داستان تأسف بار یک صعود تبه کارانه (رضاخان؛ از کودتا تا سلطنت)- (3)

آیت الله سید حسن مدرس در طول دوران کوتاه و متزلزل فعالیت مجلس دوم و سوم شورای ملی، به نظام پارلمانی و مشروطه حکومت در ایران ارج و اعتباری تام بخشیده و
سه‌شنبه، 21 شهريور 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
داستان تأسف بار یک صعود تبه کارانه (رضاخان؛ از کودتا تا سلطنت)- (3)
داستان تأسف بار یک صعود تبه کارانه (رضاخان؛ از کودتا تا سلطنت)-  (3)

نویسنده: مظفر شاهدی



 
آیت الله سید حسن مدرس در طول دوران کوتاه و متزلزل فعالیت مجلس دوم و سوم شورای ملی، به نظام پارلمانی و مشروطه حکومت در ایران ارج و اعتباری تام بخشیده و در جایگاه مجتهدی ژرف اندیش، علاوه بر مجلس در دیگر عرصه های سیاسی و اجتماعی کشور هم در حمایت و دفاع از حقوق اساسی ملت ایران بر مبنای قانون اساسی مشروطیت کارنامه درخشانی از خود بر جای نهاده بود. پس از افتتاح مجلس چهارم شورای ملی (افتتاح: 15 شوال 1339/ 1 تیر 1300، پایان: 8 ذی قعده 1341/ 31 خرداد 1302) با اعتبار نامه بسیاری از کسانی که از کودتا حمایت کرده و با کابینه سید ضیاء همکاری نموده بودند. مخالفت کرده و مانع ورود برخی از آنان به مجلس شد. (1) عین السلطنه که به هنگام حبس مدرس در قزوین حضور داشت درباره او چنین نوشته است:
مدرس خیلی در تهران اهمیت پیدا کرده بود. به همه کارها اعم از شرعی و سیاسیات دخالت های عمده می کرد. چون خیلی ساده و بی پیرایه زندگانی می کرد محل اعتماد و وثوق مردم شده بود. جزو وکلاست، ضد قرار داد و دخالت انگلیس بود و بر علیه آن می کوشید. (2)
هم او انجام کودتا و تشکیل کابینه سید ضیاء را شکل کامل تری از قرار داد 1919 برای گسترش نفوذ و سلطه انگلیسیان در ایران دانسته، می نویسد:
آرمیتاژ اسمیت مستشار سابق با جمعی متخصص در راه است، جنگ را هم در تهران عده ای بود تتمه را از قشون مقیم ایران منتخب می کنند. قرار داد [1919] به شکل دیگر و طرح دیگر منعقد شد. به گمان من با آن شروط بهتر بود تا بدون هیچ شرط و عهد... (3)
عین السلطنه استبداد و خفقان حاکم بر فضای سیاسی و اجتماعی- کشور متعاقب کودتا – را «شدیدتر از ایام استبداد عصر ناصرالدین شاهی» می داند که «احدی نمی تواند نفس بکشد.. تمام جراید ایران توقف است.» (4) هنگامی که سید ضیاء سقوط کرد، عین السلطنه در خاطرات خود نوشت که انگلیسی ها برای طرح های آتی خود در ایران، رضا خان سر دار سپه را بر او ترجیح داده اند و تحولات آتی کشور هم اساساً تحت هدایت آنان رقم خورد. (5) طی روزهای آتی خبر رسید که دامنه اعمال فشار وزیر جنگ (سردار سپه) بر مخالفین و فعالین سیاسی شدت گرفته و بالاخص تلاش گسترده ای صورت می گیرد تا از نقش وجایگاه مساجد که طی سالیان گذشته و در تحولات دوران مشروطیت از اهمیت قابل توجهی بر خوردار بودند، کاسته شده و علما، مجتهدان و طلاب و به طور