کودتای تمام عیار انگلیسی(5)

یکی از نخستین اقدامات رژیم تازه تأسیس، فراخوان تشکیل جلسات مجلس بود که وکلایش انعقاد پیمان با کرزن را به طرز معنا داری رد کرده بودند، اما درست در همان روز
سه‌شنبه، 21 شهريور 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
کودتای تمام عیار انگلیسی(5)
کودتای تمام عیار انگلیسی(5)

نویسنده: کارل میر، شاربن بلر
ترجمه: علی فتحعلی آشتیانی



 
یکی از نخستین اقدامات رژیم تازه تأسیس، فراخوان تشکیل جلسات مجلس بود که وکلایش انعقاد پیمان با کرزن را به طرز معنا داری رد کرده بودند، اما درست در همان روز ، فرستاده ی کشورشان در مسکو قرار داد روس و ایران را امضا کرد (بلشویک ها در حرکتی حساب شده با هدف جلب نظر ایران و تضعیف سیاست توسعه طلبی انگلیسی ها، توافق نامه سال 1907 بین روس و انگلیس را قبلا ملغی و کلیه ادعاها و مطالبات روسیه تزاری را کان لم یکن اعلام کرده بودند). کرزن به شکست سیاستش اذعان نمود، اما با اصرار بر این نکته که عقب نشینی قوای بریتانیا «باور ایرانیان به عزم و توان انگلستان درمحافظت از ایران را تخریب کرد»، ترجیح داد گناه این ناکامی ها را به گردن دیگران بیندازد. هارولد نیکلسون به این رأی شاخ و برگ داده و می گوید: «جدی تر آن که درباره نگرش عموم ایرانیان نسبت به روس و انگلیس دچار خطای برداشت و تلقی اشتباه شده بود. وی متوجه نبود که در سال 1919، این بریتانیای کبیر بود که عنصر ظلم دیده می شد و روسیه به جایگاه دوست بالقوه ارتقاء یافته بود.» (1)
یورش روس ها به ایران که کرزن و نورمن از آن بیمناک بودند، هرگز اتفاق نیفتاد. رضا خان متعاقب جلوس بر منصب فرماندهی کل قوا از ابقای افسران انگلیسی امتناع کرد و حتی به مستشاران مالی بریتانیا نیز اعتراض داشت و همین امر موجب شد که آنان تا ماه سپتامبر مجبور به ترک پست های خود شوند. چنانچه در یادداشت های جرج پی. چرچیل، وزیر امور شرق، با لحنی حاکی از تأسف آمده است:« این به اصطلاح خصومت مردم و نظر آنان مبنی بر این که بریتانیا مسبب کودتا بوده است، منجر به رواج این باور شد که از این رژیم جدید هم آبی گرم نمی شود.» (2)و از آن پس بود که در نگاه بسیاری از ایرانیان، کودتای رضا خان، مدرک جفا پیشگی بریتانیا محسوب می شد. سوء مدیریت کرزن در به نتیجه رساندن پیمان ایران و انگلیس، مهر پایانی بر دو دهه سلطه انگلستان بر مقدرات ایران زد.
کرزن اقدام به گسیل سر پرسی لورن به تهران- که در این زمان مدفن جاه طلبی ها و زیاده خواهی های دیپلماتیک شده بود- کرد تا جای نورمن را که به خاطر عدم تصویب پیمان ایران و انگلیس، همه کاسه و کوزه ها را بر سر او شکسته و به لندن فراخوانده بودند، بگیرد. وی که در اتون (Eton) و نیو کالج آکسفورد تعلیم دیده و تربیت شده بود، در بازی هایی مانند چوگان، پوکر، بریج و تخته نرد مهارت قابل توجهی داشت. او مردی کوشا، زیرک، غیر اجتماعی و خو گرفته به نگارش و مراسلات پر طول و تفصیل بود- هم قطارانش در وزارت خارجه به وی لقب «پرسی ملال آور» داده بودند. وزیر مختار جدید از همان ابتدای امر، رضا خان را به خاطر صراحت لهجه اش ستود و کرزن رابا چنین عبارتی مطلع ساخت: «او منظورش را سر راست بیان می کند، و با تبادل تعارفات ظریف و دلنشین اما کاملاً بیهوده که دل ایرانیان را می برد، وقت کشی نمی کند... مردی نادان و بی سواد، مع ذلک ناپختگی رفتار و منش و دستپاچگی به هیچ وجه در او بروز نمی یابد، او وقار طبیعی قابل توجهی دارد، و در کلام و سیمایش نشانی از فقدان خویشتن داری ظاهر نمی شود.» (3)
لورن که در قضاوتش، رضا خان را برنده ی احتمالی می دانست، اتخاذ یک سیاست بدیع عدم مداخله را پیشنهاد داد. اونامه دل گرم کننده ای از طرف گرترود بل در بغداد دریافت کرد که در آن نوشته بود: «گویا تعقیب سیاست بی طرفانه کنار گود نشستن، در تأمین منافع ما مؤثرتر واقع می شود تا حمایت بی دریغ از آن ها، اطمینان ندارم این سیاست در کل شرق جواب بدهد. اگر ما خود را بر آنان تحمیل نکنیم، آنها قطعاً به ما روی خواهند آورد.» (4) لورن به این نامه پاسخ معقولانه ای بدین شکل داد: «آن چه حقیقتاً بدان یقین دارم این است که راه درستی بر گزیده ام و تنها شخصی هستم که می تواند این بار را به منزل برساند، هر چند شاید دقیقاً به همان منوالی که لرد کرزن از کلدستون احیاناً مایل بود و یا انتظار دارند، محقق نشود. ایرانیان باید به اتکای خود همه چیز را بیاموزند و اگر می خواهید آنان این گونه عمل کنند، بازی کردن با مقدرات آن ها به مصلحت نیست، و باید تا جایی که ممکن است دخالت های خود را کم کنیم و حتی تظاهر کنیم که هیچ دخالتی در امور آن ها نداریم . این سیاست در حال نتیجه دادن است و اردوی من، همچنان که بی صدا و تر سوست، اما بی وقفه پر و بال می گیرد.» (5)
لورن قول اکید به عدم مداخله داده بود، اما باز هم به انحاء گوناگون از رضا خان حمایت کرد. وی لندن را متقاعد ساخت که برای ارتش رضاخان که اینک بالغ بر 18000 نفر می شد، مساعده ارسال کند؛ هم چنین مأموریت ای. سی. میلسپو برای سر و سامان دادن به مالیه ایران را مورد حمایت قرار داد؛ و علیه شیخ خزعل، متحد بریتانیا، از رضا خان جانبداری کرد.
حکایت روابط بریتانیا با شیخ خزعل، حتی معیارهای صریح و ساده ی انگلیسی نیز مایه شرمساری است. خزعل که زمین های عشیره اش به علاوه منطقه ی پالایشگاه نفت آبادان، بخشی از مناطق پیرامون بصره را نیز میگرفت، خود را در سال 1921 کاندیدای تصاحب تاج و تخت عراق کرد؛ و سپس در سال 1922، پیشنهاد تجزیه ایران را داد و خود را نیز به عنوان فرمانروای احتمالی جنوب ایران در نظر گرفت. رضاخان که قویاً خود را به تقویت بنیه دولت مرکزی متعهد می دانست، با این ادعا که شیخ از پرداخت مبالغ هنگفتی مالیات به تهران امتناع کرده است، با وی مخالفت کرد؛ در همان حال، خزعل نیز متقابلاً مدعی بود که مبالغ عظیمی برای دفاع از مرزهای جنوبی ایران در دوران جنگ صرف کرده است. عالیجناب شیخ سر خزعل خان، KCIE، در سال 1923، سر پرسی لورن را در محمره به حضور پذیرفت و از ویلسون و کاکس سخن گفت و وفاداری خود را به بریتانیا اعلام کرد ( خزعل ثابت کرده بود، دوست قابل اعتمادی است، زیرا از منافع نفتی انگلیس در دوران جنگ محافظت کرده بود، و بریتانیا نیز در سال 1919 یک کشتی بخار رودخانه پیما، چهار عراده توپ کوهستان، شلیک گلوله توپ به احترام وی و سه هزار قبضه از جدید ترین تفنگ های انگلیسی را، به پاس خدماتش، به او اعطا کرده بود.) (6)
رضا خان با ارسال نامه ای به شیخ خزعل ضمن اعلام مراتب مودت خود، از وی تقاضای هم کاری کرده بود. کسی که این نامه را به شیخ رساند، لورن بود که کوشید صرفاً در حد یک میانجی عمل کند و در این تلاش خود، مراتب عذرخواهی شیخ را به رضا خان ابلاغ کرد و از رضا خان نیز قولی مبنی بر عدم ورود قوایش به قلمرو شیخ در خوزستان به او ابلاغ کرد (که البته شکسته شد). اما شیخ خزعل در بهار سال 1921، طوایف بختیاری و قشقایی را برای مقاومت در برابر دولت رضاخان به سوی خود دعوت کرد. هنوز معلوم نیست که آیا او از انگلیسی ها انتظار داشت یا خیر، ولی رضا خان با گسیل ارتشی پر شماری به مرز خوزستان، با این اقدام شیخ خزعل به مقابله بر خاست.
اکنون دیگر تصمیم با لورن بود که با اعزام قوایی از خند به کمک خزعل بیاید و با این اقدام، قول های محکمی را که بریتانیا توسط سر پرسی کاکس و آرنولد ویلسون (رئیس وقت عملیات کمپانی نفت پارس وانگلیس در خلیج فارس) به شیخ داده بود، محترم بشمارد یا دست رضا خان رابرای پیشروی و تسلط بر منطقه باز گذارد. در این جا اصل در برابر مصلحت زانو زد، و قوای بریتانیا از برابر ارتش پر نفرات رضا خان کنار نشستند و خزعل نیز تسلیم شد. خزعل قول وفاداری به رضا خان سپرد و سوگند خورد که مالیات های معوقه اش را بپردازد. با وجود این، اورا دستگیر و پنهانی به تهران فرستادند. همان طور که سر آِر کراو، معاون دائمی وزیر امور خارجه انگلستان، به لورن توصیه کرده بود، «دولت بریتانیا خلع سلاح شده بود... افکار عمومی نیز با اعمال زور به هر نحو ممکن- خواه برای آرمانی درست و غلط- موافق نبودند» (7) لورن به پاس پشتیبانی از «مهره درست» مفتخر به لقب «سر» و دریافت یکی از جایزه های خیره کننده ی پادشاهی بریتانیا، یعنی انتصاب به مقام کمیسر عالی مصر و سودان در سال 1921 شد. اما همان طور که گرترود بل اعتراف می کند، لورن «در ماجرای شیخ محمره خیلی ماهرانه در بازی شطرنج رضا خان مات شد ولی دائماً گزارش ها و پیام های مفصل می نویسدو می فرستد تا ثابت کند که این گونه نبوده است. اوشاید توانسته باشد HMG (اعلی حضرت پادشاه انگلستان) را در این باب متقاعد ساخته باشد، اما نه ما را» (8) شیخ در حبس خانگی در تهران باقی ماند تا این که به طرز مشکوکی در سال 1936 از دنیا رفت (عبدالله، وارتش، در اقدامی دور اندیشان به عراق گریخت). بل از نقش دولت اعلی حضرت پادشاه انگلستان در این قضیه دلخور بود و به آن انتقاد می کرد (هر چند کسی که مذاکرات اولیه را صورت داد سر پرسی کاکس بود): «باعث تاسف بود که ما عادت داشیم خود را با فراغ بال وارد تعهداتی کنیم که عمل به آن ها در جایی که ضرورت پیش می آمد، فوق العاده دشوار بود. البته ما پشت شیخ خزعل را خالی کردیم، اما کدام دولتی حاضر می شد به خاطر او با ایران وارد جنگ شود؟
دولت اعلی حضرت پادشاه انگلستان مهیا بود تا در صورت لزوم، با هزینه های گزافی، چند گردان نیرو از هند گسیل دارد، و در همان مقطع نیز ما در بحران مصر دست و پا می زدیم و از طرفی به ما اکیداً سفارش کرده بودند که از قبول تعهدات بیش تر اجتناب کنیم.» (9)
به زانو در آمدن خزعل، آخرین گام رضا خان در اتحاد ایران بود، و اکنون لورن برای جلوس رضا خان به تخت پادشاهی در باغ سبز نشان داد. وقتی به لورن گفتند که رضا خان خواهان خلاصی ایران از دست سلسله قاجار است اما نگران نا خشنودی لندن است، لورن پاسخ داد: «شخصاً نمی دانم که رضا خان بیش از نگرش دوستانه و صادقانه ما مبنی بر عدم مداخله قطعی، چه انتظار دیگری می توانند داشته باشند.» (10) پس از آن که مجلس ایران، شاه غایب قاجار را از سلطنت خلع کرد و چهار ماه بعد، رضا خان با عنوان رضا شاه پهلوی شاهنشاه ایران، تاج گذاری کرد، وزارت خارجه انگلیس چنین نوشت: «انقلاب به آرامی انجام شد.» (11) با این اوصاف، با خلع پادشاه قاجار از سلطنت، انگلستان حق قضاوت کنسولی، 23 محکمه کنسولی، اسکورت های سوار و احترمات نظامی، پایگاه های دریایی اش در ایران و کنسولگری خود مختار خود در بوشهر را از دست داد.

