ترجمه: مصطفی امیری
امتیاز شیلات و پرداخت رشوه به شاه
به رغم توضیحات و تذکرات میلسپو، هنوز یک ماه از ارسال یادداشتش درباره شیلات نگذشته بود که رضا خان به او فشار آورد تا از مخالفت با قرار داد شیلات دست بردارد، و معلوم است [رضا خان] داشت هدایایی از روس ها می گرفت. عدم همکاری میلسپو باید خونش را به جوش آورده باشد. موری در گزارشی بسیار محرمانه روش های فاسد رضا خان و همکاران نزدیکش، نظیر ذکاء الملک؛ را تشریح می کند:احترماً به اطلاع وزارت امور خارجه می رساند که، در 4 نوامبر، دکتر ای. سی. میلسپو، مدیر کل مالیه، به طور محرمانه به این جانب خبر دادند که روز قبل، مدیر روسی شیلات خزر که عملاً در مصادره ی دولت شوروی است، بابت بهره برداری روس ها از این شیلات و صید ماهی که می خواهند آن را از انزلی به روسیه صادر کنند، چکی به مبلغ 100.000 تومان تسلیم رییس الوزراء [رضا خان] کرده بود. ذکاء الملک، وزیر مالیه، نیز چک فوق را به دکتر میلسپو تسلیم و از طرف رییس الوزراء تقاضا کرد که مبلغ چک را پس از وصول در خزانه کل واریز، و رسیدی به نام رییس الوزراء صادر کنند. وقتی دکتر میلسپو پرسید که این پول تحت چه شرایطی پرداخت شده است، وزیر مالیه با لحنی رسمی به او اطمینان داد که اصلاً شرایطی در کار نبوده، ودولت ایران هیچ تعهدی نکرده است، لازم به ذکر است که اظهارت وزیر مالیه بر خلاف مضمون نامه ای است که رییس الوزراء ضمیمه ی چک کرده و در آن توضیح داده بود که این پیش پرداخت با امید امضای هر چه سریع تر امتیاز شیلات صورت
گرفته است. دکتر میلسپو نیز به محض دریافت پاسخ وزیر مالیه نامه ای به او نوشت و قویاً اعتراض کرد که این کار سنت خطرناکی را در ارتباط با این اموال شدیداً مورد اختلاف باب می کند. او نوشت که واقعاً نمی تواند تصور کند که مقامات شوروی به میل خود چکی به مبلغ 100.000 تومان به رییس الوزراء بدهند و هیچ توقعی نداشته باشند، ضمن اینکه قبول چنین مبالغی به امید تصویب نهایی امتیاز شیلات دست دولت ایران را می بندد و مذاکرات مستقل را ناممکن می سازد. وزیر مالیه پس از دریافت این نامه دوباره به دکتر میلسپو توضیح داد که «میلسپو دچار سوء تفاهم شده» و این که رییس الوزراء هیچ تعهدی بابت قبول این پول نپذیرفته است، و از آن جا که دولت «سخت به پول احتیاج دارد» بهتر است که فوراً آن را نقد کند. دکتر میلسپو به وزیر مالیه گفت که اولاً رییس الوزراء چک را ظهر نویسی نکرده اند، و ثانیاً چک عهدنامه ی بانک روسیه و ایران در تهران کشیده شده است که همه می دانند هیچ پولی در بساط ندارد. بنابراین قبول چنین چکی نه فقط به معنای رسیدن به پول نیست، بلکه نهایتاً اعتراض به اشغال تأسیسات شیلات توسط روس ها را غیر ممکن خواهد کرد. میلسپو برای روشن ساختن این مطلب که قبول چک غیر عاقلانه بوده، این مثال را می زند. هر لحظه ممکن است که سر و کله روس ها در استان های حاشیه خزر پیدا شود، و به رغم اعتراض دولت ایران، شروع به حفاری چاه و استخراج نفتی بکنند که می خواهند به روسیه صادر کنند. اگر مبلغی پول بابت این نفت، که به طور غیر قانونی استخراج کرده و هیچ حقی نسبت به آن نداشته اند، به ایران پیشنهاد کنند دقیقاً مثل همین وضعیتی می شود که الان پیش آمده، یعنی همین 100.000 تومانی که مقامات شوروی بابت صید ماهی در آب های ایران که به طور غیر قانونی اشغال کرده و از آن بهره برداری می کنند، پرداخت کرده اند. اگر چه وزیر مالیه متقاعد نشد، چک را برای وصول به بانک نفرستادند، و به احتمال زیاد آن را قبول نخواهند کرد. (1)
رویدادهای بعدی نشان می دهد، به رغم اعتراضات و مخالفت های میلسپو، رضا خان یارای مقاومت در برابر وسوسه روس ها را نداشت. خیلی زود پس از اخراج میلسپو و خروج او از ایران در 4 اوت 1927، قرار داد شیلات با روس ها به امضاء رسید. اورسن ان. نیلسن، کنسول آمریکا، در این باره گزارش می دهد: «این شایعه بر سر زبان هاست که قرار است اختلاف روسیه و ایران بر سر شیلات با قبول مشارکت مساوی هر دو کشور در عملیات ماهیگیری حل و فصل شود. آقای فلسنر می گوید که از آقای مهدی قلی هدایت، رییس الوزراء شنیده است که به زودی قرار دادی به همین منظور به امضاء خواهد رسید.»(2) البته این شایعه چندان هم بی پایه و اساس نبود. فیلیپ، وزیر مختار آمریکا، گزارش می دهد، قرار داد شیلات خزر که در 1 اکتبر به امضاء رسید و مشتمل به 21 ماده، پنج پروتکل، و 5 تبصره بود، برای بررسی از سوی نمایندگان به مجلس تسلیم شده است. این قرار داد عملاً همانی بود که میلسپو شدیداً با آن مخالفت داشت. فلیپ اضافه می کند: «باور همگان بر این است که مجلس قرار داد شیلات خزر را تصویب خواهد کرد. احترماً به اطلاع وزارت امور خارجه می رساند که طبق این قرار داد، ایران حق استخدام هیچ تبعه خارجی، بجز روس ها، را برای انجام امور بنادر و شیلات نخواهد داشت.»(3)
فیلیپ می نویسد که قرار داد شیلات و چندین موافقت نامه دیگر با روس ها « در تاریخ 23 همان ماه [اکتبر] با عجله (در مجلس) به تصویب رسید.» تنها نمایندگی که با این قرار داد مخالفت کردند دکتر مصدق و تقی زاده بودند. آن ها به ایرادهای قرار داد اشاره و توصیه کرده بودند که نمایندگان پیش از تصویب قرار داد به دقت آن را مورد بحث و بررسی قرار دهند. فیلیپ ادامه می دهد:
همه می دانند که تصویب شتابزده قرار داد نتیجه ی تاکتیک های سلطه جویانه شاه است. طبق گزارش ها، بیست و دوم ماه گذشته، شاه برای نمایندگان مجلس که به کاخ دعوت شده بودند سخنانی ایراد کرد و دوباره گفت تا زمانی که این موافقت نامه ها تصویب نشوند «خواب به چشمش نمی رود.» علاوه بر این، یکی از همکاران می گوید که از قرار معلوم تیمورتاش با چند نفر از نمایندگان صحبت و منویات شاه را به آن ها گوش زد کرده بود.
«تصویب تحمیلی» این قرار دادها که حالا به یکی از روش های معمول در مجلس تبدیل شده است مسلماً موجب بی اعتباری و عدم استقلال نهادِ مجلس خواهد شد. ظاهراً احساس کلی این است که روس ها سود بسیار محسوس تری نسبت به ایرانی ها از این قرار داد عایدشان شده است. (4)
کمی پس از اعطای امتیاز، شایعاتی درباره ی قبول هدایای کلان از طرف رضا شاه به گوش رسید. فیلیپ در این باره می نویسد: «وزیر مختار بریتانیا به طور محرمانه به من خبر داد که شنیده است دولت شوروی هدایای بسیار گران قیمتی برای تصویب موافقت نامه های ایران و روسیه پرداخت کرده است.» (5) افشاگری های آقا بیگف و هم چنین گزارش های عالی چارلز سی. هارت، وزیر مختار آمریکا در تهران، روشن ساخت که به منظور تصویب امتیاز شیلات مبالغ هنگفتی پول به رضا شاه و تیمور تاش پراخت شده است. در سال 1931، با تجدید علاقه آمریکا به شیلات خزر، شرکت های تجاری در نیویورک به دولت ایران پیشنهاد دادند که سهم ایران از خاویار و ماهی را به بازار عرضه کنند. پس از مذاکرات بسیار، ایران ناگهان علاقه خود را به پیشنهاد آمریکایی ها از دست داد. هارت علتش را توضیح داده است.
هدیه ی 850.000 دلاری
در ماه ژوئن 1932، هارت با تیمور تاش ملاقات کرد. تیمور تاش ابراز تمایل کرده بود که در عوض امتیاز شیلات خزر به روس ها، امتیازی نیز بابت ماهیگیری در خلیج فارس به شرکت های آمریکایی واگذار شود. تیمور تاش هم چنین گفته بود، هر چند دولت ایران مذاکراتش را با گروه سَتین و پوپ نیویورک ادامه نداده بود، ولی «آنها کمک بسیار بزرگی در مذاکرات بعدی با روس ها شدند.» هارت عین گفته ی تیمور تاش را نقل می کند: «به روس ها گفتم نگاه کنید، این جا یک پیشنهاد جدی [از آمریکا] داریم، و پیشنهاد ستین و پوپ را به آن ها نشان دادم، آن وقت آن ها هم فوراً کنار آمدند. آنها نقداً 850.000 دلار بابت امتیازی که قرار بود به ستین پوپ واگذار شود به من پرداخت کردند.» هارت که نتوانسته بود حیرتش را از اعتراف صادقانه تیمور تاش به این رشوه گیری کلان و سایر مسایل پنهان کند، می نویسد: «فکر می کنم برخی از همکارانم از شنیدن این اطلاعات، که البته به آن ها نخواهم گفت، بهت زده شوند.» (6)جای تأسف است که هارت اطلاعات بیشتری درباره ی آن چه از تیمورتاش شنیده بود، در گزارشش نگنجانده است. او در گزارش ماه دسامبرش که پس از عزل تیمور تاش نوشته است، دوباره به موضوع رشوه ی 850.000 دلاری بر می گردد: «توجه شما را به مطلبی که در یکی از گزارش های قبلی ام نوشته بودم جلب می کنم. در آن گزارش [تیمور تاش] گفته بود که مبلغ 850.000 دلار از دولت شوروی گرفته است تا صرفاً قرار داد خرید و عرضه ی سهم پنجاه درصدی ایران از خاور و سایر محصولات دریایی شیلات دریای خزر را که امتیازش در اکتبر 1927 واگذار شده بود تأیید کند. به خاطر دارم که تیمورتاش اصلاً نگفت که آیا این مبلغ بالاخره به خزانه ی کل واریز شد یا خیر.» (7) هارت قبل از این خاطر نشان کرده بود، «بخش عمده ای [از این رشوه ها] به جیب اعلیحضرت رفته است. (8) البته شکی نیست که بخش عمده ای از هدیه ی فوق الذکر از کجا سر در آورده است. افشاگری های آقابیگف تصدیق می کند که روس ها برای کسب امتیاز شیلات چه رشوه های کلانی که به رضاخان پرداخت نکرده بودند.
افشاگری های آقابیگف و نامه ویلیامسن به هارت
در سال 1930 یک فراری روس به نام آقا بیگف کتابی در پاریس نوشت و در آن رشوه های کلانی را که بابت تصویب اعطای امتیاز شیلات به شوروی در اکتبر 1927 پرداخته شده بود، فاش ساخت. (9)او هم چنین تیمور تاش، وزیر دربار رضا خان را، یکی از مأموران بسیار مؤثر شوروی خواند که در قبال دادن اطلاعات محرمانه به سفارت شوروی، پاداش خوبی از آن ها دریافت می کند. هارت در گزارش محرمانه ای می نویسد، تعجب می کنم چرا با برخی مقامات عالی رتبه ایرانی که نام شان در کتاب آقابیگف آمده هیچ برخوردی نشده است. او خودش خیلی خوب دلیل را می دانست.
دولت، چنان که در گزارش قبلی ام اشاره کردم، نزدیک به 400 نفر را دستگیر کرد، ولی هیچ اقدامی برای مجازات آن هایی که در افشاگری های آقابیگف ادعا شده بود مأمور [شوروی] هستند انجام نداد. تعدادی از اتباع خارجی را که نامشان در آن کتاب آمده از کشور اخراج کرده اند. ولی بیشتر مظنونین ایرانی هنوز در زندان به سر می برند، بجز یکی از متهمان عالی رتبه به نام عباس میرزا اسکندری، که قبلاً رییس کابینه ی وزارت فواید عامه بود، و پس از دستگیری به قید ضمانت آزاد شد. دشمنان ایرانیِ تیمور تاش، که عده شان بی شمار است، حاضرند همه ی آن چیزهایی را که آقابیگف درباره اش گفته باور کنند، و او را کارآمدترین دستیار روس ها برای رسیدن به اهدافشان در ایران و جاسوس اطلاعات محرمانه سیاسی از سایر سفارت ها به سفارت شوروی می دانند. نمایندگان خارجی مقیم اینجا هم تیمور تاش را کاملاً مجرم می دانند و حتی معتقدند که جرمش خیلی سنگین تر از این هاست. دشمنان ایرانی تیمور تاش، که عمدتاً از وفاداران شاه هستند، واقعاً سر خورده شده اند کهچرا شاه دستور نداده تا اقدامی علیه وزیر دربار و سایر کسانی که نام شان در کتاب آقابیگف آمده صورت بگیرد. آن ها حتی ذره ای هم تردید ندارند که شاه از داستان آقابیگف درباره خرید اتباع ایرانی برای نوکری مسکو با خبر است، و به همین دلیل بسیار سر خورده شده اند. آرامشی که پس از طوفانِ آقابیگف ایجاد شده اصلاً شبیه به وضعیتی نیست که پس از رسیدن خبر رسوایی های ملی به گوش شاه اتفاق می افتاد. نتیجه ای که اکثر ناظران، چه ایرانی و چه خارجی، می گیرند این است که شخص شاه هم لابد بخشی از این مبالغ را که به طور غیر قانونی از روس ها و امتیاز خواهان دیگر اخذ شده به جیب زده است؛ و این که اگر دولت شوروی چندین میلیون روبل برای امتیاز نفت و الوار در استان های شمالی پرداخته باشد، چنانکه آقابیگف مدعی است، حتماً بخشی از آن، که نباید کم هم باشد، به جیب خود علیحضرت رفته است. البته خیلی ها هستند که نمی خواهند این حرف ها را باور کنند، ولی وقتی به دنبال دلیلی برای رفتار ملایم شاه با ایرانی هایی می گردند که ادعا شده برای روسیه شوروی در خاک ایران جاسوسی می کردند، و حقوق ماهیگیری در دریای خزر و امیتاز نفت و الوار، و اطلاعات محرمانه ی وزارت امور خارجه را به آن ها می فروختند، فقط یک دلیل به ذهنشان می آید.