کلی اسلام گرایان را از تأثیر گذاری در عرصه سیاسی و اجتماعی کشور دور سازند. (6) گفته می شد که به دنبال بر کناری و عزل سید ضیاء نورمن، سفیر وقت بریتانیا در تهران به احمد شاه پاسخ داده بود ترجیح می دهد رضا خان کماکان وزیر جنگ باشد (7) بدین ترتیب میرزا احمد خان قوام السلطنه تا 27 دی ماه سه بار پیاپی در رأس کابینه قرار گرفت که در هر سه این کابینه ها، رضا خان وزیر جنگ بود. (8) عزل سید ضیاء، با نظر مساعد مردم و نیز علما روبرو شد و به ویژه در مساجد بر ضد او شعارهایی داده شده و تظاهراتی بر پا گردید. (9) سید حسن مدرس با نخست وزیر شدن قوام السلطنه نظیر سایر محبوسین سید ضیاء آزادی خود را بازیافته بود، همواره نگران سلطه روز افزون انگلیس بر شئون مختلف کشور بود و این عقیده خود را به انحاء گوناگون مطرح ساخته و نسبت به تبعات سوء آن هشدار می داد. (10)
در این میان با افتتاح و آغاز فعالیت مجلس چهارم، گروهی از نمایندگان مجلس و از جمله سید حسن مدرس با صدور اعلامیه ای ضمن محکوم ساختن کودتای سوم اسفند 1299 و معرفی سید ضیاء به عنوان عامل بریتانیا اظهار امیدواری می کردند با تشکیل دولت قوام السلطنه آن فضای سیاسی- اجتماعی رعب انگیز توأم با مداخله بیگانگان از میان رفته و نظام مشروطه حکومت در مسیر صواب خود تداوم پیدا کند. (11) و در حالی که امیدواری هایی در میان مردم کشور و نیز اولیای دولت و نمایندگان مجلس ایجاد شده بود تا بلکه کابوس ناشی از کودتا به دست فراموشی سپرده شود و نشریات و روزنامه ها هم هر روز مطالبی در نکوهش کودتا منتشر کرده پیرامون عوامل گمانه زنی هایی می نمودند، یک باره با هشدار سردار سپه مبنی بر این که: «عجب است با بودن من مردم در صددند که مسبب کودتا را به دست آورند، مسبب کودتا من هستم» بار دیگر فضای سیاسی و اجتماعی کشور را در اندوه و سکوت فرو برد و بدین ترتیب «حالی کرد که کسی منبعد حق ندارد در باب کودتا و علل و اسباب و موجبات آن هرزه درایی کند. و رفته رفته چنان که باید فریاد ها خاموش گردید و خصمان حرون رام شدند.» (12) رضا خان در دوران نخست وزیری قوام السلطنه برای گسترش سلطه و نفوذ خود در شئون مختلف کشور به تلاش های خلاف قاعده بسیاری دست زد. چنان که گفته می شد «از بدو تشکیل حکومت جدید [قوام السلطنه] سردار سپه سعی وافری می کند که در امر انتخاب حکام ایالات و ولایات مداخله نماید. به این معنی که حکومت هایی که انتخاب می شوند با صلاحدید او و یا از کسانی باشند که او قبلاً تصویب نموده باشد تا بدین وسیله به خوبی بتواند در کلیه ی نقاط ایران نفوذ داشته باشد و بعدها دولت های وقت نتوانند او را به آسانی از کار بر کنار بگذارند. به همین لحاظ هم [بود] که بلافاصله پس از سقوط کابینه سیاه، سر تیپ خدایارخان را به حکومت قزوین فرستاد و برای سایر شهرستان ها نیز همین نظر را داشت. در همان حال رضا خان برای توسعه کمی و کیفی قشون و