چکیده:
یکی از وظایف مهم یک نظام اداری کارآمد، ارزش گذاری عملکرد نیروهای انسانی و تفکیک بین کارکنان متعهد و متخلف است. موضوع در نظام اداری حکومت علی (علیه السلام) مورد توجه بوده است. ایشان بر اساس نوع عملکرد کارگزاران و مدیران حکومتی، آنان را مورد تشویق و یا تنبیه قرار می داد. آنچه در این مقاله سامان یافته است بررسی جایگاه تشویق و تنبیه در سخن و سیره مدیریتی امام علی (علیه السلام) است که از ابعاد مختلف بدان نگریسته شده است. آداب، گونه ها و حوزه های تشویق و تنبیه در مدیریت علوی از جمله عناوینی است که در این نوشتار مطرح است.واژه های کلیدی:
تشویق، تنبیه، مدیریت، امام علی (علیه السلام)، نهج البلاغه.مقدمه
تشویق و قدردانی از کارکنان کوشا و خدوم و نیز تنبیه و مجازات کارمندان کاهل و شرور، از مختصات مهم یک نظام اداری به سامان است که در حکومت پنج ساله امیرالمؤمنین (علیه السلام) تبلور ویژه ای داشته است. به خصوص آنکه رهبری و مدیریت امام علی (علیه السلام) - به عنوان نمونه ای عملی و تجربه شده - جایگاه خاصی در مدیریت اسلامی دارد و اندیشه و سیره حکومتی ایشان الگوی مناسبی برای دولت مردان و مسئولان نظام اسلامی است.پیشوای عدالت خواهان پس از نظارت و حسابرسی دقیق از کارگزاران، به ارزش گذاری عملکرد آنان می پرداخت و با تشویق و تنبیه بین افراد نیکوکار و بدکار تفاوت قائل می شد. ایشان کارگزاران متجاوز را با صلابت و عدالت مجازات می نمود و از مسئولان متعهد با رحمت و شفقت قدردانی می کرد.
با این همه، تشویق و تنبیه در مدیریت علوی تک ساحتی و ناظر به یک حیطه خاص مدیریتی نبود، بلکه قلمرویی فراگیر داشت و مشمول تمام عرصه های جامعه اسلامی می گردید. چنان که حوزه هایی چون سیاست، اقتصاد، اجتماع و نظامی جزو قلمرو و گستره اجرای اصل تشویق و تنبیه بودند و امام (علیه السلام) در تمام این حوزه ها به تشویق متعهدان و تنبیه متخلفان می پرداخت.
روش تحقیق
این پژوهش ها با روش توصیفی - تحلیلی و با بهره گیری از مطالعات کتابخانه ای تدوین شده است. در این مقاله، ابتدا مجموعه خطبه ها، نامه ها و حکمت های نهج البلاغه با تأمل مطالعه گردیده، بر اساس کلید واژگانی مشخص فیش برداری شدند. سپس با قرار دادن هر فیش تحت عنوانی خاص آن را ذیل یکی از عناوین اصلی مقاله طبقه بندی نمودیم. آنگاه با تحلیل و تبیین مطالب، به تدوین آن در یک نظام منطقی و علمی پرداختیم. گفتنی است تأکید اصلی بحث در این نوشتار بر کلمات امام علی (علیه السلام) در نهج البلاغه بودهاست که در برخی موارد به سخنان حضرت در سایر منابع نیز استناد شده است.
تعاریف
«تنبیه» در لغت به معنای آگاه کردن و بیدار کردن (دهخدا، ذیل ماده تنبیه) است و در اصطلاح عبارت است از:«ارائه یک محرک آزار دهنده به دنبال یک رفتار نامطلوب برای کاهش آن رفتار» (سیف، 1383، 246)
و «تشویق» در لغت به معنای برانگیختن و به شوق آوردن است و در اصطلاح عبارت است از:
«ارائه یک محرک خرسند کننده به دنبال یک رفتار مطلوب برای افزایش و تقویت آن رفتار» (همان)
بنابراین باید دقت داشت که تشویق و تنبیه پس از انجام عمل تحقق می یابد، نه پیش از عمل!، و به رفتار و یا گفتاری که قبل از انجام عمل صورت می پذیرد و معمولاً نقش بازدارنده یا تحریک کننده دارد، «ترهیب» و «ترغیب» اطلاق می گردد.
