میلسپو و مستشاران مالی آمریکایی در ایران 1927- 1922- (2)

یکی از اصلی ترین دلایل خصومت رضا خان با هیأت تازه منصوب مستشاران آمریکایی ، این بود که رضا خان از همان ابتدا می خواست کنترل مطلق مالیه های دولت را
سه‌شنبه، 21 شهريور 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
میلسپو و مستشاران مالی آمریکایی در ایران 1927- 1922- (2)
میلسپو و مستشاران مالی آمریکایی در ایران 1927- 1922- (2)

نویسنده: دکتر محمد قلی مجد
ترجمه: مصطفی امیری


 
1927- 1922

خصومت رضا خان با میلسپو

یکی از اصلی ترین دلایل خصومت رضا خان با هیأت تازه منصوب مستشاران آمریکایی ، این بود که رضا خان از همان ابتدا می خواست کنترل مطلق مالیه های دولت را بدون الزام به پاسخگویی درباره نحوه هزینه ها داشته باشد. میلسپو و هیأت مالی مانعی جدی بر سر راه عملی شدن نقشه های رضا خان به حساب می آمدند. به همین دلیل، روابط میلسپو و رضا خان از همان ابتدا پر تنش بود. علاوه بر این، رضا خان به دلیل خصومت انگلیسی ها با هیأت مالی آمریکایی در رفتارش با آن ها گستاخ تر شده بود. تلاش های میلسپو برای محدود ساختن میزان بودجه ای که به ارتش، نظمیه و امنیه اختصاص می یافت، یعنی همان ابزارهای حفظ قدرت برای رضا خان، تنش هایی را بین میلسپو و رضا خان ایجاد می کرد. بسیاری از ناظران اذعان داشتند، حفظ چنین ارتش بزرگی بجز اتلاف منابع، نفع دیگری برای مملکت نداشت. موری در گزارشش درباره ارتش می نویسد:
پس از مشاهده ی وضعیت امروز ایران ناگزیر از خود می پرسیم که اصلاً ارتش به چه درد این مملکت می خورد! آن هم ارتشی که نیمی از در آمدهای سالیانه مملکت را می بلعد؟ کاملاً واضح است که ایران نه بنیه مالی و نه بنیه اقتصادی داشتن چنین ارتش پر خرجی را دارد. ایران با خالی کردن خزانه اش و محروم کردن مزارع از کشاورزانی که نیاز مبرمی به آن هاست، نه توانسته ارتشی بسازد که به تنهایی در مقابل هر یک از همسایگانش داوم بیاورد، و نه ارتشی که حتی شورش عشایر کشور، نظیر کرد و لر را کاملاً بخواباند. خیر خواهان ایران چاره ای جز تأسف ندارند که چرا این مملکت درایت منحل کردن «ارتش» و سازماندهی یک ژاندارمری توانمند به استعداد 10 تا 15 هزار پرسنل کاملاً مجهز را ندارد، که مخصوص جنگ های عشایری تعلیم دیده اند، و بهترین وسائط موتوری را برای جا به جایی سریع در اختیار دارند. البته تا وقتی که سردار سپه[رضا خان] زنده است، این امیدها همه نقش بر آب است؛ همین سردار سپه ارتش کنونی را ایجاد کرده و هر قدر هم که ناقص باشد، هرگز با کوچک تر شدن موافقت نخواهد کرد. رژیم [احمد] شاه هر قدرهم بد بوده، کمتر ایرانی ای باور دارد که رژیم سردار سپه، در دراز مدت، بهتر از آن باشد. (1)
موری می نویسد، ارتش ایران به دردی نمی خورد، زیرا از شش امیر لشکر آن فقط یکی تعلیمات نظامی واقعی دیده و با سواد است. پنج امیر لشکر دیگرش، مثل رضا خان، بی سواد و قبلاً «درجه دار یا افسر جزء بریگاد قزاق بودند که پیش از به قدرت رسیدن رضا خان از دوستان صمیمی اش به حساب می آمدند.» (2) بی کفایتی مطلق و بزدلی این امیر لشکرها در ماه اوت 1941 که متفقین به ایران هجوم آوردند و این ارتش «ملی» کاملا بی فایده از آب در آمد، کاملا ثابت شد. به رغم تلاش های میلسپو برای کاهش بودجه نظامی و شبه نظامی، (چنانکه موری اشاره کرده است) پنجاه تا شصت درصد از کل وجوه دولتی به ارتش، نظمیه و امنیه اختصاص می یافت.