کنترل روز افزون بر ژاندارمری و قزاقخانه و دیگر نیروهای امنیتی نظیر شهربانی به تلاش های روز افزونی دست زد. رضا خان دریافته بود که جهت جاه طلبی های آتی خود سخت نیازمند بهره گیری از خدمات و مداخلات خلاف قاعده نیروهای نظامی، انتظامی و امنیتی ر شئون و سطوح مختلف کشور خواهد بود. (13) از سوی دیگر با افتتاح مجلس چهارم امید می رفت اوضاع سیاسی و اجتماعی کشور روند مطلوب تری پیدا کند. میرزا حسن خان پیرنیا مؤتمن الملک به ریاست مجلس و سید حسن مدرس و ابراهیم حکیمی هم به ترتیب به عنوان نایبان اول و دوم رئیس انتخاب شده بودند. به
ویژه حضور سیدحسن مدرس در مجلس چهارم بر جایگاه و منزلت مجلس سخت افزوده بود. (14)
از جمله اقدامات عوام فریبانه رضا خان سردار سپه در فاصله کودتا تا انتصاب به مقام نخست وزیری (در آبان 1302) مشارکت و حضور فعال و پر سر و صدا در مراسم روضه خوانی و عزاداری های ماههای محرم و رمضان در مقام وزیر جنگ بود که تا مدتها هم می توانست در میان اقشاری از مردم کشور، ارج و قربی برای خود دست و پا کند. همه این اقدامات در راستای تمهید مقدمات صعود در پلکان قدرت سیاسی، صورت عملی به خود می گرفت. اما این گونه ظاهر سازی ها از هنگام نیل به مقام نخست وزیری آرام آرام رنگ باخت و «از این پس رفته رفته به کلی روضه و سینه زنی و دستجات آن ها را قدغن کرد.» (15) بدین ترتیب رضا خان برای گسترش نفوذ خود از دست زدن به هیچ گونه اقدام خلاف قاعده ای فرو گذار نمی کرد. (16) چنان که طی همان چند ماهه نخست زمامداری قوام السلطنه آگاهان به امور، رضا خان را «دیکتاتوری اصل کاری» می دانستند. (17) باتوسعه دامنه اقدامات نظامی بر ضد مخالفان داخلی و نقش قاطع وزارت جنگ در این میان باز هم بر گستره ی قدرت رضا خان افزوده می شد و منتقدان او در میان محافل سیاسی، نشریات و روزنامه ها و غیره به انحاء گوناگون تحت فشار قرار می گرفتند. (18) در همان حال فساد و بی بند و باری ، هرزگی و بدکارگی در میان قشون که به تازگی یکپارچه و متحد الشکل هم شده بود، به شدت افزایش یافته و جان و مال و ناموس مردم را در اقصی نقاط کشور از تجاوز کاری های آنان ایمن نبود. (19) ضمن این که به تدریج علایم آشکارتری از خباثت، بد دهانی ها و نیات سوء رضا خان در میان جامعه نمود پیدا کرده و بر دامنه نفرت عمومی از او می افزود. چنان که در اواسط سال 1300 ش گفته می شد:
داستان تأسف بار یک صعود تبه کارانه (رضاخان؛ از کودتا تا سلطنت)- (3)
سردار سپه میخ زور و فراشباشی کابینه است. مردم تهران بسیار از او ملاحظه می کنند و می ترسند. مشدی وار [=لات وار] عبارت خوشش خواهر...، پایم به... است . در این مدت قلیل هم عمارت عالی با مبل ممتاز درست کرده... مردم تهران از او نفرت دارند، خصوصاً روزنامه نویس ها، اما جرأت دم زدن ندارند. (20)
در این برهه رضا خان برای توسعه نفوذ و حضور در عرصه ی سیاسی کشور تلاش کرد گروهی وفادار از فعالان سیاسی، رجال و دولتمردان، نمایندگان مجلس، فرماندهان نظامی، صاحبان و نویسندگان جراید و نشریات، طالبان و صاحبان قدرت و نفوذ و جاه طلبان سیاسی را به دور خود گرد آورده و راه خود را برای دستیابی به قدرت و حکومت کوتاه تر و موجه تر سازد. در همین راستا بود که افرادی نظیر سر تیپ شیبانی، امان الله میرزا جهانبانی، عبدالله خان طهماسبی، خدایارخان، تیمورتاش، علی اکبر داور، نصرت الدوله فیروز، رضا افشار، دبیر اعظم بهرامی، محمد علی فروغی، مخبر السلطنه هدایت، سید محمد تدین، معاضد السلطنه، سید حسن تقی زاده، سردار اسعد، حسینقلی خان نواب، حیدرقلی خان پسیان، فرج الله خان آق اولی، امان الله میرزا، محمد حسین فیروز، علی دشتی، رهنما، صفوی، اعتصام زاده و دهها تن دیگر از جاه طلبان سیاسی به تدریج و به دلایل عدیده در سلک حامیان رضاخان قرار گرفتند. در این میان سکوت روز افزون «آزادی خواهان واقعی» که عمدتاً از رعب و وحشت حاکم بر عرصه سیاسی و اجتماعی نشأت می گرفت، رضاخان و دار و دسته او را بیش از پیش ترغیب و تشویق می کرد. به ویژه این که اندک منتقدان او نیز به سرعت دستگیر، شکنجه و زندانی می شدند و گاه افرادی نا شناس، مخالفان رضا خان را تا سر حد مرگ مورد ضرب و شتم قرار می دادند. (21) ضمن این که برخی اقدامات ریاکارانه رضا خان نظیر تظاهر به دینداری هم به زودی در نزد آگاهان به امور رنگ باخت:
سردار سپه به مذهب روحانیون هیچ علاقه و نظر مثبت نداشت. زیرا قدرت روحانیون را مخل قدرت خود می دانست. فقط اطرافیانش به او تلقین کردند که برای جلب قلوب مردم بهتر است که به دین داری و مراسم تظاهر کرده وبدین ترتیب جلو تهمت بهایی گری را که دشمنانش به او نسبت می دادند بگیرد. از این رو شروع به یک سلسله تظاهرات عامیانه و سفیهانه کرده و در تمام دهه اول عاشورا در مرکز ستاد لشکرها مراسم روضه خوانی بر پا کرده و مردم را مجبور می کردند که در این مراسم که روضه خوان ها بیشتر در اطراف محامد و محاسن سردار سپه صحبت می کردند شرکت کنند. به خاطر دارم که در اصفهان کلیه شاگردان مدارس اجبار داشتند که دسته جمعی در روزهای تاسوعا و عاشورا به چهلستون رفته و چند ساعتی در پای منبر یک عده روضه خوان بی سواد نشسته و شاهد ریاکاری افسران قزاق و مداحان لاشخور باشند. (22)
به دنبال پایان کار کابینه قوام السلطنه و تشکیل دولت میرزا حسن خان مشیرالدوله پیرنیا (نخست وزیری: 2 بهمن 1300 تا 22 خرداد 1301) رضاخان جهت گسترش نفوذ خود در جامعه بر دامنه ریاکاری های مذهبی خود افزوده و چنین القا می کرد که بر خلاف دولتمردان و زمامداران وقت، تمام هم و وقت خود را مصروف بهبود زندگی وتأمین معیشت مردم کشور می کند. (23) رضا خان که از اقتدار و نفوذ سیاسی و اجتماعی علما و مجتهدان در شهرها و مناطق گوناگون کشور آگاهی بسنده ای داشت، هنگام مسافرت به شهرها و ایالات مختلف تلاش می کرد موجبات رضایت خاطر آنان را فراهم آورد، و طی ملاقات های متعدد خود با عالمان و فقیهان در شهرهای گوناگون از اخلاص و تبعیت خود از نقطه نظرات علما و تسلیمش در برابر آموزه ها و احکام مذهب تشیع سخن به میان می آورد. همه این اقدامات بدون بنیان و ریا کارانه اساساً در راستای تحکیم و تقویت موقعیت رضا خان در پلکان قدرت سیاسی صورت عملی به خود می گرفت .(24) رضاخان از همان دوران نخست وزیری قوام السلطنه سودای نخست وزیری در سر داشت. هنگامی که احمد شاه در اواخر بهمن 1300 مهیای سفر اروپا گردید، رضا خان از این عزم شاه حمایت کرده و در حالی که تقریباً همه رجال، دولتمردان و آگاهان به اموری که از مقاصد جاه طلبانه رضاخان آگاهی داشتند، و از جمله سید حسن مدرس و تعداد دیگری از علمای سر شناس تهران، شاه را هشدار می دادند از مسافرت به خارج از کشور اجتناب ورزد، اما همچنان که رضا خان علاقه مند بود، شاه در 30 بهمن 1300 عازم اروپا شد و سردار سپه در اولین اقدام گروهی از رجال و مخالفانش را دستگیر و زندانی ساخت. (25) و در حالی که رضاخان به سرعت قشون را تقویت کرده و با گماردن طرفدارانش در رأس آن دامنه سلطه نظامی بر اقصی نقاط کشور را گسترده تر می کرد، نیروهای انگلیسی مستقر در بخش های مختلف ایران هم به تدریج خاک کشور راترک کرده و از سوی دیگر در ایالات مختلف کشور منتفذان و طرفداران سنتی بریتانیا به تدریج در شمار طرفداران رضاخان در آمده و از دامنه اقتدار و نفوذ آن برای پیشبرد اهداف رضا خان بهره گرفته می شد. (26)
از سوی دیگر، نشریات و روزنامه های طرفدار سردار سپه همه روزه مطالبی در تمجید و تحسین از او و اقداماتش چاپ و منتشر می کردند و همچنان که خواسته ی رضاخان بود، او را طراح و مجری انحصاری کودتا سوم اسفند 1299 دانسته و آن واقعه را ضرورتی اجتناب ناپذیر برای برون رفت کشور از بحران های عدیده ی داخلی و خارجی ارزیابی می کردند. اما آگاهان به امور مقاصد این گونه نشریات را به نیکی در می یافتند و برخی با تمسخر موضوع کودتا، نه رضا خان بلکه «مسبب حقیقی کودتا [را] انگلیسی ها» می دانستند که «به دست سفارت و کلنل اسمایث» به انجام رسید و «سایرین [و از جمله رضا خان] آلت دست آن ها» بودند. (27) همچنین برخی نشریات و روزنامه های مخالف رضا خان که نهایتاً هم با برخورد قهر آمیز و طرفدارانش مواجه و توقیف شده و مدیران نویسندگان شان هم تحت فشار قرار گرفتند، در پاسخ رضا خان و طرفدارانش که کما کان اصرار داشتند او را مسبب و عامل اصلی کودتا بدانند، شجاعانه و بدون پروا از تبعات سوء و خطرات شدیدی که آنان را تهدید می کرد، نوشتند:
عامل کودتا تو نبودی. انگلیسی ها و نصرت الدوله بودند. اگر تو به این اقدام مبادرت نمی کردی یک صاحب منصب دیگری را می آوردند و چون می دانم که مرا [مدیر روزنامه نجات] گرفتار خواهی کرد، من هم پنهان می شوم، تو هم هر کار از دستت بر می آید بکن.
رضا خان با استفاده سوء از مقررات حکومت نظامی که به رغم تمام هشدارهای قانونی، صرفاً جهت سرکوب مخالفان خود حاضر به لغو آن نبود، مخالفان سیاسی خود را در تهران و سایر شهرها و مناطق کشور تحت تعقیب قرار داده و از اقدام به هر گونه عمل خلاف قاعده وغیر اصولی ای اجتناب نمی کرد. رضاخان کماکان برای توسعه نفوذ خود در تلاش بود. او برای کسب اعتماد احمد شاه در بدو خروج از کشور از هیچ تلاشی فرو گذار نکرد، برای جلب نظر مساعد رژیم انقلابی شوروی بر دامنه تلاش های خود افزود و برای به دست آوردن موافقت علما و مجتهدان هم که در آن برهه نقش و جایگاه قابل توجهی در عرصه سیاسی و اجتماعی کشور ایفا می کردند، آنی غافل نمی شد. ضمن این یارگیری های او در درون مجلس، در میان روشنفکرانه و فعالان سیاسی و نیز مشروطه خواهان بنام (نظیر اعضای حزب دموکرات)، و غیره هم کماکان ادامه یافت. (28) ضمن این که لشکر کشی های رضا خان به مناطق مختلف کشور که مقرر بود به هدف از میان برداشتن نا امنی ها و تقویت موقعیت نظام مشروطه حکومت صورت عملی به خود گیرد «همگی تأیید بر قانون شکنی سردار سپه نموده، دلیل بر اجرای روحیه و نیات دیکتاتوری او به شمار می رفت. (29)
در همین زمان بود که طرح کودتایی بد فرجام بر ضد رضا خان که آشکارا به سوی دیکتاتوری و انحراف از روش مشروطه حکومت گام بر می داشت، شکل گرفت و گفته می شد که برخی رجال درصددند او را از عرصه سیاسی، اجتماعی و نظامی ایران حذف کنند. مدرس طی سال های آتی که هم نهایتاً به صعود رضاخان انجامید، هنوز امیدوار بود برای رهایی کشور از شر سردار سپه راهی پیدا کند. ایشان از همان آغاز، خطر دیکتاتوری رضا خان در آینده ای نه چندان دور را به نیکی دریافته بود. (30)

پی نوشت ها :

1- همان، ص 240.
2- قهرمان میرزا سالور، پیشین، ج8، ص 5889.
3- همان، ص 5901.
4- همان، ص 5908.
5- همان، ص 5997.
6- همان، ص 6001.
7- حسین مکی، پیشین، ج 1، ص 382.
8- دولت های ایران از میرزا نصر الله خان مشیر الدوله تا میر حسین موسوی، صص 127-119
9- قهرمان میرزا سالور، پیشین، ج8، ص 3007.
10- همان، صص 6010- 6007.
11- محمد تقی ملک الشعرای بهار، پیشین، ج1،صص 129-123
12- همان، ص 130
13- حسین مکی، پیشین، ج1، صص 425- 423
14- همان، صص 442-431
15- همان- صص 453- 450
16- قهرمان میرزا سالور، پیشین، ج8، 6050
17- همان، ص 6071
18- حسین مکی، پیشین، ج1، صص 498- 478
19- قهرمان میرزا سالور، پیشین، ج8، صص 6120 و ص 6124
20- همان، ص 6236
21- نصر الله سیف پور فاطمی، خاطرات دکتر نصر الله سیف پور فاطمی: آیینه عبرت، به کوشش علی دهباشی، چاپ اول، تهران، سخن و شهاب ثاقب، 1378، صص 246- 245.
22- همان، ص 247
23- محمد تقی ملک الشعرای بهار، پیشین، صص 184- 182
24- نصر الله سیف پور فاطمی، پیشین، صص 251- 248
25- همان، صص 256- 253 و محمد تقی ملک العشرای بهار، پیشین، صص 194- 189
26- قهرمان میرزا سالور، پیشین، ج8، صص 6243- 6237
27- همان، صص 6355- 6346
28- حسین مکی، تاریخ بیست ساله ایران [8 جلد]، ج 2، (مقدمات تغییر سلطنت)، چاپ اول، تهران، علمی، 1324، صص 11- 2 و صص 30-28
29- همان، ص 14
30- همان، صص 23-11

منبع: مطالعات تاریخی شماره 27

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط