زیارت، سر بر آستان جانان

زیارت در لغت، به معنای قصد نمودن مزور به منظور گرامیداشت، بزرگداشت و مأنوس شدن با وی می‌باشد. (1) و در اصطلاح به معنای حضور پیدا کردن در محضر امام حیّ و
سه‌شنبه، 14 شهريور 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
زیارت، سر بر آستان جانان
زیارت، سر بر آستان جانان

 

نویسنده: احمد ابراهیمی هُرستانی
منبع:راسخون


 
زیارت، سر بر آستان جانان

چکیده

زیارت در لغت، به معنای قصد نمودن مزور به منظور گرامیداشت، بزرگداشت و مأنوس شدن با وی می‌باشد. (1) و در اصطلاح به معنای حضور پیدا کردن در محضر امام حیّ و یا حضور در بارگاه و حرم مطهر امامان شهید است. سه ویژگی مهم در زیارت نهفته است که زائر را به عنوان زائر بیان می‌کنند؛ یکی دل بستن و دیگری دل بریدن و سوم ملاقات چهره به چهره شدن است.
زیارت در اسلام، تاریخی دیرین داشته و در زمان پیامبر اکرم (ص) زیارت قبور و بزرگان متداول بوده است. نقش زیارت در زندگی انسان این است که وابستگی تامّ به اهل بیت نموده، اِدای حق ایشان و آشنایی با سنت و سیرت امام علیه السلام را در بردارد که به طور تفصیل در این مقاله به این مطالب اشاره شده است.
کلیدواژه‌ها: زائر، مزور، زیارت، اهل بیت، معرفت، حرم مقدّس.

مقدمه

زیارت می‌تواند بزرگ‌ترین اهرم تربیتی و ارتقای شخصیتی زائر به حساب آید که به او سبک باری و بخشودگی گناهان از طرف خداوند عطا شده، در تمام امورات زندگی‌اش از اثرات زیارت ائمه بهره‌مند باشد.
زیارت ادا نمودن حق کوچکی از ائمه اطهار علیهم السلام است؛ و نمودی از محبّت حقیقی زائر نسبت به مزور خویش است که در پرتو آن به قرب الهی نائل می‌گردد. چون زیارت جزء شعائر الهی محسوب می‌گردد باید طبق نص صریح آیه قرآن، این شعائر الهی را حفظ کرده هر روز برای شکوفایی آن کوشا باشیم زیارت نعمت عظیمی است که به دوستداران و برگزیدگان الهی عطا می‌شود که از این رهگذر می‌توان با ایجاد ارتباط صمیمانه و عاطفی و پر از شور و نشاط معنوی به اسرار هستی عالم دست یابد.

زیارت در لغت

صاحب مقاییس اللّغه می‌گوید: «الزاء و الواو و الراء اصل واحد یدل علی المیل و العدول... و من الباب» الزائر لأنه اذا زارک فقد عدل عن غیرک...(2)؛ «زاء و واو و راء، ریشۀ کلمۀ »زیارت است و معنای آن، میل به چیزی و روی گرداندن از چیز دیگر است ...، و از همین رو به «زائر» زائر می‌گویند، زیرا وقتی کسی به زیارت تو آمد، در واقع از غیر تو، روی گردان شده است (3).
دیگری گوید: «الزور: قسمت بالای سینه؛ زرت فلاناً: او را سینه به سینه ملاقات کردم؛ با او روبرو شدم. (چهره به چهره، اصطلاحی است که در زبان فارسی در دیدار حضوری به کار می‌رود؛ یعنی رو در روی) (4)»
هر گاه با کسی که به ملاقات او رفته‌ایم، رودررو شویم، روی از دیگران برتاخته و دل را متوجه آن شخص کرده‌ایم. بنابراین در زیارت دو ویژگی وجود دارد:
1.روی گردان شدن از چیزی؛
2.تمایل و روی آوردن به چیزی و یا کسی دیگر؛
از این رو زائر به کسی می‌گویند که از دیگران دل بریده و به مزور (کسی که به زیارتش رفته) دل بسته است.
بر همین اساس شیخ طوسی و شیخ طبرسی (قدس سرّهما) در معنای زیارت می‌فرمایند:
«زیارت، عبارت است از آمدن شخصی به جایی که گویا آنجا، خانه و محل زندگی اوست و گویا در آنجا قصد اقامت و زندگی دارد؛ گرچه در واقع قصد اقامت ندارد.» (5)
بنابراین آنچه در ادبیات و فرهنگ مردم به نام «دید و بازدید» مرسوم است، زیارت نیست بلکه زیارت وقتی صحیح است که زائر از همه دل شسته و به آن کسی که به دیدارش شتافته دل بسته باشد. این «دل بُریدن و دل بستن» باید طوری باشد که در کردار و گفتار نمایان باشد، که در غیر این صورت، دیدن است نه زیارت و لذا باید گفته شود: «زیارت یعنی از همه چیز دل بریدن و دل بستن بر محضر مقدس امام صلوات الله علیه» (6)

زیارت در بعد تاریخی

زیارت در اسلام تاریخی دیرین دارد، زیرا پایه گذار زیارت قبور مسلمین پیامبر معظّم ما می‌باشد، که شرح آن در کتاب‌های سیره و حدیث آمده، و می‌رساند که همراه با شورها و شوق‌ها، رنج‌ها و سوگ‌هاست؛ شور ایمان، شوق دیدار قبر محبوب، رنج سفر و سوگ فقدان عزیزان، و اینک نمونه‌هایی از این زیارت‌ها:
1. زیارت حضرت رسول (ص) که به انگیزۀ فطری و کشش قبلی از مَدفن مادر گرامیشان آمِنه بنت وَهب انجام گرفته است محمد بن سعد در الطبقات الکبری آن را نقل کرده: «در واقعۀ حُدیبیّه [سال ششم هجری] پیامبر (ص) بر سرِ قبر آمنه رفت، و بر آن گریست و به مرمّت و بازسازی آن پرداخت» (7) همچنین پس از حجة الوداع به زیارت قبر آمِنه شتافت و با تجدید خاطرات کودکی و یتیمی در آنجا گریست. (8)
2.از ابوهریره روایت شده که پیامبر (ص) قبر مادرش را زیارت کرد، بعد گریست و اطرافیانش را گریاند... و فرمود: «برای زیارت قبر وی از پروردگارم اجازه گرفتم، که به من اِذن داده است. پس شما نیز قبرها را زیارت کنید زیرا مرگ را به یاد می‌آورید.» (9)
3.از عباد بن ابی صالح روایت شده که رسول خدا (ص) در ابتدای هر سال به زیارت قبور شهداء در اُحد می‌آمد، و بدین عبارت آنان را زیارت می‌کرد: «سلام علیکم به ما صبرتم فَنِعمَ عُقبَی الدّار» راوی می‌افزاید که ابوبکر و عمر و عثمان هم به زیارت شهیدان اُحد می‌رفتند...(10)
4.بیهقی و محدّثان دیگر نقل کرده‌اند که حضرت رسول (ص) قبور شهدا را در اُحد زیارت کرد، سپس گفت: خدایا: بنده‌ات و پیامبرت گواهی می‌دهد که اینان شهیدان [در راه تو] اند و هر کس زیارتشان کند یا تا روز قیامت به آن‌ها سلام کند، پاسخ سلامش را می‌دهند. (11)
5.از حضرت ابوجعفر [محمد بن علی بن الحسین] روایت شده که حضرت فاطمه دختر رسول خدا (ص) قبر حمزه علیه رحمة را زیارت می‌کرد، و آن را مرمّت و اصلاح می‌نمود، و با سنگی بر آن نشان می‌گذاشت. یحیی بریان خبر می‌افزاید: بعد آنجا نماز می‌خواند و دعا می‌کرد و می‌گریست، [این سیره اش بود] تا زمانی که به شهادت رسید. (12)
6.حاکم نیز همین خبر را از قول حضرت علی علیه السلام نقل کرده، با این تفاوت که فاطمه (علیهاالسلام) هر جمعه قبر عمویش حمزه را زیارت می‌کرد. (13)
7.از جمله کسانی که برای زیارت پیامبر اکرم (ص) سفر کرده بلال بن ریاح صحابی و مؤذّن آن حضرت می‌باشد که ابن عساکر با سندی صحیح آن را نقل نموده، و علّتش را خوابی می‌داند که بلال دیده بود: او رسول خدا (ص) را در خواب می‌بیند که خطاب به وی می‌فرماید: ای بلال! این جفا چیست؟ آیا وقت آ ن نرسیده که به دیدارم آیی؟ بلال ترسان و غمگین بیدار شد. بر مرکبش سوار گشت و از شام قصد مدینه کرد. چون به مرقد مطهّر نبوی رسید، صورتش را بر قبر می‌مالید و می‌گریست و دردِ دل می‌کرد، تا حسن و حسین علیه السلام به سویش رفتند او آن دو را در برگرفته می‌بوسید... شواهدی که از منابع کهن اهل سنت نقل کردیم می‌رساند که زیارت قبر در گذشتگان به خصوص اولیای خدا و خویشاوندان، سنتی است دیرین که آغازگر آن پیامبر اسلام (ص) بوده، و پس از ایشان دُخت گرامی و اصحاب بزرگوار حضرت از آن پیروی کرده‌اند، و این سیره در زمان ائمه معصومین و بعد بین علمای دین تا امروز همچنان معمول و رایج بوده است، و کاری نوآیین از سوی شیعه نمی‌باشد.
بلی شیعه در زنده نگه‌داشتن این سنت و عملِ بدان بر برادران اهل سنت پیشی جُسته مخصوصاً که زیارت همچون مرثیه خوانی و عزاداریِ سِبط رسول الله (ص) یعنی حسین بن علی علیه السلام ، از عوامل ترویج و تقویت مذهب شیعه بوده است. به مناسبت موضوع اشاره‌ای به چگونگی زیاراتِ آن حضرت در سال‌های نخست شهادتش می‌نماییم تاریخ به ما می‌گوید زیارت امام حسین علیه السلام و یارانش در سال‌های اولیه چنان شورانگیز و انقلاب آفرین بوده، و اثری روشن در نشان دادن کفر و ستم امویان داشت که دستگاه حاکم چاره‌ای جز این ندید که از هجوم زائران به حائر حسینی جلوگیری نماید، بدین جهت دستور داد پیرامون کربلا پاسگاه‌هایی تعبیه کردند، و مأمورین غلاظِ شداد به نگهبانی پرداختند تا از آمدن مردم مانع شوند. اما عشق حسینی و تشویق امام باقر و صادق علیهم السّلام به زیارت آن حضرت آن حضرت و تأثیر خاص خود شهداء چنان بود که شیعیان در پوشش تاریکی شب به زیارت می‌رفتند، با وجود این بعضی گرفتار می‌شدند و به شدیدترین شکلی مجازات می‌گشتند. (15) در چنین موقعیت و شرایطی است که معنی واقعی این حدیث حضرت صادق علیه السلام واضح می‌شود که چون ابن به کیر بیم خود را از سلطان و خبر گزار ان جاسوس و دژبانان مرزی اعلام می‌دارد به او می‌فرماید: «ابن به کیر: آیا دوست نداری که خدا تو را در راه ما بیمناک ببیند؟ آیا نمی‌دانی هر آن کس که به خاطر ما ترس را پذیرا شود خدا او را در سایۀ عرش خود پناه دهد و هم سخنش در زیر عرش الهی حسین باشد، و خدا او را از هراس و ناراحتی‌های روز رستاخیز پناه دهد. (16)»
آری از سال 61 که شهادت اباعبدالله علیه السلام و اصحابش واقع شد تا سال 132 که انقراض حکومت ننگین و ظلم آلود بنی‌امیه است به مدت 71 سال با زوّار آن حضرت بسیار بدرفتاری می‌شد و به صورت‌های مختلف موانعی برایشان ایجاد می‌کردند، با وجود این ایمان و عقیده مسلمین ترغیب ائمه شیعه به زیارت سید شهیدان و بیان اهمیت و ثواب آن همه انگیزه‌هایی بود که سنت زیارت به خصوص زیارت سیدالشهدا علیه السلام را بین شیعه برقرار و پایدار داشت، و شیفتگانش پیاده و شبانه، پنهان و خائفانه به شوق دیدار حائر حسین تنها و دسته جمعی حرکت می‌کردند، و زیارت حقیقی را که ارتباط قلبی با امام و پیروی عملی از امام است، انجام می‌دادند. (17)

زیارت از دیدگاه فقاهت

زیارت امامان معصوم صلوات الله علیهم از اعمال عبادی به شمار می‌رود. از این رو علامه حلی قدس سره می‌فرماید: «یشترط فی الزیارات کل‌ها النیه لانها عبادة» (18)؛ «در تمامی زیارت‌ها قصد قربت شرط صحت زیارت است، زیرا زیارت، عبادت است.» از آن جا که زیارت، عبادت است و در هر عبادتی قصد قربت لازم است، در زیارت قصد قربت شرط شده است. بنابراین زیارت بدون قصد قربت باطل است. از آنجا که در بعضی عبادت‌ها طهارت هم شرط است، شماری از بزرگان فرموده‌اند: صحت زیارت، دو شرط دارد: قصد قربت و غسل زیارت (19)

زیارت از منظر ارباب معرفت

عارف واصل، علامۀ محقق، سید حسین همدانی درود آبادی می‌گوید:
«حقیقت زیارت عبارت است از تشرف زائر به محضر امام ... و چون زیارت عبادت است، به طهارت نیاز دارد و از آنجا که انسان دارای مراتبی است که اولین مرتبۀ آن جسم، و آخرین مرتبۀ آن، روح اوست، از این رو باید در تمام مراتب با طهارت باشد و طهارت جسم عبارت است از اینکه هرگونه نجاستی را از بدن پاک نموده و بعد از آن غسل کند و طهارت روح، عبارت است از اینکه زائر روحش را از هرگونه گناهی پاک نماید و آن گاه در تمام مراتب وجودی‌اش تسلیم ولایت امام باشد.» (20)
به دیگر سخن طهارت باطنی زائر به این است که در تمام مراحل هستی‌اش تسلیم آل محمد صلوات الله علیهم اجمعین باشد و همان گونه که اگر از خارج به بدن او نجاستی رسید باید تطهیر کند و اگر حدثی سر زد باید غسل نماید، اگر از او گناهی سر زد باید توبه کند و اگر از او غفلتی صادر شده باید عمل را از سر گیرد. اگر این دو نوع طهارت یعنی طهارت جسمی و طهارت روحی برای او حاصل شد، به لقای امام که همان حقیقت زیارت است، نائل می‌گردد.

زیارت در آیینه روایات

روایات فراوانی از ناحیۀ مقدسۀ حضرت محمد (ص) و اهل بیت معصوم آن حضرت در معنا و حقیقت زیارت صادر شده که در این نوشتار به بیان دو دسته از آن‌ها اکتفا می‌کنیم:
دسته اول: روایاتی که زیارت امامان معصوم صلوات الله علیهم را مانند زیارت خداوند متعال در عرش معرفی کرده است و دستۀ دوم، احادیثی که زیارت امامان معصوم علیهم السلام را زیارت خداوند تبارک و تعالی می‌داند.

روایات دستۀ اول

به امام صادق علیه السلام عرض کردم: کسی که رسول خدا (ص) را زیارت کند چه مقامی دارد؟ حضرت فرمودند: «کَمَن زارَ الله فَوق عَرشِهِ قالَ: قُلتُ مالِمَن زارَ أحداًمِنکُم؟ قالَ صلوات الله علیه: کَمَن زارَ رسولَ الله» (21)؛ «هر کس پیامبر (ص) را زیارت کند، مانند کسی است که خداوند متعال را در بالای عرش زیارت کرده است» پرسیدم: هر کس شما را زیارت کند، چه رتبه ای دارد؟ امام فرمودند: همانند کسی است که پیامبر (ص) را زیارت کند.

حدیث دوم: امام هشتم علیه السلام فرمود:

«مَن زَارَ قَبرَ ابی عبدالله به شطِّ الفُرات، کان کَمَن زارَ الله فَوقَ عَرشِه» (22)؛ «کسی که قبر ابی عبدالله علیه السلام را در کنار شط فرات زیارت کند، مانند کسی است که خداوند را در بالای عرش زیارت کرده است.»

حدیث سوم: امام کاظم علیه السلام فرمود:

