تعلق، یاری و معونت همنوعان، اصلاح اخلاقهای ناستوده، تحریض به نماز و دعا و مناجات، صدقه و دعای خیر به همه بندگان خدای تعالی، از جمله مفاهیمی است که دراین مورد بکار گرفته شده است.»(24)
درهرمکتوب ضمن نصیحت کلی به ترک دنیا برای آخرت، دلبستگی به دنیا را ناپسند می داند و وآنها را ازفریب و ناپایداری دنیا برحذرمی دارد و توجه مریدان را به اصلاح برخی اخلاق ناپسند و افکار بیهوده جلب می کند.وی معتقد بود که اصلاح بشر بدون یاری حق ممکن نیست.
از جمله دستورهای اخلاقی که در مکتوبات به مریدان داده است یکی خدمت کفش مردان (25)کردن است، تشویق به انجام نماز، دعا در روز جمعه برای احوال قلبی و معنوی و یک روز در هفته روزه داشتن و در پایان اغلب مکاتیب به احسان و صدقه و نیکی به مردم سفارش می کند.در هنگام بحث از علم معامله (26)و اخلاق و سلوک مطالب را به اختصار برگزار می کند و سالک را به کتابهای قوت القلوب ابوطالب مکی و احیاء العلوم امام محمد غزالی حواله می کند.
نثر مکتوبات بسیار ساده و بی تکلف است و ذوق سرشار نویسنده آن را از هر قیدی رهایی داده است و در واقع نثریست به زبان امروز حتی در برخی موارد ساده تر.نویسنده تمام سعی اش برای بیان حقایق بوده و با عالم الفاظ توجهی نداشته است.
بسیاری از نامه ها با «بسم الله الرحمن الرحیم»(27)آغاز شده اند.برخی از نامه ها با «والسلام»(28)پایان پذیرفته اند.دربرخی ازنامه ها بعد از«والسلام»جمله «والحمد لله رب العالمین»نیزذکرشده است.(29)و در بعضی دیگر از نامه ها بعد ازجمله «والحمدالله رب العالمین»بر پیامبر و خاندانش درود فرستاده است.(30)
آیات و احادیث و اشعار فارسی و عربی فراوان به صورت تمثیل یا استشهاد و یا به عنوان موضوع اصلی در آن بکار رفته و این خود نمایانگر احاطه نویسنده به مفاهیم قرآنی و احادیث و تبحر وی در علوم ادبی می باشد و البته عین القضاه برای این نامه ها و نفوذ و تاثیر آن ها ارزش بسیار قائل بوده است.(31)
درخلال نثر از آیات و احادیث به صورتهای گوناگون استفاده شده است.غالباً چند آیه یا آیه و حدیث را در کنار هم به کار برده است. گاهی نیز جملات عربی به اول و آخر آیات و احادیث اضافه کرده و در کنار آن از ادبیات عرب هم به میزان بسیار بهره گرفته است.گاه به صورت تک واژه ها و گاه به صورت ترکیبات عربی، همچنین جملات دعایی نیز اغلب به عربی ذکر شده اند.(32)به همین سبب فراوان با نثرملمع روبرو هستیم.
یکسری لغات نادر و کمیابی که امروزه کمتر بکار می روند و برای فهم آنها باید به فرهنگها و لغتنامه ها مراجعه کرد.بخش اعظم این لغات، لغات عربی هستند، البته لغات فارسی هم به چشم می خورند و گروهی هم واژه ها و اصطلاحات خاص فلسفی و عرفانی می باشند.
البته باید یادآوری کرد که این اصطلاحات و لغات و ترکیبات اغلب در مصطلحات و محاورات مردم آن روز معمول و جاری بوده است و این امر از فصاحت و بلاغت نامه ها چیزی کم و یا فهم آن را مشکل نکرده است.
عین القضاه در ضمن کلام خود در نامه ها اغلب از اشعار فارسی و عربی به اقتضای مطلب به عنوان شاهد و تمثیل و برای تکمیل معنی از خود ذکر می کند غالب این اشعار به صورت رباعی می باشد.رباعیات دلنشینی که همه با لحن و اندیشه عرفانی سروده شده اند (33)و دقایق و رموزعرفانی به زیباترین وجه در آن بیان گردیده است.
وی به ندرت به شعر شاعران و اساتید قدیم به عنوان شاهد مثال با ذکر نام شاعر و سراینده اشاره کرده است (البته در برخی موارد به نام گوینده اشعار کرده است)(34)با این حال از همین شواهد می توان پی برد که عین القضاه از بین شعرای فارسی گوی و تازه گوی به چه کسانی نظر داشته است.(35)درحدود (520)بیت شعر فارسی و (190)بیت شعر عربی در این نامه ها به چشم می خورد.
آوردن نظم در خلال نثر و همچنین اشعاری که متناسب با مطلب انتخاب شده اند به زیبایی نثر نامه ها افزوده است.
گاه به عباراتی با تصاویر شاعرانه بر می خوریم، تا آنجا که احساس می شود این عبارات متفاوت از عبارات قبلی می باشند.حتی الفاظ و واژه ها با الفاظ قبلی فرق می کنند که حاکی از ذوق لطیف نویسنده می باشند.در پایان هر مطلب بیت یا ابیاتی زینت بخش سخن وی می باشند.با دقت دراین اشعار می توان دریافت که این اشعاردرواقع بیان کننده مطالب متن می باشند منتهی به زبان شعر، به عبارت دیگر عصاره مطلب دراین اشعار نهفته است و کامل کننده معنا می باشد.گاه از این سلسله برای اطناب سخن و در عین حال تاثیر آن استفاده شده است.درذیل به نمونه ای از آن اشاره می شود:
«من معترفم که رضا به بلای دوست و صبر بر بلای او، در مقام عالی است، اما چون مرا نیست چه کنم؟ آن را که باشد نوشش باد، اما آن اعتراض متوجه نیست، چه بسیار محمل دارد، جزع و شکوی در راه خدای تعالی، و صبر در بدایت شرط است، و در اعالی مقامات هر روز به صد هزاررنگ بیامیزد.آن نشنیده ای؟
در مکر سر زلف تو بیچاره شدیم
وز قهر دو چشم سوخت آواره شدیم
از ناپاکی به طبع خون خواره شدی
ما نیز کنون به طبع غم خواره شدیم
این حدیث جز عاشقان نشاسند.
زلف بت من هزار شور انگیزد
روزی که نه از بهر بلا برخیزد
وان روز که رنگت عاشقی آمیزد
دل دزدد و جان رباید و خون ریزد
اگر دراینجا بی خردی هست، به کرم خویش عذر آن باز خواهد، از خود.و ما در این حال معذور باشیم، که دیگران نظاره اند و ما صاحب قرحه.و ما اهون الحرب علی النظاره.با سوخته ساختن طریق کرم است با ما خرده فروگرفتن از خرد دور بود، همه بزرگان عذر ما باز خواهند که سخت محتاجیم به استغفاری مقبول.و از زبان من نمی پذیرند، و جز در برابر برادران گریختن روی نیست.
ناساخته روزگار را ساز مده!
عالم همه رحمت است آواز مده!
گفتی که سر رشته کجا گم کردی
زنهار از این حدیث سرباز مده (36)
از اصطلاحات علوم مختلفی که درنامه ها بکاررفته است به نظرمی رسد که قاضی همدانی به ریاضیات،علوم ادبی،فقه وحدیث،علم کلام فلسفه و تصوف کاملاً تسلط داشته است.بدون شک وی درعلوم ادبی مخصوصاً علم بلاغت وصنایع ادبی استاد بوده،خود وی دراین زمینه می گوید:«با اینکه صنایع لفظی طبیعتاً دلنشین است لیکن پس از بلوغ من با آن وداع کردم و بدورش انداختم و پس از آن به فرا گرفتن علوم دینی همت گماردم و برای پیمودن طریق تصوف آماده گردیدم.زیرا برای یک صوفی واقعی از سرگرفتن مطالب و دلبستن به اعمالی که بر اثرریاضت آنها را ترک کرده بسیار ناپسند است.»
درعین سادگی لفظ از حیث دقت در معانی و مضامین تاثیر آرایه های معنوی را به وضوح می توان دید.آرایه های معنوی اندک اندک با آرایه های لفظی همراه شده است.تا آنجا که گاه استفاده از صنایع معنوی نظیر استعاره و کنایه درکنارصنایع لفظی نظیر تضاد و طباق به چشم می خورد.ذکر تشبیهات و تمثیلات لطیف در مقام ضرورت و برای تفهیم مقاصد و همچنین استشهاد به کلمات بزرگان، حذف فعل به قرینه لفظی و معنوی و احیاناً تغییر بعضی از افعال به فعل مشابه دیگر برای احتراز از تکرار به وفوردرمتن نامه ها دیده می شود.
حاصل کلام آن که این اثر گرانقدر نتیجه مراسلاتی است که پیری عارف با مریدان، دوستان و بزرگان عصرخود داشته.
است وی اسرار جهان هستی را در قالب نامه هایی برای آن ها بازگو و آن ها را به شاهراه حقیقت رهبری می کند.و این اثر نه تنها از نظرویژگی های ادبی حائز اهمیت است بلکه به سبب اندیشه های والای این عارف بزرگ قبایل بررسی و تحقیق است و هنوز هم حرفهای ناگفته فراوانی در این زمینه هست.
«گربرسرمن خارو خسک بارانی
باران ترا دوخته ام بارانی» (37)
حواشی و تعلیقات:
1-از ادوار درخشان تاریخ ایران از نظر علوم مختلف، فلسفه، ادب و تصوف و دراین دوره تعصبات مذهبی، اختلاف فکری بین مذهب اهل سنت و شیعه، فلاسفه و عرفا به نهایت رسیده بود.2-خواجه امام حجه الحق حکیم عمر بن ابراهیم خیام نیشابوری؛ فیلسوف و ریاضیدان و منجم و شاعر ایرانی اواخر قرن پنجم و اوایل قرن ششم.رباعیات وی مشهور است و رساله در ریاضی، جبر و مقابله از آثار اوست.
3-احمد بن محمد بن محمد بن احمد طوسی فقیه و عارف ایرانی اواخر قرن پنجم و اوایل قرن ششم؛ از آثار اوست:سوانح العشاق، مکاتیب، الحق و الحقیقت، رساله عشقیه.
4-ابوعبدالله محمد بن حمویه بن عثمان بن سعد الدین ابوسعد بن نصر الله بن محمد، جد چهارم سعد الدین حمویه، عارف مشهور معاصرعین القضاه.
5-تاریخ ادبیات؛ ذبیح الله صفا، جلد(2، ص 538).
6-عقیده ای مبنی بر:جهان وجود از جمادات و نباتات و...همه یک وجودند که در مرتبه فوق و اقوی و اشد وجود خدا قرار دارد و بقیه موجودات بر حسب مراتب قرب و بعد به مبدأ اول که طرف اقوی است متفاوتند بعضی شدید و بعضی ضعیفند.
7-حسین بن منصورحلاج، عارف معروف قرن سوم (مقتول 309 ه ق)او را به سبب گفتن انا الحق کشتند.
8-تمهیدات، ص 236 و 237.
9-قوام الدین ناصر بن علی ابوالقاسم در گزینی، وی از وزرای سلطان محمود بن ملکشاه و طغرل سلجوقی بوده که سبب قتل عده ای از بزرگان من جمله عین القضاه شده است.اصل او از انساباد بوده و خود را به در گزین منسوب می کرده است.
10-سلطان العاشق، ص 68.
11-سلطان محمود بن محمد ملکشاه آلب ارسلان بن داوود بن میکاییل بن سلجوقی، وی مدت 14 سال از 511 تا 525 در عراق سلطنت داشت.درهنگام مرگ 27 ساله بود و عین القضاه به دستور وی به دار آویخته شد.
12-عین القضاه و استادان او، ص 37.
13-سلطان العشاق، ص 111.
14-خواجه کامل الدوله و الدین، وی از مریدان عین القضاه و از امرای سلجوقی بود.
15-نامه 35، جلد1، ص 290.نامه 56، جلد1، ص 428.
16-احوال و آثار عین القضاه، ص 428.
17-نامه32، جلد1، ص 270.نامه 998، جلد2، ص 355.
18-درباره خیرو شر؛ نامه22، ص189.ممکن و واجب؛ نامه 16، جلد1، ص136.قدیم و حادث؛ نامه16، جلد1، ص 136.جوهر و عرض؛ نامه24، جلد1، ص 206.خوف و رجا؛ نامه40، جلد1، ص 321.عاشق و معشوق؛ نامه38، جلد1، ص 313.
19-درتفسیرلااله الاالله؛ نامه 31، جلد1، ص 262.درباره ارکان نماز (نیت و الله اکبر)نامه 27-1، جلد1، ص 237.
21-درشرح یا ایها الکافرون؛ نامه 32، جلد1، ص 271.در شرح سوره واقعه؛ نامه 47، جلد1، ص 367.در ص 237.
22-دراثبات کل جسم حادث؛ نامه13، جلد1، ص 107.
23-جلد2، ص 359و جلد2، ص 405.
24-سلطان العشاق، ص 113.نامه24، جلد1، ص 209.
25-جلد2، ص 58.جلد2، ص295.جلد2، ص477.
26-نامه های عین القضاه، جلد1، ص 411-410.
27-نامه 5، جلد1، ص 39.جلد1،ص306.نامه17، جلد1، ص149.نامه34، جلد1، ص 288.
28-نامه 16، جلد1، ص 140.نامه60، جلد 1، ص 460.
29-نامه 38، جلد1، ص 315.نامه 37، جلد1، ص 312.نامه 45، جلد1، ص 357.
30-نامه 100، جلد2، ص 372.نامه 127، جلد2، ص 483.
31-سلطان العشاق، ص 114.
32-ارجو، جلد2، ص 445.لعمری، جلد2، ص 246.لابل، جلد2، ص 131.علی التحقیق، جلد2، ص305.
33-برخاست خروش عاشقان از چپ و راست
دربتکده امروز ندانم که چه خاست
دربتکده گر نشان معشوق ماست
ازکعبه به بتخانه شدن نیز رواست (جلد2، ص129)
34-بوالحسن بستی می گوید:
«دیدیم نهان گیتی و اصل جهان
وز علت و عال برگذشتیم آسان
و آن نور سیه بلا نقط برتر از آن
زان نیز گذشتیم نه این ماند و نه آن»(جلد2، ص 255)
35-سنایی، فردوسی، رودکی، ابوالحسن بستی.
36-نامه 98،جلد2، ص 362.
37-نامه 11، جلد1، ص 96.
منابع و مآخذ:
1-احوال و آثار عین القضاه؛ رحیم فرمنش، انتشارات مولی، جاپ دوم، تهران،1360.
2-تاریخ ادبیات؛ ذبیح الله صفا، انتشارات فردوس، چاپ دهم، تهران، 1369.
3-تمهیدات؛ ابوالمعالی عبدالله عین القضاه همدانی، تصحیح عفیف عسیران، کتابخانه منوجهری، چاپ دوم، تهران،1359.
4-سلطان العشاق؛ غلامرضا افراسیابی، انتشارات دانشگاه شیراز، چاپ اول، شیراز، 1372.
5-عین القضاه و استادان او؛ نصر الله پور جوادی، انتشارات اساطیر، چاپ اول، تهران، 1374.
6-نامه های عین القضاه همدانی؛ ابوالمعالی عبدالله عین القضاه همدانی، تصحیح علینقی منزوی و عفیف عسیران، 2جلد، انتشارات منوچهری و زوار، چاپ دوم، تهران، 1362.
منبع: نشریه فکر و نظر شماره 6 و 7