نویسنده: بهزاد میرمظفری
The 3rd Birthday
در این سال های طولانی که شانس حضور در دنیای بازی های ویدئویی و لذت تجربه ی هنر هشتم نصیب من شده است، یکی از زنده ترین و به یادماندنی ترین خاطراتم بازی parasite Eve (pE) است. با این که بیش از 13 سال از آن زمان می گذرد، مطمئن هستم که دوستان کهنه کارتری که این اثر را تجربه کرده اند در این زمینه با من موافق هستند، pE فراموش نشدنی است!
داستان PE تلفیقی زیبا از علمی - تخیلی و وحشت بود، با کمی چاشنی تریلر. البته بازی جزو سبک نقش آفرینی محسوب می شد؛ اما گیم پلی متفاوت از آثار هم دوره اش بود. بدیع، نو، سرگرم کننده و لذت بخش جای بسی تأسف است؛ اما ظاهراً square Enix (در آن زمان square soft) به دلایل نامشخصی با PE پدرکشتگی دارد! parasite Eve2 را به سختی می توان به یاد آورد؛ چرا که هر چند ظاهراً داستان بازی اول را دنبال می کرد، اما به هیچ عنوان در حد و اندازه های اثر قبلی نبود. SE در یک تصمیم کاملاً سودجویانه و نفرت انگیز، سبک بازی را از نقش آفرینی به Horror survival تغییر داد تا از بازی های Resident Evil که در آن دوران موفقیت و محبوبیت فراوانی داشتند، تقلید کند با این وجود PE2 حداقل قابل تحمل بود و می شد با آن ارتباط سطحی برقرار کرد.
پس از آن، SE دست از سر این مجموعه برداشت و PE سال ها به دست فراموشی سپرده شد. ای کاش اوضاع همین گونه باقی می ماند. اما SE باید جنازه ی بی رمق PE را بیرون می کشید و تیر خلاصی حرام آن و طرفدارانش می کرد تیر خلاص The 3rd Bith نام دارد!
وقتی اولین خبرها مبنی بر ساخت یک PE جدید آن هم برای تلفن همراه به گوشم خورد از سرنوشت بازی محبوبم خیلی ناراحت شدم، اما با تبدیل میزبان بازی از موبایل به psp کمی امیدوار شدم. مسلماً کنسول دستی پرقدرت سونی، می توانست میزبانی شایسته برای این عنوان باشد اما آن چه امروز square Enix برایمان آماده کرده، اثری است که با اغماض و خوش بینی بسیار در نهایت می توان لقب یک کار متوسط را به آن داد. بدون شک بدترین و ناامیدکننده ترین عنصر بازی داستان آن است. به جای ادامه ی منطقی برای یک عنوان در ژانر علمی - تخیلی و وحشت، یا حداقل قصه ی جذاب و نو برای نسل جوان بازیبازها، ملغمه ای داریم بی سر و ته و بی روح از بحث های فلسفی درباره ی حیات و مرگ و سرنوشت و امید. کلاف پیچیده و سردرگمی از سفر در زمان، آینده، اکنون و گذشته ای نامعلوم و پارادوکس های زمانی پی در پی؛ مردانی که زنده می شوند و زنده هایی که به نیستی می گرایند!
ظاهراً بازی برای نسل جدید آماده شده و داستان آن ربطی به آثار قبلی ندارد؛ اما در روایت داستان و به ویژه در اواخر بازی، حضور شخصیت ها و موضوعات قدیمی، فهم داستان را برای تازه واردان مشکل می کند و این در حالی است که این اشاره ها، برای قدیمی ترها نیز جذابیتی ندارد و گاه حتی شکنجه آور هم می شود. توهین پایانی بازی، بلایی است که سازندگان بر سر ایابرا (Aya Brea)، شخصیت اصلی مجموعه آورده اند.
پلیس شجاع و سر سخت، دوست داشتنی و سرافراز بازی، در تولد سومش تبدیل شده به یک پرده ی زندانی که در مقابل هر توهین و تحقیری سربلند نمی کند، فراموشی دارد و حتی نمی داند کیست و چه بوده و در پایان هم به سرنوشتی رقت بار دچار می شود. واقعاً اگر در ژاپن بودم به صورت فیزیکی با سازندگان بازی بحث می کردم!!! در بسیاری از بازی ها در مورد مسایل فلسفی و متافیزیکی بحث می شود با پارادوکس های زمانی در آن ها مطرح می گردد؛ اما در این بازی از این خبرها نیست و «جنون» شاید بهترین توضیح برای داستان آن باشد! خوشبختانه حداقل روایت داستان بازی دیدنی است.
نقطه ی قوت بازی قطعاً گرافیک آن است. طراحی شخصیت ها زیبا و پر جزییات و انیمیشن ها آن ها نرم و روان است. مراحل بازی تنوع خوبی دارند و جزییات و بافت های مناسبی آن ها را پر کرده است. دشمنان نیز تنوع قابل قبولی دارند و جزییات و حمله های آن ها، به ویژه در مورد باس ها، دیدنی است. در دموها نیز جادوی معروف square Enix که سال هاست برای بازیبازها شناخته شده به روشنی دیده می شود. همچنین باید به افکت هایی مثل دود و انفجار و حرکت سریع و تکنیک ویژه ی ایا اشاره کرد که بسیار زیبا کار شده اند. شاید تنها ایرادی که می شود از گرافیک بازی گرفت افت سرعت فریم در صحنه های شلوغ است که گاهی بسیار شدید و سرعت فریم تقریباً یک رقمی می شود.
وضعیت صدا و موسیقی بازی بسیار مناسب است. موسیقی با بهره گیری از ریمیکس آهنگ های کلاسیک سری خاطره انگیز شده است. آهنگ های جدید بازی نیز تنوع خوبی دارند و در مبارزه و مراحل مختلف ریتم های هیجان انگیز و مختلفی شنیده می شود که اگرچه خیلی فوق العاده و به یادماندنی نیستند اما اکشن بازی را به خوبی همراهی می کنند. صداگذاری شخصیت ها از نکات مثبت است. ایا و سایر شخصیت ها صداگذاری مناسبی دارند و واقعاً بیان دیالوگ های گاه بی ربط و احمقانه ی داستان آن هم با چنین بیان قاطعانه ای واقعاً جای تحسین دارد.
گیم پلی حالتی متوسط دارد. بازی بار دیگر دچار تغییر سبک شده و پس از نقش آفرینی و survival Horror، اکنون شوتر سوم شخص را تجربه می کنیم. بازی را تا حد زیادی می توان یک کلون Gears of war دانست. عناصر معمول سبک TPS مثل سنگر گرفتن و مبارزه های تیمی در بازی دیده می شود؛ اما بازی یک عنصر متفاوت و مهم دارد و آن overdive است.
بازی در درجه سختی نرمال، چالشی منطقی دارد و جز در یکی دو مبارزه با باس ها که حسابی اعصاب خرد کن می شوند، در بقیه ی بازی با کمی برنامه ریزی و دقت می توان از پس دشمنان سرسخت برآمد. برخی مراحل نیز استفاده از ادوات نظامی مثل تانک، هلیکوپتر و ... از سختی بازی کاسته و به جذابیت سینمایی آن می افزایند.
خوشبختانه بازی کمی از عناصر نقش آفرینی مجموعه را نیز حفظ کرده است. ایا مرتبه می گیرد و به سلامتی اش افزوده می شود. سیستم نسبتاً مفصلی برای شخصی سازی سلاح ها وجود دارد که البته خیلی هم فوق العاده و جذاب نیست و مسلماً آن حس و حال شخصی سازی اولین PE را ندارد. یک سیستم یادگیری قابلیت های ویژه و تغییر پارامترهای مبارزه نیز در بازی وجود دارد که در آن چیپ های مختلف را با هم تلفیق کرد تا درجات بالاتر یا قابلیت های نادر به دست آورد. این سیستم تا حد زیادی مبنی بر شانس است و در عین مفصل بودن، چندان هم جذاب و درگیر کننده نیست. متأسفانه ناامید کننده ترین بخش گیم پلی رکت مخصوص ایا است که Liberation نام دارد. در بازی های قبلی سری، ایا صاحب قابلیت های جادویی بود که در این بازی به همین یک تکنیک «آزادی» خلاصه می شوند. درحین مبارزه با دشمنان درجه ی آزادی پر می شود و می توان آن را فعال کرد. در این حالت ایا دو اسلحه ی قدرتمند، با گلوله ی بی نهایت در دست می گیرد، با سرعتی خیره کننده حرکت می کند و حمله های دشمنان را با حرکاتی آکروباتیک و دیدنی جا خالی می دهد. این بخش هیجان انگیزترین حالت گیم پلی است؛ اما حیف که به زحمت 5 ثانیه طول می کشد! تولد سوم از آن دست بازی هاست که برای بدست آوردن تمام آیتم ها، قابلیت ها و ریزه کاری ها داستانی باید بارها و بارها آن را تمام کنید؛ اما داستان رقت بارش، این انگیزه را از بازیباز می گیرد، هرچند که سایر عناصر بازی تا حدی جور آن را می کشند.
The 3rd Birthday به هیچ عنوان آن چیزی نبود که از مجموعه های paradite Eve توقع داشتیم؛ حتی نام های پرآوازه ای که در ساخت آن شرکت داشتند نیز نتوانستند جلوی شکسته شدن قلب طرفداران قدیمی سری را بگیرند و بدتر این که بازی حتی در جلب توجه تازه واردها هم ناموفق بود.
منبع: نشریه بازی رایانه، شماره 42.
در این سال های طولانی که شانس حضور در دنیای بازی های ویدئویی و لذت تجربه ی هنر هشتم نصیب من شده است، یکی از زنده ترین و به یادماندنی ترین خاطراتم بازی parasite Eve (pE) است. با این که بیش از 13 سال از آن زمان می گذرد، مطمئن هستم که دوستان کهنه کارتری که این اثر را تجربه کرده اند در این زمینه با من موافق هستند، pE فراموش نشدنی است!
داستان PE تلفیقی زیبا از علمی - تخیلی و وحشت بود، با کمی چاشنی تریلر. البته بازی جزو سبک نقش آفرینی محسوب می شد؛ اما گیم پلی متفاوت از آثار هم دوره اش بود. بدیع، نو، سرگرم کننده و لذت بخش جای بسی تأسف است؛ اما ظاهراً square Enix (در آن زمان square soft) به دلایل نامشخصی با PE پدرکشتگی دارد! parasite Eve2 را به سختی می توان به یاد آورد؛ چرا که هر چند ظاهراً داستان بازی اول را دنبال می کرد، اما به هیچ عنوان در حد و اندازه های اثر قبلی نبود. SE در یک تصمیم کاملاً سودجویانه و نفرت انگیز، سبک بازی را از نقش آفرینی به Horror survival تغییر داد تا از بازی های Resident Evil که در آن دوران موفقیت و محبوبیت فراوانی داشتند، تقلید کند با این وجود PE2 حداقل قابل تحمل بود و می شد با آن ارتباط سطحی برقرار کرد.
پس از آن، SE دست از سر این مجموعه برداشت و PE سال ها به دست فراموشی سپرده شد. ای کاش اوضاع همین گونه باقی می ماند. اما SE باید جنازه ی بی رمق PE را بیرون می کشید و تیر خلاصی حرام آن و طرفدارانش می کرد تیر خلاص The 3rd Bith نام دارد!
وقتی اولین خبرها مبنی بر ساخت یک PE جدید آن هم برای تلفن همراه به گوشم خورد از سرنوشت بازی محبوبم خیلی ناراحت شدم، اما با تبدیل میزبان بازی از موبایل به psp کمی امیدوار شدم. مسلماً کنسول دستی پرقدرت سونی، می توانست میزبانی شایسته برای این عنوان باشد اما آن چه امروز square Enix برایمان آماده کرده، اثری است که با اغماض و خوش بینی بسیار در نهایت می توان لقب یک کار متوسط را به آن داد. بدون شک بدترین و ناامیدکننده ترین عنصر بازی داستان آن است. به جای ادامه ی منطقی برای یک عنوان در ژانر علمی - تخیلی و وحشت، یا حداقل قصه ی جذاب و نو برای نسل جوان بازیبازها، ملغمه ای داریم بی سر و ته و بی روح از بحث های فلسفی درباره ی حیات و مرگ و سرنوشت و امید. کلاف پیچیده و سردرگمی از سفر در زمان، آینده، اکنون و گذشته ای نامعلوم و پارادوکس های زمانی پی در پی؛ مردانی که زنده می شوند و زنده هایی که به نیستی می گرایند!
ظاهراً بازی برای نسل جدید آماده شده و داستان آن ربطی به آثار قبلی ندارد؛ اما در روایت داستان و به ویژه در اواخر بازی، حضور شخصیت ها و موضوعات قدیمی، فهم داستان را برای تازه واردان مشکل می کند و این در حالی است که این اشاره ها، برای قدیمی ترها نیز جذابیتی ندارد و گاه حتی شکنجه آور هم می شود. توهین پایانی بازی، بلایی است که سازندگان بر سر ایابرا (Aya Brea)، شخصیت اصلی مجموعه آورده اند.
پلیس شجاع و سر سخت، دوست داشتنی و سرافراز بازی، در تولد سومش تبدیل شده به یک پرده ی زندانی که در مقابل هر توهین و تحقیری سربلند نمی کند، فراموشی دارد و حتی نمی داند کیست و چه بوده و در پایان هم به سرنوشتی رقت بار دچار می شود. واقعاً اگر در ژاپن بودم به صورت فیزیکی با سازندگان بازی بحث می کردم!!! در بسیاری از بازی ها در مورد مسایل فلسفی و متافیزیکی بحث می شود با پارادوکس های زمانی در آن ها مطرح می گردد؛ اما در این بازی از این خبرها نیست و «جنون» شاید بهترین توضیح برای داستان آن باشد! خوشبختانه حداقل روایت داستان بازی دیدنی است.
نقطه ی قوت بازی قطعاً گرافیک آن است. طراحی شخصیت ها زیبا و پر جزییات و انیمیشن ها آن ها نرم و روان است. مراحل بازی تنوع خوبی دارند و جزییات و بافت های مناسبی آن ها را پر کرده است. دشمنان نیز تنوع قابل قبولی دارند و جزییات و حمله های آن ها، به ویژه در مورد باس ها، دیدنی است. در دموها نیز جادوی معروف square Enix که سال هاست برای بازیبازها شناخته شده به روشنی دیده می شود. همچنین باید به افکت هایی مثل دود و انفجار و حرکت سریع و تکنیک ویژه ی ایا اشاره کرد که بسیار زیبا کار شده اند. شاید تنها ایرادی که می شود از گرافیک بازی گرفت افت سرعت فریم در صحنه های شلوغ است که گاهی بسیار شدید و سرعت فریم تقریباً یک رقمی می شود.
وضعیت صدا و موسیقی بازی بسیار مناسب است. موسیقی با بهره گیری از ریمیکس آهنگ های کلاسیک سری خاطره انگیز شده است. آهنگ های جدید بازی نیز تنوع خوبی دارند و در مبارزه و مراحل مختلف ریتم های هیجان انگیز و مختلفی شنیده می شود که اگرچه خیلی فوق العاده و به یادماندنی نیستند اما اکشن بازی را به خوبی همراهی می کنند. صداگذاری شخصیت ها از نکات مثبت است. ایا و سایر شخصیت ها صداگذاری مناسبی دارند و واقعاً بیان دیالوگ های گاه بی ربط و احمقانه ی داستان آن هم با چنین بیان قاطعانه ای واقعاً جای تحسین دارد.
گیم پلی حالتی متوسط دارد. بازی بار دیگر دچار تغییر سبک شده و پس از نقش آفرینی و survival Horror، اکنون شوتر سوم شخص را تجربه می کنیم. بازی را تا حد زیادی می توان یک کلون Gears of war دانست. عناصر معمول سبک TPS مثل سنگر گرفتن و مبارزه های تیمی در بازی دیده می شود؛ اما بازی یک عنصر متفاوت و مهم دارد و آن overdive است.
با استفاده از این تکنیک ایا می تواند ذهن و در واقع روح خود را از بدنی به بدن دیگر بفرستد. ترجمه این مکانیک در گیم پلی یعنی شما می توانید شخصیت های مختلفی را کنترل کنید. اگرچه این سیستم پیش از این نیز در دیگر بازی ها پیاده شده؛ اما در تولد سوم سریع و روان اجرا می شود و به بازی عمق استراتژیک می دهد.
روند کلی گیم پلی به این صورت است: شما وارد بدن سرباز یا NPC دیگری می شوید، در پشت سنگری پناه می گیرید، به بدن دیگری منتقل کرده و این عمل را چندین بار تکرار می کنید. سپس با استفاده از هدف گیری خودکار و کارآمد بازی دشمنی را هدف می گیرید. در این زمان تمام شخصیت هایی که قبلاً در سنگر قرار داده اید نیز آن دشمن را هدف می گیرند و در این زمان همگی سیستم حمله ی گازانبری را فعال می کنید و دشمن را به گلوله می بندید. وقتی دشمن به حد کافی ضعیف شد، ایا به درون او منتقل می شود و او را از درون منهدم می کند. این سیستم به حد کافی جذاب و قابل توجه است اما ایرادهایی نیز دارد. مهم ترین آن ها هوش مصنوعی است. سربازان دیگری که درصحنه ی نبرد حضور دارند تقریباً هیچ اراده ای از خود ندارند؛ مثلاً به طور خودکار سنگر نمی گیرند یا از دشمنان قدرتمند فرار نمی کنند و همه کارها را باید خود شما انجام دهید. سنگرها به سرعت بر اثر حملات دشمنان نابود می شوند و سربازی که پشت سنگر نیست نمی تواند در حمله ی گازانبری شرکت کند.بازی در درجه سختی نرمال، چالشی منطقی دارد و جز در یکی دو مبارزه با باس ها که حسابی اعصاب خرد کن می شوند، در بقیه ی بازی با کمی برنامه ریزی و دقت می توان از پس دشمنان سرسخت برآمد. برخی مراحل نیز استفاده از ادوات نظامی مثل تانک، هلیکوپتر و ... از سختی بازی کاسته و به جذابیت سینمایی آن می افزایند.
خوشبختانه بازی کمی از عناصر نقش آفرینی مجموعه را نیز حفظ کرده است. ایا مرتبه می گیرد و به سلامتی اش افزوده می شود. سیستم نسبتاً مفصلی برای شخصی سازی سلاح ها وجود دارد که البته خیلی هم فوق العاده و جذاب نیست و مسلماً آن حس و حال شخصی سازی اولین PE را ندارد. یک سیستم یادگیری قابلیت های ویژه و تغییر پارامترهای مبارزه نیز در بازی وجود دارد که در آن چیپ های مختلف را با هم تلفیق کرد تا درجات بالاتر یا قابلیت های نادر به دست آورد. این سیستم تا حد زیادی مبنی بر شانس است و در عین مفصل بودن، چندان هم جذاب و درگیر کننده نیست. متأسفانه ناامید کننده ترین بخش گیم پلی رکت مخصوص ایا است که Liberation نام دارد. در بازی های قبلی سری، ایا صاحب قابلیت های جادویی بود که در این بازی به همین یک تکنیک «آزادی» خلاصه می شوند. درحین مبارزه با دشمنان درجه ی آزادی پر می شود و می توان آن را فعال کرد. در این حالت ایا دو اسلحه ی قدرتمند، با گلوله ی بی نهایت در دست می گیرد، با سرعتی خیره کننده حرکت می کند و حمله های دشمنان را با حرکاتی آکروباتیک و دیدنی جا خالی می دهد. این بخش هیجان انگیزترین حالت گیم پلی است؛ اما حیف که به زحمت 5 ثانیه طول می کشد! تولد سوم از آن دست بازی هاست که برای بدست آوردن تمام آیتم ها، قابلیت ها و ریزه کاری ها داستانی باید بارها و بارها آن را تمام کنید؛ اما داستان رقت بارش، این انگیزه را از بازیباز می گیرد، هرچند که سایر عناصر بازی تا حدی جور آن را می کشند.
The 3rd Birthday به هیچ عنوان آن چیزی نبود که از مجموعه های paradite Eve توقع داشتیم؛ حتی نام های پرآوازه ای که در ساخت آن شرکت داشتند نیز نتوانستند جلوی شکسته شدن قلب طرفداران قدیمی سری را بگیرند و بدتر این که بازی حتی در جلب توجه تازه واردها هم ناموفق بود.
مزایا
گرافیک زیبا و دموهای فوق العاده دوبله ی قوی، گیم پلی قابل دسترسی با ریزه کاری های جالب به همراه عمق استراتژیکی قابل قبول.معایب
یکی از بدترین داستان هایی که در دهه ی اخیر نوشته شده است! افت شدید سرعت فریم در برخی از صحنه های شلوغ.منبع: نشریه بازی رایانه، شماره 42.