اما مقصود از «مدیریت علوی» تمام اصول، مبانی و شاخص های مدیریتی است که توسط امام علی (علیه السلام) در حوزه های مختلف جامعه اجرا گردیده و در قالب سخن و سیره ایشان انعکاس یافته است.
هدف از تشویق و تنبیه
از نگاه امام علی (علیه السلام) هدف از تشویق و تنبیه، تربیت و اصلاح انسان است، چنان که حضرتش در کلامی شیوا از نقش تشویق و تنبیه در اصطلاح و تربیت آدمی سخن گفته و فرمود:«اصلاح کردن نیکان با گرامی داشتن آنهاست و اصلاح کردن بدکاران با تأدیب (تنبیه) آنان.» (اربلی، 1381ق، 349/2)
ایشان همچنین در کلامی دیگر تنبیه را مایه اصلاح انسان دانسته و فرمودند:
«هر که با خوشرفتاری اصلاح نشود، با کیفر کردن اصلاح می شود.» (کارآمدی، 1366، ح: 10173)
بنابراین، تنها تشویق ها و تنبیه هایی کارآمد و مفید است که در جهت تأمین این هدف صورت گیرد و اندازه، انواع و ابزارهای آن بر اساس هدف اصلاح و تربیت ترسیم گردد، در غیر این صورت آسیب های زیانباری متوجه جامعه اسلامی می شود.
ضرورت تشویق و تنبیه
بدون تردید در نظامی که بر پایه عدالت بنا نهاده شده است، قدردانی از نیکوکار و مجازات خلاف کار امری ضروری و بایسته است. زیرا وقتی حاکم و مدیر جامعه اسلامی رفتارهای شایسته را نادیده انگارد و از اعمال ناشایست چشم بپوشد، در واقع میان امانتدار و خیانتکار مساوات برقرار کرده است. این (برابری میان خدمت گزار و تباهکار) انگیزه نیک کردار را سست می کند و رغبت بد کردار را می افزاید. بر این اساس، امیر مؤمنان (علیه السلام) در سفارش به فرماندار ارشد خود (مالک اشتر) بر این اصل مدیریتی توجه داده و فرموده است:«[و نباید] نیکوکار و بدکار در برابرت یکسان باشند، که این کار نیکوکار را در انجام کار نیک بی رغبت، و بدکار را در بدی ترغیب می کند.»
از سوی دیگر، قدردانی از کارهای ارزشمند، پیشگامان را به تلاش مضاعف
برمی انگیزاند و درماندگان و ناتوانان را به حرکت و رشد مایل می کند. از این رو، حضرت در عهدنامه مالک اشتر بر تأثیر روانی تشویق و تنبیه نیز تأکید کرده و فرموده است:
«پس آرزوهای سپاهیان را برآور و همواره از آنان ستایش کن و کارهای مهمی که انجام داده اند بر شمار، زیر یادآوری کارهای ارزشمند آنان، شجاعان را برمی انگیزاند، و ترسوها را به تلاش وامی دارد. (همان)
1- آداب تشویق و تنبیه در مدیریت علوی
اگر در یک سازمان یا نظام اداری، برنامه درست و کارآمدی برای ارزش گذاری منابع انسانی وجود نداشته باشد، نیروهای انسانی انگیزه ای برای تأمین اهداف آن سازمان نخواهند داشت و نظام اداری فاقد اثر بخشی و کارآمدی لازم خواهد بود. از این رو در مدیریت علوی برای تشویق و تنبیه، آداب و شرایطی لحاظ گردیده است که رعایت آنها موجب بالندگی تشویق و بازدارندگی تنبیه می شود.1-1: رعایت اعتدال و میانه روی
رعایت اعتدال و میانه روی در تشویق و تنبیه - همانند هر کار دیگر - امری بایسته است. زیرا اگر تشویق و تنبیه از حد و اندازه خود فراتر یا فروتر رود، زیانبار بوده و موجب تباهی و فساد می شود. چنان که زیاده روی در سرزنش - که یکی از گونه های تنبیه است - نه تنها موجب بازدارندگی نمی شود، بلکه پیامدهای ناگواری را به دنبال خواهد داشت. چنان که امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمود:«زیاده روی در سرزنش، آتش لجاجت را برمی افروزد.» (آمدی، همان، ح 4507)
