اسطوره عبرانیان در پرداخت‌های شاعرانه کتاب مزامیر و انبیا

به آن سان که جان میلتون در چکامه تولد مسیح از اساطیر شرک آلود بهره می‌جوید، برترین جلوه‌های اساطیر کنعان را می‌توان در ستایش خدای عبرانیان و
شنبه، 28 مرداد 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
اسطوره عبرانیان در پرداخت‌های شاعرانه کتاب مزامیر و انبیا
اسطوره عبرانیان در پرداخت‌های شاعرانه کتاب مزامیر و انبیا

 

نویسنده: جان گری
مترجم: باجلان فرخی



 
به آن سان که جان میلتون در چکامه تولد مسیح از اساطیر شرک آلود بهره می‌جوید، برترین جلوه‌های اساطیر کنعان را می‌توان در ستایش خدای عبرانیان و در پرداخت شاعرانه مزامیر و پیامبران عهد عتیق یافت. فرهنگ کهن و پربار کنعان و روال روایت‌های ادبی آن در عهد عتیق پی گیری و روایت‌های تاریخی – افسانه‌ای رأس الشمره و شیوه ادبی آن در شعر عبری دنبال می‌شود. دستور زبان عبری گویای آن است که زبان ادبی عبرانیان زبان کنعانی بود. در کتاب اشعیاء نبی 18: 19 از زبان عبری به عنوان زبان کنعانی یاد می‌شود [و در آن روز پنج شهر در زمین به مصر به زبان کنعان متکلم شده برای یهوه صبایوت قسم خواهند خورد و یکی شهر هلاکت نامیده خواهد شد]. اساطیر کنعان در ادبیات عبری تأثیری مضاعف می‌یابد، اسطوره و واقعیت در هم می‌آمیزد و شهریاری و پرداختن به آخرت با مکاشفه یوحنا و سلطنت خداوند پیوند می‌یابد و در بسیاری از بخش‌های عهد عتیق اساطیر کنعان کاربردی پراکنده دارد و با تخیلات شاعرانه عبرانیان در هم می‌آمیزد.
ستیز بعل با دشمن دیرین خویش دریا (یم Ym) و اقیانوس جاری (نهر Nhr) و سلطنت خداوند در عهد عتیق موضوعی است که در بخش بعد (سلطنت خداوند) مورد بررسی قررا می‌گیرد. در مزمور 93 ستیز آب‌های سرکش و شهریار آسمانی داستان مایه‌ای کهن دارد. [خداوند سلطنت را گرفته و خود را به جلال آراسته است، خداوند خود را آراسته و کمر خود را به قوت بسته است، ربع مسکون نیز پایدار گردیده است و آن را جنبشی نیست، تخت تو از ازل پایدار شده و تو از قدیم هستی، ای خداوند سیلاب‌ها برافراشته‌اند، سیلاب‌ها آواز خود بر افراشته‌اند، سیلاب‌ها خروش خود را برافراشته‌اند، فراز آب‌های بسیار، فراز امواج زور آور دریا، خداوند در اعلی علیین زورآورتر است. شهادات تو بی‌نهایت امین است، ای خداوند قدوسیت خانه تو را می زیبد تا ابدالاباد.] در کتاب مزامیر شهریار تجلی دنیوی شهریار آسمانی است و از توان خود برای نبرد با آن چه نظم را تهدید می‌کند بهره می‌جوید. در مزمور 72: 8 آمده است: [و او حکمرانی خواهد کرد از دریا تا دریا و از نهر تا اقصای جهان] موازنه دریا (یم) و اقیانوس توفنده و روان (نهر) در اسطوره ستیز فرمانروای دریا (زبلیم Zbl Ym) و اقیانوس توفنده با بعل پدیدار می‌شود. مزمور 18 به روایت سموئیل II 51: 2 -22 نزدیک و طی آن شهریار سپاسگزار خدای خویش در رهائی از مشکلات است. در سموئیل II 22: 18-14 آمده است که:
خداوند از آسمان رعد نمود و حضرت اعلی آواز خویش مسموع گردانید.