بنابراین، با توجه به «بی سوادی و بی فرهنگی» رضا خان، ناگزیر آموزش و پرورش هم در اولویت نبود (نگاه کنید به جدول شماره 1،1). این اعدا و ارقام فقط آن هایی است که در بودجه عادی مملکت آمده و هزینه هایی را که از محل در آمدهای نفتی به اصطلاح خرج خرید تسلیحات می شد، شامل نمی شود.
بودجه ی تخصیصی به ارتش، نظمیه و امنیه در آن سال بیش از 125 میلیون قران، یا 45 درصد کل بودجه ی مملکت بود. ولی علاوه بر این، نزدیک به 60 میلیون قران (معادل2/ 1 میلیون لیره) نیز با «رأی» مجلس از محل سپرده های نفتی در لندن به خرید تسلیحات اختصاص یافت. وقتی این مبلغ را به بودجه عادی مملت اضافه کنیم، بودجه ی ارتش، نظمیه و امنیه به 67 درصد کل بودجه مملکت می رسد. با لعکس، بودجه ی آموزش و پرورش یک چهاردهم مبالغی بود که برای نیروهای مسلح دور ریخته می شد؛ نیروهای مسلحی که هیچ هدفی بجز حفظ رژیم پهلوی بر سرقدرت نداشت. میلسپو می نویسد، یکی از عواقب بی توجهی به آموزش و پرورش این بود که بعد از 20 سال حکومت رضا شاه «توده های مردمی ایران هنوز عمدتاً بی سواد و عمیقاً نا آگاه هستند... با وجود این، روند آموزش و پرورش توده ها هنوز کاملاً شروع نشده و هیچ تاثیر محسوسی نداشته است.» (3)
نه فقط بخش عمده ای از این بودجه به خرید از ابزارهای زور تخصیص می یافت، بلکه رضا خان به بهانه ی این که مسایل نظامی محرمانه اند اصرار داشت که هیچ نظارت و کنترلی از طرف میلسپو و وزارت مالیه بر چگونگی هزینه ی آن نباشد. اصرار میلسپو بر اعمال کنترل های مالی و پاسخگویی رضا خان، از جمله حساب و کتاب طلا و اشیاء قیمتی که رضا خان و ارتشش از عشایر غارت کرده بودند، منجر به مشاجره ی لفظی تند رضا خان و میلسپو، و حداقل قتل یک کارمند دولت ایران شد که اطلاعاتی درباره ی بی نظمی های مالی وزارت جنگ در اختیار سید حسن مدرس، از نمایندگان مجلس، و میلسپو قرار داده بود.
به منظور ارعاب سایر کارمندان دولت که شاید سودای ارایه اطلاعات مالی به اشخاصی نظیر مدرس و میلسپو را در سر داشتند، جسد سر بریده ی حسابدار خاطی را در بیرون از دروازه های مجلس انداختند. کمتر کسی می توانست این پیام را نادیده بگیرد. خوشبختانه، همه ی این وقایع در گزارش ها و یادداشت های دقیق ارسالی میلسپو به وزارت امور خارجه آمریکا ثبت و ضبط است.
جدول شماره 1،1 بودجه ی ارتش، نظمیه و امنیه 1928- 1925 (به قران)
1926/ 1925 1927/ 1926 1928/ 1927 1929/ 1928 الف
وزارت جنگ- 94000000- 94000000- 98000000- 98000000
نظمیه- 11460386- 11615577- 12048224- 15194636
امنیه- 5580000- 5580000- 5580000- 2211600
آموزش و پرورش-7731380- 9935138- 11719725- 13722730
کل بودجه- 246159072- 241215026- 243130815- 276828377
الف- مبالغ پیش بینی شده
منبع: بیستمین گزارش سه ماهانه مدیر کل مالیه، 23 ژوئن- 23 سپتامبر1927 (416/ 51، 891)؛ بیست و یکمین گزارش سه ماهانه مدیر کل مالیه، 24 سپتامبر- 22 دسامبر 1927 (417/ 51، 891).