ایشان همچنین با اشاره به دیگر آفات افراط در سرزنش فرمود:
«در عتاب و سرزنش [خطاکار] زیاده روی نکن، زیرا آن کینه توزی و دشمنی را به دنبال می آورد.» (حرانی، 1404، 8)
امام علی (علیه السلام) در سخنی حکیمانه، افراط و تفریط در تشویق را نیز نکوهش کرده و فرمود:
«ستایش بیش از شایستگی، چاپلوسی؛ و کمتر از آنچه لازم است درماندگی یا حسادت است.» (نهج البلاغه، ح: 347)
ایشان در سفارش به مالک اشتر نیز بر این نکته تأکید کرده و در باب تنبیه محتکرین فرمود:
«کسی که پس از منع تو احتکار کند، او را کیفر ده تا عبرت دیگران شود، اما در کیفر او اسراف نکن.» (همان، ن: 53)
2-1: التزام به موضوع تشویق و تنبیه
در یک نظام اداری اسلامی، مدیری که متولی تشویق و تنبیه کارکنان و کارمندانش است، باید مراقب باشد که خود نسبت به آنچه تشویق و تنبیه می کند، ملتزم باشد و پیش از دیگران و بیش از آنها در انجام کارهای شایسته و ترک اعمال ناشایست کوشا باشد. زیرا غفلت از این نکته موجب می شود که قدردانی و مجازات وی اثری نداشته، بدنامی و بدگمانی دیگران را به دنبال آورد. از این رو امام علی (علیه السلام) به عنوان مدیری الگو و نمونه، التزام عملی خود به آنچه دعوت کرده است را بیان می دارد و خطاب به مردم می فرماید:«ای مردم، به خدا قسم شما را به طاعتی ترغیب نمی نمایم جز اینکه خود به عمل به آن از شما پیشی می گیرم، و از گناهی باز نمی دارم مگر اینکه قبل از شما از آن باز می ایستم.» (همان، خ: 175)
ایشان همچنین کسی که دیگران را به خاطر کارهای ناپسند ملامت می کند اما خودش به آن مبتلاست، توبیخ کرده و فرمود:
«چگونه دیگری را به گناهی سرزنش می کند که خود مانند آن را مرتکب شده.» (همان، خ: 140) (2)
3-1: رعایت عدالت و انصاف
بدیهی است که اقتضای تنبیه و مجازات، رفتار ناملایم و خشونت بار است. لکن باید توجه داشته که مجازات یک فرد خطاکار به معنای نادیده انگاشتن و یا کوچک شمردن نیکی ها و خوبی های او نیست، بلکه باید در کنار متذکر شدن نقاط ضعف، به نقاط مثبت وی نیز توجه نشان داد. چنان که سیره امام علی (علیه السلام) گواه صدق این ویژگی است و ایشان در هنگام مجازات و تنبیه نیز ذره ای از انصاف و عدالت فروگذاری نمی کردند.به عنوان نمونه، هنگامی که یکی از بستگان امام (علیه السلام) با زمان نشناسی و عدم توجه به موقعیت ایشان، از چگونگی غصب خلافت سؤال کرد، حضرت با سخنی کنایه آمیز او را ملامت کرده و سرزنش نمود، با این همه حقوق وی را محترم شمرده، از پاسخ به سؤال وی خودداری نکردند:
«فرمود: ای برادر اسدی! بر مرکبی سوار شده ای که تنگش سست است و لغزان [مضطرب و دستپاچه ای] و زمام آن را رها کرده ای به هر جای که خواهد برود [نابجا سخن می گویی] با این حال تو را حق خویشاوندی و پرسیدن است و بی گمان طالب دانستنی، پس بدان که آن زورگویی و خودکامگی که در امر خلافت با ما نمودند - در حالی که ما به نسب برتر از آنها بودیم و با رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) پیوند استوارتری داشتیم - بدان سبب بود، که امر
خلافت مقامی رغبت افزاست. گروهی سخت بدان آزمند شدند و گروهی سخاوت ورزیدند و از آن چشم پوشیدند.» (همان، خ: 162).
4-1: رعایت تناسب و سنخیت
یکی از آدابی که بیشتر در خصوص تنبیه کارایی دارد، رعایت تناسب مجازات با عمل شخص خطاکار و سنخیت آن با شخصیت وی است. بدین معنا که شدت و ضعف، میزان و مقدار و نوع مجازات در نظر گرفته شده، باید نسبت به افراد مختلف تفاوت کند. چنان که تنبیهی که برای افراد دانا و فرهیخته در نظر گرفته می شود، باید کنایی و غیر مستقیم و برای افراد جاهل و نادان صریح و مستقیم باشد. چنان که امیر مؤمنان علی (علیه السلام) فرمود:«کیفر عاقلان اشاره و کیفر نادانان صراحت است.» (آمدی، همان، 6250)
از منظر امام (علیه السلام) بین مجازات برادر دینی با شخص بیگانه ای که هیچ رابطه و محبتی با وی نبوده است، تفاوت وجود دارد و نحوه برخورد با برادر ایمانی باید کریمانه و با احترام باشد:
«برادرت را با نیکی کردن سرزنش کن، و شرش را با بخشش به او بازگردان.» (نهج البلاغه، ح: 158)
افزون بر این، سیره عملی امیرالمؤمنین (علیه السلام) نیز حکایت گر روش های متفاوتی است که حضرت در مجازات کارگزاران و مدیران حکومتی خود به کار می بستند. به عنوان نمونه وقتی به امام (علیه السلام) خبر رسید که کارگزار ایشان در بصره (عثمان بن حنیف) در مجلسی شرکت کرده که شایسته وی نبوده است، حضرت در نامه ای به وی می نویسند:
«ای پسر حنیف! به من خبر رسیده که مردی از جوانان بصره
تو را به مهمانی فرا خوانده و تو نیز بدانجا شتافته ای. سفره ای رنگین برایت افکنده و کاسه ها پیشت نهاده. هرگز نمی پنداشتم که تو دعوت مردمی را اجابت کنی که بینوایان را از در می رانند و توانگران را بر سفره می نشانند...» (همان، نامه 45)
نکته قابل توجه آنکه حضرت با عبارت «و ما ظننت انک تجیب...؛ گمان نمی کردم که [همچون تویی] اجابت کند». در واقع اشاره داشتند که این توقع و انتظار نسبت به جایگاه و موقعیت او بوده است و با توجه به شخصیت و منزلت «عثمان بن حنیف» بود (3) که او را به خاطر حضور در چنان مجلسی ملامت کردند.
همچنین، نامه توبیخ آمیز امام (علیه السلام) به «کمیل بن زیاد» فرماندار شهر هیت، در مقایسه با نامه های تند و ملامت گر ایشان نسبت به دیگر عاملان و فرمانداران، نمونه دیگری از تفاوت روش امام (علیه السلام) در تنبیه کارگزاران خطاکار به حساب می آید. (نهج البلاغه، نامه 61)
5-1: تعلق تشویق و تنبیه به عمل
یکی دیگر از آدابی که رعایت آن در تشویق و تنبیه اهمیت دارد، تعلق تشویق و تنبیه به عمل نیک و بد انسان است، نه شخص و شخصیت او؛ یعنی اگر کسی رفتار ناپسندی را مرتکب شد، تنها این عمل ناشایست اوست که مستحق کیفر است، نه شخصیت او! و نباید به دلیل کردار زشت شخصیت او را تخریب کرد. چنان که در جنگ صفین، وقتی امیرمؤمنان (علیه السلام) شنید که گروهی از اصحابش شامیان را دشنام می گویند، آنان را از این رفتار بر حذر داشت و فرمود:«دوست ندارم که شما دشنام دهنده باشید ولی اگر به توصیف اعمال و بیان حالشان بپردازید، سخنتان به صواب نزدیک تر و عذرتان پذیرفته تر است.» (همان، خ: 206)
امام (علیه السلام) در این سخن تأمل برانگیز به ما می آموزد که اگر حتی دشمن نیز به اذیت و آزارمان پرداخت تنها عمل ناشایست او را نکوهش کنیم و از اهانت به شخصیت او خودداری نماییم.
پی نوشت ها :
1. مدرس مرکز تخصصی علوم حدیث قم.
2. نظیر این کلام را حضرت در حکمت 353 نهج البلاغه نیز بیان داشته و فرمود: «بزرگترین عیب آن است که آنچه که مانند آن در تو باشد را عیب شماری.»
3. عثمان و برادرش سهل بن حنیف هر دو از اصحاب رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و تا آخر عمر شیعه و دوستدار امیرالمؤمنین (علیه السلام) بودند. از این رو رجال شناسان در نیکی این دو برادر اختلاف و تردید نداشته، آنها را مورد وثوق و اطمینان می دانند. فیض الاسلام، ترجمه نهج البلاغه، ص 966.