«مَن زارَ وَلَدی عَلّیاً و باتَ عنده لیلة کان کمن زارَ الله فی عرشه...»(23)؛ «کسی که فرزندم [امام هشتم] را زیارت کند و شبی را در نزد او بگذراند، مثل کسی است که خداوند را در عرش زیارت کرده باشد.»
این سه حدیث شریف، نمونه ای است از احادیث بسیاری که در فضیلت و منزلت زیارت وارد شده است؛ و زیارت آن بزرگواران را همانند خدا در عرش معرّفی نموده است. پیش از شرح و توضیح آن‌ها یادآوری دو نکته، ضروری به نظر می‌رسد:
نکتۀ اول: زیارت هر یک از امامان مثل زیارت حضرت رسول (ص) و زیارت رسول (ص) مساوی با زیارت خداوند متعال است.
نکتۀ دوم: مرقد مقدّس هر کدام از آن بزرگواران به فوق عرش تشبیه شده است، بنابراین مکانی که قبر معصومین علیهم السّلام قرار گرفته از جهت رتبه شبیه عرش و بلکه شبیه مافوق عرش اعلی علیّین است. وقتی حضرت امام صادق علیه السلام در ارتباط با محل مرقد مقدّس حضرت ابوالفضل علیه السلام می‌فرماید:
... فی غذا المکان المُکرّم و المشهد المعظّم (24) این مکان، مکان مُکرّم و معظّمی است. روشن می‌شود مکانی که مرقد مقدّس یکی از معصومین در آن جا قرار گرفته دارای چه عظمت و قداستی است و اگر در روایت، این مکان‌ها به اعلی علیّین و فوق عرش تشبیه شده، قبول آن آسان می‌شود. (25)
در این دسته از روایات همان گونه که گفته شد زیارت معصوم به زیارت خداوند در عرش تشبیه شده است، با توجه به اینکه ذات مقدّس حضرت حق تعالی جسم نیست و مکان ندارد، زیارت او در عرش به چه معنا است؟
مرحوم تنکابنی چنین پاسخ می‌دهد: «شکی نیست که» مَن زارَ الله بر حقیقت خود نیست و در جهت نیست و بر شیء نیست و مکانی نیست، پس مراد از «زیارت خداوند» قرب معنوی است که برای بنده بالنسبة به مکان قدس حاصل می‌شود. هم چنین است افاضۀ فیض از مبدأ فیاض به سوی عبد و روح عبد و شئونات عبد. شکی نیست در اینکه قرب به عرش و کرسی، موجب اشدّیت افاضه از مُفیض است... پس مراد از حدیث آن است که بر زیارت امام حسین علیه السلام مترتب می‌شود آنچه که مترتب می‌شود بر زیارت خدا از قرب معنوی (26)
بنا بر نظر ایشان، زیارت یعنی حضور زائر نزد معصوم که این حضور، موجب شدت اتصال و این اتصال سبب نزدیک شدن به امام معصوم است و این قرب مکانی، موجب قرب معنوی زائر به امام معصوم می‌شود و بر اثر این قرب، برکات معنوی زیادی بر زائر نازل می‌شود.
علامه محمّدتقی مجلسی قدس سره در این باره می‌فرماید:
«مقصود از معراج، کسب معارف الهی است و هر کس امامان معصوم علهیم السلام را زیارت کند، همان قرب معنوی برای او حاصل می‌شود.»(27)
در توضیح کلام ایشان باید گفت: پیامبر و امامان معصوم در معراج، قرب معنوی به خداوند متعال پیدا می‌کنند و نتیجۀ این قرب، کسب معارف الهی است. البته اگر دیگران هم بخواهند آن معارف الهی را پیدا کنند باید به معراج بروند، منتها معراج دیگران، زیارت معصومین است. به دیگر سخن، بنا به فرمایش آن بزرگوار، معراج دو گونه است: نوع اول، معراج پیامبر و امامان معصوم علیهم السلام است که فایده آن قرب معنوی به خداوند متعال در اعلی علیّین است. این معراج، یعنی زیارت خداوند، مخصوص آن بزرگواران و ثمره‌اش، کسب معارف الهی است.
نوع دوم: معراج مؤمنین است که از طریق حضور در حرم و زیارت معصومین علیهم السلام حاصل می‌شود و زائر به این وسیله قرب معنوی پیدا کرده کسب معارف می‌نماید.
بنابراین، زیارت امامان معصوم برای زائر مانند زیارت خداوند است که برای پیامبر و امامان معصوم در عرش واقع می‌شود و نتیجۀ هر دو، کسب معارف الهیّه است؛ با این تفاوت که آن‌ها بدون واسطه از خداوند کسب معارف می‌کنند، و زائر به واسطۀ آنان. مرحوم علامه قطیفی می‌گوید:
«و زیارت امام معصوم که حاصل ولایت عظمای الهی است، زیارت الله است، همان گونه که طاعت آن‌ها طاعت خداوند است» (28)

زیارت و رسیدن به مقام شفاعت

عبدالله، پسر خلیفۀ دوم از رسول اکرم (ص) نقل کرده است که فرمود:
«مَن جان زائِراً لاتَحمِلَهُ اِلا زیارَتی کانَ حَقّاً عَلیَّ أن أکونَ لَهُ شفیعاً یَومَ القیامَة» (29) «هر کس به زیارت من بیاید و انگیزه‌ای جز زیارتم نداشته باشد، بر من لازم است که شفیع او در روز قیامت باشم» علاّمه امینی رحمة الله این حدیث را از شانزده تن از محدّثان و حفّاظ اهل سنت نقل کرده است. همچنین آورده است: چهل و یک نفر از بزرگان آنان، از عبدالله بن عمر نقل کرده‌اند که پیغمبر اکرم (ص) فرمود: «هر کس قبر مرا زیارت کند، شفاعت من بر او واجب می‌شود؛ من زار قبری له شفاعتی» (30)
شفاعت در حقیقت «طلب مغفرت از خداوند دربارۀ گناهکاران است چیز دیگری نیست»
در این صورت، طلب شفاعت از طرف رسول خدا (ص) برای کسانی که ایشان را بعد از رحلتش زیارت می‌نمایند در واقع طلب دعاست برای آنان، زیرا در سایه قرب الهی هیچ کس جز انبیاء و اولیاء الهی نیستند که صاحب منصب و مقامی به این عظیمی باشند.
ترمذی یکی از نویسندگان سنن چهارگانه از انس بن مالک چنین نقل می‌کند:
سألتُ النبی أن یَشفَعُ لِی یَومَ القیامَة فقالَ: أنا فاعِل. قلتُ: فَأینَ اطلُبکَ، فَقالَ عَلی الصِراط (31) از پیامبر درخواست کردم که در روز قیامت درباره من شفاعت کند، وی پذیرفت و گفت: من این کار را انجام می‌دهم، به پیامبر گفتم: شما را کجا جستجو کنم؟ فرمود در کنار صراط. بنابراین شفاعت در قیامت برای گناهکاران امت رسول خدا حتمی (ص) است ولی آنچه که مهم است این است که آنهایی که قصد زیارت آن حضرت را می‌کنند بهره‌وریشان از این مقام رسول الله (ص) فراوان است و پیامبر در عوض احسانی که زائر به واسطه آمدن به زیارت آن حضرت انجام می‌دهد پاداشی عظیم چون «شفاعت» به آن‌ها عطا می‌کند؛ و ایشان را به بهشت وارد کرد در جوار قرب الهی مسکن می‌دهد.

زیارت موجب وابستگی وجودی به اهل بیت علیهم السلام

روح زیارت مرتبط شدن و اتصال زائر با مزور است و این ارتباط زنده، موثر و حیات بخش است. بالاترین حقیقت عظمت و بزرگی «توحید» است و هیچ انسانی به ارزش موحّد نیست و جلوه های الهی در پرتو توحید خداوند همان رسالت و امامت است که ظهور و قدرت خداوند را در پرتو هدایتگری توسط ایشان نمایان می‌سازد و هیچ عِدل دیگری با آن مساوی نخواهد بود. آنچه که راه رسیدن به حقیقت توحید و قرب به حق را برای ما ضامن می‌گردد چیزی جز «ارتباط و اتصال به حضرت رسول خدا (ص) و عترت پاک و طاهر ینش نخواهد بود. هر کسی به دنبال کمال و سعادت دنیا و آخرت است جز از این راه نمی‌تواند، راهی را برای خود برگزیند که» فَمَاذا بَعدَ الحَق الاّ الضَّلال (32)؛ «پس از حق چیزی جز گمراهی نیست.»
تمام خیرات و نیکی‌ها از طریق همین مرتبط شدن به محمد و آل او علیهم السلام نشأت می‌گیرد که این همان توصیه الهی است که فرمودند: «الَّذِینَ یصِلُونَ مَآ أَمَرَ اللّهُ بِهِ أَن یُوصَل» (33)
زیارت تفسیر این ارتباط و تبیین و تحقّق آن اتّصال است و به همان میزانی که ایجاد آن اتصال و تحکیم آن رابطه در هندسه معرفتی اسلام ضروری و مهّم است، زیارت هم چون تنها طریق عملی و راه تحقق آن رابطه است ضروری و مهم خواهد بود؛ و از این‌رو همان طور که ایجاد و تحکیم این رابطه موجب خردمندی در دنیاست: «انّما یتذکّر اُولوالاألباب» سبب نیک بختی در آخرت نیز هست: «لهم عقبی الدار». در مقابل، کسانی که رابطه و اتصال به جریان رسالت و ولایت را گسستند و رابطه ای که امر الهی به اتصال آن بوده قطع کرده و بریدند:
«وَالَّذِینَ یَنقُضُونَ عَهْدَ اللّهِ مِن بَعْدِ مِیثَاقِهِ وَیَقْطَعُونَ مَآ أَمَرَ اللّهُ بِهِ أَن یُوصَلَ وَیُفْسِدُونَ فِی الأَرْضِ أُوْلَئِکَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَلَهُمْ سُوءُ الدَّار» (34)
با توجه به همین نکته است که خدای سبحان به شماری از آیات قرآن را به ایجاد و تثبیت و تحکیم رابطه و ضرورت و اهمیّت آن اختصاص داده و در شمار دیگری از آیت در جهت مذمّتِ گسستنِ این رابطه سخن گفتن است. «وَ مَنْ أَعْرَضَ عَن ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنکًا وَنَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ أَعْمَی» (35)؛ «و هر کس از یاد من دل بگرداند در حقیقت، زندگی تنگ و سختی خواهد داشت، و روز رستاخیز او را نابینا محشور می‌کنیم.»
راز پنهان این سرزنش‌ها و بدبختی این افراد آن است که اعراض و دوری از ذکر خدا که همان «ولایت مولی‌الموحدین» علی بن ابیطالب علیه السلام است نموده‌اند. همان طور که در روایت از ابی عبدالله علیه السلام آمده است که فرمودند: «وَ مَن أعرَضَ عَن ذِکری فَانَّ لَهُ مَعیشَةً ضَنکاً» یعنی ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام (36) در ادامه دارد از حضرت سؤال شد منظور از «وَنَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ أَعْمَی» چیست؟ حضرت صادق فرمودند: یعنی أعمی البصر فی القیامه اعمی القلب فی الدنیا عن ولایة امیرالمؤمنین. قال و هو متحیّر فی القیامه. یعنی سبب کوری آن‌ها در قیامت به خاطر آن است که قلوب این‌ها در دنیا از ولایت امیرالمؤمنین کور بود و بسته شده بود، این‌ها متحیر و سرگردانند در قیامت.
براستی که گسستن پیوند و رابطۀ با ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام ، جدا شدن از تمام خیرات و ورود در حیرت و سرگردانی است که خود شرّ مضاعف است و مهم‌تر از همه این که خدای مهربان و رئوف نیز چون این انسان را فاقد قابلیت و ظرفیت می‌بیند هم خود ازا و اعراض کرده و لطفش را ممنوع می‌کند و هم به پیامبرش دستور می‌دهد او را به حال خود واگذار تا در حیرت و سر گدا نی خود باقی باشد. «قُلِ اللّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ فِی خَوْضِهِمْ یَلْعَبُونَ» (37)؛ «بگو خدا، آنگاه به گذارشان تا در ژرفای باطل خود به بازی سرگرم باشند.»زیرا چنین شخصی به مثابۀ درخت خشکیده‌ای است که سودی نخواهد داد: «سَوَاءٌ عَلَیْهِمْ أَأَنذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنذِرْهُمْ لاَیُؤْمِنُون» (38)؛ «چه آن‌ها را بترسانی چه نترسانی آن‌ها ایمان نمی‌آوردند.»
بنابراین، نه تنها زیارت موجب ارتباط و وابستگی وجودی به اهل بیت علیهم السلام است، که خود منشأ خیرات و برکات و نزول فیض و اجر و ثواب است، بلکه بی رغبتی از آن و جدا شدن از آن سبب دور شدن از رحمت خاص پروردگار خواهد بود و کسانی که این ارتباط را در وجود خویش قوت نبخشیده و پرورش ندهند از الطاف خفیه الهی و رسولش (ص) دور خواهند ماند. چنان که امام صادق علیه السلام در پاسخ کسی که به امام علیه السلام عرض کرد: «جُعِلتُ فِداکَ أتَیتُکَ وَ لَم أزُز قَبرَ أمیرالمؤمنین علیه السلام »، فرمود: «بِئسَ ما صَنَعتَ لَو لا أنَّکَ مِن شِیعَتِنا مانَظَرتُ إلَیکَ، اَلاتَزُورُ مَن یَزُورُهُ الله تَعالی مَعَ المَلائِکَةِ وَ یَزُرُوهُ الأنبیاءُ علیهم السلام وَ یَزُورُهُ المُؤمنُونَ!؟»قُلتُ: «جُعِلتُ فداکَ ما عَلِمتُ ذلِکَ»، قال علیه السلام : «فَاعلَم أنَّ امیرالمُؤمنینَ عِندَ اللهِ أفضَلُ مِنَ الأئِمَّةِ کُلّهِمِ وَ لَهُ ثَوابُ أعمالِهِم وَ عَلی قَدرِ أعمالِهِم فُضِّلُوا» (39) به فدای شما گردم. به حضور شما رسیدم در حالی که توفیق زیارت قبر امیرالمؤمنین را نداشتم حضرت در پاسخ فرمود: بسیار کار ناپسندی انجام دادی، اگر نبود که تو از پیروان و شیعیان مایی هرگز به تو نگاه نمی‌کردم! چگونه زیارت نکردی شخصیّتی را که خداوند با فرشتگان آسمان و همۀ انبیاء و مؤمنان او را زیارت می‌کنند، آن شخص گفت: این مطلب را من نمی‌دانستم. حضرت فرمود: بدان که امیرالمؤمنین علیه السلام در نزد خداوند از همۀ ائمه برتر و افضل است و برای اوست پاداش تمامی اعمال و برتری هر کسی به میزان اعمال و عملکرد آن‌هاست. بنابراین زیارت به عنوان شاخصی روشن برای کسب فیض و دور نیفتادن از وادی رحمت ضروری است. (40)

زیارت ادای حق ولی نعمت هستی

زیارت کردن امامان معصوم علیهم السلام ادا نمودن حق کوچکی از آن بزرگواران است. زیرا سرپرست و ولی نعمت ما انسان‌ها همان طور که در زیارت جامعه کبیره بدان اشاره شده است ائمه اطهار علیهم السلام هستند که انسان‌های کاملی‌اند که ملائکه تحت فرمان آن‌ها قرار دارند و برای انجام هر کاری خدمت او شرفیاب می‌شوند. «ما من مَلَکٍ یَهبطه الله فی أمرٍ ما یَهبطُ له إلاّ بدأ بالإمام فعرض ذلک علیه» (41)؛ «هیچ فرشته ای نیست جز این که خدا او را برای کاری که نازل می‌کند ابتدا خدمت امام زمان می‌رسد و آن کار را بر او عرضه می‌کند.»
بنابراین، بهره‌مندی از فیوضات مادی و معنوی تحت نظر، اراده و اجازۀ آن‌هاست، اگر در موردی یا موجودی اجازه دادند فرشتگان نیز در آن باره نازل می‌شوند و اگر اجازه ندادند یا مصلحت ندانستند، نازل نمی‌شوند. بدین ترتیب، معصومین علیهم السّلام، ولی نعمتی هستند که گسترۀ خوان نعمت مادی و معنوی آنان نظام هستی را فراگرفته، همگان از فیوضاتشان بهره‌مند می‌شوند.
امیرالمؤمنین علی علیه السلام در جواب یکی از نامه های خود به سردسته تبهکاران اموی، معاویة بن ابی سفیان، ابتدا با اشاره به پاره‌ای از فضایل و کمالات خود و خاندانش به او متذکر شد، آنگاه فرمود: معاویه! دست از این حرف‌ها بردار که تو در این نامه‌نگاری‌ها همانند کسی هستی که تیرش به خطا رفته باشد. باید از این لجاجت‌ها و شیطنت‌ها دست برداشته، تابع و پیرو ما باشی؛ چون ما ساختۀ دست پروردگار هستیم و مردم برای ما ساخته و پروریده شده‌اند؛ «فَدعُ عنکَ مَن مَالت بِهِ الرَّمیّةُ فَإنّا صَنائعُ ربّنا و النّاس بَعدَ صَنَائع لَنا» (42) شارح معتزلی در شرح جملۀ نهج البلاغه می‌گوید: این، کلام بزرگی است که بر همۀ کلمات برتری دارد و معنایش از جمیع معانی عالی‌تر است. صیغۀ پادشاه، کسی یا چیزی است که پادشاه آن را برمی گزیند و قدر و اندازۀ او را بالا می‌برد و به او رفعتِ مقام می‌بخشد. علی علیه السلام در این کلام می‌گوید: ما به هیچ کس از افراد بشر بدهکار نیستیم، بلکه مستقیماً بر سر سفرۀ الهی نشسته‌ایم. پس بین ما و خدا واسطه ای وجود ندارد اما مردم دست پروردۀ ما هستند و ما واسطۀ بین آن‌ها و خدا هستیم. آن گاه جملۀ بلند و تندی دارد که اگر عالمی شیعی آن را می‌گفت، متهم به غلوّ می‌شد. آن جمله این است: این، مقام بزرگی است که ظاهرش همان است که شنیدی اما باطن این کلام این است که آن‌ها بندۀ خدا و مردم بندۀ آن‌ها هستند. (43)
همچنین در دعای عدیله راجع به امام زمان علیه السلام آمده است:
«بِبَقائِهِ بَقیتِ الدُنیا وَ بِیُمنِهِ رُزِقَ الوَریَ وَ بِوجودِهِ ثَبَتَتِ الأرضِ وَ السَّماء» (44)؛ «به بقای او دنیا باقی است، به برکت او خلق روزی می‌خورند و به وجود او آسمان و زمین پابرجاست.»
پس از آنچه بیان گردید نمایان می‌شود که همه انسان‌ها نسبت به ولی نعمت خود باید نهایت احترام را گذارد و این مشخص نمی‌شود جزء با زیارت آن بزرگواران، در این مورد روایتی از امام رضا علیه السلام نقل شده که می‌فرمایند:
«إنَّ لِکُلِّ اِمامٍ عهداً فی عُنُقِ اولیائه وَ شِیعتِهِ و اِنّ مِن تَمامِ الوفاء بالعهد و حُسنِ الاداءِ زِیارت قُبُورِهِم» (45)؛ «هر امامی عهد و پیمانی بر گردن شیعیانش دارد و از مراتب عالی ادای این عهد و پیمان، رفتن آنها به زیارت ائمه علهیم السّلام است.»
این ادای حقوق که به صورت زیارت صورت می‌پذیرد به دو گونه تحقق می‌یابد: یکی به صورت عمل (حضور در حرم یا مجلس زیارت) و دیگری با ذکر مقام و حقوق آن بزرگواران. مردم با خواندن زیارات خصوصاً با حاضر شدن در حرم پیامبر و امامان علیهم السلام مراتب رفعت و شأن والای آن حضرات علیهم السّلام را می‌ستایند و از این رهگذر، حق شناسی خود را نسبت به حقوق بی‌شمار آن بزرگواران به ویژه حق هدایت و امامت را نشان داده و قدردانی می‌کنند.

دو شاخصه معرفتی در زیارت

وقتی زائر به زیارت امام خویش شتاب می‌کند، وقتی به آنجا رسید در پی استحکام و تثبیت دو شاخصۀ معرفتی زیارت یعنی دوستی و محبت ورزیدن دائمی به معصومین علیهم السلام، و دیگر شاخصه تبری و دوری جستن از دشمنان و مخالفان ایشان است.
بنابراین می‌توان گفت: «بی گمان برجسته‌ترین نمودِ ایمان، تولی و تبری است» هر انسانی بر پایۀ باور و بینش خویش برخی چیزها را می‌پسندد و به آنها محبت می‌ورزد و پاره ای دیگر را خوش نداشته و با بغض و خشم با آن‌ها برخورد می‌کند. آنگاه که ابوحمزه ثُمالی از امام و پیشوای خود، حضرت باقر علیه السلام پرسید که: ایمان واقعی چگونه کامل می‌گردد، در پاسخ شنید: با دوستی خدا، دشمنیِ دشمنان خدا و همراهیِ با راستینان (46)
از این دست پاسخ‌ها، به خوبی اهمیت این دو بال ایمان حقیقی روشن می‌شود و زیارت این دو شاخصه‌ی بسیار مهم را که حقیقت ایمان به حساب می‌آید برای انسان قوت می‌بخشد و نمی‌گذارد انسان در طول زندگی‌اش دست از محبت آل الله و دشمنی با دشمنانش بردارد. در برخی زیارتنامه ها در کنار جملۀ «عارفٌ بِحَقِّکُم» جملۀ «مُقِرُّ بِفَضلِکُم... مُعترِفٌ بِکم و مستبصرٌ بِشَأنِکُم و بِضَلالَهِ مَن خالَفَکُم» آمده است. یعنی از طرفی به بخشی از فضایل و کمالات ارزشمند اهل بیت پرداخته که محبت انسان به واسطه دانستن فضائل و مناقبشان به آنان بیشتر خواهد شد و از روی دیگر به جهالت، ضلالت، ظلم محوری و بی کفایتی مخالفان آنان تذکّر می‌دهد که قطعاً چنین گزاره ای در زیارت زمینه ای مناسب برای تحصیل معرفتی برتر است زیرا وقتی چنین که از دشمنان آن‌ها دوری گزیده شود، در واقع از خصلت‌ها و اوصاف ناشایسته که مورد نهی آن‌هاست، فاصله گرفته می‌شود و این خود شیوه‌ای عملی در افزایش معرفت است از این رو نوعاً در زیارتنامه ها در کنار جمله «عارفٌ بِحقِّکُم»، جملۀ «مُوالٍ لَکُم وَ لِأولیاءکُم مُبغِضٌ لأعدائکم و مُعادٍ لَهُم» آمده است.

شباهت زیارت و معراج

پیش از این بیان شد که زیارت حضرت محمد (ص) و یا یکی از امامان معصوم علیهم السلام همانند زیارت خداوند در فوق عرش است. بنابراین، زیارت پیامبر و امامان معصوم علیهم السلام به زیارت خدا در بالای عرش تشبیه شده است مثل اینکه گفته شود: «آب جوی مثل اشک چشم است»؛ بلکه «آب جوی» به «اشک چشم» تشبیه شده است، بنابراین، «مشبَّه» زیارت رسول (ص) است؛ همان‌طور که در مثال، آب جوی «مشبّه» است و زیارت خدا «مشبه به» می‌باشد؛ همان گونه که در مثال فوق «مشبه به» اشک چشم است.
نکتۀ مهم، فهم وجه شباهت است. در مثال ذکر شده، وجه شباهت زلال بوده است؛ یعنی آب جوی مانند اشک چشم، زلال و صاف است؛ اما چه شباهتی بین زیارت پیامبر و زیارت خداوند در عرض وجود دارد.
برای گشودن این رمز، باید به راز معراج پی برد تا رمز شباهت زیارت امامان معصوم علیهم السلام با زیارت حضرت حق گشوده شود. اگر کسی این قفل را بشکند و رمز را بیابد، به گنجینۀ معرفت می‌رسد و آن گاه در مقابل دریای بی کران و موّاج جلال و جمال آن بزرگواران، واله و سرگردان می‌شود تا آنجا که گمان خدایی‌شان بر صفحۀ ذهن نقش می‌بندد؛ همان گونه که بر صفحۀ دل فرشتگان ملکوت نشین نشست؛ و اگر نبود تعلیم آن بزرگواران، همۀ فرشتگان را کفر گرفته و در بند پندار به غلو دچار شده و در ورطه‌ی هلاکت می‌افتادند. (47)
با دقت و ژرف نگری در لابه لای آیات و روایاتی که دربارۀ معراج موجود است، می‌توان راز معراج را در چهار چیز یافت: 1.شرافت ملأ اعلا به وجود مقدّس حضرت محمد (ص)؛ 2.شهود و دیدن حقایق و گزارش آن‌ها برای مردم؛ 3.آشکار شدن مقامات عالیۀ آن حضرت؛ 4.بیان مقام حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام در نزد آفرینندۀ عرش و عرشیان. آیات و روایات بی شماری بر این چهار رمز گواه است که به نقل دو نمونه از آن در این نوشتار اکتفا می‌شود:

روایت اول: یونس بن عبدالرحمن می‌گوید:

«از امام کاظم علیه السلام پرسیدم: علت اینکه خداوند پیامبر را به آسمان‌ها و از آنجا به» سدرة المنتهی و از آنجا به پرده‌های نور برد و در آنجا با او به گفت و گو و مناجات پرداخت، چیست؟ فرمودند: خداوند متعال به مکان و زمان وصف نمی‌شود، «وَ لکنّه عزوّجل اراد أن یُشرِّفَ بِهِ مَلائکته و سکان سمواتِهِ و یکرّمهم بمشاهدته و یُرید من عجائبَ عظمته ما یُخبِر به بصوطه...»؛ «خداوند خواست تا فرشتگان و ساکنان آسمان‌ها را توسط آن حضرت شرافت و منزلت عطا کند و مشاهده و زیارت آن حضرت سببی باشد بر اینکه خدا ملائکه را کرامتی عطا نماید و منزلت و رتبۀ آنان بالا رود و نیز عجایب عظمت خود را به آن حضرت بنمایاند تا بعد از آمدن به زمین به مردم خبر دهد.» (48)

روایت دوم: در حدیثی دیگر امام صادق علیه السلام فرمود:

وقتی پیامبر به بالاترین مقام قرب رسید، چیزی بین او و خدا نبود، مگر جایگاهی که در آن لؤلؤی بود که نورافشانی می‌کرد. در آنجا صورت و چهره‌ای دید، او را گفتند یا محمد! آیا این صورت را می‌شناسی؟ فرمود: بله، این صورت پسر عمویم علی بن ابیطالب علیه السلام است.
در این احادیث شریف به چهار راز معراج اشاره شده است:
1.تشرّف و تکرّم ملأ اعلی 2.شهود عجایب عظمت خداوند 3.ظهور مقامات حضرت رسول (ص) 4.بیان بخشی از فضایل و مناقب حضرت صلوات الله علیه.
شباهت زیارت به معراج رسول خدا (ص) از آن جهت که معراج پیامبر نظاره کردن عظمت والای الهی و کرامت و شرافت علی علیه السلام بود و زیارت نیز چنین خصوصیتی را داراست که هر کس به زیارت آن‌ها موفق شود، خود شاهد عظمت و جلالت خداوند متعال و آن بزرگواران خواهد بود و برای او کمالات و مقاماتی حاصل می‌شود که بتواند بخشی از عظمت ولایت، را درک نماید و معرفتی کامل‌تر به مظهر ولایت، حضرت علی علیه السلام پیدا کند تا آنجا که زیارت کنندۀ آن زائر را نیز کرامت و ش

 

رافتی باشد. بنابراین، رمز و راز شباهت «زیارت» و «معراج» را باید در تفقه در این گونه احادیث یافت.

زیارت، آشنایی با سنت و سیرت امام علیه السلام

از شاخصه های بارز امام شناسی، آشنایی با سنت و سیرت امام علیه السلام است. بدون شک، با قطع نظر از مسائلی که به موقعیت و مقام امام معصوم بازگشت می‌کند و در ساختار اعتقادی و بنیانی دین نقش بسزایی دارد، عملکرد و منش رفتاری امام معصوم علیه السلام در جایگاه فردی و اجتماعی از شأنیت بالایی برخوردار است. از آن سو که برای نوع انسان‌ها به خصوص اشخاص مبتدی، جایگاه رفیع امام معصوم علیه السلام قابل شناخت و دسترسی نیست، و از طرفی دیگر مطیع بودن از امام علیه السلام و پیروی کردن از ایشان از ضروریات این نوع بینش است، از این جهت تنها رفتارهای ویژه و عملکردهای ارزشمند آنان در منظر جوامع انسانی مورد تأسی واقع می‌شود؛ بنابراین، باید صفات مختلف ایشان را درعرصه های عبودیت خدا، سیاستمداری، فرهنگی، جنگ و جهاد، خانواده، اقتصاد و... شناسایی کرده و با تأسی و تبعیّت از آن‌ها جلوۀ شیعه بودن را در خویش قوت بخشی کرد.
روشن است که فرمان تأسی به رسول گرامی اسلام (ص) نیز در همین زمینه است. «لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِّمَن کَانَ یَرْجُو اللَّهَ وَالْیَوْمَ الْآخِرَ وَذَکَرَ اللَّهَ کَثِیرًا» (49)؛ «قطعاً برای شما در [اقتدا] به رسول خدا سرمشقی نیکوست، برای آن کس که به خدا و روز واپسین امید دارد و خدا را فراوان یاد می‌کند» به همان معیار ائمه طاهر علیهم السّلام که نمونه های عالم انسانیّت‌اند، باید از نظر منش و رفتار و نحوۀ زندگی معروف و شناخته شده باشند، تا پیروی و اطاعت آنان میسّر افتد. همین نکته ما را بر آن می‌دارد تا سنّت و سیرت خویش را از آنان آموخته و از پروردگار متعال به صورت دعا و خواسته‌ی رسمی طلب نمائیم که به سنّت و سیرت آنان استوار باشیم و از اخلاق، منش و روش مخالفان و دشمنان آنان دور و جدا باشیم. «اللّهمَّ فَاجعَل نَفسِی...مُسنَنَّةً به سننِ اُولیائِکَ مُفارِقَةً لِأخلاقِ أعدائِک» (50)؛ «خدایا نفس مرا به گونه ای قرار ده که با سنّت و روش اولیائت آشنا و عامل باشم و از منش و سیرت دشمنان تو جدا و در امان باشم.»
این منطق که از اصول و ارکان زیارت است و در زیارت‌ها، به ویژه، زیارت روز عاشورا به صورت روشن و صریح آمده است: «اللّهمَّ اجعَل مَحیایَ مَحیا مُحمَّدٍ و آل محمَّدٍ وَ مَماتی مَماتَ محَمَّدٍ وَ آلِ محمد (ص) »(51) درس بزرگی است که باید راه و رسم درست زندگی کردن را از آن‌ها آموخت. گرچه ممکن است انسان نتواند همۀ سنت‌ها و سیرت‌های آنان را در خود جمع کند، امّا همواره باید بکوشد زندگی و مرگ خود را بر اساس اقتدا به حیات و ممات آنان سامان دهد. (52)

زیارت و اعتقاد به حیات دائمی ائمه علیهم السلام

اولین قدمی که زائر در بارگاه قدس و ملکوتی امام معصوم علیه السلام می‌گذارد، داشتن اعتقاد قلبی و راسخ است به اینکه امام معصوم علیه السلام حیات دائمی دارد و بر این اساس سخن خود را آغاز می‌کند و هر آنچه را که در دل خویش پنهان داشته و به بسیاری از افراد نمی‌تواند بیان دارد، در محضر امام علیه السلام بازگو می‌کند. براستی که این انسان تنها با کسانی صحبت می‌کنند که آن‌ها را دارای صاحب حیات و شعور و اثر بدانند به همین علت در اذن دخول مشاهد مشرفه می‌خوانیم: «أشهَدُ أنَّکَ تَشهدُ مَقامِی و تَسمَعُ کَلامی وَ تَرَدُ سَلامِی»؛ «ای امام معصوم، شهادت می‌دهم که شما حال و موقعیت مرا می‌بینید [و می‌دانید که می‌خواهم با شما در ارتباط باشم] و سخن مرا می‌شنوید و با تمام نوازش گری جواب سلام مرا می‌دهید.»
و نیز می‌خوانیم: «و أشهد انّکم احیاء عند ربّکم ترزقون»؛ «شهادت می‌دهم که شما بزرگواران زنده هستید و نزد پروردگارتان روزی می‌خورید.»
اینکه ما معتقدیم ائمه دارای حیات هستند، به همین دلیل است که آن‌ها، هم شهید هستند و هم دارای مقام عصمت و هم دارای مقام ولایت مطلقۀ الهی می‌باشند. (53)

زیارت بزرگداشت و تعظیم شعائر الهی

قال الله تعالی: «... وَ مَن یُعَظِّم شَعائِرِ الله فَإنّها مِن تَقوَی القُلُوب» (54)؛ «هر کس شعائر الهی را بزرگ بشمارد این نشانۀ تقوای قلب است.» یکی از وظایف مسلمانان بزرگداشت شعائر اسلامی و انجام مناسک و اعمالی است که نشانۀ اقتدار اسلام و اجتماع مسلمین و دلبستگی آنان به مقدسات دینی و معنوی است، همچنان که حج و مناسک حج جزء شعائر اسلام است. «إِنَّ الصَّفَا وَالْمَرْوَةَ مِن شَعَآئِرِ اللّه» (55) زیارت پیامبر اکرم (ص) و ائمه طاهرین علیهم السلام نیز جلوه ای دیگر از بزرگداشت شعائر الهی می‌باشد، چرا که زیارت پیشوایان دینی، همایش عاطفی و حضوری حماسی در محضر آنان است. این حضور، نمایش جلوه های محبت مردم به معصومین علیهم السّلام و بیانگر نفوذ افکار ائمه علهیم السلام در دل و جان مردم و پایداری اندیشه امامت و شخصیت با عظمت آن بزرگواران می‌باشد. (56)

زیارت بازگشت به حقیقت خویش

زائر قطره ای است که از دریای بیکرانۀ وجود اهل بیت علیهم السّلام جدا شده و اکنون به دریا بازمی گردد و به اصل خود ملحق می‌شود. به بیان روشن‌تر، زائر به زیارت حقیقت خود می‌رود و خویشتن گم شدۀ خود را در محضر مزور باز می‌یابد. زیارت بازگشت به وطن حقیقی و رجعت به جایی است که بدان تعلّق داریم. از آنجا که «حُبُّ الوَطَن مِنَ الإیمان» (57)؛ «دوستی وطن از آثار ایمان است.» مؤمن هوای بازگشت به آن را در سر دارد و در غربت بی قرار است و تنها وقتی آرام می‌یابد که به اصل خویش بازگردد.
اگر طفل نوزادی را از آغوش مادر جدا کنند، شیون کنان طالب بازگشت می‌شود و به هیچ وسیله ای جز بازگرداندن به آغوش مادر، نمی‌توان او را آرام کرد. مؤمن نیز که در آفرینش، از زیادی طینت اهل بیت (علهیم السّلام) آفریده شده و گِل او را با آب ولایت آن بزرگواران عجین ساخته‌اند (58)، با همۀ وجود، طالب بازگشت به اصل خویش است. بدین خاطر دلش هوای دیدار و حضور در محضر پیامبر و امام می‌کند و تشنۀ زیارت آن‌ها می‌شود. آنان که اهل محبّتند به خوبی احساس می‌کنند که حرم اهل بیت (علیهم السلام) بوی وطن می‌دهد و لذا به خوبی درمی یابند که روح در حرم، همچون طفلی که به آغوش مادر بازگشته است، احساس آرامش نمی‌کند. یکی از شواهد ظاهری بر این امر که حرم اهل بیت (علهیم السلام) رنگ و بویی از وطن حقیقی انسان دارد، این است که از نظر فقهی نیز مسافری که صدها فرسنگ راه طی کرده و به حرم پیامبر اکرم یا اباعبدالله الحسین (صلوات الله علیهما) وارد شده است، می‌تواند نماز خود را همچون کسی که در وطن خود می‌باشد، تمام بخواند. این امر حالی است که این زائر مسافر نیست بلکه در وطن خود می‌باشد. (59)

زیارت، میهمانی بر مزور است

زیارت میهمان شدن زائر بر مزور است. زائر در واقع بر پیامبر و امام میهمان می‌شود؛ لذا در ایّام زیارت، خود را میهمان آن بزرگواران می‌داند و با این توجّه، سعی می‌کند ادب میهمانی را مراعات کند. این امر سبب می‌شود به تدریج چنین احساسی همۀ زندگی او را فرا گیرد و در جای جای زمین و لحظه لحظۀ عمر، خود را میهمان اهل بیت (علیهم السلام) بداند و به تعبیر زیبای جمال السالکین سیّد بن طاووس رضوان الله تعالی علیه، زبان حالش این باشد که:
نـَزیلُـکَ حَیـثُ مَـا اتَّجَـهَت رِکـابـی
وَ ظَیـفُـکَ حَیـثُ کُنـتُ مِـنَ البِـلادِ
مرکبم به هر سو که روی آورد، در پایان راه بر تو وارد می‌شود و در هر سرزمینی باشم، بر سر سفرۀ تو میهمان می‌باشم؛ (60) مرکبم به هر سو که روی آورد، در پایان راه بر تو وارد می‌شود و در هر سرزمینی باشم، بر سر سفرۀ تو میهمان می‌باشم.
از جمله آداب میهمانی این است که میهمان به صاحب‌خانۀ امر و نهی نکند و هرچه را صاحب خانه برای او تدارک دید پذیرا بوده و بدان راضی باشد و چیز دیگری را طلب و آرزو نکند.
مراعات این ادب در سفرهای زیارتی بسیار پسندیده و لازم است به گونه ای که طیّ سفر، هرچه از دشواری و آسودگی پیش آمد را زائر پذیرا بوده و به آن رضایت دهد و اظهار نارضایتی نکند. این تمرینی خواهد بود که به تدریج روح رضایت و پذیرش نسبت به تمامی مقدّراتی که در زندگیش پیش می‌آید در او پدید آید. (61)