استفاده از خشونت و ارعاب علیه اعضای هیأت مالی

با وجود این، روابط میلسپو و رضا خان از همان اول شکر آب نبود؛ زیرا میلسپو ابتدا به خواست های مالی رضا خان تن می داد. ولی به تدریج که خواست های رضا خان بیشتر شد، روابط آن دو هم به سرعت رو به وخامت گذاشت. کورنفلد می نویسد: «فعلاً که او [ میلسپو] از حمایت های وزیر جنگ، که [ میلسپو] پرداخت ماهیانه 750 هزار تومان را برایش تضمین کرده، برخوردار است. دولت برای تأمین هزینه هایش دو میلیون تومان از بانک شاهنشاهی ایران دریافت کرده و ضمانت آن را حق الامتیاز نفت شرکت انگلیس و ایران قرار داده است.» (4) روابط دوستانه ی رضا خان و میلسپو عمر کوتاهی داشت. رضا خان، وزیر جنگ، به اقتضای خلق و خویش، برای دریافت وجوه بیشتر به ارعاب و خشونت علیه آمریکایی ها متوسل شد. کورنفلد در گزارش نقل می کند که دو قزاق رضا خان یک کارمند بلژیکی وزارت مالیه را کتک زده و از او اخاذی کرده بودند، و سپس می گوید، روش معمول رضا خان برای اخاذی با توسل به خشونت و ارعاب در مورد میلسپو نیز به کار بسته شده، ولی نتیجه نداده است:
احتراماً به اطلاع وزارت خارجه می رساند که در شب 14 آگوست گزارشی دریافت کردم با این مضمون که صبح همان روز دو قزاق به دفتر میلسپو در وزارت مالیه رفته، و از طرف وزیر جنگ[رضا خان] خواسته بودند که فوراً مبالغ قابل ملاحظه ای پول را که وزارت مالیه به وزارت جنگ بدهکار است بپردازد. وقتی پاسخ مساعدی به آن ها داده نشد، دو افسر قزاق شروع به فحاشی کردند، و تهدید نمودند که وزارت مالیه را خواهند بست. وقتی دیدند که دکتر میلسپو و همکارانش در مقابل رجز خوانی آن ها کاملا آرام نشسته اند. بدون این که تهدیدشان را عملی کنند از آن جا رفتند. همان موقع، دکتر میلسپو، سر مترجمش را به همراه یک یادداشت اعتراض شدیداللحن بابت بی احترامی که شده بود به وزارت جنگ فرستاد. وزیر جنگ هم که از رفتار آمرانه ی آن دو افسر به خشم آمده بود، دستور داد که آن ها را شدیداً تنبیه کنند، و از دکتر میلسپو عذرخواهی کرده و به او اطمینان داده بود که هم کاری تمام عیاری خواهد داشت. برای این که از گزارش فوق مطمئن شوم، از آقای والاس اس. موری، دبیر سفارت، خواستم تا ترتیب ملاقات من را با آقای توماس پیرسن، منشی دکتر میلسپو که در زمان وقوع حادثه در آن جا حاضر بوده، بدهد تا بتوانم گزارش دقیقی درباره ی آن چه اتفاق افتاده است تهیه کنم.
کورنفلد پس از تأیید گزارش از طرف پیرسن و دیگران، می نویسد:
به رغم ابزار بی گناهی و بی اطلاعی وزیر جنگ از کل ماجرا، کاملاً مطمئنم او به افسران قزاق گفته بود که دقیقاً همان کاری را بکنند که کردند. او در چند مورد دیگر هم همین بلا را بر سر کارمندان بلژیکی آورده بود و شکی ندارم که اگر در این مورد هم موفق می شد، این قدر نگران تبرئه کردن خودش نبود. ولی حالا که دستش رو شده، طبیعتاً باید با محکوم کردن اعمال زیر دستانش، سعی داشته باشد تا نظر مساعد مستشاران را جلب کند. (5)
پس از آن که احمد شاه در اکتبر 1923 به اجبار رضا خان در پست ریاست کابینه منصوب، و ایران را برای همیشه ترک کرد، موقعیت هیأت مستشاران مالی آمریکایی بیش از پیش تضعیف شد:
احترماً به اطلاع وزارت امور خارجه می رساند که رضا خان از زمان تصدی ریاست کابینه با بی اعتنایی تحقیر آمیزی با دکتر میلسپو، مدیرکل آمریکایی مالیه ها رفتار می کند. اتفاقات زیر که بیانگر نگرش اوست به این جانب گزارش شده است. اول. پس از فوت دکتر رایان، درمدیریت مالیه های شهرداری تهران چنان بی مبالاتی شد که اصرار بانک شاهنشاهی ایران، و به منظور حفاظت از وامی که داده بود، مالیه ها را به دکتر میلسپو سپردند. رضا خان پس از انتصابش به ریاست کابینه دستور داد که همه متکدیان شهر را از خیابان ها جمع و به خرج شهرداری در جایی نگهداری کنند. دکتر میلسپو به بی اعتنایی کامل رئیس الوزراء به مستشاران مالی و عدم مشورت با آن ها درباره ی هزینه اضافی که بر دوش شهرداری گذاشته بود اعتراض کرد. او متذکر شد که با توجه به تعهدات فعلی اش، شهرداری نمی تواند این هزینه اضافی را متحمل شود. معلوم است که دکتر میلسپو توانسته اوضاع را به خوبی برای رئیس الوزراء تشریح کند. زیرا او به طور خصوصی به دنبال وجوهی برای اجرای این طرح افتاده است. با وجود این، معنی اش این نیست که رییس الوزراء توصیه ی دکتر میلسپو را با طیب خاطر پذیرفته باشد. بالعکس، از منابع موثق شنیده ام که رضا خان با خشم درباره ی تلاش دکتر میلسپو برای «دخالت در امور شهرداری که رییس الوزراء به اعتبار مقامش، رییس آن نیز به حساب می آید صحبت کرده است.»
دوم. طبق قانون استخدام دولتی، هیچ تبعه بیگانه نمی تواند به استخدام دولت در آید مگر به تصویب مجلس. دکتر میلسپو در اجرای این قانون شاپورگو بومانگو موریس را، که یک زرتشتی تبعه هند، و در نتیجه از اتباع دولت بریتانیا بود اخراج کرد. اگر چه [موریس] فقط یک کارمند جزء بود که مسئولیت یک انبار دولتی را بر عهده داشت، توانست[به] حضور رییس اوزراء شرفیاب شود. او نیز بدون مشورت با دکتر میلسپو به سرپرست کارمند اخراج شده دستور داد که بلافاصله او را به سر کارش برگرداند، و با این کارش نه فقط قرار داد دکتر میلسپو را نقض کرد، بلکه قانون ممنوعیت استخدام اتباع بیگانه را نیز نادیده گرفت. (6)
کنسولگری آمریکا در تهران هم نسبت به وضعیت آینده ی هیأت مالی آمریکا چندان خوش بین نبود. گوتلیب، کنسول آمریکا در گزارشی روابط مستشاران آمریکایی و رضا خان را از زمان رسیدن رضا خان به ریاست کابینه در سال 1923 بررسی کرده است. گوتلیب بعد از توصیف خلق و خوی خشن رضا خان، درباره ی امنیت فیزیکی آمریکایی ها ابراز نگرانی می کند:
خود مستشاران هم بی نهایت بدبین هستند و خودشان را برای هر اتفاق احتمالی آماده کرده اند اطمینان دارم که اگر اوضاع به همین منوال پیش برود، به احتمال قوی هیأت مستشاری ظرف شش ماه آینده ایران را ترک خواهد کرد. خروج آن ها از ایران ضربه ی اسفناکی به حیثیت و اعتبار آمریکا در میان مردم خواهد زد، ولی صادقانه بگویم که در همان چند ماه اول کاملا معلوم بود که آن ها موفق نخواهند شد. آن ها سعی داشتند کاری فوق بشری انجام بدهند، آن هم در شرایطی که همه چیز بر ضدشان بود. بیش و پیش از همه این که معدود ایرانی هایی که در رأس کار بودند و موضع و همکاری شان به حساب می آمد، آن هم خیلی بیشتر از نگرش توده های نا آگاه مردم، و یا آن عده ی قلیل اصلاح طلبان به اصطلاح درس خوانده ای که از دانشگاه های اروپایی برگشته بودند و به دنبال پستی در کشورشان می گشتند، واقعاً نمی خواستند که این مستشاران در کشورشان مشغول به کار شوند. آن هایی که در رأس امور بودند خیلی خوب می دانستند که مملکت دیگر نمی تواند بدون وام سر پایش بایستد؛ و تا وقتی هم که ضمانت قابل قبولی نداشته باشند، نمی توانند از هیچ منبع دیگری غیر از منابع انگلیسی وامی دریافت کنند. چه چیزی بهتر از این که می توانست نظر مساعد وام دهندگان آمریکایی را جلب کند که وام آن ها تحت نظر کارشناس مالی آمریکایی به بهترین نحو به کار انداخته خواهد شد. ولی کسی به ایران وام نمی دهد، و این سرخوردگی، علاوه بر عدم توفیق مستشاران در انجام هر گونه اصلاحات قابل توجهی که می توانست موقعیت شان را تحکیم کند، اوضاع را بدتر کرده است. با افزایش اخاذی های رضا خان برای ارتشش و تحکیم قدرت و نفوذ او، تمایل به اخذ وام هم کاهش یافته، چون همه مطمئن هستند که بخش عمده ای از وام به جیب رئیس الوزرا سرازیر می شود.
پرسنل مستشاری نیز اکثراً مترجمان، مشاوران، و منشی های خصوصی هستند که سر در آخور سفارت بریتانیا دارند. شکست قرار داد انگلیس و ایران و اخراج بی مقدمه ی هیأت مالی آرمیتاژ- اسمیت بی آبرویی بزرگی برای انگلیسی ها بود. به همین دلیل، خیلی راحت می توان فهمید که شکست آمریکایی های که جانشین آن ها شدند مسلماً می تواند آبروی رفته شان را برگرداند. با وجود این، کارشکنی و سنگ اندازی آن ها در طول نیم سال گذشته بسیار پنهانی و مخفیانه بوده است. آن ها دست به سینه کناری ایستاده اند، و منتظرند تا مستشاران [آمریکایی] با دست خودشان گورشان را بکنند. یک ناظر بی طرف ناچار به این نتیجه می رسد که هیچ بیگانه ای نمی تواند مالیه های ایران را کنترل کند مگر این که نیروهای مسلح، یا حداقل تهدیدآن را با خود داشته باشد. بله، تا به امروز، مستشاران مالی از حمایت ارتش رضا خان برخوردار بودند، و مسلماً بدون آن هیچ قدرتی نداشتند. ولی چه فایده وقتی که ابزار جمع آوری در آمدها خود بخش عمده ای از آن را می بلعد! (تازه ترین بودجه ارتش 9 میلیون تومان بود.) دکتر میلسپو، آن گونه که این مستشاران مالی بریتانیا از جانب لندن حمایت می شود، از حمایت دولتش برخوردار نیست، و نمی تواند باشد. (7)

پی نوشت ها :

*فصل سوم کتاب: «Great Britain & Rezashah: The Plunder of Iran, 1921-1941 C 2003»
1- موری، گزارش شمـ (1346/ 00، 891)، مورخ 6 مارس 1925.
2- همان.
3- میلسپو، آمریکایی ها در ایران، ص 75.
4- کورنفلد، تلگرام شمـ (A/93 891، 51)، مورخ 9 فوریه 1923.
5-کورنفلد، گزارش شمـ 244 (51،A /115، 891)، مورخ 21 آگوست 1923.
6- کورنفلد، گزارش شمـ 317 (51,A/135 891)، مورخ 8 دسامبر 1923.
7- گوتلیب «وضعیت سیاسی کنونی در ایران که بر مستشاران آمریکایی و چشم انداز تجارت آمریکا تأثیر
می گذارد»(51,A /137، 891)، مورخ 2 دسامبر 1923.

منبع: مطالعات تاریخی شماره 27

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط