مسائل مشترک فلسفه دین و فلسفه اصول(1)

فلسفه دین، تفکر فلسفی و عقلانی در باب دین است؛ بدین معنا که گزاره ها و اعتقادات دینی را تبیین می کند، ادله و شواهد به نفع و یا علیه را مطرح می نماید و به درستی و
چهارشنبه، 15 شهريور 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
مسائل مشترک فلسفه دین و فلسفه اصول(1)
مسائل مشترک فلسفه دین و فلسفه اصول(1)

نویسنده : حسن معلمی



 
فلسفه دین، تفکر فلسفی و عقلانی در باب دین است؛ بدین معنا که گزاره ها و اعتقادات دینی را تبیین می کند، ادله و شواهد به نفع و یا علیه را مطرح می نماید و به درستی و نادرستی و صدق و کذب آن می پردازد. فلسفه اصول نیز به مبادی تصوری و تصدیقی علم اصول همچون اجتهاد، حکم، عقل و ارزش و انواع آن و یقین و انواع آن و مباحث زبانی و تفسیری می پردازد. بین این دو علم در مباحث زبان دینی، مباحث تفسیر و هرمنوتیک، عقل و دین و نقش عقل در فهم دین، انتظار بشر از دین و قلمرو دین، اشتراک و تعامل وجود دارد.
واژه های کلیدی: فلسفه دین، فلسفه اصول، تفکر عقلانی و فلسفی، مبادی تصوری و تصدیقی

طرح مسأله

فلسفه دین و فلسفه اصول از فلسفه های مضاف هستند. برای فلسفه مضاف نیز تعاریفی ارائه شده است که پرداختن به آنها هدف این نوشتار نیست؛ بلکه به اندازه ای که مقدمه این بحث باشد، بدان پرداخته می شود.
واژه فلسفه سه گونه به کار می رود:
1. بدون اضافه و وصف؛
2. با اضافه، مثل فلسفه اخلاق، فلسفه ذهن، فلسفه دین، فلسفه اصول و...؛
3. با وصف، مثل فلسفه تحلیلی، فلسفه علمی و ... .
در مواردی که بدون اضافه و وصف به کار می رود نیز معانی متعددی دارد که بعضی از آنها عبارتند از:
یک. همه علوم حقیقی، اعم از علوم نظری (ریاضیات، طبیعیات، الاهیات و احکام کلی وجود یا متافیزیک) و علوم عملی (اخلاق، تدبیر منزل و سیاست)؛
دو. همه علوم عقلی (فلسفه، منطق، ریاضیات و ...) در مقابل علوم تجربی؛
سه. احکام کلی وجود (علت و معلول، حادث و قدیم، ثابت و متغیر و ...)؛
چهار. هر نوع تحلیل و نگاه عقلانی در باب هر چیز.
در مواردی که واژه فلسفه به چیزی اضافه می شود، مضاف الیه دو گونه است:
1. علم؛
2. امر یا پدیده ای خاص، مثل ذهن، احکام، هنر، سینما.
در مواردی که به علم اضافه می شود نیز دو گونه است:
یک. اضافه به مطلق علم (فلسفه علم).
دو. اضافه به علم خاص، مثل فلسفه اخلاق، فلسفه اصول، فلسفه فیزیک، فلسفه منطق و امثال آن.
در صورتی که به علم خاص اضافه شود، دو حالت دارد:
حالت یکم: اضافه به عنوان علم، مثل فلسفه علم اخلاق و فلسفه علم اصول.
حالت دوم: اضافه به محتوای علم، مثل فلسفه اخلاق و فلسفه اصول.
نمودار مطالب فوق چنین است.