شاه غرق مال اندوزی های شخصی خود است. ایرانی های خوش صحبت معمولاً با گفتن این داستان که شاهشان دومین مرد ثروتمند دنیاست، و تأکید بر موفقیت بهت آور او که فرزند بی سواد یک دهاتی به همان اندازه بی سواد است که به قدرت و مکنت رسیده است، اسباب سر گرمی خارجیان می شوند. (در دائره المعارف بریتانیکا آمده است که شاه فرزند یک افسر ارتش بوده، ولی فکر می کنم این را نوشته اند که اصل و نسب آبرومندی به او بدهند. حقیقت ظاهراً این است که او فرزند یک دهاتی بسیار فقیر است). او بخش عمده ای از این ثروت را از طریق مصادره اموال، یا مصادره ی نسبی آنها و یا خرید املاک بزرگ به ثمن بخس جمع کرده است. اگر چه از مدتها پیش می دانستم که[رضا شاه] پول و ثروت را می پرستد، ولی نمی خواستم باور کنم که همه ی راههای فساد نهایتاً به تخت پادشاهی او ختم می شود. حالا از این بابت مطمئنم و این گزارش را جهت ثبت در آرشیو می نویسم. به نظر من، این حقایق و حدسیات باید در دسترس آنهایی که بعد از من عهده دار این پست می شوند قرار بگیرد. اگر گزارشی در بین فایل ها بود که به من می گفت تیمور تاش آن قدر بی اخلاق است که به بهای تبانی با دولت های خارجی و آن هایی که به دنبال امتیاز هستند به ثروت شخصی خودش اضافه می کند، فکر می کنم که مسلماً کمک بسیار بزرگی به من می کرد. ولی بدون داشتن این اطلاعات، چندین روز طول کشید تا او را بشناسم. (10)
هارت در گزارش بعدی اش، بخشی از نامه مورخ 17 فوریه 1931 دیوید ویلیامسن، کاردارآمریکا در تهران ر سال 1927 را که حالا در سفارت آمریکا در ترکیه مشغول به کار بود، درباره ی افشاگری های آقابیگف آورده است:
افشاگری های آقابیگف آن چه را که همیشه به آن مظنون بودیم تأیید می کند. همان طور که در سال 1927 همه می دانستند، وقتی مذاکرات شیلات در جریان بود، برخی مقامات عالی رتبه ایرانی هدایای بزرگی- هدایای خیلی بزرگی- دریافت کردند. تاریخ 1 نوامبر 1927، یعنی همان روزی که قرار داد شیلات به رغم اعتراض های دکتر میلسپو به امضا رسید، از ذهنم بیرون نمی رود. آن روز، روز پاداش بود. به همین دلیل است که شخص اول مملکت، شخص دوم را مجازات نکرد؛ چون هر دو سهم داشتند. البته فکر نمی کنم درست باشد هیچ یک از آنها را «مأمور» لقب بدهیم، ولی حداقل آقابیگف بااین کارش ماموران ناشناخته روس را که کشف شان خیلی دشوار بود لو داد. (11)
گزارش هارت این گونه خاتمه می یابد:
برای نظرات آقای ویلیامسن در تأیید ظن و تردیدهایی که اعضای هیأت های دیپلماتیک خارجی از زمان افشاگری های آقا بیگف عموماً ابراز کرده اند، ارزش زیادی قائلم. هم چنین جالب است بدانیم که دکتر میلسپو، مستشار مالی آمریکایی دولت ایران در آن زمان، ایرادهای قرار داد را خاطر نشان کرده بود. این نشان می دهد که دکتر میلسپو ذهنیت ایرانی را نشناخته بود؛ و فکر می کرد که وظیفه اش دان توصیه های خوب است، که البته همیشه از آن استقبال نمی شد. (12)
پی نوشت ها :
*فصل سوم کتاب: «Great Britain & Rezashah: The Plunder of Iran, 1921-1941 C 2003
1- موری، گزارش شمـ 724 (9/ 628، 891)، مورخ 5 نوامبر 1924.
2- نیلسن، گزارش شمـ ( 18/ 628، 891) ، مورخ آگوست 1927.
3- فیلیپ، گزارش شمـ 466 ( 4/ 9111، 761)، مورخ 21 اکتبر 1927.
4- فیلیپ، گزارش شمـ (6/ 761)، مورخ 3 نوامبر 1927.
5- فیلیپ، گزارش شمـ 487 (1435 / 00، 891)، مورخ 12 نوامبر 1927.
6- هارت ، گزارش شمـ 1158( 33/ 628، 891) ، مورخ 14 ژوئن 1932.
7- هارت، گزارش شمـ 1310 ( 1/ ع. ح. خ. تیمورتاش /44، 891) ، مورخ 29 دسامبر 1932.
8- هارت ،گزارش شمـ 282 ( 00/ B /36، 891) مورخ 12 ژانویه 1931.
9- همان.
10- همان.
11- هارت، گزارش شمـ 485 (00/ B /44، 891)، مورخ 24 مارس 1931.
12- همان.