پی نوشت ها :

1- Nicolson, Curzon, 147
2- Curzon to Norman, Feb. 28,1921; Churchill, minute, March 2,1921; reacting to an intercepted cable from Caldwell to Secretary of state Hughes: FO 371/6401, quoted in Michael zirinsky, “Briain and the Rise of Reza Shah, 1921-26”. International jornal of middle East Studies, vol. 24 (19920, 646).
3- Loraine to Curzon, dispatch no . 551, sept, 4, 1922, quoted in zirinsky, “ Britain and the Rise Reza Shah, 650
4- Gertrude Bell to percy Loraine, March 25,1922, quoted in Waterfiled, professional Diplomat, 65
5- Percy loraince to Gertrude Bell, Dec. 1 ,1922, quoted in ibid, 72
6- Zirinsky, “Britain and the Rise of Reza Shah,” 654; Ghani, Iran and the Rise of Reza Shah, 355
7- Eyre Crowe to Loraine, Oct . 6, 1923, quoted in Waterfield, professional Diplomat,77
8- Grtrude Bell to Florence Bell,June 10, 1925 (www. gerty. ncl. ac. uk)
9- Gertrude Bell to Hugh Bell, jan 15, 1925 (www. gerty. ncl. ac. uk)
10- Loraing, Tehran Oct. 10,12. Mallet, F.O.oct.22,1925, Fo 371/10840, quoted in Zirinsky, “Britain and the Rise of Reza Shah,”656.
11- Mallet, FO Nov. 2,1925,Fo 371/10840, quoted in Zirinsky, “Britain and the Rise of Reza Shah,”656

منبع: مطالعات تاریخی شماره 27

 

 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.