واژه فلسفه

به طور مطلق به کار رود
همه علوم حقیقی
همه علوم عقلی
احکام کلی وجود یا هر نوع تحلیل و نگاه عقلی
به صورت مضاف به کار رود
مضاف به علم
مضاف به مطلق علم مثل فلسفه علم
مضاف به علم خاص
اضافه به عنوان علم فلسفه علم اصول، فلسفه علم اخلاق
اضافه به محتوای علم فلسفه اصول، فلسفه اخلاق
مضاف به شیء و پدیده
به صورت موصوف به کار رود، مثل فلسفه تحلیلی و فلسفه علمی
در مواردی که فلسفه به علم خاص اضافه می شود، اگر به عنوان علم اضافه شود – مثل فلسفه علم اخلاق و فلسفه علم اصول- آنچه مورد بحث است تعریف علم، موضوع و مسائل علم، غایت و هدف علم، روش علم، پیشینه تاریخی علم، تحولات علم و مباحثی از این قبیل؛ ولی اگر به محتوای علم خاصی اضافه شود – مثل فلسفه اخلاق، فلسفه اصول- در این صورت، مبادی تصوری و تصدیقی آن علم موردنظر هستند؛ مثلاً فلسفه اخلاق به مبادی تصوری و تصدیقی علم اخلاق و فلسفه اصول به مبادی تصوری و تصدیقی علم اصول می پردازد.
در مواردی که فلسفه به یک پدیده یا شیء اضافه می شود – مثل فلسفه ذهن، فلسفه دین، فلسفه احکام و امثال آن- دو صورت دارد:
یک. مقصود علل و عوامل آن پدیده است، مثل فلسفه احکام که معنای آن پی جویی از علت و مصالح و مفاسد حکم است.
دو. مقصود معنایی عام تر است: یعنی تفکر فلسفی و عقلی در باب آن شیء یا تحلیلی عقلی پدیده یا کاوش های عقلانی در باب نحوه وجود، کارکرد، روابط و غیر آن، مثل فلسفه سینما و فلسفه دین.
با توجه به این مقدمه، فلسفه دین، فلسفه مضاف به پدیده و شیء است و فلسفه اصول، فلسفه مضاف به علم و از صورت دوم که علم خاص و محتوای آن و نیز مبادی تصوری و تصدیقی آن مورد نظر است. با توجه به این مقدمه، به معنا و چیستی هر کدام از این دو عنوان می پردازیم و سپس تعامل و ارتباط آن دو را از طریق اشتراکات پی می گیریم.