زیارت، جلوه ای از حقیقت والاتر

زیارت ظاهری، دقیقه ای از یک حقیقت والاتر و جلوه ای از یک امر عظیم‌تر و سایه ای از یک وجود کریم‌تر است. حرم و مرقد حقیقی اهل بیت (علیهم السّلام) دل‌های شیفتگان و دلدادگان آن‌هاست و این حقیقتی است که کراراً مورد تصریح آن بزرگواران قرار گرفته است. «قُبُورُنا فی قُلُوبِ مَن والانا، قُبُورنا فی قُلُوبِ شِیعَتَنا»؛ «قبرهای ما اهل بیت در دل‌های کسانی است که محبّت و ولایت و پیروی و تشیّع ما را دارا هستند.» (62)
زائر این نگرش و باور خود را در حرم اهل بیت (علیهم السّلام) به هنگام خواندن زیارت جامعۀ کبیره به صراحت بیان می‌کند؛ «بِأبی أنتم و أُمی و نفسی و أهلی وَ مالی ذِکرُکُم فی الذّاکرین و أسمائکم فی الأسماء و أجسادُکُم فِی الأجسادِ وَ أرواحُکُم فی الأرواحِ وَ أنفُسُکُم فِی النُّفُوسِ وَ آثارُکُم فِی الآثارِ وَ قُبُورُکم فِی القُبور»؛ «پدر و مادرم و خود و خانواده‌ام و هرچه دارم به فدای شما باد ذکر شما در ذاکران و نام‌های شما در نام‌ها و پیکرهای مطهّر شما در پیکرها و روح‌های بزرگ شما در ارواح و نفس‌های مزّکای شما در نفس‌ها و آثار شما در اثرها و قبور منوّر شما در قبرها قرار دارد.»
به بیان دیگر همۀ خلق ظرفند و شما بزرگواران مظروفید. در صلواتی که از حضرت رضا علیه السلام روایت شده است نیز این حقیقت مورد تصریح قرار گرفته است:
«اللّهمَّ صَلِّ عَلی رُوحِ محمّدٍ و آلِ مُحمَّدٍ فی الأرواحِ وَ صَلِ عَلی جَسَدِ محمَّدٍ وَ آلِ محمّدٍ فی الأجساد وَ صَلِّ عَلی قَبرِ مُحمَّدٍ وَ آلِ مُحمَّدٍ فی القُبُورِ وَ صَلِّ عَلی صُورَةِ محمَّدٍ وَ آلِ محمَّدٍ وَ آلِ محمَّدٍ فی الصُّورِ وَ صَلِّ عَلی تُربَةِ مُحمَّدٍ وَ آلِ محمّدٍ فِی التّرابِ وَ صَلِّ عَلی نُورِ مُحمَّدٍ وَ آلِ محمَّدٍ فِی الأنوارِ»؛ (63) «بار الها بر روح محمد و آل محمد که در روح‌ها قرار دارد درود فرست و بر پیکر محمّد و آل محمّد که در پیکرها می‌باشد درود فرست و بر قبر محمّد و آل محمّد که در قبرها قرار دارد درود فرست و بر صورت محمّد و آل محمّد که در صورت‌ها می‌باشد درود فرست و بر تربیت محمّد و آل محمّد که در تربت‌ها قرار دارد درود فرست و بر نور محمّد و آل محمّد که در نورها می‌باشد درود فرست.»
بنابراین همان‌گونه که خدا را در درون می‌توان یافت و جلوه های او را در دل می‌توان دید؛ چنانکه قرآن کریم فرمود: «وَ فِی أنفُسِکُم أفَلا تُبصِرُونَ؟» (64)؛ «و در درون خودتان، آیا نمی‌نگرید؟» و «سَنُرِیهِم آیاتِنا فِی الآفاقِ وَ فِی أنفُسِکُم» (65)؛ «به زودی نشانه‌های خودمان را در جهان بیرون و در درون خودشان به آن‌ها نشان می‌دهیم.» به همان نحو، اهل بیت (علهیم السّلام) را که خلیفة الله و قائم مقام خداوند در جهان آفرینش و اسمای حُسنی و امثال علیای حضرت حقّ و وجّه الله می‌باشند نیز می‌توان در درون یافت و تجلیّات آن بزرگواران را در درون خویش به عیان دید. بنابراین اساس، همان گونه که به موجب حدیث شریف حضرت صادق علیه السلام «اَلقَلبُ حَرَمُ الله» (66)؛ «قلب حرم خداوند است» حرم واقعی اهل بیت علیهم السّلام نیز قلب عاشقان و دلدادگان آن‌ها است. با توجّه به آنچه گفته شد حقیقت زیارت اهل بیت (علیهم السّلام) سفری است در درون برای دیدار آن بزرگواران در حرم دل خویش. بنابراین زائر حقیقی کسی است که به برکت عشق تمام عیار و خالصانۀ خود به اهل بیت (علیهم السّلام) خود آن بزرگواران را زیارت و دیدار می‌نماید و تنها به زیارت مرقد بسنده نمی‌کند.
سفر زیارت ظاهری، اشاره و سایه است از این سفر زیارت باطنی، و تمرینی است. برای اینکه در همۀ لحظات عمر و در همۀ عرصه‌های زندگی، خود را در محضر آن بزرگواران احساس کنیم و به هر سو که رو کنیم، چشمانمان به جمال آن خوبان روشن شود. (67)

زائر، بندۀ برگزیدۀ الهی

قابلیت زیارت و تشرّف به محضر امام (صلوات الله علیه) برای برگزیدگان الهی نیست. ابو عامر، واعظ اهل حجاز می‌گوید: به محضر امام صادق علیه السلام مشرّف شدم و به آن حضرت عرض کردم: کسی که قبر مقدّس امیرالمؤمنین علیه السلام را زیارت کند و آن را آباد نماید، برای او چه ثواب و آثاری دارد؟ حضرت در جواب فرمودند: «پدران من از جدم رسول الله برای من روایت کردند که حضرت رسول (ص) به حضرت علی علیه السلام فرمودند: یا علی! شما در زمین عراق کشته و در آنجا دفن خواهی شد. حضرت علی علیه السلام عرضه داشت: یا رسول الله! کسی که قبرهای ما را زیارت و آباد کند، چه فایده‌هایی برای او دارد؟ حضرت رسول (ص) در جواب فرمودند: »إنَّ الله جعل قبرک و قبورَ ولدک بقاعاً من بقاع الجنّه و عرصةً من عرصاتها؛ «خداوند قبر شما و قبرهای فرزندان شما را باغی از باغ‌های بهشت قرار داده است.» بنابراین مکانی که مرقد مقدّس آن بزرگواران در آن قرار گرفته، قطعه ای از بهشت است از این رو تنها بهشتیان به زیارت آنجا موفق می‌شوند و حضرت رسول (ص) فرمودند:
و انّ الله جعل نُجباء من خلقِه و صفوةِ عباده تَحِنُ إلیکم و تَحتمِلُ المذّلَةَ و الأذی فیکم؛ «خداوند دل‌های بزرگواران و برگزیدگان خود را مشتاق شما قرار داده و لذا در راه شما هر سختی و خواری و ذلتی را تحمل می‌کنند.» «فَیُعَمِّرونَ قُبورَکُم وَ یکثِرونَ زیارت‌ها تَقرُّباً مِنهم إلی الله و مودةً لِرسوله»؛ [این برگزیدگان الهی که به شرف زیارت نایل می‌شوند] قبرهای شما را آباد می‌کنند، و زیاد به زیارت قبرهای شما می‌آیند و مقصودشان از این همه زیارت، تقرّب به خداوند و محبت به رسول خدا و [پیروی از او] است. (68)
علامه محمدتقی مجلسی قدس سره می‌فرماید:
«هیچ کس را توفیق و تقربی به خداوند نیست، جز اینکه از ناحیۀ آن بزرگواران حاصل شود.» (69) سپس حضرت دربارۀ این بندگان برگزیدۀ الهی می‌فرمایند:
«اولئک یا علی المَخصُوصُونَ به شفاعتی و الواردون حوضی و هم زوّاری غداً فی الجنّه» (70)؛ «یا علی! شفاعت من مخصوص آن‌ها است؛ و بر حوض من وارد می‌شوند و فردای قیامت در بهشت زائران منند.»
و کلام حضرت این گونه ادامه می‌یابد:
«و مَثل کسانی که قبرهای شما را تعمیر می‌کنند و به این آبادانی متعهدند؛ مثل کسانی است که حضرت سلیمان را در بناء» بیت المقدس کمک کرده‌اند. هر کس شما را زیارت کند زیارتش برابر با هفتاد حج، غیر از حَجة الاسلام است. (71)
«وَ خرجَ من ذُنُوبِه حَتی یَرجعَ مِن زیارتِکُم کیَوم ولدته أمه فابشر و بشِّر اولیائک وَ مُحبیکَ مِنَ النَعیمِ وَ قرّة العین به ما لاعین رأت و لا اُذنٌ سمعت و لاخطر علی قلبٍ بشر» (72) [کسی که قبور شما را زیارت و آبد کند] از گناه پاک می‌شود؛ همانند روزی که از مادر زاده شده تا از زیارت شما برگردد. پس خوشحال باش و بشارت بده اولیاء و محبّان خودت را به نعمت‌های جاودانی که به آن‌ها داده می‌شود و چشمشان روشن می‌شود به چیزهایی که هیچ چشمی ندیده و هیچ گوشی نشنیده و بر قلب کسی خطور نکرده است.
آری، از آثار زیارت، پاک شدن زائر از گناه و به دنبال آن، نعمت‌های فراوانی است که خداوند به او عطا می‌کند و چشمش به نعمت‌هایی روشن می‌شود که هیچ چشمی ندیده و هیچ گوشی نشنیده و بر قلب کسی خطور نکرده است.
سپس حضرت در ادامه می‌فرمایند: «حُثالَةً مِنَ النّاسِ یُعَیِّرونَ زُوَّارِ قُبُورِکُم بِزیارَتِکُم کَما تُعَیَّرُو الزّانِیَةُ بِزناها اولئکَ شِرارُ اُمّتِی لاتَنالُهُم شَفاعَتی وَ لایَرِدُونَ حَوضِی» (73) لکن اراذل و اوباش از مردم، زیارت را عیب می‌شمرند و زائرین قبرهای شما را سرزنش می‌کنند؛ همان گونه که زناکار را به زنا کردنش. این افرادِ سرزنش کننده از تبهکاران امت من به شمار می‌روند که به شفاعت من نمی‌رسند و بر حضور من در قیامت وارد نمی‌شوند.
با توجه به این حدیث شریف معلوم می‌شود که زائر دارای خصلت‌ها و صفاتی منحصر به فرد است از جمله: 1.از برگزیدگان خداست و در راه زیارت هر گونه اذیت و آزاری را تحمل می‌کند؛ 2.مقصود او از زیارت، تقرب خدا و اظهار محبت به رسول (ص) است. 3.مشمول شفاعت حضرت رسول (ص) است و در روز قیامت از آب کوثر می‌نوشد و به زیارت آن حضرت نایل می‌شود.
4.برای او حقایقی کشف می‌شود که دیگران را آن قابلیت نیست و جلوه های خدای متعال را مشاهده می‌کند که دیگران از آن محرومند.

نتیجه

زیارت یکی از راه های ارتباط برقرار کردن با ائمه اطهار علیهم السّلام است که انسان می‌تواند در رهگذر آن، به سیر الهی خود سرعت بخشیده، زودتر به لقاء پروردگار عالم راه یابد و آن هدفی که برایش خلق شده است دست یابد.
زائر کسی است که تنها به معراج روح خویش اندیشه می‌ورزد نه چیز دیگر و در این راه طی مسافت‌ها نموده به محضر امام معصوم علیه السلام شرفیاب می‌شود و در این هنگام امام را حیّ و حاضر در مقابل خود می‌پندارد، از این رو در سلام خود دقت می‌نماید تا مقام و جایگاه خود را از دست ندهد و از این جهت همیشه «متصل باشد نه منفصل».

پی‌نوشت‌ها:

1. مقاییس اللّغه، ج 3، ص 36.
2. همان
3. مفردات الفاظ قرآن، ترجمه و تحقیق سیدغلامرضا خسروی، ج تو، ص 231.
4. مجمع البیان، ج 10، ص 488.
5. بر آستان جانان، ص 39.
6. دایرة المعارف بزرگ اسلامی، ج 5، ذیل ابواء.
7. همان.
8. صحیح مسلم، ج فر، ص 46.
9. وفاء الوفا، چاپ چهارم، 3/932.
10. همان.
11. همان.
12. شوق دیدار، ص 20.
13. الغدیر، ج 5، ص 147.
14. ر. ک: تاریخ کربلا و حائر حسین علیه السلام، ص 61ـ60.
15. کامل الزیارات، ص 126.
16. شوق دیدار، ص 23ـ22.
17. تذکرة الفقهاء، ج 8، ص 488.
18. بر آستان جانان، ص 40.
19. همان، به نقل از شمس الطالعه، ص 15،16،17.
20. وسائل الشیعه، ج 14، ص 328؛ امالی صدوق، ص 105.
21. کامل الزیارات، ص 280.
22. وسائل الشیعه، ج 14، ص 411.
23. بر آستان جانان، ص 42 و 43.
24. همان
25. بر آستان جانان، ص 44؛ به نقل از الکیل المصائب فی مصائب الاطائب، ص 133.
26. روضه المتقین، ج 5، ص 363.
27. بر آستان جانان، ص 45؛ به نقل از رسائل آل طوق، ج 3، ص 330.
28. الغدیر، ج 5، ص 97.
29. همان، ص 93.
30. سنن ترمذی، ج فر، ص 621، ح 2433.
31. سوره یونس، آیه 32.
32. رعد، آیه 25.
33. سوره طه، آیه 124.
34. تفسیر معین ذیل آیه شریفه.
35. سوره انعام، آیه 91.
36. سوره بقره، آیه 6.
37. تهذیب الأحکام، ج 6، ص 20.
38. ر. ک: فلسفۀ زیارت و آیین آن، مرتضی جوادی، ص 45 و 46.
39. بحار، ج 26، ص 357.
40. نهج البلاغه، نامۀ 28، بند 11.
41. شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 15، ص 132، ذیل نامۀ 28.
42. مفاتیح الجنان، ص 167، دعای عدیله.
43. بحارالأنوار، ج 100، ص 116.
44. بحارالأنوار، ج 27، ص 57.
45. بر آستان جانان، ص 51.
46. بحارالأنوار، ج 18، ص 347.
47. سوره احزاب، آیه 21.
48. زیارت امین الله.
49. مفاتیح الجنان، زیارت عاشورا.
50. فلسفه زیارت و آیین آن، مرتضی جوادی، ص 98ـ97(با کمی تغییرات).
51. ر. ک: همره نور، ص 29.
52. همان
53. سوره بقره، آیه 158.
54. مدیریت عمومی زیارت اهل بیت، ص 20.
55. بحارالأنوار، ج 53، ص 302.
56. همان
57. ره توشه دیدار، ص 50ـ49.
58. مفاتیح الجنان، زیارت امام زمان علیه السلام ، روز جمعه.
59. ره توشۀ دیدار، ص 52 و 53.
60. هزار و یک نکته، نکتۀ 759، ص 608.
61. ره توشه دیدار، ص 58.
62. سوره ذاریات، آیه 21.
63. سوره فصلت، آیه 53.
64. بحار، ج 70، ص 25.
65. ره توشه دیدار، ص 50.
66. بحارالأنوار، ج 97، ص 121.
67. روضه المتقین، ج 5، ص 364.
68. بحارالأنوار، ج 97، ص 121.
69. بر آستان جانان، ص 82.
70. المزار، مناسک المزار للمفید، ص 228.
71. همان.

منابع
1. قرآن کریم
2. نهج البلاغه
3. مفردات راغب، راغب اصفهانی، حسین بن محمد، نشر دارالعلم، بیروت، سال 1413 ق.
4. مجمع طریحی، طریحی، فخر الدین بن محمد ناشر، مرتضوی چاپ، سوم 1375 ش
5. کامل الزیارات ابن قولویه، جعفر بن محمد نشر، دار المرتضویة چاپ اول، سال 1356 ش
6. وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، محمد بن حسن، نشر آل البیت، چاپ اول، سال 1409 ق.
7. امالی ابن بابویه، محمد بن علی نشر اعلمی، چاپ پنجم، سال 1400 ق.
8. الغدیر امینی، عبدالحسین، نشرموسسه دایره‌المعارف فقه اسلامی، سال ۱۴۲۲ ق ...
9. تفسیر معین، کاشانی نور الدین، نشر دار الجوادین، چاپ بیروت، سال 1433 ه.
10. بحارالأنوار، مجلسی محمد باقر، نشراحیاء التراث، چاپ دوم، سال 1403 ق.
11. فلسفه زیارت و آیین آن، مرتضی واعظ جوادی، نشر اسراءچاپ سوم،1385
12. شوق دیدار، رکنی، محمد مهدی، نشر آستان قدس رضوی، امور فرهنگی،1362
13. بر آستان جانان، فخَار اصفهانی، باقر، نشر اقیانوس معرفت، چاپ اول، سال 1389 ش.
14. مدیریت عمومی زیارت اهل بیت، نیلی پور، مهدی، نشر سلسبیل، چاپ اول، سال 1387 ش.
15. همره نور، طالقانی، سید هدایت الله، نشر سابقون، چاپ اول، سال 1380 ش.
16. شرح زیارت جامعه کبیره، حبل متین، ضیاء آبادی، سیدمحمّد، نشر بنیاد خیریه الزهراء، چاپ اول، 1386 ش.

 



 

 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.