مترجم: علی آدمی، افشین زرگر
هرچند ژاپن نیز قدرتی بزرگ است؛ اما خیلی به این موضوع توجه نمی شود؛ زیرا، همه بر ظهور چین به منزله قدرت بزرگ متمرکز می شوند. اقتصاد ژاپن دومین اقتصاد بزرگ جهان است؛ هم چنین، با وجود جمعیت نسبتاً کم، سرزمین کوچک و کمبود منابع طبیعی این کشور، نیروی نظامی آن یکی از مدرن ترین نیروها در جهان است. این کشور بالغ بر 1 درصد از ثروت ملی اش را در زمینه دفاعی هزینه می کند که چهل میلیارد دلار در سال تخمین زده می شود؛ بدین ترتیب، ژاپن در میان سه یا چهار کشوری قرار می گیرد که بالاترین بودجه های دفاعی را در جهان دارند. هرچند ژاپن قدرتی اتمی نیست و نمی خواهد به چنین وضعیتی تبدیل شود؛ اما در صورت بروز بحران، سریعاً می تواند زرادخانه هسته ای نیرومند را ایجاد کند. [1]
ژاپن تنها، یک قدرت بزرگ اصیل نیست؛ اما به طور فزاینده جاه طلبی های قدرت بزرگ را به نمایش می گذارد؛ نمایشی که پس از پایان جنگ سرد برجسته شده است. بسیاری از متفکران و سیاست گذاران ژاپنی در آغاز در خوش بینی نسبت به ماهیت نظام بین الملل پس از جنگ سرد هم فکر بودند؛ اما خوش بینی در آسیا سریع تر از اروپا کم رنگ شد. یک درک در حال رشد نسبت به خطر چین و کره شمالی، رهبران ژاپنی و عموم مردم آن را متقاعد کرده بود که آسیای شمال شرقی، جهانی است که سیاست قدرت در آن اهمیت دارد و جنگ هنوز امری ممکن است. [2] از اواسط دهه 90م، ژاپن جایگاه نظامی دفاعی اش را بالا می برد، درصد هزینه مالی در زمینه دفاع را افزایش داد (ولو به طور حاشیه ای) و ارتباط امنیتی اش را ایالات متحده تقویت کرد. نقش نیروهای فراملی نظامی ژاپن موجبات گسترش صلح را فراهم آورد، به افغانستان و عراق کمک کرد به طور کلی نگاه گسترده تری را نسبت به نقش قدرت ژاپن در جهان در نظر گرفت.
هرچند سیاست ژاپن سیال بوده است؛ اما همان گونه که یک ناظر جامعه ژاپنی نوشته است، تشخیص این دشوار نیست که امروزه انگیزش ناسیونالیستی وجود دارد. این در فیلم های سینمایی و کمدی ها، در شور و حرارت نسبت به فوتبال جام جهانی، در خشم بر سر موشک های کره شمالی و حداقل، در تشویق ژاپن نسبت به نفوذ در حال ظهور چین، دیده می شود. هیچ کس نباید تصور کند که کامیابی ژاپن پادزهر در برابری چین و روسیه است. سیاست مدار کهنه کار، "کوئیچی کاتو" (1) آن را، چنین مشاهده کرده است:
«ژاپن در جست و جوی هویت اصیل خود بوده است. برای دهه ها ما فکر می کردیم که کشف هویت جدید در دنبال کردن موفقیت اقتصادی به شیوه آمریکایی است؛ اما اکنون این موضوع تحقق یافته است. ما دولتمند هستیم. و طی بیست سال گذشته، مشغول خودکاوی بودیم؛ جست و جو برای چیزی که ما می بایست برای آینده آرزو می کردیم». [3]
واگذار شدن وضعیت جایگاه دوم به واسطه یک چین در حال ظهور در میان این جاه طلبی ها قرار ندارد.
رقابت بین چین و ژاپن یکی از چهره های بادوام چشم انداز جهانی است که به پایان قرن نوزدهم و حتی قرن ها پیش از آن برمی گردد. برای بیش از هزار سال، چین ها ژاپنی ها را نژادی پست در چهارچوب جهان چین - محورشان نگریستند. آنها ژان را هم از روی خیرخواهی، مانند دانش آموز یا برادر جوان تر و از روی بدخواهی، به منزله دزدان دریایی، تهدید کردند؛ اما برتری چین و درجه دوم بودن ژاپن بخشی از نظم طبیعی امور و تنها اساسی برای روابط "موزون" (2) صادقانه بود. [4]
سپس، در پایان قرن نوزدهم، ژاپن در حال غربی شدن و در حال ظهور با "ملت ثروتمند، ارتش قدرتمند" چین را در جنگ 1985م، خرد کرد. پژوهشگران چینی هنوز آن را بزرگ ترین حقارت در تاریخ طولانی ملتشان می نامند. طی عصر سلطه ژاپن، چین، نه تنها به حقارت بلکه به تهاجم وحشی خاص نیز تن در داد؛ موضوعی که در اقدامات دهشتناک ارتکابی در "نانجینگ" (3) در دهه 30م، خلاصه می شود. این نوع از خاطرات به سختی از بین می روند. [5] هنگامی که مردم چین سرود ملی شان را می خوانند (برخیزید، شماها کسانی هستید که یوغ بردگی را نمی پذیرید! ... میلیون ها قلب با یک فکر ... هر کسی باید اعتراضش را فریاد بزند!). آنها در حال خواندن درباره تهاجم ژاپن هستند؛ تهاجمی که چینی های سالخورده هنوز آن را به یاد دارند و هر کودک چینی درباره آن در مدرسه می آموزد. به عقب راندن ژاپن، اعاده نظم موزون برتری چین و نیز پذیرش آن از سوی ژاپن، عنصر نیرومندی در جاه طلبی ناگفته چین است.
نگرانی ژاپنی ها نسبت به چینی ها بیشتر از نگرانی متقابل چینی ها نیست. آنها رغبتی برای نقش برادر کوچک ندارند و می دانند که چین در تلاش برای منزوی کردن ژاپن از طرف کشورهای آسیایی، از خاطرات جنگ جهانی استفاده می کند. (البته) این یکی از دلایل (نگرانی های ژاپن) است، اگرچه تنها دلیل نیست؛ چه آنکه نخست وزیران ژاپن تا همین اواخر نسبت به معبد "یاسوکونی" (4) که جنایتکاران جنگی ژاپن در آنجا مورد احترام واقع شده اند با سوء ظن و بدگمانی دیدار کرده اند. رهبران ژاپن، رغبتی برای تن در دادن به خواسته های چین ندارند، آن هم زمانی که نشانه های رشد قدرت و هژمونی گرایی چین برای آنها تردید ناپذیر جلوه می کند. انباشت نظامی چین که در دهه 90 آغاز شد، آزمایش های اتمی چین در 1995 و 1996م، پرتاب موشک بالستیک از سواحل چین، ادعاهای سرزمینی این کشور در دریاهای جنوبی و شرقی تأثیر خود را بر افکار عمومی ژاپن داشته است. این برداشت که توازن قوا ممکن است از سوی ژاپن به سمت چین تغییر کند، مطمئناً، به تحریک ناسیونالیسم ژاپنی و نیز تلاش های توکیو برای معکوس کردن این روند از طریق نزدیکی به ایالات متحده و دیگر قدرت ها در آسیا، کمک کرده است.
این عادت های عمیق، که در قرن ها منازعه ادامه داشته اند، به واسطه دو دهه تجارت و جهانی شدن از بین نرفته اند. چین به بزرگ ترین شریک تجاری ژاپن تبدیل شده است. چهار میلیون توریست و تاجر هر ساله بین دو کشور سفر می کنند و "ماندارین" (5) بعد از زبان انگلیسی دومین زبان خارجی محبوب مطالعاتی در ژاپن تبدیل شده است؛ [6] اما هنوز دشمنی بین دو ملت به سمت عمیق تر و گسترده تر شدن ادامه دارد. [7] بین سال های 1988 و 2004 م، میانگین ژاپنی ها با احساسات مثبت نسبت به چین از 69 درصد تا 38 درصد پایین آمده است. [8]
رقابت بین چین و ژاپن یک ویژگی محوری ژئوپلتیک آسیایی است؛ هر دو در پی تقویت قدرت و جایگاهشان در حوزه های نظامی، استراتژیک و نیز اقتصادی و سیاسی نسبت به دیگری هستند. دیپلمات های چینی برای جلوگیری از کسب کرسی دائم شورای امنیت ملل متحد از طرف ژاپن تلاش می کنند. سیاست خارجی ژاپن، روابط گرم تر با تایوان را هدف قرار داده است. اگرچین به اقدام نظامی علیه تایوان وارد شود، ژاپن آن را تهدیدی جدی برای امنیت مردمانش خواهد دانست. هر دو ملت به خاطر دوستان و متحدان، در آسیای جنوب شرقی، آسیای جنوبی و اروپا رقابت می کنند. هر دو می کوشند از یکدیگر در نشست های دیپلماتیک سبقت بگیرند و در پی روابط نظامی مستحکم با دیگر دولت های آسیایی هستند.
پی نوشت ها :
1. koichi kato
2. Harmonious
3. Nanjing
4. yasukuni shrine
5. Mandarin
$ یادداشتها:
1. Thomas Berger, "Japan's international Relation: The political and security Dimensions, "in samuel S.kim. ed, The international Relations of Northeast Asia (Lanham, Md, 2004). p.135.
2. ibid.p.137
3. patrick L.smith, uncertain Legacy:japamexe Nationalism After koizumi, "international Herald Tribune, september, 12.2006.
4. Gries, china's new nationalism, pp. 70, 39.
5. "چینی ها به ژاپنی ها به منزله نمونه ای از شیاطین (گوئیزی Guizi) طی جنگ جهانی دوم نگریستند و امروزه، نیز به آنها بدین گونه می نگرند." (ibid.p.10).
بی اعتمادی به ژاپن در نیروی نظامی چین عمیق است و برای نسل ها سابقه دارد.
(shambaugh, Modernizing china's Military, p.301).
6. Mitsuru kitano, "The Myth or Rising Japanese nationalism, internatinal Herald Tribune, January 12, 2006".
7. Kokubun Ryosei, "Beyond Normalization: Thirty years of sino -Japanese Diplomacy, Gaiko forum 2, no. 4 (2003), pp. 31-39, cited in Gries, china's New Nationalism p. 92"