تیرها فرستاد ایشان را پراکنده ساخت و برق جهانیده ایشان را سراسیمه گردانید.
پس عمق‌ها دریا ظاهر شد و اساس‌های ربع مسکون منکشف گردید.
از توبیخ خداوند واز نفخه باد فرو شده از اعلی علیین مرا گرفت-
و از آب‌های بسیار مرا بیرون کشید
مرا از دشمنان زورآورم رهائی داد و از مبغضانم چون که از من قوی‌تر بودند.
در مزمور 124 آمده است که: [اگر خداوند با ما نمی‌بود ... آن گاه آب‌ها ما را غرق می‌کرد و نهرها بر جان ما می‌گذشت، آن گاه آب‌های پرزور جان ما را در خود می‌کشید، متبارک باد خداوند که ما را شکار دندان‌های ایشان نساخت ...] آزمون سخت شهریاری درمزمور 18 همانند گزارش سموئیل II 22: 51-2 و با مزمور 144: 7 پیوند دارد [دست خود از اعلی بفرست و مرا رهانیده از آب‌های بسیار خلاصی ده یعنی از دست پسران اجنبی] در مزمور 69: 1-2 سخن از مرارت‌ها و رنج‌های شهریاری است:
خدایا مرا نجات ده زیرا آب‌ها به جان من در آمده است
در خلاب ژرف فرو رفته‌ام جائی که نتوان ایستاد
به آب‌های عمیق در آمده‌ام و سیل مرا می‌پوشاند
و در مزمور 42:7 نیز چنین است:
لجه به لجه ندا می‌دهد از آواز آبشارهای تو.
جمع خیزاب‌ها و موج‌های تو بر من گذشته است.
در یادآوری این رنج‌ها و رهائی از آن شهریار شاید از نیایش و مراسمی سالانه یاد می‌کند که یاد آور اسطوره درگیری کیهانی است، ماجرائی که در نماز یونس 2: 3 و 5 نیز از آن یاد می‌شود:
زیرا که مرا به ژرفی در دل دریا انداختی و سیل‌ها مرا احاطه نمود
جمع خیزاب‌های تو بر من گذشت
آب‌ها مرا تا به جان احاطه نمود و لجه دور مرا گرفت
و علف دریا به سر من پیچیده شد.
در همه این روایات نشانی از ستیز کیهانی آغازین برجاست، ماجرائی که با تصویری روشن در غزل غزل‌های سلیمان 8: 7 از نیروی ویرانگر و پرآشوب آب‌های آشفته یاد می‌شود:
آب‌های بسیار محبت را خاموش نتواند کرد
و سیل‌ها آن را فرو نتواند نشانید.
افزون بر آب‌های سرکش دشمن شهریار آسمانی و یاران وی در عهد عتیق از حیوانات وحشی یاد می‌شود که نقشی چون نقش آب‌های سرکش دارند. در مزمورهای 17: 12؛ 22: 17 و 21؛ 57: 4، 68: 30 و 47: 19 از ددانی یاد می‌شود که این رنج و محنت را افزون می‌کنند. [مثل او مثل شیری است که در دریدن حریص باشد؛ دست‌ها و پای مرا سفته‌اند، همه استخوان‌های خود را می شمارم، ایشان به من چشم دوخته می‌نگرند ... مرا از دهان شیر خلاصی ده ای که از میان شاخ‌های گاو وحشی مرا اجابت کرده ئی؛ خداوند متعال و مهیب است؛ و وحش نی زار را توبیخ فرما، و رمه گاوان را با گوساله‌های قوم؛ جان فاخته خود را به جانور وحشی مسپار، جماعت مسکینان خود را تا ابد فراموش مکن] در سفر تکوین 2: 19 و 1: 27 خداوند هیأتی انسانی و عبرانی می‌یابد [و خداوند خدا هر حیوان صحرا و هر پرنده آسمان را از زمین سرشت و نزد آدم آورد تا ببیند که چه نام خواهد نهاد و آن چه آدم هر ذی حیات را خواند همان نام او شد؛ پس خداوند آدم را به صورت خود آفرید، او را به صورت خدا آفرید، ایشان را نر و ماده آفرید] در کتاب دانیال 7: 3 دریا و آب‌های سرکش به هیأت چهار جانور نمادین نمایان می‌شوند [و چهار وحش بزرگ که مخالف یکدیگر بودند از دریا بیرون آمدند] و در مکاشفه یوحنا 13: 13 وحشی که از دریا بالا می‌آید و پس از آن وحش دیگری که از زمین بالا می‌آید و زمین و سکنه آن را به نیایش وحش اول وا می‌دارد. [و معجزات عظیمه به عمل می‌آورد تا آتش را نیز در حضور مردم به زمین فرود آورد]
حزقیال نبی در توجه به مفهوم اسطوره یی کنعانیان از شهریاری، شهریار صور را تهدید می‌کند؛ و سرود و روایت طنز آلود اشعیای نبی 14: 12- 16 به شهریار بابل توجه دارد و ماجرای شکست عثتر در نشستن بر تخت بعل را به خاطر می‌آورد.
اه ای ستاره رخشان صبح
چه سان از آسمان فرو افتادی؟
و تو در دل خود می‌گفتی به آسمان بر شده کرسی خود را فراز ستارگان خواهم افراشت.
و بر کوه اجماع در دورترین زوایای شافون (شمال).
بر بلندای توده ابرها صعود کرده همانند حضرت اعلی خواهم شد!
به اسفل‌ها فرود خواهی شد
شافون در عبری به معنی شمال است و بدین سان ردپای اساطیر رأس الشمره و مسأله جانشینی ناخلف بعل آشکار می‌شود.
گاهی بقایای اساطیر کنعان در نظام تک خدایی عبرانیان شگفت انگیز است. در این نظام شهریار آسمان همانند بن ایل B'n eel رئیس انجمن خدایان است. در دفتر 32 سفر تثنیه سخن از خطاهای بنی اسرائیل و دشمنان خدا است. در این دفتر سخن از زمین نصیب بنی اسرائیل، همتای پسران ایل، و کسانی است که در نسخه یونانی عهد عتیق پسران اسرائیل نام دارند. خشم از ارتدادآشکار بنی اسرائیل کیفر آسمانی و پریشانی دشمنان خدا را مطرح می‌سازد و این ماجرائی است که در روایت‌های داوران بزرگ در کتاب داوران 3: 17-7: 6 به زمانی که تاریخ آن به حدود 900 پیش از میلاد باز می‌گردد. [... و بنی اسرائیل آن چه در نظر خداوند ناپسند بود کردند و یهوه خدای خود را فراموش نموده بعل‌ها و بت‌ها را عبادت کردند، و غضب خداوند بر اسراییل افروخته شده ایشان را به دست کوشان رشعتایم پادشاه آران نهرین فروخت و بنی اسراییل ... هشت سال بندگی کردند، و چون بنی اسراییل نزد خداوند فریاد کردند خداوند برای بنی اسراییل نجات دهنده یعنی عتیل بن قنار برادر کوچک کالیب را بر پا داشت و ایشان را نجات داد، و روح خداوند بر او نازل شد، پس بنی اسراییل را داوری کرد و برای جنگ بیرون رفت و خداوند کوشان رشعتایم پادشاه آران به دست او تسلیم کرد و دستش بر کوشان رشعتایم مستولی گشت، و زمین چهل سال آرامی یافت، پس عتیل بن قنار مرد، و بنی اسراییل بار دیگر در نظر خداوند بدی کردند وخداوند عجلون پادشاه مواب را بر اسراییل مستولی ساخت ... و بنی اسراییل... هجده سال بندگی کردند ...]؛ [و بنی اسراییل در نظر خداوند شرارت ورزیدند پس خداوند ایشان را به دست مدیان هفت سال اسیر نمود ...]. در سفر تثنیه 32: 8 نخستین بار از مفهوم حضر اعلی و آن چه در اساطیر کنعان رئیس مجمع خدایان است یاد می‌شود [چون حضرت اعلی به امت‌ها نصیب ایشان را داد و بنی آدم را منتشر ساخت ...] در مزمور 82: 1-7 از خداوند در جماعت خدا یاد می‌شود:
خدا در جماعت خدا (پسران ایل) ایستاده است.
در میان خدایان داوری می‌کند:
تا به کجا به انصافی داوری خواهید کرد و شریران را طرفداری خواهید نمود؟ سلا، فقیران و یتیمان را داوری بکنید، مظلومان و مسکینان را انصاف دهید.
نمی‌دانند و نمی‌فهمند و در تاریکی راه می‌روند.
و جمیع اساس زمین متزلزل می‌باشد، من گفتم که شما خدایانید
و جمیع شما فرزندان حضرت اعلی، لیکن شما آدمیان خواهید مرد.
و چون یکی از سروران خواهید افتاد.
در سطر آخر این مزمور شاریم Sharim به جای ساریم Sarim (امیران) عبری به کار رفته است و بار دیگر اشاره‌ای به سقوط عثتر یا ستاره ونوس در اسطوره بعل و اشعیاء 14: 12 است [ای زهره دختر صبح چه گونه از آسمان فرو افتادی ...]
ایده حضرت اعلی در مجمع و دادگاه آسمانی با گذر زمان در نگرش میکایای نبی و در شهریاران I 19: 22 تغییر می‌یابد [او گفت پس کلام خداوند را بشنو من خداوند را بر کرسی خود نشسته دیدم و تمامی لشکر آسمان نزد وی به جانب راست و چپ ایستاده بودند]. در این روایت روحی پلید فرستاده می‌شود تا شهریار اسراییل را با راهنمائی نادرست در لشکر کشی علیه راموت جلعاد گرفتار سازد. در مزمور 89: 5-7 از مجمع خدایان با نام جماعت مقدسان یاد می‌شود [و آسمان کارهای شگفت تو را ای خداوند تمجید خواهد کرد، و امانت تو را در جماعت مقدسان، زیرا کیست در آسمان‌ها که با خداوند برابری تواند کرد، و از فرزندان تو زور آور که را با خداوند تشبیه توان نمود]
ماجرای روح پلید یاد آور شیطان دو قرن بعد در کتاب ایوب و فرشته‌ای است که ایوب را می‌آزماید و این جا نه دشمن خدا که فرشته‌ای فرمانبردار است.
روح پلید در شعر عبری بازتاب شخصیت خدای بدنهاد کنعان ری شپ یا خدائی است که با جنگ و طاعون کشتار می‌کند. در روایت حبقوق نبی 3: 5 و با و آتش تب یادآور ملازمان ری شپ و ملازمانی است که خدای عبرانیان را به هیأت دو خدای که تر همراهی می‌کنند چونان بعل که تاک و زمین ملازمان او هستند [پیش روی او وبا می‌رفت و آتش تب نزد پاهای وی می‌بود]. مصائبی که در سفر تثنیه 32: 24 یاد می‌شود گرسنگی و وبای تلخ پسران ری شپ را در کتاب ایوب 5: 7 به یاد می‌آورد [انسان برای مشقت زاده می‌شود، چنان که شراره‌ها (پسران ری شپ) بالا می‌پرد]
در عهد عتیق یونانی از پسران ری شپ با نام جوجه‌های کرکس یاد می‌شود و این برگردان کتیبه‌ای فنیقی از سده ششم ق. م را به یاد می‌آورد که طی آن ری شپ پنجه دار همانا کرکس لاشخوار است. در مزمور 76: 3 آمده است که:
در آن جا تیرهای کمان را شکست
و در سفر تثنیه 32: 23 می‌خوانیم که
و تیرهای خود را همه بر ایشان خواهم نمود
تیرهایی که نماد طاعون ری شپ است
در کتاب پیامبران و مزامیر سخن گفتن از مرگ راهی به اساطیر کنعان دارد. در مزمور 42: 6 از رنجی بزرگ یاد می‌شود [ای خدای من جانم در من منحنی شد، بنابراین تو را از زمین اردن یاد خواهم کرد، از کوه‌های حرمون و جبل مصغر]. سخن گفتن از سرزمین اردن (حرمون و جبال مصغر) در این روایت غریب می‌نماید. در اسطوره بعل از رأس الشمره یادآور جهان زیرین و سرزمین دام‌ها است. (در عبری کهن حرمونیم hermonim به جای haemim به کار رفته و خطای کاربردن به جایم خطایی تکراری است). در این جا مرگ به هیأت شکارچی با دام یا تور یاد شده است بدان سان که در مزمور 18: 5؛ 91: 3 نیز چنین است [رسن‌های کور دور مرا گرفته بود و دام‌های موت پیش من در آمده؛ زیرا که او تو را از دام صیاد نخواهد رهانید]
در اسطوره بعل مرگ فرمانروای شهر ویران و نفرت انگیز خویش با اشتهائی سیری ناپذیر بر تخت ویران خویش نشسته و آماده بلعیدن همه جانداران است. در مزمورهای 18: 5؛ 91: 3؛ امثال سلیمان 13: 14 و 14: 27 مرگ صیادی است با دام و تور و سلاح وی طاعون و پریشانی است [... زیرا که او تو را از دام صیاد خواهد رهانید و از وبای خبیث؛ تعلیم مرد حکیم چشمه حیات است تا از دام‌های مرگ رهائی دهد؛ ترس خداوند چشمه حیات است، تا از دام‌های موت اجتناب نمایید] ناخوشی و طاعون دو ملازم مرگ اند. در هوشع 13: 14 سخن از فدیه هاویه و رهائی از موت است [من ایشان را از دست هاویه فدیه خواهم داد، و ایشان را از موت نجات خواهم بخشید]. در مزمور 33: 19 همانند اسطوره بعل سخن از قحط و موت است [تا جان ایشان را از موت رهائی بخشد و ایشان را در قحط زنده نگاه دارد]. در اشعیاء 5: 14؛ حبقوق 2: 5؛ امثال سلیمان 30: 15 از اشتهای سیری ناپذیر مرگ سخن می‌رود [بدین سان هاویه مرض خود را زیاد کرده و دهان خویش را بی‌حد با نموده است؛ زالو را دو دختر است که بده بده، سه چیز است که سیر نمی‌شود بل که چهار چیز که نمی‌گوید کافی است هاویه و رحم نازاد]. در کتاب ارمیا 9: 29 و 21 مرگ غارتگری است که به هر جا سر می‌کشد و از پنجره‌ها به درون راه می‌یابد [پس ای زنان کلام خداوند را بشنوید و گوش‌های شما کلام دهان او را بپذیرد و شما به دختران خود سوگ آواز را بیاموزید هر زن به همسایه خویش ماتم را زیرا موت به پنجره‌ها ما بر آمده و به قصرهای ما داخل شده است تا کودکان را از بیرون و جوانان را از چهار سوها منقطع سازد.] در ارمیا 18: 21 مرگ چونان میر غضب و آدم کشی است [پس پسران ایشان را به قحط بسپار و ایشان را به دم شمشیر تسلیم نما، و زنان ایشان بی‌اولاد و بیوه گردند، و مردان ایشان به سختی کشته شوند، و جوانان ایشان در جنگ به شمشیر مقتول گردند]. در مزمور 31: 8 ابلیس چونان زندانبان است [مرا به دست دشمن اسیر ساخته پاهای مرا به جان وسیع قائم گردانیده] در مزمور 49:14 مرگ شبان یا گله‌بانی است که مردمان را به خانه‌های شان می‌فرستد [مثل گوسفندان در هاویه رانده می‌شود و موت ایشان را شبانی می‌کند...] در اشعیاء 14: 9 مر گ به خانه شهریار راه می‌یابد و مرگ شهریار بابل را رقم می‌زند [هاویه از زیر برای تو متحرک است تا چون بیائی تو را استقبال نماید و مردگان یعنی جمیع بزرگان زمین را برای تو بیدار می‌سازد، و جمیع پادشاهان امت‌ها را از کرسی‌های ایشان بر می‌دارد] و در کتاب ایوب 18: 14 مرگ پادشاه ترس است [آن چه برای اعتماد می‌داشت از خیمه او ربوده می‌شود و خود او نزد پادشاه ترس‌ها رانده می‌گردد] و پسر بزرگ یا نخست زاده مرگ اجساد را می‌بلعد و مجری فرمان پدر است و در این روایات مرگ چون شهریاری بزرگ است که مردمان به ناچار باید فرمان‌های او را گردن نهند.
خدایان بزرگ اساطیر کنعان را دو خدای که تر همراهی می‌کنند، تاک و زمین ملازمان خدای حاصلخیزی بعل اند، تقدس و قدرت ملازمان خدابانوی مادر عتیرات Athirat اند و والا و رفیع ملازمان ایل اند. منادیان خدای عبرانیان در مزمور 89: 14 رحمت و راستی است [عدالت و انصاف اساس تخت تو است و رحمت و راستی پیش روی تو می‌خرامند]؛ و به هنگام خشم در کتاب حبقوق این منادیان همانند همراهان ری شپ اند [پیش روی وی وبا می‌رفت و آتش تب نزد پاهای وی می‌بود].
ردپای اساطیر کنعان در ادبیات عبری برجا است: در اساطیر رأس الشمره:
آسمان‌ها باران، زیتون، فرو می‌بارند
و به وادی نهرهای عسل جاری است
و در کتاب عاموس 9:13 پیشگوئی می‌شود که:
اینک خداوند می‌گوید روزهائی فرا می‌رسد که شیار کننده به دور کننده خواهد رسید، و پایمان کننده انگور به کارنده تخم، و کوه‌ها عصیر انگور خواهد چکانید و تمامی تل‌ها به سیلان خواهد آمد.
در کتاب یوئیل 3: 8 و 17 از ارض موعودی یاد می‌شود که شیر و شهد بر آن جاری است [نزول کردم تا ایشان را از دست مصریان خلاصی دهم و ایشان را از آن زمین به زمینی نیکو برآورم به زمینی که شیر و شهد جاری است، به مکان کنعانیان و حتیان و آموریان فرزیان و حویان و یبوسیان ...]. در سفر 13: 27 آمده است که [و برای او حکایت کرده گفتند به زمینی که ما را فرستادی رفتیم و به درستی که به شیر و شهد جاری است و میوه‌اش این است] و سرانجام در سفر تثنیه 31: 20 روایت چنین است که: [زیرا که چون ایشان را به زمینی که برای پدران ایشان سوگند خورده بودم به شیر و شهد جاری است در آورده باشم و چون ایشان خورده و سیر و فربه گشته باشند آنگاه ایشان به سوی خدایان غیر برگشته آن‌ها را عبادت خواهند نمود و مرا اهانت کرده عهد مرا خواهند شکست].
منبع: گری، جان؛ (1378) شناخت اساطیر خاور نزدیک (بین النهرین)، مترجم: باجلان فرخی، تهران، اساطیر، چاپ نخست.



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
موارد بیشتر برای شما