موضوع مبانی تأویل عرفانی(4)

جناب کاشانی بعد از اینکه به تفاوت میان تفسیر و تأویل می پردازد کتاب ارزشمند تأویلات را –نه تفسیر- بلکه ارائه الگوی «تأویل» برای اهل ذوق می داند.
پنجشنبه، 16 شهريور 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
موضوع مبانی تأویل عرفانی(4)
 موضوع مبانی تأویل عرفانی(4)

نویسنده: رحمت اله معظمی گودرزی



 
(با توجه به آراء ملا عبدالرزاق کاشانی)

مبانی تأویل عرفانی از دیدگاه ملا عبدالرزاق

جناب کاشانی بعد از اینکه به تفاوت میان تفسیر و تأویل می پردازد کتاب ارزشمند تأویلات را –نه تفسیر- بلکه ارائه الگوی «تأویل» برای اهل ذوق می داند. (کاشانی، عبدالرزاق، تأویلات القرآن الحکیم انتشار یافته با نام تفسیر ابن عربی، تحقیق: سمیر ارباب مصطفی، دارالاحیاء التراث العربی، بیروت، 1422، ج 1، ص 6)و از طرف دیگر نیز در جای جای تأویلات از اصطلاح «تطبیق» استفاده می کند. ما در ابتدا به جایگاه هر کدام از این اصطلاحات پرداخته و سپس نظری به مبانی یاد شده می اندازیم. ایشان بعد از یادکردی از گذشته خود که با وجود تدبر در قرآن عائدی از آن نصیبش نمی گشت، به دوران ظهور معانی قرآن اشاره می کنند و این حال خود را منطبق با حدیث مشهور حضرت رسول الله (ص)می داند که «مانزل من القرآن آیة الا و لها ظهر و بطن، و لکل حرف حد و لکل حد مطلع» ایشان منظور از ظهر را تفسیر، بطن را تأویل، حد را منتها و نقطه اوج فهم کلام حق و مطلع را جائی می داند که در آن می توان خداوند «ملک علام» را شهود نمود. از این روی نگاشتن برخی از اسرار حقایق باطنی را «تأویل» می داند –نه تفسیر-چرا که تفسیر را علمی متعلق به ظواهر قرآن و دارای حدود و مشخص می داند که عدول کننده آن در ورطه هولناک تفسیر به رأی فرو غلطیده است. اما در مورد تأویل هرگز این گونه نیست (همان منبع، ج1، ص6)«چرا که تأویل بر حسب احوال شنونده و اوقاتش در مراتب سلوک و تفاوت درجاتش فرق می کند به طوری که هرگاه شخص عارف از مقام خویش ترقی یابد، باب فهم جدیدی برایش گشوده شده و بر معانی ظریف آماده شده ای اطلاع می یابد» (همان منبع، ج1، ص6)با این حال ایشان به گونه ای خاص از
تأویل اشاره می کنند که با «تطبیق» از آن نام می برند. همین امر سبب شده است متشرقینی چون گلدتسهیر تأویل و تطبیق را دو گونه جداگانه بداند (لوری، پییر، تأویلات القرآن از دیدگاه عبدالرزاق کاشانی، ترجمه: زینب پودینه آقائی، حکمت، تهران، 1383، ص 77 و 78). اما اگر در موارد بکارگیری این دو اصطلاح در تأویلات نیک بنگریم «تطبیق» در حقیقت همان تأویل ارکان آیات قرآن با انفس بوده و «تأویل» نیز تطبیق آیات الاهی با آفاق می باشد (کاشانی، عبدالرزاق، تأویلات القرآن کریم انتشار یافته با نام تفسیر ابن عربی، همان منبع، ج1، ص 43، 108، 299، 303، 366، ج 2، ص 45، 288)و به همین دلیل است که گاهی آیه ای از نظر ملا عبدالرزاق تأویل (یا همان تطبیق با آفاق)ندارد اما او به تطبیق آن با انفس دست می زند. (همان منبع، ج1، ص 255، ج2، ص23، 460)و زمانی نیز آنها را از هم تفکیک می کند. (همان منبع، ج 1، ص 108، 303، 294)و نکته جالب تر اینکه ایشان تطبیق را بیشتر در سطح قصص قرآن به کار برده و دلیل آن را تطابق فوق العاده ظاهر و باطن قصص، با ظاهر و باطن سالک می داند. (همان منبع، ج1، ص 314)
حال که جایگاه این سه اصطلاح کلیدی از نظر جناب کاشانی مشخص گردید به مبانی تأویل و تطبیق در نظر ایشان می پردازیم.
ابتدائاً باید گفت که در نگاه کاشانی تأویل – همچنانکه خودش در مقدمه تأویلات آورده – دستیابی به معانی غیبی از طریق سیر و سلوک و ارتقاء روحی سالک می باشد و این تأویل کاملاً مغایر با تأویل عقلی است که دیگر نحله های تأویلی چون معتزله از آن استفاده می کردند. چرا که آنان معنی کلام الله را بر دریافت های عقلانی خود حمل کرده و همانانند منحرفان حقیقی اند. (کاشانی، عبدالرزاق، شرح فصوص الحکم، بیدار، قم، 1370، ص 57)