فلسفه دین

با توجه به مباحثی که در کتب[1] مختلف فلسفه دین ذکر شده است، می توان مسائل آن را چنین برشمرد:
1. معنا و مفهوم خدا؛
2. صفات خدا؛
3. دلائل اعتقاد به خدا؛
4. دلائل عدم اعتقاد به خدا؛
5. شناخت خداوند بدون توسل به برهان؛
6. جستجوی مدام خداوند و خطر کردن؛
7. خدا، جهان و طبیعت؛
8. مفاهیم توحیدی واقعیت نهایی؛
9. مفاهیم غیر توحیدی واقعیت نهایی؛
10. قدرت الاهی؛
11. مادی گرایی، تحصل گرائی و خدا؛
12. قرینه، تجربه و خدا؛
13. خداباوری و طبیعت گرائی؛
14. مسأله شرّ (دلیلی علیه اعتقاد به خداوند)؛
15. عقل و دین؛
16. علم و دین؛
17. عقل و ایمان؛
18. وحی و ایمان؛
19. معجزات؛
20. زبان دین؛
21. قلمرو دین؛
22. منشأ دین؛
23. تعریف دین؛
24. معرفت دینی و تحول فهم دینی؛
25. کثرت گرائی دینی؛
26. تحقیق پذیری در دین؛
27. دعاوی متعارض ادیان؛
28. اخلاق دینی؛
29. تجربه دینی؛
30. فلسفه و دین؛
31. جاودانگی روح و رستاخیز و تعامل؛
32. هرمنوتیک و کتاب مقدس؛
33. مسأله جبر و اختیار و قضا و قدر؛
34. وحدت متعالی ادیان؛
35. گوهر و صدف دین؛
36. انتظار بشر از دین؛
37. وجه حاجت بشر به دین؛
38. اعتقادات، اعمال و آداب دین و مباحثی از این قبیل.
بعد از ذکر مسائل سی وهشت گانه و تذکر این نکته که مسائل فلسفه دین، اختصاص به این موارد ندارد و این موارد استقرائی است، نوبت به تعاریف مختلف از فلسفه دین می رسد.
تعریف اول: تفکر فلسفی در باب دین، نه دفاع فلسفی از اعتقادات دینی؛ زیرا «الاهیات طبیعی یا عقلی» و «مدافعه دینی» این وظیفه را به عهده دارند. پس فلسفه دین، وسیله آموزش دینی و دفاع از دین نیست؛ لذا دیندار و ملحد هر دو به آن می-پردازند. این دانش ثانوی، شعبه ای از الاهیات نیست؛ بلکه شاخه ای از فلسفه است. (هیک، 1376: 13 و 14)
تعریف دوم: رشته ای که بُعد عقلانی دین را بررسی می کند. در کتاب عقل و اعتقاد دینی آمده است:
بررسی بُعد عقلانی دین (یعنی اعتقادات اساسی آن) وقتی کاملاً مفید است که آگاهانه و برنامه ریزی شده باشد. فلسفه رشته ای است که اعتقادات را به دقّت مورد بررسی قرار می دهد و لذا می توانیم به حقّ از آن متوقع باشیم که در مطالعه اعتقادات دینی ما را یاری می دهد. تحقیق در این باره که آیا فلان اعتقادات، معنادار، منسجم و معقول هستند یا نه، کاری کاملاً فلسفی است. رشته ای دانشگاهی که بُعد عقلی دین را بررسی می کند، تحت عنوان «فلسفه دین» شناخته می شود.
فلسفه دین به یک معنا، دنبال تمایل فطری انسان به تفکر جدّی در باب موضوعات بسیار مهم است. فلسفه دین، به عنوان یک موضوع دانشگاهی، این تمایل فطری نسبت به پرسیدن، فهمیدن را تنقیح می کند و برای این منظور، تکنیک ها و نکته یابی های نظامات صوری فلسفه را در میان می-آورد و بر اعتقادات دین اطلاق می کند. (1387: 23 و 24)
تمایل به وضوح (ایضاح مفهومی مثل مفهوم خدا، معجزه، شرّ و... ) نگاه نقادانه (آشکار کردن مفروضات پنهان و مقدمات مطوی) و بررسی شقوق بدیل و بررسی نقاط قوت و ضعف همه دیدگاه ها، ابتنای عقاید بر برهان و تفکر معتبر، ارائه دیدگاه جامع و معتدل و ترکیبی، از جمله ویژگی های فلسفه دین است. (همان: 24-26)
روش فلسفه دین، تحلیلی و عقلانی است و با ایضاح مفهومی شروع می گردد و به ارائه براهین و نقد بررسی آنها و ارائه بهترین گزینه یا جمع بین آنها منتهی می شود. (همان: 26 و 27) فلسفه دین با دو رشته دیگر «الاهیات جزمی یا الاهیات اعتقادی» که حجیت را از آنِ یک سنّت دینی معین می داند و «دفاعیات دینی» که در مقام دفاع از عقاید دینی خاص در مقابل انتقادات است، فرق دارد. (همان: 27 و 28)
نکتۀ قابل تأمل این است که نویسندگان کتاب عقل و اعتقاد دینی معتقدند تمام موضوعات «فلسفه دین» را که در کتب فلسفه دین مطرح است، در کتاب خود آورده اند و حتی اموری را بدان افزوده اند. (همان: 13) موضوعات کتاب آنها چنانکه گذشت، عبارتند از: تعریف دین و خدا، تجربه دینی، عقل و ایمان، صفات خدا، براهین خداشناسی، مسأله شرّ، شناخت خدا بدون توسل به برهان، زبان دینی، معجزات، حیات پس از مرگ، علم و دین، کثرت گرائی، اخلاق دینی، فلسفه و آموزه های الاهیات، جستجوی مدام خدا و خطر کردن.
حاصل آنکه فلسه دین:
1. بُعد عقلانی دین را بررسی می کند؛
2. به اعتقادات اساسی آن، آگاهانه و با برنامه ریزی می پردازد؛
3. سؤال می کند که آیا فلان اعتقاد معنادار است؟ منسجم است؟ معقول است؟
4. در این راه از همه تکنیک های عقلی و فلسفی استفاده می کند؛
5. ایضاح مفهومی، نگاه نقادانه، بررسی شقوق بدیل و ارائه دیدگاه جامع، روند عقلی آن است.
سؤال اساسی این است که آیا موضوعات فلسفه دین به این امور اختصاص دارد یا اینها اموری است که تاکنون (تا زمان نوشتن کتاب مذکور) رایج و شایع بوده است؟ به نظر می رسد انحصاری در کار نیست و باید ملاک را در نظر گرفت، نه فقط استقرای موارد را که در جمع بندی نهایی بدان اشاره می شود.
تعریف سوم: ارزیابی عقلانی ادعاهای دینی؛ یعنی:
1. بررسی دلائل به نفع آنها؛
2. بررسی دلائل علیه آنها؛
3. بررس درستی و نادرستی آنها؛
4. از طریق فهم درست و ارزیابی آنها. (یاندل، 1386: 35-37)
تعریف چهارم: فلسفه دین، عرصه ای خطیر برای تحقیق درباره خاستگاه سنت های دینی و ماهیت آنهاست. (تالیافّرو، 1382: 19)
تدبر و تأمل درباره علائق دینی، بررسی نقادانه مدعیان دین، صدق و کذب گزاره دینی، قرائن و شواهد مؤید دین و موانع و امور مخرب برای اعتقادات دینی و... . (همان: 17، 20، 22، 23)
تعریف پنجم: فلسفه دین، تحقیق فلسفی درباره مسائل اساسی راجع به دین است؛ مسائلی چون، حقیقت صفات خدا، چگونگی ارتباط دین با اخلاق و شطحیات (بیانات متناقض نما) که در اعتقاد دینی وجود دارد. (لگنهاوزن: 1383، 512)
تعریف ششم: فلسفه دین تلاشی است که با ارائه تفسیر عقلی از دین و ارتباط آن با دیگر انواع تجربه، درصدد کشف درستی باورهای دینی و ارزش نگرش ها و اعمال دینی است. فلسفه دین شاخه ای از متافیزیک (به ویژه شاخه ارزش شناسی) است که به تفسیر ارتباط تجربه ارزش های دینی انسان با سایر تجارب وی می پردازد. (همان)
حاصل همه تعاریف با ذکر ویژگی ها چنین است که فلسفه دین:
1. تفکر فلسفی در باب دین است؛ اما نه به معنای دفاع فلسفی از دین و یا آموزش دین؛
2. دانش ثانوی و شاخه ای از فلسفه است؛
3. علمی است که بُعد عقلانی دینی را بررسی می کند؛
4. آگاهانه و با برنامه ریزی به اعتقادات اساسی آن می پردازد؛
5. سؤال می کند که فلان اعتقاد معنادار است؟ منسجم است؟ معقول است؟
6. در این راه از همه تکنیک های عقلی و فلسفی استفاده می کند؛
7. ایضاح مفهومی، نگاه نقّادانه، بررسی شقوق بدیل و ارائه دیدگاه جامع، روند عقلی آن است.
8. در آن ادعاهای دینی ارزیابی عقلانی می شوند: بررسی دلائل به نفع آنها، بررسی دلائل علیه آنها، بررسی درستی و نادرستی آنها از طریق فهم درست و ارزیابی آنها.
9. عرصه ای خطیر برای تحقیق درباره خاستگاه سنّت های دینی و ماهیت آنهاست؛
10. رسالت آن، تدبر و تأمل در باورها و علائق دینی، بررسی نقادانه مدعیان دین، بررسی صدق و کذب گزاره های دین، گزارش و شواهد مؤید دین، و امور مانع و مخرّب برای اعتقادات دینی است؛
11. تحقیق فلسفی درباره مسائل اساسی درباره دین است.
12. تلاشی است که با ارائه تفسیر عقلی از دین و ارتباط آن با دیگر انواع تجربه، درصدد کشف درستی باورهای دینی و ارزش نگرش ها و اعمال دینی است.
اگر موضوعات سی و هشت گانه و موارد دوازده گانه را در کنار همدیگر قرار دهیم، معنا و مفهوم فلسفه دین کاملاً روشن می-گردد و ابهام یا اجمال یا کلی گوئی آن مرتفع می شود. بحث در اینکه هر کدام از تعاریف مذکور چه اشکال و نقائصی دارند، ضرورتی ندارد؛ بلکه مشکل آفرین است.
تعاریفی همچون «پژوهش عقلانی فرامتنی (متن مقدس) در چیستی و چسانی و چرائی دین و گزاره ها و آموزه های بنیادین آن» و یا «کاوش های فلسفی دین و درباره دین» (رشاد1385: 23 و 24)، «تبیین گزاره های بنیادین دین، تجربه و تحلیل صحت و سقم آنها» (آیت اللهی، 1381: 15)، «بررسی فیلسوفانه مفاهیم، گفتارها، دعاوی، باورهای دینی و شواهد و دلائلی که به سود و زیان آنهاست» (فنایی، 1375)، «پژوهشی عقلانی در جهت معقولیت و توجیه دین و آموزه های اساسی آن و سازواری آنها (آموزه ها) با یکدیگر یا در جهت عدم معقولیت و توجیه سازواری آنها» (محمدرضایی، 1386: 39) و امثال آن، هر کدام به بخش یا بخش هایی از موارد دوازده گانه مذکور اشاره دارد و جامع و مانع نمی باشد و ضرورتی نیز برای ارائه تعریف جامع و مانع وجود ندارد- اگر غیر ممکن نباشد- زیرا اگر درصدد تبیین آن چیزی هستیم که اتفاق افتاده است، باید تابع آن بود، نه پیشنهاددهنده و اگر درصدد تبیین تعریف فلسفه دین مطلوب هستیم، ممکن است به تفاوت اهداف و اغراض تدوین، تعاریف متفاوتی ارائه گردد. آری می توان به پاره ای از عناصر اصلی و مشترک بین همه یا اکثر تعاریف اشاره داشت؛ مثل نگاه عقلانی، روش عقلانی ارزیابی صحت و سقم، بررسی براهین علیه یا به نفع، بررسی سازواری و یا عدم انسجام گزاره های دینی.
نگارنده سخن در باب ملاک و معیار تمایز علوم، بحث از اعراض ذاتی، میزان کارآیی قواعد و ضوابط مذکور و برهانی بودن یا قراردادی بودن تفکیک و تمایز علوم را به مقاله ای دیگر که در دست نگارش است، واگذار می کند. در آنجا روشن می شود که تعاریف علوم معمولاً اشاره ای به بخش های مهم علوم به صورت اجمال و مختصر است و ذکر مسائل آن علوم در کنار تعریف، اجمال را به تفصیل تبدیل می کند و به مقدار زیادی به ارائه شمای کلی علم می پردازد که بیش از این ضرورتی ندارد و در مواردی مشکل آفرین است. (ر.ک: معلمی، 1389)
منبع فصلنامه آیین حکمت شماره 3

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.