در نگاه ایشان تأویل به معنی عبور از ظاهر به باطن (کاشانی، عبدالرزاق، تأویلات القرآن کریم انتشار یافته با نام تفسیر ابن عربی، همان منبع، ج1، ص 324) و تأویل احادیث، معانی غیبی است که صورت های غیبی به آنها بر می گردند. (همان منبع، ج1، ص322)
از طرف دیگر شخص تأویل کننده نیز باید دارای استعداد پذیرش معانی و معارف الاهی باشد. (همان منبع، ج1، ص410)اما باید دانست که عبور از ظاهر به باطن هرگز به معنی نادیده گرفتن ظاهر نیست چرا او به کرّات بر ایمان به ظاهر آیات و قصص قرآن تأکید ورزیده و آنها را امور حقیقی خارجی در زمان خودشان معرفی می کند. (همان منبع، ج 1، ص 238، 299، 407)لذا باید حساب ایشان را از باطنیانی که فقط بر باطن تکیه داشته نیز جدا دانست.
می دانیم که نخستین گام در مبانی تأویل نظرگاه شخص مؤوّل نسبت به قرآن است، از نظر جناب ملاعبدالرزاق، قرآن، فقط الفاظ و حروفی نیست که بر زبان می آوریم، بلکه علوم حقیقی ذوقی و معانی نازل شده از غیب الغیوب بر صدر علماء محقق است (همان منبع، ج2، ص 135)، که فقط با انس به آن می توان از شیرینی معارف آن چشید. و در آن صورت است که با نفسی با نشاط و صدری گشاده به سیر در آن پرداخته و به معانی وصف ناپذیر آیات دست یافت. (همان منبع، ج1، ص5)و این دستیابی به حقایق، به میزان ارتقاء سالک در مراتب سلوکی اش می باشد، که هر چه مرتبه اش بالاتر، نصیبش از ظرائف کتاب الاهی بیشتر است. (همان منبع، ج1، ص6)
از طرف دیگر نیز موجودات را ذو مراتب دیده و مراتب آنها را برابر حروف تهجی دانسته و عوالم وجودی را نیز هیجده هزار عالم معرفی می کند که در ازای هیجده حرف ملفوظ عبارت «بسم الله الرحمن الرحیم» می باشند. (همان منبع، ج1، ص7)
وی با تطبیق آیات بر مراتب وجودی سالک (همان منبع، ج1، ص43، 108، 164، 255، 257، 299، 303، 314، ج2، ص18، 45، 288)به رکن سوم تناظر سه گانه، کتاب های تدوینی آفاق و انفسی دست زده و از تطبیق «عالم اکبر و اصغر» نام برده و آن را نشانه ای برای متفکران به شمار آورده (همان منبع، ج1، ص336)و به مثال هایی در تطبیق آسمان های هفت گانه روحی انسان دست می زند. (همان منبع، ج1، ص24و 25)
که جامع این تطبیق ها به نقل از جناب سید حیدر آملی این گونه است: ((تقریر مولی الأعظم کمال الدین عبدالرزاق «کاشانی» از این مطلب به این شرح است – که در برخی از أمالی ایشان آمده-همانا عالم دارای دو مظهر است، مظهر اول عبارت از آفاق و عوالم موجود در آن، یا همان انسان کبیر کلی حقیقی می باشد و مظهر دوم عبارت از أنفس یا همان انسان صغیر شخصی صوری است، که از مظهر اول به خلیفه اعظم و از مظهر دوم به خلیفه اصغر تعبیر می شود... و به این دلیل گفته و می گوییم، معرفت کلی حقیقی منحصر در معارف سه گانه است: معرفت حق تعالی، معرفت آفاق و معرفت أنفس، چرا که غیر از این سه چیزی در خارج وجود ندارد. و نیز می گوییم که معرفت آفاق و أنفس به معرفت حق برمی گردند و این قاعده ای است که جملگی عرفا بر آن اتفاق نظر دارند.))(آملی، سید حیدر، المقدمات من نص النصوص، تصحیح و تعلیق: هانری کربن و عثمان اسماعیل یحیی توس تهران، 1362، ص456)پس می توان نتیجه گرفت که تناظر عوالم سه گانه از نظر کاشانی اصلی ترین معنای تأویل عرفانی است. و اگر آن را در کنار مبانی عملی (تصفیه باطن و کشف و اهام)و زبان شناختی (همسان دیدن زبان قرآن و تجارب عرفانی)– که به آنها اشاره کردیم – بنگریم. به مبنای مستحکم تأویلی این عارف
ذوفنون دست می یابیم.

ملاک های تأویل عرفانی از دیدگاه کاشانی

جناب ملاعبدالرزاق در مقدمه کوتاه اما گرانسنگ خود نکاتی را یادآور شده اند که می توان از آنها به عنوان ملاک های تأویل عرفانی نام برد.
1-تأویل – برخلاف تفسیر-دارای حد خاصی نمی باشد بلکه بر اساس احوال شنونده و اوقاتش در مراتب سلوک و تفاوت درجات آن متفاوت می باشد و معانی جدیدی برای فرد سالک به دنبال می آورد، لذا تأویل حقیقی ذو مراتب است. (کاشانی، ملاعبدالرزاق، تأویلات القرآن الحکیم انتشار یافته با نام تفسیر ابن عربی، همان منبع، ج1، ص6)
2-تأویل هنگامی از درجه اعتبار برخوردار است که از گذرگاه تفسیر ظاهر گذشته باشد، به طوریکه مؤوّل با وجود پذیرفتن ظاهر آیات – چه از نظر لغت و ادبیات و چه مفاهیم ظاهری آن-به تأویل باطنی دست زند. (این روش در تمام تأویلات رعایت شده و جناب ملاعبدالرزاق علاوه بر اینکه بر ایمان به ظاهر آیات کراراً تاکید ورزیده اند (ن ک : همان منبع، ج 1، ص238، 299، 407)هرگز به تأویلاتی که از لحاظ ادبی خلاف قواعد عربی باشد دست نزده اند.)
3-مؤوّل فهم قرآن را منحصر به تأویل خود نداند چرا که علم خداوند محدود به دانسته های مؤوّل نمی گردد و ممکن است فرد دیگری، به وجوه بهتری از قرآن دست یابد. (همان منبع، ج1، ص6)
4-از تکلف در تأویل عرفانی باید پرهیز نمود (یعنی هر آنچه را که در مقام خود دریافت می کند، بیان نماید و به آنچه فراخور مقام او نیست دست نزند)چرا که در آن صورت خطر بیراهه رفتن حتمی است. (همان منبع، ج1، ص6)

جمع بندی و نتیجه گیری

1-تأویل و تفسیر دو واژه کلیدی در شرح معانی قرآنند، که بسته به تعریفی که از هر کدام ارائه می دهیم، می توانند مترادف و یا متباین باشند.
2-تأویل دارای دو بعد عرفانی و اجتماعی است که وظیفه مؤوّل پرداختن به هر دو بعد آن می باشد. همچنانکه ائمه معصومین (ع)جامع این دو بعد تأویل می باشند.
3-در میان اصطلاحات حوزه تأویل نگاری مانند فهم، اشاره، استنباط و غیره «تأویل عرفانی» تعریفی جامع و مانع به شمار می آید. همچنانکه بزرگانی چون نجم الدین رازی، قونوی، کاشانی و سید حیدر آملی از این نام استفاده کرده اند.
4-اصلی ترین مبانی تأویل عرفانی عبارت اند از: مبانی عمومی (قرآن و حدیث)،
جامعه شناختی، زبان شناختی و مبانی نظری و عملی. که براساس آنها شخص عارف به تأویل آیات الاهی می پردازد.
5-کاشانی با تأویل عقلی معتزلی و صرفاً باطنی اسماعیلیه مخالف بوده و تأویل از نظر او به معنی «تطبیق عوالم سه گانه، آفاقی، انفسی، و تدوینی حق تعالی، براساس تصفیه باطنی است» که کاشانی آن را در دو بخش: تأویل «تطبیق آیات قرآن با آفاق» و تطبیق «تطبیقی آیات قرآن با انفس» تعریف می کنند. البته باید توجه داشت که در مواردی نیز آنها را به یک معنی گرفته است.
6-ملاک های تأویل از نظر کاشانی عبارت اند از:
الف-تأویل-برخلاف تفسیر – دارای حد خاصی نبوده و براساس احوال و اوقات و مراتب سالک متفاوت است.
ب-تأویل هنگامی از درجه اعتبار برخوردار است که از گذرگاه تفسیر ظاهر گذشته باشد، به طوری که مؤوّل با وجود پذیرفتن ظاهر آیات – چه از نظر لغت و ادبیات و چه مفاهیم ظاهری آن – به تأویلی باطنی دست زند.
ج-مؤوّل فهم قرآن را منحصر به تأویل خود نداند.
د-تأویلگر باید از تکلف در تأویل عرفانی پرهیز نماید. یعنی فقط آنچه را که در مرتبه سلوکی خود دریافت می کند، بیان نماید. چرا که در غیر این صورت خطر بیراهه رفتن حتمی است.
منابع و مآخذ:
1-آملی، سید حیدر، المحیط الأعظم و البحر الخضم، تحقیق: محسن موسوی تبریزی، انتشارات وزارت فرهنگ وارشاد اسلامی، تهران، 1414
2-ـــــ، المقدمات من نص النصوص، تصحیح و تعلیق: هانری کربن و عثمان اسماعیل یحیی، توس، تهران، 1362
3-ـــــ، جامع الأسرار و منبع الأنوار، علمی فرهنگی، تهران، 1368
4-ـــــ، ابن ابی جمهور احسائی، محمد بن علی، عوالی اللألی، انتشارات سدی الشهداء، قم، 1405
5-ابن شهر آشوب، محمد، المناقب، انتشارات علامه، قم، 1379
6-ابن عربی، محمد بن علی، الفتوحات المکیة، دار صادر، بیروت، بی تا
7-ابوزید، نصر حامد، نقد الخطاب الدینی، ترجمه: حسن یوسفی اشکوری، محمد جواهر کلام، یاد آوران، تهران، 1381
8-ـــــ، مفهوم النص، ترجمه: مرتضی کریمی نیا، طرح نو، تهران، 1382
9-جرجانی، میر سید شریف، تعریفات، ترجمه: سید حسن عرب سیما نور بخش، نشر و پژوهش فروزان روز، تهران، 1377
10-حر عاملی، محمدبن حسن، وسائل الشیعة، موسسة آل بیت لأحیاء التراث، قم، 1409
11-راغب اصفهانی، ابوالقاسم حسین بن محمد، مفردات الفاظ القرآن الکریم، دارالقلم، بیروت، 1425
12-سیوطی، جلال الدین، الاتقان فی علوم القرآن، دارالمعرفه، بیروت، بی تا
13-شاکر، محمد کاظم، روش های تأویل قرآن، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، قم، 1376
14-طباطبایی، محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، مؤسسه الأعلمی للمطبوعات، بیروت، 1393
15-فیض کاشانی، محمدبن مرتضی، تفسیر الصافی، دار المرتضی، مشهد بی تا
16-قاسم پور، محسن، پژوهشی در جریان شناسی تفسیر عرفانی، مؤسسه فرهنگی هنری ثمین، تهران، 1381
17-قنبری، محی الدین، بررسی اصطلاحات تفسیر عرفانی قرآن از دیدگاه حیدر آملی، رسالة تحصیلی دوره کارشناسی ارشد رشته عرفان اسلامی، دانشگاه آزاد اسلامی، علوم تحقیقات، 1383
18-قیصری، محمد داود، شرح فصوص الحکم، تصحیح و تعلیق: جلال الدین آشتیانی، علمی فرهنگی، تهران، 1375
19-کاشانی، عبدالرزاق، شرح فصوص الحکم، بیدار، قم،
1370
20-ـــــ، تأویلات القرآن الحکیم انتشار یافته با نام تفسیر ابن عربی، تحقیق: سمیر ارباب مصطفی، دارالاحیاء التراث العربی، بیروت، 1422
21-لوری، پییر، تأویلات القرآن از دیدگاه عبد الرزاق کاشانی، ترجمه: زینب پودینه آقائی، حکمت، تهران، 1383
22-مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، مؤسسة الوفاء، بیروت، 1404
23-مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، بنگاه ترجمه و نشر وزارت ارشاد اسلامی، تهران، 1360
24-معرفت، محمد هادی، التهمید فی علوم القرآن، موسسة النشر الاسلامی، قم، 1416
25-مولوی، جلال الدین، مثنوی معنوی، طلوع، تهران، 1374
26-نویا، پل، تفسیر قرآنی و زبان عرفانی، ترجمه: اسماعیل سعادت، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، 1373
27-یثربی، یحیی، عرفان نظری، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، قم، 1372
منبع: نشریه فکر و نظر، شماره 5-4.

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.